دفاع از مظلوم
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- دفاع از مظلوم در قرآن | دفاع از مظلوم در حدیث | دفاع از مظلوم در نهجالبلاغه | دفاع از مظلوم در سیره پیامبران | دفاع از مظلوم در سیره پیامبر خاتم | دفاع از مظلوم در معارف دعا و زیارات | دفاع از مظلوم در فقه سیاسی | دفاع از مظلوم در اخلاق اسلامی | دفاع از مظلوم در معارف مهدویت | دفاع از مظلوم در معارف انقلاب اسلامی | دفاع از مظلوم از دیدگاه اهل سنت
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دفاع از مظلوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- «دفاع از مظلوم از محوریترین موضوعهایی که در خصوص نفی ظلم و ستم در نظام سیاسی شیعه مطرح بوده این است که مسلمانان علاوه بر ظلمستیزی باید به مظلومین نیز در غلبه بر ظالمان کمک کرده و از حقوق مظلومان دفاع کنند. بنابر فقه شیعه، دفاع از مظلوم مورد تأکید است؛ یعنی فقه شیعه عبور از کنار مظلوم را برنمیتابد، در این فقه سرنوشت همه مسلمانان به یکدیگر گره خورده است و نمیتوان بیاعتنا از کنار یکدیگر عبور کرد، بهخصوص اگر مسلمان باشد. در فقه شیعه اصطلاحی وجود دارد که بر اساس آن، مرزبندیهای جهانی تعیین میشود، یعنی جهان یا دارالاسلام یا دارالکفر؛ این دوگانه معنایش این است که اگر کسی در سرزمینهای امروزی مسلمان باشد هم ملیت با سایر مسلمانان محسوب میشود و اگر مورد ظلم قرار بگیرد همه باید دفاع کنند و این معنایش مقابله مشترک با ظلم است. در فقه شیعه بحث مرزداری و دفاع از مرز نیز وجود دارد و مرز را به مرزهای ملی محدود نمیکند، بلکه ملاک دفاع را مذهب و دین میداند؛ بنابراین، هر کشوری کافر باشد و بر دیگر کشورها بتازد، طبیعتاً مسلمانان در هر کجای جهان باشند موظف به دفاع و عقب نشاندن آن دشمن هستند؛ امروزه این وظیفه به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود، زیرا جنگهای اقتصادی، فرهنگی و … شکل گرفته و در همه این عرصهها به مرزبان نیاز است. در جهان کنونی مصادیق مختلفی برای این مرزها و مرزبانها وجود دارد که مصلحت نظام اسلامی اقتضا میکند در برابر آنها ایستادگی کرد، یعنی منطق عقلانی چنین حکم میکند که اگر با نظام سلطه در جنگ مداوم فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی هستیم، راه آن را بدانیم؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) اگر شما با دشمن در خارج از شهرها نجنگید مجبور میشوید در شهرهای خود با آنها بجنگید. در برخی روایات بیان شده است اگر انسانها بخوابند دشمن او خواب نیست. همه مسلمانان وظیفه داند ظلمستیز باشند و به عنوان مرزبان اسلام از مظلوم حمایت کنند»[۱].
- اساس جهان آفرینش بر عدل و حق پایدار است، و اجرای عدالت، ضروریترین نیاز هر جامعه است. امام علی(ع) برای عدالت جایگاه محکمی در تنظیم حیات اجتماعی انسان قائل است. امام حکومت منهای عدالت را چندان پست و بیارزش میشمارد. ایشان عدل و حق را ملازم یکدیگر میشمارد و در کلام و مواعظ خود به هر دو توجه میکند و تحقق هر یک را بدون دیگری امکانپذیر نمیداند و ایشانحق را اعم از حقوق الهی و حقوق انسانها میشمارد. بحث عدالت و ظلم در منظر امام علی(ع) از گستردگی و عمق ویژهای برخوردار است. مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاستهایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی نشان میدهد که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهه با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با مبارزه دلیرانه با آن همه حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد، اصرار و ابرام بر رعایت عدالت بود. عشق عمیقی که علی(ع) نسبت به مردم دارد، او را وادار میسازد که با ستمکاران و بدخواهان، سازش نکند. ایشان در مبارزه با ظلم و ستم هرگز سست و خسته نگردید به هیچ وجه عقبنشینی هم ننمود و در قلب امام از مهر و عاطفه انسانی تا آن مقدار وجود داشت که ضامن پایداری وی در نبرد به خاطر حق و بر ضد باطل میشد و ضامن نیروی وی بر رهبری پیکار میگشت»[۲]
مفهومشناسی عدل و ظلم
- «عدالت و ظلم دو محور متضادند که در همه سیستمهای سیاسی مورد توجه قرار گرفته و عدالت، هدف غایی تمامی تلاشهای فکری و اجرایی را در عرصه سیاست و حکومت تشکیل میدهد. عدل و ظلم از پرکاربردترین مفاهیم به ویژه در حوزه حقوق و اخلاق است. مهمترین معانی لغوی عدل عبارتند از: تساوی، برابری، رعایت حد وسط در امور، در مقابل ظلم[۳]. عدل همچنین به معنای رعاية الحقوق و إعطاء كل ذي حقٍ حقَّه است[۴].
- ظلم (مصدر عربی) نیز در لغت به معنای وضع شیء در غیر موضع خود، ستم، ستم کردن و بیداد آمده است[۵]. ابن فارس گفته است: ظلم دارای دو معنی اصولی است: ۱- تاریکی و سیاهی، ۲- چیزی را از ستم در غیر موضوع خود نهادن[۶]. همانطور که شخص در تاریکی چیزی را نمیبیند، در حال ستم کردن هم، مثل اینکه در تاریکی فرو رفته، نمیتواند درک حقیقت کند و بهطور کلی میتوان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن چیزی در غیر محل آن است. در قرآن کریم، مشتقات مادۀ "ظلم" و "عدل" بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است و عدل سفارش و ستایش، و ظلم نهی و سرزنش شده است. ظلم در این آیات، ۴١ مرتبه از خداوند نفی شده و یک مرتبه نیز فعل خدا با عنوان عدل توصیف شده است: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا﴾[۷]. در اصطلاح قرآن و نهج البلاغه، ظلم تنها به تجاوز فرد یا گروهی به حقوق فرد یا گروه دیگر اختصاص ندارد، بلکه شامل ظلم فرد به نفس خود نیز میشود. هر فسق و فجور، گناه و هر خروج از مسیر درست انسانیت، ظلم است. بنابراین ظلم در حقیقت مفهوم اعمی دارد که هم شامل ظلم به غیر میگردد و هم شامل معصیت و کارهای ضد اخلاقی»[۸]
- «مفهوم مساوات این است که استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد، داده شود. اگر مساوات را به معنای برابری افراد در پاداشها و نعمتها و موهبتهای اجتماعی بگیریم این اولاً شدنی نیست، ثانیاً ظلم و تجاوز است و موجب خرابی اجتماع میشود، چرا که افراد دارای قوای جسمانی و عقلانی برابری نیستند و با یکدیگر تفاوت دارند. بلکه منظور این است که قانون، افراد را به یک چشم نگاه کند، میان آنها تبعیض قایل نشود و رعایت استحقاق را بکند»[۹]»[۱۰].
انواع ظلم در نهجالبلاغه
- امام علی(ع) ظلم را به سه دسته تقسیم میکند و میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ: فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ﴾[۱۱]، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ. فَإِيَّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِيمَا تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِيَ»؛ آگاه باشید که ظلم بر سه نوع است: ظلمی که آمرزیده نمیشود و ظلمی که بازخواست میشود و ظلمی که آمرزیده شده و بازخواست ندارد. و اما ظلمی که آمرزیده نمیشود،شرک به پروردگار است. چنانکه حق تعالی میفرماید: "همانا خدای کسی را که به او شرک ورزد، نمیآمرزد". و اما ظلمی که آمرزیده میشود، ظلم بنده است نسبت به خویشتن، به هنگام انجام گناهان صغیره. و نیز ظلمی که بازخواست میشود، ظلم بندهای نسبت به بنده دیگر است. قصاص و تلافی -چنین ظلمی- در آخرت سخت و دشوار میباشد و قصاص اخروی به وسیله زخم کاردها و ضربت تازیانهها نیست. قصاص در آخرت چنانست که زخم و تازیانه در برابر آن بسی کوچک شمرده میشود". از دیدگاه حضرت تنها ظلمی که بازخواست میشود و قابل بخشش نیست، ظلم بنده است به بنده دیگر. لذا امیرالمؤمنین(ع) بارها بر این امر و دوری از ظلم به مردم و مظلومان تأکید داشتهاند[۱۲].
توجه به مظلومان
- علی(ع) مرد حق و حقیقت بود و میخواست عدالت را در جامعه پیاده کند و حقوق زیردستان را از ستمگران بگیرد، در این مسیر برای او هیچ تفاوتی بین اشخاص و افراد وجود نداشت؛ زیرا از منظر علی(ع)، غلام سیاه حبشی با فرزند دلبندش یکسان بود و باید از مزایایی یکسان در اجتماع برخوردار میشدند. چون هدف امام ریشهکن نمودن فساد، تبعیض طبقاتی و تحقق عدالت در جامعه بود، برای همین، از ظلم و ستمتبری میجست و برای فرماندارانش اصول اخلاقی، راهکارهای حکومتداری و عدالتپروری را یادآور میشد. به این هم قناعت نمیکرد و بلکه رفتار آنان را با رعیت و مردم زیر نظر داشت، تا مبادا در حکومت او حقی پایمال گردد و مظلومی محروم شود. امام(ع) در نامه به مالک اشتر نخعی، فرمانروای مصر، این مسأله را یادآور میشود و به او سفارش میکند: مقداری از وقت خود را در اختیار نیازمندان، ضعیفان و محرومان قرار بده و درهای «دارالاماره» را باز بگذار، تا مردم آزادانه و بدون موانع نزد تو بیایند و مشکلات خود را با تو در میان بگذارند تا خود شخصاً به کارها و گرفتاریهای ایشان رسیدگی نمایی، چرا که من بارها از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ»[۱۳]؛ امتی که حق ضعیفان را از زورمندان باصراحت و بدون خوف و ترس نگیرد، هرگز پاک نمیشود و روی سعادت را نمیبیند.
- اساس حکومت علی(ع) بر پایه عدالت، مساوات و ارزشهای الهی و انسانی پیریزی شده بود و روی همین جهت، هیچ چیز نتوانست امام(ع) را از بازگو نمودن حقیقت بازدارد. بدین لحاظ وقتی اطلاع حاصل میکند که فرزندش امام حسن(ع) یک مقدار از عسل بیت المال را قرض گرفته است، سخت ناراحت میشود و او را مورد سرزنش و ملامت قرار میدهد[۱۴].
- علی(ع) در پرورش عدالت و حمایت از زیردستان در اوجی قرار دارد که بدون اغماض و گذشت، اعمال و کردار خود را نیز مورد محاسبه قرار میداد و ستمگران را مجازات میکرد و حقوق مظلومین را به آنان بازمیگرداند و با قاطعیت فریاد میزد: «الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ»[۱۵]؛ ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تا حقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من، حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از او بستانم. ما در برابر فرمان خدا راضی هستیم و در مقابل امر او تسلیم میباشیم. امام(ع) در این فراز از سخنانش که بعد از جنگ نهروان ایراد گردیده، به بیان حالات روحیاش میپردازد و دفاع از مظلومین را به عنوان یکی از اهداف خود مطرح میکند و عملکرد خلفای پیشین را که به ستم و تبعیضهای ناروایی منجر گردیده و در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود، مورد نکوهش قرار داده و تأکید داشت: "من در مقابل رفتار دیگران که چه کردند، هیچگونه مسؤولیتی ندارم و آنچه که من را به قبول خلافت واداشت، اجرای حق و عدالت و گرفتن حق ضعیفان از زورمندان بود". به خاطر این رفتار عدالتخواهانه است که امام(ع) بعد از پذیرفتن مقام خلافت، درصدد برمیآید تا حکام ظالم و ستمگر را از تصدی امور مسلمین معزول دارد و در این تصمیم خود قاطع و مصمم بود. لذا در مقابل ابن عباس و عدهای دیگر که با عزل معاویه از قدرت مخالف بودند و حضرت را به سازش توصیه میکردند و میگفتند: فعلاً عزل معاویه به صلاح نیست، ایستاد و در جواب آنها فرمود: "من برای یک روز هم نمیتوانم اشخاص فاسد و ناشایست را بر جماعت مسلمین حکمروا ببینم"[۱۶]. گرچه برخی از کوتهنظران، بر این رفتار امام(ع) با گماشتگان عثمان خرده گرفتهاند و میگویند: علی(ع) با سیاست آشنایی نداشت و الّا معاویه را فوراً عزل نمیکرد و یا در شورای شش نفره عمر سخن عبدالرحمن بن عوف را که گفت: "با تو بیعت میکنیم به شرطی که به کتاب خدا،سنت پیغمبر و سیرت ابوبکر و عمر رفتار کنی"، موقتاً میپذیرفت. اما از آنجایی که علی(ع) مرد حقیقت و انسان پاکباخته بود، هدفش از تصدی خلافت جز پیاده کردن احکام الهی و احقاق حقوق محرومین نبود، تمام این اشکالات را یاوهسرایی بیش ندانسته و میفرماید: «لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ»[۱۷]؛ اگر من تقوی و حقیقت را به فرض محال، کنار گذارم، در زندگی هم از تمام عرب زرنگتر میشدم.
عدالت در تقسیم بیت المال
- علی(ع) در زمان خلافتش میخواست جلو حیف و میل اموال عمومی و سیستم ظالمانهای که در تقسیم بیت المال به وجود آمده بود را بگیرد و جامعه اسلامی را به مساوات و سادگی عصر پیغمبر(ص) برگرداند. این چیزی بود که اشرافزادگان قریش و ثروتمندان حجاز و صاحبان زر و زور و تزویر هرگز با آن موافق نبودند. چون میدانستند که امام(ع) در تقسیم بیت المال همه را به یک چشم مینگرد و نهایت سعی و تلاشش این است تا از حقوق مظلومیندفاع نماید و این شیوه را تا آخر به کار برد و تحت هیچ شرایط، عدالت را فدای مصلحت و منافع شخصی نمیکند و بر خود لازم میبیند که با همگان برخورد یکسان داشته باشد و برای همین هم، بارها رفتار آن حضرت مورد اعتراض عدهای امتیاز طلب و سودجو قرار گرفت. ولی امام(ع) در مقابل تمام این توطئه و خردهگیریها ایستاد و از مسیر حق قدم فراتر نگذاشت و با استدلال و منطق جواب آنها را میداد، در این زمینه به یک نمونه اکتفا میشود: روزی حضرت علی(ع) خراج و موجودی بیت المال را بین مسلمین تقسیم میکرد. مرد سرشناسی از انصار جلو آمد و امام(ع) سه دینار به او داد و بعد از او، غلام سیاهی آمد. امام(ع) به او نیز سه دینار پرداخت کرد. مرد انصاری در مقام اعتراض عرض کرد: ای امیرمؤمنان! این غلام من بود که دیروز آزادش کردم، تو او را با من یکسان قرار میدهی؟! امام(ع) در جواب آن مرد انصاری فرمود: من در کتاب خدا نظر کردم، و هیچ برتریای برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق ندیدم. «إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ»[۱۸]؛ همانا از آدم غلام و کنیزی متولد نشد، همه مردم آزادند. بنابراین اگر در برههای از زمان و تحت شرایط خاص، طوق بندگی بر گردن بعضی از افراد انسان بیفتد، سرانجام باید آزاد شوند و به اصل خود بازگردند.
- متأسفانه این نحوه از رفتار امام(ع) در نظر مردمی که یک ربع قرن با روش "تبعیض" خو گرفته بودند، خوش نیامد، لذا با آن حضرت به مخالفت برخاستند و تا سرحد جنگ پیش رفتند. علامه مجلسی در بحار، از کتاب "دعوات راوندی" و او هم از "علی بن جعد" نقل میکند و میگوید: مهمترین چیزی که سبب شد تا عرب از حمایت امیرمؤمنان علی(ع)دست بردارند، امور مالی بود؛ چرا که آن حضرت هرگز شریفی را بر غیر شریف و عرب را بر عجم ترجیح نمیداد و برای سران و امرای قبایل حساب ویژه - آن چنان که سیره سلاطین بود- باز نکرد و هیچ کسی را به وسیله مال به سوی خودش جذب نمیساخت، درحالیکه معاویه کاملاً به عکس ایشان عمل میکرد[۱۹][۲۰].
مبارزه با ظالم
- علی(ع) مشکل عمده و اساسی جامعه اسلامی را که به آن دچار شده بود، ظلم و تعدی اشرافزادگان اموی و غیره، بر ضعیفان و بیچارگان میدانست و بر همین مبنا دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم برای ایشان، یک اصل اساسی و مسلح به شمار میرفت و کوچکترین سهلانگاری و تردید را در این راستا جائز نمیدانست و میفرمود: «وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ كَارِهاً»[۲۱]؛ به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالم میگیرم و افسار ظالم را میکشم تا وی را به آبشخور حق وارد سازم، هرچند کراهت داشته باشد.
- علی(ع) ظلمستیزی و مبارزه با مستکبران را یکی از وظایف حکومت اسلامی، علما، دانشمندان و روشنفکران جامعه قلمداد میکند و به آنان یادآور میشود که جلو تعدی و ستم را بگیرند و مددکار مظلومان باشند و از حقوق آنان دفاع نمایند. این مطلب از گفتار آن حضرت در "نهج البلاغه" استفاده میشود و از جمله در خطبه "شقشقیه" میفرماید: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[۲۲]. در این فراز از کلماتش با صراحت میفرماید: من طالب خلافت و حکومت بر شما نبودم، آنچه که مرا وادار به پذیرش (خلافت و حکومت) کرد، پیمانی است که خداوند از علمای هر امتی گرفته که در برابر شکمپارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگانسکوت نکنند و به یاری گروه دوم قیام کنند و با گروه اول به مبارزه بپردازند. علی(ع) انسانی حقپرست و عدالتپرور بود و روحیه حقیقتجویی و دفاع از مظلوم آنچنان در ضمیر و وجدانش ریشه دوانده بود که در آن لحظات آخر عمر مبارکش باز به یاد حقوق مستضعفان و محرومان بود. در حالی که در بستر شهادت آرمیده، به فرزندانش وصیت میکند: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۲۳]؛ همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشید[۲۴]
دادخواهی
- در ادوار تاریخ ملتها، همواره اغنیا، ستمگران و زورمداران باعث تضییع حقوق افراد ضعیف و بیبضاعت در جامعه بوده و آنان را به استعمار، استضعاف و بردگی میکشیدند و قدرت بهرهگیری و دفاع از مزایای اجتماعی، فردی و زندگی سالم را از آنان سلب مینمودند. در حقیقت شرایط به گونهای بود که افراد ناتوان خودشان را عاجز از مقابله و رویارویی با مستکبران میدیدند و این امر، خود موجب پرورش و ترویج ظلم و بیعدالتی گردیده و نظام طبقاتی و ظالمانهای را در جامعه به وجود میآورد. علی(ع) برای از بین بردن این روند و ممانعت از گسترش ظلم و تبعیضات در جامعه اسلامی، تنها راه رهایی و نجات را مبارزه میدانست و میفرمود: «لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ»[۲۵]؛ افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمیتوانند ستم را از خود دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمیآید.
- از تعبیر امام(ع) به «وَ لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ» به خوبی استفاده میشود که حق در هر حال گرفتنی است و نه دادنی. پس هر فردی از افراد بشر اگر مورد ستم و تظلم واقع شود، وظیفه شرعی و اسلامی اش ایجاب میکند تا در مقابل ظالمین تنها نظارهگر صحنه نباشد و بلکه از خود واکنش نشان بدهد و ساکت ننشیند. مستضعفان و ستمدیدگان و محرومان جهان باید از این کلام زیبا و نغز امام(ع) نهایت استفاده را نموده و درس بگیرند و برای احقاق حقشان از جامعه جهانی متحد و یکدل شوند و به پاخیزند و قیام نمایند، به یقین بدانند که نصرت الهی شامل حال آنان خواهد شد.
- رسیدگی به مشکلات مردم از امور بسیار مهمی است که علی(ع) بر آن تاکید داشت و نهایت سعی خود را به کار میبرد تا در قلمرو حکومت او بر کسی ظلمی نرود. اگر اطلاع پیدا مینمود، فردی و یا افرادی مورد ستم واقع شدهاند، فوراً اقدام میکرد و عاملین آن را مورد عتاب و سرزنش قرار میداد و حتی از قدرت عزل میکرد. این نحوه از برخورد امام(ع) با افرادی که در پیرامونش گرد آمده بودند، حاکی از عشق و علاقه بیش از حد در نهاد علی(ع) برای تحقق عدالت در جامعه و از بین بردن ستم، تبعیض، حقکشی و اجحاف بود. رفتار علی(ع) با توده مردم، شاکیان و ستمدیدگان، الگوی عدل اسلامی است؛ زیرا هیچگاه بینوایی را از در خانهاش نراند و بلکه باوقار و متانت به درد دل تک تک افراد و مظلومان گوش فرا میداد و آنگاه برای دادخواهی و رسیدگی به مشکلات آنها شخصاً وارد میدان میشد. هرگاه میشنید که ستمی توسط یکی از عمالش بر مظلومی روا داشته شده، سخت برمیآشفت و از غصه اینکه در حکومت آن حضرت بر مسلمانی یا اهل کتابی، جور و تعدی صورت گرفته است گریه میکرد.
- نقل کردهاند، روزی "سوده" دختر عماره همدانی به شکایت از مردی که علی(ع) او را مأمور جمعآوری مالیاتش کرده بود، به خدمت امیرمؤمنان(ع) رسید. حضرت با یک دنیا عطوفت و مهر از او پرسید: کاری داری؟ سوده شکایت خود را مطرح ساخت. علی(ع) بر ستمی که بر آن بانو رفته بود، بگریست و گفت: "بارخدایا! من آن را فرمان ندادهام تا به بندگانت ستم روا دارد و حقت را ترک گوید".آنگاه کاغذی از جیب خود درآورد و نامهای بدین مضمون نوشت: "پیمانه و میزان را کامل کن و به مردم چیزی را کم نفروش و در زمین فساد برپا ننما؛ چون این نامه من به تو برسد، آنچه را که در اختیار داری، نگهدار تا کسی که آن را از تو تحویل خواهد گرفت، بیاید"[۲۶][۲۷]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سید سجاد ایزدهی، [۱].
- ↑ علی اکبری، نگین و نصیری زرندی، زینب ، ماهنامه پژوهش و اطلاعات اسلامی، دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه، ص14.
- ↑ ابن فارس، ابوالحسین، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۴۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، ص۸۲.
- ↑ فرهنگ جامع، سیاح، ج۳ و۴، ص۵۵.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۸۶.
- ↑ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
- ↑ علی اکبری، نگین و نصیری زرندی، زینب ، ماهنامه پژوهش و اطلاعات اسلامی، دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه، ص15.
- ↑ مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۱۸۸.
- ↑ علی اکبری، نگین و نصیری زرندی، زینب ، ماهنامه پژوهش و اطلاعات اسلامی، دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه، ص15.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ علی اکبری، نگین و نصیری زرندی، زینب ، ماهنامه پژوهش و اطلاعات اسلامی، دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه، ص16.
- ↑ نهج البلاغه (صبحی صالح)، نامه ۵۳.
- ↑ علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
- ↑ علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۵۰.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۶۹، ح ۲۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۳۳.
- ↑ سخی حلیمی، غلام، فصلنامه فرهنگ کوثر، امام علی و دفاع از مظلوم، ص27، 28
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ سخی حلیمی، غلام، فصلنامه فرهنگ کوثر، امام علی و دفاع از مظلوم، ص29
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۱۹.
- ↑ سخی حلیمی، غلام، فصلنامه فرهنگ کوثر، امام علی و دفاع از مظلوم، ص30