انجمن حجتیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

انجمن خیریه حجتیه مهدویه که به اختصار، انجمن حجتیه خوانده می‌شود، یکی از گروه‏‌هایی بود که در دهه ۱۳۲۰ ش برای مقابله با جریان بهائیت توسط "شیخ محمود حلبی" و همراهان او شکل گرفت. ابتدا چهارچوب فعالیت آنها تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن بود، منتها با برداشت اشتباه از برخی روایات، تشکیل حکومت و جهاد قبل از ظهور امام زمان(ع) را اشتباه می‌دانستند و به همین دلیل با انقلاب اسلامی ایران همکاری نداشتند؛ اما بعد از انقلاب به چند شاخه تقسیم شده و عده بسیاری از آنها از عقاید خود دست برداشتند.

مقدمه

یکی از گروه‏‌هایی که در بیش از نیم قرن گذشته در بحث‌‏های مهدویت به نوعی در کانون توجه بوده‏‌اند انجمن حجتیه است. سابقه شکل‏‌گیری این گروه به جریان‌‏های دهه ۱۳۲۰ ش تا میانه‏‌های دهه ۳۰ در جامعه ایران برمی‌‏گردد. در این دوره، دو خطر عمده در حوزه دین پدید آمد:

  1. حزب توده‏: این گروه، مرام مارکسیسم را میان جوانان نشر می‏داد و متدینان، ملی‏ها و رژیم پهلوی همه با آن درگیر بودند.
  2. بهائیت‏: در این بخش، فقط متدینان روی آن حساسیت داشتند و پس از شهریور ۱۳۲۰ ش متوجه نفوذ آن در دستگاه اداری پهلوی شده، به مبارزه با آن پرداختند. طبعا از نگاه متدینان، خطر بهائیان نه فقط کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبی حزب توده در سال‏های ۳۲ ـ ۳۶ جدّی‏‌تر هم شده بود[۱].

برابر خطر دوم، عالمان و مراجع تقلید به مبارزاتی جدّی دست زدند. از میانه دهه ۳۰ یک تشکل مذهبی‏ ویژه با هدف مبارزه با بهائیت تهران و سپس دیگر شهرها پدید آمد. انجمن خیریه حجّتیه مهدویه در سال ۱۳۳۲ ش با تلاش شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به شیخ محمود حلبی (١٢٧٩-١٣٧٦ ه‍‌ ش) با همکاری سید رضا آل رسول، سید محمد حسین عصار، سید حسین سجادی، غلام حسین حاج محمد تقی که عمدتاً تاجر بودند، تأسیس شد[۲] و تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت فرهنگی بر ضد این فرقه اشتغال داشتند و تلاش می‏کردند افزون بر جمع‏‌آوری اطلاعات، به تربیت نیرو برای مقابله با بهائیان و تبلیغات آنان بپردازند. از آنجا که کار عمده آقای حلبی پس از شهریور بیست، کارهای تبلیغی در قالب منبر بود و در این کار، مهارت و شهرت خاصی به دست آورده بود، همراه جمعی از فعالان مذهبی مشهد و نیز انجمن‌‏ها و هیئت‏‌های مذهبی، به طور منظم با بهائیان درگیر شدند[۳].[۴]

با نگاهی به گفته‌ها و نوشته‌های طرفداران این نظریه و دلایلی که بدان استناد کرده‌اند، می‌توان گفت این باور انحرافی از سه راه سرچشمه گرفته است:

  1. برداشت نادرست از روایاتی که گسترش ستم و فساد را از نشانه‌های ظهور امام زمان(ع) معرفی می‌کند.
  2. استناد به روایاتی که از هرگونه قیامی در عصر غیبت، نهی و به سکوت و سکون و صبر بر بلاها، دعوت کرده است.
  3. تفسیر نادرست از امامت و رهبری و تصوّر اینکه تشکیل حکومت در عصر غیبت، دخالت در قلمرو کار معصوم(ع) است[۵].[۶]

اساسنامه انجمن حاوی اصولی بود که چهارچوب فعالیت آن را مشخص می‏‌کرد: تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن، تشکیل کنفرانس‏‌ها و سمینارهای علمی و دینی در نقاط گوناگون کشور با رعایت مقررات عمومی، چاپ و پخش جزوات و نشریه‌‏های علمی و دینی با رعایت مقررات مطبوعاتی کشور، تأسیس کلاس‌‏های تعلیم و تدریس اخلاق و معارف اسلامی با رعایت مقررات عمومی، ایجاد کتابخانه و قرائت‌خانه و اماکن ورزشی با رعایت قوانین مربوطه، انجام امور خیریه عمومی و مساعدت فرهنگی مؤسسات اسلامی و برقراری تماس با مجامع بین‌المللی با نظر مقامات ذی صلاحیت و ... در تبصره دوم این اساس‏نامه تأکید شده بود که "انجمن به هیچ‏وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤلیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌‏های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت". این، همان تبصره‌‏ای بود که انقلابیون پیش و پس از انقلاب، از آن ناراحت بودند.

انجمن در هر شهری، دفتری داشت که تحت عنوان بیت "بیت امام زمان(ع)]] شناخته می‌‏شد. این بیت، مسئولی داشت و زیر نظر وی سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت می‏‌کردند. گروه نخست به آموزش نیروها در سه مرحله ابتدائی، متوسط و عالی می‏‌پرداختند. گروه دوم در پی یافتن افرادی از مسلمانان بودند که‏ تحت تأثیر بهائی‏‌ها، به این آیین گرویده بودند و گروه سوم، کار ارشاد این افراد را با شیوه‌‏های خاصّ خود دنبال می‏‌کردند. سخنرانی‏‌های عمومی نیز در محافلی که بیشتر منازل بود، برگزار شده و از سخنرانان معروف استفاده می‏شد. به طور معمول، در سال‏روز تولد امام زمان(ع) نیز جشن‏‌هایی برگزار می‌‏شد. بیشتر افرادی که از بهائیت برمی‌‏گشتند، توبه‌‏نامه و تبرّانامه‏ای می‌‏نوشتند که متن بسیاری از آنها در یک مجموعه، در کتابخانه آستان قدس نگهداری می‌‏شود. این جلسات بیشتر توسط سخنرانانی اداره می‌‏شد که خود انجمن تربیت کرده بود.

نکته قابل توجه آنکه این افراد غیر روحانی بودند. انجمن در این‏ باره استدلال‌‏های ویژه خود را داشت. این نیروها از مدارس برگزیده می‌‏شدند و در این میان مدرسه علوی جایگاه خاص خود را داشت. این مدرسه به همان اندازه که خاستگاه بسیاری از نیروهای مذهبی بود که در انقلاب اسلامی فعالانه شرکت کردند، فرصتی برای انجمن بود تا از میان آنان کسانی را برای کارهای فکری و تبلیغی خود گزینش کند[۷].

این انجمن پیش از انقلاب، با فرستادن نامه‏‌هایی برای برخی مراجع و بزرگان از جمله رهبر فقید انقلاب که در آن اهمیت مبارزه با بهائیت را گوشزد کرده، فعالیت‏‌های خود را در این زمینه شرح می‌‏دادند، تأییدیه‌‏هایی برای خود می‌‏گرفتند که امروزه نیز بدان‏ها استناد می‏‌کنند[۸].

افکار و عقاید انجمن حجتیه‏

  1. بهائیت، دشمن اصلی‏: مؤسس انجمن همواره تأکید می‌‏کرد: امروز امام زمان(ع) از کسی جز این خدمت را نمی‌‏پذیرد و چیزی جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم[۹].
  2. جدایی دین از سیاست‏: در تبصره ۲ از ماده دوم اساسنامه انجمن، تصریح شده است: انجمن به هیچ‌‏وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد کرد و مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌‏های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به‏ عهده نخواهد گرفت[۱۰]. بر این اساس چنانچه فردی از اعضای انجمن به طرف مسائل سیاسی کشیده می‏شد، بی‌‏درنگ عذر او را می‏‌خواستند. به زعم آنان اسلام یگانه دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینی نیست[۱۱].
  3. ناموفق بودن قیام‏‌های پیش از ظهور: آنان با استفاده از برخی روایات، صاحب پرچم‌‏های قیام پیش از ظهور را گمراه می‌‏دانستند و تشکیل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدویت می‌‏شمردند[۱۲]. در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که قیام خونینی آغاز گشت و حاصل آن، هزاران شهید بود، رهبر انجمن، با اعتراض شدید، امام را مورد مؤاخذه قرار می‌‏دهد که چه کسی مسئول این ‏همه خون‏های به هدر رفته است؟ وی طی یک سخنرانی در مدرسه مروی، امام را مسئول ریختن خون جوانان در ۱۵ خرداد دانست. آنان دو روایت را دستاویز عقیده خود نموده بودند:
    1. روایتی است که می‌فرماید: هر پرچمی که پیش از قیام حضرت قائم(ع) به پاخیزد، صاحب آن قیام و پرچم طاغوت است و تحت لوای آن خدا پرستیده نخواهد شد[۱۳].
    2. روایتی که در مقدمه صحیفه مبارکه سجادیه آمده است و می‌فرماید: هیچ کسی از ما اهل بیت تا زمان قیام حضرت قائم(ع) خروج نکرده و خروج نخواهد کرد که ستمی را بر طرف کند، یا حقی را بر پا دارد، مگر اینکه بلا او را از بنیاد برمی‌کند و قیام چنین شخصی بر گرفتاری ما و شیعیان ما می‌افزاید. آنان با استناد به این دو حدیث یکباره دست از هر گونه فعالیت‌های مبارزاتی و سیاسی علیه حکومت وقت برداشتند و معتقد بودند که تشکیل حکومت فقط از شئون امام معصوم(ع) است، و می‌گفتند: «هرگاه شما یک شخصی که از هوی و هوس دور بود و به هیچ وجه حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی نداشت و از هر گونه خطا مصون بود، ما هم به میدان می‌آییم و به خاک پایش می‌افتیم و همه روحانیون قربان خاک پایش می‌شویم!!».
  4. بی‌‏معنا بودن جهاد در دوران غیبت‏: شیخ حلبی در این ‏باره می‌‏گوید: شیعه می‌‏گوید: در عصر غیبت امام زمان(ع) جهاد نیست. چرا؟ چون حاکم اسلامی که باید معصوم باشد، مصداق پیدا نکرده است. وظیفه داریم فقط دین خود را حفظ کنیم. تکالیف شرعی‌‏مان را انجام دهیم و به شبهات منکران پاسخ دهیم و دیگر هیچ[۱۴].

ناگفته نماند برخی از آنچه در دهه‌‏های اخیر به انجمن یاد شده نسبت داده می‏‌شود و در مواردی برای مقابله با آنها بدان استناد می‌‏شود، به هیچ وجه به همه افراد در همه رده‌‏ها قابل انطباق نیست. اگر چه برخی باورها و نسبت‏ها به برخی عوام از این گروه درست می‏‌نماید، به تحصیل‌‏کردگان و فرهیختگان از این مجموعه نسبت‏‌های نادرستی است. چنان‏چه برخی نسبت‏ها از جمله باور آنها به انجام فساد و گناه برای نزدیک کردن ظهور، محل تأمل است و کسی نیز به روشنی ادعا نکرده که این مجموعه، مردم را به فساد و ستم سفارش کرده‌‏اند. سخنرانی‏‌های موجود از مؤسس انجمن گواه بر این مدعاست[۱۵].

انجمن حجتیه و انقلاب اسلامی‏

از دیدگاه‏‌های کلّی این گروه که به برخی از آن‏ها اشاره شد، به خوبی به دست می‌‏آید کسانی که بر آن مبانی پافشاری داشتند، هرگز با انقلاب اسلامی رابطه‌‏ای برقرار نکردند؛ چه اینکه این قیام شیعی را برخلاف دیدگاه خود می‏‌دانستند. یکی از تئوری پردازان و مؤثران در شکل‌‏گیری انقلاب شکوهمند اسلامی در این‏ باره می‏‌گوید: آنان مبارزه را ممنوع کرده و معتقد بودند این مبارزه به جایی نمی‌‏رسد.

مسئولان انجمن اعلام کردند: هر کس مایل به شرکت در فعالیت‌‏های سیاسی و تظاهرات باشد، باید از انجمن کناره‌‏گیری کند. در این ایام، بسیاری از اعضا که عمدتا مقلد امام خمینی بودند، افزون بر شرکت در فعالیت‏‌های ضد رژیم، برخوردهای فکری با انجمن را آغاز کردند و برخی با عنوان سازمان "عباد صالح" انشعاب یافتند[۱۶].

آیت اللّه خزعلی در این‏ باره می‏‌گوید: چون مسأله بهائیت امر خیلی مهمی برای مسلمین بود آنها ـ انجمن ـ سعی کردند در انقلاب شرکت نکرده و به این مهم نپردازند؛ چون فکر نمی‏‌کردند انقلاب پیروز شود. اجازه فعالیت به افراد انجمن داده نمی‏شد و علت آن هم این بود که افراد اگر بخواهند کار سیاسی بکنند، سازماندهی انجمن پاشیده شده و نمی‌‏تواند دیگر با بهائیت مبارزه کند[۱۷].

بنابراین نیروهای تربیت ‏شده در انجمن در سطوح گوناگون، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند:

  1. برخی مانند "آقای پرورش"، "دکتر صادقی" استاد دانشگاه الهیات مشهد، "عبد الکریمی" استاد دانشگاه مشهد، مهندس "مصحف" و بسیاری دیگر به انقلاب پیوستند. از میان اینان، جوانانی نیز بودند که دست‏کم چند سالی انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابیون پیوسته بودند. برخی مانند آقای "طیب" که مسئولیت برگزاری مراسم سخنرانی‏‌ها را در تهران بر عهده داشت، نه فقط به انقلابیون پیوست، بلکه به نوعی برابر انجمن هم قرار گرفتند.
  2. دسته دوم در برابر انقلاب بی‌‏تفاوت ماندند.
  3. دسته سوم، به انتقاد از آن پرداخته به صف مخالفان ـ از نوع دین‌دار ـ پیوستند.

انجمن، چند ماه پیش از انقلاب، یعنی در شهریور ۵۷ مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده، شروع به همراهی با انقلاب کرد. پس از انقلاب از سوی برخی از رهبران انقلابی، انجمن به عنوان یک عنصر خطرناک معرفی شده و برای جلوگیری از نفوذ آن در مراکز، تبلیغات گسترده‌ای بر ضد آنان آغاز شد. این اعتراضات که غالبا در پوشش دفاع از انقلاب صورت می‌‏گرفت، به مرور به حذف شمار زیادی از چهره‌‏های مذهبی با سابقه منجر شد. طبعا برخی از سوابق برخوردهای منفی رهبران انجمن با جریان انقلاب به عنوان یک تجربه برای موضع‏گیری بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت؛ برای نمونه امام خمینی که روزگاری آقای حلبی را تأیید می‌‏کرد، در سال‏های پیش از انقلاب به تدریج به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد[۱۸].

با این ‏همه، جهت‌‏گیری انجمن پس از انقلاب به تدریج به سمت هواداری از آن پیش می‌‏رفت. آقای حلبی از مشهد کاندیدای مجلس خبرگان قانون اساسی شد و ۳۰۷۳۷۴ رأی آورد؛ اما برگزیده نشد. نوع هواداری انجمن از نشریه انتظار که انجمن پس از پیروزی انقلاب آن را انتشار می‏‌داد، به دست می‌‏آمد؛ اما مخالفت با آن، در سال شصت اوج گرفت و برخی از جریان‏‌های افراطی درون انقلاب، به ویژه نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب با هر نیتی که بود، درست در وقتی که امکان بهره‏‌گیری از بیشتر از نیروهای مذهبی می‏رفت، یک جبهه داخلی بر ضد نیروهای متهم به وابستگی به انجمن گشوده و دشواری‌‏هایی را پدید آوردند.

برخی از نیروهای چپ افراطی که آن زمان در محور این فعالیت قرار داشتند، بعدها به فرو غلطیدن به دامن تفریط از آن اقدام‏‌ها اظهار پشیمانی کردند؛ از آن جمله انتشار کتابی با عنوان "در شناخت حزب قاعدین" از "عماد الدین باقی" در سال ۱۳۶۲ بود که ضربه سختی بر انجمن وارد کرد.

این کتاب پیش از آن به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، زمانی که کتاب در تیراژ بالغ بر هشتاد و هشت هزار نسخه به چاپ رسید، ضربه‏ای سهمگین بر انجمن وارد آمد. پس از اشاره غیر مستقیم رهبر انقلاب به انجمن که بدون تصریح به اسم انجمن صورت گرفته و ضمن آن از ایشان خواسته شده بود اعوجاجات خود را کنار بگذارند، انجمن در سال ۱۳۶۲ش، به طور رسمی تعطیلی خود را اعلام کرده و ضمن آن توضیح داد که چون خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمی‏داند انجمن را تعطیل می‌‏کند.

انجمن در شوال ۱۴۰۳ ق ضمن بیانیه‏‌ای با اعلام این مطلب افزود: بر اساس عقیده دینی و تکلیف شرعی خود، تبعیت از مقام معظم رهبری و مرجعیت و حفظ وحدت و یکپارچگی امت و رعایت مصالح عالیه مملکت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاه‏‌های تبلیغاتی بیگانه و دفع غرض‏‌ورزی دشمنان اسلام ... اعلام می‏داریم که از این تاریخ، تمام جلسات انجمن تعطیل است و هیچ کس مجاز نیست تحت عنوان این انجمن کوچک‏ترین فعالیتی کند[۱۹].

به نظر می‏رسد انجمن به جز کارهای تبلیغی و برگزاری برخی جلسات ضد کمونیستی و مارکسیستی، به نقد جدّی عقاید بهایی هم می‏‌پرداخت؛ گرچه این مسأله ممکن بود در قالب کمک به دیگر نویسندگان باشد که نمونه آن آقای محمّد باقر نجفی در کتاب بهائیان است که از آقای حلبی به دلیل در اختیار نهادن برخی اسناد تشکر کرده است. همین‏طور خود آقای حلبی هم گویا به نقد "ایقان" مشغول بوده و مرحوم محیط طباطبایی در مقاله‏ای گفته است: آقای حاجی شیخ محمود حلبی ... ۱۵۴ غلط ادبی از متن ایقان بیرون آورده و در کتاب پژوهش جامع درباره ایقان تألیف خود به تفصیل یاد کرده است[۲۰].

یادآوری آن لازم است که طبعا در این سال‏ها مبارزه با بهائیت منحصر به انجمن حجّتیه نبود. در اطلاعیه‌‏هایی که گاه از سوی مراجع انتشار می‏یافت، با نفوذ اقتصادی بهائیان مبارزه می‏‌شد. در سال‏های پس از انقلاب همچنان موضوع انجمن حجّتیه مطرح بوده و هر از چندی، برخی جناح‏ها باز هم از نفوذ انجمن حجّتیه سخن می‌‏گویند[۲۱].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. رسول جعفریان، جریان‏ها و سازمان‏های مذهبی سیاسی ایران، ص ۳۶۸.
  2. در جستجوی قائم، پورطباطبایی، ص ۳۸۹.
  3. رسول جعفریان، جریان‏ها و سازمان‏های مذهبی سیاسی ایران، ص ۳۶۸.
  4. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۷، ۱۹۸.
  5. چشم‌به‌راه مهدی، ص۱۰۸.
  6. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۷۰.
  7. رسول جعفریان، جریان‏ها و سازمان‏های مذهبی سیاسی ایران، ص ۳۷۳.
  8. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۸۷-۸۸.
  9. نشریه« چشم‏انداز ایران»، سال اول، ش ۲.
  10. برخی بر این باورند که این سیاست برای نفوذ در برخی دستگاه‏ها از جمله ارتش جهت مقابله با بهایی‏ها بود.و اگر چنانچه به این جدایی تظاهر نمی‌‏کردند بی‏درنگ از همه فعالیت‌‏ها محروم می‏‌شدند.
  11. روزنامه کیهان، ۱۰ شهریور ۱۳۸۱، ص ۲.
  12. سید ضیاء الدین علیا نسب، جریان‏شناسی انجمن حجتیه، ص ۲۴، به نقل از روزنامه صبح آزادگان، ۲۷/ ۱۱/ ۱۳۶۰، قسمت سوم مصاحبه با مهندس طیّب.
  13. کافی: ج ۸، ص ۲۹۵.
  14. نشریه« پگاه»، ش ۷۱، ۴ آبان ۱۳۸۱.
  15. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۸۸ ـ ۹۰؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۲۵.
  16. جریان‏شناسی انجمن حجتیه، به نقل از: علی اکبر هاشمی رفسنجانی: روزنامه عروه الوثقی، ۲۲ مهرماه ۱۳۶۱.
  17. جریان‏شناسی انجمن حجتیه، به نقل از: علی اکبر هاشمی رفسنجانی: در شناخت حزب قاعدین، ص ۵۸.
  18. رسول جعفریان، جریان‏ها و سازمان‏های مذهبی سیاسی ایران، ص ۳۷۴.
  19. روزنامه« اطلاعات»، ۲۲ تیرماه ۱۳۶۲ش.
  20. ر.ک: مجله« گوهر»، سال ششم، شماره ۶۱، فروردین ۱۳۵۷ ش.
  21. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۹۰ ـ ۹۳.