دین الهی در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

معنای لغوی

واژه دِین اسم مصدر[۱]، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ طاعت، نافرمانی، کیفر و پاداش، قضاوت، عادت و خلق و خوی از این معانی‌اند. واژه دین هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین اختلاف در کاربرد، معانی مختلفی را می‌رساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه دین، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای در معنای متعدی به کار می‌رود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او پاداش داد"، "او را مجازات کرد"، "از او فرمانبرداری کرد"، "او را به اطاعت در آورد" و "درباره او داوری کرد" را می‌رساند[۲] گاهی فعل آن همراه حرف تعدی "لام" به کار می‌رود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او اطاعت کرد" را می‌رساند[۳] گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای ایمان آوردن و گرویدن "به دین و عقیده‌ای" را می‌رساند[۴].

دین به معنای اصطلاحی آن "کیش و آیین" به معنای طاعت و فرمانبرداری گرفته شده[۵] و به اعتبار انقیاد و تبعیتی که از یک آیین و شریعت می‌شود، به آن دین گفته می‌شود[۶].

برخی واژه پژوهان قرآنی، ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتی معین ـ نه هر طاعتی ـ دانسته و معتقدند که معانی طاعت، تعبد، محکوم و تسلیم شدن در برابر یک فرمان، داوری، قانون، کیفر و پاداش، به آن معنای اصلی نزدیک‌اند، بنابراین، جزا، حساب، طاعت، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شده‌اند[۷].

ارتباط دین با مفاهیمی چون شریعت و ملت مورد اتفاق نیست. عموم صاحب‌نظران، دین را فراگیرتر از شریعت دانسته و براین باورند که "دین" بر اصول عقاید، احکام و اخلاق اطلاق می‌شود[۸]؛ ولی "شریعت" فقط به احکام عملی فرعی گفته می‌شود[۹] بر همین اساس، اصول دین همه پیامبران برخلاف شریعت آنان یکی[۱۰] و نسخ ناپذیر است[۱۱]؛ اما شریعت هر پیامبری در برخی از احکام با دیگری فرق دارد[۱۲]. گروهی دیگر دین، شریعت و ملت را مترادف[۱۳] و به معنای مجموعه‌ای از اصول و فروع وحیانی و گاه دربرگیرنده تاریخ زندگی و سیره اولیای دین دانسته‌اند[۱۴]، بر این اساس، تفاوت دین، شریعت و ملت فقط اعتباری است.

مجموع آموزه‌های اعتقادی و عملی "هست و نیست‌ها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها پیروی می‌شود، دین، به جهت اینکه املاء و نوشته می‌شوند، ملت و از آنجا که برای انسان تشریع شده‌اند، شریعت خوانده می‌شوند[۱۵].

واژه دین در اصطلاح رشته‌هایی چون فلسفه دین، جامعه‌شناسی دین و روانشناسی دین در برابر noigiler به کار می‌رود. تعریف اصطلاحی دین در این حوزه‌ها مورد اتفاق نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهت‌هایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتی ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرش‌هایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمع‌اند[۱۶]. این وضعیت از یک سو زاییده نگرش‌های گوناگون به دین و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام دین شناخته می‌شود؛ به گونه‌ای که از یکتاپرستی گرفته تا روح پرستی، بت‌پرستی، پرستش اجرام آسمانی، اعتقاد به رب النوع‌ها و نیروهای جادویی و تقدیس برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "دین" شناخته می‌شوند[۱۷] از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام دین شناخته می‌شود، نه امکان‌پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دسته‌بندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش می‌پردازیم[۱۸].

معنای اصطلاحی

مفهوم اصطلاحی دین با دو رویکرد برون دینی "بدون توجه به آموزه‌های دین" و درون دینی "بر اساس آموزه‌های خود دین" تعریف شده است[۱۹]:

  1. رویکرد برون دینی: در این رویکرد، دین به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی زندگی انسان دانسته و غالباً با رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته می‌شود. نادیده گرفتن ماهیت الهی وحیانی دین و در نتیجه، تقدس‌زدایی از آن، همچنین به تعبیر "جان هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالش‌های جدی این رویکرد است. در تعاریف برون دینی، عمدتاً دین از مؤلفه‌های اصلی فرهنگ و زاییده ذهن بشر و جامعه پنداشته می‌شود که در فرایند حیات جمعی و برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و روانی انسان پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه دین با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف می‌شود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد دین را بیان می‌کند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه ادیان وحیانی ناتوان‌اند[۲۰].
  2. رویکرد درون دینی: در این رویکرد، با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزه‌ها و منابع اصیل دینی، به تعریف آن پرداخته می‌شود. رویکرد درون دینی که بیشتر مربوط به متکلمان الهی است، به سبب توجه به "ماهیت وحیانی"دین و آموزه‌های آن از دقت و درستی بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک دین باید آموزه‌های آن را به دقت شناخت و آنها را بر اساس منابع اصیل آن دین تعریف کرد.

در رویکرد درون دینی، ادیان ابتدا به دو دسته بزرگ الهی و بشری قسمت می‌شوند؛ ادیان الهی، ماهیت وحیانی و ریشه در غیب دارند و انسان، فقط دریافت‌کننده آن بوده و هرگز در ساخت و ساز آن نقش‌آفرین نیست[۲۱]؛ ولی ادیان بشری، بازتاب نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی آدمی - براساس شناخت خود او از آنها ـ و پدید آمده انسان و عمدتاً دارای درونمایه بت‌پرستی و اعتقاد به نیروهای جادویی است.

از سوی دیگر، ادیان الهی موجود نیز به دین حق و دین باطل قسمت می‌شوند؛ دین حق دارای باورها، ارزش‌ها، هنجارها و مناسک درست، مطابق با واقع و برخوردار از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار خویش است، درحالی که آموزه‌های دین باطل در گذر زمان، دستخوش تغییر و تحریف گشته و با فاصله گرفتن از آموزه‌های اصلی با خرافه و اباطیل درهم آمیخته‌اند[۲۲]، بنابراین، دین الهیِ بر حق، برخاسته از اراده تشریعی خداست که در قالب مجموعه گسترده‌ای از معارف و در حوزه‌های معینی مانند باورها، ارزش‌ها، ایدئولوژی، هنجارها و نمادها ارائه و از راه وحی در اختیار انسان قرار داده شده است تا زندگی او را برای رسیدن به هدف آفرینش هدایت کند[۲۳].[۲۴]

دین در قرآن

واژه دین دست کم ۹۱ بار در قرآن کریم آمده است: ۶۱ بار در معنای اصطلاحی یا نزدیک به آن برای نمونه: ﴿يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ[۲۵]، ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۶]، ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۷]، ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ[۲۸]، ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ[۲۹]، ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۰]، ﴿لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۳۱] و ۱۸ بار و اغلب با ترکیب ﴿يَوْمِ الدِّينِ به معنای جزا "کیفر و پاداش" برای نمونه: ﴿يَوْمِ الدِّينِ[۳۲]، ﴿يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ[۳۳]، ﴿هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ[۳۴]، ﴿وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ[۳۵] و ۱۲ بار به معنای طاعت و انقیاد به کار رفته است برای نمونه: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۳۶]، ﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۷]، ﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۳۸]، ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ[۳۹].

قرآن کریم در معنای اصطلاحی با کاربردی نسبتاً گسترده، واژه دین را درباره ادیان بر حق و تحریف شده الهی: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً[۴۰]، ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ[۴۱]، ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ[۴۲]، ادیان بشری شرک‌آمیز و آیین بت‌پرستی: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ[۴۳]، ﴿لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۴۴]. نیز بخشی از آموزه‌های دینی ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۴۵] به کار برده است. بر همین اساس، واژه دین در کاربردهای قرآنی به تنهایی و بی‌هیچ قرینه‌ای، بار مثبت یا منفی ندارد و درباره ادیان الهی و ادیان بشری یکسان به کار می‌رود.

ادیان یاد شده در قرآن کریم را می‌توان به سه دسته کلی قسمت کرد: قرآن کریم ابتدا به روایت بخش‌های برجسته‌ای از تاریخ ادیان توحیدی و آموزه‌های آنها به عنوان یک جریان واحد تاریخی پرداخته است. این جریان در فرایند تکاملی همراه زندگی نخستین انسان و اولین پیامبر الهی بر روی زمین آغاز و با دین پیامبر خاتم(ص) پایان پذیرفته است. در مرحله دوم گونه‌های مختلف بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز و تعالیم آنها به عنوان ادیان غیر توحیدی و جریان معارض با ادیان و آموزه‌های وحیانی گزارش شده‌اند. دسته سوم، صورت تحریف شده ادیانِ توحیدی است. این دسته از ادیان، به عبارت دقیق، بیشتر یک پرداخت انتقادی از انحرافات اعتقادی و رفتاری یگانه‌پرستان در دوره‌های گوناگون تاریخی و آموزه‌های تحریف شده در یهودیت و مسیحیتِ رایج است و اغلب به همان یهودیت و مسیحیت اختصاص دارد[۴۶].

منشأ دين

منشأ دین از موضوعات مهم فلسفۀ دین و حوزۀ دین پژوهی است. نظریه‌های منشأ دین در دو دسته الحادی و خداگرایانه جای می‌گیرند. بنابر نظریۀ الحادی دربارۀ منشأ دین، سه دیدگاه و رویکرد کلان و عمده وجود دارد: دیدگاه جامعه شناختی؛ دیدگاه روان‌شناختی و دیدگاه اقتصادی که هر کدام از اینها مورد نقد قرار گرفته است. اما براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش دین، خداست و نیازهای روانی یا اجتماعی نقشی در پیدایش دین ندارند. در مورد علت دین‌گرایی نیز باید گفت: بنابر آیات قرآنی و روایات اسلامی علت دین‌گرایی فطرت و خرد انسانی است و عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی زمینه ساز گرایش به دین هستند[۴۷].[۴۸]

قلمرو دین

شناخت و بررسی دقیق آموزه‌های کتاب و سنت به خوبی نشان می‌دهد که هیچ شأنی از شئون زندگی انسان از قلمرو دین خارج نیست و به دیگر سخن، حیات انسان به دو بخش دنیوی و اخروی قسمت می‌شود که رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند و اساساً چگونگی زندگی اخروی انسان با توجه به چگونگی زندگی دنیوی او شکل می‌گیرد. بر این اساس، هیچ احساس، اندیشه و رفتار خرد و کلانی را نمی‌توان یافت که به سبب تأثیر مثبت یا منفی آن کم یا زیاد در زندگی دنیوی و اخروی انسان مورد امر یا نهی دین قرار نگرفته باشد[۴۹].

اصول دین

اصول دین در برابر فروع دین عبارت است از اعتقاداتی که باید براساس دلیل و استدلال به آنها معتقد و تسلیم شد که عبارت‌اند از توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل. البته دو مورد آخر از اصول مذهب شیعه است[۵۰].

ادیان توحیدی

دین حضرت آدم (ع)

قرآن کریم درباره نبوت حضرت آدم (ع) و دین او بیان صریحی ندارد؛ اما مواردی مانند خلیفه خدا بودن وی در زمین[۵۱]، سخن گفتن خدا با او[۵۲] و نام بردن از وی در کنار حضرت نوح (ع) و آل ابراهيم و آل عمران به عنوان برگزیده خدا[۵۳] دلیل پیامبری آن حضرت معرفی شده است[۵۴]. برخی روایات از نزول کتاب آسمانی "۱۰ صحیفه" بر حضرت آدم (ع) خبر داده‌اند[۵۵]. آیات قرآن کریم نیز بر نزول مجموعه‌ای از معارف وحیانی بر حضرت آدم (ع) دلالت می‌کنند. آیاتِ بیانگر آموزه‌های دریافتی حضرت آدم (ع)، محتوای کلی دین آن حضرت را نشان می‌دهند. براساس این آیات، پیروی از هدایت "دین" الهی مانع گمراهی و تیره بختی و رویگردانی از یاد خدا مایه سختی زندگی و نابینا محشور شدن در قیامت است[۵۶]. خداوند مجموعه‌ای از معارف وحیانی را در اختیار حضرت آدم (ع) قرار داد که صورت ساده و ابتدایی و در عین حال بنیادی‌ترین اصول یک دین توحیدی را به تصویر می‌کشند[۵۷].

دین حضرت نوح (ع)

شماری از مفسران در تفسیر آیه ۲۱۳سوره بقره براین باورند که انسان‌ها پس از حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت نوح (ع) و زندگی اجتماعی ساده‌ای داشتند و عموماً براساس فطرت بشری می‌زیستند تا اینکه به تدریج خودبرتربینی و برتری جویی، استثمار دیگران، بت‌پرستی، اختلافات طبقاتی و در نهایت درگیری‌های اجتماعی پدید آمدند[۵۸] و در زمان حضرت نوح (ع) با فساد و تباهی میان مردم گسترش یافت[۵۹].[۶۰]

توحید و یگانه‌پرستی از میان مردم رخت بربست و بت‌پرستی رواج یافت[۶۱]. کسانی که ثروت و فرزندان بیشتری داشتند به استثمار و بهره‌کشی از ناتوانان پرداختند. عدالت برچیده شد و توانمندان براساس خواهش‌های نفسانی خویش بر مردم حاکم شدند. در چنین اوضاع اجتماعی و دینی، حضرت نوح (ع) با کتاب و دین و شریعت الهی برانگیخته شده و با انذار و تبشیر، مردم را به باورها و ارزش‌های توحیدی فراخواند[۶۲].[۶۳].[۶۴]

دین حضرت هود (ع)

حضرت هود (ع) پیامبر قوم عاد بود. مستقيماً وحی دریافت می‌کرد و دارای آموزه‌های دینی و معجزه بود. قرآن کریم درباره اینکه حضرت هود (ع) پیرو دین حضرت نوح (ع) بود یا اینکه دین و کتاب آسمانی جداگانه‌ای داشت، سخنی نگفته است؛ اما برخی گزارش‌های تاریخی[۶۵] و نیز روایات[۶۶] نه چندان معتبر[۶۷] برای آن حضرت دین و کتاب آسمانی یاد کرده‌اند. بر اساس برخی احادیث، حضرت نوح (ع) آمدن حضرت هود (ع)، تکذیب وی به وسیله قوم عاد و نابودی آنان با عذاب الهی (صاعقه) را خبر داده بود[۶۸]. یگانه‌پرستی و نفی الوهیت خدایان دیگر از آموزه‌های کانونی حضرت هود (ع) بود[۶۹].[۷۰]

دین حضرت صالح (ع)

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود پس از حضرت هود (ع) و پیش از ابراهیم خلیل (ع) می‌زیسته‌اند. درباره فعالیت‌های تبلیغی حضرت صالح (ع) در میان مردمانی دیگر گزارشی در دست نیست. حضرت صالح (ع) از وحی الهی برخوردار بود[۷۱] و در میان قوم ثمود رسالت داشت[۷۲] درباره کتاب آسمانی آن حضرت و نام آن و نیز درباره اینکه وی پیرو دین حضرت نوح (ع) بود یا نه، گزارشی در دست نیست. آموزه‌های دینی حضرت صالح (ع) عمدتاً از عقاید خداشناختی و شماری از ارزش‌های توحیدی تشکیل می‌شدند. دعوت به یگانه‌پرستی و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری حضرت صالح (ع) بود. دعوت به تقوای الهی[۷۳]، پیروی نکردن از شاعران[۷۴] و زوال‌پذیری نعمت‌های الهی در نتیجه گناهان و نافرمانی خداوند[۷۵] از دیگر آموزه‌های دین حضرت صالح (ع) بودند[۷۶].

دین حضرت ابراهیم (ع)

شریعت ابراهیم برپایه یکتاپرستی و اخلاص و نفی شریک برای خدا بنا شده و از احکام آن، نماز، ختنه، کوتاه کردن شارب، چیدن موی زاید زیر بغل، تراشیدن زهار، بنای خانه خدا و حج و مناسک آن است[۷۷] و همه پیامبران هم‌عصر ابراهیم تا زمان موسی(ع) تابع شریعت او بوده‌اند[۷۸].

آیین ابراهیم بر محور توحید ویکتاپرستی دور می‌‌زند، خداوند بارها دین توحید را به دین ابراهیم و دین حنیف و دین فطرت وصف کرده و پیامبر اسلام را پیرو آیین او دانسته است[۷۹].

گرچه در بخش احکام، دین مقدس اسلام از شریعت ابراهیم(ع) کامل‌تر و جامع‌تر است، امّا از پاره ای آیات استفاده می‌‌شود که شرایع و احکام اسلام همه از آن فطریاتی سرچشمه می‌‌گیرد که ابراهیم به زبان تشریع بیان کرده است و هر عملی که موافق فطرت بود مورد امر، و عملی که مخالف فطرت بود، مورد نهی قرار داده بود[۸۰].[۸۱]

دین حضرت شعیب (ع)

حضرت شعیب (ع) در میان مردم مَدیَن که امروزه به آن معان گفته می‌شود، مبعوث شد. ایشان شریعت مستقلی نداشته و قوم خود را به آیین حضرت ابراهیم (ع) می‌خوانده است. قرآن کریم نامی از کتاب آسمانی و معجزه شعیب نبرده است.

حضرت شعیب (ع) در آغاز مردم را به توحید و پس از آن به پرهیز از مفاسد گوناگون اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی دعوت کرد. دعوت به یگانه‌پرستی و نفی دیگر خدایان از آموزه‌های محوری حضرت شعیب (ع) بود[۸۲]. آن حضرت از مردم خواست آمرزش گناهان خود را از خدای یگانه خواسته و با ایمان به دعوت توحیدی وی و انجام عمل صالح به سوی خداوند توبه و بازگشت کنند و در ادامه برای ترغیب آنان، از رحمت و محبت خدا نسبت به آنان سخن گفت. توحید در الوهیت و ربوبیت، نامحدود بودن علم الهی، توکل بر خدا[۸۳]، داوری نهایی و عادلانه خدا میان کافران و مؤمنان[۸۴]، آگاهی خدا از اعمال بندگان و منشأ توفيق بودن او[۸۵] و حتمی بودن وعده خداوند و شکست ناپذیری او[۸۶] آموزه‌های خداشناختی دیگری‌اند که در تعالیم حضرت شعیب (ع) به چشم می‌خورند[۸۷].

دین حضرت موسی (ع)

حضرت موسی (ع) حدود سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد مبعوث شد[۸۸] نام کتاب آسمانی او تورات است که همانند قرآن و انجیل و پیش از آن دو برای هدایت مردم از سوی خدا نازل شده است. آموزه‌های دینی حضرت موسی (ع) در مقایسه با تعالیم پیامبران پیش از وی از گستردگی و تنوع بیشتری برخوردار است. دین حضرت موسی (ع) به معنای مجموعه تعالیم وحیانی نازل شده بر وی در طی چند دهه پدید آمد.

قرآن کریم، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پاره‌ای از احکام و آموزه‌های اخلاقی و اعتقادی مشخص، تصویری نسبتاً كامل، از ویژگی‌های عمومی و محتوای تورات و تعالیمِ دین حضرت موسی (ع) را به دست می‌دهد. توحید در ربوبیت، الوهیت و عبودیت، نخستین آموزه‌های وحیانی نازل شده بر حضرت موسی (ع) و اصلی‌ترین آنها بود[۸۹]، چنان که دعوت به پرستش خدای یگانه و نفی خدایان دروغین آموزه بنیادین دیگری در دین حضرت موسی (ع) است[۹۰]. برخی دیگر از آموزه‌ا عبارت‌اند از: پرهیز از اتکال بر غیر خدا[۹۱]، معادشناسی[۹۲] و ...[۹۳].

دین حضرت عیسی (ع)

بعثت و دین حضرت عیسی (ع)، استمرار رسالت حضرت موسی (ع)[۹۴] و در نتیجه حضرت عیسی (ع) و انجیل تصدیق کننده تورات و تعالیم وحیانی حضرت موسی (ع) است[۹۵]. افزون بر تعالیم تورات و شریعت حضرت موسی (ع)، آیین و کتاب آسمانی حضرت عیسی (ع) هم در حد خود آموزه‌هایی جداگانه داشته است مانند:

  1. توحید در ربوبیت و عبودیت و معرفی آن به عنوان صراط مستقیم و دعوت به تقوای الهی از آموزه‌های مهم و کلیدی حضرت عیسی (ع) است:[۹۶].
  2. نبوت: حضرت عیسی (ع) خود را پیامبر خدا می‌خواند و حواریان نیز به این موضوع ایمان داشتند[۹۷]. اعتقاد به الوهیت و پسر خدا بودن وی بعدها پدید آمد.
  3. معاد: عهد جدید، در مقایسه با عهد قدیم بیشتر به بحث معاد و جهان پس از مرگ پرداخته است، هر چند آموزه‌های آن در سنجش با قرآن کریم بسیار ناچیز است.
  4. جهاد: یکی دیگر از آموزه‌هایی که قرآن از ذکر آن در تورات و انجیل سخن می‌گوید، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمی بهشت از سوی او به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته می‌شوند[۹۸].[۹۹]

دین اسلام

اسلام به معانی آشتی و تسلیم شدن است[۱۰۰]. از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است. پایه‌های اساسی تشکیل این دین براساس توحید، نبوّت و معاد استوار است و کسی که با صدق و راستی به یکتایی خداوند و نبوت پیامبر معترف باشد مسلمان محسوب می‌‌شود.

اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت[۱۰۱]، کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده[۱۰۲] و برقراری عدالت در جامعه[۱۰۳] برشمرده‌اند. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد: اصول عقاید؛ اخلاقیات و احکام. این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم می‌کند[۱۰۴].

آیین مقدس اسلام بر اصول مترقی و متکاملی استوار است که موجب شده این آیین، دین جهانی و عقلانی و جاودانی گردد مانند: جامعیت اسلام؛ جاودانگی و پویایی اسلام؛ برقراری عدالت؛ اعتدال و میانه‌روی؛ هماهنگی با فطرت انسانی؛ هماهنگی با عقل؛ سهولت و سادگی؛ انسجام و استحکام درونی؛ سازگاری دین و دنیا؛ اشتمال بر اصول مترقی سیاسی و اقتصادی؛ خاتمیت[۱۰۵].

دین جهانی یا منطقه‌ای بودن ادیان الهی

برخی مفسران با استناد به بعضی از آیات قرآن، پیامبران اولوالعزم را دارای دین جهانی دانسته‌اند. براساس این دیدگاه، پیامبران یاد شده، ۵ نفر "حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (ع) و محمد (ص)" و دارای کتاب آسمانی، شریعت و احکام اجتماعی بودند[۱۰۶]. افزون بر ویژگی‌های یاد شده، دعوت و دین آنان در زمان خود جهانی بوده و به قومی اختصاص نداشته است[۱۰۷]، در مقابل، برخی دیگر جهانی بودن دین و رسالت پیامبران اولوالعزم را نپذیرفته‌اند. براساس دیدگاه سوم، رسالت و دین پیامبران اولواالعزم افزون بر جنبه قومی، صبغه جهانی هم داشت. تعالیم مربوط به توحید و نفی شرک و بت‌پرستی آن متوجه همه مردم و احکام و شریعت آن متوجه قوم آنان بود[۱۰۸].

اشتراک ادیان الهی

قرآن کریم همه پیامبران الهی را نماینده جریان واحدی می‌داند که از سوی خدای یگانه برانگیخته شده‌اند و روح دعوت و محتوای رسالتْ همه آنها "دین" بر این اصل واحد مبتنی است که باید در برابر خدای یگانه تسليمِ مطلق و بی‌چون و چرا شد. بر همین اساس، خداوند از حضرت ابراهیم (ع) می‌خواهد تا در برابر او تسلیم باشد و حضرت ابراهیم (ع) نیز خود را تسلیمِ مطلق پروردگار جهانیان خوانده و فرزندانش را هم به آن سفارش می‌کند. حضرت یعقوب (ع) نیز فرزندان خود را به این مهم توصیه می‌کند[۱۰۹]. با توجه به همین مبنا همه انبیای الهی نیز مسلمان نامیده شده‌اند و قرآن کریم همه ادیان توحیدی را که منشأ، هدف، ماهیت و اصول واحدی داشته و در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر نیز مشترک‌اند، اسلام و آن را همان دین مورد پسند خداوند می‌نامد. برهمین اساس، همه پیامبران الهی موظف بودند تا نسبت به همه ادیان و انبیای پس از خود ایمان داشته باشند، زیرا همه آنان به سوی خدای یگانه و دین او فرا می‌خواندند و رد یکی از آنان به معنای نپذیرفتن دین الهی است[۱۱۰].

اختلاف ادیان الهی

ادیان الهی به رغم اشتراک در اصول عقاید و احکام بنیادین، دارای برخی اختلافات نیز هستند. این اختلاف‌ها چند دسته‌اند:

  1. بخشی از آنها ناشی از اراده خداست و ریشه در وحی الهی دارد. این اختلاف‌ها به اقتضای برخی مصالح، شرایط اجتماعی و ویژگی فکری و رفتاری امت‌های گوناگون پدید آمده‌اند. اختلافات برآمده از وحی الهی هر چند موجب نوعی تکثر و تعدد میان ادیان الهی می‌شود، هرگز به معنای تفاوت جوهری و متناقض بودن آنها نیست. حقیقت و اساس همه ادیان الهی یکی و همان اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند با حوزه وسیعی از آموزه‌های مشترک اعتقادی، احکام و اخلاق است.
  2. اختلافاتی که به سبب سرکشی، هواپرستی و منافع شخصی مردم، به ویژه از سوی عالمان اهل کتاب پدید آمده است[۱۱۱].
  3. اختلافات ناشی از تحریف‌گری گروهی از علمای اهل کتاب. آنها مطالب خودساخته را به خدا نسبت داده و کتاب خدا معرفی می‌کردند[۱۱۲]، آنان همچنین بخشی از آموزه‌های وحیانی را از بین برده یا به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کردند. همه این موارد موجب پیدایش اختلافات و فرقه‌ها و عقاید متضاد دینی می‌شدند[۱۱۳].

ادیان غیر توحیدی

ادیان غیر توحیدی از آغاز پیدایش تاکنون گونه‌هایی بسیار متفاوت و متنوع به خود دیده‌اند؛ اما قرآن کریم تنها به نمونه‌های محدودی از آن مانند بت‌پرستی و پرستش اجرام آسمانی و برخی پادشاهان پرداخته است. این موضوع از یک سو با جغرافیای سرزمین‌هایی که ادیان و پیامبران الهی در آنجا ظهور و بروز یافتند در ارتباط است و از سوی دیگر بسیاری از گونه‌های بت‌پرستی و آیین‌های شرک‌آمیز به ویژه نمونه‌های مشهوری چون بودایی، هندو و کنفوسیوس در دوران پیامبرانی مانند حضرت نوح، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت ابراهیم و حضرت موسی (ع) نبوده‌اند و تاریخ پیدایش آنها در نهایت به سده‌های پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) باز می‌گردد[۱۱۴].

تاریخ پیدایش ادیان شرک‌آمیز و آیین‌های بت‌پرستی را می‌توان تقریباً با تاریخ پیدایش آدمیان همزمان دانست[۱۱۵]. برخی روایات که این تاریخ را به دوران پس از مرگ حضرت آدم (ع) رسانده‌اند، مؤید این معنایند[۱۱۶]؛ اما یادکرد صریحِ قرآن درباره وجود آیین بت‌پرستی مربوط به دوران حضرت نوح (ع) است.

قرآن کریم از گونه‌های ادیان غیر توحیدی یاد کرده است مانند: بُت‌پرستی[۱۱۷]؛ گاوپرستی[۱۱۸]؛ پرستش اجرام آسمانی[۱۱۹]؛ پرستش پادشاهان[۱۲۰].[۱۲۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. التحقيق، ج۳، ص۲۸۷-۲۹۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  2. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  3. العین، ج۸، ص۷۳؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹، «دین».
  4. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۶۹؛ فرهنگ معاصر، ص ۲۱۲.
  5. مفردات، ص۱۷۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  6. مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  7. التحقيق، ج۳، ص۲۶۹.
  8. نثر طوبی، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ ج۲، ص۴.
  9. نثر طوبی، ج۲، ص۴؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.
  10. لسان العرب، ج۸، ص۱۷۶، «شرع».
  11. مفردات، ص۴۵۰، «شرع»؛ المیزان، ج۵، ص۳۵۰؛ الموسوعة الذهبية، ج۴۰، ص۵۹۸.
  12. المیزان، ج۵، ص۳۵۰-۳۵۱؛ المنیر، ج۶، ص۲۱۸؛ نک: شریعت در آیینه معرفت، ص۱۱۸-۱۱۹.
  13. نک: نثر طوبی، ج۲، ص۴.
  14. نک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ گستره شریعت، ص۲۵.
  15. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبيه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.
  16. نک: فرهنگ و دین، ص۲۰۲-۲۰۳؛ جامعه‌شناسی دین، ص۲۶-۴۱؛ دین‌پژوهی، ج۱، (دفتر اول)، ص۸۴-۹۳.
  17. نک: دین‌شناسی، ص۲۵.
  18. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶؛ فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.
  19. فلسفه دین، رشاد، ص۲۰-۲۳.
  20. درباره نقد این رویکرد نک: انتظار بشر از دین، ۳۱-۲۷.
  21. دین‌شناسی، ص۲۶.
  22. نک: دین‌شناسی، ص۲۸.
  23. نک: دین‌شناسی، ص۲۷-۲۸.
  24. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  25. که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  26. و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد؛ سوره بقره، آیه۱۹۳.
  27. در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  28. بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه ۷۷.
  29. آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست؛ سوره یوسف، آیه۷۶.
  30. مگر آنان را شریک‌هایی است که از دین آنچه را که خداوند بدان اذن نداده است برای آنان بیان داشته‌اند؟ و اگر فرمان قاطع (خداوند) نبود به یقین میان آنها داوری می‌شد و بی‌گمان ستمگران را عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره شوری، آیه۲۱.
  31. دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه۶.
  32. مالک روز پاداش و کیفر؛ سوره فاتحه، آیه۴.
  33. می‌پرسند: روز پاداش و کیفر چه هنگام است؟؛ سوره ذاریات، آیه ۱۲.
  34. این، پذیرایی (از) آنان در روز پاداش و کیفر است؛ سوره واقعه، آیه۵۶.
  35. و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند؛ سوره معارج، آیه۲۶.
  36. بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید؛ سوره اعراف، آیه۲۹.
  37. مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد؛ سوره نساء، آیه ۱۴۶.
  38. اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود؛ سوره یونس، آیه ۲۲.
  39. و چون در کشتی سوار می‌شوند خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند؛ سوره عنکبوت، آیه۶۵.
  40. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
  41. بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه ۷۷.
  42. از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه۱۳.
  43. و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه۲۶.
  44. دین شما از شما و دین من از من؛ سوره کافرون، آیه۶.
  45. بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است؛ سوره توبه، آیه ۳۶.
  46. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  47. دین‌شناسی، ۳۸؛ انتظار بشر از دین، ص ۲۶.
  48. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲؛ فرهنگ شیعه ص ۴۳۱.
  49. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۶۲- ۲۶۳.
  50. ر.ک: ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۷۲-۷۷؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰.
  51. سوره بقره، آیه ۳۰.
  52. سوره اعراف، آیه ۱۹.
  53. سوره بقره، آیه ۳۳.
  54. مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۷؛ نور الثقلین، ج۵، ص ۵۶۲.
  55. نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲؛ روح البیان، ج۱۰، ص۴۱۲.
  56. سوره طه، آیه ۱۲۳- ۱۲۴.
  57. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۰- ۲۱۳.
  58. جوامع الجامع، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷؛ الاصفی، ج۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  59. سوره اعراف، آیه ۵۹- ۶۰ و سوره هود، آیه ۲۵- ۳۰.
  60. المیزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  61. سوره نوح، آیه ۱- ۳ و آیه ۲۳.
  62. سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  63. الميزان، ج۱۰، ص۲۴۸.
  64. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳؛ ص ۲۱۳- ۲۱۴.
  65. الكشاف، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۶؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۵۴.
  66. الکافی، ج۱، ص۴۷۸.
  67. شرح اصول کافی، ج۷، ص۲۰۶.
  68. کمال الدین، ص۲۱۶؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۶-۴۷.
  69. سوره اعراف، آیه ۶۵.
  70. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۴- ۲۱۶.
  71. سوره نساء، آیه۱۶۳.
  72. سوره اعراف، آیه ۷۳.
  73. سوره شعراء، آیه ۱۴۱- ۱۴۴.
  74. سوره شعراء، آیه ۱۵۱ - ۱۵۲.
  75. سوره شعراء، آیه ۱۴۶- ۱۵۲.
  76. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۶- ۲۱۷.
  77. علل شرایع، ج۱، ص۱۲۲.
  78. المیزان، ج۲، ص۱۴۵.
  79. سوره آل عمران، آیه ۶۷، سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  80. المیزان، ج۷، ص۲۱۳.
  81. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۱۷- ۲۱۸.
  82. سوره اعراف، آیه۸۵.
  83. سوره اعراف، آیه ۸۹.
  84. سوره اعراف، آیه ۸۹.
  85. سوره هود، آیه۸۸.
  86. سوره هود، آیه ۹۲- ۹۳.
  87. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۲۵- ۲۲۷.
  88. نک: المرشد الى الكتاب المقدس، ص۱۶۰.
  89. سوره طه، آیه ۱۱- ۱۴.
  90. سوره بقره، آیه ۸۳.
  91. سوره اسراء، آیه۲.
  92. سوره طه، آیه ۱۴- ۱۵.
  93. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۲۷- ۲۳۴.
  94. سوره بقره، آیه ۸۷.
  95. سوره مائده، آیه ۴۶.
  96. سوره آل عمران، آیه ۵۰- ۵۱.
  97. سوره مریم، آیه ۳۱.
  98. سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  99. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۳، ص ۲۳۴- ۲۳۶.
  100. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.
  101. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.
  102. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.
  103. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.
  104. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.
  105. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۵؛ کوشا، محمد علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰؛ الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶؛ فرهنگ شیعه، ص۲۴۹ ـ ۲۵۰.
  106. سوره احقاف، آیه۳۵.
  107. الميزان، ج۱۸، ص۲۱۹-۲۱۸.
  108. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۳۷- ۲۳۹.
  109. سوره بقره، آیه ۱۳۱ - ۱۳۳.
  110. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۱- ۲۴۴.
  111. سوره آل عمران، آیه۱۹.
  112. سوره بقره، آیه۷۹.
  113. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۷- ۲۴۸.
  114. نک: آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۱-۶۷.
  115. الميزان، ج۶، ص۷۴.
  116. نک: التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۱۲؛ ج۷، ص۳۵؛ المیزان، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.
  117. سوره نوح، آیه ۲۳.
  118. سوره طه، آیه۸۷- ۸۸.
  119. سوره انعام، آیه ۷۶ - ۷۸.
  120. سوره بقره، آیه۲۵۸.
  121. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۴۸- ۲۵۱.