شناخت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'jpg|22px]] 22px دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
خط ۶: خط ۶:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
* شناخت، مهم‌ترین رکن و اساس [[تعالیم اسلامی]] است. [[انسان]] بر اساس شناخت پرورش می‌یابد و به فردی دین‌مدار تبدیل می‌شود، زیرا شناخت ملاک حرکت و [[اعمال انسان]] است. در واقع بر هر فرد [[مسلمان]] [[واجب]] است که هر عمل و حرکتی را بر پایه شناخت و [[آگاهی]] به انجام رساند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: [[نابینا]] و بینا برابر نیستند<ref>نیز بنگرید به: {{متن قرآن| هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ }}؛ سوره جمعه، آیه ۲، {{متن قرآن|فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ}}؛ سوره انعام، آیه ۵ و {{متن قرآن| قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}؛ سوره رعد، آیه ۱۶؛ {{متن قرآن| وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ }}؛ سوره فاطر، آیه ۱۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.
* شناخت، مهم‌ترین رکن و اساس [[تعالیم اسلامی]] است. [[انسان]] بر اساس شناخت پرورش می‌یابد و به فردی دین‌مدار تبدیل می‌شود، زیرا شناخت ملاک حرکت و [[اعمال انسان]] است. در واقع بر هر فرد [[مسلمان]] [[واجب]] است که هر عمل و حرکتی را بر پایه شناخت و [[آگاهی]] به انجام رساند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: [[نابینا]] و بینا برابر نیستند<ref>نیز بنگرید به: {{متن قرآن| هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ }}؛ سوره جمعه، آیه ۲، {{متن قرآن|فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ}}؛ سوره انعام، آیه ۵ و {{متن قرآن| قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}؛ سوره رعد، آیه ۱۶؛ {{متن قرآن| وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ }}؛ سوره فاطر، آیه ۱۹</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.
* [[امام علی]] {{ع}} بر مسئله شناخت تأکید دارد تأکید دارد و اعمال و [[رفتار]] [[مردمان]] را بدون شناخت، فاقد [[ارزش]] می‌داند. از این‌رو خطاب به [[کمیل]] می‌فرماید: هیچ کار و حرکتی نیست، مگر این‌که تو در آن محتاج شناخت و معرفتی. انسانی که در طول [[زندگی]] به شناخت صحیح دست یابد، واجد صفت [[حکمت]] می‌شود شناخت در واقع پلی است به‌سوی [[حکمت]] و [[زندگی]] حکیمانه؛ و در حد نهایت آن جزو اسماء و [[صفات الهی]] است و مرتبه والای آن در [[انسان کامل]]، یعنی [[امامان معصوم]] {{عم}} که از [[حکمت]] علمی و عملی برخوردارند، متجلی است. [[انسان‌ها]] نیز در مسیر [[زندگی]] در صورت بروز شناخت‌های اصیل می‌توانند به صفت [[حکیم]] متصف شوند. در این صورت گفتار و عملکرد آن‌ها به‌نسبت [[میزان]] شناخت، با [[حق]] و [[حکمت]] منطبق می‌شود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۰۹.</ref>.
* [[امام علی]] {{ع}} بر مسئله شناخت تأکید دارد تأکید دارد و اعمال و [[رفتار]] [[مردمان]] را بدون شناخت، فاقد [[ارزش]] می‌داند. از این‌رو خطاب به [[کمیل]] می‌فرماید: هیچ کار و حرکتی نیست، مگر این‌که تو در آن محتاج شناخت و معرفتی. انسانی که در طول [[زندگی]] به شناخت صحیح دست یابد، واجد صفت [[حکمت]] می‌شود شناخت در واقع پلی است به‌سوی [[حکمت]] و [[زندگی]] حکیمانه؛ و در حد نهایت آن جزو اسماء و [[صفات الهی]] است و مرتبه والای آن در [[انسان کامل]]، یعنی [[امامان معصوم]] {{عم}} که از [[حکمت]] علمی و عملی برخوردارند، متجلی است. [[انسان‌ها]] نیز در مسیر [[زندگی]] در صورت بروز شناخت‌های اصیل می‌توانند به صفت [[حکیم]] متصف شوند. در این صورت گفتار و عملکرد آن‌ها به‌نسبت [[میزان]] شناخت، با [[حق]] و [[حکمت]] منطبق می‌شود<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۰۹.</ref>.


== شناخت در [[قرآن]] ==
== شناخت در [[قرآن]] ==
خط ۵۲: خط ۵۲:
=== عمل نکردن به رهاورد شناخت ===
=== عمل نکردن به رهاورد شناخت ===
== نقش [[عقل]] و [[تفکر]] در شناخت ==
== نقش [[عقل]] و [[تفکر]] در شناخت ==
* در [[مکتب]] [[نهج البلاغه]]، شناخت و [[معرفت]] در سایه [[تفکر]] و [[تعقل]] حاصل می‌شود. بر این اساس به [[فرزند]] خویش می‌فرماید: بی‌نیازترین [[بی‌نیازی]]، [[عقل]] است و بزرگ‌ترین [[ناداری]]، [[نابخردی]]<ref>حکمت ۳۸: {{متن حدیث|إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ }}</ref>. [[تفکر]] و [[اندیشه]] به‌عنوان تمرین در بهره‌گیری بیشتر از نیروهای [[باطنی]] و قلبی است که در وجود [[آدمی]] نهفته‌اند. بر همین اساس در [[تفکر]] [[دینی]] یک ساعت [[تفکر]] را [[برتر]] از هفتاد سال [[عبادت]] دانسته‌اند. نیروهای ادراکی [[انسان]] در سایه [[تفکر]] بالنده می‌شوند و [[تفکر]] به رشد و توسعه قوای [[عقلی]] می‌انجامد. در نتیجه‌، استعدادهای [[انسان]] تبلور و بروز می‌یابد و به [[پیشرفت]] [[آدمی]] در [[زندگی]] می‌انجامد. از این‌رو [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: آن‌که بیندیشد، بینا شود<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ}}</ref>. [[فکر]]، آینه‌ای روش است<ref>حکمت ۳۶۵: {{متن حدیث| الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ}}</ref>. هیچ دانشی چون [[تفکر]] نیست<ref>حکمت ١١٣: {{متن حدیث|لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 509-510.</ref>.
* در [[مکتب]] [[نهج البلاغه]]، شناخت و [[معرفت]] در سایه [[تفکر]] و [[تعقل]] حاصل می‌شود. بر این اساس به [[فرزند]] خویش می‌فرماید: بی‌نیازترین [[بی‌نیازی]]، [[عقل]] است و بزرگ‌ترین [[ناداری]]، [[نابخردی]]<ref>حکمت ۳۸: {{متن حدیث|إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ }}</ref>. [[تفکر]] و [[اندیشه]] به‌عنوان تمرین در بهره‌گیری بیشتر از نیروهای [[باطنی]] و قلبی است که در وجود [[آدمی]] نهفته‌اند. بر همین اساس در [[تفکر]] [[دینی]] یک ساعت [[تفکر]] را [[برتر]] از هفتاد سال [[عبادت]] دانسته‌اند. نیروهای ادراکی [[انسان]] در سایه [[تفکر]] بالنده می‌شوند و [[تفکر]] به رشد و توسعه قوای [[عقلی]] می‌انجامد. در نتیجه‌، استعدادهای [[انسان]] تبلور و بروز می‌یابد و به [[پیشرفت]] [[آدمی]] در [[زندگی]] می‌انجامد. از این‌رو [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: آن‌که بیندیشد، بینا شود<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ}}</ref>. [[فکر]]، آینه‌ای روش است<ref>حکمت ۳۶۵: {{متن حدیث| الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ}}</ref>. هیچ دانشی چون [[تفکر]] نیست<ref>حکمت ١١٣: {{متن حدیث|لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 509-510.</ref>.


== شناخت سودمند ==
== شناخت سودمند ==
* [[مکتب]] [[نهج البلاغه]] بر [[فراگیری دانش]] سودمند تأکید دارد و به معرفی آن می‌پردازد. [[امام]] {{ع}} در بیان صفات [[پرهیزکاران]] می‌فرماید: گوش‌های خویش را بر [[علم]] سودمند برای خویش وقف کرده‌اند<ref>خطبه ۱۸۷: {{متن حدیث|وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا}}</ref>. از نظر [[امام]] {{ع}} دانستن، تنها کلید شناخت و رسیدن به [[معرفت]] نیست، بلکه [[آموختن]] دانشی سودمند است که در آن خیری برای [[انسان]] وجود داشته باشد. از این‌رو می‌فرماید: [[بهترین]] گفته آن است که سود برساند و بدان، دانشی که سود نداشته باشد خیری در آن نیست و از علمی که [[آموختن]] آن [[شایسته]] نیست خیری به‌دست نمی‌آید<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُه‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.  
* [[مکتب]] [[نهج البلاغه]] بر [[فراگیری دانش]] سودمند تأکید دارد و به معرفی آن می‌پردازد. [[امام]] {{ع}} در بیان صفات [[پرهیزکاران]] می‌فرماید: گوش‌های خویش را بر [[علم]] سودمند برای خویش وقف کرده‌اند<ref>خطبه ۱۸۷: {{متن حدیث|وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا}}</ref>. از نظر [[امام]] {{ع}} دانستن، تنها کلید شناخت و رسیدن به [[معرفت]] نیست، بلکه [[آموختن]] دانشی سودمند است که در آن خیری برای [[انسان]] وجود داشته باشد. از این‌رو می‌فرماید: [[بهترین]] گفته آن است که سود برساند و بدان، دانشی که سود نداشته باشد خیری در آن نیست و از علمی که [[آموختن]] آن [[شایسته]] نیست خیری به‌دست نمی‌آید<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُه‏}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.  
* در منظر [[امام]]، [[دانش]] سودمند دانشی است که [[آدمی]] را در مسیر [[زندگی]] [[راهنمایی]] کند و [[طریق صحیح]] را به او نشان دهد. [[امام]] {{ع}} در توصیف [[عقل]] کارآمد و سودمند می‌فرماید: در [[عقل]] تو همین بس که راه سقوطت را از راه رشدت روشن سازد<ref>حکمت ٤٢١: {{متن حدیث| كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِك‏}}</ref>. [[عقل انسان]] از طریق شناخت صحیح به فعلیت و بهره‌وری می‌رسد. شناخت نیز حاصل دو عامل [[دانش]] مفید و تجربه است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.
* در منظر [[امام]]، [[دانش]] سودمند دانشی است که [[آدمی]] را در مسیر [[زندگی]] [[راهنمایی]] کند و [[طریق صحیح]] را به او نشان دهد. [[امام]] {{ع}} در توصیف [[عقل]] کارآمد و سودمند می‌فرماید: در [[عقل]] تو همین بس که راه سقوطت را از راه رشدت روشن سازد<ref>حکمت ٤٢١: {{متن حدیث| كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِك‏}}</ref>. [[عقل انسان]] از طریق شناخت صحیح به فعلیت و بهره‌وری می‌رسد. شناخت نیز حاصل دو عامل [[دانش]] مفید و تجربه است<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.


== محدودیت [[انسان]] در شناخت ==
== محدودیت [[انسان]] در شناخت ==
* [[مکتب]] [[نهج البلاغه]] گرچه راه شناخت و [[فراگیری دانش]] سودمند را به [[انسان‌ها]] گوشزد می‌کند، اما [[انسان‌ها]] را از محدودیت‌های موجود در مسیر شناخت مطلع می‌سازد. [[حقیقت]] این است که [[آدمی]] هرگز نمی‌تواند بر همه [[علوم]] شناخت پیدا کند و باید محدودیت خود را در کسب [[دانش]] بپذیرد و ندانستن یا نفهمیدن خویش را به واقعیت نسبت ندهد و همیشه به ظرفیت محدود [[دانش]] خویش توجه داشته باشد. از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش می‌فرماید: اگر چیزی از امور بر تو دشوار آمد، آن‌را از [[نادانی]] خویش نسبت به آن بدان، زیرا تو نخست [[نادان]] خلق شدی و سپس [[علم]] آموختی و [[دانا]] شدی. چه بسیار چیزها که نه می‌دانی و نه می‌توانی درباره آن‌ها نظر دهی و راهی به جایی ببری و بعدها از آن‌ها [[آگاه]] خواهی شد<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 509- 510.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.
* [[مکتب]] [[نهج البلاغه]] گرچه راه شناخت و [[فراگیری دانش]] سودمند را به [[انسان‌ها]] گوشزد می‌کند، اما [[انسان‌ها]] را از محدودیت‌های موجود در مسیر شناخت مطلع می‌سازد. [[حقیقت]] این است که [[آدمی]] هرگز نمی‌تواند بر همه [[علوم]] شناخت پیدا کند و باید محدودیت خود را در کسب [[دانش]] بپذیرد و ندانستن یا نفهمیدن خویش را به واقعیت نسبت ندهد و همیشه به ظرفیت محدود [[دانش]] خویش توجه داشته باشد. از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش می‌فرماید: اگر چیزی از امور بر تو دشوار آمد، آن‌را از [[نادانی]] خویش نسبت به آن بدان، زیرا تو نخست [[نادان]] خلق شدی و سپس [[علم]] آموختی و [[دانا]] شدی. چه بسیار چیزها که نه می‌دانی و نه می‌توانی درباره آن‌ها نظر دهی و راهی به جایی ببری و بعدها از آن‌ها [[آگاه]] خواهی شد<ref>نامه ۳۱: {{متن حدیث|فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 509- 510.</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 510.</ref>.
== معرفت در فرهنگ مطهر ==
== معرفت در فرهنگ مطهر ==
تشخیص و تمیز شیء از غیر خودش به‌وسیله جزء اختصاصی، اصطلاحاً “معرفت” یا “شناسایی” نامیده می‌شود. و گاهی [[علم]] اوّلی و حصول صورت اوّلی را که معلول برخورد [[ذهن]] با [[واقعیت]] [[عینی]] است “معرفت اجمالی” و تمیز و بازشناسی شیء را که نتیجه تجزیه و تحلیل ذهن به ما‌به‌اشتراک و مابه‌الامتیاز است “معرف تفصیلی” می‌نامند. به هر حال “معرفت” تمیز دادن و “تعریف” ممتاز ساختن است و البته یک مفهوم و صورت [[ذهنی]] در صورتی [[نیازمند]] به تعریف و تحصیل [[شناسایی]] است که وجه مشترکی با اشیاء دیگر داشته باشد تا با تحصیل وجه اختصاص و امتیاز، [[معرفت]] و [[شناخت]] حاصل شود و اگر مفهومی بسیط باشد بالذات با جمیع مفاهیم دیگر مباینت دارد و بالذات از سایر مفاهیم متمایز است و قهراً معرفت به وی بالذات حاصل است<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۵۳۵.</ref>. معرفت جز انعکاس [عین در] ذهن چیزی نیست<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. مراجعه به علم و معرفت.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۸.</ref>
تشخیص و تمیز شیء از غیر خودش به‌وسیله جزء اختصاصی، اصطلاحاً “معرفت” یا “شناسایی” نامیده می‌شود. و گاهی [[علم]] اوّلی و حصول صورت اوّلی را که معلول برخورد [[ذهن]] با [[واقعیت]] [[عینی]] است “معرفت اجمالی” و تمیز و بازشناسی شیء را که نتیجه تجزیه و تحلیل ذهن به ما‌به‌اشتراک و مابه‌الامتیاز است “معرف تفصیلی” می‌نامند. به هر حال “معرفت” تمیز دادن و “تعریف” ممتاز ساختن است و البته یک مفهوم و صورت [[ذهنی]] در صورتی [[نیازمند]] به تعریف و تحصیل [[شناسایی]] است که وجه مشترکی با اشیاء دیگر داشته باشد تا با تحصیل وجه اختصاص و امتیاز، [[معرفت]] و [[شناخت]] حاصل شود و اگر مفهومی بسیط باشد بالذات با جمیع مفاهیم دیگر مباینت دارد و بالذات از سایر مفاهیم متمایز است و قهراً معرفت به وی بالذات حاصل است<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۵۳۵.</ref>. معرفت جز انعکاس [عین در] ذهن چیزی نیست<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. مراجعه به علم و معرفت.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۸.</ref>

نسخهٔ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۲

واژه‌شناسی لغوی

مقدمه

شناخت در قرآن

امکان شناخت

ترغیب به شناخت

اهمیت و ارزش شناخت

گستره شناخت

هدف شناخت

ابزارهای شناخت

ابزار برونی

حواس

تاریخ

ابزار درونی

عقل

تفکر

تعقل

تدبر

تذکر

قلب

فطرت

اقسام شناخت

شناخت حسی

شناخت عقلی

شناخت شهودی

شناخت وحیانی

شناخت‌های بی اعتبار

شناخت ظنی

شناخت تخیلی

شناخت تقلیدی

شرایط شناخت

ایمان

عمل صالح

تقوا

موانع و آفات شناخت

کفر

گناه

فسق

هوای نفس

کبر

لجاجت و بهانه جویی

غفلت

وسوسه‌های درونی

ماندن در شک

عمل نکردن به رهاورد شناخت

نقش عقل و تفکر در شناخت

شناخت سودمند

محدودیت انسان در شناخت

  • مکتب نهج البلاغه گرچه راه شناخت و فراگیری دانش سودمند را به انسان‌ها گوشزد می‌کند، اما انسان‌ها را از محدودیت‌های موجود در مسیر شناخت مطلع می‌سازد. حقیقت این است که آدمی هرگز نمی‌تواند بر همه علوم شناخت پیدا کند و باید محدودیت خود را در کسب دانش بپذیرد و ندانستن یا نفهمیدن خویش را به واقعیت نسبت ندهد و همیشه به ظرفیت محدود دانش خویش توجه داشته باشد. از این‌رو امام علی (ع) به فرزند خویش می‌فرماید: اگر چیزی از امور بر تو دشوار آمد، آن‌را از نادانی خویش نسبت به آن بدان، زیرا تو نخست نادان خلق شدی و سپس علم آموختی و دانا شدی. چه بسیار چیزها که نه می‌دانی و نه می‌توانی درباره آن‌ها نظر دهی و راهی به جایی ببری و بعدها از آن‌ها آگاه خواهی شد[۱۹][۲۰][۲۱].

معرفت در فرهنگ مطهر

تشخیص و تمیز شیء از غیر خودش به‌وسیله جزء اختصاصی، اصطلاحاً “معرفت” یا “شناسایی” نامیده می‌شود. و گاهی علم اوّلی و حصول صورت اوّلی را که معلول برخورد ذهن با واقعیت عینی است “معرفت اجمالی” و تمیز و بازشناسی شیء را که نتیجه تجزیه و تحلیل ذهن به ما‌به‌اشتراک و مابه‌الامتیاز است “معرف تفصیلی” می‌نامند. به هر حال “معرفت” تمیز دادن و “تعریف” ممتاز ساختن است و البته یک مفهوم و صورت ذهنی در صورتی نیازمند به تعریف و تحصیل شناسایی است که وجه مشترکی با اشیاء دیگر داشته باشد تا با تحصیل وجه اختصاص و امتیاز، معرفت و شناخت حاصل شود و اگر مفهومی بسیط باشد بالذات با جمیع مفاهیم دیگر مباینت دارد و بالذات از سایر مفاهیم متمایز است و قهراً معرفت به وی بالذات حاصل است[۲۲]. معرفت جز انعکاس [عین در] ذهن چیزی نیست[۲۳]. مراجعه به علم و معرفت.[۲۴]

معرفت استدلالی و افاضی

معرفت استدلالی که حکیم در جستجوی آن است از حدود تصورات و مفاهیم ذهنی و اقناع قوه عاقله تجاوز نمی‌کند و البته این خود ارزشی به سزاء دارد. ولی معرفت افاضی که عارف در جستجوی آن است چیزی از نوع رسیدن و چشیدن است در معرفت استدلالی عقل در درون ارضا می‌شود و قانع می‌گردد؛ اما در معرفت افاضی علاوه بر ارضاء وجدانی، سراسر وجود بشر به هیجان و شور و حرکت در می‌آید و به سوی خدا بالا می‌رود و به او نزدیک می‌گردد. این نوع معرفت وجود آدمی را روشن می‌کند و به او نیرو و جرأت و محبت می‌دهد، خشوع و رقّت و لطافت می‌بخشد و بنیاد هستی او را دگرگون می‌سازد[۲۵].[۲۶]

معرفت علمی

معرفت علمی، عبارت است از یک بررسی (یعنی بررسی جزئیات) و بعد ارائه یک تئوری (یعنی یک حدس یا یک فرضیه‌ای که از اول برای تفسیر و توجیه این جزئیات به ذهن انسان می‌آید) و بعد هم آزمون و عمل و آزمایش و بالاخره در مرحله چهارم ارائه قانون کلّی[۲۷][۲۸].[۲۹]

معرفت نفس

در عالم فقط یک معرفت وجود دارد و آن معرفت نفس است، یعنی خودشناسی. در باب معرفت، تکیه‌گاه فرهنگ هندی، معرفة‌النفس است، یعنی اینکه انسان خود را باید بشناسد، خود را باید کشف کند. تمام ریاضت‌های هندی هم برای رسیدن به این مطلب است. می‌گوید این را فهمیدم که یک اصل این است که در همه جهان یک معرفت و یک شناخت وجود دارد و آن شناخت و کشف کردن خود است[۳۰]. مراجعه به عاقل، معقول و عقل.[۳۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فیروز آبادی، قاموس المحیط، ص۷۲۵.
  2. ترجمه مفردات، ج۲، ص۵۸۴.
  3. مقائیس اللغه، ص۷۳۲.
  4. سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۸۴۵؛ ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۵۰۰ و ۵۰۱.
  5. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۷۶.
  6. نیز بنگرید به: ﴿ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ؛ سوره جمعه، آیه ۲، ﴿فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ سوره انعام، آیه ۵ و ﴿ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ؛ سوره رعد، آیه ۱۶؛ ﴿ وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ ؛ سوره فاطر، آیه ۱۹
  7. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۵۰۹.
  8. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۰۹.
  9. حکمت ۳۸: «إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ »
  10. نامه ۳۱: «مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ»
  11. حکمت ۳۶۵: « الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ»
  12. حکمت ١١٣: «لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ»
  13. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 509-510.
  14. خطبه ۱۸۷: «وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا»
  15. نامه ۳۱: «فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُه‏»
  16. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 510.
  17. حکمت ٤٢١: « كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِك‏»
  18. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 510.
  19. نامه ۳۱: «فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏»
  20. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 509- 510.
  21. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 510.
  22. مجموعه آثار، ج۶، ص۵۳۵.
  23. شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۵۳۵.
  24. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۸.
  25. مجموعه آثار، ج۶، ص۸۷۹.
  26. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۹.
  27. چون بحث ما روی شتاخت است و شناخت هم روی کلیات است، یعنی معرفت و شناختی که ما می‌گوییم معرفت به جهان داریم معرفت‌های کلی را می‌گوییم. معرفت‌های جزئی را که معرفت سطحی می‌نامند مورد بحث نیستند.
  28. شرح مبسوط منظومه، ج۳، ص۳۶۱.
  29. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۹.
  30. فلسفه اخلاق، ص۴۱.
  31. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۹.