الجارود بن منذر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1100376.jpg|22px]] [[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[الجارود بن منذر (مقاله)|مقاله «الجارود بن منذر»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|'''اصحاب امام حسن مجتبی''']]
# [[پرونده:1100376.jpg|22px]] [[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[الجارود بن منذر (مقاله)|مقاله «الجارود بن منذر»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|'''اصحاب امام حسن مجتبی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۵۴

مقدمه

در منابع رجالی، از چهار نفر با نام "الجارود بن المنذر" نام برده شده است:

نخست: الجارود بن المنذر[۱]

شیخ طوسی او را از اصحاب امام حسن مجتبی(ع) برشمرده است[۲] و در منابع شیعی و نیز اهل سنت مطلب چندانی درباره او یافت نشد؛

دوم: جارود بن المنذر کندی نخّاس

کنیه‌اش "ابوالمنذر"[۳] و لقبش، "الکندی"[۴][۵]، "النخاس"[۶][۷] و کوفی[۸] است و از اصحاب امام باقر[۹] و امام صادق(ع)‌[۱۰] به شمار رفته است. نجاشی او را ثقه دانسته است[۱۱] و ابن داود و علامه حلی از او در قسمت اول کتاب‌شان یاد کرده‌اند[۱۲].

صاحب منتهی المقال، محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری درباره او در کتابش گفته است: اینکه گفته شود، با توجه به اینکه شیخ طوسی جارود بن منذر را از اصحاب امام حسن، امام باقر و امام صادق(ع) برشمرده، بنابراین، او دوران پنج امام را درک کرده است، بعید به نظر می‌رسد، زیرا با توجه به اینکه نجاشی او را فقط از اصحاب امام صادق(ع) برشمرده است و شیخ طوسی او را از اصحاب امام حسین و امام سجاد(ع) ندانسته است[۱۳]، بنابراین، نمی‌توان گفت که او دوران پنج امام را درک کرده است.

علامه شوشتری نیز علاوه بر اشاره به اشکال بُعد طبقه، چنین گفته است: با توجه به اختلافاتی که درباره کنیه و وصف او در ذیل اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده و نیز قول نجاشی که او فقط از امام صادق(ع) نقل کرده و نیز قول برقی که او را از اصحاب امام صادق(ع) برشمرده است، در نتیجه، جارود بن المنذری که از اصحاب امام صادق(ع) شمرده شده، غیر از آن کسی است که از اصحاب امام باقر(ع) بوده است [۱۴].

علامه مامقانی نیز اشکال منتهی المقال را مطرح کرده و در جواب چنین گفته است: هیچ بعید نیست؛ چون شهادت امام حسن مجتبی(ع) در سال ۴۹ هجری اتفاق افتاده و آغاز امامت امام صادق(ع) سال ۱۱۷ بوده است؛ بنابراین بین شهادت امام مجتبی(ع) و به امامت رسیدن امام صادق(ع) ۶۸ سال فاصله است و اگر فرض کنیم که او حدود ۲۰ سالگی امام مجتبی(ع) درک کرده باشد، سن او در زمان درک دوران امام صادق(ع) کمتر از صد سال بوده است، این، نیست، و امر محالی علاوه بر او روات زیادی نیز چنین بوده‌اند. اما اینکه نجاشی او را فقط از اصحاب امام صادق(ع) برشمرده و نیز شیخ طوسی او را ذیل اصحاب امام حسین و امام سجاد(ع) نیاورده است، مشکلی ندارد؛ زیرا نجاشی در روایات او دقت کرده و دیده است که او فقط از امام صادق(ع) روایت نقل کرده است و شیخ طوسی نیز وقتی دیده که او روایاتی را از امام مجتبی(ع) نقل کرده، نام او را ذیل اصحاب امام مجتبی(ع) درج آورده است؛ بنابراین، شیخ طوسی روایتی از او پیدا نکرده است که او از امام حسین و امام سجاد(ع) نقل کرده باشد؛ لذا نام او را ذیل اصحاب آن دو امام نیاورده است و ظاهراً مراد از اصحاب، کسانی هستند که روایاتی را از یک امام نقل کنند و دوران آن امام را به صورت مطلق درک کرده باشند[۱۵].

سوم: جارود بن المنذر المعلی العبدی

کنیه‌اش ابومنذر، و خود، ساکن بحرین و مسیحی بود و بعدها ساکن بصره شد[۱۶]. گفته شده که نام او بشر بن حنش[۱۷] یا بشر بن عمر بن حنش[۱۸] بوده است و در سال حدیبیه (ششم هجری) و یا سال دهم هجری به اسلام گروید و در سال ۲۱ هجری در زمان خلیفه دوم در جنگ نهاوند و یا سرزمین فارس از دنیا رفت[۱۹]؛ برخی نیز گفته‌اند، او تا دوران خلافت عثمان زنده بوده است[۲۰].

درباره اعتقاد و مذهب او به نقل روایت زیر اکتفا می‌کنیم:

کراچکی در کنز الفوائد می‌نویسد: جارود بن منذر عبدی، نصرانی بود و در جریان حدیبیه مسلمان شد و اسلامش بسیار نیکو بود. او مردی بود که به کتاب‌های آسمانی و تأویل آنها و مردم زمان خود و گذشتگان و همچنین به فلسفه و طب آشنا بود و آرای او استواری داشت. روزی در ایام عمر بن خطاب برای ما گفت: "روزی به همراه گروهی از مردان قبیله عبد قیس و شخصیت‌های بزرگ و سخاوتمند و سخنور و فهمیده و صاحب استدلال به حضور پیامبر(ص) رفتیم؛ همین که چشم آنها به پیامبر اکرم افتاد، از دیدن ایشان لرزه بر تن آنها افتاد و از سخن باز ماندند؛ مثل اینکه تب کرده بودند؛ پس رهبر آنها به من گفت: "خودت با پیامبر صحبت کن، ما یارای سخن گفتن نداریم". پس من پیش رفته، مقابل پیامبر اکرم ایستادم و گفتم: سلام علیک یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت! از سفری طولانی آمده‌ام و درباره رنج سفر گفتم؛ سپس پیامبر اکرم که صورتش در درخشش چنان مانند برق به نظر می‌آمد، رو به حق کرد و فرمود: "جارود دیر آمدی"‌؛ من وعده داده بودم یک سال جلوتر از این زمان با قوم خود خدمت پیامبر برسم ولی در سال حدیبیه آمده بودم؛ گفتم: فدایت شوم یا رسول الله! علت تأخیر من این بود که بیشتر قبیله من از آمدن خودداری می‌کردند تا اینکه بالاخره برکتی که باید نصیب آنها می‌شد، ایشان را به جانب شما کشید و هر که نیامده است از بهره دیدار شما محروم شده است و این، خود، بزرگترین اندوه و گرفتاری است و اگر تو را دیده بودند، از خدمتت دست بر نمی‌داشتند. در خدمت پیامبر اکرم مردی بود که او را نمی‌شناختم، پس گفتم: این شخص کیست؟

گفتند: "سلمان فارسی که مردی دانشمند و با شخصیت است"؛ پس سلمان فارسی گفت: چگونه پیامبر را قبل از دیدن ایشان شناختی؟

من رو به جانب پیامبر اکرم کردم و در حالی که صورتش از نور و شادی می‌درخشید، گفتم: یا رسول الله! منتظر بعثت شما بودم و نام شما و پدر و مادر و اسم‌های دیگری را که اکنون آنها را نمی‌بینم و جزء پیروان فعلی شما نیستند، بر زبان می‌راندم؛

سلمان فارسی گفت: "ما را نیز مطلع کن!" و من به سخن گفتن پرداخته، در حالی که اطرافیان گوش می‌دادند و مطالب را با دقت به خاطر می‌سپردند؛ پیامبر اکرم نیز می‌شنید [۲۱].

چهارم: الجارود بن المنذر العبدی

بخاری در کتاب الوحدان بین او و بین الجارود بن المنذر (المعلی) فرق گذاشته است و عامل این کار، راوی از او یعنی ابن‌ سیرین است[۲۲][۲۳].

منابع

پانویس

  1. المنذر، به ضم میم و نون ساکن خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، مامقانی، ج۱، ص۴۴).
  2. رجال الطوسی، طوسی، ص۹۳.
  3. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۲۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۱۵.
  4. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۷۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.
  5. الکندی، به کسر کاف و نون ساکن خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال(رحلی)، ج۱، ص۳۳).
  6. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰.
  7. النخاس، به فتح نون و خاء و تشدید خاء خوانده شود. (تنقیح المقال فی علم الرجال(رحلی)، ج۱، ص۲).
  8. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.
  9. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۲۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۱۵.
  10. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۷۹؛ رجال البرقی، برقی، ص۴۲.
  11. رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۳۰.
  12. رجال ابن داود، ابن داود، ص۸۰ و ۳۸۲؛ الخلاصه، علامه حلی، ص۷.
  13. منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۲، ص۲۲۱.
  14. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۵۵۶.
  15. تنقیح المقال فی علم الرجال(رحلی)، مامقانی، ج۱، ص۲۰۶.
  16. رجال الطوسی، طوسی، ص۳۴.
  17. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲.
  18. الانساب، سمعانی، ج۴، ص۱۳۵؛ الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۵۹.
  19. التاریخ الکبیر، بخاری، ج۲، ص۲۳۶؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۷۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۱.
  20. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۵۲؛ مستدرکات علم الرجال، غازی شاهرودی، ج۲، ص۱۱۱.
  21. کنز الفوائد، أبوالفتح کراجکی، ج۲، ص۱۳۶؛ مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ابن عیاشی، ص۳۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۵، ص۲۴۱ (ترجمه بحارالانوار، بخش امامت)، ج۴، ص۲۲۵- ۲۲۶.
  22. الاصابه، ابن حجر، ص۵۵۴.
  23. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «الجارود بن منذر»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۲۴۷-۲۵۱.