تعیین امام در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

طریق تعیین امام در بیان فاطمه(س)

فاطمه(س): «وَ مَنْعَهُمْ إِيَّانَا حَقَّنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لَنَا فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ بِلِسَانِهِ...»[۱]. با تأمل در مسئله امامت می‌توان به موارد فراوانی از اختلافات میان مذاهب اسلامی دست یافت. در این میان نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت که اولین و مهم‌ترین موضوع مورد نزاع در میان امت اسلامی، مسئله تعیین امام و پیشوا بوده است. این مسئله در سخنان صدّیقه طاهره(س) نیز مورد اشاره قرار گرفته است که به ارزیابی آن خواهیم پرداخت:

نگاه فاطمه(س) به آیات قرآن در تعیین امام

صدّیقه طاهره(س) در روش تعیین امام پس از رسول خدا(ص)، نگاه وحیانی داشته است و انتخاب امام را مانند انتخاب پیامبران الهی، خارج از اختیار بشر می‌داند. فاطمه(س) نسبت به آنچه پس از رسول خدا(ص) در سقیفه اتفاق افتاد و منجر به خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(ع) گردید؛ درد دل‌های فراوانی داشت و این مسئله را ظلم در حق خاندان پیامبر(ص) می‌دانست. ایشان برای بیداری امت اسلامی؛ با دو روش ایجابی[۲] و سلبی[۳]احتجاج می‌نمود که استدلال به بعضی از آیات قرآن کریم، نمونه‌ای از این روش‌ها است. آن حضرت در خطبه معروف خود که در حضور جمعی از زنان مهاجر و انصار ایراد می‌کند، چنین می‌گوید: ﴿وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۴].

﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ[۵]. ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۶][۷].

ایشان همچنین در گفتگویی که با محمود بن لبید داشت، به آیه ۶۸ سوره قصص تمسک نمود و فرمود: اینان خودسرانه خلیفه را برگزیدند، خواهش‌های نفسانی خود را اختیار کرده و به رأی خود عمل نموده‌اند. وای بر اینان! آیا نشنیده بودند که خداوند فرموده بود: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۸]. آری شنیده بودند ولی آنان مصداق این فرموده خداوند قرار داشتند که فرمود: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۹][۱۰]. نتیجه استدلال حضرت صدّیقه طاهره(س) بر این آیات قرآن، اثبات انتصابی بودن تعیین امام از جانب خداوند است که ایشان با نگاه وحیانی در برابر اندیشه انتخابی بودن امام استدلال نموده است.[۱۱]

فاطمه(س) و بازگویی روایات تعیین امام از طریق نص

جریان حکمرانی ابوبکر پس از رسول خدا(ص) از دیدگاه فاطمه(س) علاوه بر اینکه ستم بزرگی در حقّ امیرالمؤمنین(ع) بود، نادیده گرفتن سخنان رسول اکرم(ص) و بی‌احترامی به آن نیز محسوب می‌شد. از این رو حضرت زهرا(س) سکوت در برابر این ستمگری را جایز ندانست و با تمام توان علیه آن دست به مبارزه زد. ایشان در هر فرصتی سعی می‌نمود این مسئله را به اثبات برساند که جریان جانشینی پیامبر در دوران حیات آن حضرت از جانب خداوند تعیین شده و رسول خدا(ص) نیز آن را برای امت اسلامی ابلاغ نموده است. فاطمه(س) برای اثبات این مسئله، از کوچک‌ترین فرصت‌ها بهره جست. طبق شواهد، حتی در اموری مانند احوالپرسی ساده، مسئله منصوص بودن امامت را مطرح می‌کرد. بنا به روایتی در روزهای آخر عمر حضرت زهرا(س)، أمّ‌سلمه (یکی از همسران پیامبر) برای احوالپرسی به خدمت حضرت زهرا(س) آمد و پرسید: «كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مَقْبَضَةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ صفِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ الشِّقَاقِ»[۱۲]؛ ای دختر پیامبر شب را چگونه به صبح آوردی؟ حضرت فرمود: به صبح آوردم در حالی که تاریکی غم و اندوه مرا فراگرفته است. پیامبر از دست رفت و وصی او مظلوم واقع شد، به خدا سوگند پرده وصایت دریده شد. کسی که امامتش بر خلاف آنچه که خداوند در قرآن مقرّر فرموده و رسول الله(ص) در تأویل قرآن بیان نموده بود، غصب شد. همه این کارها از روی کینه‌های باقی‌مانده از جنگ بدر و خونخواهی کشته‌های جنگ احد که در دل‌های منافقان پنهان بود، انجام شد؛ اما روزی که حکومت را غصب کردند، تمام آن کینه‌ها و حسادت‌ها را بر ما فرو ریختند.

همچنین هنگامی که عمر برای بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین(ع) به درب خانه فاطمه(س) رفت، فاطمه(س) به پشت در آمد و فرمود: «لَا عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۳]؛ در تمام عمر خود هیچ قومی را نمی‌شناسم که بی‌وفاتر و بی‌عاطفه‌تر از شما باشند. جنازه رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود؛ یعنی به دست آوردن خلافت شدید؛ نه مشورتی با ما نمودید و نه کمترین حقی برای ما قائل شدید؛ گویا شما هیچ اطلاعی از فرمایش پیامبر(ص) در روز غدیر خم نداشتید. به خدا سوگند در همان روز آن‌چنان امر ولایت را محکم ساخت که جای هر طمع و امیدی برای شما باقی نگذاشت؛ ولی شما آن را رعایت نکرده و همه رابطه‌ها را با پیامبرتان قطع نمودید. البته خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد بود. همین داستان را ابن قتیبه با اندکی تفاوت نقل نموده است[۱۴]. از امام صادق(ع) نیز نقل شده است: هنگامی که عمر می‌خواست با جبر و اکراه از امیرالمؤمنین(ع) برای ابوبکر بیعت بگیرد، حضرت زهرا(س) او را مورد ملامت و نکوهش قرار داد و فرمود: ای سنگ‌دل مرزنشناس! تا هنوز آب غسل پیامبر(ص) نخشکیده و کفنش تغییر ننموده است؛ این‌گونه به ما ستم می‌نمایی؟ سپس دست‌ها را جانب آسمان بلند نمود و در پیشگاه خداوند با گریه و زاری عرض نمود: «اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَيْنَا وَ مَنْعَهُمْ إِيَّانَا حَقَّنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لَنَا فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ»[۱۵]؛ خدایا! به تو شکایت می‌کنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبر و فرستاده و برگزیده‌ات و [به تو شکایت می‌کنیم] از ارتداد امت پیامبر و اینکه ما را از دسترسی به حقمان محروم ساختند؛ همان حقی که در کتاب نازل شده بر پیامبرت، برای ما قرار دادی.

همچنین در وصیت حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) پس از توصیه به دفن شبانه‌اش، به مسئله منصوص بودن امامت اشاره نموده است و می‌فرماید: «لَا يُصَلِّي عَلَيَّ أُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْلِي»[۱۶]؛ گروهی که عهد خداوند و عهد پدرم رسول خدا را درباره شوهرم علی نقض نموده‌اند، بر من نماز نگزارند. با توجه به آنچه نگاشته شد، می‌توان دریافت که فاطمه زهرا(س) با صراحت، مبنای تعیین امام را نص الهی دانسته و بر این نکته تأکید دارد که حتی پیامبر(ص) در اصل گزینش امام هیچ‌گونه دخالتی ندارد و وظیفه او تنها ابلاغ امام منتخب از سوی خداوند به مردم است.[۱۷]

نقد فاطمه(س) بر اندیشه انتخابی بودن امامت

اختیار دادن به مردم در انتخاب امام، آن‌گونه که در سقیفه اتفاق افتاد، در اندیشه حضرت زهرا(س) عملی ظالمانه و برخلاف آموزه‌های وحیانی اسلام تلقی شده است. ایشان برای اثبات ناحق بودن حاکمیت مخالفان امیرالمؤمنین، علاوه بر روش اثباتی برای اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) که در قسمت‌های قبلی به آن اشاره شد، با روش سلبی نیز به نقد مبانی پیروان سقیفه نظر افکنده و از این جهت کردار آنان را فاقد هرگونه مبنای شرعی دانسته و اثبات نموده است که جریان سقیفه صرفاً بر اساس انگیزه قدرت‌طلبی و تمایلات نفسانی پا گرفته است و بنیان‌گزاران آن به گمراهی کشیده شدند. این مطلب را می‌توان در سخنان حضرت زهرا(س) یافت، آنجا که می‌فرماید: «حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۱۸] بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۱۹] هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ»[۲۰]؛ آن‌گاه که فرستاده حق (رسول خدا(ص)) را در لحد نهاده و به خاک سپردند؛ خواسته دل خود را برگزیدند و به رأی خود عمل نمودند. نابودی بر آنها باد! آیا نشنیده‌اند که خدای تعالی می‌فرماید: «و خدای تو بیافریند آنچه خواهد و برگزیند و برای ایشان برگزیدن نیست». بلی شنیده‌اند؛ ولی اینان آنچنان‌که خدای تعالی فرموده: «چشمانشان کور نیستند؛ لکن دل‌هایی که در سینه‌های آنهاست، کورند». هیهات! اینان آرزوهای خود را در دنیا گسترش داده و پایان زندگی را فراموش کردند پس وای بر ایشان! و کارهای خوب خود را گم کردند. بار پروردگارا! از گمراه شدن پس از هدایت، به تو پناه می‌برم.

حضرت فاطمه(س) به خوبی می‌دانست انحرافی که در مسیر امامت ایجاد شده دارای امواج تاریک و هراسناکی است که به آسانی نمی‌توان آن را به جایگاه واقعی‌اش بازگرداند. آن حضرت بر این باور بود که اصلاح این انحراف، نیاز به مبارزات پیگیرانه دارد که از هر فرصت باید بهره جست. بنابراین، در بخش دیگری از خطبه و سخنان دردمندانه خود خطاب به آن جمعیت، می‌فرماید: «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِيلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِرِ ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۲۱] كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ- فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ وَ لَبِئْسَ مَا تَأَوَّلْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرُّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ لَتَجِدُنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِيلًا»[۲۲]؛ ای جماعت مسلمانان که به سوی باطل شتابانید و بر کار زشت زیان‌بار چشم‌پوشی می‌کنید، آیا پیرامون آیات قرآن هیچ تدبر و تأمل نمی‌کنید؟ یا اینکه بر دل‌هایتان قفل زده شده است؟! نه! چنین نیست؛ بلکه بدی کردار و اعمالتان بر دل‌های شما غالب گردید و توان شنیدن و دیدن را از گوش و چشم شما گرفت چه بد تأویل نمودید و چه راه زشتی را پیش گرفتید و بدتر از همه آن وجهی است که به سبب آن حقّ دیگران را غصب کردید. سوگند به خداوند که چون پرده از برابر دیدگان شما برداشته شود، منظره بسیار هولناکی را خواهید دید. سخنان روشنگرانه فاطمه(س) که آمیخته با آیات قرآن، سامان یافته بود؛ در حقیقت اتمام حجتی بود برای مردمان آن روزگار که پشت، به سفارش‌های پیامبر(ص) نموده بودند. فاطمه(س) می‌کوشید تا دلسوزانه آنان را از بازگشت به دوره جاهلیت نجات بخشد؛ اما مردم چنان دچار غفلت و در بند تعصبات جاهلانه قوم‌گرایی گرفتار آمده بودند که کسی تمایلی برای عمل کردن به سخنان یادگار رسول خدا(ص) را نداشت.

فاطمه(س) در همین خطبه، راز این مسئله را آشکار نمود و به مردم خطاب کرد: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ»[۲۳]؛ آگاه باشید! گفتم آنچه را که گفتم. با اینکه از کوتاهی و سستی در هم آمیخته با شما و بیوفایی‌تان که پوشش دل‌هایتان شده، آگاه بودم. این سخنان را که گفتم؛ سر ریز اندوه دل و بازدم خشم و بی‌تابی جان و شکوه سینه من و هم حجتی بر شما بود. فاطمه(س) علاوه بر این سخنان دردمندانه، با حالت اندوه رو به جانب قبر پدر نموده از ستمگری امت لب به شکایت گشود و چنین گفت: «قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ * لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ‌ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا * وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ‌ وَ كُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌ * عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ مُقْتَرِبٌ‌ أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ * لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرْبُ‌ تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا * لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَب‌»[۲۴]

رفتی و پس از تو فتنه‌ها برخاست که اگر تو می‌بودی؛ آن‌چنان بزرگ رخ نمی‌نمودند. همچون زمینی که از باران گرفته شده ما تو را از کف دادیم. (قوم و ملت تو از هم پاشیدند) و ارزش‌ها در قومت به هم ریخت. بیا و ببین که چگونه از راه مستقیم منحرف شده‌اند؟ هر خاندانی اگر در نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، نزد بیگانگان هم محترم بود؛ جز خاندان ما. تا از این سرا به سرای دیگر رخت بربستی و خاک میان ما و تو جدایی افکند، مردانی از قومت راز دل خود را برملا ساختند. چون فقدان تو را مشاهده کردند، بر ما یورش آورده و خفیفمان داشتند و هر چه از تو ارث برده بودیم، همه غصب شد.[۲۵]

اعتراض عملی در برابر اندیشه انتخابی بودن امام

جریان مبارزه فاطمه(س) با اندیشه انتخابی بودن امامت، تنها به مبارزه گفتاری خلاصه نمی‌شد، بلکه آن حضرت در عمل نیز مخالفت خود را در برابر جریان سقیفه که خروجی آن خلافت ابوبکر به واسطه بیعت بود نشان داد. درباره مخالفت عملی فاطمه(س) با حاکمیت ابوبکر، می‌توان به دو گزینه ذیل اشاره نمود:

تحصّن فاطمه(س) در منزل و پناه دادن به مخالفان ابوبکر

واقعه تحصّن اعتراض‌آمیز حضرت زهرا(س) در منزل خود، یکی از وقایع مشهور تاریخی است که در منابع تشیّع و تسنّن نقل شده است. این تحصن در واقع نوعی اعتراض عملی به انتخاب ابوبکر و خودداری از بیعت با خلافت انتخابی بود. عروة بن زبیر جریان اعتراض حضرت فاطمه(س) به بیعت مردم با ابوبکر را این‌گونه نقل نموده است: «لَمَّا بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) فَوَقَفَتْ عَلَى بَابِهَا وَ قَالَتْ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ تَرَكُوا نَبِيَّهُمْ(ص) جِنَازَةً بَيْنَ أَظْهُرِنَا وَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنَا»[۲۶]؛ چون مردم با ابی‌بکر بیعت کردند، فاطمه(س) دختر پیامبر اکرم(ص) از منزل خود بیرون آمد و در چهارچوب درب خانه خود ایستاد و فرمود: من هرگز مثل چنین روزی ندیدم، این مردم با وضع بدی در اینجا حاضر شدند؛ چراکه پیکر پیامبر خود(ص) را در میان ما رها ساختند و امر خلافت را بدون (حضور و دخالت) ما در انحصار خود قرار دادند. در این وقایع اعتراضی فاطمه(س) تنها نبود، بلکه عده‌ای دیگر از یاران رسول خدا(ص) نیز در خانه ایشان به عنوان مخالفان حاکمیت موجود، پناه برده بودند. در حقیقت هدف این افراد، خودداری از بیعت با ابی‌بکر بود. چنانچه در این زمینه از عمر نقل شده است: زمانی که خداوند جان پیامبرش را گرفت، علی و زبیر و پیروان‌شان در خانه فاطمه(س) از ما سرپیچی کردند.[۲۷]؛

همچنین از ابوالاسود نقل شده است: مردانی از مهاجران از جمله علی(ع) و زبیر، در مسئله بیعت با ابوبکر مخالفت ورزیدند و در حالی که اسلحه همراه داشتند وارد خانه فاطمه(س) شدند.[۲۸]؛


در این بست‌نشینی مخالفان ابوبکر در منزل فاطمه زهرا(س)، آنها از مشورت دختر رسول خدا(ص) بهره می‌بردند. همان‌گونه که زید فرزند اسلم از پدرش نقل نموده است: پس از رسول خدا(ص) هنگامی که با ابوبکر بیعت انجام پذیرفت، علی(ع) و زبیر نزد فاطمه(س) رفتند و از او راهنمایی می‌گرفتند و در کارهایشان به او رجوع می‌کردند.[۲۹]؛

یعقوبی نیز در این زمینه می‌نویسد: و ابوبکر و عمر دریافتند که گروهی از مهاجر و انصار، همراه با علی بن ابی‌طالب، در خانه دختر پیامبر(ص) گردهم آمده‌اند. پس آنان (ابوبکر و عمر) با عده‌ای آمدند تا به آن خانه یورش برند. علی(ع) با شمشر بیرون آمد. عمر با دیدن علی(ع)، او را به زمین کشید و شمشرش را شکست[۳۰]. آنان وارد خانه علی(ع) شدند. پس فاطمه(س) بیرون آمد و گفت: به خدا سوگند یا بیرون می‌روید و یا موهایم را پریشان و به نزد خدا شکایت می‌کنم. [۳۱]، فلقيه عمر، فصارعه عمر فصرعه، و كسر سيفه[۳۲]، و دخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت: و الله لتخرجن أو لأكشفن شعري و لأعجن إلى الله!}}[۳۳]؛


بنابراین حضرت فاطمه(س) به صورت عملی در برابر خلافت ابوبکر موضع‌گیری نمود و همراه با عده‌ای از صحابه به تحصّن نشست. انتخاب منزل فاطمه(س) به عنوان مکان اعتراض در انتقال پیام مبارزه به دیگران، بسیار دقیق و هوشمندانه بوده است؛ زیرا نشستن در خانه‌ای که متعلق به یگانه یادگار پیامبر(ص) بود، بیشتر از جاهای دیگر مورد توجه قرار می‌گرفت و طبیعی بود که خبرهای مربوط به این واقعه نسبت به جاهای دیگر، سریعتر پخش شود. علاوه بر آن در این تحصن فاطمه(س) به عنوان رکن اصلی در هدایت مخالفان ابوبکر مطرح بود و تحصن‌گران از هدایت و مشورت مستقیم ایشان بهره‌مند می‌شدند.[۳۴]

کمک‌خواهی فاطمه(س) از مهاجر و انصار

«أَنَّ عَلِيّاً(ع) حَمَلَ فَاطِمَةَ(س) عَلَى حِمَارٍ وَ سَارَ بِهَا لَيْلًا إِلَى بُيُوتِ الْأَنْصَارِ يَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ تَسْأَلُهُمْ فَاطِمَةُ(س) الِانْتِصَارَ لَه‌...»[۳۵]. شکل دیگر اعتراض عملی حضرت فاطمه(س) علیه اندیشه انتخابی بودن خلیفه، حضور اعتراض‌آمیز و مددجویانه ایشان در مقابل درب خانه مهاجر و انصار بود. در حقیقت این روش مبارزه ایشان، برای بسیاری از آن مردمان غفلت‌زده بیدارگرانه و به نوعی اتمام حجت بود. درباره کیفیت حضور فاطمه(س) نیز در برخی منابع روایاتی نقل شده است که در ادامه به آنها اشاره می‌شود: از امام باقر(ع) نقل شده است: امیرالمؤمنین(ع) شب‌ها فاطمه(س) را به مرکبی سوار و به درب خانه‌های انصار، به منظور یاری خواستن می‌برد. آنان در جواب فاطمه(س) می‌گفتند: ای دختر رسول خدا(ص) اگر پسر عمویت پیش از ابوبکر در صحنه حضور می‌یافت و درخواست بیعت می‌نمود ما از او روی برنمی‌تافتیم. امیرالمؤمنین(ع) در جواب می‌فرمود: آیا بدن رسول خدا(ص) را بدون تجهیز، در خانه‌اش رها می‌کردم و به سوی شما بیرون می‌آمده و درباره جانشینی ایشان به منازعه می‌نشستم؟ فاطمه(س) نیز فرمود: ابوالحسن کاری انجام نداد جز آنچه وظیفه او بود[۳۶].

و نیز از سلمان نقل شده است: پس از رحلت رسول خدا(ص) و جریان غصب خلافت، هنگامی که شب فرا می‌رسید، امیرالمؤمنین حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می‌نمود و همراه حسن و حسین(ع) به خانه‌های اهل بدر از مهاجر و انصار می‌رفت و ضمن یادآوری حقّ خود در خلافت، ایشان را به یاری خود فرامی‌خواند؛ ولی تنها چهل‌وچهار نفر جواب مثبت دادند. حضرت علی(ع) به آنان دستور داد که صبح زود در حالی که سلاح بر کمر بسته و سرهاشان را تراشیده‌اند تا دم مرگ با او بیعت کنند؛ ولی جز چهار نفر بر سر قرار نیآمدند. به سلمان گفته شد آن چهار نفر که بودند؟ گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. حضرت امیر نا امید نشد و شب دوم نیز آنان را به خدا قسم داد، و باز آن قوم صبح فردا قرار گذاشتند ولی هیچ‌کدام جز ما وفا نکرد، و به همین ترتیب در شب سوم و صبح سوم!! چون آن حضرت بی‌وفایی آن قوم را دید، در خانه نشست[۳۷]. و نیز ابن قتیبه در این زمینه می‌نویسد علی(ع) شبانگاه در حالی که فاطمه(س) را بر چهارپایی سوار نموده بود، او را به در محافل انصار می‌برد و فاطمه(س) از آنان یاری می‌طلبید. آنها نیز در جواب می‌گفتند: ای دختر پیامبر! بیعت ما با این مرد (ابوبکر) انجام شد و اگر همسر و پسر عموی تو قبل از ابوبکر به نزد ما می‌شتافت، ما به سوی ابوبکر مایل نمی‌شدیم[۳۸]. بدیهی است که این نوع کمک‌خواهی شبانه توسط امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) یک نوع فریاد حق‌طلبانه و افشای رفتار ستمکارانه کسانی بود که به ناحق خلافت اسلامی را در دست گرفته بودند.[۳۹]

شرط افضلیّت در تعیین امام در بیان فاطمه(س)

فاطمه(س): «قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ...»؛ کفایة الاثر، ص۱۹۹. شرط افضلیّت امام، در حقیقت همان اصل شایسته‌سالاری است که آموزه‌های شرع و تمام عقلاء و اندیشمندان آن را پذیرفته‌اند؛ اما در جریان سقیفه این اصل زیر پا نهاده شد و مردم از پیشوایی شایستگان محروم گردیدند. در این میان فاطمه(س) در برابر این بی‌عدالتی تاب نیاورد و برای جلب توجه مردم به سوی اصل افضلیت و شایسته‌سالاری دست به افشاگری زد و با بازگویی فضائل جهادی و سابقه درخشان امیرالمؤمنین(ع)، دیگران را استیضاح نموده و می‌فرمود: «أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّيْطَانِ أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا فَلَا يَنْكَفِئُ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ»[۴۰]؛ هرگاه شیطان شاخ خود را بیرون می‌کرد یا توسط گروهی از مشرکان زبان بغض و عداوت خود را می‌گشود، رسول خدا برادرش علی بن ابی‌طالب را در کام اژدها و شعله‌های فتنه‌ها می‌افکند و علی هم بازنمی‌گشت؛ مگر آنکه بال و پر دشمنان را زیر پای خود می‌گذاشت و شعله‌های آتش مخالفین را با شمشیر خود خاموش می‌ساخت و با خلوص نیت و فقط برای خدا تحمل آن سختی‌ها را می‌کرد و نهایت کوشش را می‌نمود. وی نزدیک‌ترین مردم به پیامبر و آقا و سرور اولیاء الله بود، او پیوسته آماده به خدمت، خیرخواه جدی و پرتلاش بود. در راه خدا سخن هیچ ملامتگری در او اثری نداشت. در حالی‌که شما در آن روزگار در کمال رفاه و آسایش به سر می‌بردید و در کمال امنیت در باغ‌های خود لمیده و پیوسته در انتظار آن بودید که حوادث بد و جریان‌های ناملایم، شامل حال ما خانواده (اهل بیت) گردد. آری! شما هنگام یورش دشمن، فرار کرده و از جنگ گریزان بودید.

قرار دادن سابقه جهادی امیرالمؤمنین(ع) و دیگران در مقابل هم، توسط فاطمه(س)، روشی خردمندانه برای اثبات برتری و فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در حضور غاصبان حقش بود. اهمیت مسئله نیز در این بود که دشمنان، نمی‌توانستند فضیلت امیرالمؤمنین(ع) و فرومایگی خودشان را انکار کنند. بر این اساس، فاطمه(س) در جایی دیگر به همین مسئله پرداخته است و می‌فرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ‌، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ‌، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ، حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ[۴۱] اللَّهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ»[۴۲]؛ آگاه باشید! به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار می‌کردند و از عترت رسول خدا(ص) فرمان می‌بردند دو نفر با هم در خداوند (در حکم خداوند) اختلاف نمی‌کردند و امامت همان‌گونه که پیامبر خدا(ص) معرفی کرده بود، از علی(ع) تا قائم ما؛ یعنی فرزند نهم امام حسین(ع) از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می‌رسید. این افراد کسی را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشت. ریشه استدلال فاطمه(س) در این بخش از سخنان روشن‌گرانه‌اش بر اساس همان عدم رعایت شرط افضلیت در تعیین امام است. چنانچه در جمله‌ای برای اثبات افضلیت امیرالمؤمنین(ع) به حدیثی از پدرش رسول خدا(ص) استدلال نموده است و می‌فرماید: «أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ»[۴۳]؛ خدا را گواه می‌گیرم که خودم شنیدم پدرم می‌فرمود: علی بهترین کسی است که او را در میان شما جانشین خود قرار داده‌ام.

امام حسن مجتبی(ع) نیز از مادرش فاطمه(س) نقل نموده است: «عَنْ فَاطِمَةَ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَنْهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ كَاتِبَي عَلِيٍّ أَنَّهُمَا لَمْ يَكْتُبَا عَلَى عَلِيٍّ ذَنْباً مُذْ صَحِبَاهُ»[۴۴]؛ فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) از پدرش نقل نموده است: جبرئیل از قول دو فرشته نویسنده اعمال علی(ع) گزارش داد که آنان تا گواه علی بودند گناهی بر او ننوشتند. در حدیثی دیگر، حضرت فاطمه(س) به افضل بودن امام علی(ع) اشاره کرده است، آنجا که می‌فرماید رسول خدا(ص) به من فرمود: «زَوَّجْتُكَ اَعْلَمَ الْمُؤمِنينَ عِلْماً وَ اَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلُهُمْ حِلْماً»[۴۵]؛ ای فاطمه(س) من تو را به ازدواج کسی درآوردم که بهترین امتم بوده و پیش از همه اسلام آورد. علمش از همه بیشتر و بردباریش از همه فزون‌تر است. بنابراین با توجه به روایات نقل شده از حضرت فاطمه(س) این موضوع در کلام ایشان، به خوبی انعکاس یافته است. در حقیقت جریان مخالفت با امامت امیرالمؤمنین(ع)، مخالفت صریح با دستور خدا و پیامبرش نسبت به پیشوایی امیرالمؤمنین(ع) است. کسانی که گرفتار جریان مخالفت با امامت امیرالمؤمنین(ع) شدند، از دیدگاه فاطمه(س) گرفتار جنایتی نابخشودنی گردیدند و این افراد شایستگی حضور در تشییع جنازه و نماز خواندن بر بدن او را نداشتند[۴۶].[۴۷]

پی‌جویی شرط افضلیت امام در قرآن

خداوند می‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي[۴۸]؛ طلب استفهام اقراری در این آیه و در کنار هم قرار دادن دو طایفه هدایت‌گر و بازماندگان از هدایت، نمایانگر این نکته است که ذهن و اندیشه باید به سوی تبعیت از شخص افضل در هدایت‌گری برانگیخته شود. باز می‌فرماید: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۴۹]. و نیز می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ[۵۰]. با دقت در این دو آیه دو نکته به دست می‌آید: ۱- طرح افضلیّت بعضی افراد به جهت داشتن ویژگی‌هایی است مانند ایمان و علم؛ ۲- در هر دو آیه خداوند این فضیلت‌خواهی را به خودش نسبت داده است. ما در این بخش جهت رعایت اختصار، به همین آیات اکتفا و تأکید می‌شود که مسئله مقدم داشتن افضل بر غیر افضل در کارها، در حقیقت همان شایسته‌سالاری است و با وجود افراد شایسته به عنوان امام و پیشوا در جامعۀ اسلامی، کارها به شایستگی پیش خواهد رفت. بر همین اساس است که خداوند نیز در قرآن به آن توجه ویژه‌ای نموده است؛ آنجا که می‌فرماید: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۵۱].[۵۲]

افضلیت امام در روایات

در روایات، ویژگی افضلیّت به عنوان یک شرط اساسی برای امام و پیشوا ذکر شده است. رسول خدا(ص) فرمود: «أَیُّمَا رَجُلٍ اسْتَعْمَلَ رَجُلاً عَلَی عَشَرَةِ أَنْفُسٍ عَلِمَ أَنَّ فِی الْعَشَرَةِ أَفْضَلُ مِمَّنِ اسْتَعْمَلَ فَقَدْ غَشَّ اللَّهَ وَغَشَّ رَسُولَهُ وَغَشَّ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ»[۵۳]؛ هر کس شخصی را برده نفر بگمارد و بداند که در میان آنها فاضل‌تر از آن کسی وجود دارد، به طور قطع غش به خدا و رسول و جماعتی از مؤمنان کرده است. همچنین در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «مَنِ استَعمَلَ رَجُلًا مِنْ عِصَابَةٍ وَ‌فِیهِمْ مَنْ هُوَ أرضى للّه مِنهُ؛ فَقَدْ خَانَ اللّهَ وَ رَسولَهُ وَ المُؤمِنينَ»[۵۴]. هر کس شخصی را بر جماعتی بگمارد، در حالی که می‌داند کسی که خداوند از او راضی است در میان آنها است و افضل می‌باشد؛ قطعاً به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده است. آن حضرت در روایتی دیگر می‌فرماید: «مَنْ تَقَدّمَ عَلَی قَومٍ مِنَ الْمُسْلِمين وَ هُوَ يَري اَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمينَ»[۵۵]؛ کسی که بر گروهی از مسلمانان مقدّم شود در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسانی از او افضل است، پس به خدا و رسول و مسلمانان خیانت کرده است.

همچنین پس از جریان سقیفه و روی کار آمدن ابوبکر، امیرالمؤمنین(ع) و یارانش ویژگی افضلیّت در امام را مطرح نمودند و حکمرانی ابوبکر را با وجود شخصیت امیرالمؤمنین(ع) که برتر و افضل بود، حکمرانی مفضول بر فاضل و غیر مشروع دانستند. آن حضرت در یکی از خطبه‌هایش می‌فرماید: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي‌»[۵۶]؛ شما می‌دانید که من در امر خلافت سزاوارتر از دیگران هستم. همچنین آن حضرت در خطبۀ سوم نهج البلاغه می‌فرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنْ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ»[۵۷]؛ آگاه باشید! به خدا سوگند ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است که در اطراف آن گردش می‌کند. او می‌دانست که سیل علوم از دامان کوهسار من جاری است و مرغانِ دور پرواز اندیشه‌ها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کنند. سرانجام اینکه در روایات رسول اکرم(ص) که برگرفته از آموزه‌های وحیانی است، ویژگی افضلیّت و پیشوا قرار دادن فاضل به عنوان یک اصل اساسی و مبنایی مطرح شده است که هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد.[۵۸]

افضلیّت از دیدگاه عقل

مسئلۀ پیشوایی افضل که در اصطلاح سیاسی امروز از آن به عنوان شایسته‌سالاری تعبیر می‌شود، مسئله‌ای است که تمام عقلا آن را قبول دارند و پیشوایی مفضول را با وجود فاضل ناشایسته و قبیح می‌دانند. چنانکه در برخی منابع آمده است هر کس باید عقیده داشته باشد که امام و پیشوای او افضل اهل زمان و عصر خود است[۵۹]. و نیز در برخی منابع آمده است: عقلاً واجب است که امام افضل و داناتر از رعیت خود باشد. چون مقدّم داشتن مفضول بر فاضل قبیح است[۶۰]. ابو صلاح حلبی می‌گوید: از نظر عقل پیش انداختن مفضول بر فاضل در انجام کارها قبیح است[۶۱]. شیخ طوسی می‌نویسد: واجب است که امام از تمام رعیت خود افضل باشد. چون از بدیهیات عقلی است که مقدّم داشتن مفضول بر فاضل قبیح است[۶۲]. همچنین ابن تیمیه در این رابطه می‌نگارد: تولیة المفضول مع وجود الافضل ظلم عظیم[۶۳]. همچنین تفتازانی با پذیرش نظریه تقدم افضل بر مفضول می‌گوید: الافضلیة عندنا بترتیب الخلافة[۶۴]. بنابر آنچه بیان شد، می‌توان گفت مسئله پیشوایی افضل یک مسئله عقلانی و همراه با خرد جمعی است.[۶۵]

منابع

پانویس

  1. الهدایة الکبری، ص۴٠٧.
  2. در این روش مستقیم جریان منصوصه بودن امامت را مطرح می‌نمود.
  3. در این روش با نکوهش و باطل دانستن عملکرد کسانی که مشروعیت امامت را با انتخاب عده‌ای از صحابه می‌دانستند، به گونه غیر مستقیم انتصابی بودن امامت را نتیجه می‌گرفت.
  4. «آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
  5. «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
  6. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  7. معانی الاخبار، ص٣۵۴ - ٣۵۵؛ احتجاج، ج۱، ص۱۰۹؛ بحار الانوار، ج۴٣، ص١۵٨؛ بلاغات النساء، ص٢٠.
  8. «و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک می‌آورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
  9. «زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  10. کفایة الأثر، ص۲۰۰؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(ع)، ص۴١٣.
  11. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۰.
  12. مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص٢٠۶؛ غرر الأخبار، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص١۵۶؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۲۲۸.
  13. الإحتجاج، ج۱، ص۸۰؛ غرر الأخبار، ص۲۸۱؛ مرآة العقول، ج۵، ص۳۱۹.
  14. الامامة والسیاسة، ص٣٠.
  15. الهدایة الکبری، ص۴٠٧؛ حلیة الأبرار، ج۶، ص۳۹۱؛ بحار الأنوار، ج۵٣، ص١٨؛ ریاض الأبرار، ج۳، ص٢٢۶.
  16. الهدایة الکبری، ص١٧۴؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص٣۴٨؛ عوالم العلوم، ج١١، ص۵٧۴.
  17. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۲.
  18. «و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست» سوره قصص، آیه ۶۸.
  19. «زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.
  20. کفایة الأثر، ص٢٠٠؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنی‌عشر(ع)، ص۴١٣.
  21. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  22. الإحتجاج، ج۱، ص١٠۶؛ بحار الأنوار، ج٢٩، ص۲۳۲؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۶٨۵.
  23. الإحتجاج، ج۱، ص١٠۴؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۲۹.
  24. الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ کشف الغمة، ج۱، ص۸۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص١٨٧.
  25. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۵.
  26. امالی مفید، ص۹۵؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۳۲.
  27. حِينَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص) أَنَّ عَلِيًّا وَ الزُّبَيْرَ وَ مَنْ مَعَهُمَا تَخَلَّفُوا عَنَّا فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۴۶.
  28. غَضِبَ رِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ فِي بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ بِغَيْرِ مَشْوِرَةٍ وَ غَضِبَ عَلِيُّ وَ الزُّبَيْرُ فَدَخَلَا بَيْتَ فَاطِمَةَ مَعَهُمَا السِّلَاحُ؛ السقیفه و فدک، ص۴۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵٠؛ الریاض النضره، ج۱، ص٢۴١.
  29. حِينَ بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ كَانَ عَلِيٌّ وَ الزُّبَيْرُ يَدْخُلانِ عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ فَيُشاوِرُونَها وَ يَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ؛ المصنف ابن ابی‌شیبه، ج۸، ص۵٧٢؛ الاستیعاب، ج۳، ص٩٧۴؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۵١.
  30. به توضیحات ارائه شده در پاورقی عبارت عربی، دقت شود.
  31. {{عربی|و بلغ أبا بكر و عمر أن جماعة من المهاجرين و الأنصار قد اجتمعوا مع علي بن أبي طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله، فأتوا في جماعة حتى هجموا الدار، و خرج علي و معه السيف؛ در اینجا کلمه زبیر افتاده چون در نقل‌های دیگر خروج با سیف نسبت به زبیر نقل شده است. فخرج الزبیر مصلتا سیفه در نقل دیگر فخرج الیه الزبیر بالسیف. امالی، مفید، ص۴٩؛ سقیفه و فدک، ص۵٠؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص١٣۴.
  32. طبق نقل شیخ مفید و دیگران که در پاورقی پیشین نگارش یافت در نقل یعقوبی اشتباه رخ داده است چون آنکه با شمشیر بیرون آمد زبیر بود نه امیرالمؤمنین(ع).
  33. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص١٢۶.
  34. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۶۰.
  35. بحار الانوار، ج۲۸، ص٣۵٢.
  36. السقیفه و فدک، ص۶١؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۶، ص١٣.
  37. فَقَالَ سَلْمَانُ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ حَمَلَ عَلِيٌّ فَاطِمَةَ عَلَى حِمَارٍ وَ أَخَذَ بِيَدِ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَلَمْ يَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ لَا مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَّا أَتَى مَنْزِلَهُ...؛ احتجاج، ج۱، ص۸۳؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص٢۶۴؛ منهاج البراعه، ج۳، ص۲۲.
  38. خَرَجَ عَلِيٌّ كَرّمَ اللَّهُ وَجهَهُ يَحمِلُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ...؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۲۹.
  39. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۶۳.
  40. الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۱.
  41. کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٣؛ عوالم العلوم، ج۱، ص١٩٨.
  42. در بحارالانوار، أخره الله آمده است.
  43. کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷.
  44. کنز الفوائد، ج۱، ص٣۴٢؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص۱۹۳.
  45. عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۲، ص۸۷۱.
  46. «لَا يُصَلِّي عَلَيَّ أُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْلِي»؛ الهدایة الکبری، ص۱۷۸؛ بحار الأنوار، ج٣٠، ص٣۴٨.
  47. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۸۸.
  48. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  49. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  50. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  51. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  52. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۱.
  53. کنز العمال، ج۶، ص۱۰، حدیث ١۴۶۵٣؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۵، حدیث ۱.
  54. مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۳۲؛ مسند احمد، ج۱، ص١۶۵.
  55. الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.
  56. نهج البلاغه، خطبه ٧۴، ص۱۲۲، ترجمه دشتی.
  57. نهج البلاغه، خطبه ۳، ص۴۵.
  58. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۲.
  59. المقنعه، شیخ مفید، ص۳۱.
  60. سید مرتضی، الرسائل، ج۳، ص۲۰.
  61. ابو صلاح حلبی، الکافی، ص۸۸.
  62. شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۱۹۰.
  63. منهاج السنة، ج۳، ص۲۷۷.
  64. ر.ک شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۰.
  65. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۴.