ضرورت خلافت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== *خلیفه کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش ظهور...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{اعتقادات شیعه}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[خلافت الهی]]''' است. "'''[[ضرورت خلافت الهی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ضرورت خلافت الهی در قرآن]] | [[ضرورت خلافت الهی در حدیث]] | [[ضرورت خلافت الهی در کلام اسلامی]] | [[ضرورت خلافت الهی در فلسفه اسلامی]] </div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ضرورت خلافت الهی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[خلیفه]] کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش [[ظهور]] پیدا می‌کند و [[وظیفه]] وی را در انجام امور به عهده می‌گیرد. در بحث [[خلافت]] الهی این [[پرسش]] مطرح است که با وجود محیط بودن و حاضر بودن [[خداوند متعال]]، نمی‌توان غیبتی برای [[خداوند متعال]] [[تصور]] کرد و این خلاف [[عقل]] است و با این [[وصف]] که [[خداوند متعال]] حاضر مطلق است دیگر نیازی به [[خلیفه]] بودن [[انسان]] نیست و این خود ضعفی بر وجود [[خداوند متعال]] است و [[تصور]] [[ضعف]] بر وجود وی محال است. پس خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیوم است چه نیازی به [[جانشین]] وخلیفه دارد؟ و چرا برای رسیدن به هدف‌هایش، بی‌واسطه [[اقدام]] نکرده است؟
*[[خلیفه]] کسی است که پس از مستخلف عنه و پشت سر وی در زمان غیبتش [[ظهور]] پیدا می‌کند و [[وظیفه]] وی را در انجام امور به عهده می‌گیرد. در بحث [[خلافت]] الهی این [[پرسش]] مطرح است که با وجود محیط بودن و حاضر بودن [[خداوند متعال]]، نمی‌توان غیبتی برای [[خداوند متعال]] [[تصور]] کرد و این خلاف [[عقل]] است و با این [[وصف]] که [[خداوند متعال]] حاضر مطلق است دیگر نیازی به [[خلیفه]] بودن [[انسان]] نیست و این خود ضعفی بر وجود [[خداوند متعال]] است و [[تصور]] [[ضعف]] بر وجود وی محال است. پس خدایی که دائماً حاضر، ناظر و قیوم است چه نیازی به [[جانشین]] وخلیفه دارد؟ و چرا برای رسیدن به هدف‌هایش، بی‌واسطه [[اقدام]] نکرده است؟
*در پاسخ باید گفت:
*در پاسخ باید گفت:
خط ۶۰: خط ۶۹:
*به تعبیر بهتر "[[رُسُل]]"، آنان بودند که دست به [[تبلیغاتی]] وسیع و دامنه‌دار می‌زدند، [[مردم]] را [[بشارت]] و [[انذار]] می‌دادند، و صدای خود را به گوش همگان می‌رساندند، ولی اوصیای آنان همگی چنین مأموریتی نداشتند و حتی گاهی ممکن است به‌دلیل یک [[سلسله]] عوامل [[اجتماعی]] در میان [[مردم]] به طور [[پنهان]] [[زندگی]] کنند.
*به تعبیر بهتر "[[رُسُل]]"، آنان بودند که دست به [[تبلیغاتی]] وسیع و دامنه‌دار می‌زدند، [[مردم]] را [[بشارت]] و [[انذار]] می‌دادند، و صدای خود را به گوش همگان می‌رساندند، ولی اوصیای آنان همگی چنین مأموریتی نداشتند و حتی گاهی ممکن است به‌دلیل یک [[سلسله]] عوامل [[اجتماعی]] در میان [[مردم]] به طور [[پنهان]] [[زندگی]] کنند.
*در این باره [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: "آری، روی [[زمین]] هرگز از کسی که [[قیام]] به [[حجت الهی]] کند، خالی نخواهد ماند؛ خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناخته، برای اینکه [[احکام]]، [[دستورها]]، [[ادله]] و نشانه‌های [[خداوند]] از میان نرود و آنها را از [[تحریف]] و دستبرد مصون دارند... [[خداوند]] به [[وسیله]] آنان [[ادله]] و نشانه‌های خود را حفظ‍ می‌کند، تا به افرادی همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل‌های کسانی شبیه خود بیفشانند"<ref>{{متن حدیث|اللهمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ الله وَ بَيِّنَاتُهُ... يَحْفَظُ الله بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ}}؛ نهج البلاغه، کلام کوتاه، ش۱۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۷۴-۷۶.</ref>
*در این باره [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: "آری، روی [[زمین]] هرگز از کسی که [[قیام]] به [[حجت الهی]] کند، خالی نخواهد ماند؛ خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناخته، برای اینکه [[احکام]]، [[دستورها]]، [[ادله]] و نشانه‌های [[خداوند]] از میان نرود و آنها را از [[تحریف]] و دستبرد مصون دارند... [[خداوند]] به [[وسیله]] آنان [[ادله]] و نشانه‌های خود را حفظ‍ می‌کند، تا به افرادی همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل‌های کسانی شبیه خود بیفشانند"<ref>{{متن حدیث|اللهمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ الله وَ بَيِّنَاتُهُ... يَحْفَظُ الله بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ}}؛ نهج البلاغه، کلام کوتاه، ش۱۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۷۴-۷۶.</ref>
==منابع==
* [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
[[رده:خلافت الهی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:ضرورت خلافت الهی]]

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۳

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خلافت الهی است. "ضرورت خلافت الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت خلافت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. جانشینی انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبه انسانیت است.
  2. نظام آفرینش براساس واسطه‌هاست. یعنی با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کاری است، ولی برای اجرای امور، واسطه‌هایی را قرار داده که نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم:

دلیل عقلی ضرورت خلافت الهی

آیات قرآن ضرورت خلافت الهی

  • زندگی طبیعی در زمین برای انسان که موجودی عاقل و مختار است، بدون راهنمای الهی ناقص است و هرگز جامعه بشری از هدایت تشریعی و تکوینی بی‌نیاز نیست، چون چنین راهنمایی نشانه رحمت خدای ارحم‌الراحمین است که آن را بر خود لازم کرده است: ﴿كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ[۲۶]
  • و نیز برای ضرورت ارسال فرستادگان بشری بر آنان را در قرآن کریم، چنین فرموده است: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۲۷]؛ آیه دیگر: ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۲۸]؛یعنی اگر خداوند حکیم، پیامبران خود را برای بشارت مؤمنان و بیم دادن گناهکاران و تبهکاران نمی‌فرستاد، در قیامت، حجت خدا ناتمام بود، بلکه مردم بر خدای متعال احتجاج می‌کردند: چرا ما را توسط‍ فرستادگانت، هدایت نکردی‌؟! این آیه در عین احترام به برهان عقلی، عقل را برای تأمین سعادت بشر "لازم" می‌داند، نه "کافی"؛ از این رو وجود وحی و خلافت و نبوت را ضروری اعلام می‌کند.
  • برخی آیاتی که حاکی از عدم کفایت علم و عقل بشری برای تأمین زندگی سعادتمندانه انسانی است: ﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۲۹]؛ ﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ[۳۰].
  • از آیات مذکور استفاده می‌شود علم و تفکر انسان‌ها برای بی‌نیازی از خلفای الهی کفایت نمی‌کند و برای راهنمایی آنان در همه جهات زندگی، حتّی در علوم مادّی، نیاز به وحی از طرف خدای حکیم دارند؛ زیرا علم و عقل بشری محدود و متعلق به بعضی از ظواهر امور دنیوی است: ﴿وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[۳۱].
  • و نسبت به باطن و ملکوت امور دنیا جاهل هستند؛ لذا برای توجه دادن آنان به ملکوت دنیا که آخرت باشد، نیاز به شخص عالم به ملکوت دارند. ظواهر دنیا، همچون ظلمات هستند که برای خروج از آن، نیاز به نورافشان و راهنما برای نحوه خروج از آن دارند، و آن راهنما، همان خلیفه الهی است که با گرفتن وحی و تبیین آن، زمینه خروج افراد از ظلمات به سوی نور را فراهم می‌کند، و آیات شریفه مؤید آن است: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۳۲]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۳۳]؛ ﴿هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۳۴]؛ ﴿رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۳۵].
  • آیاتی دیگری در قرآن کریم هست که به نحوی از آنها ضرورت خلیفه الهی، استفاده می‌شود.
  • برای رفع گمراهی افراد با تلاوت آیات الهی بر آنان و برای تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت الهی به آنان: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۶]؛ ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۷].
  • برای انذار دادن از عواقب سوء انحراف و گمراهی؛ و بشارت دادن به ثمرات هدایت و پیمودن راه مستقیم: ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۸]؛ ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۳۹]؛ ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا[۴۰].
  • تحقق و عینیت بخشیدن اختیار در انسان‌ها، و تبیین حق و راه مستقیم در برابر باطل و راه‌های انحرافی، یکی از اهداف ارسال پیامبران(ع) است؛ ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ[۴۱]؛ ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۴۲].
  • برای اینکه اختیار انسان‌ها در انتخاب مسیر سعادت و شقاوت از روی آگاهی باشد: ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ[۴۳].
  • برای رفع اختلاف‌های اساسی بین افراد: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ[۴۴]؛ ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۴۵].
  • اگر اشکال شود که: با توجه به وحدانیت خدای متعال، و لزوم ایمان به آن، ایمان به خلافت و رسالت پیامبر، چه لزومی دارد؟ لذا فقط‍ به یگانگی خدای سبحان ایمان داریم نَه چیز دیگر.
  • آیه شریفه در ردّ این ایراد می‌فرماید: ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ[۴۶].
  • لذا منکر وحی و رسالت هستند، در صورتی که اگر خدای متعال را می‌شناختند "می‌فهمیدند که او مدبر جهان آفرینش و رَبّ عوالم هستی است. انسان را که آفرید، باید او را بپروراند، و پرورش انسان، در سایه دین و وحی است و حتماً برای پرورش انسان، وحیی نازل کرده است. پس آن کس که وحی و رسالت را نپذیرفت، خدا را نشناخت"[۴۷].
  • افزون بر آن، جانشین خدای متعال که انسانی کامل است، واسطه گرفتن وحی از اوست؛ زیرا قلب اوست که قابلیت تحمل وحی الهی را به طور مستقیم دارد و ادراک معارف آن بدون واسطه او میسور انسان‌های عادی نیست؛ چون هر قلبی ظرفیت خاص به خود را دارد و هرگز نمی‌تواند معارف را که به تعبیر الهی: قول سنگین و وزین است: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا[۴۸] تحمل کند.
  • در روایتی از امام ابی عبد الله(ع) نقل شده: «إِنَّ قُلُوبَنَا غَيْرُ قُلُوبِ النَّاسِ إِنَّا مُصَفَّوْنَ مُصْطَفَوْنَ نَرَى مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ نَسْمَعُ مَا لَا يَسْمَعُونَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنْزِلُ عَلَيْنَا فِي رِحَالِنَا وَ تَتَقَلَّبُ عَلَى فُرُشِنَا»[۴۹].
  • و در حدیث دیگری از امام حسن عسکری(ع) نقل شده: «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيئَةِ الله، فَإِذَا شَاءَ الله شِئْنَا»[۵۰].
  • محققی در فایده خلافت می‌نویسد: "فایده خلافت برای مؤمنین است، برای نورانی کردن قلب‌های‌شان و واسطه شدن برای هدایت آنان در ظلمات دارِ دنیا به دارِ نعمت و بهشت، مثل فایده نور خورشید برای کسانی که دارای چشم بینا هستند. اما کسی که قلب او مختوم و سیاه باشد، مثل فایده نور خورشید به اَکمَه (کور مادرزاد) است که سبب حیران و گمراهی او می‌شود"[۵۱]؛
  • آری، اگر مقام خلافت إلهی در عالم مادّی متجلی نشود، ارتباط‍ جهان مادّه با عالم ملکوت منقطع گشته، و چون مملکتی است که در آن هیچ مکتب و مدرسه‌ای برای تعلیم و تعلم و تربیت افراد نباشد[۵۲].

روایات ضرورت خلافت الهی

  • افزون بر دلیل عقلی و آیات قرآنی، در آثار حدیثی معتبر شیعه، در ذیل عنوان بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ[۵۳]، احادیثی نقل شده است که حاکی از ضرورت وجود خلیفه خدا در طول زندگی انسان‌ها در کره زمین است:
  • ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که: آن حضرت فرمود: "خدا برتر و بزرگ‌تر از آن است که زمین را بدون امام عادل به حال خود رها کند (واگذارد)"[۵۴].
  • ابی حمزه می‌گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ آن حضرت فرمود: "اگر زمین بدون امام باشد، فرو رود (و نظمش از هم بپاشد)".[۵۵]؛
  • در همان کتاب، عنوانی دیگر دارد:بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ و در ذیل آن، چند حدیث نقل شده: "امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم زمین تنها دو کس باشند، یکی از آن دو امام است؛ و [در ادامه] فرمود: آخرین کسی که بمیرد، امام است تا کسی بر خدای عزّوجلّ احتجاج نکند که او را بدون حجت، [به حال خود] رها کرده است"[۵۶]؛
  • با این احادیث، اشکال وارد شده بر اساس مستفاد از آیه شریفه رد می‌شود: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ[۵۷] مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَالله عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۵۸].
  • در این آیه، به نحوی دلالت بر عدم ارسال پیامبران در مدت زمان حدود ۶ قرن شده، در اینجا ممکن است گفته شود، طبق احادیث مذکور، جامعه انسانیت لحظه‌ای از نماینده خدا و فرستادگان او خالی نخواهد شد، چگونه ممکن است چنین فَترتی وجود داشته باشد؟
  • پاسخ اشکال: در این مورد باید توجه داشت که قرآن می‌گوید: ﴿عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ یعنی رسولانی در این دوران نبودند، اما هیچ مانعی ندارد که اوصیای آنان وجود داشته باشند.
  • به تعبیر بهتر "رُسُل"، آنان بودند که دست به تبلیغاتی وسیع و دامنه‌دار می‌زدند، مردم را بشارت و انذار می‌دادند، و صدای خود را به گوش همگان می‌رساندند، ولی اوصیای آنان همگی چنین مأموریتی نداشتند و حتی گاهی ممکن است به‌دلیل یک سلسله عوامل اجتماعی در میان مردم به طور پنهان زندگی کنند.
  • در این باره حضرت علی(ع) می‌فرماید: "آری، روی زمین هرگز از کسی که قیام به حجت الهی کند، خالی نخواهد ماند؛ خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناخته، برای اینکه احکام، دستورها، ادله و نشانه‌های خداوند از میان نرود و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند... خداوند به وسیله آنان ادله و نشانه‌های خود را حفظ‍ می‌کند، تا به افرادی همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل‌های کسانی شبیه خود بیفشانند"[۵۹].[۶۰]

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «پروردگارتان خداوندی است که... کارسازی می‌کند» سوره یونس، آیه ۳.
  2. «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
  3. «و چون بیمار شوم اوست که بهبودی‌ام می‌بخشد» سوره شعراء، آیه ۸۰.
  4. «در آن برای مردم درمانی است» سوره نحل، آیه ۶۹.
  5. «غیب، تنها از آن خداوند است» سوره یونس، آیه ۲۰.
  6. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.
  7. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  8. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند» سوره فتح، آیه ۱۰.
  9. زیارت جامعه کبیره.
  10. «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  11. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۱، ص۸۸.
  12. «و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم» سوره انعام، آیه ۹.
  13. عبدالله جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص۱۷۶.
  14. نهج البلاغه، خطبه اول:
  15. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۴.
  16. محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۸۴.
  17. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۵.
  18. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۶.
  19. یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۵۳۷.
  20. انسان در عرف عرفان، ص۱۱۸.
  21. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  22. محمد شجاعی، انسان و خلافت الهی، ص۹۲.
  23. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۸۶-۹۳.
  24. الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.
  25. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۶۹.
  26. «پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  27. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  28. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  29. «آنگاه چون پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.
  30. «پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.
  31. «امّا بیشتر مردم نمی‌دانند نمایی از زندگانی این جهان را می‌شناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۶-۷.
  32. «(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه ۱.
  33. «و به راستی موسی را با نشانه‌های خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه ۵
  34. «اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو می‌فرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها در آورد» سوره حدید، آیه ۹
  35. «پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد» سوره طلاق، آیه ۱۱.
  36. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  37. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  38. «و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره انعام، آیه ۴۸.
  39. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  40. «و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیم‌هایی را که یافته‌اند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.
  41. «و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.
  42. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  43. «تا هر کس که نابود می‌شود از روی برهانی باشد و هر کس زنده می‌ماند (نیز) با برهانی» سوره انفال، آیه ۴۲.
  44. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  45. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  46. «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است» سوره انعام، آیه ۹۱.
  47. تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.
  48. «ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو می‌فرستیم» سوره مزمل، آیه ۵.
  49. تأویل‌الآیات، ص۸۲۳.
  50. دلائل‌الامامة، ص۲۷۳.
  51. مفاتیح الغیب، ص۱۶۷.
  52. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۶۹-۷۳.
  53. همین‌طور در کتاب کمال الدین، ج۱، ص۲۱۱؛ عنوان کرده: باب ۲۲؛ "باب اتصال الوصیة من لدن آدم(ع) و ان الارض لا تخلو من حجة للّه عزّ و جلّ علی خلقه الی یوم القیامة" و چندین روایت با سندهای مختلف برای اثبات عنوان باب نقل می‌کند؛ بنابر این، چنین احادیثی از روایات مشهور در آثار روایی هستند و نیازی برای بررسی اسناد روایات مذکور در متن نیست.
  54. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله(ع) قَالَ: إِنَّ الله أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ»اصول کافی، ج۱، ص۱۷۸، ح۶.
  55. «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله(ع) أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹، ح۱۰.
  56. «قَالَ أَبُو عَبْدِ الله(ع): لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۸۰، ح۳.
  57. کلمه "فترت" در اصل به معنای سکون و آرامش است و به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب نیز گفته می‌شود؛ و برای مدتی که ارسال پیامبران قطع شده بود، از آن در قرآن مجید، تعبیر به ﴿عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ شده است؛ همچنان که در آثار تفسیر روایی از امام صادق(ع) نقل شده است؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۴، ح۶.
  58. «ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن می‌گرداند تا نگویید نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۹.
  59. «اللهمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ الله وَ بَيِّنَاتُهُ... يَحْفَظُ الله بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ»؛ نهج البلاغه، کلام کوتاه، ش۱۴۷.
  60. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۷۴-۷۶.