تفکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
عقلانیت و تفکر که در موارد زیادی مورد تأکید قرآن قرار گرفته ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۱]؛ ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲]؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۳]؛ ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۴]؛ ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۵] و در روایات نیز اوصاف آن همانند همنشینی با حیاء و نیز تمایزاتش مانند تفاوت آن با نیرنگ و... تبیین شده است[۶]. اساس اسلام با قشریگری و تحجر و تعصب جاهلی و اوهام و تخیلات، تضاد داشته و سبب تولید نیروی فکری و ایجاد انگیزه در ملتهای آزاده برای مبارزه با ظالمان و ستمگران و حرکت در جهت منافع مظلومان و مستضعفان میشود[۷]. از عمده تفاوتهای اسلام نسبت به سایر مکاتب توجه به عقلانیت انسان در کنار پرورش اخلاقی اوست[۸] که در سایه رهبری اهل بیت (ع) و هدایت به سمت آزادگی و عقلانیت سبب شکوفایی تشیع گشته است[۹]؛ چنانکه بزرگان فلسفه غربی به معرفی فلسفه و عقلانیت شیعی پرداخته[۱۰] و حتی آن را محبوبترین عنصر فرهنگ شیعه نامیدهاند[۱۱].[۱۲]
تفکر به معنای اندیشیدن و تأمل است.
امام خمینی تفکر را اِعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.
امام خمینی تفکر را کلید ابواب معارف و علوم میداند و به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.
اندیشمندان میان تفکر با حدس و شهود تفاوت قائل شده و امام خمینی فکر را علم حصولی و شهود را علمی حضوری میداند.
اندیشمندان تفکر را به ممدوح و مذموم و یا به ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کردهاند و امام خمینی تفکر ممدوح را سبب تعالی انسان و تفکر مذموم را ناپسند میداند و برای تفکر ممدوح اقسامی چون تفکر در حق، اسما و صفات خداوند، تفکر در نعمتهای خداوند، تفکر در احوال نفس و تفکر در اسرار عبادات برمیشمارد و تفکر در کنه ذات حق را ممنوع میداند.
امام خمینی برای تفکر ثمراتی چون؛ حصول معرفت، حب الهی و بیداری قلب بیان کرده و مشغولشدن به کثرات را از موانع تفکر برمیشمارد.[۱۳]
معناشناسی
فکر به معنای اعمال نظر و خاطر در شیء[۱۴] و تردد قلب به وسیله نظر برای به دست آوردن معانی[۱۵] است. تفکر مصدر است و به معنای اندیشیدن[۱۶] و تأمل[۱۷] است.
در اصطلاح فلسفه و منطق، فکر به معنای حرکت نفس در معقولات است که از مبادی و مقدمات تصوری و تصدیقی به نتایج منتهی میشود[۱۸]. تفکر در اصطلاح اخلاقی نیز سیر باطن از مبادی است که عبارتاند از آیات و نشانههای آفاقی و اَنفسی (جهان و انسان)، به سوی مقصد که معرفت مبدأ متعال و علم به قدرت و عظمت اوست[۱۹] و در اصطلاح اهل معرفت، ازجمله خواجه عبدالله انصاری، از مقامات عرفانی به معنای جستجوی بصیرت (عقل و چشم قلب) برای دستیابی به مطلوب است.[۲۰] در دیدگاه اهل معرفتتفکر امری ذهنی و عقلی نیست، بلکه امری قلبی و باطنی است.
امام خمینی تعریف حکما[۲۱] از فکر و تعریف خواجهعبدالله را در تعریف مقام تفکر میپذیرد.[۲۲] تفکر با واژههایی چون تدبر، تذکر و نظر مرتبط است. فرق تدبر و تفکر در این است که تدبر، تصرف قلب با نظر در سرانجام و عاقبت امور است؛ اما تفکر تصرف و جستجوی قلب با نظر در دلایل آن میباشد.[۲۳] فرق تفکر با تذکر در این است که تذکر از نتایج تفکر است. تفکر طلب مطلوب است و تذکرْ حصول آن؛ زیرا آنچه را که با تفکر حاصل شده و فراموش کرده بود، با تذکر به یاد میآورد؛ از این جهت تذکر فوق تفکر است.[۲۴] نظر به معنای تأمل و معرفت حاصل پس از جستجو است[۲۵] و فرق آن با تفکر این است که نظر در امر بدیهی یا غیر بدیهی است؛ اما تفکر در امور غیر بدیهی است.[۲۶].[۲۷]
پیشینه
قوه تفکر مبتنی بر عقل و از ویژگیهای خاص انسان است که خداوند از آغاز خلقت در نهاد انسان قرار داده و سبب رشد و تمدن بشری شدهاست. تفکر از مهمترین اموری است که بر رسیدن انسان به سعادت و نجات تأثیر دارد و به همراه ذکر الهی و صفای قلب، از اسباب نجات انسان است.[۲۸]تفکر همواره مورد توجه ادیان آسمانی بوده و ازجمله به تفکر در فعل خداوند[۲۹] و کتاب او[۳۰] توصیه شدهاست. در مقابل، تفکر در امور باطل[۳۱] و امور جسمانی[۳۲] ناپسند شمرده شدهاست.
دین اسلام به تفکر و اندیشیدن اهمیت ویژهای دادهاست. قرآن کریم در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت میکند ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۳]، ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۴]، ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۵]، ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۳۶]، ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۷]، ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۸] [۳۹] و افرادی را که در آفرینش آسمان و زمین تفکر میکنند، میستاید.﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۴۰]، ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۴۱] خداوند متعال انسانها را تشویق میکند تا در آیات آفاقی و اَنفسی، مانند زمین، کوهها، نهرها، شب و روز﴿وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۴۲] و نفس خودشان تفکر کنند تا متوجه شوند همه چیز بهحق آفریده شدهاست. ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ﴾[۴۳][۴۴] قرآن موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کردهاست، مانند تفکر در عالم خلقت،﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۴۵]، ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۴۶] تفکر در خود﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ﴾[۴۷] و تفکر در تاریخ[۴۸] که از این موارد میتوان به منابع تفکر و موضوعهایی که انسان شایستهاست در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.[۴۹] روایات بسیاری نیز دربارهٔ تفکر و فضیلت آن نقل شدهاست[۵۰]؛ چنانکه استمرار تفکر در خداوند و قدرت او برترین عبادت[۵۱] و یک ساعت تفکر، برتر از یک سال عبادت شمرده شدهاست،[۵۲] بلکه بنابر روایات عبادتی مانند تفکر نیست.[۵۳]
تفکر و فکر در حکمت و منطق یکی از عناصر اصلی علم بهشمار میرود. در مباحث منطقی فکر راه عبور از مبادی و مقدمات، به سوی مطالب و مقاصد است[۵۴] و علم منطق میزان سنجش برای افکار است[۵۵].
عارفان تفکر را یکی از مقامات عرفانی میدانند[۵۶] و برخی آن را در قسم پنجم از بدایات مقامات عرفانی پیش از مقام تذکر و پس از مقام انابه قرار دادهاند.[۵۷]
علمای اخلاق در آثار خود فصلی را به موضوع تفکر اختصاص دادهاند[۵۸] و تفکر را کلید اسرار[۵۹] و یکی از راههای سلامت قلب[۶۰] شمردهاند که انسان میتواند با آن در صفات و احوال نفس در کسب صفات پسندیده و تدارک افعال ناپسند بکوشد.[۶۱] این عالمان از تفکر در زمینههای مختلفی چون تفکر دربارهٔ ذات و صفات خداوند و آفرینش و مخلوقات الهی[۶۲] و تفکر در نفس[۶۳]سخن گفتهاند. در زمینه اجتماعی نیز تفکر شرط تسلط انسان بر سرنوشت خود و جامعه است، اینگونه که در برابر اوضاع و احوالی که در جامعه برای او پیش میآید، تسلیم نباشد.[۶۴]
امام خمینی تفکر را کلید ابواب معارف و خزائن کمالات و علوم میداند که از مقدمات لازم برای سلوک است.[۶۵] به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.[۶۶] امام خمینی در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به موضوعاتی چون تعریف تفکر،[۶۷] فضیلت تفکر،[۶۸] تفکر ممنوع و مطلوب در ذات حق،[۶۹] اقسام تفکر،[۷۰] فرق منزل تفکر و تذکر[۷۱] و تفکر و تدبر در قرآن[۷۲] پرداخته است.[۷۳]
حقیقت تفکر
از دیدگاه حکما، منشأ تفکر و فکر، قوه متصرفه، و نقش آن تصرف در مدرکات است. این قوه را اگر قوه وهمیه که صور و معانی جزئی را ادراک میکند به کار گیرد، قوه متخیله نامیده میشود و اگر قوه ناطقه که معانی کلی را ادراک میکند به کار گیرد، مفکّره خوانده میشود.[۷۴] در حقیقت نفس با تحلیل و جمعبندی ادراکات و معلوماتی که برایش حاصل شده میتواند به مطلوب و نتیجه منتقل شود که این حرکت در ذهن، از مبادی معلوم به سوی نتایج صورت میگیرد. اگر این امر در مبادی کلی باشد به آن فکر گفته میشود[۷۵] و تفکر کاربری این فکر است.[۷۶] تفکر در امور نظری است و نفس نمیتواند بدون تفکر و طلب، مطالب نظری را درک کند، مگر افرادی که به سبب تعدد ادراکات و کثرت تفکر، ملکه عقلی در آنها ایجاد شود که بتوانند به مبادی عالی متصل شده، حقایق را از آنها دریافت کنند.[۷۷] گاهی نیز شخص از معلومات به نتایج به صورت دفعی دست مییابد، بدون اینکه از مقدمات و حد وسط استفاده کند که از آن تعبیر به حدس میشود.[۷۸]
فرق حدس با فکر
فرق حدس با فکر در این است که در فکر، حرکت به سوی مطلوب، موجود است، به خلاف حدس. همچنین در فکر ممکن است به نتیجه منجر نشود؛ اما در حدس به مطلوب میرسد[۷۹]؛ البته برخی از حکما معتقدند حقیقت تفکر استفاده و استفاضه نفس، از نفس کلیه است که معارف و حقایق را به نفس افاضه میکند، به خلاف تعلم که از طریق امور خارجی مانند استاد و کتاب است؛ به همین دلیل تأثیر تفکر از تعلم قویتر و شدیدتر است و از این جهت یک ساعت تفکر افضل از یک سال تعلم است.[۸۰]
علمای اخلاق و عرفان حقیقت تفکر را امری درونی و باطنی شمردهاند که از حاضرکردن دو معرفت در دل، معرفت سومی حاصل میشود.[۸۱] حقیقت تفکرْ سیری باطنی است که مبادی آن گاهی امور محسوس بیرونی و گاهی امور فطری درونی است[۸۲] و نتیجه آن، معرفت الهی و شناخت قدرت و عظمت اوست.[۸۳] برخی نیز فکر را از حقایق غیبی دانستهاند که حقیقت آن را جز خداوند نمیداند.[۸۴] در علم اخلاق، تفکر و استعمال فکر، مربوط به فضیلت حکمت است که از افراط در حکمت به «جربزه» و «سفه» تعبیر میشود و تفریط در آن «بَلَه» نامیده میشود که تعطیل قوه فکریه در مواردی است و سزاوار است به کار اندازد.[۸۵].[۸۶]
فرق فکر با شهود
امام خمینی تفکر را در اصطلاح فلسفی اعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.[۸۷] این تفکر اعم از تفکری است که از مقامات سالکین است.[۸۸] به اعتقاد ایشان فرق عملیات فکر با شهود در این است که نتیجه فکر، علم حصولی است که علمی ناقص و موطن کثرت و غیریت است و غیریت سبب مغایرتِ عالِم با معلوم خارجی و عدم شناخت آن میشود؛ افزون بر اینکه در ادراکاتی که از راه فکر حاصل میشود، کنه مطلب در امور وجودی قابل دستیابی نیست؛ اما مشاهده شهودی و حضوری، در موطن وحدت است که غیریت برداشته شده و نوعی حضور، تعلق، ربط و نفی همه تعینات است.[۸۹] امام خمینی در تعریف عرفانی تفکر تعریف خواجهعبدالله انصاری[۹۰] را بهترین تعبیر تفکر ممدوح میداند و آن را جستجوکردن بصیرت که چشم قلب است، برای رسیدن به مقصود میشمارد و مقصد و مقصود همان سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل میشود.[۹۱]
علمای اخلاق بر این باورند که تفکر، برتر از تذکر است[۹۲]؛ اما امام خمینیتذکر را فوق تفکر و از نتایج آن میداند؛ به همین جهت معتقد است منزل تفکر پیش از منزل تذکر قرار دارد.[۹۳] ایشان در وجه برتری تذکر همانند عارفان[۹۴] بر این عقیده است که تفکر طلب محبوب است و تذکرْ حصول مطلوب و تا انسان در راه طلب و جستجو است، محجوبِ از مطلوب است.[۹۵] امام خمینی همچنین قوت و کمال تذکر را وابسته به قوت و کمال تفکر میداند و با استناد به روایاتی که یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال[۹۶] یا شصت سال[۹۷] یا هفتاد سال[۹۸] عبادت میدانند، نتیجه میگیرد تفکری که نتیجهاش، تذکر تام معبود است، با دیگر اعمال در فضیلت مقایسه نمیشود.[۹۹] ایشان با استناد به روایتی،[۱۰۰] دو رکعت نماز سبک را که همراه با اندیشه و تفکر باشد، بهتر از شبزندهداری یک شب میداند[۱۰۱].[۱۰۲]
اقسام و درجات تفکر
اندیشمندان اسلامی برای تفکر اقسامی ذکر کردهاند. برخی از علمای اخلاق تفکر را به دو بخش «تفکر ممدوح» مانند تفکر در عجایب صنعت، مخلوقات الهی و هرچه بنده را به خدا نزدیک یا از خدا دور کند و «تفکر مذموم» مانند تفکر در ذات خداوند تقسیم کردهاند.[۱۰۳] برخی از اهل معرفت نیز تفکر را به سه قسم ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کرده و برای هر قسم انواع و نتایجی بیان کردهاند:
- تفکر حرام که تفکر در صفات پروردگار و حکمت کار اوست که بذر حیرت و نقمت به بار میآورد[۱۰۴]؛ همچنین تفکر در اسرار خلق که بذر خصومت به بار میآورد[۱۰۵]؛
- تفکر مستحب که تفکر در آفریدههای خداوند و انواع نعمتها و قسمتهای اوست.[۱۰۶] از این تفکر، حکمت، بصیرت و محبت حاصل میشود[۱۰۷]؛
- تفکر واجب که تفکر در کردار خویش و اندیشه در عرضه گناهان به حقتعالی است[۱۰۸] که بذر شرم و خوف را در دل میکارد و ثمره آن پرورش و ظهور فقر خود است که جزای آن، دیدار است.[۱۰۹]
بعضی عارفان برای تفکر سه درجه ذکر کردهاند:
- تفکر عامه: با این تفکر، نجات از شهوات آسان میشود.
- تفکر خاصه: تفکر در تحصیل امری است که به واسطه آن سلوکِ راه حقیقت بر سالک آسان میشود.
- تفکر خاصةالخاصه: در این تفکر، شخص از پستی تفکر که طلب امر مفقود است، به اوج تذکر که مشاهده حق است، میرسد.[۱۱۰]
امام خمینی به دو قسم از تفکر اشاره میکند: تفکر ممدوح که سبب تعالی و پیشرفت انسان میشود و تفکر مذموم که تفکر در غیر مورد خود و در هر آن چیزی است که ناپسند است و از آن تعبیر به سفه میشود[۱۱۱]؛ مانند تفکر در کُنه ذات خداوند که در روایات[۱۱۲] از آن نهی شدهاست.[۱۱۳].[۱۱۴]
تفکر ممدوح
این تفکر خود دارای درجات و اقسامی است که عبارتاند از:
- تفکر در حق، اسما و صفات و کمالات خداوند.[۱۱۵] امام خمینی این قسم از تفکر را بالاترین مراتب تفکر، بالاترین مرتبه علوم و متقنترین مراتب برهان میداند؛ زیرا از نظر به خود مبدأ و تفکر در سبب مطلق، علم به سبب و مسببات و معلولات پیدا میشود و به همین جهت آن را برهان صدیقین نامیدهاند[۱۱۶]؛ البته این امر به این معنا نیست که هر کس از طریق این برهان به ذات و تجلیات آن علم پیدا کند، جزو صدیقین است؛ زیرا هنگامی که قلب فرد در حجاب برهان و قدم او قدم تفکر باشد، به اول مرتبه صدیقین که از راه مشاهده ذات، به شهود اسما و صفات میرسند نیز نخواهد رسید. نتیجه این قسم از تفکر علم به وجود حق و انواع و تجلیات آن است که از آن، علم به اعیان و مظاهر به دست میآید[۱۱۷].
- تفکر در لطایف صُنع و اتقان آن و ظرایف خلقت[۱۱۸] که از علوم نافع و فضایل اعمال قلبی و بالاتر از جمیع عبادات است؛ زیرا نتیجه آن علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است که شریفترین نتیجه است[۱۱۹]؛ البته امام خمینی بر این باور است که آگاهی بر اسرار آفرینش و احاطه بر لطایف آن، تا کنون برای بشر میسر نگردیدهاست.[۱۲۰] به باور ایشان همین اندازه از تفکر هرچند انسان را از حالت جحود، انکار و تصرف جنود جهل و شیطان خارج میکند و ابوابی از معرفت برای متوسطان میگشاید، برای کاملان حجاب است[۱۲۱]؛ زیرا نوعی توجه به غیر حقتعالی محسوب میشود.
- تفکر در نعمتهای خداوند، یعنی تفکر در نعمتهای مختلفی که خداوند در اختیار انسان قرار دادهاست؛ ازجمله این نعمتها فراهمکردن اسباب آسایش و راحتی برای او و بدنی سالم و قوایی صحیح است که خداوند به او عطا کرده، پیامبرانی که فرستاده و کتابهایی که نازل کرده تا انسانها را به سوی سعادت و نجات رهنمون باشند.[۱۲۲]
- تفکر در احوال نفس که از این تفکر، معارف و نتایج بیشماری حاصل میشود، مانند علم به معاد، علم به نبوت عامه و علم به شرایع حقه[۱۲۳]؛ زیرا با تفکر در احوال انسان که با افزایش سن، بدن او ضعیف میشود، اما قوای روحانی و ادراکات عقلی او افزایش مییابد، تجرد نفس و خرابنشدن آن با خرابی بدن روشن میشود که اثباتکننده مطلق معاد است[۱۲۴] و با تفکر در اینکه تنها خداوند تعالی به طریق سعادت و شقاوت انسانها آگاه است و محال است در تعلیم آنها اهمال کند، وجوب ارسال شرایع از ناحیه حقتعالیثابت میشود[۱۲۵] و با تفکر در اینکه شریعت الهی از طریق وحی و الهام صورت میگیرد و تمام افراد بشر استعداد این مقام و توان انجام این وظیفه را ندارند، نبوت عامه ثابت میشود.[۱۲۶]
- تفکر در احوال انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) و تذکر مقامات ایشان که سبب میشود انسان به حد و مقام خود در معارف قناعت نکند و باطن قلب را از جهالت و سوء ظن به اولیای الهی تطهیر کند.[۱۲۷]
- تفکر در احوال آخرت و تفکر در نتایج معاصی و شدت عذابها و سختیهایی که در برزخ و قیامت متوجه انسان میشود و ملاحظه دقت حسابرسی الهی و آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، خوف از حق را در قلب انسان افزایش میدهد و او را از معاصی متنفر میکند؛ چنانکه ملاحظه آیات و روایات بهشت و نعمتهای الهی، امید را در قلب انسان ایجاد میکند[۱۲۸].
- تفکر در عالم مُلک، که نتیجه آن زهد است[۱۲۹]؛ زیرا وقتی انسانِ سالک، متاع و لذتهای دنیا را رو به زوال و تغیّر دید، قلب بهراحتی از آن روی میگرداند و خود را از مشغولشدن به آن فارغ میکند[۱۳۰].
- تفکر و تدبر در آیات قرآن که ازجمله آداب تلاوت قرآن است[۱۳۱] به منظور رسیدن و دستیافتن به مقصد و مقصود قرآن و اخراج از ظلمات و هدایت به طریق مستقیم.[۱۳۲] وقتی انسان مقصد را شناخت، در تحصیل آن بینا میشود و راه استفاده از قرآن برای او گشوده میگردد. با استمرار توجه به مقصود، تفکر برای نفس عادی میشود و مطالب و معارف جدیدی از قرآن استفاده میکند[۱۳۳]
- تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق که یکی از راههای عمومی برای اصلاح نفس است. تفکر در عواقب و مفاسدی که رذیلتهای اخلاقی به بار میآورند، موجب زوال این رذیلتها میشود[۱۳۴] و تفکر در صفات پسندیده، سبب اتصاف انسان به این صفات پسندیده و تشویق او برای دستیابی به این صفات است.[۱۳۵]
- تفکر در اسرار عبادات که یکی از راههای رسیدن به سعادت و قرب الهی است[۱۳۶] و این رسیدن به نتایج عبادت، بدون تفکر و حضور قلب در عبادت حاصل نمیشود[۱۳۷].[۱۳۸]
تفکر مذموم
اندیشمندان اسلامی[۱۳۹] با استناد به آیات[۱۴۰] و روایات، [۱۴۱] از تفکر در ذات الهی نهی کردهاند و آن را محال دانستهاند؛ زیرا عقل را راهی به سوی ذات الهی نیست.[۱۴۲] برخی معتقدند مراد از تفکر در خداوند و ذات او که در روایات نهی شده، تفکر در کنه ذات است؛ اما تفکر در صفات حقتعالی که سبب شناخت خداوند است، در آیات فراوانی از قرآن به آن اشاره شدهاست.[۱۴۳]
امام خمینی با استناد به روایاتی[۱۴۴] تفکر در کنه ذات و کیفیت آن را ممنوع میداند.[۱۴۵] ایشان با استناد به روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در خدا و قدرت او میشمارد[۱۴۶] و روایاتی که از اقوامی ژرفاندیش در آخرالزمان یاد میکند که به معانی دقیق بعضی از آیاتِ توحید پی میبرند،[۱۴۷] معتقد است تفکر در حق و اثبات ذات و تفکر در قدرت و دیگر اسما و صفات، افزون بر آنکه نهی نشده، بالاترین عبادت است.[۱۴۸] به اعتقاد ایشان نظر در ذات، برای اثبات وجود، توحید، تنزیه و تقدیس حقتعالی، غایت بعثت انبیا و آمال عارفان است.[۱۴۹]
امام خمینی با اشاره به برخی از جاهلان که با تمسک به حدیث نهی از تفکر در ذات الهی،[۱۵۰] نظر در معارف را حرام میشمارند، معتقد است این عده از دو جهت به خطا رفتهاند؛ زیرا گمان میکنند، حکما تفکر در ذات میکنند؛ در حالی که آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن میدانند؛ افزون بر اینکه این افراد، معنای حدیث را ندانستهاند و گمان میکنند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.[۱۵۱] ایشان با بیان این مطلب که از مجموع روایات روشن میشود که تفکر در کنه ذات و کیفیت آن ممنوع است،[۱۵۲] به جمع میان روایاتِ امرکننده به تفکر و نهیکننده از آن دربارهٔ خدا میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که نهی از تفکر در مورد خداوند، شامل افرادی است که استعداد ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که اهل آناند، تفکر دربارهٔ خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه برتر از جمیع عبادات است.[۱۵۳] ایشان وجه جمع دیگری نیز میان این دو دسته از روایات بیان میکند.
امام خمینی در تفسیری دیگر با فرق گذاشتن میان مشاهده حضوری و مکاشفه ذوقی با تفکر، معتقد است مشاهده و مکاشفه با براق ذوق و عشق صورت میگیرد و برطرفکننده تمام تعینات است و این مراد از روایاتی است که به تفکر و معرفت خداوند ترغیب میکنند که مراد، مشاهدهحق با رؤیت قلبی است؛ اما فکر که ترتیب امور معلوم برای تحصیل امر مجهول و در مقام بیان حد است، در شناخت و معرفت ذات حقتعالی جایگاهی ندارد و این مراد از روایاتی است که تفکر در ذات خداوند را مذموم شمردهاند و از آن نهی کردهاند.[۱۵۴].[۱۵۵]
آثار و موانع تفکر
در بعضی از آیات ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ﴾[۱۵۶]؛ ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱۵۷] برای تفکر ثمرات و نتایجی ذکر شدهاست.[۱۵۸] اساس تفکر در آنچه مربوط به عالم طبیعت و عالم آخرت است، برای رسیدن به معرفت الهی و سعادت در حیات انسانی و در همه شئون زندگی اعم از حقوق، اخلاق و احکام است.[۱۵۹]
در روایات نیز برای تفکر، ثمرات فراوانی ذکر شدهاست، ازجمله تفکر، موجب دوستی خدا،[۱۶۰] روشنی عقل،[۱۶۱]بصیرت،[۱۶۲] ایمنی از لغزش[۱۶۳] و کفاره گناهان[۱۶۴] است. علمای اخلاق تفکر را کلید اسرار، منشأ عبرت و مبدأ بصیرت[۱۶۵] و علم را ثمره خاص تفکر دانستهاند و معتقدند با تفکر، معرفت در قلب انسان حاصل میشود و حال قلب را تغییر میدهد و این حال موجب تغییر اعمال انسان میشود؛ بنابراین عمل، تابع حال و حال، تابع علم و علم، تابع تفکر است و به همین دلیل تفکر مبدأ و کلید همه خیرات است[۱۶۶]؛ از این جهت تفکر را میتوان یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس در تعلیمات اسلامی برشمرد.[۱۶۷] برخی از اهل معرفت نیز ثمره تفکر را خوف دانستهاند[۱۶۸] و برخی ثمره استمرار تفکر را حصول مکاشفات غیبی و افزایش معرفت انسان به نفس خویش، افزایش حب الهی، شکر بر دوام نعمت و روشنکننده قلب دانستهاند.[۱۶۹].[۱۷۰]
ثمرات
امام خمینی برای تفکر ثمراتی بیان کردهاست که عبارتاند از:
حصول معرفت
تفکر کلید ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم و مقدمه لازم و حتمی سلوک است[۱۷۱]؛ تا آنجا که یک ساعت تفکر، ابوابی از معارف بر روی سالک میگشاید که با عبادت هفتاد سال ممکن است برای انسان حاصل نشود یا انسان را چنان متذکر محبوب میکند که از مشقتها و زحمتهای چندینساله، این مطلوب حاصل نمیشود[۱۷۲].[۱۷۳]
بیداری قلب
تفکر موجب بیداری قلب است؛ زیرا قلب پیش از تفکر در غفلت و خواب به سر میبرد و با تفکر از غفلت نجات مییابد و از خواب بیدار میشود[۱۷۴]؛
اصلاح نفس
ثمره تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق، علاج و درمان علمی رذیلتها و اتصاف به محاسن اخلاقی است؛ چنانکه با تفکر در نتایج و مفاسد دنیایی و آخرتیِ تکبر،[۱۷۵]حسد[۱۷۶] و غضب[۱۷۷] میتوان راه نجات از این رذیلتها را بر خود آسان کرد و با تفکر در سختیهای برزخ و قیامت و عذاب آن و دقت در سلوک راه آخرت و تقصیرهای خود، میتوان به خوف از حقتعالی دست یافت[۱۷۸].[۱۷۹]
حب الهی
از ثمرات تفکر دربارهٔ الطاف الهی، پیداشدن حب الهی در انسان است؛ زیرا اگر انسان ساعتی در موجودات عالم که خود نیز از آنها هست تفکر کند و بیابد که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه بر او رسیده الطاف و موهبتهای الهی است، شاید بارقهای از حب الهی در او پیدا شود و فقر خود را دریابد.[۱۸۰].[۱۸۱]
موانع
علمای اخلاق برای تفکر موانعی نیز ذکر کردهاند ازجمله:
- شدت حرص و استیلای آنکه مانع تفکر در عاقبت امور میشود[۱۸۲]؛
- مشغولشدن به امور ظاهری که مانع تفکر در نعمتهای خداوند است[۱۸۳]؛
- حب دنیا که سبب سختی دلکندن از آن و مانع از تفکر دربارهٔ مرگ است.[۱۸۴]
امام خمینی از نگاه عرفانی مشغول شدن به کثرات را مانع از تفکر در جمال محبوب میشمارد و معتقد است اگر قلب قوی نباشد، نمیتواند مانع خطورات قلب گردد؛ اما به مجرد اینکه اشتغال کم گردد، فکر به خودی خود به سوی محبوب توجه میکند.[۱۸۵].[۱۸۶]
منابع
پانویس
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲
- ↑ «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۰-۲۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۷/۸/۱۳۸۵.
- ↑ Corbin, Henry, History of Islamic Philosophy, Oxon, Routledge, ۲۰۱۴, P ۲۳-۱۰۲.
- ↑ Axworthy, Tom, Bridging the divide: religious dialogue and universal ethics, School of Policy Studies, Queen's University, ۲۰۰۸, P ۸۷-۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴ ص ۱۴۵.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۶۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۳۵۹
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۷۹
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۰۰۸
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۳؛ زبیدی، ۷/۳۵۹
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۰۷؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۰–۱۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۸۴
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل، ۱۸۳
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۷
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۷/۵۳۸
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۶
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۸۷
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، ب۱۲، ۲۴
- ↑ کتاب مقدس، صحیفه یوشع، ب۱، ۸
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مزامیر، ب۲، ۱
- ↑ کتاب مقدس، کتاب پولس رسول به رومیان، ب۸، ۵–۷
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ «و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی لهله میزند و اگر او را وانهی (باز) لهله میزند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
- ↑ «آیا نیندیشیدهاند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیمدهندهای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۵۵
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ «و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا میپوشد، بیگمان در آن (کار) نشانههایی برای گروهی است که میاندیشند» سوره رعد، آیه ۳.
- ↑ «آیا با خویش نیندیشیدهاند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بیگمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۷
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ «آیا با خویش نیندیشیدهاند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بیگمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
- ↑ یوسف، ۱۰۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۴–۷۶۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۷۱–۷۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۴–۵۵؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰–۲۵۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۱۹۵–۱۹۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۵
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۲۶؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۲۰
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۲
- ↑ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۵۹
- ↑ سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳ و ۲/۴۴۵–۴۵۴؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۹–۲۳۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۱–۸۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۵۸–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۲–۲۳۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۹۹–۲۳۷
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۶۹
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۶–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۱۰–۲۳۶
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۷–۲۵۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۶–۷۶۷
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۵
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۲۰۲
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۷–۵۰۰؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳–۲۰۵
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۵۶
- ↑ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۲/۴۷۹–۴۸۰
- ↑ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۰۵
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۳
- ↑ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۸۶
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۵۸
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۴
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۳–۶۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ آیات آفاقی و اَنفسی
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۴۷–۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ جیلی، الانسان الکامل، ۱۷۴
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۱
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۳ و ۲۸۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۰
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۶۲
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۲/۵۷؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۹۳
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۷۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ۴۴
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۳۲
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۷۹؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۷۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۱
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۴
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۱۹۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶–۱۹۷
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۸–۲۰۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۸–۵۹
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ و ۲۸۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۹
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۵
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۸
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۶۴
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۳۰؛ فناری، مصباح الانس، ۲۵۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۲–۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۲
- ↑ آل عمران، ۲۸ و ۳۰
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۴۸
- ↑ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۶
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۹۰
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۲–۹۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۵
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۴
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۴
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ «آیا با خویش نیندیشیدهاند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بیگمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۳۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۶–۲۷۷
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۱–۲۷۲
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۶
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۷
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۸
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۲۶
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۸
- ↑ عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ۱/۲۳۳
- ↑ سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی، تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۶
- ↑ محمد هادی زاهد غروی|زاهد غروی، محمد هادی، تفکر - زاهد غروی (مقاله)|مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۴
- ↑ بقلی، فسیر عرائس البیان، ۳/۴۰۵–۴۰۶
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۳
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۷
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «تفکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۴ – ۴۶۲.