ظلمستیزی در معارف و سیره حسینی
مقدمه
در تاریخ اسلام دو فرهنگ کاملاً مخالف را در برابر پدیده ستم مییابیم. فرهنگ نخست، فرهنگ مبارزه با ستمکار و ایستادگی در برابر اوست و فرهنگ دوم فرهنگ اطاعت از ستمکار و پذیرش ظلم او. این دو فرهنگ برخاسته از دو نظر فقهی در فقه سیاسی اسلام هستند: نظر نخست، مبارزه با ظالم و ایستادگی در برابر ظلم و ستم اوست. نظر دوم، اطاعت از ظالم و حرمت قیام بر ضد اوست. نظر نخست، نظر مکتب فقهی اهل بیت(ع) و دستهای از فقیهان اهل سنّت است. نظر دوم، نظردستهای بزرگ از فقیهان صدر اول اسلام از روزگار بنیامیه تا به امروز است عبدالله بن عمر بن خطاب، عبدالله بن عمروعاص، ابوهریره و کسانی همانند آنان در رأس صحابیانی هستند که به این رأی و نظر شهرهاند. گروهی از تابعان نیز که قیام بر ضد سلطان ستمگر را حرام میدیدند و به لزوم اطاعت از او و به حرامبودن مخالفت سیاسی و مقاومت مسلحانه در برابر او اعتقاد داشتند، در رأی و نظر خویش، از همین صحابیان پیروی داشتهاند. دستهای بزرگ از پیشوایان مذاهب اسلامی، مانند ابن حنبل، به همین رأی و نظر گرایش داشتهاند. بر اساس نظری که از احمد بن حنبل گزارش کردهاند - و نمیشود در آن تردید کرد - او اعتقاد داشته که فرمانبرداری و اطاعت از فرمانروایانی که از راه جنگ و شمشیر به خلافت دست یافتند، نیکوکار باشند یا بدکار، واجب است و کسی حق ندارد آنان را بد گوید و به ستیزشان رود. نیز پرداخت صدقات و زکات به آنان، نیکوکار باشند یا بدکار، جایز و مجزی است و میتوان پشت سر آنها نماز جمعه را خواند و هر که آن را اعاده کند، بدعتگذاری است که با سنّت مخالفت کرده است.
احمد بن حنبل، علت وجوب اطاعت از فرمانروای بدکار و حرمت قیام بر ضدّ او را محافظت از امنیت جامعه و حکومت در برابر فتنههای سیاسی و نظامی میداند. گروه بسیاری از فقیهان به همین رأی و نظرگراییدهاند. نوری در شرح خویش، بر صحیح مسلم ادعا میکند که فقیهان اهل سنّت بر این نظر اجماع دارند، او میگوید: «امّا قیام بر ضدّ آنان - یعنی خلفا - و جنگ با آنان به اجماع مسلمانان حرام است، اگرچه فاسق و ستمگر باشند. اهل سنّت اجماع دارند که سلطان با فسق برکنار نمیشود»[۱]. همانگونه که ابن حجر عسقلانی نیز در شرح خویش بر صحیح بخاری این اجماع را از ابن بطال روایت میکند و میگوید: «فقیهان بر وجوب اطاعت از سلطان پیروز و جهاد به همراه او، اجماع دارند و اطاعت از او را بهتر از قیام بر ضدّ او میدانند؛ زیرا این کار، جلوی خونریزی را میگیرد و مایه آرامش توده مردم میشود. آنان به این حکم استثنایی نزدهاند، مگر اینکه از سلطان کفر صریحی سرزند». سخنان فقیهان اهل سنّت در اینباره بسیار است که ما شماری از آن را در دو کتاب حوار بینالتسامح و العنف و ولایةالامر بازگو ساختهایم. این نظر فقهی و سیاسی به جامعه اسلامی راه یافت و در صلب فرهنگ رایج اسلامی در تاریخ اسلام جای گرفت و به فرهنگ فقهی حاکم در محافل مسلمانان بدل شد.
مکتب اهل بیت(ع)، همانگونه که گفتیم، در فقه سیاسی خویش، به نظر نخست مشهور است. و از این نظر فقهی بود که فرهنگی سیاسی، یعنی همان فرهنگ قیام و مبارزه مسلحانه پدید آمد. این نظر فقهی بر آیات استوار کتاب خدا و روایات صحیح و صریح رسول خدا(ص) تکیه دارد و امام حسین(ع) نیز کار قیام بر ضدّ یزید برای امر به معروف و نهی از منکر را از همین خاستگاه آغازید. از جمله آیات استوار کتاب خدا که مردم را از اطاعت کافران و فاسقان برحذر میدارد و امربه معروف و نهی از منکر میکند و همگان را از فرمانبرداری ستمگران بازمیدارد، این آیات است: ﴿وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا﴾[۲]. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ﴾[۳].
﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۴]. ﴿وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ﴾[۵]. ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾[۶]. ﴿وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ﴾[۷][۸]. خاستگاه قیام حسین(ع) بر ضدّ یزید، کتاب و سنّت بود. پس از قیام حسینی، این فقه در میان محافل اسلامی به صورتی گسترده رواج یافت و بسیاری از عالمان و فقیهان آن را پذیرفتند.
بنابراین، ما در تاریخ اسلام با دو فرهنگ فقهی روبهروییم که تا حدّ تحریم و تقابل با یکدیگر، اختلافی بزرگ دارند. این دو فرهنگ، فرهنگ مقاومت در برابر ستمکار و فرهنگ پذیرش ستم و تسلیم در برابر آن است. آیات استوار کتاب خدا که عرضه داشتیم، نیز ضرورت امربه معروف و نهی از منکر که در شریعت آمده، برای پذیرش رأی و نظر نخست بسنده است، بگذریم از احادیثی که در مجموعههای حدیثی شیعه و سنّی از رسول خدا(ص) روایت شده است. ما نمیخواهیم به جزئیات فقهی این مسئله که آن را به تفصیل در کتاب ولایةالأمر و حوار بین التسامح والعنف شرح دادهایم، وارد شویم و بر آن نیستیم که در اینجا از نظر فقهی، مسئله یادشده را بررسی کنیم. ما امویان، سپس عباسیان و آنگاه حاکمان ستمگر تاریخ اسلام را متهم میکنیم که آنان این نظر و فرهنگ فقهی اطاعت از ستمکار و پذیرش ستم را تا به امروز رواج دادهاند. مسئولیت ستم بسیار و انحراف در تاریخ اسلام در حوزه خلافت اسلامی و پس از آن در حوزه نظامهای اجتماعی را نیز بر عهده این نظر فقهی مینهیم. حاکمان ستمگر و منحرف، این نظر فقهی را تکیهگاه خویش در استمرار و انحراف از اسلام مییافتند. این نظر، مایه آرامش و خنکای آنان میشد و کاری میکرد که صدای مخالفان را در گلو خفه کنند، حاکمان ستمگر برای حکومت خویش، کجا تکیهگاهی بهتر از این مییافتند! ما تردید نداریم، احادیث منسوب به رسول خدا(ص) که از ترک مبارزه با ستمکار و گرایش به او و تسلیم و اطاعت در برابر او سخن میگویند، ساختگی هستند و به آن حضرت بسته شدهاند.
گواه این حقیقت، مخالفت این احادیث با آیات استوار کتاب خدا، احادیث صحیح رسول خدا(ص)، سیره حسین(ع) در قیام خویش بر یزید و سیره تابعان در واقعه حرّه است که طی آن پس از قیام حسین(ع) در کربلا، بر ضدّ یزید بن معاویه برخاستند و یزید نیز – بر اساس آنچه مورخان گفتهاند- کشتاری بسیار بزرگ در میان آنان به راه انداخت. اگر قیام حسینی نبود، نظر و فرهنگ فقهی اطاعت از ستمکار، نقش بزرگتر و مهمتری در سرکوب نهضتهای سیاسی - اسلامی مخالف و جنبشهای مسلحانه ایفا میکرد و سبب میشد تا مجال برای حاکمان ستمگر به شکل مطلق گسترده گردد تا آنان بر روی زمین فساد را برپا دارند و انسان و گیاه را نابود کنند و از هرگونه اعتراض و مقاومت مسلمانان در امان بمانند، مگر - آنگونه که صاحبان این نظر میگویند- کفر صریح و آشکاری از آنان سر زند.
طبری و ابن اثیر در تاریخ خویش روایت کردهاند که حسین(ع) در یکی از منزلگاههای سفر برای صحابیان خود سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! پیامبر خدا(ص) فرمود: هر کس حاکم ستمگری را ببیند که محرمات خدا را حلال میشمارد و پیمان خدا را میشکند و بر خلاف سنت پیامبر حرکت میکند و در میان بندگان خدا با گناه و ستم عمل مینماید، لیک با کردار یا گفتار خویش بر او نشورد، بر خدا فرض است که [در قیامت] او را به جایگاه همان ستمگر ببرد. هان! که اینان به اطاعت شیطان در آمده و اطاعت خدا را رها کردهاند، تباهی آورده و حدود را معطل نهاده و ثروتها را به خویش اختصاص دادهاند، حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمردهاند، و من شایستهترین مردم هستم برای اینکه این چیزها را تغییر دهد»[۹].
در سخنرانیهای حسینی و شعارهایی که امام حسین(ع) و یارانش در کربلا سردادند، تأکید و تعمیقی بر فرهنگ ستمناپذیری و مبارزه و ایستادگی یافت میشود. امام حسین(ع)، در یکی از منزلگاههای راه، برای صحابیان خویش و یاران خود سخنرانی کرد و فرمود: «هان که زنازاده پسر زنازاده، مرا میان دو چیز مخیر ساخته است: شمشیر و ذلّت و ذلّت از ما به دور است و خداوند و رسول او آن را برای ما نمیپذیرند».
علی بن حسین(ع) نیز در روز عاشورا در پیشگاه پدرش رجز میخواند و میگوید:
أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ | نَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ | |
وَ اللَّهِ لَا يَحْكُمُ فِينَا ابْنُ الدَّعِي | أَطَعْنُكُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى يَنْثَنِي |
«من علی، پسر حسین پسر علیام. به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر نزدیکتریم. به خدا سوگند آن زنازاده حق ندارد بر ما حکمرانی کند. آنقدر شما را نیزه میزنم که نیزه کج شود». تمام چیزی که حسین(ع) در مقاومت مسلحانه خویش، در برابر سپاهیان بنیامیه به دنبالش میگشت، همین دو عبارت علی بن حسین(ع) بود که گفت: «به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر نزدیکتریم» و «به خدا سوگند آن زنازاده حق ندارد بر ما حکمرانی کند». حسین(ع) به دنبال آن بود که اعلان کند امامت این امّت، حقّ اوست و میخواست پیشوایی و ولایت امویان بر مسلمانان را رد کند.[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: ابن زهره، حمزة بن علی، تاریخ المذاهب الإسلامیة، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ «و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بیگمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
- ↑ «پس، از دروغانگاران پیروی مکن!» سوره قلم، آیه ۸.
- ↑ «و از هر سوگندخواره فرومایهای فرمان مبر!» سوره قلم، آیه ۱۰.
- ↑ «پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.
- ↑ «و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۱.
- ↑ برای آگاهی از تفصیل این بحث به دو کتاب ما یعنی: حوار بین التسامح والعنف و ولایة الأمر رجوع کنید.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۰۰؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، تاریخ کامل، ج۴، ص۴۸.
- ↑ ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین، ص۱۲۷؛ کاتب واقدی، محمد بن سعد، طبقات (شرح حال امام حسین(ع))، ص۱۸۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۶؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۶۱؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۶؛ ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۳۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۶؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۰۹؛ ابن نمای حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۶۸؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۸۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۳ و ۶۵؛ بحرانی، عبدالله، العوالم (کتاب الحسین(ع))، ص۱۷۰، ۲۸۶، ۳۳۵؛ امین، سیدمحسن، اعیانالشیعه، ج۱، ص۶۰۷ و ج۸، ص۲۰۷. ملاحظه: منابع رجزها را از کتاب منظومة الحب الارغوانی ترجمه و تألیف دکتر علیرضا میرزامحمد برگرفتهام، خدا تلاشهای او را بیاجر نگذارد.
- ↑ آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا، ج۲، ص ۳۸۹.