ضرورت نصب امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث نصب امام است. "ضرورت نصب امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت نصب امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

وجوب نصب امام بر خدا (امامت عامه)

خداوند، خالق و پروردگار (ربّ) انسان است. ربوبیّت خداوند اقتضا می‌کند که او انسان را به کمال نهایی خود هدایت نماید؛ تا هدف از خلقت او برآورده گردد و آفرینش انسان عبث و بیهوده نباشد؛ زیرا صدور فعل عبث از خداوند حکیم قبیح است. در نتیجه، بنابر قاعده لطف، فراهم کردن اسباب هدایت انسان بر خداوند واجب است.

همچنین می‌دانیم که انسان موجودی اجتماعی است و جامعه بر شکل‌گیری شخصیّت و رشد یا ضلالت او تأثیرگذار است. براین اساس، جامعه دینی، بستری برای رشد معنوی او است که مانع از گمراهی انسان می‌گردد. از این‌رو، جامعة توحیدی، بستر هدایت توحیدی انسان است. بنا بر دو مقدّمه گذشته و بر اساس قاعده لطف مقرِّب، بر خداوند حکیم واجب است که زمینه شکل‌گیری جامعه سالم و توحیدی را فراهم نماید؛ تا افراد بتوانند در چنین جامعه‌ای، از سر اختیار، به عبادت بپردازند و در مسیر کمال خود، به سعادت ابدی برسند؛ تا بدین ترتیب هدف از خلقت آنان تأمین گردد. از سوی دیگر، لازمه تحقّق جامعه توحیدی و قوام آن، وجود حاکمی عادل است که اهداف الهی را محقّق سازد و موانع عبادت و بندگی انسان‌ها را در جامعه برطرف نماید.

نخستین شروط لازم برای حاکم الهی، بهره‌مندی وی از عدالت و علم و عصمت است؛ تا بتواند به بهترین نحو، بستر رشد و تعالی آدمیان را فراهم کند. مصداق عینی چنین شخصیت‌هایی در تاریخ بشر، انبیاء الهی(ع) و جانشینان ارجمند آنان - یعنی ائمه اطهار(ع) - بوده‌اند. نتیجه آنکه، بنا بر قاعده لطف و ضرورت تشکیل جامعه دینی، به منظور فراهم شدن زمینه هدایت انسان‌ها، نصب امام (به عنوان حاکم الهی) بر خداوند واجب است.

شکل این برهان با بیان منطقی، به صورت ترکیب دو قیاس اقترانی به شرح زیراست:

قیاس اول: جامعه توحیدی، بستر هدایت انسان است (صغری)؛ بنا بر قاعده لطف، فراهم کردن اسباب هدایت انسان در همه زمان‌ها، بر خداوند واجب است (کبری)؛ فراهم کردن همیشگی اسباب تشکیل جامعه توحیدی بر خداوند واجب است (نتیجه).

قیاس دوم: جامعه توحیدی نیازمند انتصاب حاکمی الهی است (صغری)؛ زمینه تشکیل جامعه توحیدی -بنا برلطف مقرّب- همواره بر خداوند واجب است (کبری)؛ انتصاب حاکم الهی، برای تشکیل حکومت دینی، همیشه بر خداوند واجب است (نتیجه)(...)

این انتخاب نمی‌تواند به روشی غیر از طرق زیر باشد:

  1. انتخاب مردم و مراجعه به رأی اکثریت؛
  2. اجماع امّت؛
  3. فرمان الهی و از طریق نصّ نبی(ص).

بدیهی است که انتخاب مردم نمی‌تواند کامل و دقیق باشد. چنان که امروزه نیز شاهدیم، اربابان زوروزر، با قدرت احزاب سیاسی و جنجال‌آفرینی غول‌های رسانه‌ای و سایر امکاناتی که در اختیار دارند، افکارعمومی را به سود خود جهت می‌دهند. از سوی دیگر، انتخاب امام، با تعیین رهبران اجتماعی تفاوت اساسی دارد؛ بدین ترتیب که امام مانند نبی، باید با عالم غیب مرتبط باشد و به تبیین دین و قرآن بپردازد و در نتیجه، باید راسخ در هر دو و آگاه به حقیقت قرآن و کتاب مکنون باشد. در نتیجه، او می‌باید دارای صفاتی مثل رسول خدا(ص) در علم لدنّی و عصمت الهی و آگاهی از ملکوت عالم و غیب و شهادت باشد و درک چنین اموری از توان بشر عادّی خارج است و جز با انتخاب پروردگار، از هیچ طریق دیگری نمی‌توان امام را شناخت. با این توضیحات مشخص می‌شود که اجماع امّت نیز راه چاره نیست؛ مگر آنکه در میان آنها امام معصومی وجود داشته باشد تا انتخاب او علامتی بر انتخاب الهی باشد.

بیان برهانی مطلب بالا را می‌توان به صورت قیاسی اقترانی به این ترتیب تشکیل داد:

اولاً، علم وعصمت امام امری باطنی است و تشخیص آن برای مردم عادّی غیرممکن است. در نتیجه، امر به مردم برای انتخاب امام، تکلیف به امر ما لایُطاق است (صغری).

ثانیاً، تکلیف به ما لایطاق از سوی پروردگار قبیح است (کبری).

نتیجه آنکه: واگذاری تعیین امام معصوم به مردم قبیح است و چون امرالهی به فعل قبیح محال است، پس واگذاری تعیین جانشین رسول خدا(ص) به مردم از سوی پروردگارمحال است.

بدین ترتیب می‌توان گفت: منصب امامت (مانند نبوّت) انتصابی است[۴] و علامت شناخت امام، ضمن تصریح پیامبر(ص) و امام قبلی، اظهار معجزه است. همچنین علم و عصمت امام، در رده نبی و از طرف پروردگار (یعنی لدنّی) است؛ چنان‌که خداوند در قرآن از ایشان به راسخین در علم یاد می‌کند. مسلماً یقین امام و علم او باید مورد تضمین خداوند باشد؛ چنان‌که فرمود: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۵].[۶]

وجوب نصب امام پس از پیامبر خاتم (امامت خاصه)

خطرات داخلی و خارجی صدر اسلام

نصب عامل حفظ وحدت و جلوگیری از اختلافات قومی‌

علم به شخص اصلح و لزوم معرفی و نصب آن

اعتبار عصمت امام مقتضی نصب

نصب لازمه دین خاتم و جاودان

تعیین جانشین رویه پیامبران پیشین

تعیین جانشین و وصی سفارش قرآن

تعیین جانشین مبنا و رویه پیامبر در اداره کشور

لازمه عدم نص، برتری دو خلیفه اول بر پیامبر(ص) ‌

کشف نه نصب

اشکالات فقهی و حقوقی نظریه رقیب "انتخاب"

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  2. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  3. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. چنین نصبی از جانب خداوند است و پیامبر(ص) ابلاغ‌کننده این نصب الهی است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  5. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.
  6. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۳-۳۱.
  7. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  8. مسند أحمد بن حنبل، ح۳۰۶۵.
  9. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  10. «الأستخلاف بالنص أصوب فان ذلک لایؤدی الی التشعب و التشاغب و الأختلاف»، (بوعلی سینا، الهیات شفا، ص ۴۵۱).
  11. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  12. ر.ک: کشف المراد، ص ۴۹۵؛ الشافی فی الأمامه، ج ۲، ص ۵.
  13. بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.
  14. ر. ک فضل بن شاذات، الأیضاح، ص ۱۰۵.
  15. ر.ک: کشف‌المراد، ص ۴۹۶.
  16. " فانی استخلفت علیکم عمر بن الخطاب فاسمعوا و اطیعوه ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۳۱۰، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۹۱، حوادث سال ۱۳.
  17. توضیح اینکه این ابی الحدید بعداز این کلام باز اشکال می‌‌کند که ظاهر خطبه فوق استدلال حضرت از طریق اولویت ونه نص است. ابوجعفر در پاسخ می‌‌گوید چون این خطبه در جواب سائلی است که می‌‌پرسد که بااینکه تو از دیگران به حکوت و پیامبر نزدیک و اولی بودی چرا از حکومت کنار گذاشتند؟ به این دلیل حضرت جواب مناسب سائل راداد. افزون بر جواب ابوجعفر ما در متن کتاب به صورت متعدد به احتجاج‌های حضرت به اصل نصب اشاره خواهیم کرد.
  18. شرح نهج البلاغه، ج۹، صص۲۴۸، و۲۵۰.