آیه اولی الامر در تفسیر و علوم قرآنی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ آیه اولی الامر یا آیه اطاعت نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولی‌الامر فرمان داده‌ است. اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر» نیز به معانی مختلفی به کار رفته است. در اینکه مصداق این واژه چیست، در میان متکلمان اسلامی اختلاف است. متکلمان اهل سنت بر اساس برخی روایات، دیدگاه‌های مختلفی را در این باره مطرح کرده‌اند که مهمترین و مشهورترین آنها اهل اجماع یا اهل حل و عقد است. در مقابل متکلمان شیعه معتقدند تنها مصداق اولی الامر در آیه، ائمه اثنی عشر از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) هستند.

با توجه به آنکه آیه به صورت مطلق به تبعیت یا اطاعت از خدا و رسول او امر نموده و اولی الامر نیز بدون هیچ قید و شرطی به رسول عطف شده است، می‌توان نتیجه گرفت که مصداق اولی الامر قطعا معصوم است. هر چند اهل سنت بر این باورند که مصداق معصوم در خارج وجود ندارد اما جهت فرار از پذیرش لوازم این قول از جمله تکلیف الهی بما لایطاق، معتقدند اجماع امت، معصوم خواهد بود و واجب الاطاعة. با این وجود شیعه مصداق خارجی اولی الامر را اهل بیت می‌داند.

مفسران امامیه معتقدند این آیه علاوه بر آنکه بر عصمت اولی الامر دلالت دارد بر نصب الهی امام، نیز دلالت دارد. متکلمان اهل سنت اشکالاتی را بر دیدگاه شیعه مطرح کرده‌اند که توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است.

معناشناسی

اطاعت

اطاعت خداوند

مقصود از اطاعت خداوند همان متابعت از احکامی است که بر قلب رسول خدا(ص) به عنوان وحی نازل شده و حکم و خطاب آنها به عموم مکلّفین است. پس اطاعت خداوند؛ یعنی اطاعت کلام خدا که در قرآن کریم بیان شده است[۱].

اطاعت رسول خدا

اطاعت رسول خدا(ص) بر سه نوع است

  1. اطاعت رسول خدا(ص) در اموری از تفصیل و توضیح احکام که به او وحی شده، ولی در قرآن موجود نیست. آنچه در قرآن آمده اصول کلی احکام است و احتیاج به بیان نبوی دارد؛ لذا قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۲]؛
  2. اطاعت رسول خدا(ص) نسبت به اموری که تشریعش به آن حضرت واگذار شده است؛ زیرا مطابق برخی از ادله، تشریع برخی از احکام به خود حضرت واگذار شده است همانگونه که در مورد نمازهای دو رکعتی وارد شده که پیامبر بر آنها اضافه نموده است.
  3. اطاعت رسول خدا(ص) در آرای شخصی و اموری که مربوط به اجتماع مسلمین است یا اموری که مربوط به وظایف والی و حاکم اسلامی برای تثبیت حکومت اسلامی است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ[۳].

از این رو بر عموم مسلمانان است که از دستورات پیامبر(ص) در هر سه مورد اطاعت کنند و اطاعت از او را در حقیقت اطاعت خدا بدانند[۴].

اطاعت اولی الامر

قطع نظر از مصداق اولی الامر، سوال این است که حیطه اطاعت از «اولی الامر» تا کجاست؟ و در چه اموری باید از آنها اطاعت نمود؟

  1. نظر برخی از علما بر آن است که اولی الامر حق تشریع ندارند و تنها کاری که در بعد احکام دارند همان تبیین و توضیح احکام شرع است که از ناحیه رسول خدا(ص) ذکر شده و احتیاج به توسعه و تبیین و تطبیق صحیح دارد و بر مردم است که به بیانات آن بزرگواران گوش فرا داده و به آنها عمل کنند. عبدالله بن عجلان از امام باقر در تفسیر آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵] نقل کرده که فرمود: «آیه» درباره علی و امامان نازل شده است. خداوند آنان را در جایگاه‌های انبیا قرار داده است جز آنکه چیزی را حلال نکرده و چیزی را نیز حرام نمی‌کنند.
  2. مورد دیگر از مواردی که باید به دستورات اولی الامر گوش فرا داده و به آن عمل نماییم دستوراتی است که مربوط به نظام اسلامی و حفظ شؤون مملکت اسلامی است و لذا اگر در موردی حکمی از این نوع احکام ولایی صادر کردند چه در زمان حاکمیتشان باشد یا خیر بر عموم مسلمین است که از آن اطاعت نمایند[۶].

اولی الامر

اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر” نیز به معنای مختلفی به کار رفته است[۷]، مانند: أمر به معنای امور و کارها، به معنای دستور ضد نهی، به معنای فزونی و برکت و ... اما با بررسی اقوال مشخص می‌شود این واژه تنها می‌تواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر می‌توان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ[۸].

مصداق شناسی اولی الامر

دیدگاه مفسران فریقین

در مورد اینکه اولی الامر چه کسانی هستند نیز، دیدگاه‌های مفسران شیعه و سنی متفاوت است. مفسران شیعه بر اساس مطلق و بی‌قید و شرط بودن امر به اطاعت از اولی الامر، لزوم عصمت ایشان را استنباط نموده و آن را بر ائمه دوازده‌گانه اهل‌بیت (ع) تطبیق داده‌اند. برخی مفسران اهل سنت نیز برغم اعتراف برز لزوم عصمت اولی الامر در آیه، به بهانه عدم وجود معصوم در خارج، مصداق آن را اجماع امت یا اهل حل و عقد دانسته‌اند.

دیدگاه مفسران شیعه

مفسران شیعه در این زمینه اتفاق‌ نظر دارند که منظور از اولواالامر امامان معصوم (ع) هستند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی در همه شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمی‌شود. البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند با شروط معینی اطاعتشان لازم است.[۹]. به عنوان نمونه:

شیخ طوسی می‌گوید: «اطاعت در این آیه مطلق است و فقط اطاعت از معصوم و کسی که از گناه مصون باشد، به طور مطلق رواست؛ بنابراین، مقصود از اولی الأمر باید معصوم باشد تا اطاعت او به طور مطلق روا باشد. وی هم‌چنین آورده است: عالمان امامیّه اتّفاق دارند در اینکه مقصود از ﴿أُولِي الْأَمْرِ، امامان از آل محمّداند. بسیاری از روایات شیعه ﴿أُولِي الْأَمْرِ را به امامان معصوم (ع) تفسیر کرده است[۱۰]. در برخی روایات اهل سنّت نیز به علی (ع)[۱۱] و در برخی به علی و حسن و حسین (ع) تفسیر شده است»[۱۲].[۱۳]

علامه طباطبایی نیز به نکاتی لطیف اشاره می‌کند که دایره کیستی اولی الامر را وسیع‌تر می‌نماید. وی می‌گوید: «اینکه گفته‌اند مراد از اولی الامر فقط ائمه معصومین (ع) هستند، اولاً نیاز به شناساندن صریح از سوی خدا و رسول دارد و اگر چنین بود، دو نفر هم بعد از رسول خدا (ص)، در مورد ایشان اختلاف نمی‌کردند. ثانیاً اطاعت مؤمنان، مشروط به شناختن ایشان است، زیرا در غیر این صورت، تکلیف به ما لایطاق شده‌اند. ثالثاً ما در زمان حاضر، امکان دسترسی به امام معصوم و آموختن علم از وی نداریم، پس او کسی نیست که خداوند اطاعتش را در آیه مذکور واجب کرده باشد، زیرا راهی برای رسیدن به وی وجود ندارد».

حر عاملی هم معتقد است اطاعت از اولی الامر، شامل اطاعت از کسانی نیز می‌شود که از طرف پیامبر یا امام به طور عام یا خاص، نصب می‌گردند. وقتی پیامبر برای منطقه یا ناحیه‌ای والی بفرستد، پیروی از او بر مردم لازم است، زیرا اطاعت از او اطاعت از پیامبر است[۱۴].[۱۵]

دیدگاه مفسران اهل سنت

مفسران اهل‌سنّت درباره اولواالامر دیدگاه‌های متفاوت دارند؛ از جمله: اولواالامر یعنی زمامداران و حکام؛ نمایندگان عموم طبقات؛ عالمان و دانشمندان؛ فرماندهان لشکر؛ صحابه و یاران پیامبر (ص) و.... همه مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل‌سنّت بر عصمت اولواالامر اذعان دارند[۱۶].[۱۷]

البته به دلیل وجود فعل امر ﴿أَطِيعُوا در آیه، به آن آیه اطاعت هم گفته‌اند. در قرآن کریم حدود ۳۰ آیه وجود دارد که با فعل ﴿أَطِيعُوا به مؤمنان دستور می‌دهد از خدا و رسولش اطاعت کنند، اما این فعل فقط در سه آیه دو بار تکرار شده است، یکی آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۸] و دیگری آیه ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۱۹] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۲۰]؛ لکن به لحاظ آنکه در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا علاوه بر اطاعت از خدا و رسول، اطاعت از اولی الامر را نیز به میان آورده و در نتیجه، شمول سیاسی و اجتماعی آشکاری به آن می‌بخشد، می‌تواند وجه امتیازی باشد که این آیه در بین مفسران، قرآن‌شناسان و قرآن‌پژوهان به آیه اطاعت نامیده شود[۲۱].

برخی مفسران اهل سنت معتقدند از آیه عصمت اولی الامر برداشت می‌شود.

فخر رازی می‌نویسد: خدای تعالی در این آیه، به طور جزم و قطع، امر به اطاعت اولی الأمر نموده است و هر کس که این چنین امری برای او شده، باید از هر خطا و اشتباهی معصوم باشد؛ زیرا در غیر این صورت، بر فرض اقدامش بر اشتباه و خطا، لازم می‌آید که خداوند امر به اطاعت او کرده باشد که همان کار خطایی است و خطا از آن جهت که خطاست، مورد نهی است. نتیجه این که در صورت عدم عصمت اولی الأمر در آیه فوق، لازم می‌آید که امر و نهی در یک فعل و به یک اعتبار با یکدیگر جمع شود که این به طور حتم محال است. پس ثابت شد که خداوند متعال به طور جزم به اطاعت اولی الأمر فرمان داده و نیز ثابت شد که هرکس از جانب خداوند متعال به طور جزم فرمان به اطاعتش داده شده باید معصوم از خطا باشد. پس باید مقصود از «اولی الأمر» در آیه، افراد معصوم از خطا و اشتباه باشند»[۲۲]. اگر چه فخر رازی گرچه تا اینجا با شیعه امامی همراهی کرده و «اولی الأمر» را بر افراد معصوم منطبق ساخته است؛ ولی هنگام تعیین مصداق «اولی الأمر» دچار اشتباه شده و آن را بر اهل حل و عقد از امت منطبق کرده است[۲۳].

برخی قرآن‌پژوهان معاصر نیز بر این عقیده‌اند که اطاعتی که در قرآن به آن امر شده، مخصوص خدا و رسولش محمد است و تنها در یک آیه ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۴]؛ اطاعت کردن از کسانی که میان شما صاحب قدرت هستند را اضافه می‌کند که آنان به عنوان نمایندگان پیامبر ـ که اقتدار وی را در زمان نبودنش ابراز می‌کنند - شناخته و تعریف می‌شوند. البته عناوین دیگری هم در مورد این نمایندگان گفته شده است از قبیل: خلیفه، فرمانده و امام[۲۵].[۲۶]

دلالت آیه

اول: دلالت بر عصمت اولی الامر

با تأملی در آیه «اولی الأمر» به دست می‌آید که مقصود از اولی الأمر در آیه، کسانی هستند که از عصمت برخوردارند. در نگاه دانشمندان شیعی مراد از «اولی الامر» بنا به قرائن و شواهد درونی آیه مورد بحث و آیات دیگر قرآن و نیز تفسیری که از پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) رسیده، تنها امامان معصوم‌اند که اطاعتشان در این آیه هم‌ردیف اطاعت خدا و رسول آمده است. شیعه برای اثبات این مطلب از دو راه استفاده کرده است.

تحلیل درون‌ متنی از آیه

در این آیه، اطاعت از خدا و رسول واجب شمرده شده است. اطاعت از خدا که بالذات صاحب فرمان و صاحب همه امور و شؤون است، عمل به آموزه‌های قرآن است و اطاعت از رسول(ص) در بیان جزئیات احکام و تفسیر آیات نیز (به نحوی) همان اطاعت از خدا خواهد بود؛ پس اطاعت ایشان در منصب رهبری و حاکمیت جامعه و داوری بین مردم و نیز اطاعت در احکامی است که از جانب خدا به پیامبر اکرم(ص) تفویض شده است[۲۷]. روشن است اطاعت حضرت که هم‌اکنون در قید حیات نیستند، عمل به سنت ایشان است؛ سنتی که صحت آن احراز شده است. خداوند در این آیه، امر به اطاعت از خود را با تعبیر ﴿أَطِيعُوا و پس از آن، امر به اطاعت از اولی الامر را با عطف بر اطاعت از رسول تنها با یک تعبیر ﴿أَطِيعُوا (اطاعت کنید) بدون آنکه آن را تکرار کند، آورده است؛ از این رو، ابعاد، شرایط و آثاری که قرآن برای اطاعت از رسول برشمرده، برای اطاعت از اولی الامر نیز مطرح است. با بررسی اطاعت از رسول خدا در قرآن به این موارد بر می‌خوریم:

  1. اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست. قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۲۸].
  2. یکی از اهداف رسالت پیامبران اطاعت از آنان است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ...[۲۹].
  3. اطاعت از رسول خدا(ص) در قرآن بر خلاف اطاعت‌های دیگر، مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. قرآن هر جا سخن از اطاعت از رسول دارد، آن را به طور مطلق بیان کرده است، حتی قرآن اطاعت ظاهری بدون همراهی دل را از پیامبر کافی نمی‌داند، بلکه تسلیم قلبی در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان قرار داده، می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۰].

قرآن در برابر اطلاق اطاعت از خدا و رسول، اطاعت‌های دیگر را مشروط کرده است؛ برای نمونه، در قرآن اطاعت از پدر و مادر، مشروط به دعوت به توحید و عدم شرک‌ورزی است[۳۱].

بنابراین، قرآن کریم مؤمنان را به اطاعت بی‌چون و چرای از خدا و رسولش فرا می‌خواند و تسلیم آنان به این اطاعت را نشانه ایمان می‌شناسد[۳۲] و مؤمنان را از سرپیچی از این اطاعت برحذر می‌دارد[۳۳] و بر این اطاعت آثاری فراوان نوید می‌دهد، مانند «پاداش نیکو»[۳۴]، «ورود به بهشت»[۳۵]، «رستگاری بزرگ»[۳۶]، «برخورداری از رحمت خدا»[۳۷] و آثاری دیگر که در آیاتی متعدد گوشزد کرده است.

آیه مورد بحث اطاعت از اولی الامر را هم‌ردیف اطاعت از رسول خدا(ص) به طور مطلق و بدون قید و شرط قرار داده است و همان‌گونه که در هیچ آیه یا اثری، اطاعت از رسول خدا(ص) به قیدی مقید نشده[۳۸]، اطاعت از اولی الامر نیز همین گونه است؛ از این رو، باید تمام این امور یاد شده، برای اطاعت از اولی الامر نیز جاری باشد؛ یعنی اطاعت از او اطاعت از خدا قلمداد شود و با اطاعت از او در امتداد اطاعت از رسول، اهداف رسالت تحقق یابد؛ زیرا جامعه مؤمنان باید از سرپیچی از این اطاعت برحذر باشند تا به آثار و برکات یاد شده در اطاعت از خدا و رسول دست یابند. چنین اطاعتی جز با مقام عصمت اولی الامر سازگار نیست؛ اگر اولی الامر معصوم نباشند، نمی‌توان به اطلاق اطاعت آنان ملتزم شد و شرایط و آثار اطاعت از خدا و رسولش را در مورد آنان جاری کرد؛ بنابراین، اولی الامر تنها معصومان خواهند بود و دیگران در این امر سهمی نخواهند داشت. اطاعت آنان در زمان حضور مانند اطاعت از رسول خدا(ص) در زمان حضورشان است و در زمان وفات یا غیبت همانند زمان وفات رسول خداست که لازم است از سیره و سنت آنان اطاعت شود. اما زمانی که معصوم کسی را به کاری نصب می‌کند، اطاعت از این شخص منصوب، منوط به عدم معصیت است. مانند نصب مالک اشتر به طور خاص یا نصب فقها به طور عام؛ در این موارد نیز، اطاعت از والیان منصوب، در واقع اطاعت از اولی الامر خواهد بود.

شیوه‌ای که قرآن در ادامه آیه مورد بحث در حل نزاع‌های جامعه مؤمنان ارایه می‌دهد نیز شاهدی است بر اینکه اولی الامر منحصر در معصومان‌اند. قرآن می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا[۳۹].

اینکه قرآن خطاب به مؤمنان می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ... اگر با یکدیگر نزاع داشتید، این نزاعی است که از حد پرسش و جستجو فراتر است و در بین افراد جامعه می‌باشد، نه درباره نزاع مؤمنان با اولی الامر؛ زیرا اطاعت از اولی الامر واجب است و جایی برای نزاع با آنان نیست؛ چه اینکه این تنازع در میان خود اولی الامر با یکدیگر نیست؛ زیرا با وجوب اطاعت از آنان ناسازگار است؛ تنازعی که لابد یکی از دو طرف آنان بر باطل خواهد بود[۴۰].

قرآن با هدف حل نزاع‌ها، مؤمنان را از ارجاع به غیر باز می‌دارد و دستور می‌دهد مشکل نزاع را که ریشه برانداز است[۴۱]، با ارجاع به کتاب خدا و رسول او برطرف کنند و به غیر آنها روی نیاورند که سر از پیروی از طاغوت در می‌آورد و به نفاق می‌انجامد؛ از این رو، باید کسانی در مصدر امور و حل نزاع‌ها قرار گیرند که نه تنها به کتاب خدا و سنت رسول او از دیگران آگاه‌تر بوده، بلکه فهمشان از آموزه‌های قرآن و سنت، معصومانه و آمیخته با وَهم و اشتباه نباشد تا پیروی‌شان عین پیروی از خدا و رسولش باشد و به حق انجامد؛ همان‌گونه که قرآن به آن دستور داده و فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۴۲]. این نوع پیروی با اوصاف یاد شده تنها در انحصار معصومان از عترت رسول خداست که در حدیث ثقلین[۴۳] هم‌ردیف کتاب خدا قرار دارند و پیش از دیگران از ناحیه خداوند بدون واسطه هدایت یافته‌اند.

امیرمؤمنان امام علی(ع) نیز در برخورد با خوارج که حکمیت را منکر شدند، فرمود: «مردان را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم گردانیدیم و این قرآن خطی است نوشته شده میان دو پاره جلد که به زبان سخن نمی‌گوید و ناچار برای آن سخن‌گویی لازم است و مردان‌اند که از آن سخن می‌گویند و چون اهل شام ما را خواندند تا قرآن را بین خود حاکم قرار دهیم، از کتاب خدا روی‌گردان نشدیم و پذیرفتیم. خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ.... رجوع به خدا این است که طبق کتاب او حکم کنیم و رجوع به رسول آن است که سنت او را گرفته، پیروی کنیم.

سپس امام می‌فرماید: «فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَنَحْنُ أَوْلَاهُمْ بِهِ»؛ «اگر از روی راستی طبق کتاب خدا داوری شود، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم و اگر به سنت رسول خدا(ص) گردن نهند، ما بدان أولی‌تریم»[۴۴].

حاصل آنکه در اندیشه شیعی، مرجعیت دینی اولی الامر از حاکمیت سیاسی آنان جدا نیست. آنان هم در بعد تفسیر و تشریح آموزه‌های دین و هم در بعد حاکمیت سیاسی و قضایی و رفع اختلاف‌ها باید معصوم باشند تا سیره و سنتشان بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرد و اطاعتشان به طور مطلق قبول افتد، وگرنه اگر قرآن به اطاعت مطلق اولی الامر دستور دهد، ولی امکان خطای اولی الامر (به ویژه خطای عمد) در کار باشد، به گونه‌ای که حلال خدا و رسول او حرام و حرام او حلال گردد، در این صورت جامعه مؤمنان سر از شرک در می‌آورد و مشمول حکم اهل کتاب خواهد شد که قرآن درباره آنان می‌فرماید: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ...[۴۵].

شکی نیست که اهل کتاب در برابر دانشمندان و راهبان خود سجده نمی‌کنند و یا برای آنان نماز و روزه یا سایر عبادت‌ها را انجام نمی‌دهند، ولی از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اختیار آنان قرار داده و حتی احکامی را که برخلاف حکم خداست، عمل می‌کنند، قرآن از این پیروی غیر مشروع و نامعقول به «عبادت» تعبیر کرده است. این معنا در احادیث معصومان نیز نقل شده است؛ مانند این حدیث از امام باقر و امام صادق(ع) که می‌فرماید: «به خدا سوگند آنان (یهود و نصاری) برای پیشوایان خود روزه و نماز به جا نیاوردند، ولی پیشوایانشان حرامی را برای آنان حلال و حلالی را حرام می‌نمودند و آنان نیز پیروی می‌کردند؛ از این رو، [قرآن می‌فرماید:] آنان را بدون آنکه بدانند، پرستش می‌کردند»[۴۶].

بنابراین، اولی الامر باید معصوم باشد تا جامعه از این آسیب‌ها مصون مانده، به مقصد واقعی خود برسد. این معصومان کسی جز اهل بیت پیامبر خدا(ص) نیستند؛ همان‌گونه که روایاتی متعدد آنان را با نام یا با اوصاف معرفی کرده است[۴۷].

تحلیل برون‌ متنی (استناد به روایات)

راه دوم در تفسیر «اولی الامر» در نگاه شیعه، استناد به احادیث است. از نظر شیعه «اولی الامر» در این آیه از جانب پیامبر خدا(ص) تفسیر شده و حضرت به عنوان مبیِّن و معلِّم وحی در صدد تفسیر این تعبیر بوده‌اند؛ زیرا این آیه از مواردی است که نمی‌توان گفت صحابه به دلیل آنکه عرب بوده و یا شاهد نزول قرآن بوده‌اند، از تفسیر پیامبر خدا(ص) درباره «اولی الامر» بی‌نیاز می‌باشند.

در روایتی از امام باقر(ع) چنین نقل شده که آن حضرت می‌فرمایند: «خداوند، پیامبرش را به ولایت علی(ع) فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «تنها ولی شما خدا و رسول و مؤمنانی هستند که نماز به پا می‌دارند و در رکوع زکات می‌دهند. و [نیز] خداوند ولایت «اولی الامر» را واجب کرد، آنان نمی‌دانستند این ولایت چیست پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند، همان‌گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شد و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارش رجوع کرد [و راه‌حل خواست) پس خداوند چنین وحی فرستاد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شد، ابلاغ کن که اگر نکنی، رسالت آن خدا را به انجام نرسانده‌ای و خدا تو را از مردم نگه می‌دارد.»... پس حضرت به فرمان خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی(ع) در روز غدیرخم پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند»[۴۸].

احادیث شیعه درباره اولی الامر، متواتر (به تواتر اجمالی) و برخی با سند صحیحند. پیام این احادیث همسو با حکم عقل است که اطاعت از غیر خدا را به نحو اطلاق قبیح می‌شمرد، جز آنکه عصمت برای آن فرد ثابت باشد، و نیز موافق با ظاهر دلالت آیه قرآن است که اطاعت از اولی الامر را مطلق دانسته، در پی آن عصمت را برای آنان ثابت می‌داند؛ از این رو، این احادیث تلقی به قبول می‌شوند[۴۹].

دوم: دلالت بر نصب امام

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۵۰]. در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول (ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۵۱]. فخر رازی نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۵۲]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۵۳].

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۵۴]. آیه شریفه فوق از مؤمنان خواسته از الله، پیامبر و صاحبان امر "حاکمان" اطاعت کنند، شیعه معتقد است، ﴿أُولِي الأَمْرِ بر عصمت و امامت حضرت علی (ع) دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان استنتاج کرد:

  1. اینکه ﴿أُولِي الأَمْرِ بر ﴿الرَّسُولَ عطف شده، از آن برمی‌‌آید اطاعت ﴿أُولِي الأَمْرِ مانند اطاعت رسول خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد ﴿أُولِي الأَمْرِ باید مانند پیامبر (ص) معصوم بوده باشد تا خداوند به صورت مطلق به اطاعت از وی در آیه امر کرده باشد. فخر رازی در تفسیرش به این نکته اذعان می‌‌کند لکن معصوم را نه اشخاص خاص بلکه امت تفسیر می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش‌تر روایت عصمت گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر پیامبر (ص) جز علی (ع) شخص دیگری نبوده است.
  2. از آنجا که اهل سنت به نصب هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق ﴿أُولِي الأَمْرِ علی (ع) و یازده امام از نسل وی می‌‌باشد و یا اینکه به عدم مصداق آیه در ﴿أُولِي الأَمْرِ قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت آیه و امر الهی به اطاعت از ﴿أُولِي الأَمْرِ را می‌‌رساند.
  3. درباره تطبیق عصمت بر امت ـ که فخر رازی مدعی بود ـ باید گفت:
    1. ﴿أُولِي الأَمْرِ حسب نص آیه نه امت بلکه جزء امت ﴿مِنكُمْ ، است.
    2. معنای ﴿أُولِي الأَمْرِ "صاحبان امر و حکومت" بر امت تناسبت ندارد تا بر آن تطبیق شود.
    3. آیه می‌خواهد از ﴿أُولِي الأَمْرِ اطاعت مطلق شود، در حالی که امت باید مطیع و ﴿أُولِي الأَمْرِ مطاع گردد، امّا در توجیه رازی جای مطیع و مطاع عوض می‌شود.
  4. علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، روایات نبوی نیز مصادیق ﴿أُولِي الأَمْرِ را علی (ع) و یازده امام از نسل علی (ع) را روشن می‌کند، مثلاً پیامبر (ص) شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم پیامبر و خدا ذکر شده است:«شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ». حضرت علی (ع) آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، پیامبر فرمود: «أَنْتَ أَوَّلُهُمْ»[۵۵].

علی (ع) در دورۀ خلافت عثمان در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که آیات "اولی الأمر"، "ولایت" و "تبلیغ" در حقّ چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حقّ غیر علی (ع) نازل شده است؟ آیا مگر ابوبکر و عمر نبودند که بعد از نزول آیات فوق از پیامبر (ص) پرسیدند: آیا این آیات تنها به علی (ع) اختصاص دارد:[۵۶]. پیامبر در جواب فرمود: "بلى در شأن على(ع) و در شأن أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"[۵۷].

حسکانی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که از آن حضرت دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در حقّ علی بن ابی طالب نازل شده است [۵۸]. مشابه همین روایت از امام صادق (ع) نیز گزارش شده است[۵۹].[۶۰]

برررسی اشکالات مفسران اهل سنت

اشکال اول

کلمه اولی الأمر جمع و مقتضایش این است که در یک زمان افراد متعددی متولی امر جامعه اسلامی گردند، در حالی که بر اساس نظریه شیعه در هر زمان ولی امر باید یک نفر باشد[۶۱].

پاسخ اشکال اول

این اشکال از خلط بین دو مطلب متفاوت ناشی شده است: یکی این که یک لفظ معنای عامی دارد در موقع استعمال از آن معنای خاصی اراده شود، دیگری این که لفظ عام در معنای عام به کار رود و بر آن معنای عام حکمی مترتب گردد، ولی از نظر تحقق خارجی تنها یک مصداق داشته باشد. واژه اولی الامر در آیه از قبیل قسم دوم است، نه اول، بنابراین در هر زمان تنها یک ولی امر معصوم موجود است و وحدت مصداق موجب تخصیص مفهوم نخواهد بود[۶۲].[۶۳]

اشکال دوم

دلیلی بر عصمت پیشوایان اهل بیت (ع) وجود ندارد، و اگر مقصود از اولی الأمر امامان معصوم بود، باید آیه به آن تصریح می‌کرد[۶۴].

پاسخ اشکال دوم

این اشکال نیز بی اساس است، چرا که آیاتی از قرآن چون آیه تطهیر و احادیثی متواتر و مسلم چون حدیث ثقلین و سفینه بر عصمت اهل بیت (ع) دلالت دارد. اما قسمت دوم اشکال بر سایر اقوال از جمله بر خود اشکال کننده که مراد از اولی الأمر را اجماع اهل حل و عقد دانسته نیز وارد است[۶۵].

اشکال سوم

بنابر تطبیق اولی الامر بر امام معصوم و این که وجود او برطرف کننده اختلاف میان امت است نیازی به ذیل آیه: ﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ نبود، زیرا ارجاع نزاع به کتاب و سنت، فرع اختلاف و آن هم فرع تعدد اولی الامر است، ولی لازمه قول به وجود معصوم رفع اختلاف است[۶۶].

پاسخ اشکال سوم

در پاسخ باید گفت: مخاطبان در آیه مؤمنان هستند که دو حکم متوجه آنان شده است:

  1. اطاعت از خدا، پیامبر و اولی الأمر؛
  2. ارجاع موارد اختلاف در امور دینی به قرآن و سنت "خدا و رسول".

آیه کریمه ناظر به اختلاف میان مؤمنان است، زیرا ضمیر جمع مخاطب در کلمه تنازعتم به مؤمنانی که در آغاز آیه آمده است باز می‌‌گردد. اگر مقصود، اختلاف میان اولی الامر بود باید می‌‌فرمود: فإن تنازع أولو الأمر یا فإن تنازعوا، بنابراین نقش أولی الأمر داوری در منازعات است، و داوری آنان بر اساس کتاب و سنت انجام می‌گیرد[۶۷].

منابع

پانویس

  1. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۳.
  2. «(آنان را) بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  3. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند شایسته هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد». سوره احزاب، آیه ۳۶.
  4. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۴.
  5. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  6. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۵.
  7. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
  8. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۶۳؛ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ -۶۹؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۹۰.
  9. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  10. عیون اخبارالرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۳۱؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۰۸؛ عیّاشی، ج ۱، ص ۲۵۰ و ۲۶۰.
  11. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱.
  12. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱.
  13. خراسانی، علی، مقاله «آیات نام‌دار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱.
  14. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۰.
  15. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  16. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۳، صفحه (۴۳۴-۴۴۴)؛ منصور، عبدالحمید یوسف، نیل الخیرات فی القراءات العشرة، جلد۴، صفحه (۳۸۷-۴۰۱)؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، جلد۱۰، صفحه (۱۴۲-۱۴۶).
  17. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۲۶.
  18. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  19. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
  20. «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  21. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  22. ر.ک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۱۳.
  23. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص۱۵۳.
  24. «و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  25. خالد یحیی، ج۳، ص۵۶۶.
  26. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  27. مانند تحریم تمام مُسکرات از جانب رسول خدا(ص) که در حدیث صحیح السند از امام صادق(ع) بدین‌گونه نقل شده است: «حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...»؛ (ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶-۲۶۷).
  28. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  29. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  30. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  31. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.
  32. ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.
  33. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  34. ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما» سوره فتح، آیه ۱۶.
  35. ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  36. ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  37. ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶.
  38. بلکه اساساً اطاعت رسول خدا(ص) به قبد عدم معصیت لغو و بلکه قبیح است و هیچ کس هم ملتزم به آن نیست. بر اساس دیدگاه اشاعره نیز، که منکر حسن و قبح عقلی می‌باشند، شناخت معصیت از طاعت در این مورد امکان‌پذیر نیست. چون خود رسول خدا معلِّم و مبیِّن آیین دین هستند و هر چه می‌گویند و انجام می‌دهند حسن است.
  39. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است * آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۵۹-۶۰.
  40. ر.ک: کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۶، ح۱؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۴، ح۱۵۴ و ص۴۱۴، ح۱۷۹.
  41. مانند این آیه شریفه که می‌فرماید: ﴿...وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ... «... و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود.».. سوره انفال، آیه ۴۶.
  42. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  43. درباره اسناد و دلالت این حدیث ر.ک: جلد اول تفسیر تطبیقی بحث «حجیت سیره اهل بیت در تفسیر».
  44. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵، و نیز ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ص۱۴۴.
  45. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند.».. سوره توبه، آیه ۳۱.
  46. حویزی، نورالثقلین، ج۲، ص۲۰۹.
  47. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۷۵.
  48. کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الأئمة(ع) واحداً واحداً، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶ و نیز ر.ک: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱ و به همین مضمون ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۴، ح۲۵۰، باب ۵۸.
  49. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۸.
  50. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  51. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
  52. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
  53. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۲۵-۱۲۹.
  54. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
  55. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.
  56. " فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.
  57. «بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"»؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.
  58. تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.
  59. ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.
  60. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  61. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۱۴۶.
  62. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص ۳۹۲ و ۴۰۱.
  63. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  64. رشید رضا، محمد، المنار، ج۵، ص ۱۸۱.
  65. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  66. رشید رضا، محمد، المنار، ج۵، ص ۱۸۶.
  67. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.