نص بر امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱: خط ۱:
  {{امامت}}
  {{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نص بر امام
| موضوع مرتبط = نص بر امام
| عنوان مدخل  = [[نص بر امام]]
| عنوان مدخل  = [[نص بر امام]]
خط ۱۷: خط ۱۶:
*هرچند [[تعیین تنصیصی امام]] از سوی [[خداوند]]، مانند [[نصب نبی]]، به استناد [[ادله]] [[متواتر]] [[نقلی]] و اشارات [[قرآنی]] ثابت شده است، ولی نتیجه‌ای که از [[برهان لطف]] به دست می‌آید، علاوه بر [[اثبات]] اصل [[امامت عامّه]]، [[ضرورت نصب امام]] از سوی [[پروردگار]] را نیز شامل می‌شود. [[متکلمین امامیه]] بر اساس [[قاعده لطف]]، تقریرهای گوناگونی بر این مسئله بیان کرده‌اند که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:
*هرچند [[تعیین تنصیصی امام]] از سوی [[خداوند]]، مانند [[نصب نبی]]، به استناد [[ادله]] [[متواتر]] [[نقلی]] و اشارات [[قرآنی]] ثابت شده است، ولی نتیجه‌ای که از [[برهان لطف]] به دست می‌آید، علاوه بر [[اثبات]] اصل [[امامت عامّه]]، [[ضرورت نصب امام]] از سوی [[پروردگار]] را نیز شامل می‌شود. [[متکلمین امامیه]] بر اساس [[قاعده لطف]]، تقریرهای گوناگونی بر این مسئله بیان کرده‌اند که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:
===بیان [[علامه مجلسی]]===
===بیان [[علامه مجلسی]]===
*[[علامه مجلسی]]، در ابتدا با بیانی عمومی و اجمالی ابراز می‌دارد: همه ادلّه وارده بر [[ضرورت نصب نبی]]، [[وجوب نصب امام]] را نیز ثابت می‌سازد. و از آنجا که به [[اجماع امّت]]، [[انتخاب]] [[نبی]] در [[اختیار]] [[مردم]] نیست، [[نصب وصیّ نبی]] - که نازل منزله اوست - نیز در [[اختیار]] [[مردم]] نیست؛ چنان‌که [[کفّار]] به [[رسول خدا]]{{صل}} می‌گفتند: چرا [[قرآن]] بر ما نازل نمی‌شود و یا [[فرشته وحی]]، [[آیات الهی]] را بر ما فرو نمی‌آورد{{متن قرآن|أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref> «یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۲-۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ}}<ref>«و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>
* [[علامه مجلسی]]، در ابتدا با بیانی عمومی و اجمالی ابراز می‌دارد: همه ادلّه وارده بر [[ضرورت نصب نبی]]، [[وجوب نصب امام]] را نیز ثابت می‌سازد. و از آنجا که به [[اجماع امّت]]، [[انتخاب]] [[نبی]] در [[اختیار]] [[مردم]] نیست، [[نصب وصیّ نبی]] - که نازل منزله اوست - نیز در [[اختیار]] [[مردم]] نیست؛ چنان‌که [[کفّار]] به [[رسول خدا]]{{صل}} می‌گفتند: چرا [[قرآن]] بر ما نازل نمی‌شود و یا [[فرشته وحی]]، [[آیات الهی]] را بر ما فرو نمی‌آورد{{متن قرآن|أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref> «یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۲-۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ}}<ref>«و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>
*و [[خداوند]] به آنان پاسخ می‌دهد: {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>
*و [[خداوند]] به آنان پاسخ می‌دهد: {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>
*یعنی هر ظرفی استعداد قبول مظروفی متناسب با خود دارد و [[خداوند]] بر [[قلب]] مخلوقات خود آگاه‌تر است و قابلیّت‌های هرکس را به خوبی می‌شناسد. و با توجّه به اینکه [[شأن]] [[رسالت]] و [[امامت]]، از جهت [[ارتباط با عالم غیب]] یکی است، همان [[دلیل]] تنصیصی بودن [[رسالت]]، عیناً برای [[نصب امام]] از سوی [[خداوند]] نیز قابل ابراز است<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه، بی‌تا)، ص۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۱.</ref>.
*یعنی هر ظرفی استعداد قبول مظروفی متناسب با خود دارد و [[خداوند]] بر [[قلب]] مخلوقات خود آگاه‌تر است و قابلیّت‌های هرکس را به خوبی می‌شناسد. و با توجّه به اینکه [[شأن]] [[رسالت]] و [[امامت]]، از جهت [[ارتباط با عالم غیب]] یکی است، همان [[دلیل]] تنصیصی بودن [[رسالت]]، عیناً برای [[نصب امام]] از سوی [[خداوند]] نیز قابل ابراز است<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه، بی‌تا)، ص۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۱.</ref>.
===بیان [[فاضل مقداد]]===
===بیان [[فاضل مقداد]]===
*بر اساس بیان [[فاضل مقداد]]، متکلّم شهیر [[شیعه]]، مبنای [[قاعده لطف]] به [[مقام آسمانی امام]] باز می‌گردد و اینکه [[امام]] می‌باید بعد از [[پیامبر]]، [[فرامین الهی]] را از [[خداوند]] دریافت نماید و [[احکام]] [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]] را [[تبیین]] کند. تشخیص [[عصمت امام]]، امری [[باطنی]] است و [[بشر]] عادّی هرگز [[قادر]] نیست بر ضمائر و بواطن افراد و [[میزان]] [[طهارت]] آنان [[آگاهی]] یابد. بنابراین، اگر بر [[امّت]] [[واجب]] باشد که خود [[امام]] را [[انتخاب]] نماید، [[امر]] به [[تکلیف مالایطاق]] است و صدور چنین فرمانی از [[حکیم]] عقلاً [[قبیح]] است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] صادر نمی‌شود.
*بر اساس بیان [[فاضل مقداد]]، متکلّم شهیر [[شیعه]]، مبنای [[قاعده لطف]] به [[مقام آسمانی امام]] باز می‌گردد و اینکه [[امام]] می‌باید بعد از [[پیامبر]]، [[فرامین الهی]] را از [[خداوند]] دریافت نماید و [[احکام]] [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]] را [[تبیین]] کند. تشخیص [[عصمت امام]]، امری [[باطنی]] است و [[بشر]] عادّی هرگز [[قادر]] نیست بر ضمائر و بواطن افراد و [[میزان]] [[طهارت]] آنان [[آگاهی]] یابد. بنابراین، اگر بر [[امّت]] [[واجب]] باشد که خود [[امام]] را [[انتخاب]] نماید، [[امر]] به [[تکلیف مالایطاق]] است و صدور چنین فرمانی از [[حکیم]] عقلاً [[قبیح]] است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] صادر نمی‌شود.
*[[فاضل مقداد]]، وجه اوّل از [[برهان]] خود را چنین بیان می‌دارد: {{عربی|كل ما وجب كونه معصوما و أفضل وجب كونه منصوصا عليه، لكن المقدّم حقّ فالتالي مثله، أما حقيه المقدّم فقد تقدّمت، و أما بيان الشرطيه فلأن العصمه أمر خفي لايطلع عليها غير علام الغيوب، و كذا الأفضليه؛ لأن كثره الثواب لها مدخل في الأفضليه و لايعلم كثرته إلا الله، فيجب" نصبه عليه، و الا لكان تكليفنا باتباعه مع عدم النصّ تكليفا بالمحال}}<ref>اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.</ref>.
* [[فاضل مقداد]]، وجه اوّل از [[برهان]] خود را چنین بیان می‌دارد: {{عربی|كل ما وجب كونه معصوما و أفضل وجب كونه منصوصا عليه، لكن المقدّم حقّ فالتالي مثله، أما حقيه المقدّم فقد تقدّمت، و أما بيان الشرطيه فلأن العصمه أمر خفي لايطلع عليها غير علام الغيوب، و كذا الأفضليه؛ لأن كثره الثواب لها مدخل في الأفضليه و لايعلم كثرته إلا الله، فيجب" نصبه عليه، و الا لكان تكليفنا باتباعه مع عدم النصّ تكليفا بالمحال}}<ref>اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.</ref>.
*ماحصل [[برهان]] [[فاضل مقداد]]، مرکّب از قیاسی شرطی است که از طریق [[اثبات]] مقدّم، [[تالی]] ثابت می‌شود؛ به این ترتیب که: اگرامام باید [[معصوم]] و [[افضل افراد امّت]] باشد، این [[عصمت]] و [[افضلیّت]] باید [[منصوص]] از طرف [[خداوند]] باشد. از آنکه [[افضلیّت]] و [[عصمت امام]] قبلاً ثابت شده، [[منصوص بودن]] او نیز ثابت می‌گردد؛ زیرا:
*ماحصل [[برهان]] [[فاضل مقداد]]، مرکّب از قیاسی شرطی است که از طریق [[اثبات]] مقدّم، [[تالی]] ثابت می‌شود؛ به این ترتیب که: اگرامام باید [[معصوم]] و [[افضل افراد امّت]] باشد، این [[عصمت]] و [[افضلیّت]] باید [[منصوص]] از طرف [[خداوند]] باشد. از آنکه [[افضلیّت]] و [[عصمت امام]] قبلاً ثابت شده، [[منصوص بودن]] او نیز ثابت می‌گردد؛ زیرا:
#[[عصمت]] به معنای خاص، که [[برائت]] از [[گناهان]] صغیره و کبیره را می‌طلبد، امری [[باطنی]] است و تنها خداوندی که عالم به [[اسرار]] و بواطن [[قلوب]] است، به آن [[آگاه]] است و در نتیجه، [[بندگان]] [[قدرت]] شناسایی [[امام]] [[معصوم]] را ندارند؛
# [[عصمت]] به معنای خاص، که [[برائت]] از [[گناهان]] صغیره و کبیره را می‌طلبد، امری [[باطنی]] است و تنها خداوندی که عالم به [[اسرار]] و بواطن [[قلوب]] است، به آن [[آگاه]] است و در نتیجه، [[بندگان]] [[قدرت]] شناسایی [[امام]] [[معصوم]] را ندارند؛
#[[امام]] باید [[افضل امّت]] در [[کمالات]] [[توحیدی]] باشد و کمال و [[افضلیّت]] در [[ثواب]] و [[تقرّب به خداوند]] نیز امری [[باطنی]] است؛ خصوصاً که [[خداوند]] در [[قرآن]]، ملاک [[فضیلت]] را اموری [[باطنی]] از قبیل [[تقوا]]، [[خشیت الهی]]، [[علم]]، [[عقل]] و [[معرفت به دین]] بیان فرموده است؛ چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[عقل]] و رابطه آن با [[دین]] و [[معرفت]] فرمودند: {{متن حدیث| إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ}}<ref>تحف العقول (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ه.ق)، ص۵۴.</ref>.
# [[امام]] باید [[افضل امّت]] در [[کمالات]] [[توحیدی]] باشد و کمال و [[افضلیّت]] در [[ثواب]] و [[تقرّب به خداوند]] نیز امری [[باطنی]] است؛ خصوصاً که [[خداوند]] در [[قرآن]]، ملاک [[فضیلت]] را اموری [[باطنی]] از قبیل [[تقوا]]، [[خشیت الهی]]، [[علم]]، [[عقل]] و [[معرفت به دین]] بیان فرموده است؛ چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[عقل]] و رابطه آن با [[دین]] و [[معرفت]] فرمودند: {{متن حدیث| إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ}}<ref>تحف العقول (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ه.ق)، ص۵۴.</ref>.
*و چون تشخیص [[مراتب عقل]] و [[تقوی]] به [[علم الهی]] است، تنها [[خداوند]] می‌تواند [[افضل]] افراد [[امّت]] را در هر زمان تشخیص دهد و به [[امامت]] بر [[خلق]] [[منصوب]] نماید. این [[استدلال]]، درکلمات [[اهل‌بیت]]{{عم}} به صورت [[برهان]] و با بیان‌های مختلف [[تبیین]] شده است که در این جا تنها به یک مورد از آنها اشاره می‌گردد: {{متن حدیث|قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}<ref>«بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>}}<ref>معانی الأخبار (ط. دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ص۱۳۲.</ref>.
*و چون تشخیص [[مراتب عقل]] و [[تقوی]] به [[علم الهی]] است، تنها [[خداوند]] می‌تواند [[افضل]] افراد [[امّت]] را در هر زمان تشخیص دهد و به [[امامت]] بر [[خلق]] [[منصوب]] نماید. این [[استدلال]]، درکلمات [[اهل‌بیت]]{{عم}} به صورت [[برهان]] و با بیان‌های مختلف [[تبیین]] شده است که در این جا تنها به یک مورد از آنها اشاره می‌گردد: {{متن حدیث|قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}<ref>«بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>}}<ref>معانی الأخبار (ط. دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ص۱۳۲.</ref>.
*با توجه به مبانی [[عقلی]] که در [[برهان]] اشاره شد، بیان [[امام]]{{ع}} به چند نکته پیرامون [[عصمت]] [[مقام امامت]] اشاره دارد:
*با توجه به مبانی [[عقلی]] که در [[برهان]] اشاره شد، بیان [[امام]]{{ع}} به چند نکته پیرامون [[عصمت]] [[مقام امامت]] اشاره دارد:
خط ۳۱: خط ۳۰:
#"[[حبل الله]]" حقیقتی ذو مراتب است که [[انسان]] را به عالی‌ترین مراتب [[قرب الهی]] می‌رساند. به این ترتیب، مصداق کامل [[معتصم به حبل الله]] (یعنی [[قرآن]])، کسی است که به عالی‌ترین مرتبه [[قرآن]] نائل شده باشد. با توجه به آنکه [[حقیقت قرآن]] در [[لوح محفوظ]] و [[کتاب مکنون]] است، بنابراین [[امام]] باید از جمله افرادی باشد که از [[کتاب مکنون]] مطلع است؛ [[خداوند]] در [[قرآن]] این افراد را [[مطهرین]] به [[طهارت]] خود می‌داند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: برهان حبل الله، از براهین قرآنی همین مجموعه.</ref> و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>
#"[[حبل الله]]" حقیقتی ذو مراتب است که [[انسان]] را به عالی‌ترین مراتب [[قرب الهی]] می‌رساند. به این ترتیب، مصداق کامل [[معتصم به حبل الله]] (یعنی [[قرآن]])، کسی است که به عالی‌ترین مرتبه [[قرآن]] نائل شده باشد. با توجه به آنکه [[حقیقت قرآن]] در [[لوح محفوظ]] و [[کتاب مکنون]] است، بنابراین [[امام]] باید از جمله افرادی باشد که از [[کتاب مکنون]] مطلع است؛ [[خداوند]] در [[قرآن]] این افراد را [[مطهرین]] به [[طهارت]] خود می‌داند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: برهان حبل الله، از براهین قرآنی همین مجموعه.</ref> و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>
*بنابراین:
*بنابراین:
#[[امام]] [[مطهر]] به [[طهارت الهی]] است.
# [[امام]] [[مطهر]] به [[طهارت الهی]] است.
#[[آگاه به اسرار غیب]] و [[کتاب مکنون]] و [[باطن قرآن]] می‌باشد. [[بدیهی]] است که چنین شخصیّتی، تنها با [[انتخاب]] و [[انتصاب]] [[خداوند]] به چنان [[مقام]] ارجمندی می‌رسد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۱-۲۱۳.</ref>.
# [[آگاه به اسرار غیب]] و [[کتاب مکنون]] و [[باطن قرآن]] می‌باشد. [[بدیهی]] است که چنین شخصیّتی، تنها با [[انتخاب]] و [[انتصاب]] [[خداوند]] به چنان [[مقام]] ارجمندی می‌رسد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۱-۲۱۳.</ref>.
===بیان دیگری از [[فاضل مقداد]]===
===بیان دیگری از [[فاضل مقداد]]===
*[[فاضل مقداد]]، بیان دیگری در [[وجوب تنصیص]] [[مقام امامت]] دارد که آن نیز از نتایج [[برهان لطف]] است؛ ماحصل سخن او چنین است:
* [[فاضل مقداد]]، بیان دیگری در [[وجوب تنصیص]] [[مقام امامت]] دارد که آن نیز از نتایج [[برهان لطف]] است؛ ماحصل سخن او چنین است:
*۱. به تصریح [[قرآن]]، [[محبت رسول خدا]]{{صل}} نسبت به [[امّت]] خویش، بیش از [[محبّت]] [[والدین]] نسبت به فرزندشان است؛ خصوصاً این که [[پیامبر]] [[رحمت]]{{صل}} برای [[سعادت]] همه افراد [[بشر]] به شدّت حریص بود:{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>.
*۱. به تصریح [[قرآن]]، [[محبت رسول خدا]]{{صل}} نسبت به [[امّت]] خویش، بیش از [[محبّت]] [[والدین]] نسبت به فرزندشان است؛ خصوصاً این که [[پیامبر]] [[رحمت]]{{صل}} برای [[سعادت]] همه افراد [[بشر]] به شدّت حریص بود:{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>.
*و [[خداوند]] نیز او را بر این امر [[تأیید]] می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>
*و [[خداوند]] نیز او را بر این امر [[تأیید]] می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>
*[[اصرار]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[هدایت مردم]] تا به آنجا بود که حتی اگر [[کفّار]] [[دعوت]] [[توحیدی]] حضرتش را نمی‌پذیرفتند، از شدّت غصّه و [[ناراحتی]] حالت [[بیماری]] به ایشان[[دست]] می‌داد؛ لذا [[خداوند]] به ایشان تسلّی می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref>
* [[اصرار]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[هدایت مردم]] تا به آنجا بود که حتی اگر [[کفّار]] [[دعوت]] [[توحیدی]] حضرتش را نمی‌پذیرفتند، از شدّت غصّه و [[ناراحتی]] حالت [[بیماری]] به ایشان[[دست]] می‌داد؛ لذا [[خداوند]] به ایشان تسلّی می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref>
*۲. این [[پیامبر]] [[دلسوز]] و حریص، هرآنچه [[نیاز]] [[امّت]] در [[مسیر کمال]] و [[رستگاری]] بود به ایشان عرضه داشت و حتی ارش خدش و [[احکام]] استنجاء - کنایه از جزئیات ریز [[احکام]] [[امور دنیوی]] - را هم بیان فرمود. حال چگونه ممکن است که مسئله‌ای حیاتی چون [[امامت]] را که از حساس‌ترین مسائل عالم [[اسلام]] است، فروگذار کرده باشد؟! موضوعی که به [[شهادت]] [[تاریخ]]، درباره هیچ حکمی از [[احکام اسلام]] به [[قدر]] آن [[نزاع]] نشده و [[خون]] بر [[زمین]] نریخته است. آیا ممکن است که [[رسول خدا]]{{صل}} نفیاً یا اثباتاً چنین مسئله مهمی را رها کرده باشد؟! و حتی اگر [[انتخاب امام]] به [[اختیار]] [[امّت]] بود، لازم می‌آمد که [[پیامبر]]{{صل}} بیان صریحی نسبت به آن می‌فرمود؛ چنان‌که درباره سایر [[احکام دینی]] که در [[اختیار]] [[امّت]] است، بیانات صریح وارد شده؛ احکامی از قبیل [[تعیین]] مواقیت [[امتثال]] [[واجبات]] موسّع، وقت ادای نمازهای یومیه، [[انتخاب امام]] [[جماعت]]، زمان [[ازدواج]] یا [[طلاق]] [[همسر]] و امور دیگری که [[احکام شرعی]] برآن بار می‌شود. این در حالی است که در مسئله [[امامت]]، [[پیامبر]]{{صل}} خلاف آن را تصریحاً بیان فرمود و هرگز [[نصّ]] صریحی که دلالت بر [[انتخاب]] از طریق [[شورا]] و یا [[اجماع]] [[امّت]] و یا [[انتخاب]] [[اهل حلّ و عقد]] و یا به [[نصّ]] [[امام]] قبلی و اموری از این قبیل باشد، بیان نفرمود. لذا باید پرسید که [[امّت]] بنا بر چه [[حجّت شرعی]]، در [[انتخاب امام]] به نظر خود عمل نموده است؟
*۲. این [[پیامبر]] [[دلسوز]] و حریص، هرآنچه [[نیاز]] [[امّت]] در [[مسیر کمال]] و [[رستگاری]] بود به ایشان عرضه داشت و حتی ارش خدش و [[احکام]] استنجاء - کنایه از جزئیات ریز [[احکام]] [[امور دنیوی]] - را هم بیان فرمود. حال چگونه ممکن است که مسئله‌ای حیاتی چون [[امامت]] را که از حساس‌ترین مسائل عالم [[اسلام]] است، فروگذار کرده باشد؟! موضوعی که به [[شهادت]] [[تاریخ]]، درباره هیچ حکمی از [[احکام اسلام]] به [[قدر]] آن [[نزاع]] نشده و [[خون]] بر [[زمین]] نریخته است. آیا ممکن است که [[رسول خدا]]{{صل}} نفیاً یا اثباتاً چنین مسئله مهمی را رها کرده باشد؟! و حتی اگر [[انتخاب امام]] به [[اختیار]] [[امّت]] بود، لازم می‌آمد که [[پیامبر]]{{صل}} بیان صریحی نسبت به آن می‌فرمود؛ چنان‌که درباره سایر [[احکام دینی]] که در [[اختیار]] [[امّت]] است، بیانات صریح وارد شده؛ احکامی از قبیل [[تعیین]] مواقیت [[امتثال]] [[واجبات]] موسّع، وقت ادای نمازهای یومیه، [[انتخاب امام]] [[جماعت]]، زمان [[ازدواج]] یا [[طلاق]] [[همسر]] و امور دیگری که [[احکام شرعی]] برآن بار می‌شود. این در حالی است که در مسئله [[امامت]]، [[پیامبر]]{{صل}} خلاف آن را تصریحاً بیان فرمود و هرگز [[نصّ]] صریحی که دلالت بر [[انتخاب]] از طریق [[شورا]] و یا [[اجماع]] [[امّت]] و یا [[انتخاب]] [[اهل حلّ و عقد]] و یا به [[نصّ]] [[امام]] قبلی و اموری از این قبیل باشد، بیان نفرمود. لذا باید پرسید که [[امّت]] بنا بر چه [[حجّت شرعی]]، در [[انتخاب امام]] به نظر خود عمل نموده است؟
*بیان [[فاضل مقداد]] در این رابطه چنین است: {{عربی|علم من سيره النّبي{{صل}} كونه أشفق على الأمة من الوالد على الولد، و يؤيده قوله تعالي:{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. {{عربی|و لما كان شفقته عليهم في أشياء لا نسبه لها إلى الإمامة كوظائف الاستنجاء و غيرها، و كان إذا سافر عن المدينه يوما أو يومين يستخلف فيها من يقوم مقامه، فيلزم من هذه سيرته أن ینصّ لهم على ما هو أعم نفعاً و أعظم فائده و أشد احتياجاً إليه، و هو نصب إمام، و هو المطلوب}}<ref>اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۳-۲۱۵.</ref>.
*بیان [[فاضل مقداد]] در این رابطه چنین است: {{عربی|علم من سيره النّبي{{صل}} كونه أشفق على الأمة من الوالد على الولد، و يؤيده قوله تعالي:{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. {{عربی|و لما كان شفقته عليهم في أشياء لا نسبه لها إلى الإمامة كوظائف الاستنجاء و غيرها، و كان إذا سافر عن المدينه يوما أو يومين يستخلف فيها من يقوم مقامه، فيلزم من هذه سيرته أن ینصّ لهم على ما هو أعم نفعاً و أعظم فائده و أشد احتياجاً إليه، و هو نصب إمام، و هو المطلوب}}<ref>اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۳-۲۱۵.</ref>.
===بیان [[علامه مجلسی]] پیرامون [[سیره نبوی]]{{صل}} در [[تنصیص]] [[امام]]===
===بیان [[علامه مجلسی]] پیرامون [[سیره نبوی]]{{صل}} در [[تنصیص]] [[امام]]===
*[[علامه مجلسی]] در تقریر این [[برهان]] چنین می‌گوید: [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} در زمان [[حیات]] خود بر آن بود که در هر امر گروهی، خواه در [[تبلیغ]] و یا [[جهاد]]، سرکرده یا [[فرماندهی]] [[تعیین]] می‌فرمود. ایشان در [[جنگ موته]] که فاصله منطقه [[نبرد]] با [[مدینه]] زیاد بود و امکان برقراری [[ارتباط]] با [[رسول خدا]]{{صل}} وجود نداشت، سه نفر را به ترتیب به عنوان [[فرمانده]] و [[جانشینان]] وی [[تعیین]] کردند تا در صورت [[شهادت]] هریک، [[سپاه]] بدون [[رهبر]] نماند. در این صورت، چگونه ممکن است که [[رسول خدا]]{{صل}} برای گروهی اندک، [[رهبری]] را به صورت [[تنصیصی]] [[تعیین]] نماید، ولی برای کلّ [[امّت]] بعد از خود امامی را معین نفرماید؟! و یا تصریحاً راه و [[روش تعیین امام]] و [[رهبر]] را معلوم نکرده و در نتیجه، [[امّت]] را به حال خود واگذارده باشد<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه)، ص۳۷.</ref>؟!<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۵.</ref>.
* [[علامه مجلسی]] در تقریر این [[برهان]] چنین می‌گوید: [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} در زمان [[حیات]] خود بر آن بود که در هر امر گروهی، خواه در [[تبلیغ]] و یا [[جهاد]]، سرکرده یا [[فرماندهی]] [[تعیین]] می‌فرمود. ایشان در [[جنگ موته]] که فاصله منطقه [[نبرد]] با [[مدینه]] زیاد بود و امکان برقراری [[ارتباط]] با [[رسول خدا]]{{صل}} وجود نداشت، سه نفر را به ترتیب به عنوان [[فرمانده]] و [[جانشینان]] وی [[تعیین]] کردند تا در صورت [[شهادت]] هریک، [[سپاه]] بدون [[رهبر]] نماند. در این صورت، چگونه ممکن است که [[رسول خدا]]{{صل}} برای گروهی اندک، [[رهبری]] را به صورت [[تنصیصی]] [[تعیین]] نماید، ولی برای کلّ [[امّت]] بعد از خود امامی را معین نفرماید؟! و یا تصریحاً راه و [[روش تعیین امام]] و [[رهبر]] را معلوم نکرده و در نتیجه، [[امّت]] را به حال خود واگذارده باشد<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه)، ص۳۷.</ref>؟!<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۵.</ref>.
===بیان [[ملا مهدی نراقی]]===
===بیان [[ملا مهدی نراقی]]===
*[[ملا مهدی نراقی]]، بعد از [[اثبات عصمت]] و [[افضلیّت امام]] بر همه افراد [[امّت]] بنا بر [[برهان لطف]]، تقریر دیگری از [[وجوب نصب امام]] از سوی [[پروردگار]] را بیان می‌دارد. در اینجا به [[دلیل]] شیوایی، عین عبارات ایشان را [[نقل]] می‌کنیم:
* [[ملا مهدی نراقی]]، بعد از [[اثبات عصمت]] و [[افضلیّت امام]] بر همه افراد [[امّت]] بنا بر [[برهان لطف]]، تقریر دیگری از [[وجوب نصب امام]] از سوی [[پروردگار]] را بیان می‌دارد. در اینجا به [[دلیل]] شیوایی، عین عبارات ایشان را [[نقل]] می‌کنیم:
*"بیان اوّل اینکه هرگاه [[نصب امام]] در دست [[مردم]] باشد، [[عزل]] او هم در دست ایشان خواهد بود. پس لازم می‌آید که هر وقت خلاف توقّع [[مردم]] از [[امام]] به عمل آید، [[قدرت]] داشته باشند که او را [[عزل]] کنند و این معنی مخالف رتبه [[امام]] است. (چنان‌که درباره [[رسول خدا]]{{صل}} نیز چنین حقّی را ندارند و [[شأن امامت]] و [[رسالت]] در [[برهان لطف]] یکی است.)
*"بیان اوّل اینکه هرگاه [[نصب امام]] در دست [[مردم]] باشد، [[عزل]] او هم در دست ایشان خواهد بود. پس لازم می‌آید که هر وقت خلاف توقّع [[مردم]] از [[امام]] به عمل آید، [[قدرت]] داشته باشند که او را [[عزل]] کنند و این معنی مخالف رتبه [[امام]] است. (چنان‌که درباره [[رسول خدا]]{{صل}} نیز چنین حقّی را ندارند و [[شأن امامت]] و [[رسالت]] در [[برهان لطف]] یکی است.)
*بیان دوم اینکه دانستی که [[شیعه]] و [[سنّی]] هر دو متّفقند که [[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامّه]] بر [[مسلمانان]] در امور [[دین]] و دنیای ایشان، بر [[سبیل]] [[نیابت]] و [[خلیفگی]] از جانب [[پیغمبر]]{{صل}}. و شکی نیست که [[خلیفه]] بودن شخصی از جانب دیگری وقتی است که آن دیگری، آن شخص را [[خلیفه]] کند؛ و هر گاه دیگران او را [[خلیفه]] کنند، صادق نخواهد آمد که او [[خلیفه]] آن شخص است. پس [[خلیفه]] [[پیغمبر]]{{صل}} وقتی [[خلیفه]] او خواهد بود که [[پیغمبر]]{{صل}} او را [[خلیفه]] کند و هرگاه [[امّت]] او را [[خلیفه]] کنند، صادق نخواهد آمد که او [[خلیفه پیغمبر]]{{صل}} است<ref>أنیس الموحّدین (ط. الزهراء، ۱۳۶۹ ه.ش)، ص۱۴۶.</ref>.(خصوصاً که [[خداوند]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} را "نفس [[نبی]]" نامید و چگونه ممکن است دیگری را به جای [[پیامبر]]{{صل}} قرار دهند در حالی که "نفس [[نبی]]" نباشد.)"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۶.</ref>.
*بیان دوم اینکه دانستی که [[شیعه]] و [[سنّی]] هر دو متّفقند که [[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامّه]] بر [[مسلمانان]] در امور [[دین]] و دنیای ایشان، بر [[سبیل]] [[نیابت]] و [[خلیفگی]] از جانب [[پیغمبر]]{{صل}}. و شکی نیست که [[خلیفه]] بودن شخصی از جانب دیگری وقتی است که آن دیگری، آن شخص را [[خلیفه]] کند؛ و هر گاه دیگران او را [[خلیفه]] کنند، صادق نخواهد آمد که او [[خلیفه]] آن شخص است. پس [[خلیفه]] [[پیغمبر]]{{صل}} وقتی [[خلیفه]] او خواهد بود که [[پیغمبر]]{{صل}} او را [[خلیفه]] کند و هرگاه [[امّت]] او را [[خلیفه]] کنند، صادق نخواهد آمد که او [[خلیفه پیغمبر]]{{صل}} است<ref>أنیس الموحّدین (ط. الزهراء، ۱۳۶۹ ه.ش)، ص۱۴۶.</ref>.(خصوصاً که [[خداوند]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} را "نفس [[نبی]]" نامید و چگونه ممکن است دیگری را به جای [[پیامبر]]{{صل}} قرار دهند در حالی که "نفس [[نبی]]" نباشد.)"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۶.</ref>.


==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره [[نصّ]]==
==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره [[نصّ]]==
*[[ابن قبه رازی]] [[نصّ]] را بر [[امام]] [[واجب عقلی]] می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref> و [[معتقد]] است تنها [[راه]] [[اثبات امامت]] [[نصّ]] می‌باشد. وی [[نصّ]] را اولین [[مؤلفه]] [[اثبات امامت]] هر [[امام]] بر می‌شمرد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.</ref> و در نقد تئوری‌های غیر امامی می‌گوید که [[اهل سنت]] از جمله [[معتزله]] و [[مرجئه]] [[امام]] را از طریق [[اهل حلّ و عقد]] [[امّت]] [[انتخاب]] می‌کنند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.</ref>. آنان [[امام]] را بر اساس نظر شورایی بر می‌گزیند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۴.</ref> و هیچ ادعایی ندارند که به امر [[پیامبر]]{{صل}} [[دست]] به چنین کاری زده‌اند<ref>ابن قبه رازی رازی، النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار، ص۵۹.</ref>.
* [[ابن قبه رازی]] [[نصّ]] را بر [[امام]] [[واجب عقلی]] می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref> و [[معتقد]] است تنها [[راه]] [[اثبات امامت]] [[نصّ]] می‌باشد. وی [[نصّ]] را اولین [[مؤلفه]] [[اثبات امامت]] هر [[امام]] بر می‌شمرد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.</ref> و در نقد تئوری‌های غیر امامی می‌گوید که [[اهل سنت]] از جمله [[معتزله]] و [[مرجئه]] [[امام]] را از طریق [[اهل حلّ و عقد]] [[امّت]] [[انتخاب]] می‌کنند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.</ref>. آنان [[امام]] را بر اساس نظر شورایی بر می‌گزیند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۴.</ref> و هیچ ادعایی ندارند که به امر [[پیامبر]]{{صل}} [[دست]] به چنین کاری زده‌اند<ref>ابن قبه رازی رازی، النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار، ص۵۹.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] [[معتقد]] است نظریه نقش [[امت]] در [[اختیار]] [[امام]] [[فاسد]] است و این [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[خلیفه]] خود را [[انتخاب]] کرد<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>.
* [[ابن قبه رازی]] [[معتقد]] است نظریه نقش [[امت]] در [[اختیار]] [[امام]] [[فاسد]] است و این [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[خلیفه]] خود را [[انتخاب]] کرد<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] در [[تبیین]] نظریه [[نصّ]] [[معتقد]] است امر [[امامت]] مقامی است که با صرف [[قرابت]] و خویشی به [[دست]] نمی‌آید<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.</ref>. وی [[نصّ]] را [[دلیل]] فارقی توصیف می‌کند که [[امامیه]] برای [[انتخاب امام]] از میان [[عترت]] در [[اختیار]] دارد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۶.</ref>. او این مؤلفه را ملاک اصلی [[امامیه]] برای [[انتخاب امام]] معرفی می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.</ref> و [[معتقد]] است [[امامیه]] نصوصی را در [[اختیار]] دارد که تصریح به [[امامت ائمه]] کرده و به وجودشان [[بشارت]] داده شده است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۳.</ref>. وی [[امامیه]] را از گروه‌هایی می‌داند که معتقدند هر [[امام]] تصریح به [[امامت]] [[امام]] بعد از خود می‌نماید<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵ و ۱۲۰.</ref>.
* [[ابن قبه رازی]] در [[تبیین]] نظریه [[نصّ]] [[معتقد]] است امر [[امامت]] مقامی است که با صرف [[قرابت]] و خویشی به [[دست]] نمی‌آید<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.</ref>. وی [[نصّ]] را [[دلیل]] فارقی توصیف می‌کند که [[امامیه]] برای [[انتخاب امام]] از میان [[عترت]] در [[اختیار]] دارد<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۶.</ref>. او این مؤلفه را ملاک اصلی [[امامیه]] برای [[انتخاب امام]] معرفی می‌کند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.</ref> و [[معتقد]] است [[امامیه]] نصوصی را در [[اختیار]] دارد که تصریح به [[امامت ائمه]] کرده و به وجودشان [[بشارت]] داده شده است<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۳.</ref>. وی [[امامیه]] را از گروه‌هایی می‌داند که معتقدند هر [[امام]] تصریح به [[امامت]] [[امام]] بعد از خود می‌نماید<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵ و ۱۲۰.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] در چرایی [[وجوب]] [[نصّ]] از سوی [[خداوند]] [[معتقد]] است که بنابر [[اعتقاد]] [[امامیه]] زمانی که [[عصمت]] بر [[امام]] لازم شد، ناگزیر [[فرد]] [[معصوم]] کسی است که [[پیامبر]] به نام و نشان او تصریح نموده باشد؛ زیرا [[عصمت]] صفتی ظاهری نیست که [[مردم]] آن را با چشم ببینند و تشخیص دهند. از این‌رو بر [[خداوند]] علام‌الغیوب [[واجب]] است از طریق رسولش به آن تصریح نماید. بر این اساس باید گفت [[امام]] به [[منصب امامت]] نمی‌رسد، مگر با وجود [[نص]]<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>.
* [[ابن قبه رازی]] در چرایی [[وجوب]] [[نصّ]] از سوی [[خداوند]] [[معتقد]] است که بنابر [[اعتقاد]] [[امامیه]] زمانی که [[عصمت]] بر [[امام]] لازم شد، ناگزیر [[فرد]] [[معصوم]] کسی است که [[پیامبر]] به نام و نشان او تصریح نموده باشد؛ زیرا [[عصمت]] صفتی ظاهری نیست که [[مردم]] آن را با چشم ببینند و تشخیص دهند. از این‌رو بر [[خداوند]] علام‌الغیوب [[واجب]] است از طریق رسولش به آن تصریح نماید. بر این اساس باید گفت [[امام]] به [[منصب امامت]] نمی‌رسد، مگر با وجود [[نص]]<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>.
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی ''']]
# [[پرونده: 1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی ''']]
#[[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[هدایت]]
* [[هدایت]]
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
خط ۱۰۷: خط ۱۰۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:نص بر امام]]
[[رده:نص بر امام]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۳۶

مقدمه

  • چگونگی‌ انتقال‌ نص‌ به‌ مؤمنان‌ از مسائل‌ بسیار مهم‌ اندیشه دینی‌ و کلامی‌ امامیه‌ در سده ۳ ق‌ بوده‌ است‌. امامیه‌ برای‌ نفی‌ نظام‌ موروثی‌ امامت، همواره‌ بر نصب‌ امام از سوی‌ امام پیشین‌ که‌ البته‌ بنابر آموزه "نص‌" مبتنی‌ بر علم‌ آنان‌ به‌ اراده الهی‌ است‌، تأکید می‌کردند [۱]. این‌ انتصاب‌ نیز باید متواتر، یعنی‌ از طرق‌ متعدد و به‌ صورتی‌ باشد که‌ احتمال‌ بر تبانی‌ راویان‌ بر جعل‌، و در نتیجه‌ ساختگی‌ بودن‌ ادعای‌ امامت، عادتاً ممکن‌ نباشد [۲]. صفار قمی‌ بر این‌ مضمون‌ که‌ امامان(ع) از سوی‌ رسول‌ اکرم‌(ص) در وصیت‌ بر امام جانشین‌ خود آگاهی‌ یافته‌اند، تأکید کرده‌ است‌ [۳][۴].
  • در میان‌ متکلمان‌ امامی‌ اواخر سده ۳ ق‌ بیش‌ از همه‌ ابن‌ قبه رازی‌ بر درونمایه نظام‌ نص‌ الهی‌ و محوری‌ بودن‌ صلاحیت‌ و شایستگی‌ امام در آن‌ و نفی‌ نسب‌ و نظام‌ پدر و فرزندی‌ در امر امامت تأکید کرده‌ است‌. برجسته‌ شدن‌ نقش‌ دینی‌ امام به‌ عنوان‌ مرجعیت‌ انحصاری‌ تأویل‌ قرآن‌ و تفسیر شریعت‌ و نفی‌ هرگونه‌ روشهای‌ ظنی‌ در آن‌، راه‌ را برای‌ نظریه نص‌ الهی‌ هموار کرد. وی‌ با بهره‌گیری‌ از مضمون‌ حدیث‌ ثقلین‌، به‌ ضرورت‌ عقل‌ استدلال‌ می‌کند: امام کسی‌ است‌ که‌ جامع‌ علم‌ دین‌، و نسبت‌ به‌ کتاب‌ خدا امین‌ است‌ و از این‌ رو، در تعیین‌ امام، فضل‌ و علم‌ ملاک‌ است‌، نه‌ صِرف‌ قرابت‌ با پیامبر(ص) و نسب‌ امام. از این‌ رو، و بر پایه آموزه "نص‌"، شرط اساسی‌ شناخت‌ امام، نصب‌ او از سوی‌ امام پیشین‌ است‌ که‌ در خود، مضمون‌ اصلی‌ "نص‌"، یعنی‌ شایستگی‌ و فضیلت‌ امام را باید ظاهر سازد. بدین‌ سان‌، در کنار ادعای‌ وصیت‌، مشاهده علم‌ و فضیلت‌ امام می‌تواند منعکس‌ کننده حقیقت‌ "نص‌" باشد. برخی‌ احادیث‌ نیز که‌ در کتابهای‌ حدیثی‌ همان‌ دوره‌ و اندکی‌ بعد روایت‌ شده‌، همین‌ آموزه‌ را منعکس‌ می‌کند [۵][۶].
  • درباره نظام‌ پدر و فرزندی‌ باید گفت‌ که‌ گرچه‌ لزوماً آموزه نص‌ مقتضی‌ موروثی‌ بودن‌ امامت نبود، ولی‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ طبق‌ باور شیعه‌، خداوند امامت را در خاندان‌ پیامبر(ص) و طبق‌ عقیده امامیه‌، در نسل‌ امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) قرار داده‌ است‌، طبعاً مسأله قرابت‌ و نظام‌ وصیت‌ به‌ مفهوم‌ موروثی‌ آن‌ به‌ میان‌ می‌آمد [۷]. از سوی‌ دیگر ملاحظه‌ می‌شود که‌ عموم‌ امامیه‌ جدا از فطحیه‌ معتقد بودند که‌ امامت پس‌ از حسنین‌(ع) در دو برادر جمع‌ نمی‌شود و این‌ اعتقاد را نیز به‌ شکل‌ حدیث‌ روایت‌ می‌کردند [۸]، بنابراین‌، به‌ طور طبیعی‌ مسأله انتقال‌ امامت از نسلی‌ به‌ نسل‌ دیگر "گرچه‌ لزوماً آموزه نص‌ مقتضی‌ چنین‌ طرحی‌ نبود" مطرح‌ می‌شد. امامت در اندیشه امامی‌ معتدل‌ با توجه‌ به‌ نفی‌ نظام‌ موروثی‌، صرفاً در شکل‌ پدر و فرزندی‌ انتقال‌ می‌یافت‌ و اگر امام تنها یک‌ فرزند پسر داشت‌، امامت از دیدگاه‌ آنان‌ به‌ طور قطع‌ و یقین‌ در او متعین‌ بود [۹]. با این‌ وصف‌، روایاتی‌ در کافی‌ نقل‌ شده‌ که‌ می‌تواند مؤید نظریه موروثی‌ بودن‌ امامت باشد، ولی‌ ظاهراً این‌ احادیث‌ تحت‌ تأثیر تفکر غلات‌ و مفوضه‌ تدوین‌ شده‌ است‌ [۱۰]. با این‌ وصف‌، برخی‌ دیگر از نویسندگان‌ غیر امامی‌ با توجه‌ به‌ کیفیت‌ انتقال‌ امامت در اندیشه امامیه‌، گفته‌اند که‌ امامیه‌ اساساً به‌ موروثی‌ بودن‌ مقام‌ امامت قائلند [۱۱][۱۲].
  • نظر ابن‌ قبه رازی‌ درباره طبیعت‌ مقام‌ امامت، او را در زمره امامیان‌ معتدل‌ قرار می‌دهد. او ضمن‌ اینکه‌ امام را بنده صالح‌ و شایسته خداوند می‌داند، تصریح‌ می‌کند که‌ امام صرفاً عالم‌ به‌ کتاب‌ خدا و سنت‌ است‌ و از نسبت‌ دادن‌ علم غیب به‌ امامان(ع) امتناع‌ می‌کند، چه‌ معتقد است‌ که‌ تنها غلات‌ چنین‌ عقیده‌ای‌ را ابراز می‌کنند [۱۳]. با اینهمه‌، ابن‌ قبه‌ امکان‌ اینکه‌ خداوند برای‌ اثبات‌ امامت امام، معجزه‌ای‌ را بردست‌ وی‌ ظاهر کند، منتفی‌ نمی‌داند [۱۴][۱۵].
  • در سده ۴ ق‌/۱۰م‌، با وجود اختلافها و شکافهای‌ نه‌ چندان‌ وسیع‌ در میان‌ گرایشهای‌ مختلف‌ امامیان‌، اشتراک‌ نظر در اصول‌ و مبانی‌ تفکر دینی‌ امامی‌ مشاهده‌ می‌شود؛ از جمله این‌ مسائل‌، اتفاق‌ همگی‌ دوازده‌ امامیان‌ بر وجود "نص‌ الهی‌" بر امامت و عصمت امام(ع) و مرجعیت‌ امام(ع) در مسائل‌ دینی‌ بود. به‌ هر حال‌، بنابر اعتقاد امامیه‌، امام(ع) منصوص‌ و معصوم‌ که‌ وجود او در هر عصری‌ ضروری‌ بود، فردی‌ تلقی‌ می‌شد که‌ به‌ عنوان‌ عالم‌ترین‌ کس‌ از خاندان‌ پیامبر(ص)، تفسیر شریعت‌ و تعلیم‌ حلال‌ و حرام‌ و تشخیص‌ حق‌ از باطل‌ و حفظ شریعت‌ از تحریفات‌ و بدعتها و تضمین‌ اصالت‌ آن‌ برعهده او بود[۱۶] این‌ عقیده‌ به‌ عنوان‌ سنت‌ فکری‌ و دینی‌ محافل‌ عمده امامیه‌ در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌، در منظومه کلامی‌ امامیه‌ در دوره پس‌ از حضور امامان(ع) مورد عنایت‌ قرار گرفت‌ و از این‌ رو، نقش‌ امام(ع) در مرجعیت‌ دینی‌ جامعه مؤمنان‌ در مقایسه‌ با نقش‌ سیاسی‌ امام(ع) از اهمیت‌ بیشتری‌ برخوردار گردید [۱۷] با توجه‌ به‌ آنچه‌ یاد شد، مقام‌ مذهبی‌ و علمی‌ امام(ع) بیشتر مورد کاوش‌ و نظریه‌ پردازی‌ متکلمان‌ امامی‌ واقع‌ شد. نظریه عصمت امام(ع) در همین‌ راستا مورد توجه‌ متکلمانی‌ چون‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ قرار گرفت‌ و بحثهای‌ بسیاری‌ را بر اساس‌ تعلیمات‌ امامان(ع) و به‌ ویژه‌ امام صادق(ع) درپی‌ داشت‌[۱۸] در برابر نفوذ گرایشهای‌ غالیانه‌ به‌ جامعه شیعه امامی‌، جریانی‌ از امامیه‌ که‌ بعدها در شکل‌گیری‌ امامیه سده ۴ ق‌ تأثیر بسیاری‌ داشت‌، ایستادگی‌ کردند و در عین‌ حال‌ که‌ از مرجعیت‌ دینی‌ انحصاری‌ امامان(ع) دفاع‌ می‌کردند، درصدد بودند که‌ تفسیری‌ به‌ دور از غلو ارائه‌ دهند [۱۹]. در یک‌ سر این‌ جریان‌ شخصیتی‌ چون‌ عبدالله‌ بن‌ ابی‌ یعفور قرار داشت‌. وی‌ امامان(ع) را علمایی‌ ابرار و اتقیا می‌خواند که‌ طاعتشان‌ واجب‌ است‌[۲۰]. در باب‌ سرچشمه علم‌ امامان(ع)، اختلاف‌ نظر وجود داشت‌، ولی‌ نظری‌ که‌ در برابر غلات‌ و مفوضه‌ مطرح‌ شد، این‌ بود که‌ امامان(ع) بر اساس‌ برخوردار بودن‌ از علم‌ آبا و اجداد خود که‌ از پیامبر(ص) به‌ میراث‌ رسیده‌ بود و با در اختیار داشتن‌ کتابهای‌ آنان‌، تنها مرجع‌ تفسیر شریعتند[۲۱]. حتی‌ برخی‌ بر این‌ باور بودند که‌ امام(ع) هر عصر مسائل‌ پیش‌ آمده‌ را بر اساس‌ قواعد و کلیات‌ مذکور در این‌ کتابها از طریق‌ استنباط فروع‌ از اصول‌، استخراج‌ می‌کند و چون‌ خداوند امام(ع) را از خطا در احکام‌ شریعت‌ محفوظ نگاه‌ می‌دارد، همواره‌ وی‌ مصیب‌ خواهد بود و اطاعت‌ از او واجب‌ است‌[۲۲]. در برابر، گروهی‌ از امامیه‌ در همان‌ دوره‌ به‌ امکان‌ اکتساب‌ علم‌ از طریق‌ اعجاز و خرق‌ عادت‌ معتقد بودند [۲۳]. به‌ هر حال‌، گرچه‌ در باب‌ سرچشمه علم‌ امامان(ع) و نیز طبیعت‌ مقام‌ امام و حدود وجودی‌ او اختلاف‌ نظر وجود دارد، ولی‌ نباید فراموش‌ کرد که‌ جریان‌ اصلی‌ امامیه‌ که‌ بیشتر توسط متکلمان‌ دوره حضور رهبری‌ می‌شد، از عقاید مفوضه‌ که‌ بازماندگان‌ غلات‌ دوره‌های‌ پیش‌تر بودند و اساساً در باب‌ امامت، نظر دیگری‌ داشتند، دوری‌ می‌کردند و سخت‌ با آن‌ مخالف‌ بودند[۲۴].
  • مرکزیت‌ جامعه امامیه‌ در بغداد در قرن‌ ۳ق‌، در برابر مفوضه امامی‌‌ مذهب‌ موضع‌ می‌گرفت‌ و درصدد بود که‌ منظومه دینی‌ امامیه‌ را از عقاید غالیانه‌ بزداید. آنان‌ با ردّ انتساب‌ علم‌ غیب‌ به‌ امامان(ع) و یا قدرت‌ فوق‌ بشری‌ و یا انتساب‌ خلق‌ و رزق‌ به‌ ائمه‌(ع) و تکذیب‌ این‌ باورها، بر عنایت‌ خاص‌ الهی‌ به‌ امامان(ع) و برکات‌ وجودی‌ آنان‌، تأکید می‌کردند[۲۵][۲۶].
  • هرچند تعیین تنصیصی امام از سوی خداوند، مانند نصب نبی، به استناد ادله متواتر نقلی و اشارات قرآنی ثابت شده است، ولی نتیجه‌ای که از برهان لطف به دست می‌آید، علاوه بر اثبات اصل امامت عامّه، ضرورت نصب امام از سوی پروردگار را نیز شامل می‌شود. متکلمین امامیه بر اساس قاعده لطف، تقریرهای گوناگونی بر این مسئله بیان کرده‌اند که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:

بیان علامه مجلسی

  • علامه مجلسی، در ابتدا با بیانی عمومی و اجمالی ابراز می‌دارد: همه ادلّه وارده بر ضرورت نصب نبی، وجوب نصب امام را نیز ثابت می‌سازد. و از آنجا که به اجماع امّت، انتخاب نبی در اختیار مردم نیست، نصب وصیّ نبی - که نازل منزله اوست - نیز در اختیار مردم نیست؛ چنان‌که کفّار به رسول خدا(ص) می‌گفتند: چرا قرآن بر ما نازل نمی‌شود و یا فرشته وحی، آیات الهی را بر ما فرو نمی‌آورد﴿أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۲۷]، ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ[۲۸]
  • و خداوند به آنان پاسخ می‌دهد: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۲۹]
  • یعنی هر ظرفی استعداد قبول مظروفی متناسب با خود دارد و خداوند بر قلب مخلوقات خود آگاه‌تر است و قابلیّت‌های هرکس را به خوبی می‌شناسد. و با توجّه به اینکه شأن رسالت و امامت، از جهت ارتباط با عالم غیب یکی است، همان دلیل تنصیصی بودن رسالت، عیناً برای نصب امام از سوی خداوند نیز قابل ابراز است[۳۰][۳۱].

بیان فاضل مقداد

  1. عصمت به معنای خاص، که برائت از گناهان صغیره و کبیره را می‌طلبد، امری باطنی است و تنها خداوندی که عالم به اسرار و بواطن قلوب است، به آن آگاه است و در نتیجه، بندگان قدرت شناسایی امام معصوم را ندارند؛
  2. امام باید افضل امّت در کمالات توحیدی باشد و کمال و افضلیّت در ثواب و تقرّب به خداوند نیز امری باطنی است؛ خصوصاً که خداوند در قرآن، ملاک فضیلت را اموری باطنی از قبیل تقوا، خشیت الهی، علم، عقل و معرفت به دین بیان فرموده است؛ چنان‌که رسول خدا(ص) درباره عقل و رابطه آن با دین و معرفت فرمودند: « إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»[۳۳].
  • و چون تشخیص مراتب عقل و تقوی به علم الهی است، تنها خداوند می‌تواند افضل افراد امّت را در هر زمان تشخیص دهد و به امامت بر خلق منصوب نماید. این استدلال، درکلمات اهل‌بیت(ع) به صورت برهان و با بیان‌های مختلف تبیین شده است که در این جا تنها به یک مورد از آنها اشاره می‌گردد: «قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۳۴]»[۳۵].
  • با توجه به مبانی عقلی که در برهان اشاره شد، بیان امام(ع) به چند نکته پیرامون عصمت مقام امامت اشاره دارد:
  1. اعتصام از ریشه "ع‌ - ص‌ - م"، اشاره به ملازمت در تمسّک به چیزی دارد. با توجّه به آنکه حبل‌الله قرآن است، بنابراین معتصم به قرآن یعنی کسی که به طور کامل تسلّط بر قرآن داشته، ملازمت بر ظاهر و باطن کتاب الهی دارد. مصداق چنین مقامی، فردی است که از سوی خداوند آگاه به اسرارالهی و علوم غیبی است. بنابراین، چنین فردی نمی‌تواند به انتخاب مردم باشد؛ بلکه خداوند با تنصیص خود او را به مردم معرفی می‌نماید.
  2. "حبل الله" حقیقتی ذو مراتب است که انسان را به عالی‌ترین مراتب قرب الهی می‌رساند. به این ترتیب، مصداق کامل معتصم به حبل الله (یعنی قرآن)، کسی است که به عالی‌ترین مرتبه قرآن نائل شده باشد. با توجه به آنکه حقیقت قرآن در لوح محفوظ و کتاب مکنون است، بنابراین امام باید از جمله افرادی باشد که از کتاب مکنون مطلع است؛ خداوند در قرآن این افراد را مطهرین به طهارت خود می‌داند[۳۶] و می‌فرماید: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۳۷]
  • بنابراین:
  1. امام مطهر به طهارت الهی است.
  2. آگاه به اسرار غیب و کتاب مکنون و باطن قرآن می‌باشد. بدیهی است که چنین شخصیّتی، تنها با انتخاب و انتصاب خداوند به چنان مقام ارجمندی می‌رسد[۳۸].

بیان دیگری از فاضل مقداد

بیان علامه مجلسی پیرامون سیره نبوی(ص) در تنصیص امام

بیان ملا مهدی نراقی

دیدگاه ابن قبه رازی درباره نصّ

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع نص بر امام

پانویس

  1. نک: ابن‌ قبه‌، «نقض‌ کتاب‌...»، بند ۵۰، «النقض‌»، بند ۴.
  2. ابن‌ قبه‌، «نقض‌ کتاب‌»، بندهای‌ ۱۸، ۲۲، ۳۵؛ نیز نک: ابوسهل‌ نوبختی‌، اسماعیل‌، «التنبیه‌»، ضمن‌ کمال‌ الدین‌، ص۹۴ (نک: هم، ابن‌ بابویه‌، محمد، کمال‌ الدین‌).
  3. صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ص‌ ۴۷۰-۴۷۳
  4. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  5. نک: نشوان‌ حمیری‌، الحورالعین‌، به‌ کوشش‌ کمال‌ مصطفی‌، ص۱۴۶؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ص۴۸۹؛ کلینی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ج۱، ۲۷۸، ۲۸۵؛ نعمانی‌، محمد، الغیبه، ص۲۴۲؛ ابن‌ بابویه‌، محمد، الخصال‌، ۴۲۸؛ نیز نک: مجلسی‌، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ۱۱۵- ۱۷۵.
  6. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  7. نک: فضل‌ بن‌ شاذان‌، «العلل‌»، ضمن‌ ج‌ ۲ عیون‌ اخبار الرضای‌ ابن‌ بابویه‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ حسینی‌ لاجوردی‌، ص۱۰۲.
  8. مثلاً نک: ابن‌ بابویه‌، علی‌، الامامه و التبصره من‌ الحیره، به‌ کوشش‌ محمدرضا حسینی‌ جلالی‌، ص۱۸۸- ۱۸۹؛ کلینی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ج۱، ۲۸۵-۲۸۶؛ ابن‌ بابویه‌، محمد، کمال‌الدین‌، به‌ کوشش‌ حسین‌ اعلمی، ۴۱۴-۴۱۷، ۴۲۶؛ در مورد عقیده فطحیه‌، نک: نوبختی‌، حسن‌، فرق‌ الشیعه، به‌ کوشش‌ ریتر، ۶۵ -۶۶، ۹۳-۹۴.
  9. نک: ابوسهل‌ نوبختی‌، اسماعیل‌، «التنبیه‌»، ضمن‌ کمال‌ الدین‌ (نک: هم، ابن‌ بابویه‌، محمد، کمال‌ الدین‌)، ص۹۷؛ ابن‌ هیثم‌، جعفر، المناظر، به‌ کوشش‌ ویلفرد مادلونگ‌ و پاول‌ واکر، ص۳۶؛ در زمینه روایاتی‌ از امامان(ع)، نک: کلینی‌، همانجا؛ ابن‌ بابویه‌، علی‌، الامامه و التبصره من‌ الحیره، به‌ کوشش‌ محمد رضا حسینی‌ جلالی ص:‌۱۸۸-۱۸۹، ۱۹۱؛ کشی‌، محمد، معرفه الرجال‌، اختیار شیخ‌ طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، ص۴۵۸-۴۵۹؛ ابن‌ بابویه‌، محمد، الخصال‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ص۳۲۳، ۴۲۶.
  10. نک: کلینی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ج۱، ۲۸۴- ۲۸۵؛ نیز نک: کشی‌، محمد، معرفه الرجال‌، اختیار شیخ‌ طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، همانجا؛ قس‌: ابن‌ قبه‌، «النقض‌»، بند ۴.
  11. نک: «الرد علی‌ الروافض‌»، منسوب‌ به‌ قاسم‌ رسی‌، ضمن‌ نسخه خطی‌ شم ۱۰۱ کتابخانه برلین‌، ۱۰۴، ۱۰۵؛ نیز بغدادی‌، عبدالقادر، اصول‌الدین‌، ص۲۸۵؛ نشوان‌ حمیری‌، الحورالعین‌، به‌ کوشش‌ کمال‌ مصطفی‌، ص۱۵۳-۱۵۴.
  12. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  13. نک: نقض‌ کتاب‌ الاشهاد لابی‌زیدالعلوی، بندهای‌ ۲۵، ۳۴، ۵۵.
  14. نک: ابن‌ قبه‌، محمد، مسأله فی‌ الامامه، بندهای‌ ۵ -۷؛ نیز نک: اشعری‌، علی‌، مقالات‌ الاسلامیین‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ج۲، ۱۲۵؛ شیخ‌ طوسی‌، محمد، الاقتصاد، ۱۸۹
  15. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  16. خیاط، عبدالرحیم‌، الانتصار، به‌ کوشش‌ محمد حجازی، ص‌۲۰۵، ۲۳۰، ۲۳۴.
  17. صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ص۳۳۱-۳۳۲؛ کلینی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ج۱، ص۱۷۰، ۱۷۲، ۱۷۸؛ ابن‌ بابویه‌، محمد، کمال‌ الدین‌، ص ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۲۱.
  18. ابن‌ بابویه‌، محمد، معانی‌ الاخبار، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ص۱۳۳-۱۳۶، احتمالاً به‌ نقل‌ از ابن‌ قبه رازی‌، نیز ۱۳۲-۱۳۳؛ خیاط، عبدالرحیم‌، الانتصار، به‌ کوشش‌ محمد حجازی‌، ص۲۳۴، ۲۳۵.
  19. خیاط، عبدالرحیم‌، الانتصار، به‌ کوشش‌ محمد حجازی‌، ص۲۲۸، ۲۳۶.
  20. کشی‌، محمد، معرفه الرجال‌، اختیار شیخ طوسی، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، ص۲۴۷، ۴۲۷، نیز نک: ۲۴۶-۲۴۷: برای‌ مخالفت‌ گروه‌ او با غلات‌.
  21. قاضی‌ نعمان‌، دعائم‌ الاسلام‌، به‌ کوشش‌ آصف‌ بن‌ علی‌ اصغر فیضی‌، ج۱، ص ۶۴؛ مجلسی‌، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۵ - ۲۶، ۳۳-۵۳؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ۲۹۵-۲۹۶، ۲۹۹.
  22. نوبختی‌، حسن‌، فرق‌ الشیعه، به‌ کوشش‌ ریتر، ۷۵-۷۶؛ سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌، المقالات‌ و الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد جواد مشکور، ۹۶- ۹۸؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ۳۸۷-۳۹۰.
  23. صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، ۲۳۸؛ نوبختی‌، حسن‌، فرق‌ الشیعه، به‌ کوشش‌ ریتر، ۷۶؛ سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌، المقالات‌ و الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد جواد مشکور، ۹۵-۹۶، ۹۸-۹۹؛ کلینی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، ج۱، ص۳۲۱ - ۳۲۲، ۳۸۳-۳۸۴؛ شیخ‌ مفید، محمد، الارشاد، ۳۱۷-۳۱۹.
  24. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  25. کشی‌، محمد، معرفه الرجال‌، اختیار شیخ‌ طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، ص۵۳۹ - ۵۴۱؛ طبرسی‌، احمد، الاحتجاج‌، به‌ کوشش‌ محمد باقر خرسان‌، ج ۲، ص۲۸۸-۲۸۹؛ شیخ‌ طوسی‌، محمد، الغیبه، ۱۷۸
  26. انصاری، حسن، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
  27. «یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۲-۹۳.
  28. «و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  29. «خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  30. حق الیقین (ط. اسلامیه، بی‌تا)، ص۳۸.
  31. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۱.
  32. اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.
  33. تحف العقول (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ه.ق)، ص۵۴.
  34. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.
  35. معانی الأخبار (ط. دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ص۱۳۲.
  36. برای مطالعه بیشتر ر.ک: برهان حبل الله، از براهین قرآنی همین مجموعه.
  37. «که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.
  38. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۱۱-۲۱۳.
  39. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  40. «و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.
  41. «بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.
  42. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  43. اللوامع الإلهیه فی المباحث الکلامیه (ط. دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۳۴.
  44. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۱۳-۲۱۵.
  45. حق الیقین (ط. اسلامیه)، ص۳۷.
  46. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۱۵.
  47. أنیس الموحّدین (ط. الزهراء، ۱۳۶۹ ه.ش)، ص۱۴۶.
  48. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۱۶.
  49. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
  50. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.
  51. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.
  52. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۴.
  53. ابن قبه رازی رازی، النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار، ص۵۹.
  54. ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
  55. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵.
  56. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۶.
  57. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۱.
  58. ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۲۳.
  59. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۱۱۵ و ۱۲۰.
  60. ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۱۳۶.
  61. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۶۱-۱۶۳.