دانش کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[دانش کلام اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{نبوت}}
'''علم کلام''' [[علمی]] ‌‌که از [[مباحث اعتقادی]] در [[اسلام]] بحث می‌کند، "[[علم کلام]]" نام دارد، یعنی اینکه به چه چیزهایی باید [[ایمان]] و [[اعتقاد]] داشت، مسائلی همچون [[توحید]]، [[صفات خدا]]، [[نبوت خاصه]] و [[عامه]]، [[امامت]]، [[عدل]]، [[معاد]] و به تعبیر دیگر [[اصول دین]] و [[توحید]]، در [[علم کلام]] بحث می‌‌شود. این مباحث از نیمه دوم قرن نخست آغاز شد و موضوعاتی چون [[جبر و اختیار]] و [[عدل]] و [[قضا و قدر]] مطرح گشت و در ادامه به تفکراتِ [[اشاعره]] و [[معتزله]] کشیده شد. چون بر سر این موضوعات بحث و [[گفتگو]] و [[استدلال]] و رد می‌‌شد و در کتب خود هر بحث را با عنوانِ "[[کلام]] در فلان موضوع..." آغاز می‌‌کردند، یا اینگونه بحث‌ها را مایه [[قدرت]] در سخن و [[استدلال]] می‌دانستند، اینگونه مباحث به "[[علم کلام]]" شهرت یافت و کسی را که در این [[علوم]] و موضوعات بحث می‌‌کرد یا می‌‌نگاشت، "[[متکلم]]" می‌‌گفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵۴.</ref>.


'''[[علم کلام]]:''' [[علمی]] ‌‌که از [[مباحث اعتقادی]] در [[اسلام]] بحث می‌کند، "[[علم کلام]]" نام دارد، یعنی اینکه به چه چیزهایی باید [[ایمان]] و [[اعتقاد]] داشت، مسائلی همچون [[توحید]]، [[صفات خدا]]، [[نبوت خاصه]] و [[عامه]]، [[امامت]]، [[عدل]]، [[معاد]] و به تعبیر دیگر [[اصول دین]] و [[توحید]]، در [[علم کلام]] بحث می‌‌شود. این مباحث از نیمه دوم قرن نخست آغاز شد و موضوعاتی چون [[جبر و اختیار]] و [[عدل]] و [[قضا و قدر]] مطرح گشت و در ادامه به تفکراتِ [[اشاعره]] و [[معتزله]] کشیده شد. چون بر سر این موضوعات بحث و [[گفتگو]] و [[استدلال]] و رد می‌‌شد و در کتب خود هر بحث را با عنوانِ "[[کلام]] در فلان موضوع..." آغاز می‌‌کردند، یا اینگونه بحث‌ها را مایه [[قدرت]] در سخن و [[استدلال]] می‌دانستند، اینگونه مباحث به "[[علم کلام]]" شهرت یافت و کسی را که در این [[علوم]] و موضوعات بحث می‌‌کرد یا می‌‌نگاشت، "[[متکلم]]" می‌‌گفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)| فرهنگ‌نامه دینی]]، ص:۱۵۴.</ref>.
== تعریف علم کلام ==
برای علم کلام تاکنون تعاریف گوناگونی ارائه شده است که به نظر می‌‌رسد [[تبیین]] [[استاد مطهری]]، نگاه جامع‌تری است. ایشان می‌‌گوید: علم کلام [[علمی]] است که درباره [[عقاید اسلامی]]، یعنی آنچه از نظر [[اسلام]] باید بدان [[معتقد]] بود و [[ایمان]] داشت، بحث می‌‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد، درباره آنها [[استدلال]] می‌‌کند و از آنها [[دفاع]] می‌‌نماید<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۱۵.</ref>.


==تعریف علم کلام==
در [[حقیقت]] تعریف ایشان علاوه بر [[استدلال]] و [[دفاع]] از [[عقاید]] [[دینی]]، که معمولاً در دیگر تعاریف مورد توجه است، معرفی [[اصول دین]] و توضیح آنها را نیز [[وظیفه]] [[متکلم]] و علم کلام برمی‌شمارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۵.</ref>.
*برای علم کلام تاکنون تعاریف گوناگونی ارائه شده است که به نظر می‌‌رسد [[تبیین]] [[استاد مطهری]]، نگاه جامع‌تری است. ایشان می‌‌گوید: علم کلام [[علمی]] است که درباره [[عقاید اسلامی]]، یعنی آنچه از نظر [[اسلام]] باید بدان [[معتقد]] بود و [[ایمان]] داشت، بحث می‌‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد، درباره آنها [[استدلال]] می‌‌کند و از آنها [[دفاع]] می‌‌نماید<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۱۵.</ref>.
*در [[حقیقت]] تعریف ایشان علاوه بر [[استدلال]] و [[دفاع]] از [[عقاید]] [[دینی]]، که معمولاً در دیگر تعاریف مورد توجه است، معرفی [[اصول دین]] و توضیح آنها را نیز [[وظیفه]] [[متکلم]] و علم کلام برمی‌شمارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۵.</ref>.
*علم کلام به عنوان [[علم]] مبین و مدافع [[عقاید]] [[دینی]] از [[جایگاه]] محوری و اساسی برخوردار است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۳.</ref>.


==[[منزلت]] علم کلام==
علم کلام به عنوان [[علم]] مبین و مدافع [[عقاید]] [[دینی]] از [[جایگاه]] محوری و اساسی برخوردار است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۳.</ref>.
*اهمیت علم کلام در [[قرآن کریم]] و [[قول و فعل]] بزرگان [[دین]] به وضوح مشهود است. [[قرآن]] در اثبات [[مباحث اعتقادی]] خود [[برهان]] می‌‌آورد و از مخالفین نیز طلب [[برهان]] می‌‌کند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌‌فرماید: [[خداشناسی]] رأس همه دانش‌هاست<ref>صدوق، توحید، باب ۴۰، روایت ۵.</ref>. [[احترام]] فوق‌العاده [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]]، دلیلی [[آشکار]] بر این امر است. [[امام صادق]]{{ع}} با مقدم داشتن هشام [[متکلم]] بر ارباب [[فقه]] و [[حدیث]] می‌خواست [[ارزش]] بحث‌های [[اعتقادی]] را بالا ببرد<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۶۹ - ۶۶.</ref>.
*[[ابن‌ ابی‌ الحدید]] درباره [[جایگاه]] این [[علم]] می‌‌گوید: {{عربی| فن الکلام فن شریف یذب عن المعارف الحقة الدینیه }}<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۳.</ref>.


==[[علل]] پیدایش==
== موضوع علم کلام ==
*در [[علل]] پیدایش و [[گسترش علم]] [[کلام]] زمینه‌های مختلف داخلی و خارجی به خصوص ارتباط [[مسلمین]] با دیگر [[ملل]] و مکاتب مؤثر بوده است.
در میان [[اندیشمندان]] نظریات مختلفی درباره موضوع علم کلام ابراز شده که به نظر می‌‌رسد ذات و [[صفات الهی]] که قول قابل اعتنای بسیاری از [[متکلمین]]<ref>بنگرید به: ایجی، شرح المواقف، ص۷؛ تفتازانی، شرح المقاصاد، ص۱۸۰؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۲.</ref> است، می‌‌تواند وجه جامع همه مسائل علم کلام باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۵.</ref>.
*[[استاد مطهری]] پیدایش علم کلام را محدود به دوره‌ای خاص از [[تاریخ اسلام]] نمی‌داند، بلکه [[معتقد]] به سیر تکاملی دراین‌باره است که با [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و به‌ویژه [[نزول]] [[قرآن کریم]] آغاز و با فراز و فرودهای [[اعتقادی]] [[مسلمین]] در اطوار مختلف حیات [[اسلام]] توسعه و گسترش یافته است.
*سلسه مراتب [[تاریخی]] پیدایش و [[گسترش علم]] [[کلام]] از منظر ایشان را می‌‌توان به این صورت تقریر نمود:
#بحث‌های استدلالی درباره [[اصول اسلامی]] از خود [[قرآن کریم]] آغاز شده است. [[قرآن]] رسماً به برخی از مسائل [[اعتقادی]] از قبیل [[توحید]]، [[معاد]] و [[نبوت]] [[استدلال]] می‌‌کند و [[برهان]] اقامه می‌‌نماید و از [[مخالفان]] نیز [[برهان]] مطالبه می‌‌کند.
#در سخنان و گفتگوهای [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[مخالفان]] و خطبه‌های [[علی]]{{ع}} نیز این مباحث تعقیب و [[تفسیر]] شده است. قطعاً اولین کسی که در مسائل [[عقلی]] [[اسلامی]] به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی درباره ذات و صفات باری، [[وحدت]] و کثرت، قدیم و حدوث، متناهی و غیر متناهی، [[جبر و اختیار]]، بساطت و ترکیب و غیر اینها بحث‌های عمیقی را طرح کرد، [[امیر المؤمنین]]{{ع}} است. به همین [[دلیل]] همواره [[شیعه]] در [[علوم عقلی]] بر [[غیر شیعه]] تقدم داشته است.
#اولین مسئله‌ای که به عنوان اصل [[اعتقادی]] در میان [[مسلمین]] مطرح شد، مسئله [[کفر]] [[فاسق]] بود که به وسیله [[خوارج]] در نیمه اول قرن اول مطرح شد.
#در نیمه دوم قرن اول، پاره‌ای از مسائل [[کلامی]] از قبیل بحث [[جبر و اختیار]] [[قضا و قدر]]، [[عدل الهی]]، صفات و ذات در میان [[مسلمین]] مطرح شد. به‌ تدریج موارد [[اختلاف]] به یک سلسله مسائل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسائل مربوط به [[انسان]] و [[معاد]] کشیده شد. قدریون در این دوره‌ها به نام [[معتزله]] و جبریون به نام [[اشاعره]] خوانده شدند.
#[[صف‌آرایی]] میان بحث‌های [[کلامی]] بعدها توسعه زیادی پیدا کرد و به بسیاری از مسائل [[فلسفی]] کشیده شد؛ از قبیل بحث در جواهر و اعراض و ترکیب جسم از اجزاء لایتجزی و مسئله خلأ؛ زیرا [[متکلمین]] طرح این مسائل را به عنوان مقدمه‌ای برای مسائل مربوط به [[اصول دین]] به خصوص مسائل مربوط به مبدأ و [[معاد]] لازم می‌‌شمردند <ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۲۰ - ۱۷ و ۶۷ - ۶۶ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۱۷؛ همو، مقالات فلسفی، ص۳۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۴.</ref>.


==وجه نام‌گذاری==
== [[منزلت]] علم کلام ==
*"[[کلام]]" یکی از چند عنوانی است که [[علم]] [[اعتقادات]] به آن موسوم گردیده است. برخی به جای عنوان [[کلام]]، از اسم‌های دیگری برای این [[علم]] استفاده کرده‌اند. خواجه [[طوسی]] در مقدمه نقد المحصل و ابن‌میثم در مقدمه قواعد المرام [[علم اصول]] [[دین]]، و [[تفتازانی]] [[فقه اکبر]] را در شرح المقاصد به کار برده‌اند.
اهمیت علم کلام در [[قرآن کریم]] و [[قول و فعل]] بزرگان [[دین]] به وضوح مشهود است. [[قرآن]] در اثبات [[مباحث اعتقادی]] خود [[برهان]] می‌‌آورد و از مخالفین نیز طلب [[برهان]] می‌‌کند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌‌فرماید: [[خداشناسی]] رأس همه دانش‌هاست<ref>صدوق، توحید، باب ۴۰، روایت ۵.</ref>. [[احترام]] فوق‌العاده [[امام صادق]] {{ع}} به [[هشام بن حکم]]، دلیلی آشکار بر این امر است. [[امام صادق]] {{ع}} با مقدم داشتن هشام [[متکلم]] بر ارباب [[فقه]] و [[حدیث]] می‌خواست [[ارزش]] بحث‌های [[اعتقادی]] را بالا ببرد<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۶۹ - ۶۶.</ref>.
*مورخین و [[متکلمین]] در بیان اینکه چرا این [[علم]] "[[کلام]]" نامیده شده، چند [[علت]] گفته‌اند. مشهورترین دیدگاه نزد علمای متقدم و برخی از [[اندیشمندان]] معاصر را می‌‌توان همین نظریه نام برد که علم کلام ریشه در [[اختلاف]] قدم و حدوث [[قرآن]] دارد<ref>هرچند موارد نقض متعددی بر این ادعا وارد است؛ از جمله اینکه این داستان در زمان مأمون و متوکل شکل گرفت، حال آنکه در زمان امام صادق{{ع}} نیز در موارد متعددی از این عنوان در مناظرات و مباحث اعتقادی استفاده شده است. (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۰ - ۵۹ و ۴۱۷)</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۴.</ref>.


==موضوع علم کلام==
[[ابن‌ ابی‌ الحدید]] درباره [[جایگاه]] این [[علم]] می‌‌گوید: {{عربی| فن الکلام فن شریف یذب عن المعارف الحقة الدینیه }}<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۳.</ref>.
*در میان [[اندیشمندان]] نظریات مختلفی درباره موضوع علم کلام ابراز شده که به نظر می‌‌رسد ذات و [[صفات الهی]] که قول قابل اعتنای بسیاری از [[متکلمین]]<ref>بنگرید به: ایجی، شرح المواقف، ص۷؛ تفتازانی، شرح المقاصاد، ص۱۸۰؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۲.</ref> است، می‌‌تواند وجه جامع همه مسائل علم کلام باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۵.</ref>.


==منابع==
== علل پیدایش ==
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
در علل پیدایش و [[گسترش علم]] [[کلام]] زمینه‌های مختلف داخلی و خارجی به خصوص ارتباط [[مسلمین]] با دیگر [[ملل]] و مکاتب مؤثر بوده است.
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]


==جستارهای وابسته==
[[استاد مطهری]] پیدایش علم کلام را محدود به دوره‌ای خاص از [[تاریخ اسلام]] نمی‌داند، بلکه [[معتقد]] به سیر تکاملی دراین‌باره است که با [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و به‌ویژه [[نزول]] [[قرآن کریم]] آغاز و با فراز و فرودهای [[اعتقادی]] [[مسلمین]] در اطوار مختلف حیات [[اسلام]] توسعه و گسترش یافته است.


==پانویس==
سلسه مراتب [[تاریخی]] پیدایش و [[گسترش علم]] [[کلام]] از منظر ایشان را می‌‌توان به این صورت تقریر نمود:
{{یادآوری پانویس}}
# بحث‌های استدلالی درباره [[اصول اسلامی]] از خود [[قرآن کریم]] آغاز شده است. [[قرآن]] رسماً به برخی از مسائل [[اعتقادی]] از قبیل [[توحید]]، [[معاد]] و [[نبوت]] [[استدلال]] می‌‌کند و [[برهان]] اقامه می‌‌نماید و از [[مخالفان]] نیز [[برهان]] مطالبه می‌‌کند.
{{پانویس2}}
# در سخنان و گفتگوهای [[رسول اکرم]] {{صل}} با [[مخالفان]] و خطبه‌های [[علی]] {{ع}} نیز این مباحث تعقیب و [[تفسیر]] شده است. قطعاً اولین کسی که در مسائل [[عقلی]] [[اسلامی]] به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی درباره ذات و صفات باری، [[وحدت]] و کثرت، قدیم و حدوث، متناهی و غیر متناهی، [[جبر و اختیار]]، بساطت و ترکیب و غیر اینها بحث‌های عمیقی را طرح کرد، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است. به همین [[دلیل]] همواره [[شیعه]] در [[علوم عقلی]] بر [[غیر شیعه]] تقدم داشته است.
# اولین مسئله‌ای که به عنوان اصل [[اعتقادی]] در میان [[مسلمین]] مطرح شد، مسئله [[کفر]] [[فاسق]] بود که به وسیله [[خوارج]] در نیمه اول قرن اول مطرح شد.
# در نیمه دوم قرن اول، پاره‌ای از مسائل [[کلامی]] از قبیل بحث [[جبر و اختیار]] [[قضا و قدر]]، [[عدل الهی]]، صفات و ذات در میان [[مسلمین]] مطرح شد. به‌ تدریج موارد [[اختلاف]] به یک سلسله مسائل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسائل مربوط به [[انسان]] و [[معاد]] کشیده شد. قدریون در این دوره‌ها به نام [[معتزله]] و جبریون به نام [[اشاعره]] خوانده شدند.
# [[صف‌آرایی]] میان بحث‌های [[کلامی]] بعدها توسعه زیادی پیدا کرد و به بسیاری از مسائل [[فلسفی]] کشیده شد؛ از قبیل بحث در جواهر و اعراض و ترکیب جسم از اجزاء لایتجزی و مسئله خلأ؛ زیرا [[متکلمین]] طرح این مسائل را به عنوان مقدمه‌ای برای مسائل مربوط به [[اصول دین]] به خصوص مسائل مربوط به مبدأ و [[معاد]] لازم می‌‌شمردند <ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۲۰ - ۱۷ و ۶۷ - ۶۶ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۱۷؛ همو، مقالات فلسفی، ص۳۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۴.</ref>.


[[رده:مدخل‌]]
== وجه نام‌گذاری ==
[[رده:دانش کلام اسلامی]]
"[[کلام]]" یکی از چند عنوانی است که [[علم]] [[اعتقادات]] به آن موسوم گردیده است. برخی به جای عنوان [[کلام]]، از اسم‌های دیگری برای این [[علم]] استفاده کرده‌اند. [[خواجه طوسی]] در مقدمه نقد المحصل و ابن‌میثم در مقدمه قواعد المرام [[علم اصول]] [[دین]]، و [[تفتازانی]] [[فقه اکبر]] را در شرح المقاصد به کار برده‌اند.
 
مورخین و [[متکلمین]] در بیان اینکه چرا این [[علم]] "[[کلام]]" نامیده شده، چند [[علت]] گفته‌اند. مشهورترین دیدگاه نزد علمای متقدم و برخی از [[اندیشمندان]] معاصر را می‌‌توان همین نظریه نام برد که علم کلام ریشه در [[اختلاف]] قدم و حدوث [[قرآن]] دارد<ref>هرچند موارد نقض متعددی بر این ادعا وارد است؛ از جمله اینکه این داستان در زمان مأمون و متوکل شکل گرفت، حال آنکه در زمان امام صادق {{ع}} نیز در موارد متعددی از این عنوان در مناظرات و مباحث اعتقادی استفاده شده است. (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۰ - ۵۹ و ۴۱۷)</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۵۴.</ref>.
 
==تعریف [[علم کلام]]==
در تعریف علم کلام، فایده و [[هدف]] از تأسیس آن [[اختلاف]] زیادی وجود ندارد، [[قاضی ایجی]] در تعریف این [[علم]] می‌گوید: [[کلام]] [[علمی]] است که با وجود آن می‌توان [[قدرت]] بر [[اثبات]] [[عقاید دینی]]، آوردن [[حجت]] و [[دفع شبهه]] را پیدا کرد.
او در ذکر فواید علم کلام می‌گوید: فایده این علم عبارت است از:
# [[پیشرفت]] از مرحلۀ [[تقلید]] به جایگاه بلند [[یقین]]....
# [[راهنمایی]] علم پژوهان به بیان دلیل‌ها، و [[الزام]] مخالفان به آوردن دلیل....
# [[حفظ]] ریشه‌ها و [[قواعد]] [[دینی]] از [[شبهات]] منحرفین که موجب [[سست]] شدن [[عقاید]] می‌شود.
# علم کلام جایگاه بنای دیگر [[علوم شرعی]] است، پس این علم ریشه آن [[علوم]] است.
#سالم‌سازی [[نیت]] و [[اعتقادات]]،؛ چراکه به [[پاکی]] نیت، [[امید]] قبولی عمل می‌رود.
او در ادامه می‌افزاید: و هدف اصلی این علم رساندن به [[رستگاری]] [[عالم دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>مواقف، ج۱، ص۳۱.</ref>.
[[تفتازانی]] نیز چنین می‌گوید: کلام، [[دانش]] به عقاید دینی از روی دلیل‌های [[یقینی]] است... هدفش: شیرین نمودن طعم [[ایمان]] به واسطه یقین است، و نتیجۀ آن: [[سعادت دنیا]] و [[نجات]] عقبا است<ref>شرح مقاصد، ج۱، ص۵.</ref>.
[[فیاض لاهیجی]]-شارح تجرید-هر دو تعریف را در کتاب شوارق الإلهام فی شرح [[تجرید الکلام]] خود آورده است<ref>شوارق الإلهام، ص۵.</ref>.
پس هدفی که [[علمای اسلام]] به خاطر آن علم کلام را تشکیل داده‌اند، [[شناخت]] [[اصول دین]] از راه [[استدلال به عقل]] و نقل است تا [[فرزندان]] این [[امت]] به ریشه‌هایی که عقاید ایشان بر آن بنا شده، [[آگاهی]] پیدا کنند؛ چراکه تقلید در اصول دین از دیدگاه بیشتر [[علما]] -اگر نگوییم همۀ علما- جایز نیست و همانا بر هر مکلفی چاره‌ای نیست مگر تحقیق در [[عقیده]].
پس این اول هدفی است که از تأسیس این علم و تدوین و تألیفش در نظر گرفته شده است. این علم از [[علوم ضروری]] و لازم بر تک تک [[مردم]] است.؛ چراکه این علم [[مسئول]] بیان مطالبی است که بر هر مکلفی [[التزام]] [[اعتقادی]] به آن لازم است.
همان [[طور]] که [[علم فقه]] [[مسئول]] بیان امور جایز و یا غیر جایز است، از جهت عملی با وجودی که [[تقلید]] در آن امور جایز است و همچنین عهده دار بقاء [[شریعت]] در بعد [[احکام]] فرعی است، [[علم کلام]] نیز عهده دار [[حفظ]] ریشه‌ها و پایه‌های [[اعتقادی]] است.
طبیعی است که وقتی [[انسان]] دلیل‌ها و [[براهین]] را به [[طور]] کامل فرا گیرد، [[قدرت]] [[دفاع]] از [[معتقدات]] خود را پیدا می‌کند و شبهاتی را که مطرح می‌شود به آسانی جواب می‌دهد، بلکه با قلم و زبانش دیگران را به [[عقیده]] خود [[دعوت]] می‌کند و از این بابت است که [[علما]] اهمیت بسیار زیادی به این [[علم]] داده‌اند، و تعداد کتاب‌هایی که از [[مذاهب اسلامی]] مختلف در این علم تألیف شده، فراوان است.
 
علم کلام یکی از [[علوم]] اساسی [[اسلام]] می‌باشد، این علم ریشه در [[قرآن]] و [[روایات]] و [[عقل سلیم]] دارد، و از این علم تعبیر به «علم [[اصول دین]]» نیز می‌شود.
این علم از [[علوم اسلامی]] مشترک بین همه فرق است، هر چند محققین قائلند به این که [[شیعیان]] مؤسس این علم هستند.
[[اهل سنت]] در مسائل اصول دین به دو [[مکتب]] بزرگ «[[اشاعره]]» و «[[معتزله]]» منقسم شدند، آنها در بسیاری از مسائل [[اختلاف]] شدیدی دارند و روش استدلالاتشان با هم تفاوت وسیعی دارد، ولکن [[حقیقت]] آن است که اشاعره در بسیاری از بحث‌های مورد اختلاف بین [[شیعه]] و [[اهل تسنن]] پیرو معتزله و از [[فکر]] آنان استفاده کرده‌اند.
 
===اشاعره [[پیروان]] [[فکری]] معتزله===
وقتی با [[انصاف]] و کمال دقت بنگریم خواهیم دید که اهل سنت، اموری را که در مسألۀ [[امامت]] بیان می‌کنند، هیچ اساس و ریشه‌ای ندارد، و نهایت چیزی که آنها مطرح می‌کنند توجیه [[کردار]] برخی از [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] و [[نیکو]] جلوه دادن قضایای [[تاریخی]] است.
اما [[حق]] و حقیقت چیست؟ [[خدا]] و [[رسول]] از مسلمانان صدر اسلام چه توقعی دارند؟
اشاعره [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] متفق علیه را در امامت رد می‌کنند... و وقتی دستشان از دلیل بر مدعای خود کوتاه شد، به تکاپو افتاده و دست به دامن [[متکلمین]] [[معتزله]] می‌شوند؛ بیشتر مباحث امامتی که در ([[مواقف]]) و (مقاصد) -که هر دو از کتاب‌های بسیار مهم [[کلامی]] [[اهل سنت]] است-از [[فخر رازی]] گرفته شده است و فخر رازی در بیشتر مباحث خود از سفرۀ [[علمی]] معتزله [[توشه]] برمی‌گیرد.
 
از باب نمونه: شبهاتی که در موضوع «[[عصمت]]» مطرح می‌کنند، از کتاب المغنی [[قاضی عبدالجبار]] بن احمد معتزلی متوفای ۴۱۵ گرفته شده، که [[سید]] [[شریف مرتضی]] متوفای ۴۳۶ در رد آن، کتاب [[الشافی فی الامامه]] را تألیف نمود<ref>الشافی، ج۱، ص۱۳۷-۳۰۰.</ref>.
[[انکار]] صدور [[معجزه]] از [[امام]] و [[علم غیب]] او<ref>الشافی، ج۲، ص۲۶.</ref>؛ حمل [[نصوص امامت]] بدون فاصلۀ [[امیرالمؤمنین]] بعد از [[رسول خدا]]، به بعد از عثمان<ref>الشافی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>.
و نیز ادعای [[تفتازانی]] بر این که [[نص جلی]] در [[امامت امیرالمؤمنین]] از ساخته‌ها و پرداخته‌های [[هشام بن حکم]] و [[یاران]] او است<ref>الشافی، ج۲، ص۱۱۹.</ref>. و همچنین در مباحث دیگر که بر هر محققی پوشیده نیست.
برخی از اهل سنت معاصر، با علمای قدیم خود-که منکر وجود [[نص]] بر [[امامت ابوبکر]] و غیر او بوده اند-[[مخالفت]] کرده تا با این کار بتوانند [[خلافت]] کسی را که بر علی امیرالمؤمنین متقدم شده تصحیح کنند. و این عده باز این [[فکر]] را از معتزله اخذ نموده‌اند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۴۹.</ref>
 
===اهتمام همۀ [[فرقه‌ها]] به [[علم کلام]]===
چنان که گذشت، موضوع علم کلام، [[اصول اعتقادی]] و برای اقامۀ [[دلایل نقلی]]-از [[کتاب و سنت]]-و [[عقلی]] در مسائل [[عقیده]] می‌باشد، و لذا همۀ [[فرق اسلامی]] به [[تعلیم و تعلم]] این [[علم]] و تألیف کتب در آن پرداخته و [[کوشش]] کرده‌اند تا [[اندیشه]] خود را به [[اثبات]] رسانده و اشکالات را پاسخ دهند.
کتاب‌هایی که در علم کلام، بزرگان [[شیعه]]، [[اشاعره]] و معتزله از اهل سنت، نوشته و آثاری که در این زمینه از خود باقی گذاشته‌اند غیر قابل شمارش است، علمای هر یک از دو [[فرقه]] کتاب‌های مفصل چند جلدی و نیز کتاب‌های مختصر شامل همه مباحث از [[توحید]] تا [[معاد]] تألیف نموده‌اند.
نکتۀ قابل توجه این که: [[اهل سنت]] چون [[امامت]] را از [[اصول دین]] نمی‌دانند-چنان که خواهد آمد-کتاب‌های مستقل زیادی در خصوص امامت ندارند، و آن چه در این باب نوشته‌اند در واقع به جهت [[هجوم]] بر [[شیعیان]] بوده است، و به همین جهت ملاحظه می‌شود که [[علمای شیعه]] در طول [[تاریخ]] غالباً در [[مقام]] [[دفاع]] از [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} و رد حمله‌های [[مخالفین]] بوده و هستند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۵۰.</ref>
 
===دفاع [[شیعه]] و پاسخ به حملات===
از همان [[روز]] اول، موضع شیعه موضع دفاع و رد [[تهاجم]] بوده است، [[جاحظ]] کتابی به نام (العثمانیه) نوشت، سراسر آن تهاجم بر [[مکتب امیرالمؤمنین]]{{ع}}، سپس [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] کتاب المغنی در رد [[عقائد]] شیعه و در آن [[ادله]] لفظیه را بر اساس ادله عقلیه نقد کرده است، مرحوم [[سید مرتضی]] کتاب [[الشافی]] فی الامامة را در رد کتاب المغنی تألیف نموده، که [[شیخ طوسی]] آن را تلخیص نموده است.
و این وضعیت همچنان ادامه داشته تا [[قرن هفتم]] و هشتم، که نوبت به [[فخر رازی]] و [[ایجی]] و [[تفتازانی]] و همانند آنها رسید.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۵۱.</ref>
 
===اوج [[جدال]] [[کلامی]] در قرن هفتم و هشتم===
امتیاز دو قرن هفتم و هشتم (بر اثر دگرگونی‌ها و حوادث [[سیاسی]]-[[اجتماعی]] در [[سرزمین‌های اسلامی]]) در [[پیشرفت‌های علمی]] فراوانی است که در [[علوم]] و [[فنون]] [[دینی]] به وجود آمد.
اما دربارۀ [[علم کلام]] باید گفت: در این تاریخ سه حوزۀ [[علمی]] تأسیس گردید، که در این حوزه‌ها علمای بزرگی در علم کلام پرورش یافتند، آنها برای [[دانشمندان]] [[آینده]] [[پیشوا]] شدند و آثار گرانقدر بسیاری در این [[علم]] از ایشان به جا ماند که از آن پس مورد توجه و جایگاه بحث و [[تأمل]] علمی [[اندیشمندان]] شد.
ولی تفاوت و تناقض [[فکری]] میان این [[حوزه‌های علمی]] باعث شد تا [[درگیری‌ها]] و کشمکش‌های [[اعتقادی]] در مؤلفات و [[مناظرات]] به وجود آید و از آن [[زمان]] تا به امروز نقد، رد و بررسی‌ها پشت سر یکدیگر پدید آمده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۵۱.</ref>
 
==نقش [[علم کلام]] در [[پیشرفت]] [[تشیع]]==
همان [[طور]] که گفتیم، [[استدلال]] منطقی، بحث ریشه دار و سالم بدون [[شک]] در قلب‌های جویندگان [[حقیقت]] که [[خیرخواه]] و به دنبال [[رستگاری]] باشند، تأثیرگذار خواهد بود.
و به تحقیق با علم کلام و روش‌های صحیح مستند به [[قرآن]] و [[سنت]]، و [[عقل]] سالم، می‌توان فهمید که چرا [[مذهب امامیه]] بر همه [[فرقه‌ها]] مقدم است. و چرا دیگر [[امت‌ها]] باید از آن [[پیروی]] کنند....
برای روشن شدن مطلب، به شرح علت تشیع اهالی [[جبل]] عامل به نقل از یکی از علمای بزرگ آن منطقه، می‌پردازیم:
«بعد از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} هیچ کس پیرو علی{{ع}} نبود مگر چهار [[مرد]] [[خالص]] که: [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[عمار]] بودند. سپس به تبع آنها تعدادشان به [[دوازده نفر]] رسید و به مرور ایام، کم کم به هزار نفر رسیده و رو به افزایش نهاد.
در [[زمان]] [[حکومت]] عثمان وقتی [[اباذر]] به [[شام]] رفت و مدتی در آنجا ماند معاویه او را به روستایی [[تبعید]] کرد. نام آن جبل عامل بود، از آن [[روز]] به بعد آنها [[شیعه]] شدند، [[اهل]] جبل عامل به همراه عدۀ کمی در [[مدینه]]، [[مکه]]، [[طائف]]، [[یمن]]، [[عراق]]، فارس، شیعه بودند و بیشترین شیعه را در آن ایام [[منطقه جبل]] عامل دارا بود»<ref>أمل الآمل فی علماء جبل عامل، ج۱، ص۱۳.</ref>.
و از این جاست که [[سید]] صدر عاملی-در بحث [[برتری]] علم کلام-می گوید: «اول کسی که به علم کلام پرداخته، مولای [[بزرگوار]] و پیشوای گذشتگان، [[صحابی]] [[رسول الله]]{{صل}} جناب [[ابوذر غفاری]]، [[رضی]] [[الله]] عنه است» سپس به شرح شیعه شدن اهالی جبل عامل به دست ابوذر غفاری می‌پردازد<ref>تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۳۵۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۶۴.</ref>
 
==علم کلام سبب [[شکست]] [[مسلمین]]؟==
روشن شد که موضوع علم کلام، [[اصول دین]] است، که آن شامل [[توحید]]، [[صفات پروردگار]]، [[نبوت]]، شرایط آن، [[پیامبر]] و [[اوصیاء]] او، [[معاد]] و غیر از این موارد می‌شود و [[هدف]] از آن در درجۀ اول [[شناخت]] این اصول است و مرحله بعد [[دعوت]] دیگران به این اصول از راه [[حکمت]] و موعظۀ [[نیکو]].
چگونه [[علم کلام]] باعث [[شکست]] [[مسلمین]] در مقابل [[دشمنان اسلام]] می‌شود؟!
وقتی اصول [[عقائد]] بر [[حق]] [[استوار]] شود و [[هدف]] از [[مباحث اعتقادی]] رسیدن به [[حقیقت]] باشد و بحث کنندگان از [[مسلمانان]]-به ویژه در مرحلۀ [[گفتگو]] و [[مناظره]] با دیگر [[مذاهب]]-[[عدل]] و [[انصاف]]، [[اخلاق خوب]] را رعایت نمایند و به قواعدی که برای مناقشات [[علمی]] و مناظره قرار داده‌اند پای بند باشند، علم کلام بهترین عامل [[سرافرازی]] مسلمین در برابر [[دشمنان]] و [[اتحاد]] در میان خود مسلمانان است....
اما وقتی هدف از علم کلام چیره شدن بر طرف مقابل باشد به هر قیمتی حتی با [[فحش]] و [[ناسزاگویی]]، شکی نیست که این روش راه به جایی نخواهد بود و به زودی موجب متلاشی شدن اتحاد مسلمین و پراکندگی صفوف و شکست خوردن در مقابل دشمنان می‌شود....
 
پس کسانی که می‌گویند: «فن علم کلام موجب [[ضعف]] است» و یا این که «یکی از عوامل سرشکستگی مسلمانان است» این جمله به شکل کلی صحیح نیست.
خلاصه این که علم کلام در هیچ روزگاری موجب ضعف مسلمین و شکست خوردن ایشان نبوده است. بلکه-در هر زمانی که حقیقتا با [[پیروی]] از روش‌های صحیح، این [[علم]] را به کار برده اند-از عوامل [[وحدت]] کلمۀ مسلمین و پیوستن صفوف ایشان و سرافرازی در مقابل دشمنان شده است....
و با این [[حال]] منکر آن نیستیم که همین علم را برخی وسیلۀ توجیه عقائد [[باطل]] خود کرده‌اند. ولی این به علم کلام اختصاص ندارد. چه بسیار از [[علوم اسلامی]] که وسیله‌ای برای پیاده شدن [[اهداف]] [[مخالفین]] در [[رویارویی]] با حق و [[دین اسلام]]، گردیده است....
و این مطلب موجب [[اتهام]] علم کلام نمی‌شود بلکه [[وظیفه]] [[مردم]] است تا بین [[عالمان]] علم کلام تفاوت گذارده و عالم بر حق را [[شناسایی]] کنند و به پیروی از او بپردازند و از طرفی عالم مغرض را شناسایی و از او دوری نمایند....<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۶۵.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
#[[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
#[[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱]]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:کلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۹

علم کلام علمی ‌‌که از مباحث اعتقادی در اسلام بحث می‌کند، "علم کلام" نام دارد، یعنی اینکه به چه چیزهایی باید ایمان و اعتقاد داشت، مسائلی همچون توحید، صفات خدا، نبوت خاصه و عامه، امامت، عدل، معاد و به تعبیر دیگر اصول دین و توحید، در علم کلام بحث می‌‌شود. این مباحث از نیمه دوم قرن نخست آغاز شد و موضوعاتی چون جبر و اختیار و عدل و قضا و قدر مطرح گشت و در ادامه به تفکراتِ اشاعره و معتزله کشیده شد. چون بر سر این موضوعات بحث و گفتگو و استدلال و رد می‌‌شد و در کتب خود هر بحث را با عنوانِ "کلام در فلان موضوع..." آغاز می‌‌کردند، یا اینگونه بحث‌ها را مایه قدرت در سخن و استدلال می‌دانستند، اینگونه مباحث به "علم کلام" شهرت یافت و کسی را که در این علوم و موضوعات بحث می‌‌کرد یا می‌‌نگاشت، "متکلم" می‌‌گفتند[۱].

تعریف علم کلام

برای علم کلام تاکنون تعاریف گوناگونی ارائه شده است که به نظر می‌‌رسد تبیین استاد مطهری، نگاه جامع‌تری است. ایشان می‌‌گوید: علم کلام علمی است که درباره عقاید اسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‌‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد، درباره آنها استدلال می‌‌کند و از آنها دفاع می‌‌نماید[۲].

در حقیقت تعریف ایشان علاوه بر استدلال و دفاع از عقاید دینی، که معمولاً در دیگر تعاریف مورد توجه است، معرفی اصول دین و توضیح آنها را نیز وظیفه متکلم و علم کلام برمی‌شمارد[۳].

علم کلام به عنوان علم مبین و مدافع عقاید دینی از جایگاه محوری و اساسی برخوردار است[۴].

موضوع علم کلام

در میان اندیشمندان نظریات مختلفی درباره موضوع علم کلام ابراز شده که به نظر می‌‌رسد ذات و صفات الهی که قول قابل اعتنای بسیاری از متکلمین[۵] است، می‌‌تواند وجه جامع همه مسائل علم کلام باشد[۶].

منزلت علم کلام

اهمیت علم کلام در قرآن کریم و قول و فعل بزرگان دین به وضوح مشهود است. قرآن در اثبات مباحث اعتقادی خود برهان می‌‌آورد و از مخالفین نیز طلب برهان می‌‌کند. پیامبر اکرم (ص) می‌‌فرماید: خداشناسی رأس همه دانش‌هاست[۷]. احترام فوق‌العاده امام صادق (ع) به هشام بن حکم، دلیلی آشکار بر این امر است. امام صادق (ع) با مقدم داشتن هشام متکلم بر ارباب فقه و حدیث می‌خواست ارزش بحث‌های اعتقادی را بالا ببرد[۸].

ابن‌ ابی‌ الحدید درباره جایگاه این علم می‌‌گوید: فن الکلام فن شریف یذب عن المعارف الحقة الدینیه [۹][۱۰].

علل پیدایش

در علل پیدایش و گسترش علم کلام زمینه‌های مختلف داخلی و خارجی به خصوص ارتباط مسلمین با دیگر ملل و مکاتب مؤثر بوده است.

استاد مطهری پیدایش علم کلام را محدود به دوره‌ای خاص از تاریخ اسلام نمی‌داند، بلکه معتقد به سیر تکاملی دراین‌باره است که با بعثت پیامبر اسلام (ص) و به‌ویژه نزول قرآن کریم آغاز و با فراز و فرودهای اعتقادی مسلمین در اطوار مختلف حیات اسلام توسعه و گسترش یافته است.

سلسه مراتب تاریخی پیدایش و گسترش علم کلام از منظر ایشان را می‌‌توان به این صورت تقریر نمود:

  1. بحث‌های استدلالی درباره اصول اسلامی از خود قرآن کریم آغاز شده است. قرآن رسماً به برخی از مسائل اعتقادی از قبیل توحید، معاد و نبوت استدلال می‌‌کند و برهان اقامه می‌‌نماید و از مخالفان نیز برهان مطالبه می‌‌کند.
  2. در سخنان و گفتگوهای رسول اکرم (ص) با مخالفان و خطبه‌های علی (ع) نیز این مباحث تعقیب و تفسیر شده است. قطعاً اولین کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی درباره ذات و صفات باری، وحدت و کثرت، قدیم و حدوث، متناهی و غیر متناهی، جبر و اختیار، بساطت و ترکیب و غیر اینها بحث‌های عمیقی را طرح کرد، امیر المؤمنین (ع) است. به همین دلیل همواره شیعه در علوم عقلی بر غیر شیعه تقدم داشته است.
  3. اولین مسئله‌ای که به عنوان اصل اعتقادی در میان مسلمین مطرح شد، مسئله کفر فاسق بود که به وسیله خوارج در نیمه اول قرن اول مطرح شد.
  4. در نیمه دوم قرن اول، پاره‌ای از مسائل کلامی از قبیل بحث جبر و اختیار قضا و قدر، عدل الهی، صفات و ذات در میان مسلمین مطرح شد. به‌ تدریج موارد اختلاف به یک سلسله مسائل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسائل مربوط به انسان و معاد کشیده شد. قدریون در این دوره‌ها به نام معتزله و جبریون به نام اشاعره خوانده شدند.
  5. صف‌آرایی میان بحث‌های کلامی بعدها توسعه زیادی پیدا کرد و به بسیاری از مسائل فلسفی کشیده شد؛ از قبیل بحث در جواهر و اعراض و ترکیب جسم از اجزاء لایتجزی و مسئله خلأ؛ زیرا متکلمین طرح این مسائل را به عنوان مقدمه‌ای برای مسائل مربوط به اصول دین به خصوص مسائل مربوط به مبدأ و معاد لازم می‌‌شمردند [۱۱][۱۲].

وجه نام‌گذاری

"کلام" یکی از چند عنوانی است که علم اعتقادات به آن موسوم گردیده است. برخی به جای عنوان کلام، از اسم‌های دیگری برای این علم استفاده کرده‌اند. خواجه طوسی در مقدمه نقد المحصل و ابن‌میثم در مقدمه قواعد المرام علم اصول دین، و تفتازانی فقه اکبر را در شرح المقاصد به کار برده‌اند.

مورخین و متکلمین در بیان اینکه چرا این علم "کلام" نامیده شده، چند علت گفته‌اند. مشهورترین دیدگاه نزد علمای متقدم و برخی از اندیشمندان معاصر را می‌‌توان همین نظریه نام برد که علم کلام ریشه در اختلاف قدم و حدوث قرآن دارد[۱۳][۱۴].

تعریف علم کلام

در تعریف علم کلام، فایده و هدف از تأسیس آن اختلاف زیادی وجود ندارد، قاضی ایجی در تعریف این علم می‌گوید: کلام علمی است که با وجود آن می‌توان قدرت بر اثبات عقاید دینی، آوردن حجت و دفع شبهه را پیدا کرد. او در ذکر فواید علم کلام می‌گوید: فایده این علم عبارت است از:

  1. پیشرفت از مرحلۀ تقلید به جایگاه بلند یقین....
  2. راهنمایی علم پژوهان به بیان دلیل‌ها، و الزام مخالفان به آوردن دلیل....
  3. حفظ ریشه‌ها و قواعد دینی از شبهات منحرفین که موجب سست شدن عقاید می‌شود.
  4. علم کلام جایگاه بنای دیگر علوم شرعی است، پس این علم ریشه آن علوم است.
  5. سالم‌سازی نیت و اعتقادات،؛ چراکه به پاکی نیت، امید قبولی عمل می‌رود.

او در ادامه می‌افزاید: و هدف اصلی این علم رساندن به رستگاری عالم دنیا و آخرت است[۱۵]. تفتازانی نیز چنین می‌گوید: کلام، دانش به عقاید دینی از روی دلیل‌های یقینی است... هدفش: شیرین نمودن طعم ایمان به واسطه یقین است، و نتیجۀ آن: سعادت دنیا و نجات عقبا است[۱۶]. فیاض لاهیجی-شارح تجرید-هر دو تعریف را در کتاب شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام خود آورده است[۱۷]. پس هدفی که علمای اسلام به خاطر آن علم کلام را تشکیل داده‌اند، شناخت اصول دین از راه استدلال به عقل و نقل است تا فرزندان این امت به ریشه‌هایی که عقاید ایشان بر آن بنا شده، آگاهی پیدا کنند؛ چراکه تقلید در اصول دین از دیدگاه بیشتر علما -اگر نگوییم همۀ علما- جایز نیست و همانا بر هر مکلفی چاره‌ای نیست مگر تحقیق در عقیده. پس این اول هدفی است که از تأسیس این علم و تدوین و تألیفش در نظر گرفته شده است. این علم از علوم ضروری و لازم بر تک تک مردم است.؛ چراکه این علم مسئول بیان مطالبی است که بر هر مکلفی التزام اعتقادی به آن لازم است. همان طور که علم فقه مسئول بیان امور جایز و یا غیر جایز است، از جهت عملی با وجودی که تقلید در آن امور جایز است و همچنین عهده دار بقاء شریعت در بعد احکام فرعی است، علم کلام نیز عهده دار حفظ ریشه‌ها و پایه‌های اعتقادی است. طبیعی است که وقتی انسان دلیل‌ها و براهین را به طور کامل فرا گیرد، قدرت دفاع از معتقدات خود را پیدا می‌کند و شبهاتی را که مطرح می‌شود به آسانی جواب می‌دهد، بلکه با قلم و زبانش دیگران را به عقیده خود دعوت می‌کند و از این بابت است که علما اهمیت بسیار زیادی به این علم داده‌اند، و تعداد کتاب‌هایی که از مذاهب اسلامی مختلف در این علم تألیف شده، فراوان است.

علم کلام یکی از علوم اساسی اسلام می‌باشد، این علم ریشه در قرآن و روایات و عقل سلیم دارد، و از این علم تعبیر به «علم اصول دین» نیز می‌شود. این علم از علوم اسلامی مشترک بین همه فرق است، هر چند محققین قائلند به این که شیعیان مؤسس این علم هستند. اهل سنت در مسائل اصول دین به دو مکتب بزرگ «اشاعره» و «معتزله» منقسم شدند، آنها در بسیاری از مسائل اختلاف شدیدی دارند و روش استدلالاتشان با هم تفاوت وسیعی دارد، ولکن حقیقت آن است که اشاعره در بسیاری از بحث‌های مورد اختلاف بین شیعه و اهل تسنن پیرو معتزله و از فکر آنان استفاده کرده‌اند.

اشاعره پیروان فکری معتزله

وقتی با انصاف و کمال دقت بنگریم خواهیم دید که اهل سنت، اموری را که در مسألۀ امامت بیان می‌کنند، هیچ اساس و ریشه‌ای ندارد، و نهایت چیزی که آنها مطرح می‌کنند توجیه کردار برخی از مسلمانان صدر اسلام و نیکو جلوه دادن قضایای تاریخی است. اما حق و حقیقت چیست؟ خدا و رسول از مسلمانان صدر اسلام چه توقعی دارند؟ اشاعره ادلۀ عقلی و نقلی متفق علیه را در امامت رد می‌کنند... و وقتی دستشان از دلیل بر مدعای خود کوتاه شد، به تکاپو افتاده و دست به دامن متکلمین معتزله می‌شوند؛ بیشتر مباحث امامتی که در (مواقف) و (مقاصد) -که هر دو از کتاب‌های بسیار مهم کلامی اهل سنت است-از فخر رازی گرفته شده است و فخر رازی در بیشتر مباحث خود از سفرۀ علمی معتزله توشه برمی‌گیرد.

از باب نمونه: شبهاتی که در موضوع «عصمت» مطرح می‌کنند، از کتاب المغنی قاضی عبدالجبار بن احمد معتزلی متوفای ۴۱۵ گرفته شده، که سید شریف مرتضی متوفای ۴۳۶ در رد آن، کتاب الشافی فی الامامه را تألیف نمود[۱۸]. انکار صدور معجزه از امام و علم غیب او[۱۹]؛ حمل نصوص امامت بدون فاصلۀ امیرالمؤمنین بعد از رسول خدا، به بعد از عثمان[۲۰]. و نیز ادعای تفتازانی بر این که نص جلی در امامت امیرالمؤمنین از ساخته‌ها و پرداخته‌های هشام بن حکم و یاران او است[۲۱]. و همچنین در مباحث دیگر که بر هر محققی پوشیده نیست. برخی از اهل سنت معاصر، با علمای قدیم خود-که منکر وجود نص بر امامت ابوبکر و غیر او بوده اند-مخالفت کرده تا با این کار بتوانند خلافت کسی را که بر علی امیرالمؤمنین متقدم شده تصحیح کنند. و این عده باز این فکر را از معتزله اخذ نموده‌اند.[۲۲]

اهتمام همۀ فرقه‌ها به علم کلام

چنان که گذشت، موضوع علم کلام، اصول اعتقادی و برای اقامۀ دلایل نقلی-از کتاب و سنتعقلی در مسائل عقیده می‌باشد، و لذا همۀ فرق اسلامی به تعلیم و تعلم این علم و تألیف کتب در آن پرداخته و کوشش کرده‌اند تا اندیشه خود را به اثبات رسانده و اشکالات را پاسخ دهند. کتاب‌هایی که در علم کلام، بزرگان شیعه، اشاعره و معتزله از اهل سنت، نوشته و آثاری که در این زمینه از خود باقی گذاشته‌اند غیر قابل شمارش است، علمای هر یک از دو فرقه کتاب‌های مفصل چند جلدی و نیز کتاب‌های مختصر شامل همه مباحث از توحید تا معاد تألیف نموده‌اند. نکتۀ قابل توجه این که: اهل سنت چون امامت را از اصول دین نمی‌دانند-چنان که خواهد آمد-کتاب‌های مستقل زیادی در خصوص امامت ندارند، و آن چه در این باب نوشته‌اند در واقع به جهت هجوم بر شیعیان بوده است، و به همین جهت ملاحظه می‌شود که علمای شیعه در طول تاریخ غالباً در مقام دفاع از مکتب اهل بیت(ع) و رد حمله‌های مخالفین بوده و هستند.[۲۳]

دفاع شیعه و پاسخ به حملات

از همان روز اول، موضع شیعه موضع دفاع و رد تهاجم بوده است، جاحظ کتابی به نام (العثمانیه) نوشت، سراسر آن تهاجم بر مکتب امیرالمؤمنین(ع)، سپس قاضی عبدالجبار معتزلی کتاب المغنی در رد عقائد شیعه و در آن ادله لفظیه را بر اساس ادله عقلیه نقد کرده است، مرحوم سید مرتضی کتاب الشافی فی الامامة را در رد کتاب المغنی تألیف نموده، که شیخ طوسی آن را تلخیص نموده است. و این وضعیت همچنان ادامه داشته تا قرن هفتم و هشتم، که نوبت به فخر رازی و ایجی و تفتازانی و همانند آنها رسید.[۲۴]

اوج جدال کلامی در قرن هفتم و هشتم

امتیاز دو قرن هفتم و هشتم (بر اثر دگرگونی‌ها و حوادث سیاسی-اجتماعی در سرزمین‌های اسلامی) در پیشرفت‌های علمی فراوانی است که در علوم و فنون دینی به وجود آمد. اما دربارۀ علم کلام باید گفت: در این تاریخ سه حوزۀ علمی تأسیس گردید، که در این حوزه‌ها علمای بزرگی در علم کلام پرورش یافتند، آنها برای دانشمندان آینده پیشوا شدند و آثار گرانقدر بسیاری در این علم از ایشان به جا ماند که از آن پس مورد توجه و جایگاه بحث و تأمل علمی اندیشمندان شد. ولی تفاوت و تناقض فکری میان این حوزه‌های علمی باعث شد تا درگیری‌ها و کشمکش‌های اعتقادی در مؤلفات و مناظرات به وجود آید و از آن زمان تا به امروز نقد، رد و بررسی‌ها پشت سر یکدیگر پدید آمده است.[۲۵]

نقش علم کلام در پیشرفت تشیع

همان طور که گفتیم، استدلال منطقی، بحث ریشه دار و سالم بدون شک در قلب‌های جویندگان حقیقت که خیرخواه و به دنبال رستگاری باشند، تأثیرگذار خواهد بود. و به تحقیق با علم کلام و روش‌های صحیح مستند به قرآن و سنت، و عقل سالم، می‌توان فهمید که چرا مذهب امامیه بر همه فرقه‌ها مقدم است. و چرا دیگر امت‌ها باید از آن پیروی کنند.... برای روشن شدن مطلب، به شرح علت تشیع اهالی جبل عامل به نقل از یکی از علمای بزرگ آن منطقه، می‌پردازیم: «بعد از وفات رسول خدا(ص) هیچ کس پیرو علی(ع) نبود مگر چهار مرد خالص که: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار بودند. سپس به تبع آنها تعدادشان به دوازده نفر رسید و به مرور ایام، کم کم به هزار نفر رسیده و رو به افزایش نهاد. در زمان حکومت عثمان وقتی اباذر به شام رفت و مدتی در آنجا ماند معاویه او را به روستایی تبعید کرد. نام آن جبل عامل بود، از آن روز به بعد آنها شیعه شدند، اهل جبل عامل به همراه عدۀ کمی در مدینه، مکه، طائف، یمن، عراق، فارس، شیعه بودند و بیشترین شیعه را در آن ایام منطقه جبل عامل دارا بود»[۲۶]. و از این جاست که سید صدر عاملی-در بحث برتری علم کلام-می گوید: «اول کسی که به علم کلام پرداخته، مولای بزرگوار و پیشوای گذشتگان، صحابی رسول الله(ص) جناب ابوذر غفاری، رضی الله عنه است» سپس به شرح شیعه شدن اهالی جبل عامل به دست ابوذر غفاری می‌پردازد[۲۷].[۲۸]

علم کلام سبب شکست مسلمین؟

روشن شد که موضوع علم کلام، اصول دین است، که آن شامل توحید، صفات پروردگار، نبوت، شرایط آن، پیامبر و اوصیاء او، معاد و غیر از این موارد می‌شود و هدف از آن در درجۀ اول شناخت این اصول است و مرحله بعد دعوت دیگران به این اصول از راه حکمت و موعظۀ نیکو. چگونه علم کلام باعث شکست مسلمین در مقابل دشمنان اسلام می‌شود؟! وقتی اصول عقائد بر حق استوار شود و هدف از مباحث اعتقادی رسیدن به حقیقت باشد و بحث کنندگان از مسلمانان-به ویژه در مرحلۀ گفتگو و مناظره با دیگر مذاهب-عدل و انصاف، اخلاق خوب را رعایت نمایند و به قواعدی که برای مناقشات علمی و مناظره قرار داده‌اند پای بند باشند، علم کلام بهترین عامل سرافرازی مسلمین در برابر دشمنان و اتحاد در میان خود مسلمانان است.... اما وقتی هدف از علم کلام چیره شدن بر طرف مقابل باشد به هر قیمتی حتی با فحش و ناسزاگویی، شکی نیست که این روش راه به جایی نخواهد بود و به زودی موجب متلاشی شدن اتحاد مسلمین و پراکندگی صفوف و شکست خوردن در مقابل دشمنان می‌شود....

پس کسانی که می‌گویند: «فن علم کلام موجب ضعف است» و یا این که «یکی از عوامل سرشکستگی مسلمانان است» این جمله به شکل کلی صحیح نیست. خلاصه این که علم کلام در هیچ روزگاری موجب ضعف مسلمین و شکست خوردن ایشان نبوده است. بلکه-در هر زمانی که حقیقتا با پیروی از روش‌های صحیح، این علم را به کار برده اند-از عوامل وحدت کلمۀ مسلمین و پیوستن صفوف ایشان و سرافرازی در مقابل دشمنان شده است.... و با این حال منکر آن نیستیم که همین علم را برخی وسیلۀ توجیه عقائد باطل خود کرده‌اند. ولی این به علم کلام اختصاص ندارد. چه بسیار از علوم اسلامی که وسیله‌ای برای پیاده شدن اهداف مخالفین در رویارویی با حق و دین اسلام، گردیده است.... و این مطلب موجب اتهام علم کلام نمی‌شود بلکه وظیفه مردم است تا بین عالمان علم کلام تفاوت گذارده و عالم بر حق را شناسایی کنند و به پیروی از او بپردازند و از طرفی عالم مغرض را شناسایی و از او دوری نمایند....[۲۹]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۴.
  2. مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۱۵.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۵.
  4. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۳.
  5. بنگرید به: ایجی، شرح المواقف، ص۷؛ تفتازانی، شرح المقاصاد، ص۱۸۰؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۲.
  6. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۵.
  7. صدوق، توحید، باب ۴۰، روایت ۵.
  8. مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۶۹ - ۶۶.
  9. طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۷۹.
  10. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۳.
  11. مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص۲۰ - ۱۷ و ۶۷ - ۶۶ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۱۷؛ همو، مقالات فلسفی، ص۳۶.
  12. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۴.
  13. هرچند موارد نقض متعددی بر این ادعا وارد است؛ از جمله اینکه این داستان در زمان مأمون و متوکل شکل گرفت، حال آنکه در زمان امام صادق (ع) نیز در موارد متعددی از این عنوان در مناظرات و مباحث اعتقادی استفاده شده است. (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۰ - ۵۹ و ۴۱۷)
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۴.
  15. مواقف، ج۱، ص۳۱.
  16. شرح مقاصد، ج۱، ص۵.
  17. شوارق الإلهام، ص۵.
  18. الشافی، ج۱، ص۱۳۷-۳۰۰.
  19. الشافی، ج۲، ص۲۶.
  20. الشافی، ج۲، ص۳۰۵.
  21. الشافی، ج۲، ص۱۱۹.
  22. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۴۹.
  23. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۵۰.
  24. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۵۱.
  25. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۵۱.
  26. أمل الآمل فی علماء جبل عامل، ج۱، ص۱۳.
  27. تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۳۵۱.
  28. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۶۴.
  29. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۶۵.