شبهات عصمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۷۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عصمت
| موضوع مرتبط = عصمت
| عنوان مدخل  = عصمت
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
خط ۱۱: خط ۱۱:
== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم]] [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


خط ۴۰: خط ۴۰:


=== شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت! ===
=== شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت! ===
{{اصلی|آیا مبدع عصمت پیامبر خاتم است و از آموزه‌های زرتشت استفاده کرده است؟ (پرسش)}}
{{اصلی|آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشتی است؟ (پرسش)}}


=== شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه! ===
=== شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه! ===
خط ۴۶: خط ۴۶:


== دسته دوم: [[شبهات]] عمومی عصمت ==
== دسته دوم: [[شبهات]] عمومی عصمت ==
این دسته از شبهات، رویکردهای مختلفی چون پدیدار [[شناختی]]، [[تاریخی]]، [[کلامی]] و روان‌شناختی دارد. از غیر [[اسلام]] دانستن عصمت و انکار خاستگاه [[قرآنی]] و [[روایی]] آن، پیدایش آن بر اساس [[انگیزه]] [[سیاسی]]، غلوگرایانه و جبرگرایانه بودن و ناسازگاری آن با [[کیفر]] و [[پاداش الهی]]، ملازمه آن با تعطیلی [[شریعت]] و خداگونه شدن [[انسان]] معصوم از این قبیل شبهات است.
این دسته از شبهات، رویکردهای مختلفی چون پدیدار [[شناختی]]، [[تاریخی]]، [[کلامی]] و روان‌شناختی دارد. از غیر [[اسلام]] دانستن عصمت و انکار خاستگاه [[قرآنی]] و [[روایی]] آن، پیدایش آن بر اساس انگیزه [[سیاسی]]، غلوگرایانه و جبرگرایانه بودن و ناسازگاری آن با [[کیفر]] و [[پاداش الهی]]، ملازمه آن با تعطیلی [[شریعت]] و خداگونه شدن [[انسان]] معصوم از این قبیل شبهات است.


=== شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه [[عصمت]] ===
=== شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه [[عصمت]] ===
خط ۶۱: خط ۶۱:


=== شبهه چهارم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت [[انسان]] ===
=== شبهه چهارم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت [[انسان]] ===
{{اصلی|آیا اعتقاد به عصمت انسان مستلزم الوهیت برای اوست؟ (پرسش)}}
{{اصلی|آیا اندیشه عصمت اهل بیت لازمه‌اش ربوبیت و الوهیت است؟ (پرسش)}}


=== شبهه پنجم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب ===
=== شبهه پنجم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب ===
خط ۷۵: خط ۷۵:
{{اصلی|آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)}}
{{اصلی|آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)}}


=== شبهه نهم: تردید انبیاء در وحی ===
=== شبهه نهم: تنافی عصمت با خاتمیت ===
{{اصلی|چرا خداوند خبر از شک و تردید انبیاء در وحی می‌‌دهد؟ (پرسش)}}
 
=== شبهه دهم: تنافی عصمت با خاتمیت ===
{{اصلی|آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)}}
{{اصلی|آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)}}


== دسته سوم: آیات و روایات نافی عصمت ==
== دسته سوم: آیات و روایات نافی عصمت ==
[[قرآن کریم]] در برخی [[آیات]] خود به [[استغفار]] و طلب [[بخشش]] [[انبیای الهی]] یا اعتراف آنها به [[ظلم]] به خویش اشاره نموده که ظاهر این آیات حاکی از عدم [[عصمت پیامبران]] [[الهی]] است. در [[روایات]] و [[ادعیه]] رسیده از [[امامان معصوم]]{{ع}} نیز این گونه اعترافات فراوان دیده می‌شود. وجود چنین اعترافاتی دستمایه برخی جهت [[انکار عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{ع}} شده است.  
[[قرآن کریم]] در برخی [[آیات]] خود به [[استغفار]] و طلب [[بخشش]] [[انبیای الهی]] یا اعتراف آنها به [[ظلم]] به خویش اشاره نموده که ظاهر این آیات حاکی از عدم [[عصمت پیامبران]] [[الهی]] است. در [[روایات]] و [[ادعیه]] رسیده از [[امامان معصوم]]{{ع}} نیز این گونه اعترافات فراوان دیده می‌شود. وجود چنین اعترافاتی دست‌مایه برخی جهت [[انکار عصمت انبیا]] و [[ائمه]]{{ع}} شده است.  


=== شبهه اول: [[عصمت]] و [[استغفار]] ===
=== شبهه اول: [[عصمت]] و [[استغفار]] ===
اگر [[اهل بیت]] {{عم}} [[معصوم]] از [[خطا]] و گناه‌اند، چرا در موارد متعددی به [[گناه]] [[اقرار]] و به درگاه [[الهی]] [[استغفار]] می‌کنند؟
{{اصلی|آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)}}
 
'''پاسخ:'''
 
۱. استغفاری که در [[دعاها]] آمده، [[استغفار]] دفعی است که از عروض [[غفلت]] و [[گناه]] جلوگیری می‌کند، نه [[استغفار]] رفعی که برای [[آمرزش]] [[گناه]] و خطای موجود است. مَثَل آنان، مَثَل کسی است که پارچه‌ای بر روی آیینه شفاف، آویزان می‌کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفته‌اش، دستمال می‌کشد تا غبار آن را بزداید.
 
۲. استغفاری که در بیان و [[مناجات]] [[اهل بیت]] {{عم}} به درگاه [[الهی]] آمده، رفعی به‌شمار می‌آید که برای [[آمرزش]] [[گناه]] و خطای غیر اصطلاحی است. به دیگر سخن، برخی از کارهایی که [[انسان‌ها]] انجام می‌دهند، [[گناه]] اصطلاحی نیست، ولی با [[عزّت]] و جلال [[خدای سبحان]] منافات دارد، هرچند که ناچار از انجام آن [[کارها]] باشد یا خود [[خداوند]] به آنها [[فرمان]] داده باشد، مانند خوردن و آشامیدن در محضر [[پروردگار]] و یا [[حشر]] و نشر با [[بندگان خدا]].
 
در [[حدیثی]] معروف از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} رسیده است: "بر قلب و روح من غبار می‌نشیند، به گونه‌ای که من روزانه هفتاد بار (یا صدبار) استغفار می‌کنم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِينَ مَرَّةً}}؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۴.</ref>.
 
از این‌رو تحلیل، [[استغفار]] آنان برای رفع است، ولی نه برای رفع [[گناه]] اصطلاحی، بلکه برای رفع چیزی که نسبت به [[شهود]] تام و استغراق محض، [[گناه]] به شمار می‌آید؛ از این‌رو، گفته‌اند: [[حسنات]] [[ابرار]] و [[نیکان]]، [[سیّئه]] و [[گناه]] برای مقرّبان است: {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۵.</ref>.
 
۳. هرگاه فرزندی، خردسال باشد یا از [[رشد]] [[عقلی]] کافی برخوردار نباشد، خلاف کند، یا زیانی به دیگران وارد کند، پدر و مادر او شرمنده و خجالت‌زده شده، خود را به پوزش خواستن و جبران خسارت لازم می‌دانند؛ به گونه‌ای که گویا آن عمل ناروا از خودشان سرزده است. گاهی نیز، [[احساس]] شرمندگی آنها بیشتر است؛ زیرا [[زشتی]] کار را بیشتر [[درک]] می‌کنند و اگر فرزندشان بی‌ادب و بی‌بندوبار باشد و به این امور توجّه نکند، [[احساس]] شرمندگی آنان بسیار بیشتر خواهد بود.
 
از سویی، در بسیاری از [[روایات]]، از [[رسول خدا]] {{صل}} و [[حضرت علی]] {{ع}} به دو پدر برای [[امت]] [[اسلامی]] یاد شده است. [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمودند: "من و [[علی]]، دو پدر برای این [[امت]] هستیم. بی‌گمان [[حق]] ما بر آنها بزرگ‌تر از [[حق]] پدر و مادر جسمی‌بر آنان است؛ زیرا اگر اطاعتمان کنند، از [[عذاب]] نجاتشان می‌دهیم، از [[بردگی]] رهایشان کرده، به آزادمردان نیک‌کردار ملحق می‌کنیم"<ref>{{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۵۹.</ref>.
 
از این‌رو، گناهانی که از [[امت]] [[اسلامی]] سر می‌زند، مایه شرمندگی پدران [[معنوی]] [[امت]] خواهد شد که در [[شناخت خدا]] در بالاترین رتبه‌اند. به‌ویژه آنکه بسیاری از این [[گناهان]] با [[طغیان]] و گردن‌کشی همراه است، با [[توبه]] و امثال آن جبران نمی‌شود، با تکرار و پافشاری، به حریم اقدس [[الهی]] هتک می‌شود و... .
 
مؤیّد این توجیه، پاسخ [[امام صادق]] {{ع}} است. هنگامی‌ که از [[آیه]]: {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.</ref> پرسیده شد، فرمودند: به [[خدا]] [[سوگند]] آن حضرت گناهی نکرده بود، ولی [[خداوند]] برای ایشان ضمانت کرده است که [[گناه]] [[شیعیان]] [[حضرت علی]] {{ع}} را ببخشد<ref>{{متن حدیث|مَا كَانَ لَهُ ذَنْبٌ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ ضَمِنَ لَهُ أَنْ يَغْفِرَ ذُنُوبَ شِيعَةِ عَلِيٍّ {{ع}}}}؛ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۲۶۷.</ref>.
 
۴. [[استغفار]] به معنای طلب ظرفیت است و آنان با [[استغفار]] به [[درگاه الهی]] ظرفیت خود را افزایش می‌دهند تا [[انوار]] قدسیه [[الهی]] بر آنها بتابد، چراکه همیشه [[استغفار]]، [[توبه از گناه]] نیست، بلکه [[بهترین]] [[دعاها]] است: {{متن قرآن|الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ}}<ref>«همان شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان»... سوره آل عمران، آیه ۱۷.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«آنان اندکی از شب را می‌خفتند و سحرگاهان آمرزش می‌خواستند» سوره ذاریات، آیه ۱۷-۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۶۴-۶۷.</ref>
 
5. گاهی ترک [[مستحب]] و فعل [[مکروه]] نسبت به [[مقام]] بلند آنان، [[گناه]] نامیده می‌شود که از باب [[حسنات]] [[ابرار]]، [[سیئات]] المقربین است و انجام گناه یا ترک [[طاعت]] به شمار نمی‌آید، بلکه به خاطر انحطاط حالشان نسبت به حالات بهترشان است، مثل: ترک [[نماز شب]] که امری مستحب است یا اشتغال به کار مستحب و [[غافل]] شدن از کاری که [[اصلح]] بود، و ترک این موارد گناه اصطلاحی نیست.
 
6.  گاهی با عنوان کردن مطالبی، می‌خواستند بگویند که بدون تکیه بر [[لطف خداوند]] از خود چیزی ندارند و [[عصمت]] هم از امدادها و [[الطاف]] اوست؛ مثلاً [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: "من از [[خطا]] در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه [[خدا]] مرا [[حفظ]] کند"<ref>نهج‌البلاغه (ترجمه دشتی)، خ ۲۱۶، ص۴۴۵.</ref>. این [[کلام]] [[علی]] {{ع}} را خرده‌گیران به معنای عدم عصمت تلقی می‌کنند، در حالی که این کلام عصمت را ثابت می‌کند و آن را موهبت [[الهی]] می‌داند.
 
7. در بسیاری از موارد آنها، به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] [[سخن]] می‌گفتند و کلام آنها جنبه تعلیمی داشت.
 
8. ایشان همیشه مراتب کمال را طی می‌کردند و با قرار گرفتن در مرحله بالاتر، [[طاعات]] گذشته خود را کوچک می‌شمردند و بر آن [[استغفار]] می‌کردند.
 
9. چون آنها به [[درجه]] اعلی در [[معرفت]] و [[عبودیت]] رسیدند، لذا [[اعمال]] خود را [[شایسته]] مقام والای [[الهی]] نمی‌دیدند و دائماً از [[ضعف]] و نقص اعمال خود استغفار می‌کردند<ref>المیزان، ج۶، ص۳۷۱؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۱۰؛ پیام قرآن، ج۹، ص۱۵۳-۱۵۴.</ref>.
 
این نکته نیز قابل ذکر است که استغفار در ذات خود به معنای [[توبه]] و گناه نیست، بلکه یکی از مصادیق آن را تشکیل می‌دهد، لذا استغفار، نشانه [[تواضع]] و عبودیت شخص در همه حالات است؛ چنان‌که دعاهایی که از [[ناحیه]] [[اهل بیت]] {{عم}} رسیده است، مثل [[دعای کمیل]] و [[ابوحمزه ثمالی]]، همگی از سر [[ذلت]] و [[فروتنی]] در مقابل ذات بی‌همتای الهی است و این نوع [[دعا]] و [[استغفار]] اثر عمیق و سازنده‌ای در [[روح]] می‌گذارد؛ چنانکه [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ}}<ref>«اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>.
 
[[شأن]] دیگر استغفار، پیمودن راه [[کمال]] و [[ترقی]] است، چنانکه [[نبی اکرم]] {{صل}} می‌فرمود: "بر قلبم غبار و [[حجاب]] وارد می‌شد تا اینکه شب و [[روز]] هفتاد بار استغفار می‌کردم تا رفع گردد"<ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۷۲.</ref> و می‌دانیم که نبی اکرم {{صل}} با توجه به اشتغال روزانه در برآوردن حاجات [[مردم]]، که خود [[عبادت]] است، چنین احساسی داشت و آن [[گناه]] نیست، بلکه [[نشانه]] [[عبودیت]] و کمال نبی اکرم {{صل}} است.
 
مرتبه دیگر استغفار، جلب [[رحمت]] [[خداوند]] است، چنانکه در [[آیات]] و [[روایات]] به آن اشاره شده است، مثل: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref> و هیچ [[کلامی]] از [[انبیا]] و [[امامان]] که دلالت بر [[صدور گناه]] از آنان باشد، [[ثبت]] نشده و [[تاریخ]] هم گناهی را ثبت نکرده است، بلکه برعکس، تاریخ، [[عقل]]، [[قرآن]] و روایات بر [[عصمت]] آنان [[گواهی]] می‌دهد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۲۶۶.</ref>.
 
=== شبهه دوم: عصمت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} ===
در [[سوره]] انعام، درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} چنین می‌خوانیم: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم * آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود * هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۶-۷۸.</ref>.
 
ممکن است با توجه به آیات گفته شود که حضرت ابراهیم{{ع}} [[معصوم]] از [[شرک]] نبوده، و لااقل در بخش‌هایی از [[عمر]] خود، [[ستاره]] و ماه و [[خورشید]] را [[ربّ]] و صاحب [[اختیار]] خویش می‌پنداشته است. و اگر [[آیه]] را بر خلاف ظاهر آن حمل کرده، بگوییم ابراهیم به [[دروغ]] این کلمات را به زبان آورده است، مشکل دیگری پیش می‌آید و آن، [[ارتکاب گناه]] کبیره است.
 
'''پاسخ:'''
 
عده‌ای از [[مفسران]]، در پاسخ به این شبهه، گفته‌اند: ابراهیم{{ع}} از روی جدّ و [[یقین]] این سخنان را نگفته، بلکه از روی فرض و تردید بوده است<ref>در تفسیر مجمع البیان، ج۴-۳، ص۵۰۰-۵۰۱، این وجه به نقل از برخی از علما ذکر شده است.</ref>.
 
با توجه به اینکه، آنچه در [[آیات]]، مورد توجه قرار گرفته، مسأله "[[ربوبیت]]" است، می‌توان توجیه بالا را این‌گونه تقریر نمود: هر [[انسانی]] به مقتضای طبیعت بشری خود، در طول [[حیات]] خویش، یک دوره [[شک]] و دودلی را سپری خواهد کرد؛ هر چند [[زمان]] پیدایش [[شکّ]] و مدّت زمانی که به طول می‌انجامد، نسبت به اشخاص مختلف، متفاوت است. گروه [[پیامبران]] نیز از آنجا که [[بشر]] بوده‌اند، از این [[قانون]] مستثنا نیستند. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز با اینکه [[اعتقاد]] به خدای آفریننده [[جهان]] داشت، امّا نسبت به اینکه [[تدبیر]] و ربوبیت آن به چه کسی واگذار شده، مدّتی در تردید به سر برد؛ تا سرانجام به این نتیجه رسید که همان کسی که [[فاطر]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است، [[پروردگار]] آنها نیز می‌باشد ([[آیه]] ۷۹). سخنانی که مربوط به چنین دوره‌ای می‌شود، هیچ گونه مذمتی را متوجه گوینده آنها نمی‌کند؛ بلکه به عنوان مقدمه [[یقین]]، [[ارزشمند]] و اجتناب‌ناپذیر است.
 
لکن با دقت در آیات مورد بحث، روشن می‌شود که نه تنها این گونه توجیهات [[باطل]] و بی‌مبناست، بلکه اساس [[شبهه]]، [[سست]] و بی‌پایه است. برای [[فهم]] صحیح مفاد آیات، لازم است جریان [[مجادله]] حضرت ابراهیم{{ع}} را با قومش ـ لااقل آن‌گونه که در همین آیات [[سوره انعام]] آمده است ـ بررسی نماییم: نخست [[خداوند]]، ‌گفت‌و‌گوی ابراهیم{{ع}} با عمویش ([[آزر]]) را نقل می‌کند که در جریان آن، ابراهیم{{ع}} [[بت‌پرستی]] را [[ضلالت]] و [[بت‌پرستان]] را در [[گمراهی]] آشکار می‌خواند. سپس می‌فرماید، ما [[ملکوت]] و [[حقیقت]] آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم، تا او را از صاحبان یقین گردانیم. پس از این مقدمات، داستانی را نقل می‌فرماید که برای برخی دستاویز [[انکار]] عصمت حضرت ابراهیم{{ع}} در دوره‌ای از زندگانی وی شده است. ماجرا بدین قرار است: آنگاه که شب فرا رسید و ستاره‌ای در [[آسمان]] پدیدار گشت، ابراهیم گفت: این، [[ربّ]] و [[پروردگار]] من است. ولی آنگاه که [[ستاره]] غروب کرد، گفت: من غروب‌کنندگان را [[دوست]] ندارم.
 
در مرتبه دوم، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ماه را پروردگار خویش خواند، امّا با غروب ماه، فرمود: {{متن قرآن|لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}؛ یعنی ربّ و صاحب [[اختیار]] من باید کسی باشد که بتواند [[هدایت]] ([[تکوینی]] و [[تشریعی]]) مرا به عهده گیرد و اگر او خود، مرا هدایت نکند یقیناً از [[گمراهان]] خواهم بود. سرانجام در مرتبه سوم، حضرت با دیدن [[خورشید]] فرمود: {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} زیرا که خورشید از هر دوی آنها بزرگ‌تر است و وقتی خورشید نیز غروب نمود، با صراحت بیان داشت: {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم * من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۸-۷۹.</ref>.
 
با [[تدبّر]] در [[آیات شریفه]]، به خوبی روشن می‌شود که ابراهیم{{ع}} این سخنان را در [[مقام]] [[ارشاد]] و هدایت قومش بیان نموده است، نه برای رفع [[شک و تردید]] خود. یعنی، برای آنکه به طور واضح و آشکار، بطلان [[عقیده]] آنان را برایشان [[اثبات]] کند، خویش را به منزله یکی از آنها قرار داده، خدایان و ارباب آنها را، ربّ و صاحب اختیار خود فرض کرده است؛ سپس عدم [[لیاقت]] و [[شایستگی]] آنها را برای [[ربوبیّت]]، بیان می‌نماید. این بهترین [[شیوه]] برخورد با صاحبان یک عقیده [[باطل]] است<ref>المیزان، ج۷، ص۱۷۶-۱۷۷. همچنین ر.ک: مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۱-۵۰۲؛ الکشاف، ج۲، ص۴۰؛ شرح‌الشفا، ج۲، ص۲۰۳.</ref>.
 
از جمله شواهد این [[تفسیر]] آن است بود که حضرت ابراهیم{{ع}} علی‌رغم اینکه با [[مشاهده]] [[غروب]] ستاره، به این نتیجه رسیده بود که موجودی که غروب می‌کند، صلاحیت "[[رب]]" بودن را ندارد، مجدداً ماه و [[خورشید]] را به عنوان [[ربّ]] معرفی کرد. و با غروب آن دو، همان نتیجه پیشین را با تعابیر دیگری تکرار نمود. آیا ابراهیم{{ع}} ـ چنان‌که برخی پنداشته‌اند ـ می‌دانست ماه و خورشید هم غروب خواهند کرد؟ آیا این تکرار، جز برای این بود که هر چه بیشتر، [[عقاید]] [[باطل]] را یکایک مورد حمله قرار داده، [[ربوبیت]] هر موجودی غیر از [[خالق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را، [[ابطال]] نماید؟
 
علاوه بر آن، کسی که به این مایه از [[معرفت]] رسیده است که موجود دارای افول و غروب را شایسته [[ربوبیّت]] نمی‌داند، آیا ممکن است بزرگ‌تر بودن خورشید را دلیلی بر ربّ بودن آن پندارد؟ جز آن‌که بخواهد ملاک‌ها و معیارهایی را که قومش برای ربوبیّت درنظر می‌گرفتند، به زیر سؤال ببرد.
 
بنابراین، [[آیات]] یاد شده، هیچ‌گونه دلالتی بر [[شک و تردید]] ابراهیم{{ع}} ندارد؛ تا در پاسخ آن گفته شود: این شک و تردید، مقدمه‌ای برای [[کشف]] [[حقیقت]] بوده و وجود چنین مرحله‌ای در [[زندگی]] هر [[انسانی]] ضروری است. و یا اینکه: این جریان در هنگام طفولیت و قبل از [[بلوغ]] آن حضرت روی داده و چون در آن [[زمان]]، تکلیفی متوجه او نبوده است، اشکالی در آن نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۱۵۹-۱۶۲.</ref>.
 
=== شبهه سوم: اعتراف [[امامان]] به [[خطا]] و [[لغزش]] ===
در برخی [[روایات]] منقول از [[امامان]] نیز می‌‌بینیم که خود را غیر مبرا از [[خطا]] و اشتباه معرفی کرده‌ و به نوعی از گناهان خود استغفار نموده‌اند:
 
==== اعترافات امیرالمومنین{{ع}} به گناه ====
 
'''روایت اول'''
 
برخی منکرین عصمت به<ref>قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.</ref> به این سخن [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] استشهاد کرده‌اند که حضرت فرموده است: "خدایا از من در گذر آنچه را که تو از من بهتر می‌دانی، اگر بر من شمارش کردی با [[عفو]] و بخشایش بر من برشمار؛ خدایا از من در گذر آنچه را من [[وعده]] داده بودم ولی به آن [[وفا]] نکردم؛ خدایا از من در گذر آنچه را به زبان نزد تو [[تقرب]] نمودم، سپس قلبم [[مخالفت]] کرد؛ خدایا عفو کن مرا از اشارات چشم و الفاظ نابجا و [[شهوات]] [[قلب]] و لغزش‌های زبان"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ سَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ}}، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خ79. </ref>.<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۳۶.</ref>.
 
'''پاسخ'''
 
اولاً: [[ائمه شیعه]]{{عم}}هیچ‌گاه به گناه و خطای مشخص اعتراف، و از آن استغفار نکرده‌اند و هیچ کس، حتی [[دشمنان]] [[ائمه اهل بیت]]{{عم}}، عمل قبیحی که [[قداست]] آنها را خدشه‌دار کند، از آنها نقل نکرده‌اند؛ در حالی که چه بسیار دشمنان اهل بیت{{عم}} به فضل و جایگاه بلند و عرشی آنان اعتراف نموده‌اند.
 
اما آنچه در منابع آمده، مسئله استغفار ائمه‌{{عم}} است که در مناجات‌های آنها بازتاب یافته است. [[بدیهی]] است که استغفار مساوی با [[ارتکاب گناه]] نیست. بلکه [[توبه از گناه]] یکی از مصادیق استغفار است. در حالی که این واژه در [[قرآن کریم]] معنای گسترده‌تری دارد که هم شامل [[توبه]] شده و هم موارد دیگری را [[پوشش]] می‌دهد. در برخی کتاب‌های لغت آمده است: {{عربی|الغفر: إلباس ما يصونه عن الدنس}}<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۶۰۹.</ref>. یعنی پوشاندن هر چیزی که فرد یا شئ را از آلودگی‌ها، نقص‌ها، ضررها و [[کاستی‌ها]] [[محافظت]] کند. [[توبه]] و [[استغفار]] همیشه به معنای [[طلب آمرزش]] از [[گناه]] نیست؛ بلکه استغفار گاهی نشانه [[خوف]] است و گاهی نشانه ژرفای [[معرفت]] و گاهی نشانه عجز و [[قصور]] که یکایک آنها بررسی خواهد شد.
 
۱. '''نشانه خوف''':
 
استغفار [[ائمه]]{{عم}} چه بسا نمودار [[میزان]] [[خشیت]] آنها از مقام ربوبی و بیانگر دغدغه خاطر آن بزرگواران نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه [[پروردگار]] عالم است. چنانچه [[امام علی]]{{ع}} در فرازی از [[دعای کمیل]] فرموده است: "پس چگونه خواهد بود تحملم در برابر بلای [[آخرت]]، و فرود آمدن [[ناگواری‌ها]] در آن [[جهان]] بر [[جسم]] و جانم و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش [[ابدی]] است... ای سرورم برای کدام یک از دردهایم به پیشگاهت [[شکوه]] کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و [[اشک]] بریزم؟ آیا برای دردناکی [[عذاب]] و سختی‌اش یا برای طولانی شدن [[بلا]] و زمانش؟<ref>{{متن حدیث|فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا، وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ يَدُومُ مَقَامُهُ... مَوْلَايَ، لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو، وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي، لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ؟}}، مفاتیح الجنان، ص۹۰.</ref>.
 
یکی از اندیشمندان معاصر در این زمینه گفته است: "شما [[خیال]] می‌کنید گریه‌های [[ائمه طاهرین]] و ناله‌های [[حضرت سجاد]]{{ع}} برای [[تعلیم]] بوده و می‌خواسته‌اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن [[معنویات]] و [[مقام]] شامخی که داشتند، از خوف [[خدا]] می‌گریستند و می‌دانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است؛ از [[مشکلات]] [[سختی‌ها]] خبر داشتند؛ از [[عوالم]] [[قبر]]، [[برزخ]]، [[قیامت]] و عقبات هولناک آن [[آگاه]] بودند. از این‌رو هیچ‌گاه آرام نداشته، همواره از [[عقوبات]] شدید آخرت به خدا [[پناه]] می‌بردند"<ref>خمینی، جهاد اکبر، ص۵۷.</ref>،
بنابراین یکی از [[دلایل]] استغفار [[اهل بیت]]{{عم}}، خشیت آنان از مقام ربوبی و خوفشان از طول مسافت راه است و چون آنها از جزئیات مسائل [[سفر آخرت]] [[آگاه]] بوده‌اند، هرگز آرام و قرار نداشته‌اند.
 
۲. '''نشانه عمق [[معرفت]]''':
 
با توجه به [[شناخت اهل بیت]]{{عم}} از [[خداوند تبارک و تعالی]]، استغفارهای آن بزرگواران را باید در این راستا تبیین و بررسی کرد. آنها بزرگی و عظمت خداوند را با تمام وجود [[درک]] کرده بودند، از این رو حتی در خلوت‌ها با [[حضرت حق]] با [[اشک]] و [[گریه]] و [[استغفار]] سخن می‌گفتند. چنانچه در [[دعای عرفه]] [[امام حسین]]{{ع}} چنین آمده است: "خدایا، موجودی که زیبایی‌ها و خوبی‌هایش [[بدی]] محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی‌های او بد نباشد و موجودی که [[حقایق]] وجودی و [[کمالات]] او مجازی و استعاری و [[امانت]] است، پس هستی و کمالات ادعایی او چگونه مجاز و ادعا و [[خیال]] نباشد؟"<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ؟}}، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.</ref>.
 
بنابراین از آنجایی که [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} [[عارف]] به [[عظمت]] [[حق تعالی]] بوده‌اند و می‌دانستند که اگر در تمام [[عمر]] به [[طاعت]] و [[عبادت]] بگذرانند، [[شکر نعمت]] حق تعالی را ادا نکرده‌اند، از این رو استغفار می‌نمودند؛ نه اینکه استغفار آنان [[نشانه]] صدور [[معصیت]] باشد.
 
٣. '''اظهار عجز و [[قصور]]''':
 
[[انبیا]] و [[ائمه معصوم]]{{عم}} در بالاترین مراتب [[قرب]] الهی و غرق در عظمت کبریایی [[حق]] و یاد او بودند و اقتضای معرفت و [[مقام]] متعالی آنان، توجه و اتصال دائم به حضرت حق بود. پس هرگاه از سر نیاز به لوازم و اقتضائات [[جسمانی]] ـ نظیر خوردن و آشامیدن و معاشرت با مردم ـ می‌پرداختند، آن را گناهی بزرگ برای خود می‌دانستند و در صدد [[توبه]] و استغفار بر می‌آمدند<ref>مصباح یزدی، سجاده‌های سلوک: شرح مناجات‌های حضرت سجاد{{ع}}.</ref>. چنانچه [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|وَ إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۲.</ref>؛ «گاهی آینه دلم را غبار می‌گیرد، برای همین روزی هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم». در همین راستا از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده که فرمودند: «خوبی‌های [[نیکان]]، بدی‌های [[مقربان]] الاهی به شمار می‌آید»<ref>{{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌}}، مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۵.</ref>.
 
پس گرچه [[معصومین]]{{عم}} [[گناه]] و [[رفتاری]] که با [[عصمت]] آنان منافات داشته باشد، انجام نمی‌دادند، اما در مقابل [[عظمت]] [[پروردگار]] اقدامات خود را [[شایسته]] [[مقام]] [[بندگی]] محض و توجه دائم به پروردگار نمی‌دانستند. [[امام سجاد]]{{ع}} در «[[مناجات]] العارفین» عرض می‌کند: پروردگارا، زبان‌ها از [[ادای حق]] [[ستایش]]، آن گونه که شایسته توست قاصر، و [[عقل‌ها]] از [[درک]] [[حقیقت]] ذات تو عاجزند؛ زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از [[معرفت]] تو وجود ندارد<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ}}، مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات العارفین.</ref>.
 
پس [[استغفار]] [[اهل بیت]]{{عم}} در مناجات، نوعی عذرخواهی از [[خداوند]] است؛ چراکه نتوانسته‌اند آن گونه که شایسته ساحت [[قدس]] اوست، [[حق]] او را ادا کنند.
 
۴. '''[[توبه]] مقربان''':
 
ائمه‌{{عم}} پرداختن به امور [[مباح]] را برای خود سزاوار نمی‌دانند و اگر به لحاظ بشری، امور مباحی انجام می‌دهند، از آن استغفار می‌کنند؛ در مناجات اهل بیت{{عم}} شواهد فراوانی بر این بیان وجود دارد؛ امام سجاد{{ع}} در یکی از فرازهای [[نورانی]] مناجات «[[خمس]] [[عشر]]» عرض می‌کند: معبودا، از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از انس با تو نصیب من شده و از هر [[سرور]] و [[شادمانی]] که به غیر از [[قرب]] تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز [[طاعت]] تو، [[آمرزش]] می‌خواهم<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ، وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ‌، وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ، وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ}}، مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات ذاکرین.</ref>.
 
[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[توبه انبیا]] و [[اولیا]]، فرموده است: "و برای هر [[فرقه]] و طائفه‌ای [[توبه]] مخصوصی است: پس توبه [[پیامبران الهی]] از مضطرب شدن [[باطن]] و به هم خوردن حالت [[اطمینان]] است و [[توبه اولیا]] از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است که بر خلاف ثبوت و [[استقامت]] است و [[توبه اصفیا]] و [[برگزیدگان]] [[حق]] از استراحت و [[فراغت]] و [[غفلت]] و کدورت است که بر خلاف دوام توجه است و توبه افراد خاص و [[بندگان]] مخصوص از مشغول بودن به غیر [[پروردگار]] است که توجه به غیر [[خدا]] پیدا کرده و سرگرم به آنها باشد و توبه [[عوام]] و عموم [[مردم]] از [[گناهان]] و [[معاصی]] و خلاف‌هاست"<ref>{{متن حدیث|وَ كُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنْفِيسِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوبِ}}، جعفر بن محمد، امام صادق{{ع}}، مصباح الشریعة، ص۹۷.</ref>. طبق این [[حدیث]] [[نورانی]]، [[توبه انبیا]] و [[اولیا]] با توبه افراد عادی متفاوت است<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۳۷.</ref>.
 
'''روایت دوم:'''
 
گاهی نیز جهت انکار عصمت ائمه به سخن دیگری از امیرالمومنین {{ع}} استناد کرده‌اند<ref>قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۳.</ref>. که آن حضرت فرموده است: پس از [[حق‌گویی]] یا [[مشورت]]، به [[عدالت]] خودداری نکنید؛ زیرا من [[برتر]] از این نیستم که خطا کنم و از خطا در کارم ایمن نیستم<ref>{{متن حدیث|فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي}}، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 216.</ref>.<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۳.</ref>
 
'''پاسخ'''
 
اندک تأملی در خود جمله و قبل و بعد آن، نشان می‌دهد که قفاری یا [[خطبه]] را در [[نهج البلاغه]] ندیده یا اینکه در آن [[اندیشه]] نکرده است؛ با آنکه ظاهر کلامش این است که از نهج البلاغه نقل می‌کند. امام علی{{ع}} در خطبه ۲۱۶، بعد از شمارش حقوق متقابل [[رعیت]] و [[والی]] و مواجه شدن با ثنا و [[تمجید]] طولانی یکی از [[اصحاب]]، جملاتی را در پاسخ آن [[صحابی]] بیان فرمود تا به این جمله رسید و این جمله به هیچ وجه دلالت بر عدم [[عصمت]] ندارد؛ زیرا:
 
اولاً: [[امام علی]]{{ع}} این جملات را از روی [[فروتنی]] گفته است: {{عربی|على سبيل هضم النفس}}؛ چنان که [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز فرمود: «من نیز اگر [[خدا]] با [[رحمت]] خود دستم را نگیرد [[نجات]] نخواهم یافت»<ref>{{متن حدیث|و لا أنا إلا أن يتداركني الله برحمته}}، قسطلانی، إرشاد الساری، ج۸، ص۳۵۷.</ref>. این جمله، مرادف همان جمله [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است و همچنین [[رسول الله]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.</ref>؛ آیا می‌توان گفت که [[استغفار]] رسول الله{{صل}} العیاذ بالله بعد از گناهانی بوده است که از وی سر زده است؟
 
جناب [[فخر رازی]] در رابطه با [[طلب]] استغفار [[حضرت سلیمان]] که گفت: {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ}}<ref>«و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.</ref> می‌گوید: {{عربی|و لانهم أبدا في مقام هضم النفس، و إظهار الذلة و الخضوع}}<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۹۴.</ref>؛ «[[انبیا]] همیشه در [[مقام]] [[شکسته نفسی]] و اظهار [[ذلت]] و خضوع‌اند». همین نگاه درباره [[سخن امام علی]]{{ع}} نیز صادق است.
 
ثانیاً: نباید به سخن بزرگان به طور گزینشی نگاه کرد و می‌بایست به کل [[کلام]] نظر افکند و همه را من حیث المجموع نگاه کرد و [[قضاوت]] نمود.
 
روشن است که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و نیز تمام انبیا، همانند انسان‌های دیگر دارای دو [[قوه]] [[عقل]] و [[شهوت]] هستند. آنها نیز همانند ما قادر هستند که [[اشتباه]] کنند یا [[مرتکب گناه]] شوند؛ اما تفاوتی که آنها با بقیه [[مردم]] عادی دارند، در این است که [[لطف خداوند]] همیشه شامل حال آنهاست. پس [[امام]]{{ع}} در این [[خطبه]]، نه تنها خود را [[معصوم]] می‌داند، بلکه سر منشأ این عصمت را نیز لطف خداوند می‌داند.
 
این گفته امیرمؤمنان{{ع}} دقیقاً بر طبق همان تعریفی است که [[شیعه]] از عصمت دارد؛ یعنی آنها [[قدرت]] بر انجام [[گناه]] را دارند، اما لطف خداوند همیشه شامل حال آنهاست و آنها را از گناه و [[خطا]] باز می‌دارد. [[شیخ مفید]] در این باره چنین می‌گوید: [[عصمت]]، لطفی از جانب [[خداوند]] است که شامل حال [[مکلف]] می‌شود و او را از وقوع در [[معصیت]] و ترک [[اطاعت]] باز می‌دارد؛ با اینکه آن شخص [[قادر]] به انجام آن دو است<ref>{{عربی|العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليها}}، مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۸.</ref>. [[سخن امام]]{{ع}} با تعریفی که [[شیخ مفید]] از عصمت دارد، دقیقاً عین هم هستند و تفاوتی با یکدیگر ندارند.
 
درست که آن حضرت در صدر [[کلام]] خود فرموده است: {{متن حدیث|لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي}}؛ «خود را [[برتر]] از آنکه [[اشتباه]] کنم و از آن ایمن باشم نمی‌دانم»، اما در ادامه کلام خود بلافاصله برای دفع توهم [[نفی]] عصمت، امکان [[خطا]] از خویش را با جمله استثنائیه نفی نموده و فرموده‌اند: {{متن حدیث|إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي}}؛ «مگر اینکه خداوند مرا در برابر خویشتن خویشم کفایت کند که او بیش از خود من، قلمرو هستیم را مالک است».
 
به عبارت دیگر [[امام]]{{ع}} با این تعبیر یکی از [[زیباترین]] مظاهر [[توحید افعالی]] را رقم زده و صریحاً بیان کرده‌اند: «اگر [[لطف خدا]] شامل حال بنده‌اش نگردد، هیچ کس نمی‌تواند فی نفسه و با [[استقلال]] خود را از خطا و [[لغزش]] مصونیت بخشد».
 
[[سخن امام علی]]{{ع}} مانند سخن [[حضرت یوسف]]{{ع}} است که فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>. در نتیجه، استفاده عدم عصمت از گفتار [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، گفتاری است نسنجیده و غیر قابل قبول.
 
ثالثاً: در سخن امام علی{{ع}} قید {{متن حدیث|فِي نَفْسِي‌}} است. حضرت با این قید از خودش سلب استقلال کرده، می‌فرماید: «اگر [[هدایت]] و صیانت [[الهی]] نباشد، من نیز مانند شما بشری عادی هستم و از آن جهت که بشرم، همانند دیگران در معرض خطر قرار دارم؛ چنان که همانند دیگران [[زندگی]] عادی و معمولی دارم». به عبارت دیگر [[امام علی]]{{ع}} با قید {{متن حدیث|فِي نَفْسِي‌}} اشاره به جنبه شخصی و بُعد ملکی خود و با قید {{متن حدیث|إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي‌...}} اشاره به جنبه شخصیتی و بُعد [[ملکوتی]] خود کرده است. با آن قید، از خود [[نفی]] [[استقلال]] و با این قید، برای خود [[اثبات]] [[ارتباط]] با خدای متعالی کرده است<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۳.</ref>.
 
'''روایت سوم:'''
 
بخش دیگری که در [[کلام امام علی]]{{ع}} بدان پرداخته و به عنوان [[شبهه]] مطرح شده است، این جمله ایشان است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي}}؛ «خدایا! بر من ببخش آن گفتارهای زبانی که با آن به تو [[تقرب]] می‌جویم، ولی قلبم راه [[مخالفت]] با آن را می‌پوید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۸.</ref>. قفاری می‌گوید: مخالفت قلب با لسان [[امام]] علی، ادعای [[شیعه]] درباره [[عصمت]] را نفی می‌کند<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۲۹۵.</ref>.
 
'''پاسخ'''
 
[[مغفرت]] خواستن آن حضرت بر فرض وقوع است؛ یعنی اگر چنین گناهانی از امام{{ع}} صادر شود، [[خداوند]] آنها را ببخشد. گویا امام{{ع}} چنین عرض می‌کند: «خداوندا اگر چنین گناهانی را مرتکب شوم، آنها را بیامرز. بنابراین لازمه [[سخن امام]]{{ع}} این نیست که گناهی از وی صادر شده است و نیاز به [[آمرزش]] دارد»<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۷.</ref>.
 
'''روایت چهارم:'''
 
برخی گفته‌اند: اگر [امام] علی و [[ائمه معصوم]] باشند، استغفار آنها از گناه [[عبث]] خواهد بود: {{عربی|إذ لو كان علي و الأئمة معصومين لكان استغفارهم من ذنوبهم عبثا}}<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۳.</ref>.
 
'''پاسخ'''
 
همان‌گونه که پیش از این اشاره شد، نفس استغفار و [[طلب]] [[بخشایش]] از [[خداوند بزرگ]] [[ارزش]] دارد، بدون اینکه حتی گناه و معصیتی در کار باشد. امام علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷.</ref>. در [[صحیح بخاری]] از [[رسول الله]]{{صل}} نقل شده است که فرمود: «[[سوگند]] به [[خدا]]، که هر [[روز]] بیش از هفتاد بار از خدا آمرزش‌طلبیده و به درگاه او [[توبه]] می‌کنم»<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: وَاللّهِ، إِنِّي لَأَسْتَغفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ إلَيْهِ فِي الْيَوْمِ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ مَرَّةً}}؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۶۷.</ref>.
 
رسول الله{{صل}} که از [[گناه]] [[معصوم]] بود؛ چرا باید هر روز بیش از هفتاد بار [[استغفار]] و توبه کند؟! چه فایده‌ای بر آن مترتب است؟! آیا رسول الله{{صل}} که عاقل‌ترین فرد در [[عالم هستی]] است، العیاذ بالله کاری [[بیهوده]] انجام می‌دهد؟ درباره [[ائمه]]{{عم}} و دیگر [[اولیای الهی]] نیز چنین است<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۷.</ref>.
'''روایت پنجم:'''
 
برخی جهت انکار عصمت امامان، به سخنان [[امیرالمؤمنین]] در [[نامه]] ۳۱ [[نهج البلاغه]] استناد کرده‌ و معتقدند فقراتی از آن دلالت بر عدم [[عصمت]] و بشر عادی بودن [[امامان]] دارد: در این [[وصیت]] [[نامه]] کلماتی به کار رفته که با [[مقام]] [[عصمت امام]] [[حسن]] {{ع}} مخاطب [[نامه]] سازگار نیست مانند: {{متن حدیث|عَبْدُ الدُّنْيَا}} و {{متن حدیث|تَاجِرِ الْغُرُورِ}} و حتی عباراتی است که با [[مقام عصمت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز [[سازگاری]] ندارد<ref>ابن ابی الحدید می‌‌گوید: {{عربی| و قوله {{ع}}}} {{متن حدیث|أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي}} {{عربی|هذا يدل على بطلان قول من قال إنه لا يجوز أن ينقص في رأيه و أن الإمام معصوم عن أمثال ذلك و كذلك قوله للحسن}} {{متن حدیث|أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا}} {{عربی| يدل على أن الإمام لا يجب أن يعصم عن غلبات الهوى و لا عن فتن الدنيا}}. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص۶۶.</ref>.
 
در دعاهایی مانند [[دعای کمیل]] از لسان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} کلماتی مانند: {{متن حدیث|ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي}} و در دعای [[ابوحمزه ثمالی]] از لسان [[امام سجاد]] {{ع}} نیز الفاظی مانند: {{متن حدیث|أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ}}، به کار رفته که حکایت از مبرا نبودن از [[خطا]] و نداشتن ملکه [[عصمت]] دارد.
 
'''پاسخ:'''
 
درمورد [[وصیت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} باید گفت: این وصیت یک سفارش و دستورالعمل کلی است و [[امام]] {{ع}} به عنوان یک پدر خطاب به [[امام حسن]] {{ع}} به عنوان یک [[فرزند]] سفارشاتی را [[بیان]] کرده‌اند؛ لذا می‌‌فرمایند: {{متن حدیث|مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ}} و نمی‌فرمایند "من [[علی بن ابی طالب]]" و مخاطب گرچه [[امام حسن]] {{ع}} است، لکن به عنوان [[فرزند]] "إلی المولود" یعنی نمونه‌ای از [[فرزندان]] نه خصوص [[فرزند]] خودشان، [[وصیت]] را نگاشته‌اند و همان طور که از عبارات این [[وصیت]] فهمیده می‌‌شود، رابطه [[پدر]] و [[فرزند]] است نه رابطه [[امام]] و [[جانشین]] [[امام]]<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغة خوئی (منهاج البراعة) و شروحی که برنامه ۳۱ نهج البلاغه نوشته شده است مانند به سوی مدینه فاضله.</ref>.
 
اما درباره آنچه در [[ادعیه]] آمده است، باید گفت: [[اولیای خدا]] با [[درک]] بالایی که از [[عظمت]] مقام ربوبی و عجز [[انسان]] داشتند، همیشه به [[عبودیت]] خود و [[ربوبیت خداوند]] توجه داشته و لذا حتی [[عبادات]] و [[طاعات]] خود را هم قابل ارایه به [[خداوند]] نمی‌دانسته و خود را در برابر او مقصر می‌‌دیدند. بنابراین اعتراف به کوتاهی در [[انجام وظیفه]] به معنای رایج در بین افراد عادی نیست بلکه از [[باب]] {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}} است<ref>علامه مجلسی تفصیلاً به این سوال پاسخ داده است ر.ک: بحار، ج ۲۵، ص ۲۰۹.</ref>. یعنی به تناسب [[جایگاه]] و [[مقام]] افراد انتظارات متفاوت است و ممکن است انجام کاری در یک مرتبه پسندیده باشد در حالی که همان کار برای افرادی در مرتبه و [[مقام]] بالاتر، مورد پسند نباشد.
 
==== اعتراف [[امام صادق]] و [[امام کاظم]]{{عم}} به [[صدور گناه]] ====
قفاری در عدم [[عصمت ائمه]] به دو [[حدیث]] استناد کرده است:
# حدیث اول را از امام صادق{{ع}} نقل کرده و آن را از [[دلایل]] عدم عصمت ائمه{{عم}} دانسته است: {{متن حدیث|قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نُسِي‌ءُ ثُمَّ نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً}}<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.</ref>.
# حدیث دوم از [[امام]] موسای کاظم{{ع}} است که امام می‌فرماید: پروردگارا: تو را با زبانم [[نافرمانی]] نمودم و قسم به عزتت که اگر می‌خواستی لالم می‌کردی و تو را با چشمم نافرمانی کردم و قسم به عزتت اگر می‌خواستی نابینایم می‌کردی و تو را با گوشم [[نافرمانی]] کردم و قسم به عزتت اگر می‌خواستی ناشنوایم می‌کردی... و تو را با پاهایم نافرمانی کردم و اگر می‌خواستی پاهایم را قطع می‌کردی و تو را با همه اعضایم، که با آنها به من [[نعمت]] دادی، نافرمانی نمودم و این جزای تو در مقابل [[اعمال]] من نیست<ref>{{متن حدیث|رَبِّ عَصَيْتُكَ بِلِسَانِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَخْرَسْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِبَصَرِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَكْمَهْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِسَمْعِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَصْمَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِيَدِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَكَنَّعْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِرِجْلِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَجَذَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِفَرْجِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَعَقَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِجَمِيعِ جَوَارِحِي الَّتِي أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ وَ لَيْسَ هَذَا جَزَاءَكَ مِنِّي}}، کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۲۷.</ref>.<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۸.</ref>
 
'''پاسخ'''
 
[[روایت]] نخست: اولاً تنها در کتاب الزهد [[حسین بن سعید اهوازی]] آمده است و خود ایشان به [[صراحت]] گفته است «[[ذنب]]» در [[حدیث]] به معنای [[گناه]] متعارف نیست: در اینکه ائمه‌{{عم}} از هر قبیحی به طور مطلق [[معصوم]] هستند، اختلافی بین [[علمای شیعه]] نیست و آنها به جهت [[کمالات]] و جایگاهی که دارند، [[ترک مستحبات]] را گناه می‌دانند<ref>{{عربی|لا خلاف بين علماءنا في أنهم{{عم}} معصومون من كل قبيح مطلقا، و أنهم{{عم}} يسمون ترك المندوب ذنباً و سيئةً بالنسبة إلى كمالهم{{عم}}}}، اهوازی، الزهد، ص۷۴.</ref>.


این حدیث شبیه [[حدیثی]] است که در [[صحیح مسلم]] از زبان [[مبارک]] [[رسول الله]]{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِي الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ}}<ref>مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۷۵. </ref>. هیچ یک از شارحان این حدیث و دیگر علمای [[اهل سنت]] آن را بر ظاهرش حمل نکرده‌اند و توجهیات مختلفی کرده‌اند. [[نووی]] این توجیهات و تأویلات را در شرح حدیث آورده است<ref>نووی، المنهاج، ج۱۷، ص۲۳.</ref>.
=== شبهه دوم: اعتراف [[امامان]] به [[خطا]] و [[لغزش]] ===
{{اصلی|آیا اعتراف امامان به خطا و لغزش با عصمت ایشان منافات دارد؟ (پرسش)}}


ثانیاً: روایت اول [[خبر واحد]] است و نمی‌تواند در برابر [[آیه تطهیر]] و [[روایات]] زیادی، مانند [[حدیث شریف ثقلین]]، که [[عصمت]] [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} را ثابت می‌کند، [[برابری]] کند.
=== شبهه سوم: نسبت [[دروغ]] به [[انبیا]] ===
{{اصلی|اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت دروغ به آنها داده شده است؟ (پرسش)}}


ثالثاً: با توجه به جایگاه و [[مقام]] و [[منزلت]] ائمه اهل بیت{{عم}} این حدیث را نمی‌توان بر ظاهرش حمل نمود و «ذنب» را بر گناه متعارف حمل کرد؛ زیرا این‌گونه [[سخن گفتن]] حتی از یک عالم [[دینی]] در حد معمول نیز سر نمی‌زند؛ چه رسد به شخص [[بزرگواری]] مانند [[امام صادق]]{{ع}} که جایگاه و منزلت ایشان از نگاه [[علمی]] و عملی<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج۶، ص۳۶۴.</ref> مورد [[انکار]] هیچ کسی نیست. از سوی دیگر چنین بیانی از بزرگان [[دین]] مسئله اباحه‌گری را در [[جامعه اسلامی]] آسان و روان خواهد نمود و هیچ حکمتی در بیان آن وجود ندارد. [[ائمه]]{{عم}} به ما آموخته‌اند که [[گناه]] نکردن آسان‌تر از [[توبه]] است: {{متن حدیث|وَ قَالَ{{ع}}: تَرْكُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ [التَّوْبَةِ] الْمَعُونَةِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۰.</ref>.
=== شبهه چهارم: نسبت [[عصیان]] به [[انبیا]] ===
{{اصلی|اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت عصیان به آنها داده شده است؟ (پرسش)}}


[[روایت]] دوم که از [[امام کاظم]]{{ع}} نقل شده است نیز از حیث سند مجهول است<ref>مجلسی، مرآة العقول، ج۱۵، ص۱۳۷.</ref> و از حیث دلالت نیز نمی‌تواند دلیل بر عدم [[عصمت امام]] باشد؛ زیرا بسیار روشن است که [[امام]]{{ع}} از زبان همه [[گناهکاران]] [[امت]] در پیشگاه [[پروردگار]] زبان تقصیر گشوده است؛ نه اینکه همه این [[گناهان]] را العیاذ بالله ایشان مرتکب شده باشد. [[بدیهی]] است که از یک نفر عادی این همه گناه سر نمی‌زند، چه رسد به امام کاظم{{ع}} که از نگاه [[شیعه]] [[معصوم]] است و از نگاه بقیه مذاهب اسلامی، عالمی بزرگ و از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} است که جایگاه بس بلندی میان همه [[پیروان]] مذاهب اسلامی دارد. اگر ایشان را در حد یک [[انسان]] معمول فرض کنیم، ممکن نیست که چنین گناهانی از وی سر زده باشد. پس مقصود امام{{ع}} از گفتن این جمله‌ها [[تعلیم]] به دیگران است<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۷، ص۱۸.</ref> که این گونه در پیشگاه [[خداوند]] زبان اعتراف بگشایند و [[بزرگواری]] و گذشت خداوند را بیان نمایند<ref>[[عصمت ائمه و استغفار از گناه (مقاله)|مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص۱۴۹.</ref>.
=== شبهه پنجم: [[انبیا]] و [[عصمت]] از [[وسوسه شیطان]] ===
{{اصلی|آیا شیطان می‌تواند در پیامبران نفوذ کند و خواسته‌های خود را به آنان القاء کند؟ (پرسش)}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
* [[آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)]]
* [[دلایل جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)]]
* [[پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)]]
* [[چرا خداوند خبر از شک و تردید انبیاء در وحی می‌‌دهد؟ (پرسش)]]
# [[جبری بودن عصمت به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
# [[آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت سبب سلب اختیار معصوم است و هیچ فضیلتی ندارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا اعتراف امامان به خطا و لغزش با عصمت ایشان منافات دارد؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت معصومین به‌واسطه تسدید روح‌القدس است و اختیار از آنان سلب شده است؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت سبب سلب اختیار معصوم است و هیچ فضیلتی ندارد؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت معصومان پیش از بلوغ و از هنگام ولادت با اختیار سازگاری دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت معصومین به‌واسطه تسدید روح‌القدس است و اختیار از آنان سلب شده است؟ (پرسش)]]
* [[دلایل منکرین عصمت امامان چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت معصومان پیش از بلوغ با اختیار سازگار است؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت با اصل ثواب و عقاب منافات دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا قول به عصمت در انبیا و امامان مستلزم غلو است؟ (پرسش)]]
# [[آیا انکار سهوالنبی لازمه‌اش غلو است؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت مستلزم بی‌نیاز شدن از شریعت است؟ (پرسش)]]
# [[آیا به عصمت انبیاء و ائمه در کتاب و سنت اشاره شده است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت بدعتی از یهود و نصاری است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های صوفیه است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ (پرسش)]]
# [[آیا خطا در فهم کلام معصوم، موجب بی‌اثر شدن عصمت او می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت اهل بیت لازمه‌اش ربوبیت و الوهیت است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشتی است؟ (پرسش)]]
# [[آیا شیطان می‌تواند در پیامبران نفوذ کند و خواسته‌های خود را به آنان القاء کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت با آزادی و اختیار انسان منافات دارد؟ (پرسش)]]
# [[اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت دروغ به آنها داده شده است؟ (پرسش)]]
# [[اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت عصیان به آنها داده شده است؟ (پرسش)]]
# [[آیا اندیشه عصمت منتسب به عبدالله بن سبا است؟ (پرسش)]]
# [[آیا مبدأ اعتقاد به اندیشه عصمت روح کاریزماتیک است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


خط ۳۰۸: خط ۱۶۲:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۷

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

شبهات عصمت، به مجموعه‌ای از سوالات و شبهاتی گفته می‌شود که توسط جریان‌های مختلفی همچون مستشرقان یا اسلام شناسان غربی، پیروان سایر ادیان، مسلمانان منکر عصمت و حتی برخی معتقدین به امامت اهل بیت(ع)، با هدف انکار این صفت یا محدود نمودن گستره آن، برای انبیا یا ائمه(ع) مطرح شده است. برغم وجود براهین عقلی و ادله نقلی متعدد بر عصمت انبیا و ائمه(ع)، باز هم انبوهی از شبهات در این خصوص وجود دارد. شبهاتی که پیرامون عصمت مطرح شده را می‌توان در سه دسته کلی خلاصه نمود. شبهات مرتبط با اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ما قبل، شبهات عمومی عصمت و شبهات مرتبط با آیات و روایات نافی عصمت.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

دسته‌بندی شبهات عصمت

شبهاتی که پیرامون عصمت مطرح شده را می‌توان در سه دسته کلی خلاصه نمود.

  1. دسته اول: شبهات مرتبط با اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان قبل؛
  2. دسته دوم: شبهات عمومی عصمت؛
  3. دسته سوم: شبهات مرتبط با آیات و روایات نافی عصمت.

در ادامه به بیان و نقد این شبهات می‌پردازیم.

دسته اول: اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ماقبل

شبهه اول: وجود نداشتن عصمت در کتاب و سنت

شبهه دوم: اندیشه عصمت برگرفته از یهود و نصاری!

شبهه سوم: اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان!

شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه!

شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت!

شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه!

دسته دوم: شبهات عمومی عصمت

این دسته از شبهات، رویکردهای مختلفی چون پدیدار شناختی، تاریخی، کلامی و روان‌شناختی دارد. از غیر اسلام دانستن عصمت و انکار خاستگاه قرآنی و روایی آن، پیدایش آن بر اساس انگیزه سیاسی، غلوگرایانه و جبرگرایانه بودن و ناسازگاری آن با کیفر و پاداش الهی، ملازمه آن با تعطیلی شریعت و خداگونه شدن انسان معصوم از این قبیل شبهات است.

شبهه اول: جبرگرایی در نظریه عصمت

پیامدهای جبری دانستن عصمت

شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی شریعت

شبهه سوم: تنافی عصمت قبل از بلوغ با اختیار

شبهه چهارم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت انسان

شبهه پنجم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب

شبهه ششم: غلوآمیز بودن نظریه عصمت

شبهه هفتم: خطا در فهم کلام معصوم موجب بی‌اثری عصمت

شبهه هشتم: عصمت و تبعیض

شبهه نهم: تنافی عصمت با خاتمیت

دسته سوم: آیات و روایات نافی عصمت

قرآن کریم در برخی آیات خود به استغفار و طلب بخشش انبیای الهی یا اعتراف آنها به ظلم به خویش اشاره نموده که ظاهر این آیات حاکی از عدم عصمت پیامبران الهی است. در روایات و ادعیه رسیده از امامان معصوم(ع) نیز این گونه اعترافات فراوان دیده می‌شود. وجود چنین اعترافاتی دست‌مایه برخی جهت انکار عصمت انبیا و ائمه(ع) شده است.

شبهه اول: عصمت و استغفار

شبهه دوم: اعتراف امامان به خطا و لغزش

شبهه سوم: نسبت دروغ به انبیا

شبهه چهارم: نسبت عصیان به انبیا

شبهه پنجم: انبیا و عصمت از وسوسه شیطان

پرسش‌های وابسته

  1. آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)
  2. دلایل جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)
  3. پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش)
  4. جبری بودن عصمت به چه معناست؟ (پرسش)
  5. آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)
  6. آیا اعتراف امامان به خطا و لغزش با عصمت ایشان منافات دارد؟ (پرسش)
  7. آیا عصمت سبب سلب اختیار معصوم است و هیچ فضیلتی ندارد؟ (پرسش)
  8. آیا عصمت معصومین به‌واسطه تسدید روح‌القدس است و اختیار از آنان سلب شده است؟ (پرسش)
  9. آیا عصمت معصومان پیش از بلوغ با اختیار سازگار است؟ (پرسش)
  10. آیا عصمت با اصل ثواب و عقاب منافات دارد؟ (پرسش)
  11. آیا قول به عصمت در انبیا و امامان مستلزم غلو است؟ (پرسش)
  12. آیا انکار سهوالنبی لازمه‌اش غلو است؟ (پرسش)
  13. آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)
  14. آیا عصمت مستلزم بی‌نیاز شدن از شریعت است؟ (پرسش)
  15. آیا به عصمت انبیاء و ائمه در کتاب و سنت اشاره شده است؟ (پرسش)
  16. آیا اندیشه عصمت بدعتی از یهود و نصاری است؟ (پرسش)
  17. آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان است؟ (پرسش)
  18. آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های صوفیه است؟ (پرسش)
  19. آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ (پرسش)
  20. آیا خطا در فهم کلام معصوم، موجب بی‌اثر شدن عصمت او می‌شود؟ (پرسش)
  21. آیا اندیشه عصمت اهل بیت لازمه‌اش ربوبیت و الوهیت است؟ (پرسش)
  22. آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشتی است؟ (پرسش)
  23. آیا شیطان می‌تواند در پیامبران نفوذ کند و خواسته‌های خود را به آنان القاء کند؟ (پرسش)
  24. آیا عصمت با آزادی و اختیار انسان منافات دارد؟ (پرسش)
  25. اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت دروغ به آنها داده شده است؟ (پرسش)
  26. اگر پیامبران معصوم هستند چرا در قرآن نسبت عصیان به آنها داده شده است؟ (پرسش)
  27. آیا اندیشه عصمت منتسب به عبدالله بن سبا است؟ (پرسش)
  28. آیا مبدأ اعتقاد به اندیشه عصمت روح کاریزماتیک است؟ (پرسش)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.