شناخت امام
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث امام است. "شناخت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شناخت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اوّلین و مهمترین وظیفه امّت در قبال امام، معرفت نسبت به او است؛ زیرا بهرهگیری از وجود امام و هدایتهای او فرع بر شناخت او است و اگر کسی امام خود را نشناسد در گمراهی و جهل خواهد بود؛ به همین دلیل از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که فرمود: "هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، با مرگ جاهلیّت مرده است"[۱]. در حدیثی از امام باقر(ع) میخوانیم: "هر کس که خداوند عزّوجل را عبادت کند (با عبادتی که خود را به زحمت میاندازد) در حالی که برای او امام و پیشوای الهی نباشد، در این صورت تلاشش پذیرفته نمیشود و در گمراهی و سرگردانی به سر میبرد و خداوند اعمالش را دشمن میدارد و مثل او مثل گوسفندی است که چوپان خود را گم کرده است"[۲][۳].
مقدمه
- از نظر شیعه، امامت و خلافت غیر قابل تجزیه است، چنانکه فرمانروایی رسول خدا از نبوّتش جداشدنی نیست؛ زیرا اسلام معنوی و اسلام سیاسی دو جزء یک کلّ محسوب میشوند، بلکه عین هم هستند (در تاریخ اسلام، عملاً قدرت سیاسی از امامت معنوی تفکیک شد و بعد سیاسی دین از بعد روحی آن جداگشت) و ارشاد مردم به سوی سعادت ابدی، نیاز جامعه به رهبری یک نیاز فطری است و همانگونه که آیین اسلام تمام نیازهای فردی و اجتماعی، مادّی و معنوی بشر را با تدوین قوانین متناسب برآورده است، باید این خواسته فطری را نیز برآورده نماید. خداوندی که برای به کمال رساندن انسان از هیچ بخششی فروگذار نکرده و در زمینه نیازهای جسمانی، تمام احتیاجات او را بر آورده، آیا او را از مهمترین نیاز روحی و فطری محروم داشته است؟ در متون اسلامی، اصل امامت، روح همه قوانین و محتوای این مکتب توحیدی است که اگر گرفته شود، این دین به صورت پیکری بیرمق در میآید. پیامبر اسلام(ص) میفرماید: "کسی که بدون شناخت امام زمانش بمیرد، مرگش، مرگ جاهلیّت است". چون در جاهلیّت مردم مشرک بودند؛ نه توحید داشتند نه نبوّت و نه اخلاق انسانی. این تعبیر، نشانه اهتمامی است که رسول اکرم(ص) به مسئله امامت داشتند که البته سیره عملی حضرت نیز مؤیّد آن است[۴].
- پاسخ به یک اشکال:
- ممکن است تصوّر شود، انتصابی بودن امامت با اصول آزادی و دموکراسی سازگار نیست و با کوتاه شدن دست مردم از تعیین رهبر و مقام امامت و جانشین پیامبر(ص) موجب شود که یک رهبر تحمیلی بر مردم حکومت کند؟ و این تصوّر نادرست از آنجا ناشی گشته که انتصابی بودن مقام امامت مساوی با استبداد تلقّی شده است؛ در حالی که در نظام سیاسی جهان، تسلّط استبداد و زورگویی از طریق کودتا یا انقلاب داخلی یا قدرت نظامی در خارج صورت میگیرد و در اینگونه حکومتها، تنها رأی و نظر شخص سلطان حاکم است و بس؛ از طرفی حاکم مستبد لازم نیست شرط خاصّی را واجد باشد؛ در صورتی که از دیدگاه شیعه برای مقام امامت معیارها و شرایط تخلّفناپذیری وجود دارد که تا کسی آن معیارها را نداشته باشد هیچگاه امام نخواهد بود و چنان که گذشت تنها خدا به بهترین و شایستهترین فرد از سوی خدا برای ارشاد مردم. شخصی که در برنامه زندگی او هیچگاه هوی و هوس و مطامع نفسانی راه ندارد و مطیع محض خدای تعالی است و معیار حکومت و قانون نیز از رأی و نظر امام سرچشمه نمیگیرد بلکه وضع قانون تنها از سوی خداوند متعال است و هنگامی که قانونگذار خدا و قوانین نیز در بردارنده مصالح واقعی فرد و اجتماع باشد، یعنی هم با فطرت آدمی هماهنگی دارد و هم عدالت را تحقّق میبخشد و هم زمینه حرکت تکاملی او را فراهم میکند، در چنین حکومتی که حاکم از سوی خدا برگزیده میشود و عالم و معصوم است، مقرّرات و قانون را نیز خدا وضع میکند و هیچ نوع زورگویی، تعدّی و حقکشی و فساد در آن راه ندارد.
- وجود شرایط و محدودیتهایی که از ناحیه مکتب در انتخاب مردم پیش میآید، منافاتی با حاکمیّت آنها ندارد؛ زیرا جامعه خود با رضایت و آزادی کامل، مذهب را پذیرفته و به آن دل بسته است و در این شرایط، ملّت در چهارچوب مکتب پذیرفته شده، حاکمیّت خود را اعمال میکند[۵].
راههای شناخت امام
تبیین و معرّفی پیامبر
- گفته شد که امامت عهد الهی است و گزینش "اصطفی و اجتبی" و نصب امام توسّط خود خداوند انجام میشود؛ امّا چگونگی شناساندن امام به مردم راههای خاصّ خود را دارد. معمولیترین و مهمترین راه معرّفی امام به مردم توسّط پیامبر اسلام(ص) بر حسب نقل شیعه و سنّی، به طور مکرر این رسالت را انجام داده است. در اینجا به نقل یک حدیث بسنده میکنیم:
- پیامبر(ص) فرمود: "جبرئیل از جانب پروردگار عزّوجل برایم حدیث کرد که خداوند فرمود: کسی که بر این باور باشد که خدایی جز من نیست و من یکتا هستم و اینکه محمّد بنده و فرستاده من است و اینکه علیّ بن ابی طالب خلیفه من و امامان پس از او از فرزندان او حجّتهای من هستند، چنین کسی را به رحمت خود وارد بهشت خواهم کرد"... آنگاه جابر بن عبدالله انصاری برخاست و پرسید: امامان از فرزندان علی چه کسانی هستند؟ پیامبر فرمود: "حسن و حسین سرور جوانان بهشت، سپس سرور عبادت کنندگان زمان خودش علی بن حسین، سپس باقر، محمّد بن علی - ای جابر! تو او را درک میکنی، وقتی نزد او رفتی سلام مرا به او برسان – آنگاه صادق، جعفر بن محمّد سپس کاظم، موسی بن جعفر، سپس رضا، علی بن موسی، آنگاه تقی، محمّد بن علی، بعد نقی علی بن محمّد و پس از او زکی، حسن بن علی و سپس فرزند او قائم به حقّ مهدی امّت من خواهد بود که زمین را پر از قسط و عدل میکند، آنگونه که پر از ظلم و جور شده است. ای جابر! اینان جانشینان و اوصیای من و فرزندان و عترت من هستند، هر کس از آنها پیروی کند، از من پیروی میکرده و هر کس از آنان نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده و هر کس آنان را انکار کند یا حتّی یکی از آنان را انکار کند مرا انکار کرده است. به خاطر آنان خداوند آسمان را نگاه میدارد که به اذن الهی بر زمین نیفتد"[۶][۷].
وصیت امام پیشین
- یکی دیگر از راههای شناسایی امام، خبر دادن امام قبلی و وصیّت او است و این سیره بین ائمّه ثابت بوده است که هر امامی هنگام رحلت، از جمله وصایایش معرفی امام بعد از خود، به مردم بوده؛ البته در دوران حیات نیز هر گاه مناسبتی پیش میآمد این کار انجام میشد. در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است که در پاسخ این پرسش که "امام چگونه شناخته میشود؟" فرمود: "به وسیله وصیّت (امام قبلی) و فضیلت (خود امام)"[۸][۹].
معجزه
- اگر همراه ادعای امامت کرامت و معجزهای ظاهر شود، دلیل بر صدق ادعای او است؛ زیرا ظهور معجزه بر دست کاذب، خلاف مقتضای لطف الهی است؛ چون باعث گمراهی مردم میشود؛ به همین دلیل تقاضای معجزه از مدّعی امامت برای شیعیان امر رایج و معمول بوده است. در حدیث معروف "حبابه و السیه" آمده است که حبابه گوید: از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدم: ای امیرالمؤمنین! خدایت رحمت کند، دلیل امامت چیست؟ فرمود: آن سنگریزه را بیاور - و با دست به سنگریزه اشاره کرد- آن را برایش آوردم. با انگشترش بر آن مهر زد (آنچنان که روی چیزهای نرم مانند خمیر و موم مهر میزنند)، سپس گفت: ای حبابه! هرگاه شخصی ادعای امامت کند و بتواند چنانکه دیدی، پس بدان که او امامی است مفترض الطاعة...". در ادامه همین سنگریزه را نزد امامان دیگر میآورد و آنان نیز به آن مهر میزدند..."[۱۰].
شواهد و قراین قطعی
- یکی از راههای شناخت امام، مجموعهای از شواهد و قراین موجود در او است که حاصل آن روشن شدن صداقت شخص امام است؛ ویژگیهایی از قبیل: اخلاق پسندیده، علم و حکمت، حلم و تقوا، جود و گذشت، شجاعت و عبادت، عدالت و عصمت، صبر و مقاومت و از جان گذشتن در راه ایفای وظیفه... همچنین مبرّا بودن از نقائص جسمانی و معایبی که باعث تنفر مردم میشود و نداشتن بیماریهایی که طبع انسان از آن گریزان است (همانند خوره، پیسی و...) و دیگر قراین پرهیز از امور خلاف مروت (همچون غذا خوردن در راه و حرکات سبک دست افشانی و...) قرینه دیگر پدران و مادران امامان است که نباید بد نام و دارای سوابق سوء باشند.
- و در پایان اطرافیان و پیروان امام قرینهایی بر حقانیت او یا عدم آن است. اگر نزدیکان و مؤمنان به او انسانهایی دانا، حکیم، فداکار و باتقوا و واجد سایر صفات انسانی باشند قرینهایی بر صداقت و بر صواب بودن پیشوای آنان است.
- حاصل آنکه راههای گوناگون و قانعکنندهای برای شناخت امامان وجود دارد که هر یک به تنهایی برای معرّفی او کافی است. نکته قابل توجّه آنکه تمام عوامل مذکور در ائمّه شیعه تحقّق داشته؛ طوری که توجّه به آنان هرگونه تردیدی را در مورد حقانیّت و صداقت ائمه برطرف میکند و کتب حدیث و سیره مملو از این موارد است[۱۱].
منابع
جستارهای وابسته
- هدایت
- ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
- خلافت
- شهادت
- ملک
- حکم
- وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
- حجت
- تمکین فی الارض
- امت وسط
- اصطفا
- اجتبا
- امامت در قرآن
- آیات امامت
- امامت در حدیث
- امامت در کلام اسلامی
- امامت در حکمت اسلامی
- امامت در عرفان اسلامی
- امامت از دیدگاه بروندینی
- امامت امامان دوازدهگانه
- شؤون امام
- صفات امام
- راه تعیین امام
- امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
- امامان از اهل بیت پیامبر خاتم
منبعشناسی جامع نص بر امام
پانویس
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، باب معرفة الامام و الردالیه، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۶.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۶-۱۷.
- ↑ غایة المرام، ص۴۴، حدیث ۶۲؛ با این مضمون روایات فراوانی از طریق شیعه نقل شده است.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۸۳-۸۴.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۳۷؛ ر.ک: اصول کافی، باب الاشاره و النص علی امیرالمؤمنین(ع)، ص۵۲ به بعد.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۸۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۸۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۸۵-۸۶.