نجف در تاریخ اسلامی
پیشینه تاریخ نجف
تکوین و گسترش و پیشینه تاریخی نجف اشرف را بر اساس دادههای تاریخی و جغرافیایی، میتوان به دو مرحله اصلی پیش از اسلام و پس از آن تقسیم کرد:
موقعیت نجف پیش از اسلام
جدیدترین یافتههای تاریخی در عراق نشان میدهد منطقه و اقلیمی که نجف اشرف در آن قرار دارد، به دوره دیرینهسنگی، نخستین قسمت از عصر حجر و قدیمیترین دوره تکامل انسان و طولانیترین مرحله تاریخ نوع بشر بازمیگردد که تقریباً مقارن با دوران زمینشناختی پلیستوسن است. این دوره از حدود یک میلیون سال پیش آغاز شده است[۱]؛ اما تاریخ تکوین شهر نجف در مقام یک منطقه مسکونی به روشنی معلوم نیست و در منابع و مآخذ هم کمتر مطلبی در این باره یافت میشود. برای نمونه در داستان عبور و نزول حضرت ابراهیم خلیل(ع) که در منابع تاریخی و حدیثی آمده، استفاده میشود که سرزمینی که اکنون شهر نجف در آن قرار دارد خالی از سکنه بوده است؛ گرچه در نزدیکی آن مردمانی زندگی میکردهاند. در این داستان چنین آمده است که حضرت ابراهیم(ع) با برادرزادهاش حضرت لوط نبی در راه مهاجرت الی الله، در حالی که بیش از صد رأس گوسفند به همراه داشتند، وارد سرزمین نجف شدند. در آن روزگار در نزدیکیهای زمین نجف، شهری زلزلهخیز وجود داشته که هر شب در آن زلزله میآمده است؛ اما چون ابراهیم خلیل در آنجا فرود آمد دیگر زمینلرزهای رخ نداد و شخصی که میزبان ابراهیم(ع) بود به مردم گفت: به خدا سوگند که هیچ چیز مانع زمینلرزه نشد، مگر وجود مرد بزرگی که دیشب مهمان من بود؛ زیرا دیدم که وی نماز بسیار میخواند. پس مردم آن دیار، به نزد ابراهیم(ع) آمدند و از وی خواستند که نزد آنان بماند و به او بخششهای فراوان کردند. حضرت ابراهیم(ع) به آنان فرمود: که من به قصد هجرت الی الله، از بابل خارج شدهام. سپس به سوی ناحیه نجف رفت و بار دیگر به نزد آنان بازگشت و ایشان گمان کردند که او در اثر بذل و بخششهایشان مایل شده نزد آنان بماند؛ اما ابراهیم(ع) به آنان فرمود: این زمین (نجف) از آن کیست؟ گفتند: این زمین از آن ما است. ابراهیم به آنان گفت: آیا این زمین را میفروشید؟ پاسخ دادند که این زمین برای تو باشد؛ اما چیزی در آن نمیروید. ابراهیم به آنان فرمود: من این زمین را دوست ندارم مگر اینکه به من بفروشید، پس گوسفندانش که صد رأس بود به آنان داد و زمین نجف را از آنان خریداری کرد. «نقیا» در زبان نبطی به معنای گوسفند و کلمه «با» به معنای «صد» است و از آن تاریخ نام نجف و سرزمینهای مجاور آنکه حدود دوازده هزار فرسنگ بود «بانقیا» (صد گوسفند) نامیده شد. ابراهیم(ع) فرمود: از این ارتفاعات (نجف) هفتاد هزار شهید بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند و هر یک از آنان گروه بسیاری را شفاعت خواهند کرد[۲].
در اطراف نجف اشرف، بقایای آثار تاریخی و باستانی زیادی وجود دارد که به زمان اسکندر مقدونی و حتی به روزگار بخت النصر بازمیگردد، مانند عریسات و ضیزن آباد که اکنون به طعیریزات معروف است و گویا زندان اسیران و سربازان و سپاهیان بوده است و تاریخِ برخی از این آثار به ۳۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد[۳] و اینها نشان میدهد که در آن روزگاران منطقه نجف مسکونی بوده است؛ به ویژه که گورستان «طارات» در نزدیکیهای نجف، این مطلب را تأیید میکند.
یاقوت حموی درباره حیره و کاخ خورنق که در یک میلی آن قرار داشته و مشرف بر نجف بوده گوید: این منطقه مسکن و مأوای پادشاهان عرب جاهلی بوده و از زمان بخت النصر و لخمیین و نعمان بن منذر و پدرانش، آباد و مسکونی بوده است[۴].
شابشتی نیز در هنگام ذکر دیر سرجس از شهر طیز ناباد که از قدیمیترین شهرهای عرب جاهلی در عراق است از حاصلخیز بودن منطقه نجف که پر از نخل و انگور و سایر درختان گرمسیری بوده، سخن گفته است. او نجف را از شهرهای پاک و باصفا شمرده است[۵]. ابوالفرج اصفهانی درباره دیر مارة مریم که از دیرهای قدیمی است میگوید آل منذر این دیر را در بهترین مکان، یعنی بین خورنق و سدیر و بین قصر ابوالخصیب و مشرف بر نجف ساختند. سپس اضافه میکند که نعمان بن منذر نیز، در زمان پادشاهی خویش «دیراللج» را که در میان دیرهای حیره، بهتر از آن نبود، ساخت. او به همراه خانوادهاش، روزهای یکشنبه به این دیر میرفت و پس از ادای مراسم مذهبی برای تفرج و استراحت به ارتفاعات نجف میرفت[۶].
از مطالب یاد شده چنین برمیآید که منطقه نجف، آباد و مسکونی بوده است، گرچه بر مسکونی بودنِ خودِ مکان فعلی شهر نجف اشارهای ندارند و فقط از آن به نام تفرجگاه پادشاهان عرب یاد کردهاند. محبوبه نوشته است که نجف در عهد پادشاهان لخمیین معمور و مسکونی بوده است و تمدنی بر مبنای فرهنگ عربی داشته است[۷]؛ اما به عقیده دیگران نجف در آن روزگاران به جز خانههای پراکنده چیز دیگری نبوده است و آنجا شکارگاه و محل تفریح و تفرج پادشاهان ساسانی، لخمیین، خلفای عباسی، امیران و بزرگان پیش از اسلام و پس از آن بوده است[۸].
به هر حال در این منطقه برخی از قبایل عرب از جمله آل بقیله میزیستهاند و به هنگام فتوحات اسلامی در عراق و در این منطقه، قبیله آل بقیله وجود داشتهاند که به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما همگی حکایت از آن دارند که این منازل در محل فعلی شهر نجف نبوده، بلکه در اطراف و حواشی آن قرار داشته است.
تنها مسیحیان نبودهاند که در این منطقه و در سرزمین حیره و نجف میزیستهاند، بلکه پادشاههای ایرانی نیز آنجا پایگاه داشتهاند و گروههایی از ایرانیان در این منطقه زندگی میکردهاند. همینطور گروههایی از مردم سریانی و بابلی و اعراب نیز، در آنجا سکونت داشتهاند و در منابع تاریخی به آنان اشاره شده است[۹].[۱۰]
موقعیت نجف در فتوحات اسلامی
منابعی که به شرح فتوحات اسلام در عراق پرداختهاند، درباره موقعیت نجف در آن روزگار به صورت پراکنده مطالبی عنوان کردهاند و با جمعبندی آنها استفاده میشود که منطقه نجف و حیره، دوبار فتح شده است؛ یکبار در زمان خلافت ابوبکر و در سال دوازدهم هجرت، که خالد بن ولید همراه با سپاهیان اسلام، به حیره رسید و پس از مذاکرات مفصل، عاقبت با مردم حیره به سرکردگی عبدالمسیح بن عمرو بن حیان بن بقیله غسانی، مصالحه کرد و قرار شد مردم حیره به حکومت اسلامی جزیه پرداخت کنند. سپس خالد بن ولید، شخصی به نام جریر بن عبدالله بجلی را همراه با گروهی از سپاهیان اسلام به «بانقیا» (نجف) اعزام کرد و مردم آنجا با وی مصالحه کردند و آنان نیز، ملزم به پرداخت جزیه شدند[۱۱]. بار دوم در زمان خلافت عمر بن الخطاب بود که مردم عراق و ایرانیانی که در آنجا میزیستند، پس از مرگ ابوبکر، سر به شورش برداشتند، و این بار خلیفه دوم در سال ۱۳ یا ۱۵ قمری، سعد بن ابیوقاص را برای فرونشاندن شورشهایی که در عراق ایجاد شده بود و همچنین برای فتح ایران به آن سامان اعزام کرد. از آن سو، رستم فرمانده سپاهیان ایران، به حیره رسید و از جانب خود جالینوس یکی از فرماندهانش را همراه با گروهی از سپاهیان به نجف فرستاد. جالینوس در نجف اردو زد. از طرف سعد بن ابیوقاص نیز گروهی از سپاهیان اسلام برای مقابله با آنان به این منطقه اعزام شدند، و در نهایت پس از درگیری مختصری سپاهیان شکست خوردند و عقبنشینی کردند و ساکنان منطقه مصالحه کردند و متعهد پرداخت جزیه شدند. در این روایات تاریخی آمده که خود رستم نیز، به نجف آمد و در آنجا خوابی دید که حکایت از پیروزی مسلمانان داشت[۱۲].
بلاذری با تفصیل بیشتری داستان فتح حیره و نجف را آورده و اشاره کرده است که خالد بخشهای مختلف عراق را فتح کرد تا به حیره و نجف رسید. در حیره عامل کسری حکومت میکرد و سرانجام پس از مذاکرات بسیار و جنگهای پراکنده که میان سپاه اسلام و مردم حیره و نجف پیش آمد، تسلیم شدند و کار به مصالحه کشید. در آن زمان بیشتر مردم نجف از اعراب عاربه یا اعراب متعربه بودند که به عربی صحبت میکردند. خالد دستور داد کاخهای اطراف نجف را محاصره کردند و مردم نجف را مخیر کرد که از سه پیشنهاد، یکی را بپذیرند: قبول اسلام، پرداخت جزیه، و جنگ. اهل کاخهای اطراف نجف، ابتدا آماده جنگ شدند ولی وقتی شمار فراوانی از آنان کشته شدند، با صلاحدید کشیشان و راهبان، دست از جنگ کشیدند و با سپاهیان اسلام مصالحه کردند و ملزم و متعهد به پرداخت غرامت گردیدند[۱۳]. به هر حال پس از فروپاشی امپراتوری ایران، حیره مرکز حکومت عاملان کسری نیز، با همه شکوه و جلالی که داشت، رو به ویرانی نهاد، و با پیدایی شهر کوفه که در زمان فتوحات اسلامی، به دستور خلیفه ثانی و به وسیله سعد بن ابیوقاص تأسیس شد[۱۴]، شهر باستانی حیره به کلی از میان رفت و از بقایای خرابههای آن و ساکنانش، در بنای کوفه استفاده شد؛ چنانکه شهر نجف نیز، بعدها برای تکوین و گسترش خویش از مهاجران کوفه استفاده فراوان کرد[۱۵].
از مطالبی که درباره نجف از منابع فتوحات اسلامی در این منطقه، نقل شده، به روشنی برمیآید که در جایگاه فعلی شهر نجف، شهری آباد و و پرجمعیت وجود نداشته است و از آن فقط به مثابه اردوگاه استفاده میشده است. تنها منبعی که به مردم نجف در زمان فتوحات اشاره کرده، فتوح البلدان بلاذری است که با توجه به نوشتههای دیگر منابع، میتوان گفت مردمی که بلاذری به آنان اشاره میکند در کاخها، دیرها و اطراف آنها میزیستهاند که در واقع در چند کیلومتری نجف فعلی بودهاند، و در ارتفاعاتی که بعدها شهر نجف در آنها بنا گردیده خانههای مسکونی وجود نداشته، و اگر هم تعدادی منازل مسکونی وجود داشته به صورت پراکنده بوده است و نمیتوان آن را شهر نامید، و محققاً شهرت و اهمیت نجف اشرف ناظر به پس از خاکسپاری بدن مطهر حضرت علی(ع) در آن است و این سرزمین پیش از آن اهمیت چندانی نداشته و نام آن به صورت جنبی و حاشیهای در وقایع و جنگهای اعراب و ایرانیان ذکر شده است؛ گرچه برخی از متأخران اصرار دارند که ثابت کنند در مکان فعلی شهر نجف، در روزگاران کهن و باستانی نیز، شهری با تمدن و فرهنگ عرب وجود داشته است[۱۶].
چنانکه پیش از این نیز، اشاره کردیم در منطقه نجف مردمانی زندگی میکردهاند و برخی از منابع به این تصریح کردهاند؛ اما هیچ یک از آنها به صراحت نام شهر یا قریه به نجف ندادهاند و فقط از آن به مثابه تفرجگاه، شکارگاه و اردوگاه سپاهیان نام بردهاند[۱۷].[۱۸]
موقعیت نجف پس از دفن امام علی(ع)
مراحل تکوین و رشد نجف اشرف را پس از فتوحات اسلامی میتوان به صورت زیر برشمرد:
نجف در حکومت علوی
پس از فتوحات اسلامی و پیدایی شهر کوفه و مهاجرتِ بیشتر اهل حیره و مناطق اطراف و به این شهر، در طول دو دهه، در منابع اسلامی کمتر نامی از نجف به میان آمده است و فقط در زمان انتقال مرکز خلافت اسلامی در زمان امیرمؤمنان(ع) به این شهر است که باز نام نجف بر سر زبانها میافتد و در منابع اسلامی به آن اشاره شده است. از جمله نوشتهاند حضرت امیر(ع) دهاتی را که بین کاخ خورنق، حیره و کوفه بود خریداری کرد، و در حدیث دیگری آمده است که آن حضرت زمینها و دهات بین نجف، و حیره و کوفه را به چهل هزار درهم خریداری کرد و گروهی را بر این امر گواه گرفت. برخی به آن حضرت عرض کردند که یا امیرالمؤمنین، این زمین را به این مال بسیار میخری در حالی که هیچ حاصلی از آن به عمل نمیآید. حضرت فرمود: از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: در کوفه فتنههای بسیار خواهد شد و از صحرای پشت آن [نجف] هفتادهزار شهید محشور خواهند شد که بیحساب به بهشت روند، و من خواستم که این جماعت از ملک من محشور شوند.
ابن طاووس پس از نقل این دو حدیث گوید: مراد از پشت کوفه، بیرون خندق است؛ زیرا عمارت کوفه تا اینجا کشیده شده است و حضرت بیرون عمارت را خریدند... و معلوم میشود که آن حضرت بیرون شهر کوفه را خریدند و دفن آن حضرت در ملک خود، اولی است[۱۹].
همچنین در وصایای امام علی(ع) به فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز، بار دیگر سخن از نجف به میان میآید و حضرت وصیت میکند او را در آنجا به خاک سپارند[۲۰].[۲۱]
نجف در دوره اول عباسیان
پس از شهادت حضرت علی(ع) فرزندان و خواص یارانش، بر مبنای وصیت آن حضرت، مخفیانه وی را در میان ارتفاعات نجف به خاک سپردند. از اواخر حکومت امویان تا اوایل روی کار آمدن عباسیان، قبر مطهر امام، از نظرها مخفی بود و جز فرزندان و نوادگان آن حضرت و برخی از خواص اصحاب ائمه(ع) کسی از مرقد مطهر علی(ع) در نجف خبر نداشت. در آغاز حکومت عباسیان به ویژه در سال ۱۳۳ قمری، برای مدتی کوتاه قبر آن حضرت ظاهر شد؛ ولی بار دیگر به سبب کینهتوزی خلفای عباسی، بار دیگر قبر مطهر از نظرها پنهان گردید، تا در سال ۱۷۰ قمری / ۷۸۶ میلادی و در زمان هارون الرشید که بار دیگر قبر مطهر ظاهر شد و به دستور هارون بر فراز آن قبهای ساختند و مردم اجازه یافتند که به زیارت مرقد مولا بروند و گروهی از علویان و شیعیان در کنار مرقد مطهر اقامت کردند و منزلهایی در اطراف آن ساختند. این نخستین گام تکوین نجف اشرف در دوره اسلامی است[۲۲]. بنا به نوشته مورخان و جغرافیدانان، نخستین خانههای مسکونی را مهاجران، یک سال پس از آشکار شدن مرقد مطهر و ساختن قبه بر آن، در شمال مرقد مطهر، به سال ۱۷۱ قمری / ۷۸۷ میلادی بنا کردند. این محل امروزه به نام «مشراق» معروف است و گویا علویان و برخی از خواص شیعیان جزو نخستین مهاجرانی هستند که در نجف اقامت کردند و در اطراف مرقد مطهر خانه ساختند[۲۳].
پس از هارون الرشید و روی کار آمدن موقت امین، فرزند وی فرصت پرداختن به امور نجف و اصلاحات در مرقد مطهر را نیافت و طبیعی است که در این روزگار که کسی توجهی به نجف نداشته است، مردم به تدریج به آنجا مهاجرت کرده باشند[۲۴]؛ زیرا روایات متعددی درباره فضیلت نجف اشرف وجود داشت که آنان را به مهاجرت به این شهر تشویق میکرد و همین امر تأثیر شگفتی در رشد و گسترش آن داشت. همچنین روایاتی درباره فضیلت سکونت یا دفن مردگانشان در جوار مرقد مطهر علوی وجود داشت که بیش از پیش شیعیان و دوستداران اهل بیت را به اقامت در این مکان تشویق میکرد[۲۵].
در دوره کوتاه خلافت الواثق بالله عباسی در فاصله سالهای ۲۲۷ - ۲۳۲ قمری که اندکی با علویان به نرمی رفتار شد و خلیفه به زیارت مرقد مطهر رفت و اسحاق موصلی قصیدهای در توصیف شهر نجف گفت، مردم جرئت بیشتری یافتند که به زیارت قبر امام بروند و در نجف اقامت کنند و به این ترتیب، تا حدودی این شهر گسترش و توسعه یافت[۲۶].[۲۷]
نجف در دوره دوم عباسیان
با نفوذ ناصبیان در دستگاه عباسی در زمان متوکل، بار دیگر کشتار علویان و شیعیان آغاز شد و زمینه انزوای شهر نجف به وجود آمد. متوکل در یک اقدام وحشیانه مرقد مطهر امام حسین(ع) و خانههای اطراف حرم را ویران کرد، و بنا به نوشته برخی مورخان، این تخریب در نجف اشرف و مرقد مطهر علوی نیز صورت گرفت، به این ترتیب جز افراد پاکباخته و عاشق اهل بیت، کسی جرئت نکرد که به نجف اشرف برود و بنابراین شهر نجف به جای توسعه یافتن، رو به ویرانی نهاد[۲۸].
در سال ۲۴۸ قمری/ ۸۶۲ میلادی با روی کار آمدن مستنصر عباسی، فرزند متوکل، علویان و شیعیان توانستند به زیارت مشاهد مشرفه به ویژه نجف و کربلا بروند و محیطی امن برای مهاجرت و سکونت در این شهر پدید آمد؛ ولی با مرگ مستنصر و روی کار آمدنِ دیگر خلفای عباسی و سختگیری و ستم آنان به خاندان نبوت و شیعیان، دولت عباسی بار دیگر با انفجار حرکتهای انقلابی و قیامهای گسترده علویان و دوستداران آنان در سراسر بلاد اسلام روبهرو شد؛ به ویژه در کوفه، مکه، مصر و طبرستان که موجب روی کار آمدن برخی از دولتهای شیعی در بخشهایی از سرزمینهای اسلام گردید[۲۹].
در زمان معتضد عباسی (۲۷۹ - ۲۸۹ق / ۸۹۲ - ۹۰۲ م) انقلابها و قیامهایی در جهان اسلام به وسیله علویان یا به نام خاندان نبوت پیدا شد که پیش از وی نیز، آغاز شده بود. معتضد برای فرو نشاندن این قیامها، ناچار بود تا حدودی علویان و شیعیان را آزاد گذارده، از فشار و اختناق پیش از خود بکاهد و قهر و غضب مسلمانان را که در اثر ظلم و جور بر آل پیامبر و علویان، شعلهور شده بود، قدری فرو نشاند. به این ترتیب علویان و شیعیان آزادی عمل بیشتری یافتند و به زیارت مشاهد مشرفه رفتند و به ویژه نجف و کربلا را بازسازی کردند و به این ترتیب مهاجرت به این دو شهر آغاز شد، و بار دیگر شهر گسترش یافت و روز به روز بر تعداد منازل مسکونی آن افزوده شد و حتی نوشتهاند که معتضد خود تمهیداتی ایجاد کرد تا دولت علوی در طبرستان بتواند به راحتی به گسترش مشاهد نجف و کربلا بپردازد و وضع نابسامان علویان را در این دو شهر، کوفه و بغداد، سر و سامان دهد. در این اوضاع و احوال بود که نجف اشرف رو به رشد و شکوفایی نهاد و خلفا، امیران و پادشاهان به ویژه دولتهای شیعی از اطراف و اکناف جهان اسلام در عمران و آبادانی نجف و تعمیرات مرقد مطهر، بر یکدیگر سبقت گرفتند[۳۰].[۳۱]
نجف در روزگار آل بویه
چنانکه گذشت، در دوره ضعف حکومت عباسی و پیش از حکومت آل بویه، مردم اجازه یافتند تا به نجف اشرف مهاجرت کنند و به زیارت مرقد مطهر علوی بپردازند و این امر در فاصله سالهای ۳۳۴ - ۴۵۰ قمری/ ۹۴۵ - ۱۰۵۸ میلادی و در روزگار حکومت آل بویه، چنان گسترش یافت که منازل و محلاتی در اطراف مرقد مطهر ساخته شد و شهری جدید و مهم پدید آمد[۳۲].
از هنگامی که در سال ۳۳۴ قمری، صفر الدوله بویهی (۳۰۳ - ۳۵۶ ق / ۹۱۵ - ۹۶۷ م) پیروزمندانه وارد بغداد شد و دولت شیعی او پایههای قدرت خویش را در متن خلافت عباسی، استحکام بخشید، تا سالی که عضدالدوله بویهی در ۳۶۷ قمری/ ۹۷۷ میلادی، بر عراق به صورت کامل مسلط شد و شهر نجف رو به گسترش نهاد و علویان و شیعیان از هر سو رو به نجف نهادند و به دنبال آنان عالمان، دانشمندان و طالبان علم، در این شهر گرد آمدند و هسته اولیه حوزه علمیه نجف اشرف بنا نهاده شد و همگان تشویق و ترغیب شدند که به نجف اشرف مهاجرت کرده در آنجا سکونت نمایند و این گسترش و مهاجرت در زمان عضدالدوله بویهی به اوج خود رسید؛ زیرا وی تعمیرات گسترده و اصلاحات فراوانی در بارگاه علوی و شهر نجف صورت داد و بر فراز مرقد مطهر امام گنبدی سفید بنا نهاد و در اطراف شهر دیوار (سور) و حصاری کشید، تا از هجوم اعراب به این شهر جلوگیری کند[۳۳].
عضد الدوله پس از به دست گرفتن حکومت در بغداد، همه ساله به نجف و کربلا مشرف میشد و علویان و شیعیان را به مهاجرت و سکونت در این شهر تشویق میکرد. او نخستین کسی است که محیط شهر نجف را تا ۲۵۰۰ قدم در اطراف مرقد مطهر علوی گسترش داد و در اطراف آن دیوار و بارو کشید و برای اولین بار، برای حرم و بارگاه علوی چند حاجب و خادم تعیین کرد و برای آنان مقرری و حقوق قرار داد و این امر موجب شد، تا گروه فراوانی به این شهر مهاجرت کنند؛ چنانکه نوشتهاند در زمان وی بین سالهای ۳۶۸ - ۳۷۱ قمری/ ۹۷۸ - ۹۸۱ میلادی جمعیت نجف بین ۶۰۰۰ تا ۷۸۰۰ نفر بود که شمار ۱۷۰۰ یا ۱۹۰۰ نفر از آنان علوی بودند و هنگامی که وی در این سالها به نجف مشرف شد، به علویان، زائران، ساکنان نجف و فقیهان و به خادمان حرم شریف و فقیران بخشش فراوانی نمود و برای رفع کمبود آب شهر اقدامات اساسی و بنیادینی صورت داد؛ به این ترتیب که به اصلاح چاهها و قناتهای شهر نجف پرداخت و در فاصله بین چاهها به حفر قناتهایی پرداخت که یک سوار به راحتی میتوانست در آنها حرکت کند و به این ترتیب از چاهی به چاهی دیگر، آب جاری ساخت، تا اینکه در جهت غربی نجف، آب از زمین خارج میشد. این قناتها به نام خود وی شهرت یافت و شهر چندین قرن، از این قناتها استفاده میکرد و همین امر موجب رشد اقتصادی، جذب و جلب مهاجران و گسترش این شهر شد[۳۴].
از آن پس نجف رو به رشد و گسترش نهاد، و با مهاجرت شیخ طوسی در سال ۴۴۸ قمری / ۱۰۵۷ میلادی به این شهر گروههای مختلف شیعی نیز به اشتیاق همجواری با امام علی(ع) روی به نجف آوردند و روز به روز بر گسترش آن افزودند[۳۵].[۳۶]
نجف در روزگار ایلخانان مغول
در ۶۵۶ قمری/ ۱۲۵۸ میلادی با سقوط بغداد به دست هلاکوخان مغول، عراق به شش قسمت اداری تقسیم شد و نجف جزو نواحی حله به شمار رفت؛ اما حکومت بر این شهر، به نقیبان سادات واگذار شد و از آن تاریخ تا ۷۳۵ قمری/ ۱۳۳۵ میلادی نجف اشرف، در حکومت ایلخانیان باز هم رو به گسترش نهاد و ایلخانان مغول، به این شهر، عنایت و توجه فراوانی کردند و به ایجاد قناتها و مدارس دینی در آن پرداختند و در این روزگار، شهر نجف به مرکز تجاری منطقه و عراق مبدل گشت[۳۷].[۳۸]
نجف در زمان جلایریان
در فاصله حکومت جلایریان (۷۳۹ - ۸۱۴ ق / ۱۳۳۸ - ۱۴۱۱ م) شهر نجف، باز هم شاهد رونق و رشد و گسترش بود. آنان در این شهر، مراکز و مؤسسات علمی، دینی و اقتصادی فراوانی ایجاد کردند و سلطان اویس بن حسن جلایری، برای جلوگیری از هجوم قبایل و اعراب بر وی و دشمنان، در گرد این شهر حصار کشید و به تعمیر گنبد و بارگاه امام علی(ع) پرداخت[۳۹].[۴۰]
نجف در دوره قراقویونلوها
در سال ۸۵۷ قمری/ ۱۴۵۳ میلادی و زمان حکومت امیر جهانشاه قراقویونلو و حکومت فرزندش پیر بوداق در بغداد، آل مشعشع به نجف یورش بردند. عبدالله بن فتح الله بغدادی ملقب به غیاث، درباره این حادثه چنین گزارش داده است: «در روز یکشنبه ۲۳ ذیقعده ۸۵۷، سلطان علی مشعشع، فرزند سیدمحمد مشعشع به جانب مشهد غروی و حایری حرکت کرد و وقتی به مشهد رسید، درهای حرم را به روی او باز کردند و او حرم مطهر را غارت کرد و آنچه از شیشهها، قندیلها، پردهها، زیلوها، و طلا و نقره و جز آنها در آن بود چپاول کرد و با اسب وارد حرم مطهر شد و دستور داد تا صندوق قبر را شکسته و آتش زنند و اهالی مشهد غروی و مشهد حایری را قتل عام کنند از سادات و دیگران»[۴۱]. از این واقعه تنها غیاثی خبر داده است، و سایر مورخان پس از وی، از او نقل کردهاند[۴۲].
نجف در دوره صفویان
با پیدایی دولت مقتدر صفوی در ایران، در فاصله سالهای ۹۱۳ - ۹۴۱ قمری/ ۱۵۰۷ - ۱۵۳۴ میلادی نجف اشرف بار دیگر، در تمام ابعاد به شکوه و عظمت رسید؛ زیرا با تشویق پادشاهان صفوی، افزون بر مردم عادی، زائران طالبان علم، گروه فراوانی از تجار وارد این شهر شدند و به ایجاد و انشای مراکز مهم اقتصادی، عمرانی و اجتماعی پرداختند و شهر نجف رو به آبادانی و گسترش بیشتر نهاد[۴۳].
در آغاز سده دهم هجری، شاه اسماعیل صفوی بر بغداد مستولی شد و عراق را از زیر نفوذ دولت عثمانی خارج ساخت و به این ترتیب از سال ۹۱۳ قمری، سرزمین عراق، زیر نفوذ مستقیم ایران در آمد و تا پایان سلطنت شاه اسماعیل و تا سال ۹۴۱ قمری/ ۱۵۳۴ میلادی وی به اصلاحات اساسی در نجف پرداخت و در عمران و آبادانی این شهر کوشید و نهری که نزدیک نجف بود، به دست او تعمیر و از آن پس به نام وی خوانده شد.
این نهر را که از فرات منشعب میشد، به دستور او حفر کردند و چون ارتفاع بیشتر شهر نجف، در برابر مناطق و زمینهای اطراف شهر، اتصال آب و رساندن آب جاری و مکشوف را به داخل شهر غیر ممکن میکرد، از این رو به دستور وی قناتها و راهروهایی در زیر زمین حفر شد و چاههای آب موجود در شهر را به همدیگر متصل کرد، تا به مرکز شهر رسید و به این طریق آب نهر به سطح زمین منتقل گردید و بر رونق اقتصادی، عمران و آبادانی شهر و گسترش آن، تأثیر فراوانی نهاد[۴۴].
در جنگ و ستیزهای فراوان صفویان و عثمانیان، عراق و بالطبع شهر نجف، دست به دست میگشت. گاهی صفویان بر این شهر استیلا داشتند و نجف در زمان آنان به شکل شگفتآوری رو به پیشرفت مینهاد و گاه عراق و نجف زیر نفوذ دولت عثمانی قرار میگرفت و در این دورهها شهر از رشد و گسترش میافتاد[۴۵].
نجف در زمان دولت عثمانی
تسلط صفویان بر نجف اشرف دیری نپایید؛ زیرا در سال ۹۴۱ قمری/ ۱۵۳۴ میلادی سلطان سلیمان قانونی، عراق و نجف را از ایرانیان پس گرفت. او قصد داشت در رقابت با سلاطین صفوی اصلاحات بیشتری در نجف صورت دهد و حتی خود به زیارت نجف و کربلا رفت و دست به اصلاحاتی نیز زد؛ اما در مجموع در دوره تسلط آنان در فاصله سالهای ۹۴۱ - ۱۳۳۳ قمری/ ۱۵۳۴ - ۱۹۱۴ میلادی شهر نجف و دیگر مشاهد مشرفه، گرفتار رکود گردید و از پیشرفت آنان به تدریج کاسته شد. البته دوره شانزده ساله حکومت شاه عباس اول و نوهاش شاه صفی و نادرشاه را باید از این تاریخ استثنا کرد[۴۶].
نجف در زمان افشاریان
نادر شاه افشار، بین سالهای ۱۱۴۴ - ۱۱۵۹ قمری/ ۱۷۳۱ - ۱۷۴۶ میلادی با دولت عثمانی در جنگ و ستیز بود و بالاخره، در ۱۱۵۸ قمری بر دولت عثمانی چیره شد. او نجف و کربلا و بخش مهم از عراق را از زیر نفوذ عثمانیان خارج ساخت. شاه افشاری اقدامات مهمی در جهت عمران و آبادانی شهر نجف صورت داد و او بود که گنبد، مأذنهها و ایوان بارگاه امام علی(ع) را طلاکاری کرد و در این راه اموال بسیاری خرج کرد[۴۷].[۴۸]
نجف در دوره دوم دولت عثمانی
از نیمه دوم سده دوازدهم قمری بار دیگر عثمانیان، بر عراق مسلط شدند و این تسلط تا سال ۱۳۳۳ قمری/ ۱۹۱۴ - ۱۹۱۵ میلادی به طول انجامید. از این دوره به بعد عمران و آبادانی این شهر گرفتار نوسانهای سیاسی و مذهبی شد. با این که در این روزگار، اداره نجف را بیشتر نقیبان به عهده داشتند و حکومت مرکزی کمتر در امور سیاسی و عمرانی شهر دخالت میکرد، در اثر دشمنی دولت عثمانی با شیعیان، به گسترش شهر کمتر توجه شد. در اوایل سده سیزدهم قمری نیز وهابیان به عتبات عالیات، به ویژه به نجف یورش بردند و مدتها این شهر را محاصره کردند و ویرانیهای فراوانی به بار آوردند[۴۹].
دیری نپایید که با روی کار آمدن قاجاریان در ایران، نجف کانون توجه شد و طولی نکشید که این شهر شکوه و عظمت دیرینه خویش را در اثر ارتباط تنگاتنگی که مجتهدان آن دیار با ایران و هند برقرار کردند، باز یافت. نجف در فاصله سالهای ۱۲۳۶ قمری/ ۱۸۲۱ میلادی به بعد به اوج شکوفایی خویش رسید و پادشاهان قاجار به اصلاحات فراوانی در این شهر پرداختند و کمکهای مالی فراوانی از ایران و هند و دیگر مناطق شیعهنشین به نجف سرازیر شد و با پیدایی امنیت بیشتر مهاجرت و سکونت در آن رو به افزایش نهاد و هر روز این شهر گسترش بیشتری مییافت؛ ولی علیرغم این شکوفایی، کینه و عداوتی که مردم این شهر از حکومتهای عثمانی در عراق داشتند، مردم را به قیام علیه والی دولت عثمانی در نجف واداشت تا اینکه در سال ۱۳۳۳ قمری/ ۱۹۱۵ میلادی اهالی نجف، والی ترک را از نجف بیرون کردند و خود حکومت شهر را به دست گرفتند[۵۰].[۵۱]
نجف در روزگار استعمار انگلیس
دولت استعماری انگلیس در سال ۱۳۳۵ قمری/ ۱۹۱۷ میلادی شهر بغداد را اشغال کرد. انگلیسیها تا مدتی شهر نجف و توابع آن را رها کردند؛ ولی پس از چندی نمایندهای از جانب حاکم انگلیس در بغداد، در مقام والی نجف انتخاب و به این شهر فرستاده شد، و از این تاریخ به بعد، عالمان دینی و اهالی نجف، به سیاست روی آوردند و انجمنها و گروههای سری در این شهر تشکیل شد. هدف این تشکیلات، رهایی نجف و عراق، از سلطه انگلیس بود. در این زمینه مجتهدان برجسته نجف، از نفوذ خویش در میان قبایل نجف، کوفه و توابع آنها بر ضد انگلیس استفاده کردند و با مسلح شدن عشایر و قیام اهالی نجف در سال ۱۳۳۶ قمری/ ۱۹۱۸ میلادی این عشایر به کمک و حمایت همهجانبه از قیام نجف پرداختند و مارشال انگلیس (حاکم نجف) کشته شد. ولی به رغم از هم پاشیده شدن این قیام، نتیجهای مثبت به بار آمد و آن ایجاد نطفه انقلاب دیگری به نام «ثورة العشرین» بود که به رهایی نجف و عراق از نفوذ و سلطه انگلستان انجامید و به این ترتیب دولت و حکومت مستقل عراق به وجود آمد[۵۲].[۵۳]
نجف پس از استقلال عراق
با استقلال عراق و روی کار آمدن دولت پادشاهی در این کشور، و در فاصله سالهای ۱۳۵۰ - ۱۳۷۸ قمری/ ۱۹۳۱ - ۱۹۵۸ میلادی به شهر نجف اندکی توجه و عنایت شد؛ ولی رشد و گسترش آن کند بود؛ تا اینکه رژیم جمهوری در این کشور برقرار گردید و از سال ۱۳۷۸ قمری/ ۱۹۵۸ میلادی حرکت عمرانی سریع و بزرگی در نجف پدید آمد و این شهر چنان رو به گسترش نهاد که در طول تاریخ بیسابقه بود. در فاصله این سال تا روی کار آمدن حزب بعث، به دلیل ازدیاد و کثرت مهاجران به این شهر و ایجاد راههای مواصلاتی و فراوانی وسایط نقلیه، شهر نجف به شرق و جنوب گسترش یافت و محلههای مسکونی جدیدی به وجود آمد و این شهر بار دیگر به صورت مرکز تجاری مهمی در این منطقه در آمد[۵۴]. اما پس از روی کار آمدن حزب بعث در عراق، این شهر باز دچار رکود گردید و از گسترش آن کاسته شد؛ هر چند اهمیت و جایگاه خویش را همچنان حفظ کرد[۵۵].[۵۶]
مراحل گسترش نجف
رشد و گسترش شهر نجف را از نظر تاریخی میتوان به پنج مرحله اصلی تقسیم کرد[۵۷]:
۱. نخستین مرحله رشد و گسترش شهر نجف را میتوان از آغاز پیدایی آن تا سال ۱۱۷۹ قمری/ ۱۷۶۵ میلادی دانست. نخستین خانههایی که در سال ۱۷۱ قمری/ ۷۸۷ میلادی در اطراف مرقد مطهر ساخته شد، در قسمت شمال قبر مولا علی(ع) بوده است. این ناحیه اکنون به محله مشراق شهرت دارد. این بخش تا غرب مرقد امتداد یافته و به سوی جنوب مرقد پیش رفته است و محلات مسکونی «رباط» و «جیه» را به وجود آورده است که نزدیک جامعِ هندیِ فعلی قرار دارد. محله زنجبیل نیز که امروز «عقدالحمیر» خوانده میشود، در آن واقع شده است؛ اما تاریخ معین و دقیقی را نمیتوان برای ایجاد این محلهها یافت[۵۸]. از آن تاریخ تا آمدن شیخ طوسی در سال ۴۴۸ قمری/ ۱۰۵۷ میلادی به این شهر، چهار بارو (سور) یا حصار و دیوار، به دور مرقد مطهر و شهر نجف کشیده شد. تاریخ ایجاد این دیوارها و حصارها بیش از هزار سال است که از سده سوم آغاز و در سده چهاردهم قمری، پایان یافته است.
این سورها و دیوارها، نخستین بار در اطراف مشهد شریف و مرقد مطهر علوی کشیده شده است؛ پیش از آنکه کسی در نجف سکونت داشته باشد[۵۹]. این حصارها به قرار زیرند:
- نخستین سوری که در گرداگرد مرقد مطهر علوی کشیده شده و تاریخ از آن یاد کرده، حصاری است که به دست محمد بن زید داعی (متوفای ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م) یا برادرش حسن بن زید، ساخته شده است. این سور هفتاد طاق داشته است و مانند زاویهها و غرفههایی بوده که در زمان آل بویه ساخته میشد، تا اهل علم و طلاب در آن سکونت کنند[۶۰].
- سور و حصار دوم را چنانکه ابن حوقل اشاره کرده، ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان، حاکم موصل، در ۲۹۲ قمری/ ۹۰۵ میلادی یا پس از آن، در اطراف مرقد مطهر علوی ساخت. گرچه تاریخ دقیق بنای آن معلوم نیست، به نظر میرسد که در ربع اول قرن چهارم قمری ساخته شده است. این سور، گویا در پشت سور محمد بن زید داعی بنا شده و این نخستین گام، در توسعه مرقد شریف به شمار میرود؛ زیرا زائران و مهاجران این شهر زیاد شده بودند و در سور اول نمیگنجیدهاند[۶۱].
- حصار و سوری است که عضدالدوله بویهی (۳۲۴ - ۳۷۲ ق/ ۹۳۶ - ۹۸۲ م) به دور مرقد مطهر یا نجف کشیده و محیط آن ۲۵۰۰ قدم بوده است[۶۲]. در برخی منابع هم آمده است که مسعود بن بویه بویهی، دستور داد سوری در اطراف نجف اشرف بکشند[۶۳]. گرچه به تاریخ احداث این سور اشارهای نشده و همچنین تاریخ ورود مسعود بن بویه بویهی، به نجف ذکر نگردیده است، گویا در اواخر سده چهارم قمری باشد. اینکه شخصی به نام مسعود بن بویه داشته باشیم، محل تأمل است و در اینکه برخی نوشتهاند، منظور همان عضدالدوله بویهی است، نیز تردید وجود دارد؛ زیرا نام عضدالدوله، فناخسرو بوده است و به این ترتیب میتوان گفت که به احتمال زیاد، این روایت از ساختههای عصر سلجوقی است؛ چه اجزای این روایت و مطالب نقل شده، هیچ یک با هم سازگاری ندارد[۶۴].
- بنا بر روایات و نوشتههای ابن کثیر، ابن وردی و ابوالفداء، ابومحمد حسین بن فضل بن سهلان در سال ۴۰۰ قمری / ۱۰۰۹ یا ۱۰۱۰ میلادی حصار و دیواری در اطراف نجف اشرف ساخت و متولی ساخت. این حصار، ابواسحاق ارجانی بوده است. گویا این حصار، نخستین دیوارهای بود که در اطراف شهر نجف کشیده شد؛ زیرا سه حصار دیگر را در اطراف مرقد مطهر ساخته بودند. البته برخی حصار عضدالدوله را نخستین دیواره نجف دانستهاند. حصار ابومحمد حسین بن فضل بن سهلان، دارای درهای محکم و آهنین بوده است و این سور گویا تا اواخر سده ششم قمری وجود داشته است. برخی نوشتهاند که در سال ۵۷۵ قمری / ۱۱۷۹ میلادی این سور دارای دو در به نامهای باب اسلام الکبیر و باب عبدالحمید النقیب بن اسامه بوده است[۶۵]. با احداث این حصار، نجف اشرف به شکل دایرهای در آمد که طول محیط آن ۱۲۵۰ متر بود و بیشتر جهات آن ۱۹۹۰ متر بوده است و موقعیت آن از اول سوق صفارین فعلی به بعد، بوده است[۶۶].
- در نیمه دوم سده هشتم قمری، سلطان اویس جلایری (متوفای ۷۷۶ ق/ ۱۳۷۴ م) که بر عراق فرمان میراند، دستور داد که سور جدید نجف را بسازند. محیط این حصار ۱۷۲۱ متر بود. این سور دری بزرگ به نام باب البلده داشت و این خود حکایت از آن دارد که در سده هشتم قمری، شهر نجف به صورت نسبی گسترش یافته بود و از اینرو در توصیف آن، این شهر را شهری کوچک نوشتهاند[۶۷]. در داخل این سور و در گرداگرد مرقد مطهر، محلههای مسکونی ساخته شده بود؛ مانند محله آل جلال که بازار طلافروشان فعلی است و محله البرکه که مسجد آل طریحی فعلی در سمت محله براق است و محلة العماره نیز، توسعه یافت چنانکه در اطراف مرقد صاحب جواهر، امتداد پیدا کرد؛ ولی در سمت شرق مرقد مطهر امام علی(ع) محلههای مسکونی دیگری غیر از محله العلا، ساخته شد و گویا این همان سوری است که برخی در سفرنامههای خود به آن اشاره کردهاند[۶۸]. برخی نوشتهاند این سور در سال ۱۰۳۹ قمری / ۱۶۲۹ میلادی تعمیر شده است[۶۹].
- آخرین سوری که در اطراف نجف کشیده شد، سوری است که در سال ۱۲۰۳ قمری / ۱۷۸۸ میلادی به دستور سلیمان پادشاه، وزیر دولت عثمانی کشیده شده است و تا دهه ششم سده چهاردهم قمری/ بیستم میلادی باقی ماند[۷۰] و این سور همان است که به گفته کوفی تا امروز باقی مانده است[۷۱]. این سور در سال ۱۲۱۷ قمری/ ۱۸۰۲ میلادی به وسیله نظام الدوله محمد حسین علاف، وزیر فتحعلی شاه قاجار، تجدید بنا و تعمیر شد و در پشت آن خندق بزرگی کنده شد تا از هجوم وهابیان به این شهر جلوگیری شود. نظام الدوله برای این سور، برجهای دیدهبانی ساخت که دارای کنگرهها و شبکهها و سوراخهایی بود که در هنگام هجوم دشمن، از آنها استفاده میشد[۷۲]. برخی هم نوشتهاند که این تعمیرات و تجهیزات به خواست علما و اشراف نجف از نظام الدوله، در سال ۱۲۳۳ قمری/ ۱۸۱۸ میلادی ساخته شده است[۷۳]. این سور در آغاز دارای دو در، به نامهای باب الکبیر که به سمت کوفه باز میشد، و باب ثلمه که در سمت غرب نجف و در نزدیکی مقام امام زین العابدین(ع) قرار داشت[۷۴].
در سال ۱۲۸۸ قمری/ ۱۸۷۱ میلادی در سمت قبله، در دیگری به نام باب السقائین یا «باش تابیه» ساختند. باش تابیه اصطلاحی ترکی و به معنای برج است که امروزه به آن باب اشتابیه گویند. این در را حاج عبدالسمیع اصفهانیِ تاجر، در عهد سلطان عبدالعزیز عثمانی باز کرد[۷۵]. برخی نیز گفتهاند این در را به دستور علامه سید محمدتقی آل بحرالعلوم (متوفای ۱۲۸۹ق) باز کردهاند[۷۶].
۲. مرحله دوم گسترش شهر نجف از سال ۱۱۷۹ قمری/ ۱۷۶۵ میلادی آغاز میشود و تا سال ۱۳۴۴ قمری/ ۱۹۲۵ میلادی ادامه مییابد. در فاصله این سالها، شهر نجف به دلیل ازدحام بیش از حد جمعیت و مهاجرت بسیار وسعت زیادی مییابد؛ از اینرو چنانکه اشاره شد نظام الدوله محمدحسین علاف - وزیر فتحعلی شاه قاجار- در اطراف شهر سوری با چهار دروازه احداث کرد که با سور سابق بیش از ۸۵ متر فاصله داشت.
در سالهای بعد به دلیل ازدیاد جمعیت و عدم امکان خانهسازی در داخل این سور جدید، مقداری از سور را تخریب کردند و در بیرون آن اقدام به ساخت منازل مسکونی نمودند و در پی آن مؤسسات و مدارس جدید و مرکز شهربانی نجف و دیگر دوایر دولتی در بیرون سور ساخته شدند[۷۷].
۳. مرحله سوم گسترش این شهر، در فاصله سالهای ۱۳۴۴ - ۱۳۷۸ قمری / ۱۹۲۵ - ۱۹۵۸ میلادی بوده است که به تدریج در اثر نیاز به گسترش شهر، در قسمتهای دیگر سور ششم نیز، رخنههایی ایجاد شد و مردم در خارج سور ساختوساز منازل مسکونی را شروع کردند و محلههای جدیدی مانند محله غازیه (یا محله جدیده) و صالحیه به وجود آمدند[۷۸]. در واقع آغاز تخریب سور را برخی سال ۱۳۵۰ قمری/ ۱۹۳۱ میلادی نوشتهاند[۷۹].
۴. مرحله چهارم از سال ۱۳۷۸ قمری/ ۱۹۵۸ میلادی آغاز شده و تا سال ۱۳۹۳ قمری/ ۱۹۷۳ میلادی ادامه یافته است. این مرحله در واقع دورهای است که شهر نجف از نظر عمران و آبادانی و فرهنگی و حتی سیاسی، گسترش و رشد فوقالعادهای یافته و در مسیر ترقی و پیشرفت و تجدید حیات گام برداشته است[۸۰]. شهر در تمام ابعاد، گسترش یافته و تغییرات اساسی در خیابانها به وجود آمده است؛ چنانکه همه مراکز و منازل مسکونی میان شارع الصادق(ع) و شارع زین العابدین(ع) ویران شد تا به جای آنها بزرگراهی ایجاد شود که مرقد امام علی(ع) را به مرقد امام حسین(ع) در کربلا مرتبط سازد و برنامههایی برای گسترش اطراف صحن حیدری و توسعه شارع زین العابدین(ع) از سال ۱۴۰۲قمری/ ۱۹۸۱ میلادی آغاز شده است[۸۱].[۸۲]
منابع
پانویس
- ↑ النجف الاشرف اسهامات، ص۲۳۰.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۲؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۳ – ۴۸۴؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ذیل کلمه (طیر ناباذ)؛ مجله لغة العرب، ج۲، ص۳۲۱ – ۳۲۶.
- ↑ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۵.
- ↑ شابشتی، الدیارات، ص۲۳۳ – ۲۳۴.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الدیارات، ص۱۳۹ – ۱۴۳.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۶.
- ↑ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۲۳۶ به بعد؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۴۷.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح،ج ۱، ص۹۵ - ۹۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۳۴۶، ۳۶۱، ۳۶۳، ۳۶۴، ۳۶۷، ۳۶۸.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری،ج ۳، ص۵۰۷ - ۵۱۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام (عهد الخلفاء الراشدین)، ص۱۴۳؛ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۲۶۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۵۵.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۲۵۳، ۲۵۴، ۲۵۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۲۸۴؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک والممالک، ص۵۶؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۲۴ - ۲۵.
- ↑ آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها،ج ۱، ص۱۶.
- ↑ ر.ک: النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۰.
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۵۸ - ۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، ترجمة فرحة الغری، ص۶۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۳ – ۲۵؛ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۸۶ - ۳۹۰.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۲.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۹؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱، ۲۳؛ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۷.
- ↑ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، مجلدات ۳۵ – ۴۰؛ کمونه، عبد الرزاق، مشاهد العترة الطاهره.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۵، ص۳۵۶ - ۳۵۷؛ ابن طقطقی، الفخری، ص۲۷۵؛ لیثی، مختار، جهاد الشیعه، ص۳۸۹؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۰۳ – ۲۰۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۹، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج۷، ص۵۵؛ ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۷ - ۹۸؛ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۵؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴۳.
- ↑ ر.ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۱۲۷؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۹، ص۲۷۰، ۲۷۵، ۲۷۶ به بعد؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۱۲، ص۳۳ - ۳۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۸۸، ۲۰۰، ۲۰۴، ۲۳۰ به بعد؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳، ح۵۹۴ به بعد؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری،ج ۱۰، ص۴۱ - ۴۲؛ ابن اثیر، ج۷، ص۴۷۴؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۲۷؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴۲ - ۴۳.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۵.
- ↑ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۱۳ به بعد؛ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۹ - ۵۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۸، ص۵۴۹ - ۵۵۰ (حوادث ۳۵۲)؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱
- ↑ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۳۳؛ لسترنج،گای، بلدان الخلافة الشرقیه، ص۱۰۴؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱ – ۲۲؛ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۲ - ۸۲.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ج۸، ص۱۷۳به بعد؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۵، ۱۶، ۲۲۹.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۶.
- ↑ خصباک، جعفرحسین، العراق فی عهد المغول الایلخانیین، ص۹۸؛ رؤوف، عماد عبد السلام، الاسرة الحاکمة و رجال الادارة و القضاء فی العراق فی القرون المتأخره، ص۳۲۷ - ۳۳۸.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۸.
- ↑ خصباک، جعفرحسین، العراق فی عهد المغول الایلخانیین، ص۱۴۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۸.
- ↑ تاریخ الغیاثی (الفصل الخامس)، ص۳۰۹ - ۳۱۰؛ انصاری، عبدالقادر، دررالفوائد، ص۳۲۲؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۳۹۹؛ کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۱۲؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۸.
- ↑ مفتی طیب آغا، تاریخ کربلا و نجف، ص۷۷.
- ↑ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۱۱۱؛ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۵.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۵۹.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۰.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۶۴؛ علی وردی، لمحات من تاریخ العراق، ج۱، ص۱۲۳ – ۱۳۷؛ مفتی طیب آغا، تاریخ کربلا و نجف، ص٩۰؛ سرکیس، یعقوب، مباحث عراقیه، ص۳۳۲؛ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۱۱۳.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۰.
- ↑ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۱۱۳.
- ↑ علی وردی، لمحات من تاریخ العراق، ج۱، ص۷۹؛ حسنی، عبدالرزاق، ثورة النجف، ص۳ - ۲۴.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۱.
- ↑ حسنی، عبدالرزاق، ثورة النجف، ص۹۲.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۱.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۷۵.
- ↑ حسنی، عبدالرزاق، ثورة النجف، ص۹۲.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۲.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۶۲ - ۶۹.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۳ – ۲۶.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۰۸ - ۲۰۹؛ حکیم، حسن عیسی علی، «اسوار مدینة النجف الاشرف»، مجله سومر، ج۳۸، شماره ۱ و ۲، ص۲۱۱.
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۵؛ آملی، محمد بن حسن، تاریخ رویان، ص۷۳؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۳۷۱؛ بحر العلوم، سید جعفر، تحفة العالم، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ ابن حوقل، صورة الارض، ص۲۱۵؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام السیاسی، ج۳، ص۱۱۵.
- ↑ مستوفی، حمد الله، نزهة القلوب، ص۱۳۴؛ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۳۰؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص۵۷۴.
- ↑ حکیم، حسن عیسی علی، «اسوار مدینة النجف الاشرف» مجله سومر، ج۳۸، شماره ۱ و ۲، ص۲۱۱.
- ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنان، ج۳، ص۱۶۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۴، ص۸۹، ۹۷؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۲۲.
- ↑ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۱۱، ص۳۴۲؛ ابن الوردی، تاریخ ابن الوردی (تتمة المختصر)، ج۱، ص۴۴۶؛ ابو الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج۲، ص۱۳۹؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۲۱۹؛ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۶۸؛ سید ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۳۱؛ مستوفی، حمد الله، نزهة القلوب، ص۱۳۴، ابن جوزی از این سور نام برده و ذکر کرده است که در سال ۴۰۰ قمری ساخته شده است؛ اما به جای نجف، آن را درباره کربلا ذکر کرده است.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۸؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۸ - ۵۹.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۹؛ «المشهدان فی رحلة نیبور»، مجله الایمان، شماره ۱ و ۲؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۱؛ سرکیس، یعقوب، مباحث عراقیه، ج۲، ص۳۳۴ – ۳۳۵.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۷۰ – ۷۱؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۶، ص۱۰۶؛ فرهاد میرزا، جام جم، ص۴۲۸.
- ↑ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۵۱ - ۵۲؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ کوفی، محمد عبود، نزهة الغری، ص۵۴.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۶۲؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ وائلی، ابراهیم، الشعر السیاسی العراقی، ص۱۷۴.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۶۲ ـ ۶۹.
- ↑ عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۷۱؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱۳ – ۲۱۴.
- ↑ حسنی، عبدالرزاق، ثورة النجف، ص۶۴.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۵۷.
- ↑ عبدالصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۷۵ - ۷۶.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۶۳.