شهادت حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰: خط ۱۰:
== [[بیماری حضرت فاطمه]] ==
== [[بیماری حضرت فاطمه]] ==


== [[خطبه دوم حضرت فاطمه]] ==
== [[خطبه]] دوم [[حضرت زهرا]] {{س}}‌==
[[سوید بن غفله]] می‌گوید: آن‌گاه که فاطمه زهرا {{س}} [[بیمار]] شد و در همان بیماری [[دنیا]] را [[وداع]] گفت، جمعی از زنان [[مهاجر]] و انصار برای عیادت [[حضرت]] نزد آن مخدّره شرفیاب شدند و بدو عرضه داشتند: دخت رسول خدا {{صل}}! امروز حالتان چطور است؟ زهرای مرضیه {{س}} [[خدا]] را [[سپاس]] گفت و بر [[پدر]] بزرگوارش [[درود]] فرستاد و آن‌گاه فرمود:
#{{متن حدیث|أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‌}} «به [[خدا]] [[سوگند]]! در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفّر، مردانتان را [[دشمن]] می‌شمارم و از آنها بیزارم، آنان را آزمودم و دور افکندم و در بوته [[آزمایش]] قرار دادم و متنفّر شدم، چقدر [[زشت]] و [[ناپسند]] است شکسته شدن شمشیرها و [[سکوت]] در برابر دشمن و به [[شوخی]] گرفتن [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] و انجام کارهای بی‌حاصل و [[تسلیم]] در برابر دشمن و [[فساد]] و [[تباهی]] [[عقیده]] و [[آرمان]] و [[گمراهی]] [[افکار]] و [[اندیشه]] و [[لغزش]] [[اراده‌ها]]، آنان چه [[اعمال]] ناپسندی پیش از خود برای [[آخرت]] فرستادند که خدا بر آنها [[خشم]] گرفت و در [[عذاب الهی]] [[جاودانه]] خواهند بود».
#{{متن حدیث|لَا جَرَمَ [وَ اللهِ‌] لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌}} «چون این‌گونه دیدم، [[مسئولیت]] آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین [[گناه]] آن را بر دوش آنان و ره‌آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».
#{{متن حدیث|وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ {{ع}} نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عزَّوَجَلَّ}} «وای بر آنها! چگونه [[خلافت]] را از کوه‌های [[استوار]] [[رسالت]] و ارکان [[متین]] [[نبوّت]] و [[رهبری]] و خاستگاه [[نزول وحی]] و [[جبرئیل امین]] و آگاهان در امر [[دنیا]] و [[دین]]، کنار زدند. به هوش باشید! که این ضرر و زیانی آشکار است. آنان چه ایرادی بر [[ابو الحسن]] [علی‌] داشتند؟».
#{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‌}} «به [[خدا]] [[سوگند]]! آنها بر [[شمشیر]] برنده علی و بی‌اعتنایی‌اش در برابر [[مرگ]] در میدان [[نبرد]] و قدرتش در جنگجویی و ضربات درهم شکننده‌اش، ایراد می‌گرفتند. به خدا سوگند! اگر [[مردم]] با یکدیگر همدست شده بودند و زمام [[خلافت]] را بر عهده کسی که [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده بود، سپرده بودند هرگاه مردم از جاده [[حق]] [[منحرف]] می‌شدند، آنها را بی‌رنج و دغدغه چنان به [[راه راست]] رهنمون می‌شد که نه مرکب [[ناتوان]] می‌شد و نه راکب خسته و ملول می‌گشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا، وارد می‌ساخت، نهری که دو طرفش مالامال از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمی‌شد و سپس آنها را پس از [[سیرابی]] کامل، بازمی‌گرداند و در نتیجه او را در [[نهان]] و آشکار [[خیرخواه]] خود می‌یافتند. [علی‌] هرگز از [[دنیا]] بهره نمی‌گرفت و از آن سودی جز [[سیراب کردن]] تشنه‌کامان و [[سیر]] نمودن گرسنگان نداشت و در اینجا [[دنیاپرست]] از [[زاهد]]، و [[راستگو]] از [[دروغگو]]، برای همه آنان روشن می‌شد. و به فرموده خدا: اگر [[اهل]] [[شهرها]] و آبادی‌ها، [[ایمان]] می‌آوردند و [[تقوا]] پیشه می‌کردند، درهای [[برکات]] [[آسمان]] و [[زمین]] رای بر روی آنها می‌گشودیم، ولی آنها [[تکذیب]] کردند و ما آنان رای به [[کیفر]] اعمالشان گرفتار ساخته و [[مجازات]] نمودیم و کسانی که از آنها به [[جور]] و [[ستم]] رو آورند، اعمالشان دامان آنها رای خواهد گرفت و هرگز نمی‌توانند از چنگال [[عذاب الهی]] بگریزند».
#{{متن حدیث|أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبُ فَقَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ [لیت شعری‌] إِلَى أَيِّ لَجَإٍ أَسْنَدُوا [و علی أیّ عماد اعتمدوا] وَ بِأَيِّ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیّة ذرّیّة اقدموا و احتنکوا]؟ {{متن قرآن|لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ}}<ref>«بد یار و بد همدمی است» سوره حج، آیه ۱۳.</ref> {{متن قرآن|بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}}<ref>«بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>}} «اکنون بیا و دلائل واهی آنان را بشنو! هر اندازه [[عمر]] کنی و زنده بمانی، [[دنیا]] شگفتی‌های تازه‌ای به تو نشان خواهد داد و اگر می‌خواهی شگفت‌زده شوی، از سخنان آنان پیرامون [[خلافت]] دیگران به شگفت آی؛ کاش می‌دانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند؟ و بر کدام پشتوانه [[اعتماد]] کردند؟ و به کدام دست‌آویز محکم چنگ زدند؟ و بر کدامین ذریّه [[گستاخی]] کرده و مسلّط شدند؟ چه بد [[سرپرست]] و [[یاوری]]، و چه بد مونس و [[همدمی]] برای خود برگزیدند؟».
#{{متن حدیث|اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّهِ الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزِ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ {{متن قرآن|يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref>‌}} «آنها [[پیشگامان]] را رها کرده و به سراغ دنباله‌ها رفتند، شانه را با دم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه، به [[تصور]] خود [[کار نیک]] انجام می‌دهند، به [[خاک]] مالیده خواهد شد! به هوش باشید! که آنها مفسدند ولی خود، [[درک]] نمی‌کنند!».
#{{متن حدیث|وَيْحَهُمْ}} {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> أَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْ‌ءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً هُنَالِكَ {{متن قرآن|يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«در آن روز تباه‌اندیشان زیان می‌برند» سوره جاثیه، آیه ۲۷.</ref> وَ يُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ}} «وای به حالشان! آیا کسی که [[مردم]] رای به سوی [[حق]] [[دعوت]] می‌کند به [[پیروی]] سزاوارتر است یا آن‌کس که تا هدایتش نکنند، به [[هدایت]] رهنمون نمی‌شود، شما رای چه می‌شود چگونه [[داوری]] می‌کنید؟! به جانم [[سوگند]]! اکنون شتر [[خلافت]] باردار شده، در [[انتظار]] بمانید در آینده‌ای نه چندان دور نوزادش را به‌دنیا می‌آورد و شما که در پی [[منافع]] آن هستید به جای کاسه شیر، کاسه‌های پر از [[خون]] تازه و زهر کشنده بدوشید، در آن هنگام است که باطل‌گرایان به زیان گرفتار می‌شوند و دنباله‌روان، فرجام کاری را که پیشوایانشان پایه نهاده‌اند، خواهند دید».
#{{متن حدیث|ثُمَّ طِيبُوا (بعد ذلک) عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ {{متن قرآن|أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ}}<ref>«آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.</ref>}} «بروید و از این پس به دنیای خود [[دل]] خوش کنید و از آن [[راضی]] و [[خرسند]] باشید، ولی برای [[آزمون]] و [[فتنه]] پراضطرابی که در انتظار شماست، خویشتن را مهیا سازید، به شمشیرهای برنده و [[سلطه]] [[تجاوزگران]] [[ستمکار]] و خونخوار، و [[هرج]] و مرجی گسترده و [[حکومت]] مستبدانه [[ستمگران]]، که ثروت‌های شما را بر باد و [[جمعیت]] شما را درو می‌کند، شادمان باشید! [[تأسف]] بر شما! چگونه [[امید]] [[نجات]] و [[رهایی]] دارید، با اینکه [[حقیقت]] بر شما پوشیده مانده و از واقعیت‌ها بی‌خبرید؟ آیا ممکن است ما شما را با [[کراهت]] مجبور به [[پذیرش حق]] کنیم؟».
 
[[سوید بن غفله]] می‌گوید: [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]]، سخنان آتشین دخت [[نبیّ اکرم]] {{صل}} را برای مردانشان بازگو کردند و در پی آن گروهی از سران مهاجر و انصار حضور آن مخدره شرفیاب شده و در [[مقام]] پوزش‌خواهی برآمدند و عرضه داشتند: ای [[بانوی بانوان]]! اگر [[ابو الحسن]] (علی {{ع}}) مسأله [[بیعت]] را پیش از آن‌که ما [[پیمان]] و بیعتی را با کسی برقرار کنیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمی‌رفتیم.
[[فاطمه]] {{س}} پاسخ داد: از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست و پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی می‌ماند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۳۹.</ref>.


== [[عیادت خلفا از حضرت فاطمه]] ==
== [[عیادت خلفا از حضرت فاطمه]] ==

نسخهٔ ‏۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۵

بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) حوادثی برای اهل بیت (ع) مخصوصاً حضرت زهرا (س) مانند آتش زدن خانه آن حضرت، مجروح شدن و سقط فرزند پیش آمد که به‌سبب آنها اوضاع جسمی فاطمه (س) روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از شهادت پیامبر اکرم (ص) ایشان هم به شهادت رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ به‌دلیل نشان دادن نارضایتی از غاصبان خلافت ـ امیرالمؤمنین (ع) ایشان را شبانه غسل و کفن کرده و دفن نمودند.

بیماری حضرت فاطمه

خطبه دوم حضرت زهرا (س)‌

سوید بن غفله می‌گوید: آن‌گاه که فاطمه زهرا (س) بیمار شد و در همان بیماری دنیا را وداع گفت، جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت حضرت نزد آن مخدّره شرفیاب شدند و بدو عرضه داشتند: دخت رسول خدا (ص)! امروز حالتان چطور است؟ زهرای مرضیه (س) خدا را سپاس گفت و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و آن‌گاه فرمود:

  1. «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‌» «به خدا سوگند! در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفّر، مردانتان را دشمن می‌شمارم و از آنها بیزارم، آنان را آزمودم و دور افکندم و در بوته آزمایش قرار دادم و متنفّر شدم، چقدر زشت و ناپسند است شکسته شدن شمشیرها و سکوت در برابر دشمن و به شوخی گرفتن سرنوشت مسلمانان و انجام کارهای بی‌حاصل و تسلیم در برابر دشمن و فساد و تباهی عقیده و آرمان و گمراهی افکار و اندیشه و لغزش اراده‌ها، آنان چه اعمال ناپسندی پیش از خود برای آخرت فرستادند که خدا بر آنها خشم گرفت و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود».
  2. «لَا جَرَمَ [وَ اللهِ‌] لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌» «چون این‌گونه دیدم، مسئولیت آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین گناه آن را بر دوش آنان و ره‌آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».
  3. «وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عزَّوَجَلَّ» «وای بر آنها! چگونه خلافت را از کوه‌های استوار رسالت و ارکان متین نبوّت و رهبری و خاستگاه نزول وحی و جبرئیل امین و آگاهان در امر دنیا و دین، کنار زدند. به هوش باشید! که این ضرر و زیانی آشکار است. آنان چه ایرادی بر ابو الحسن [علی‌] داشتند؟».
  4. «وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‌» «به خدا سوگند! آنها بر شمشیر برنده علی و بی‌اعتنایی‌اش در برابر مرگ در میدان نبرد و قدرتش در جنگجویی و ضربات درهم شکننده‌اش، ایراد می‌گرفتند. به خدا سوگند! اگر مردم با یکدیگر همدست شده بودند و زمام خلافت را بر عهده کسی که رسول خدا (ص) فرموده بود، سپرده بودند هرگاه مردم از جاده حق منحرف می‌شدند، آنها را بی‌رنج و دغدغه چنان به راه راست رهنمون می‌شد که نه مرکب ناتوان می‌شد و نه راکب خسته و ملول می‌گشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا، وارد می‌ساخت، نهری که دو طرفش مالامال از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمی‌شد و سپس آنها را پس از سیرابی کامل، بازمی‌گرداند و در نتیجه او را در نهان و آشکار خیرخواه خود می‌یافتند. [علی‌] هرگز از دنیا بهره نمی‌گرفت و از آن سودی جز سیراب کردن تشنه‌کامان و سیر نمودن گرسنگان نداشت و در اینجا دنیاپرست از زاهد، و راستگو از دروغگو، برای همه آنان روشن می‌شد. و به فرموده خدا: اگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، درهای برکات آسمان و زمین رای بر روی آنها می‌گشودیم، ولی آنها تکذیب کردند و ما آنان رای به کیفر اعمالشان گرفتار ساخته و مجازات نمودیم و کسانی که از آنها به جور و ستم رو آورند، اعمالشان دامان آنها رای خواهد گرفت و هرگز نمی‌توانند از چنگال عذاب الهی بگریزند».
  5. «أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبُ فَقَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ [لیت شعری‌] إِلَى أَيِّ لَجَإٍ أَسْنَدُوا [و علی أیّ عماد اعتمدوا] وَ بِأَيِّ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیّة ذرّیّة اقدموا و احتنکوا]؟ ﴿لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ[۱] ﴿بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا[۲]» «اکنون بیا و دلائل واهی آنان را بشنو! هر اندازه عمر کنی و زنده بمانی، دنیا شگفتی‌های تازه‌ای به تو نشان خواهد داد و اگر می‌خواهی شگفت‌زده شوی، از سخنان آنان پیرامون خلافت دیگران به شگفت آی؛ کاش می‌دانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند؟ و بر کدام پشتوانه اعتماد کردند؟ و به کدام دست‌آویز محکم چنگ زدند؟ و بر کدامین ذریّه گستاخی کرده و مسلّط شدند؟ چه بد سرپرست و یاوری، و چه بد مونس و همدمی برای خود برگزیدند؟».
  6. «اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّهِ الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزِ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳] ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ[۴]‌» «آنها پیشگامان را رها کرده و به سراغ دنباله‌ها رفتند، شانه را با دم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه، به تصور خود کار نیک انجام می‌دهند، به خاک مالیده خواهد شد! به هوش باشید! که آنها مفسدند ولی خود، درک نمی‌کنند!».
  7. «وَيْحَهُمْ» ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۵] أَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْ‌ءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً هُنَالِكَ ﴿يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ[۶] وَ يُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ}} «وای به حالشان! آیا کسی که مردم رای به سوی حق دعوت می‌کند به پیروی سزاوارتر است یا آن‌کس که تا هدایتش نکنند، به هدایت رهنمون نمی‌شود، شما رای چه می‌شود چگونه داوری می‌کنید؟! به جانم سوگند! اکنون شتر خلافت باردار شده، در انتظار بمانید در آینده‌ای نه چندان دور نوزادش را به‌دنیا می‌آورد و شما که در پی منافع آن هستید به جای کاسه شیر، کاسه‌های پر از خون تازه و زهر کشنده بدوشید، در آن هنگام است که باطل‌گرایان به زیان گرفتار می‌شوند و دنباله‌روان، فرجام کاری را که پیشوایانشان پایه نهاده‌اند، خواهند دید».
  8. «ثُمَّ طِيبُوا (بعد ذلک) عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ ﴿أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ[۷]» «بروید و از این پس به دنیای خود دل خوش کنید و از آن راضی و خرسند باشید، ولی برای آزمون و فتنه پراضطرابی که در انتظار شماست، خویشتن را مهیا سازید، به شمشیرهای برنده و سلطه تجاوزگران ستمکار و خونخوار، و هرج و مرجی گسترده و حکومت مستبدانه ستمگران، که ثروت‌های شما را بر باد و جمعیت شما را درو می‌کند، شادمان باشید! تأسف بر شما! چگونه امید نجات و رهایی دارید، با اینکه حقیقت بر شما پوشیده مانده و از واقعیت‌ها بی‌خبرید؟ آیا ممکن است ما شما را با کراهت مجبور به پذیرش حق کنیم؟».

سوید بن غفله می‌گوید: زنان مهاجر و انصار، سخنان آتشین دخت نبیّ اکرم (ص) را برای مردانشان بازگو کردند و در پی آن گروهی از سران مهاجر و انصار حضور آن مخدره شرفیاب شده و در مقام پوزش‌خواهی برآمدند و عرضه داشتند: ای بانوی بانوان! اگر ابو الحسن (علی (ع)) مسأله بیعت را پیش از آن‌که ما پیمان و بیعتی را با کسی برقرار کنیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمی‌رفتیم. فاطمه (س) پاسخ داد: از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست و پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی می‌ماند.[۸].

عیادت خلفا از حضرت فاطمه

واپسین لحظات‌

در آن روز که مرغ روح بلند فاطمه دخت رسول خدا (ص) به آسمان‌ها پر کشید، حضرت در بستر افتاده و پدر بزرگوارش را در خواب دیده بود که بدو می‌فرماید: دخترم! مشتاق دیدار توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود: فاطمه جان! تو امشب مهمان من هستی. از خواب خفیفش بیدار شد و آماده سفر آخرت گشت، این سخن را از پدرش راستگوترین انسان‌ها شنیده بود که: آن‌کس که مرا در خواب ببیند، گویی مرا در بیداری دیده است و از آن بزرگوار خبر رحلت خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای شک و تردید در صحت چنین خبری وجود نداشت.

فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر می‌برد، چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ تدابیر لازم پرداخت و با غنیمت شمردن آخرین لحظات عمر شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در خانه بود به راه افتاد، و با دست‌های لرزان خویش به شستن لباس‌های کودکانش همت گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آنها را شست‌وشو داد و امام علی (ع) که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر بیماری را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است.

وقتی امام (ع) به فاطمه‌اش نگریست دلش به حال او سوخت؛ چراکه می‌دید زهرا با آن حال یک‌بار دیگر به‌پا خاسته و به کارهای دشواری که ایّام سلامتی‌اش انجام می‌داد، پرداخته است و اگر امام (ع) سبب انجام این کارها را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید، جای شگفتی نیست و فاطمه با صراحت تمام به امام (ع) پاسخ داد: [علی جان!] انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز زندگی من است، به‌پا خاستم تا بدن و لباس کودکانم را شستشو دهم؛ چراکه فردا غبار یتیمی بر سرشان ریخته و بی‌مادر می‌شوند. امام علی (ع) از او جویای منبع خبر شد، زهرا (س) امام (ع) را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این رؤیا، خبر شهادت تردیدناپذیرش را به همسر داد.[۹].[۱۰].

وصیت حضرت فاطمه

تابوت حضرت فاطمه

آخرین لحظات دنیوی حضرت فاطمه

فاطمه زهرا (س) به بستر خویش که میان خانه گسترده شده بود، منتقل‌ گردید و رو به قبله آرمید. گفته شده: آن مخدّره، دخترانش زینب و ام کلثوم را به خانه‌های برخی از زنان بنی هاشم فرستاد تا شاهد جان دادن مادر نباشند، همه این امور را زهرا به جهت مهر و دلسوزی انجام داد تا از آسیب روحی فرزندان در مشاهده مصیبت مادر، جلوگیری به عمل آورد.

در آن لحظات امام علی (ع) و حسن و حسین (ع) بیرون از خانه بودند و شاید بیرون بودن آنان به علل و اسبابی ناخواسته و شرایطی معیّن انجام پذیرفته بود. از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است.

و آن‌گاه چشمان مبارکش را گشود و فرمود: سلام و درود بر تو ای گیرنده روح آدمیان، در قبض روحم شتاب کن و آن را به سختی مگیر. و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت قبله دراز کرد.

پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان، در همین اثناء حسن و حسین (ع) وارد خانه شدند، مادرشان را در بستر خوابیده دیدند، به اسماء گفتند: اسماء! مادرمان هیچ‌گاه این ساعت از روز نمی‌خوابید؟ اسماء عرضه داشت: عزیزان رسول خدا (ص) مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است.

امام حسن (ع) خود را روی بدن مادر انداخت و آن را می‌بوسید و می‌گفت: مادر عزیز! تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین (ع) بر پاهای مادر بوسه می‌زد و می‌گفت: مادر! من فرزندت حسینم، با من حرف بزن، نزدیک است قلبم از فراقت پاره‌پاره شود و جان دهم.

اسماء به آنها گفت: ای فرزندان رسول خدا (ص) نزد پدر بزرگوارتان علی‌ بروید و او را از رحلت مادرتان آگاه سازید، حسن و حسین دوان‌دوان خود را نزدیک مسجد رساندند، صدای خود را به گریه بلند کردند، جمعی از صحابه با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریه آنها را جویا شدند، در پاسخ گفتند: مادرمان فاطمه از دنیا رفته است. امام علی (ع) از شنیدن این خبر روی زمین افتاد و می‌فرمود: «بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ»[۱۱]؛ ای دخت رسول خدا (ص) پس از تو دل را به چه کسی تسلّی دهم.[۱۲].

تشییع حضرت فاطمه

اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه

نبش قبر حضرت فاطمه

تاریخ شهادت‌ حضرت فاطمه

تردیدی نیست که وفات حضرت زهرا (س) در سال یازدهم هجری اتفاق افتاده است زیرا پیامبر اکرم (ص) در سال دهم، حجة الوداع انجام داد و در اوائل سال یازدهم بدرود حیات گفت. تاریخ‌نگاران، همه بر این عقیده‌اند که فاطمه زهرا (س) کمتر از یک سال پس از رحلت پدر بزرگوار خود زنده بوده است، از سویی زهرای اطهر (س) در زمان حیات رسول خدا (ص) در عنفوان جوانی قرار داشته و در کمال صحّت و سلامتی به‌سر می‌برده است.

آری؛ مورّخان در روز و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر اختلاف نظر زیادی دارند. نقل شده: فاطمه (س) پس از پدر بزرگوار خویش ۶ ماه و به گفته‌ای ۹۵ روز و به روایتی ۷۵ روز یا کمتر زندگی کرده است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: فاطمه زهرا (س) روز سه‌شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری رحلت نمود[۱۳].

و از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود: سنّ فاطمه زهرا (س) هنگام شهادت، هیجده سال و ۷۵ روز بوده است. از جابر بن عبدالله انصاری منقول است که گفت: زمان رحلت نبیّ اکرم (ص) حضرت زهرا (س) هیجده سال و هفت ماه داشت[۱۴]. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: در مدت زندگی فاطمه زهرا (س) پس از رحلت پدر بزرگوارش اختلاف است و حداکثر ۶ ماه و حداقل آن را ۴۰ روز دانسته‌اند، ولی آن‌چه در این زمینه قطعی به نظر می‌رسد موردی است که از روایت امام باقر (ع) استفاده می‌شود که فاطمه زهرا (س) ۳ ماه بعد از رحلت رسول خدا (ص) دنیا را وداع گفته است[۱۵].

بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید، سلام و درود و رحمت و برکات خداوند بر او، در آن روز که دیده به جهان گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته می‌شود.[۱۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بد یار و بد همدمی است» سوره حج، آیه ۱۳.
  2. «بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
  3. «خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
  4. «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
  5. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  6. «در آن روز تباه‌اندیشان زیان می‌برند» سوره جاثیه، آیه ۲۷.
  7. «آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
  8. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۳۹.
  9. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۴۶.
  10. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۴۶.
  11. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.
  12. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۵۱.
  13. دلائل الامامه طبری، ص۴۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۵۳.
  14. مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۷.
  15. به کشف الغمه، ص۱۲۸ مراجعه شود.
  16. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۲۶۰.