اثبات عصمت امام: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>احتجاج، ج۲، ص۳۸۰.</ref>؛ | {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>احتجاج، ج۲، ص۳۸۰.</ref>؛ | ||
==[[ادله نقلی عصمت]] | ==[[ادله نقلی عصمت امام]]== | ||
==[[براهین]] و [[ادله عصمت امام]]== | ==[[براهین]] و [[ادله عصمت امام]]== |
نسخهٔ ۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۸
- این مدخل از زیرشاخههای بحث عصمت امام است. "اثبات عصمت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اثبات عصمت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عصمت به معنای دوی از خطا و گناه است، به شخص دارای این صفت معصوم گفته میشود. اثبات عصمت امام شامل ادله نقلی و عقلی بر عصمت امام است.
مقدمه
- بر پایه عقل و منابع قرآن و حدیث، امام شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده امام است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمیکند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش میگردد و از طرفی نمیتواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به امام آن است که مردم معصوم نبووده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به امام نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که امام، خود جایز الخطا باشد، لازم میآید که به امام دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم میآید[۱].
دلیل عقلی عصمت امام
نخست: دلیل تسلسل
دوم: دلیل حفظ دین
سوم: دلیل امتناع تناقض
چهارم: دلیل نقض غرض
دلیل نقلی عصمت امام
نخست: آیه ابتلا
﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴾[۲]
دوم: آیه تطهیر
﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳].
سوم: آیه اولی الامر
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۴]
چهارم: حدیث ثقلین
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۵]؛
ادله نقلی عصمت امام
براهین و ادله عصمت امام
ادله قرآنی و روایی عصمت امام
آیه امامت یا ابتلا
- یکی از ادله قرآنی اثبات عصمت امام، آیه ۱۲۴ سوره بقره است. این آیه، در کتابهای کلامی و تفسیری به آیه امامت یا ابتلا نام گرفته است:﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶].
- بر پایه آیه بالا، از راههای متعدد و بیانهای مختلف، بر اثبات عصمت امام استدلال شده که اثبات عصمت امام با توجّه به واژه ﴿الظَّالِمِينَ﴾ از جمله آنهاست.
- این استدلال، دو مقدمه دارد:
- نتیجه: غیر معصوم شایستگی امامت ندارد.
- تبیین مقدمه نخست: غیر معصوم از حدود الهی تجاوز میکند و هر کس که از حدود الهی تجاوز کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷].
- مقدمه دوم نیاز به تبیین ندارد؛ چرا که خدای متعال فرموده است، امامت به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾.
- شهید قاضی نورالله شوشتری و علامه طباطبایی دلالت این آیه را بر عصمت امامان چنین تقریر نمودهاند: انسانها به تقسیم عقلی، از چهار گونه بیرون نیستند[۸].
- در همه عمر معصوم باشند.
- در همه عمر گناهکار باشند.
- در ابتدا، معصوم و در انتها، گناهکار باشند.
- در ابتدا، گناهکار و در انتها، معصوم باشند.
- از این احتمالات چهارگانه، احتمال دوم و سوم قطعاً در درخواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند برای فرزندان نبوده؛ زیرا آن بزرگوار اشرف از آن است که برای این دو گروه در خواست امامت کند؛ از این رو، واژه ﴿قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي﴾ احتمال نخست و چهارم را در بر میگیرد. از سویی، خدا از این دو احتمال، ظالمان را استثناء نموده است، پس احتمال چهارم نیز، در در خواست حضرت جایگاهی ندارد. بدینسان، فقط احتمال نخست در آیه باقی میماند و با آن، عصمت امام ثابت میشود.
- اگر این آیه را در کنار آیات دیگری قرار دهیم، استدلال روشنتر میشود، آنجا که میفرماید: ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ﴾[۹].
- بر پایه آیات بالا، ذرّیه حضرت ابراهیم دو گونهاند: محسن و ظالم؛ خدای متعال در آیه ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۰]، امامت را از ظالمان نفی کرد، پس فقط امامت به محسنان میرسد[۱۱].
آیه صادقین
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۲].
- استدلال به آیه صادقین، بر چهار مقدمه استوار است:
- خداوند در آیه صادقین، مؤمنان را به همراهی با صادقین دستور داده است.
- "صادقین" در آیه شریفه، مقید به هیچگونه قید و شرطی نشده است.
- کسانی که در صداقت مطلق باشند، معصوماند.
- در روایات شیعه و اهل سنت، امامان شیعه (اهل بیت پیامبر(ع)) "صادقین" معرّفی شدهاند [۱۳].
- نتیجه: اهل بیت(ع) معصوماند.
- برخی از مقدمات بالا به توضیح نیاز دارد:
- توضیح مقدمه دوم: صدق، به گفتار اختصاص ندارد، بلکه در اعتقاد، نیت، خُلق، عمل و رفتار نیز بهکار میرود؛ ازاینرو، ترجمه "صادق" به راستگو، ترجمه به فرد غالب است، و گرنه هر یک از راستگو، راستکردار، درست اعتقاد و... میتواند مصداق معنای این واژه باشد. از سویی، صدق مراتب مختلف دارد و کسی که حداقل (قدر متیقّن) با حداکثر مراتب صدق را داشته باشد، از وی به صادق تعبیر میشود.
- توضیح مقدمه سوم: اگر صادقان معصوم نباشند، مستلزم آن است که خدای متعال مؤمنان را به خطا یا منکر دستور داده باشد و چون صادقان معصوماند، خداوند دستور همراهی با آنان را داده است.
- توضیح مقدمه چهارم: در احادیث شیعه، پیامبر و اهل بیت(ع) مصداق صادقین معرفی شدهاند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قَالَ إِيَّانَا عَنَى»[۱۴].
- از امام باقر(ع) درباره قول خدای عزّوجلّ "تقوای الهی داشته باشید و با صادقان باشید" پرسیدم. حضرت فرمودند: مقصود ما هستیم.
- حاکم حسکانی در روایتی که از ابنعباس نقل میکند، شأن نزول آیه، فقط حضرت علی(ع) است[۱۵].
- حافظ سلیمان قندوزی حنفی از سلمان فارسی نقل میکند، هنگامی که آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ نازل شد، سلمان عرض کرد:، ای رسول خدا(ص) مفهوم آیه، عام است یا خاص؟[۱۶] پیامبر(ص) فرمودند: کسانی که مأمور به این دستوراند، عموم مؤمناناند، ولی صادقین برادرم علی(ع) و اوصیای پس از او تا روز قیامتاند[۱۷][۱۸].
آیه تطهیر
- یکی دیگر از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه ۳۳ سوره احزاب است. این آیه، در کتابهای کلامی بر تفسیری، آیه تطهیر نام دارد: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۹].
- استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
- اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
- هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
- بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیتاند.
- نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوماند.
- توضیح مقدمه نخست: به دو دلیل، اراده در آیه تطهیر، تکوینی است نه تشریعی [۲۰].
- بر پایه واژه ﴿إِنَّمَا﴾ اراده اذهاب رجس و تطهیر، ویژه اهل بیت است نه عموم مردم؛ پس تکوینی است. چرا که اگر اراده، تشریعی باشد، به گروه خاصی اختصاص ندارد و طهارت از گناه در اراده تشریعی، از همه انسانها خواسته شده نه خصوص اهل بیت. بدینسان، خداوند متعال به اراده تکوینی خود که تخلفناپذیر است، طهارت اهل بیت را اراده نموده است.
- واژه ﴿لِيُذْهِبَ﴾ بیانکننده آن است که متعلق اراده، فعل خداست، ولی اگر اراده تشریعی باشد، متعلق آن، فعل عبد است.
- توضیح مقدمه دوم: الف و لام در ﴿الرِّجْسَ﴾ جنس است و همه پلیدیها و زشتیهای ظاهری و باطنی را در بر میگیرد؛ از اینرو، معنای آیه این است که خدا میخواهد، همه پلیدیها و هیئتهای خبیثه و رذیله را از نفس شما ببرد؛ هیئتهایی که اعتقاد حق و عمل حق را از انسان میگیرد و چنین ازالهای با عصمت الهی منطبق میشود[۲۱].
- توضیح مقدمه سوم: مفسِّر و مبیِّن رسمی وحی الهی، پیامبر(ص) است: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۲۲]، پس تبیین آیه تطهیر و تعیین مصادیق آن، بر عهده ایشان است و این مأموریت ویژه الهی را از راههای گوناگون به انجام رساندهاند.
- پیامبر اکرم(ص) در موارد متعددی: مصادیق آیه تطهیر را معرّفی نمودهاند: ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده است: « نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ »[۲۳]. در این حدیث و مانند آن، مصادیق اهل بیت روشن بیان شده است.
- آلوسی مینویسد: و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء و قوله علیه الصلاة والسلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه[۲۴].
- سیوطی نیز آورده است: عن أبی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلی صلاة الغداة الا أتی إلی باب علی رضی الله عنه فوضع یده علی جنبتی الباب ثم قال الصلاة الصلاة ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۵].
- در صحیح مسلم و سنن ترمذی نیز آمده: سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است: هنگامی که آیه: ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ﴾[۲۶] نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا! اینها اهل مناند [۲۷].
- اهل سنت نیز در گفتارهایی بر عصمت اهل بیت(ع) تصریح نمودهاند:
- سیوطی مینویسد: عَنِ النَّبِيِّ(ص) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ قَالَ: فَأَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوب[۲۸][۲۹].
- شبهه[۳۰]: برخی از اهل سنت میگویند: چون آیات قبلی و بعدی درباره همسران پیامبر(ص) است، این آیه نیز درباره آنهاست.
- ابنکثیر مینویسد: لا شک فیه من تدبر القرآن أن نساء النبی داخلات فی قوله تعالی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ فإن سیاق الکلام معهن[۳۱].
- قرطبی مینویسد: فاقتضت الآیة أن الزوجات من أهل البیت، لأن الآیة فیهن، و المخاطبة لهن یدل علیه سیاق الکلام[۳۲].
- نقد: از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
- ادّعای وحدت سیاق، بیدلیل است، زیرا استدلال به وحدت سیاق یا ظهور سیاقی، هنگامی مؤثر است که قرینهای برخلاف نباشد و متکلّم نیز درصدد بیان یک مطلب باشد؛ یا دستکم علم به خلاف آن نباشد ولی اگر بدانیم متکلّم در دو صحنه متفاوت و با دو مخاطب مختلف سخن گفته و در صدد بیان چند مطلب بوده است – چنانکه شأننزول گویای آن است - چگونه میتوانیم به وحدت سیاق تمسّک کنیم؟
- خطابهای قرآن کریم به همسران پیامبر اکرم(ص) با عتاب همراه است، زیرا تهدید به طلاق: ﴿أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ...﴾[۳۳] و عذاب دو چندان: ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ﴾[۳۴] و تحدید به ماندن در خانه: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾[۳۵] شدهاند و...، در حالی که خطاب به اهل بیت، با اکرام و احترام همراه است. این تفاوت، نافی وحدت سیاق است؛ به بیان دیگر، سیاق آیه در کنار نصوص فراوان و معتبر، مخالف ادّعای وحدت سیاق است[۳۶].
- وحدت سیاق اقتضا میکند ضمیرهای بهکار رفته در آیات هفتگانه با یکدیگر هماهنگ باشند، در حالی که چنین نیست[۳۷]. خدای متعال از آیه بیست و هشت تا آیه سی و چهار سوره احزاب، همسران پیامبر(ص) را خطاب و احکام و موضوعات مختلفی را به آنها گوشزد میکند در این هفت آیه تقریباً بیستودو بار ضمیر جمع مؤنث سالم بهکار رفته است مانند: ﴿إِنْ كُنْتُنَّ﴾، ﴿تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾، ﴿فَتَعَالَيْنَ﴾، ﴿ أُمَتِّعْكُنَّ﴾، ﴿أُسَرِّحْكُنَّ﴾، ﴿وَإِنْ كُنْتُنَّ﴾، ﴿لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ﴾، ﴿مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ﴾، ﴿مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ﴾، ﴿لَسْتُنَّ﴾، ﴿اتَّقَيْتُنَّ﴾، ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ﴾، ﴿وَقَرْنَ﴾، ﴿وَلَا تَبَرَّجْنَ﴾، ﴿وَأَقِمْنَ﴾، ﴿وَأَطِعْنَ﴾ تا ﴿وَاذْكُرْنَ﴾. در آیه سی وسوم ضمیر جمع مؤنث سالم به جمع مذکر سالم تغییر کرده، گویا مربوط به مخاطبی دیگر است. آیه سیو سوم با عبارت ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ شروع میشود و از همسران پیامبر(ص) میخواهد در خانههای خود بمانید و تبرّج جاهلی نداشته باشید؛ نماز به پا دارید، زکات بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ از این بیان روشن میشود، گویا فتنهای در پیش است[۳۸]؛ خدا هشدار میدهد، مبادا مانند زنان دوران جاهلی به میدان آیند و افرادی بخواهند در پناه شما استفادههای سیاسی ببرند[۳۹]. سپس با ضمیر جمع مذکر سالم، گروهی را خطاب کرده، میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۰].
- التفات از مخاطبی به مخاطب دیگر که یکی از فنون بلاغت است و بهکار گرفتن جمله معترضه که از اهمیّت و فوریت مطلب حکایت میکند، دو مانع جدّی برای حکم قطعی به وحدت مخاطب در مجموع این هفت آیه است، از این رو تغییر در خطاب، گویای تغییر مخاطب است. بر این پایه، مفسّران مکتب اهل بیت معتقدند، مخاطب آیه تطهیر که ضمایر جمع مذکر "کم" در آن بهکار رفته است، غیر از مخاطب آیات قبلی و بعدی است که در آنها ضمایر جمع مؤنث (کن، تن، ن) آمده است. پس نمیتوان با اثبات وحدت نزول این مجموعه آیات نیز، وحدت مخاطب را ثابت نمود (هر چند اثبات وحدت نزول دشوار است) زیرا بر این باورند، نزول مجموعی آیات به تنهایی نمیتواند دلیل یا شاهد وحدت مخاطب یا ارتباط معنوی آیات با یکدیگر باشد، حتّی درباره صدر و ذیل یک آیه نیز نمیتوان آن را اثبات کرد، چنانکه صدر آیه: ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ﴾[۴۱] خطاب به حضرت یوسف(ع) و ذیل آن خطاب به همسر عزیز مصر است.
- تمام روایاتی که مربوط به شأن نزول آیه میباشند چه روایاتی که شأن نزول آن را اهل بیت(ع) میدانند و چه روایاتی که شأن نزول آن را همسران پیامبر ذکر کردهاند همگی بر استقلال این آیه دلالت دارند: «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ »[۴۲].
- وحدت سیاق، مستلزم وحدت موضوع و حکم نیست؛ زیرا ممکن است شیوه بیان ایجاب کند که گوینده، بعضی از جنبههای دیگر مسأله مورد نظر را هم، اگر چه از نظر طبیعت و ماهیت با آن اختلاف داشته باشد بیان کند[۴۳].
- پرسش امسلمه از پیامبر(ص) که آیا او هم از اهل بیت است و یا این که از پیامبر(ص) خواست تا او را هم از اهل بیت قرار دهد، مؤید عدم صدق این عبارت بر زنان پیامبر است وگرنه شک و پرسش و یا درخواست امسلمه از پیامبر(ص) موجه نبود[۴۴].
- هیچ یک از زنان پیامبر(ص) ادعا نکردهاند شامل آیه تطهیر میشوند، بلکه خلاف آن نقل شده است: امسلمه که میگوید پس از نزول آیه تطهیر، من جلو رفته و از حضرت پرسیدم آیا من هم عضو اهل بیت هستم؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبی هستی و از همسران پیامبر هستی[۴۵]. در روایتی که سیوطی و طبرانی و احمد بن حنبل نقل کردهاند آمده که امسلمه میگوید من جلو رفته و طرف کساء را گرفته تا داخل شوم حضرت رسول(ص) کساء را از دست من گرفت و کشید و به من اجازه ورود به درون عباء را نداد[۴۶].
- برخی از بزرگان از مفسران اهل سنت، همسران پیامبر(ص) را داخل در اهل بیت او نمیدانند. آلوسی مینویسد: در روایاتی که دلالت دارد بر داخل بودن علی، فاطمه، و فرزندان ایندو در زیر عبا و همچنین روایتی که پیامبر(ص) فرمود: "اینها اهل بیت من هستند و در حق آنها دعا کرده است و روایاتی که أم سلمه را جزء اهل بیت ندانسته است، بیش از حد شمارش است و کلمه بیت به هر معنایی باشد، این آیه مخصوص اهل بیت(ع) است و مراد از این آیه، کسانی هستند که در زیر عباء بودند و زنان پیامبر(ص)، شامل آیه تطهیر نمیشوند[۴۷]. و در جایی دیگر مینویسد: زنان پیامبر(ص) به هیچوجه داخل اهل بیت که یکی از ثقلین هستند، نمیشوند[۴۸][۴۹].
حدیث ثقلین
- حدیث ثقلین از مشهورترین و معتبرترین احادیثی است که شیعه و سنّی بر آن اتفاق دارند یکی از کارکردهای این حدیث معتبر اثبات عصمت اهل بیت است در این حدیث رسول خدا(ص) خطاب به مردم میفرمایند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۵۰].
- بر پایه حدیث ثقلین، از دو راه میتوان بر عصمت اهل بیت(ع) استدلال نمود:
- اهل بیت(ع) همتای قرآن کریماند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» عصمت و نزاهت قرآن کریم از نفوذ باطل، قطعی است: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۵۱]، اگر عترت طاهرین(ع) مانند قرآن معصوم نباشند، میان این دو، تفرقه رخ میدهد، در حالی که هر گونه جدایی میان این دو منتفی است.
- اهل بیت(ع) همتای قرآن کریماند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ». عصمت و نزاهت قرآن کریم از گمراه نمودن قطعی است. اگر اهل بیت(ع) نیز معصوم نباشند، مستلزم گمراهی مردم بوده و دستور تمسّک به اهل بیت(ع) مستلزم ترغیب آنها به گمراهی است[۵۲].
منابع
جستارهای وابسته
- عصمت مطلق
- عصمت نسبی
- عصمت از خطا
- عصمت از گناه
- عصمت در احکام
- عصمت در اعتقاد
- عصمت در افعال
- عصمت در تبلیغ
- عصمت علمی
- عصمت عملی
- عصمت امرای امام
- عصمت انبیا
- عصمت اهل اجماع
- عصمت اهل بیت
- عصمت اولوالامر
- عصمت غیر انبیا
- عصمت ملائکه
- عصمت نواب امام
- آیات عصمت
- اسباب عصمت
- اعتراف معصومین به گناه
- انسان معصوم
- زمان عصمت
- علم به مثالب معاصی
- علم به مناقب طاعات
- مقام عصمت
- وجوب عصمت
منبعشناسی جامع اثبات عصمت امام
پانویس
- ↑ ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
- ↑ و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ احتجاج، ج۲، ص۳۸۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۶: إنّ سؤال الإمامة إما أن کان لبعض ذریته المسلمین العادلین مدّة عمرهم أو لذریته الظالمین فی تمام عمرهم أو لذریته المسلمین العادلین فی بعض أیّام عمرهم الظالمین فی البعض الآخر، لکن یکون مقصوده(ع) إیصال ذلک إلیهم حال الإسلام و عدالتهم أو للأعم من ذلک، فعلی الاول یلزم عدم مطابقة الجواب للسؤال، و علی الثانی یلزم طلب الخلیل ذلک المنصب الجلیل للظالم حال ظلمه و هذا لا یصدر عن عاقل بل جاهل من أمته فضلا عنه و علی الثالث و الرابع یلزم المطلوب و هو أنّ الإمامة ممّا لا ینالها من کان کافرا ظالما فی الجملة و فی بعض أیام عمره؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۵۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ «درود بر ابراهیم و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۱۰۹-۱۱۳.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۴۴-۴۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ برای خلفا و صحابه، نه تنها ادّعای عصمت نشده است، بلکه ادّعای عدم عصمت شده است.
- ↑ کافی، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً»؛ ر.ک: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ «يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذا عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ؟»
- ↑ «أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ أَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائه مِنْ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۴۷-۴۹.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ اراده دو گونه است: تکوینی و تشریعی. اراده تکوینی، ارادهای است که متعلق آن، وجود موجودات بوده و تخلفپذیر نیست: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ (سوره یس، آیه ۸۲). اراده تشریعی، ارادهای است که از انسان بالغ عاقل قادر میخواهد، فلان عمل را انجام دهد. در این نوع، اراده انسان نیز نقش دارد و خداوند از انسان میخواهد با اختیار خود، عملی را انجام داده یا ترک نماید. در این گونه، ممکن است، مراد از اراده تخلف نماید. متعلق این اراده مجموعه قوانین و بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی است. ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱، ح۲۸۴۹۰.
- ↑ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ «بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ﴾ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً(ع) فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۴۱۴: همچنین در روایت دیگری آمده است: «قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ(ص) غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾».
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۴۹-۵۲.
- ↑ در ارتباط با آیه تطهیر شبهات فراوانی مطرح شده است که در کتابهای کلامیو تفسیری بدان پرداخته شده است. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۵.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۵.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳.
- ↑ «شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
- ↑ «عذاب او دو چندان میگردد» سوره احزاب، آیه ۳۰.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: الشافی فی الأمامه، ج۳، ص۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸۷، ص۳۵۷.
- ↑ ادب فنای مقربان ج۵، صص ۱۱۵ - ۱۱۶.
- ↑ به نظر میآید، آیه به جنگ جمل اشاره دارد. عایشه هنگام احتضار، سخت ناراحت و پریشان بود. به او گفتند: "تو فرزند ابوبکر صدّیق و مادر همه مؤمنانی، چرا ناراحتی؟، گفت: "جنگ جمل همانند استخوانی در گلویم گیر کرده است. ای کاش در آن روز مرده یا در شمار فراموششدگان بودم، (و کسی به سراغ من نمیآمد)!". نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۳، ص۲۱۰.
- ↑ واژه "تبرّج" به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است، همانگونه که برج قلعه برای همه هویداست.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بیگمان از خطاکاران بودهای» سوره یوسف، آیه ۲۹.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۸؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۴۰؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۱.
- ↑ اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.
- ↑ اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ تفسیر الآلوسی، ج۲۳، ص۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۸۷؛ «عن أمسلمة رضی الله عنها قالت: إن هذه الآیة نزلت فی بیتی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛ قالت وأنا جالسة علی باب البیت فقلت یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ فقال: إنک إلی خیر أنت من أزواج النبی، قالت و فی البیت رسول الله وعلی و فاطمة و الحسن و الحسین رضی الله عنهم».
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ مسند أحمد، ج۶، ص۳۲۳؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵: «عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قَالَ لِفَاطِمَةَ: ائْتِينِي بِزَوْجِكِ وَابْنَيْكِ. فَجَاءَتْ بِهِمْ، فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً فَدَكِيًّا، قَالَ: ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ، ثُمَّ قَالَ: " اللهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ، فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَبَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ، فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي، وَقَالَ: "إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ"».
- ↑ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللهم هؤلاء أهل بیتی ودعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی: و هی مخصصة لعموم اهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه.
- ↑ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۶. أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۵۳-۵۸.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج۱، ص۴۱۳.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۵۸-۵۹.