بحث:رجعت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

از موضوعات اعتقادی شیعه، عقیده به رجعت است، به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ و قبل از قیامت. رجعت تاریخی به معنای عدول از ارزش‌های مکتبی نیز وجود دارد که اشاره خواهد شد. رجعت به معنای حیات دوباره، مخصوص بعضی از افراد است نه امری همگانی. کسانی همچون پیامبر، امامان و بعضی از شیعیان ائمه، پس از ظهور امام زمان(ع) زنده می‌شوند و به صحنۀ دنیا برمی‌گردند. اصل آن از اعتقادات مورد اتّفاق و محکم شیعه است، هرچند در جزئیات و کیفیّت و زمان آن اختلاف نظر است. برخی در اثبات آن به آیاتی از قرآن استدلال کرده‌اند که شاهدی بر زنده شدن دوبارۀ انسان در همین دنیا و پیش از برپایی قیامت است، مثل آیات ﴿﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ*حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ*وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ[۱]، ﴿﴿أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ[۲] ، ﴿﴿الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳] و ﴿﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ*ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ*وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الأَلْبَابِ[۴] براساس این عقیده، گاهی به شیعه، "رجعیّه" هم گفته شده است. شیخ مفید می‌گوید: خداوند، کسانی را از مردگان به همین صورت دنیایی‌شان به دنیا برمی‌گرداند، بعضی را عزت می‌بخشد، برخی را خوار می‌کند، اهل حق از اهل باطل و مظلومین از ظالمین انتقام می‌گیرند و این هنگام قیام مهدی آل محمّد است. اهل رجعت، یا در ایمان و عمل صالح، رتبه‌ای بسیار بالا دارند که خداوند دولت حق را به آنان نشان می‌دهد، یا در فساد و گمراهی و ظلم به اولیای خدا و انجام گناهان به حدّ بالا رسیده‌اند که خدا از آنان انتقام می‌گیرد. هردو گروه پس از آن می‌میرند تا در رستاخیز عمومی دوباره برای ثواب و عقاب زنده شوند. قرآن و روایات بسیار بر این موضوع دلالت می‌کند و امامیه بر این عقیده اتفاق نظر دارند.[۵] دشمنان شیعه، عقیده به رجعت را حمل بر "تناسخ" کرده‌اند که چنین نیست. بعضی از بزرگان دربارۀ رجعت، آراء عرفانی خاصّی دارند. تألیفات مستقلی نیز دربارۀ این موضوع اعتقادی شیعه نگاشته شده است(...). امام صادق(ع) فرمود: لیس منّا من لم یؤمن برجعتنا...[۶] کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست. در دعاها و زیارت‌های متعددی نیز بحث رجعت مطرح است. در زیارت جامعه تعبیر «مؤمن بإیابکم مصدّق برجعتکم» آمده است و درخواست رجعت و بازگشت به دنیا در دولت امام زمان(ع) در زیارتهای فراوانی آمده است، همچون أحیانی فی رجعتکم[۷] از این رجعت در روایات با عنوان "یوم الکرّه" هم یاد شده و فرموده‌اند: أیّام اللّه ثلاثة: یوم الظّهور و یوم الکرّة و یوم القیامة[۸] رجعت، معنای دیگری هم دارد، یعنی واپس‌گرایی، ارتجاع، بازگشت به ایّام و فرهنگ جاهلیّت که پس از پیامبر اتفاق افتاد و نوعی ارتداد به شمار می‌رود (در مدخل ارتداد سیاسی از این نوع رجعت بحث شده است، مراجعه کنید.) احیای دوبارۀ اشرافیت جاهلی و روی آوردن مسلمانان به دنیادوستی و تجمّل‌پرستی و قومیّت‌گرایی و به تعبیر قرآن، "تولّی (پشت‌کردن) و انقلاب علی عقب" از اینگونه رجعت است و عامل پیدایش آن در یک امت، گاهی عوامل ساخته نشده و غیر مهذّب است، گاهی عناصر نفوذی و منافق، گاهی هم به خاطر ریشه‌دار بودن عقیده و عادات قدیم است. قرآن از تلاش کفّار و اهل کتاب برای بازگرداندن مؤمنین به کفر و دست کشیدن از دین و روی آوردن به نیاکان جاهل و مشرک سخن می‌گوید. متأسفانه پس از رحلت پیامبر، مرام اصیل اسلامی به سبب کنار گذاشتن اهل بیت پیامبر از سوی رجعت‌طلبان، درهم ریخت و اشرافیت جاهلی حیات دوباره یافت و دین به صورت دستاویزی برای حکومت‌ها درآمد و خلافت به سلطنت تبدیل شد و آن روحیۀ سلحشوری و قهرمانی در دفاع از اسلام و قرآن، به دنیاخواهی، زراندوزی، صرّافی، قدرت‌طلبی، شهوت‌رانی و قومیّت عربی تغییر یافت و حقیقت مغلوب گشت و فریب، غالب. و این رجعت سیاه و تلخ، حرکت اسلام را از اهداف اصلی‌اش بازداشت.[۹].




  • واژه رجعت در لغت به معنای "بازگشت" است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیش‏تر آن‏جا بوده است[۱۰][۱۱].
  • معنای اصطلاحی رجعت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان: مؤمنان محض و کافران محض - به همان صورت‏‌هایی که در گذشته بودند[۱۲]- به دنیا پس از ظهور حضرت مهدی(ع) و پیش از قیامت[۱۳]، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند[۱۴][۱۵].
  • البته برخی رجعت را به ظهور حضرت مهدی(ع) و بازگشت دولت آل محمد(ع) تأویل کرده و بازگشت امامان(ع) را با بدن‌‏های ظاهری خود منکر شده‏‌اند[۱۶]. در ردّ این قول جهاتی ذکر شده است:
  1. روایات متواتر به بازگشت جسمانی امامان(ع) و رجعت‏‌کنندگان تصریح کرده است و قابل تأویل نیست.
  2. رجعت‌‏هایی که در امت‌‏های گذشته صورت گرفته و در روایات و آیات به آن‏ها اشاره شده و شیعه آن‏ها را نیز دلیل بر مدعای خود قرار داده است، به صورت بازگشت مردگان با همان جسم‌‏های گذشته ایشان بوده است[۱۷].
  • از روایات معصومان(ع) استفاده می‌‏شود اعتقاد به رجعت در مجموعه اعتقادات شیعه، از مرتبه والایی برخوردار است؛ تا جایی که برخی از این احادیث، منکران رجعت را از دایره تشیع خارج می‌‏داند[۱۸].
  • یکی از این روایات سخن امام صادق(ع) است که فرمود: "از ما نیست کسی که به بازگشت ما باور نداشته باشد"[۱۹]. در روایتی دیگر نیز آن حضرت اعتقاد به رجعت را یکی از شرایط ایمان دانسته، فرموده است: "هرکس به هفت چیز بارورمند باشد، از جمله مؤمنان است یکی ... و ایمان به رجعت"[۲۰][۲۱].
  • از این‌‏رو عده فراوانی از علمای شیعه، اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب دانسته‌‏اند. عده اندکی نیز که از ضروریات ندانسته‌‏اند، انکار آن را جایز نشمرده‌‏اند[۲۲]. البته افراد بسیار اندکی از شیعیان نیز رجعت را انکار کرده‌‏اند[۲۳][۲۴].
  • البته بر خلاف عقیده شیعه، اهل سنت عقیده به رجعت را خلاف عقاید اسلامی می‌‏دانند و آن را هیچ نمی‌‏پسندند. نویسندگان و شرح حال‏‌نویسان آنان، معتقدان به رجعت را طعن و ردّ کرده و آن را نشانه طرد روایت راوی می‌‏دانند[۲۵].
  • در میان اهل سنت افراد بسیار اندکی هستند که به رجعت شماری از افراد - از جمله اصحاب کهف در عصر ظهور مهدی(ع)- اشاره کرده‏‌اند[۲۶][۲۷].
  • معتقدان به رجعت برای اثبات این اعتقاد خود، از آیات و روایات فراوانی بهره برده و این آیات و روایات را به طور عمده به دو دسته تقسیم کرده‌‏اند:
  • دسته نخست، آیات و روایاتی است که سخن از وقوع رجعت در امت‏‌های گذشته دارد.
  • دسته دوم، آیات و روایاتی که به اعتقاد ایشان دلالت بر وقوع آن در آخر الزمان و هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) دارد[۲۸].

آیات‏

  • از آن‏جایی که قرآن، اساسی‏‌ترین منبع برای اثبات حقایق دینی است، در مسأله رجعت نیز نخستین منبع و اصلی‏‌ترین آن‏ها است. این آیات به دو دسته تقسیم شده است: آیات مبنی بر وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته‏ از جمله آیه‏‌ای که بر زنده شدن هفتاد تن از یاران حضرت موسی(ع) دلالت دارد. خداوند سبحانه و تعالی در این ‏باره فرموده است:﴿﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۹] این آیه به نظر عموم مفسران شیعه و اهل سنت، در مردن و زنده‏ شدن صراحت دارد[۳۰]. همچنین آیه﴿﴿ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ [۳۱] و آیه ﴿﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ [۳۲] بر زنده شدن عده‌‏ای دیگر از مردگان دلالت دارد. بزرگان علمای شیعه، پس از ذکر آیات بالا، به روایات فراوانی از رسول گرامی اسلام(ص) استدلال کرده‏‌اند، با این محتوا که: "هرچه در امت‏‌های گذشته رخ داده است مو به ‏مو در امت من نیز اتفاق خواهد افتاد"[۳۳]. این مجموعه روایات، بیش از آن‏که در جوامع روایی شیعه ذکر شده باشد، در کتاب‏‌های اهل سنت آمده است[۳۴][۳۵].
  1. آیات تأویل شده به رجعت در آخر الزمان: از روایات معصومان(ع) استفاده می‌‏شود برخی از آیات قرآن به رجعت در زمان ظهور حضرت مهدی(ع)‏ تأویل می‏‌شود؛ از جمله این آیه: ﴿﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۳۶]. ذیل این آیه روایات فراوانی از امامان معصوم(ع) وارد شده که گویای بازگشت انسان‏‌هایی در عصر ظهور حضرت مهدی(ع)‏ است. و این گونه استدلال شده که در آیه، به برانگیخته شدن عده‌‏ای محدود اشاره شده است؛ در حالی که در قیامت، همه انسان‌‏ها محشور می‌‏شوند. به علاوه، سیاق آیات در مقام بیان رخدادهایی است که در دنیا و پیش از قیامت است و پس از چند آیه، حوادث مربوط به قیامت را بیان کرده است[۳۷][۳۸]..

آثار اعتقاد به رجعت‏

  • همان‌‏گونه که انتظار فرج که عبادتی بس بزرگ است نقش مهمّ و بسزایی در پویایی و تحرک جامعه ایفا می‌‏کند، اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنیا در زمان دولت کریمه حضرت مهدی(ع)‏ نیز می‏‌تواند نقش مهم و سازنده‏‌ای در شادابی دینی و امید به حضور در حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)‏ داشته باشد؛ چرا که انسان، با دیدن افرادی که تمام عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) سپری کرده‏‌اند و آن‏گاه بدون درک ظهور از دنیا می‌‏روند، دچار سرخوردگی شده و حتی در مقام انتظار نیز دچار ناامیدی خواهد شد و اگر بداند هنگام ظهور- در صورت دارا بودن شرایط ویژه‏‌ای- امکان بازگشت او به زندگی دنیایی و حضور در محضر واپسین امام(ع) وجود دارد، در امیدواری او نقش بسیاری خواهد داشت[۶۱].
  • افزون بر آن، در روایات آمده است: یک گروه از رجعت‌‏کنندگان، کسانی هستند که دارای ایمان خالص هستند؛ شخص علاقه‌‏مند به درک محضر واپسین حجت الهی، نهایت تلاش خود را به کار خواهد بست تا به درجات بالای ایمان رسیده و در شمار رجعت‌‏کنندگان باشد و همچنین در روایات فراوانی مداومت بر دعاها و انجام کارهایی برای بازگشت هنگام حکومت حضرت مهدی(ع)‏ سفارش شده که خود نیز جنبه عبادی داشته و در تکامل روح انسان بسیار مؤثر است[۶۲].

رجعت در معارف و عقاید ۵

راغب می‌گوید: الرُّجُوع یعنی بازگشت به هر آنچه که آغاز و شروع از آنجا بوده، پس رجوع –همان بازگشتن است. رَجْعَة: هم در طلاق بکار می‌رود و هم در بازگشت به دنیا پس از مرگ. می‌گویند: فلان یُؤْمِن بِالرَّجْعَة.[۶۳] رجعت در اصطلاح یعنی بازگشت گروهی از مردگان به این جهان در زمان ظهور امام مهدی(ع). در اینجا مناسب است گفتار برخی از علما و دانشمندان شیعه را یادآور شویم. در بیان علما دو مطلب روشن می‌شود: تعریف رجعت از نظر شیعه، اعتقاد به آن به عنوان یکی از آموزه‌های تشیع. شیخ صدوق می‌گوید: اعتقاد ما درباره رجعت صحیح است. به دلیل آیه شریفه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ[۶۴]؛ و داستان عزیز ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا[۶۵] و مانند آن،[۶۶] و پیغمبر(ص) فرمود آنچه در این امت است مطابق النعل بالعمل مثل همانهاست که در امت‌های پیشین روی داده است.[۶۷]

شیخ مفید: در کتاب «ارشاد» در بخش علامات ظهور قائم آل محمد می‌نویسد: و از جمله مردگان از قبرهای خود بیرون آمده به دنیا برمی‌گردند.[۶۸] و نیز در ضمن مسائلی که از «ساری» از وی پرسیده‌اند، راجع به رجعت نوشت: و این که امام فرموده هر کس ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست، مقصود رجعتی است که ایما به آن اختصاص به آل محمد(ص) دارد به این معنی که خداوند مردمی از امت پیغمبر(ص) را بعد از مردن و پیش از روز قیامت زنده می‌گرداند و این عقیده خاندان پیغمبر و از معتقدات شیعیان آنهاست و قرآن مجید گواه بر آنست.[۶۹]

سید مرتضی می‌گوید: عقیده شیعه امامیه درباره رجعت آنست که خداوند تعالی در موقع ظهور امام زمان مهدی(ع) مردمی از شیعیان آن حضرت را که قبلا مرده بودند، به دنیا برمی‌گرداند تا به ثواب یاری او و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. همچنین مردمی از دشمنان آن حضرت را نیز زنده می‌گرداند، تا از آنها انتقام گیرد. و آنها نیز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دین پیروان حق، زجر بکشند.[۷۰]

علامه مجلسی؛ پس از آنکه روایات بحث رجعت را بیان می‌کند، در ادامه و در بخش «تذییل» به اظهار نظر پرداخته و کلمات برخی از بزرگان را ذکر می‌کند، که به آن اشاره می‌کنیم: تزییل؛ ای برادر! گمان نمی‌کنم که بعد از نقل آن همه آیات و روایاتی که درباره اثبات رجعت برای تو نقل کردم، هنوز در عقیده به رجعت شک داشته باشی. باید بدانی که رجعت مسأله‌ایست که شیعیان در تمام اعصار بالاتفاق معتقد به آن بوده‌اند، و میان آنها همچون آفتاب نیم روز مشهور و معلوم بوده است، چنان که آن را به شعر درآورده و در تمام شهرهای خود در مقام مناظره با مخالفین (اهل تسنن) بدان استناد می‌جستند، و مخالفین هم آنها را بدین عقیده سرزنش می‌نمودند، و در کتاب‌های مربوطه ثبت کرده‌اند... ولی کسی که ایمان به ائمه اطهار دارد چگونه در مطلبی که قریب دویست روایت به‌طور تواتر از چهل و چند نفر از محدثین بزرگ و موثق و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آنها نقل شده است، تردید می‌کنید؟ علمای بزرگی مانند ثقة الاسلام کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، سید مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم قمی، سلیم بن قیس هلالی، شیخ مفید.[۷۱]

علامه طباطبایی می‌گوید: روایات ائمه اهل بیت(ع) نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدی که مخالفین مسأله رجعت، از همان صدر اول این مسأله را از مسلمات و مختصات شیعه دانسته‌اند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تک تک احادیث باطل نمی‌شود، علاوه بر این که تعدادی از آیات قرآنی و روایات که در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، مانند آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا[۷۲]. و روایاتی که رجعت را اثبات می‌کند و هر چند آحاد آن با یکدیگر اختلاف دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد حدیث است) در یک جهت اتحاد دارند، و آن یک جهت این است که سیر نظام دنیوی متوجه به سوی روزی است که در آن روز آیات خدا به تمام معنای ظهور ظاهر می‌شود، روزی که در آن روز دیگر خدای سبحان نافرمانی نمی‌شود، بلکه به خلوص عبادت می‌شود، عبادتی که مشوب و آمیخته با هوای نفس نیست، عبادتی که شیطان و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد، روزی که بعضی از اموات که در خوبی و یا بدی برجسته بودند، یا ولیّ خدا بودند، و یا دشمن خدا، دوباره برمی‌گردند تا میان حق و باطل حکم شود.[۷۳]

یک اصلاح: برخی معنای رجعت را بازگشت دولت عدل الهی الهی و ظهور امام زمان(ع) گفته‌اند. مرحوم شیخ طبرسی می‌گوید: با این همه گروهی از امامیه، آیات و اخبار رجعت را تأویل برده‌اند و به این که مراد، بازگشت دولت و امر و نهی است نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان. اینان اخبار رجعت را تأویل برده‌اند به گمان این که رجعت با تکلیف منافات دارد. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا رجعت از کسی سلب اختیار نمی‌کند و چنین نیست که افراد را به انجام واجبات و ترک محرمات مجبور سازد.[۷۴] در ادامه کلام ایشان باید افزود ۱- رجعتی که در امت‌های گذشته تحقّق یافته و در روایات به آن اشاره شده و رجعت در امت اسلامی به آن تشبیه شده، رجعت مردگان با بدن‌های مادی دنیایی است. ۲-حکمت و آثاری که روایات برای رجعت ذکر شده مانند بازگشت مؤمنان برای لذت بردن از دولت حق و بازگشت کفار برای انتقام گرفتن از آنان، با این معنا سازگاری ندارد.۳- این معنا مورد انکار عامه (اهل سنت) نیز که مخالف سرسخت رجعت هستند نمی‌باشد، زیرا آنان نیز ظهور مهدی آل پیامبر را به عنوان مصلح قبول دارند هر چند می‌گویند در آخرالزمان به دنیا می‌آید.

مترادفات رجعت

در متون مقدس اسلامی به کلماتی برمی‌خوریم که برای رجعت و بازگشت به دنیا استعمال شده است که اشاره به برخی از آنها مناسب است. الکرة؛ کره از ماده کرّ می‌باشد و در کتب لغت به این معانی آمده است: الکرّ: الرجوع، الکرّة؛ المرّة، الکَرَّةُ: البَعْث و تَجْدیدُ الخَلْق بعد الفَناء.[۷۵] الکرة: الرجعة، و هی المرة و الجمع کرات مثل مرة و مرات؛ کرّه به معنای رجعت است و آن یک بار رجعت است.[۷۶] در قرآن و روایات نیز لفظ کرّه در معنای بازگشت بکار رفته است. برای نمونه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا[۷۷] ﴿فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۷۸] ﴿أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ[۷۹] از امام باقر(ع) نقل شده است: « أَيَّامُ اَللَّهِ ثَلاَثَةٌ يَوْمٌ يَقُومُ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يَوْمُ اَلْكَرَّةِ وَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ»؛[۸۰] و در زیارت جامعه کبیره آمده است: يكر في رجعتكم؛ بازمی‌گردد در رجعت شما. العبث؛ که به معنای برانگیختن و زنده کردن آمده است مانند ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۸۱] الایاب؛ راغب می‌گوید: أوب؛ به معنای نوعی بازگشتن است، این بازگشت یعنی –أوب- فقط درباره موجودی است که با اراده است، امّا رجوع، درباره موجود با اراده و بی‌اراده هر دو اطلاق می‌شود. خدا می‌فرماید ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ[۸۲] و نیز می‌فرماید ﴿وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ[۸۳] یعنی توبه و بازگشتن نیکو به پیشگاه خدای تعالی است.[۸۴] طریحی می‌گوید: قوله تعالی ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ[۸۵] و المعنی: إلینا مرجعهم و مصیرهم بعد الموت، قوله: إنی بإیابکم من المؤمنین یرید بذلک الإقرار بالرجعة فی دولة القائم.[۸۶] «اَلْحَشْرُ اِخْراجُ الجَمَاعَهِ عَن مَقَرِّهِمْ وَ اِزْعاجِهِمْ عَنْهُ اِلَى الْحَرْبِ وَ نَحْوِها».[۸۷] طریحی می‌گوید: (حشر) قوله تعالی ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۸۸] أی جمعناهم؛ حشرناهم در آیه شریفه به معنای جمع می‌کنیم است.[۸۹] آیه شریفه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ[۹۰] با توجه به روایات به رجعت در زمان ظهور تفسیر و معنا شده است. در روایت آمده «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُنْكِرُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ اَلرَّجْعَةَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ مَا يَقْرَءُونَ اَلْقُرْآنَ» ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا[۹۱]؛ ابوبصیر گفت حضرت صادق(ع) به من فرمود: آیا مردم عراق رجعت را انکار می‌کنند؟ عرض کردم: آری. فرمود: آیا این آیه را در قرآن نخوانده‌اند: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا[۹۲].[۹۳]

هدف رجعت

از جمله مباحثی که در موضوع رجعت باید مورد گفتگو قرار گیرد این است که چه هدفی برای وقوع رجعت می‌توان در نظر گرفت؟ و به عبارت دیگر، برفرض که ما امکان تحقق رجعت را بپذیریم، چرا خداوند برخی از انسان‌هایی را که دوران زندگیشان سپری شده و از دنیا رفته‌اند، بخواهند دوباره زنده کند؟ به عنوان مقدمه باید گفت وقتی ما دانستیم که خداوند حکیم است و هر آنچه انجام می‌دهد براساس حکمت و مصلحت است، و از طریق آیات و روایات پذیرفتیم که رجعت در زمان ظهور رخ می‌دهد، می‌فهمیم که در وقوع آن، آثار و حکمت‌هایی نهفته است هر چند ما آنها را درک نکنیم. در مصباح الزائر در زیارت حضرت مهدی(ع) در سرداب مطهّر آمده است: «وَفِّقْنِي يَا رَبِّ لِلْقِيَامِ بِ. طَاعَتِهِ وَ. الْمَثْوَى فِي خِدْمَتِهِ وَ الْمَكْثِ فِي دَوْلَتِهِ و اجتناب معصيته فإن توقيتني اللهم قبل ذلك فاجعلني يا رب فيمن يكر في رجعته و يملك في دولته و يتمكن في أيامه و يستظل تحت أعلامه و يحشر في زمرته و تقر عينه برؤيته».[۹۴] و در زیارت دیگر آمده است: «وَ إِنْ أَدْرَكَنِيَ اَلْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِكَ فَإِنِّي أَتَوَسَّلُ بِكَ إِلَى اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَ لِي كَرَّةً فِي ظُهُورِكَ وَ رَجْعَةً فِي أَيَّامِكَ لِأَبْلُغَ مِنْ طَاعَتِكَ مُرَادِي وَ أَشْفِيَ مِنْ أَعْدَائِكَ فُؤَادِي».[۹۵]

در دعای عهد می‌خوانیم: «اللّهُمّ اجْعَلْنِی مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَعْوَانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ اِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِاَوَامِرِهِ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السّابِقِینَ اِلَی اِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللّهُمّ اِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْما مَقْضِیّا فَاَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِرا کَفَنِی شَاهِرا سَیْفِی مُجَرّدا قَنَاتِی مُلَبّیا دَعْوَةَ الدّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی».[۹۶] در روایت آمده است: «عن جابر بن يزيد عن أبي جعفر(ع) قال: سئل عن قول الله عزوجل» ﴿وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ[۹۷] «قَالَ: «يَا جَابِرُ، أَ تَدْرِي مَا سَبِيلُ اَللَّهِ»؟ قُلْتُ: لاَ وَ اَللَّهِ إِلاَّ إِذَا سَمِعْتُ مِنْكَ. فَقَالَ: «اَلْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ فِي وَلاَيَةِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ ذُرِّيَّتِهِ، فَمَنْ قُتِلَ فِي وَلاَيَتِهِ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ، وَ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يُؤْمِنُ بِهَذِهِ اَلْآيَةِ إِلاَّ وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَيْتَةٌ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ يُنْشَرُ حَتَّى يَمُوتَ، وَ مَنْ يَمُوتُ يُنْشَرُ حَتَّى يُقْتَلَ».[۹۸]

اما اهداف و آثار رجعت که از ادعیه و زیارات فوق استفاده شده است:

گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود روبرو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده است حکمت الهی ایجاب می‌کند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند.[۱۰۰] به بیان دیگر، رجعت لطفی از جانب خداوند در حق انسان‌های پاک و موحدّی است که هدفشان در زندگی عمل به دستورات الهی و حرکت در مسیر قرب به خدا بود. اینان در راه رسیدن به این مقصد نورانی همه تلاش و کوشش خود را بکار بستند. اما برخی انسان‌های ناپاک و فاسد در مسیر حرکت اینان مانع ایجاد کردند و نگذاشتند اینان در مدت عمر طبیعی خود، تلاششان را به سرانجام برسانند و به هدفی که می‌توانستند برسد نایل شوند. وقتی الف) از لحاظ قوانین حاکم بر دنیا، زنده شدن دوباره انسان ممنوع نباشد، ب) و امکان داشته باشد قدرت الهی بر حیات دوباره انسان تعلق بگیرد، ج) و باور داشته باشیم خداوند فیّاض است و فیض از او جدا نیست و هر جا امکان تحقق فیض باشد حتما خداوند فیضش را عنایت می‌کند، د) و انسان نیز قابلیت أخذ فیض را در خود ایجاد کرده باشد، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت رجعت لطفی از طرف خداوند برای انسان برای کسب کمالات بیشتر بوده و اتفاق خواهد افتاد.

انسان به گونه‌ای آفریده شده است که در عین آنکه نسبت به همنوع مهربان بوده و از ناراحتی او متأثّر می‌گرند و گویا جامعه انسانی را به منزله یک پیکر می‌دانند، اما نسبت به افراد ظالم و کیفر آنان بی‌تفاوت نیستند، و از این که عده‌ای بخواهند حقوق دیگران ضایع کرده و باعث از بین رفتن آرامش و آسایش آنان شوند، ناراحت می‌شوند. برای انسان قابل پذیرش نیست که کسی در حق دیگران انواع ظلم و تباهی را روا دارد و جامعه را به نابودی سوق دهد و بعد بدون هیچ مکافاتی و یا حتی در کمال خوشی زندگیش تمام شود و از دنیا برود و فقط گفته شود در آخرت کیفر می‌بیند. این گونه بر خورد قلب انسان مظلومی که جریحه دار شده التیام نمی‌بخشد و او را آرام نمی‌کند. خواست و آرزوی بی‌گناهان و مظلومان این است که خداوند عادل، در این دنیا نیز گوشه‌ای از عدالتش را نمایان سازد و در حدّ این دنیا عقوبتی برای ظالمان در نظر بگیرد تا همه بدانند هیچ کس از کیفر اعمال ناپسندش، حتی در دنیا نیز در امان نیست. و آیا کیفری دنیایی از این سنگین‌تر هست که خدا در زمان حاکمیت عدل خویش به دست مردی از اولیائش، ظلمانی را که تلاششان بر نابودی انسان‌ها و از بین مردن حق و انسانیت و دین‌داری بود دوباره زنده کند تا هم با چشم خود پیروزی حق بر باطل و حقارت خود را ببینند و از درون آتش بگیرند و هم به آنچه که از آن فرار می‌کردند (مکافات دنیا و آبروریزی) گرفتار شوند؟ و آیا برای مظلومان سخنی شیرین‌تر هست که به آنان نوید داده شود که خداوند داد مظلومان را از ظالمان خواهد ستاند و آنان را در همین دنیا کیفر خواهد داد، و حتی برخی از مظلومان را دوباره زنده می‌کند تا به چشم خود پیروزی حق و عقوبت ظالمان را ببینند؟

امکان وقوع

رجعت از اقسام محال عقلی نمی‌باشد و لذا عقل حکم به امتناع آن نمی‌کند، بلکه از نظر سیر طبیعی زندگی انسانی، محال عادی خواهد بود. همان گونه که خلقت حضرت آدم(ع)،[۱۰۱] و ولادت حضرت عیسی(ع)،[۱۰۲] و یا ناقه حضرت صالح(ع)، اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) و خلقت پرنده به دست حضرت عیسی(ع) همه برخلاف سیر طبیعی پیدایش یک موجود زنده جاندار از هم جنسان خود بوده‌اند. خداوند حکیم براساس حکمت خویش، در مواردی و براساس مصالحی، برخلاف روند عادی و سیر طبیعی، کارهایی را انجام می‌دهد که به آنها خارق‌العاده (شکستن عادت) می‌گویند و معجزه‌های انبیای بزرگوار الهی(ع) نیز از این نمونه است. رجعت برخی از انسان‌ها در آینده و در زمان ظهور نیز می‌تواند مشمول چنین حقیقتی باشد.

وقوع رجعت در گذشته

پس از آنکه ثابت شد از نظر عقل، رجعت امر ممکنی است، جای این سؤال است که آیا چنین امری اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ به این سؤال از قرآن کمک می‌گیریم و آیاتی را مورد توجه قرار می‌دهیم که در مسئله مورد بحث کاملا صراحت داشته باشد. روشن است که اثبات قرآنی وقوع این رویداد بزرگ، علاوه بر این که پاسخی مناسب برای سؤال ما خواهد بود، دلیلی محکم بر اصل امکان رجعت نیز می‌باشد؛ زیرا محکمترین دلیل امکان تحقّق یک شیء، وقوع آن است (چنانکه گفته‌اند: أدلّ دلیل علی امکان الشیء وقوعه). آیاتی که مورد اشاره قرار می‌گیرند به حیات دوباره یک موجود اعم از حیوان و انسان دلالت دارند و برای اثبات مطلب واضح و آشکارند که نیازی به توضیح و تفسیر نیست.

﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.[۱۰۳]

﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۰۴] در مورد این آیه مطالب دقیقی در روایات ذکر شده است.[۱۰۵]

﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۰۶]

احمد بن ابی نصر بزنطیّ روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع) شنیدم فرمود: مردی از بنی اسرائیل یکی از خویشان خود را کشت، سپس جنازه مقتول را در سر راه بهترین تیره از تیره‌های بنی اسرائیل انداخت، آنگاه خود مطالبه خون او را از دیگران می‌نمود. بنی اسرائیل به موسی(ع) گفتند: فلان قبیله (همان که مقتول در راهشان افتاده بود) فلان کس را کشته‌اند، به ما بگو چه کسی از آنان قاتل اوست؟ حضرت موسی فرمود: گاوی بیاورید، گفتند: ما را دست انداخته‌ای؟ گفت: پناه می‌برم به خدا از اینکه از جهّال باشم. آنگاه امام فرمود: اگر اینان به دستور موسی عمل می‌کردند و گاوی می‌آوردند کار تمام بود و قاتل پیدا می‌شد سخت گرفتند پس خدا هم برایشان سخت گرفت. گفتند: از خدایت بخواه خصوصیّات گاو را مشخّص کند. موسی گفت: خدا می‌فرماید: آن گاوی است نه چندان بزرگ از کار افتاده و نه کوچک و جوان به حدّ کار نرسیده، بلکه میانه این دو می‌باشد. و چنان که آنان چنین گاوی آورده بودند از ایشان پذیرفته می‌شد، ولکن کار را بر خود تنگ گرفتند و باز گفتند: از خداوند بخواه برای ما معیّن کند که رنگش چه باشد؟ موسی در پاسخ گفت: خدا می‌فرماید: آن گاویست سخت زرد رنگ و خالص، و شاد کننده بینندگان. و اگر آنان چنین گاوی می‌آوردند قبول می‌شد، و لکن در ضلال خود سماجت کردند و خداوند هم بر آنها سخت گرفت. به موسی گفتند: از خدایت بپرس این چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر خدا بخواهد ما را راهنمائی خواهد کرد. موسی(ع) گفت: خدا می‌فرماید: آن گاویست که نه رام است که زمینی را شخم زند و یا با او اب از چاه کشند و زراعت را آب دهند، و دارای رنگ خالص یک دست. گفتند: اکنون صفاتش چنان که رفع شبهه بشود بیان کردی. پس جستجو کردند و آن را با چنین خصوصیات نزد جوانی اسرائیلی یافتند. لکن جوان گفت: آن را نمی‌فروشم مگر به قیمت اینکه پوست آن را پر از طلا کنید، بنی اسرائیل نزد موسی آمده این خبر را به او گزارش دادند. موسی(ع) فرمود: چاره‌ای نیست آن را بخرید. ناچار آن را خریدند و دستور داد آن را ذبح کردند، آنگاه دستور داد که دم آن گاو را به بدن مقتول بزنند و چون چنین کردند زنده شد و گفت: ای فرستاده خدا! پسر عمویم مرا به قتل رسانده، نه آن کس که او را متّهم کرده‌اند، و بدین سبب قاتلش را شناختند.[۱۰۷]

  • زنده شدن هزاران نفر

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۱۰۸]

از امام صادق(ع) در ذیل آیه نقل شده است: خداوند گروه بیشماری که از ترس طاعون از شهر خود گریخته بودند را برای مدّتی طولانی میراند تا اینکه استخوان‌هایشان پوسیده و اجسامشان متلاشی و خاک شدند، و خداوند در زمانی که مایل بود قدرت خود را به مخلوقات نشان دهد رسولی به نام «حزقیل» را مبعوث فرمود، او نیز همه را خواند بی‌درنگ همه اعضا و جوارحشان جمع شد، و روح به اجسام بازگشت، و مانند همان روز که مردند ایستادند، و بی‌آنکه فردی از عددشان کم شده باشد برای مدّتی طویل زندگی کردند.[۱۰۹]

﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۱۰]

پس از آنکه ثابت شد زنده شدن دوباره یک مرده در این دنیا از نگاه عقل، امر ممکنی است، و شواهدی از قرآن و روایات بر وقوع آن در امت‌های گذشته ارائه شد، بحث پیرامون تحقق رجعت در زمان آینده را مطرح کرده و ثابت می‌کنیم که براساس دلیل نقلی (قرآن و روایات) چنین رویداد شگرفی در زمان ظهور امام مهدی(ع) اتفاق خواهد افتاد

﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۱۱۱] مراد از «حشر»، جمع کردن بعد از مرگ است، چون محشورین عبارتند از فوجی از هر امت، و تمامی امت‌های زنده هیچ وقت در زمان واحد جمع نمی‌شوند. و کلمه «من» در جمله «مِن كُلِّ أُمَّةٍ» برای تبعیض است و در جمله «مِّمَّن يُكَذِّبُ»، هم ممکن است برای بیان باشد و هم برای تبعیض. از ظاهر آیه برمی‌آید که حشر در آن، حشر در غیر روز قیامت است، زیرا حشر در روز قیامت اختصاص به یک فوج از هر امت ندارد، بلکه تمامی امت‌ها در آن محشور می‌شوند و حتی به حکم آیه ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۱۱۲] یک نفر هم از قلم نمی‌افتد و اما در این آیه می‌فرماید: از هر امتی فوجی را محشور می‌کنیم.[۱۱۳]

بسیاری از بزرگان این آیه را اشاره به مسأله رجعت و بازگشت گروهی از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز می‌دانند، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به «مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» (از هر جمعیتی، گروهی) صحیح نیست، زیرا در قیات، همه محشور می‌شوند، چنان که قرآن در آیه ۴۷ سوره کهف می‌گوید: ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۱۱۴]؛ ما آنها را محشور می‌کنیم و احدی را ترک نخواهیم گفت.

شاهد دیگر ایناست که قبل از این آیه سخن از نشانه‌های رستاخیز در پایان این جهان بود، در آیات آینده نیز به همین موضوع اشاره می‌شود، بنابراین بعید به نظر می‌رسد که آیات قبل و بعد از حوادث پیش از رستاخیز سخن گوید، اما آیه وسط از خود رستاخیز، هماهنگی آیات ایجاب می‌کند که همه درباره حوادث قبل از قیامت باشد. در این زمینه روایات فراوانی نیز داریم.[۱۱۵] در روایت است: «سئل الإمام أبوعبدالله(ع) عن قوله» ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا[۱۱۶]؟ «قال: ما يقول الناس فيها؟ قلت: يقولون إنها في القيامة. فقال أبوعبدالله: أ يحشر الله في القيامة من كل أمة فوجا و يترك الباقين؟ إنما ذلك في الرجعة، فأما آية القيامة فهذه» ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۱۱۷][۱۱۸] از حضرت صادق(ع) معنی آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا[۱۱۹] را پرسیدند؟ حضرت از راوی پرسیدند: اهل تسنن در این مورد چه می‌گویند؟ راوی عرض کرد: آنها می‌گویند: این آیه مربوط به قیامت ست. حضرت فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی جمعی را برانگیخته می‌کند و بقیه را رها می‌گرداند؟! نه! این در ایام رجعت است، آیه‌ای که مربوط به قیامت است این است ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۱۲۰] یعنی آنها را برانگیخته می‌کنیم و یک نفرشان را باقی نمی‌گذاریم.</ref> آیات و روایات دیگری هست که برای اثبات رجعت مورد استفاده قرار گرفته است.[۱۲۱]

ادعیه و زیارات

زیارات و دعاهای وارد شده از پیشوایان بزرگوار دین، مجموعه بی‌نظیری از معارف و آموزه‌های دین را در خود دارد. از جمله: ۱- استدلال به رجعت از پشتوانه قوی‌تر برخوردار می‌شود. ۲- جایگاه بلند رجعت و اهمیت خاص آن را نتیجه می‌دهد.[۱۲۲] زیارت جامعه کبیره: «مُؤْمِنٌ بِاِيابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ....جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ سَبيلَكُمْ، وَيَهْتَدى بِهُداكُمْ وَيُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ، وَيَكِرُّ فى رَجْعَتِكُمْ، وَيُمَلَّكُ فى دَوْلَتِكُمْ، وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ، وَيُمَكَّنُ فى اَيّامِكُمْ، وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ». زیارت آل یاسین: «اَنْتُمُ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً». زیارت اربعین امام حسین(ع): « أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ»؛ من گواهی می‌دهم که مؤمن به شما هستم و یقین به رجعت شما دارم. دعای عهد «اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي».

مخالفان رجعت

عامه با رجعت مخالفند و از قدیم به صورت‌های مختلف آن را مورد انکار قرار می‌دادند. گاهی به صورت علمی مثلا آن را رد کرده‌اند به این که رجعت همان تناسخ باطل است، و رجعت برگشتن از فعل به قوه است که محال می‌باشد؛ و گاه آن را در تضاد با آیات قرآن (مانند مؤمنون / ۹۹ و ۱۰۰ – انبیاء / ۹۵ – یس / ۳۱) برمی‌شمرند و احادیثی در مخالفت با رجعت می‌آورند. برخی نیز به توجیه و تأویل آیاتی پرداختند که رجعت دراقوام گذشته مانند آیه ۲۴۳ بقره را مطرح کرده است. اینان راوی بزرگی مانند جابر بن یزید جعفی را که اعتراف به علم و ورع و تقوای او دارند به جرم این که معتقد به رجعت بود طرد کردند و روایاتش را کنار گذاشتند. حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَرِيرًا، يَقُولُ: «لَقِيتُ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ الْجُعْفِيَّ فَلَمْ أَكْتُبْ عَنْهُ، كَانَ يُؤْمِنُ بِالرَّجْعَةِ.[۱۲۳] در مواردی می‌گویند: رجعت مذهب قومی از عرب جاهلی بود که فرقه‌ای از مسلمین از اهل بیت آن را باور دارند، و از این گروه هستند رافضیه (شیعه) که می‌گویند: علی بن ابی‌طالب در ابر پنهان است و برخواهد گشت.[۱۲۴]

نقد و بررسی

اینان با آنکه به شدت با رجعت مخالفت می‌کنند ولی در لابلای مطالبشان آن را می‌پذیرند؛ قرطبی روایتی را نقل می‌کند که در آن برای اصحاب کهف دو مرتبه رجعت ذکر شده است. در متن روایت در دو جا تصریح به رجعت شده است: ۱- فدخلوا الكهف فقالوا: السلام عليكم و رحمة الله و بركاته، فرد الله على الفتية أرواحهم فقاموا بأجمعهم و قالوا: عليكم السلام و رحمة الله و بركاته... ثم قالو: أقرئوا محمد رسول الله منا السلام، و أخذوا مضاجعهم ۲- و صاروا إلي رقدتهم إلي آخر الزمان عند خروج المهدي. فيقال: إن المهدي يسلم عليهم فيحييهم الله ثم يرجعون إلي رقدتهم فلا يقومون حتي تقوم الساعة...[۱۲۵]

این روایت که برای برخی صحابه، فضیلت‌سازی به همراه دارد هر چند مورد تأیید ما نیست ولی بیان آن از این جهت است که روشن شود عامه در مواردی رجعت را پذیرفته‌اند. از آنچه گذشت و آنچه در بخش سؤالات و شبهات می‌آید جواب عامه نیز روشن می‌شود.

پاسخ به دو سوال

بعضی در مقام ابطال از راه دلیل عقلی وارد شده می‌گویند مرگ امری است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زنده‌ای عارض نمی‌شود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال ریسده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودی که تمامی کمالات بالقوه‌اش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزی که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امری است محال، مگر اینکه مخبری صادق که یا خود خداست و یا خلیفه‌ای از خلفای او، از چنین برگشتی خبر دهند، هم چنان که در داستان‌های موسی، و عیسی، و ابراهیم(ع) و داستان‌هایی از دیگران چنین خبرهایی آمده، ولی نه از خدا، و نه از یکی از خلفای او خبر معتبری نیامده که دلالت بر رجعت داشته باشد، و روایاتی که قائلین به رجعت به آن تمسک می‌کنند تمام نیست.

پاسخ: باید توجه داشت اگر دلیلی که ارائه شده، عقلی و درست باشد، صدر دلیل ذیل آن را باطل می‌کند، چون اگر چیزی محال ذاتی شد، دیگر استثنا بر نمی‌دارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته، و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتی از وقوع امری محال خبر می‌دهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضی که نتوانیم در صادق بودنش شک کنیم، ناگزیر باید خبرش را تاویل کنیم، و معنایی به آن بدهیم، که ممکن باشد، به طوری که از محال بودن در آید. اینکه چیزی که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلب صحیحی است، ولیکن رجعت از این باب نیست، زیرا مورد فرض مختلف است، مورد فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده، و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامی که عاملی غیرطبیعی از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالی نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته در زمانی دیگر مستعد کمالی شود، که در زمانی غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به‌دست آورد. و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقداری در برزخ زندگی کرده باشد، چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ دارای آن استعداد می‌شود، و دوباره به دنیا بر می‌گردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محذور محال نیست.[۱۲۶] لازم به ذکر است قائلین به رجعت می‌گویند انسان به همان صورتی که از دنیا رفته، دوباره به دنیا باز می‌گردد و روحش وارد همان بدنی می‌شود که در دنیا داشته و از آن جدا شده بود، با همان فعلیت‌هایی که در دنیا کسب کرده بود. لذا رجعت با بحث رجوع از فعل به قوه ارتباطی ندارد.

رجعت همان قول به تناسخ است که هم از نظر عقل محال و هم در دیدگاه شرع باطل است.

پاسخ: ابتدا لازم است این واژه تعریف شود. تناسخ یعنی انتقال نفس پس از مرگ از یک بدن به بدن و جسم دیگر در همین دنیا در یک زندگی جدید و از ابتدا. مثلا روح انسان مرده به بدن جنینی وارد شود و دوباره به دنیا آمده و زندگی جدیدی شروع کند. بر این عقیده اشکالات گوناگون می‌توان گرفت از جمله اینکه هر فرد بعد از سپری شدن سالیانی از عمرش به کمالاتی می‌رسد، و یک فرد ۴۰ساله دارای کمالات بیشتری از یک نوزاد خواهد بود. و این را نیز می‌دانیم که وقتی نوزادی به دنیا می‌آید داری کمال خاصی نیست نه از جهت عقل کمال خاصی دارد و نه از جهت ویژگی‌های جسمی مانند قدرت. حال اگر قائل به چنین تناسخی بشویم و آن را بپذیریم لازم می‌آید یک فرد کمالاتی را که به دست آورده از دست بدهد و در زندگی مجدد دوباره به دنبال کسب همان کمالات باشد. اگر گفته شود با مرگ کمالات را حفظ می‌کند و زندگی جدید را با این کمالات آغاز می‌کند. این بیان نیز قابل پذیرش نیست و به تناقض می‌رسد زیرا: چون نوزاد است و تازه به دنیا آمده باید حالات و شرایطی متناسب با جسم و این دوران داشته باشد، دورانی که استعدادها در وجود او نهفته است و هنوز به فعلیّت و کمال نرسیده (به اصطلاح حالت بالقوه دارد)، و چون قبلاً زندگی کرده و کمالات را به دست آورده پس استعدادها تا حدّی به فعلیّت رسیده است. این همان تناقض است که این بچه هم دارای استعدادهای بالفعل باشد و هم نباشد. با توضیح کوتاهی که از تناسخ داده شد و با بیانی که پیرامون رجعت مطرح شد، تفاوت این دو موضوع کاملا روشن می‌شود؛ زیرا در رجعت تنها یک بدن موضوع قرار می‌گیرد اما در تناسخ تعدد بدن مطرح است.[۱۲۷][۱۲۸].

پانویس

  1. سوره انبیا آیه۹۵تا۹۷
  2. سوره یس آیه۳۱
  3. سوره مومنون آیه۱۱
  4. سوره ص آیه۴۱تا۴۳
  5. اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۷۷(چاپ کنگرۀ هزاره شیخ مفید) ، حق الیقین، سیّد عبد اللّه شبّر، ج ۲ ص ۴
  6. بحار الأنوار، ج ۱۰۰ ص ۳۲۰
  7. برای مطالعه دربارۀ آن ر. ک: «بحار الأنوار» ، ج ۵۳(باب الرجعه) و ج ۲۵ ص ۱۰۸، «دائرة المعارف تشیّع» ، ج ۸ ص ۱۸۰، فصلنامۀ «وقف، میراث جاویدان» شمارۀ ۱۳ ص ۱۰۸ مقالۀ «رجعت در اندیشۀ شیعی» محمّد هادی معرفت و منابعی که در متن کتاب نام آنها برده شد
  8. المیزان، ج ۲ ص ۱۱۲
  9. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۸۲.
  10. ر. ک: العین؛ مفردات الفاظ القرآن و ...
  11. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  12. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص ۷۷
  13. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۲۹
  14. سیّد مرتضی، الرسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵؛ محمد رضا مظفر، عقاید الامامیه، ص ۲۹۴
  15. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  16. ر. ک: سیّد محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۵۹
  17. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  18. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  19. " لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ يُؤْمِنْ‏ بِكَرَّتِنَا ‏‏"، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۵۸
  20. " مَنْ‏ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ‏ ... وَ الْإِيمَانِ بِالرَّجْعَةِ ‏‏"؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۴۰
  21. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  22. شیخ طوسی، رسالة العقاید الجعفریه، ص ۲۵۰؛ محمد باقر مجلسی، حق الیقین، مقصد نهم؛ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۶۷؛ فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶۷۹
  23. محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‏های اسلام، ص ۱۱۱
  24. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  25. محمد رضا مظفر، عقاید الامامیه، ص ۱۲۰
  26. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۵، ص ۲۵۳؛ تیسیر التفسیر، ج ۷، ص ۳۶۸
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  28. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  29. و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت.باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه: ۵۵- ۵۶.
  30. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۱- ۲، ص ۲۵۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۱، ص ۴۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱، ص ۴۰۳؛ مدارک التنزیل، ج ۱، ص ۵۳
  31. و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان می‌کردید آشکار کرد. باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره ، آیه: ۷۲- ۷۳.
  32. آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۳.
  33. " يَكُونُ‏ فِي‏ هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ كُلُ‏ مَا كَانَ‏ فِي‏ الْأُمَمِ‏ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ‏ بِالنَّعْلِ‏ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّة‏‏"، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۰۳، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۹
  34. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۵۱؛ ج ۴، ص ۴۹۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۲۱۸؛ السنه للمروزی، ج ۱، ص ۱۸.
  35. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  36. و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند؛ سوره نمل، آیه: ۸۳.
  37. طبرسی، مجمع البیان؛ ج ۷- ۸، ص ۳۶۶؛ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۵۷۰
  38. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  39. شیخ طوسی، رسالة العقاید الجعفریة، ص ۲۵۰
  40. " أَيَّامُ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ ثَلَاثَةٌ يَوْمَ‏ يَقُومُ‏ الْقَائِمُ‏ وَ يَوْمَ‏ الْكَرَّةِ وَ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ‏‏"، شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۰۸
  41. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲
  42. مظفر، عقاید الامامیه، ص ۲۹۷
  43. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۰۷
  44. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  45. شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۰۸
  46. بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.
  47. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۴۷
  48. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  49. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۱۱
  50. مصباح المتهجد، ص ۵۴۳
  51. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳
  52. مصباح المتهجد، ص ۷۳۰
  53. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۵۹
  54. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  55. سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵
  56. طبرسی، مجمع البیان، ذیل: ۸۳ سوره نمل
  57. شیخ مفید، سلسله مؤلفات مفید، ج ۴، ص ۴۶
  58. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۳۳
  59. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۵
  60. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  61. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  62. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۳۹ - ۲۴۴.
  63. «او به رجعت باور دارد» الرُّجُوعُ: العود إلي ما كان منه البدء، فَالرُّجُوعُ: العود، الرَّجْعَةُ و الرِّجْعَةُ، و في العود إلي الدّنيا بعد الممات، و يقال: فلا يؤمن بِالرَّجْعَة؛ مفردات، ص ۳۴۳. طریحی می‌گوید: الرجعة بالفتح هي المرة في الرجوع بعد الموت بعد ظهور المهدي(ع)، و هي من ضروريات مذهب الإمامية... و فلا يؤمن بالرجعة: أي بالرجوع إلي الدنيا بعد الموت.
  64. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  65. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  66. بقره / ۵۶.
  67. الاعتقادات، ص ۶۰.
  68. الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۹.
  69. المسائل، السرویه، ص ۳۰.
  70. الرسائل الشریف مرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵.
  71. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲.
  72. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  73. المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره.
  74. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷، ذیل آیه ۸۳ سوره نمل.
  75. «کرّ به معنای رجوع است و کرّه یعنی یک بار (رجوع)، کرّه یعنی برانگیختن و تجدید خلق بعد از فنای آن» لسان العرب، ج ۵، ص ۱۳۵.
  76. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۷۲.
  77. «و پیروان (آنان) می‌گویند: کاش برگشتی (به دنیا) می‌داشتیم تا از آنها دوری می‌جستیم چنان که آنان از ما دوری جستند؛ بدین گونه خداوند کردارهایشان را (چون) دریغ‌هایی به آنان می‌نمایاند در حالی که آنان از آتش بیرون آمدنی نیستند» سوره بقره، آیه ۱۶۷.
  78. «پس کاش ما را بازگشتی بود تا از مؤمنان باشیم» سوره شعراء، آیه ۱۰۲.
  79. «یا هنگامی که عذاب را بنگرد بگوید کاش مرا بازگشتی بود تا از نیکوکاران می‌شدم!» سوره زمر، آیه ۵۸.
  80. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۰.
  81. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت * باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۵-۵۶.
  82. «بی‌گمان بازگشتشان به جانب ماست» سوره غاشیه، آیه ۲۵.
  83. سوره آل عمران، آیه ۱۴.
  84. راغب، المفردات، ج ۱، ص ۹۷.
  85. «بی‌گمان بازگشتشان به جانب ماست» سوره غاشیه، آیه ۲۵.
  86. مجمع البحرین، ج ۲، ص ۹.
  87. «حَشْر برانگیختن و بیرون آوردن گروه و جماعت از جایگاهشان و روانه کردن آنها از آنجا به سوی جنگ و یا نظیر آن امور و کارها» المفردات، ج ۱، ص ۲۳۷.
  88. «و روزی (را یاد کن) که کوه‌ها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمی‌نهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
  89. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۲۶۸.
  90. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  91. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  92. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  93. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، ح ۶.
  94. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۰۸. پروردگارا: مرا برای فرمانبرداری امام زمان و خدمتگزاری حضرتش و زندگی در دولت آن سرور و دوری از نافرمانیش، موفق بدار. خداوندا اگر من پیش از آن زمان، مردم؛ مرا! در آن جماعتی قرار بده که در رجعت وی برمی‌گردند و در دولت و روزگار او به ملک و تمکن می‌رسند و در سایه پرچم‌های او به سر می‌برند. و در زمره او برانگیخته می‌گردند، و چشمش به جمال وی روشن می‌شود.
  95. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۰۹. (ای قائم آل محمد!) اگر پیش از ظهور حضرتت مرگ گریبان مرا گرفت، متوسل به وجود اقدست می‌شوم که خداوند بر محمد و آل محمد درود بفرستد و هنگام ظهور و ایام دولت شما رجعت و بازگشتی برای من به دنیا قرار دهد، تا با فرمانبرداری (کامل) شما به مرادم برسم و دلم از کشتن دشمنانت شفا یابد.
  96. مفاتیح الجنان. خداوندا! مرا از یاوران و مدافعین او و آنها که سعی در انجام مقاصد او دارند و از پشتیبان‌های وی و کسانی که در ارادت به حضرتش سبقت گرفته‌اند و آنان که در رکابش شهید می‌شوند، قرار بده! پروردگارا! اگر مرگ را که برای بندگانت یک امر حتمی قرار داده‌ای میان من و آن حضرت جدائی انداخت، مرا از قبرم بیرون آور تا در حالی که کفنم را پوشیده و شمشیرم را از غلاف درآورده و نیزه‌ام را به‌دست گرفته‌ام در میان آنها که در شهر حاضرند یا آنان که کوچ می‌کنند، قرار گیرم و دعوت‌کننده آن حضرت را اجابت کنم.
  97. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  98. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۴۱، ح ۸. جابر جعفی گفت: از حضرت صادق(ع) تفسیر آیه ﴿وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ«اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷. سؤال شد، فرمود: ای جابر آیا می‌دانی را خدا کدام است؟ عرض کردم: نه به خدا مگر اینکه از شما بشنوم. فرمود: کشته شدن در راه علی و اولاد اوست. هر کس در راه محبت او کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هیچ کس نیست که ایمان به این ایه داشته باشد، مگر اینکه کشته شدن و مرگی در پیش دارد، به این معنی که اگر کشته شود دوباره برانگیخته می‌شود تا بمیرد، و اگر مرد، برانگیخته می‌شود تا اینکه کشته شود.
  99. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷ و بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲ و ص ۱۲۶ و تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۹.
  100. المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ از سوره بقره. و تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۹.
  101. ص / ۷۱ – ۷۲.
  102. آل عمران / ۴۵ – ۴۷.
  103. «و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست» سوره بقره آیه ۲۶۰.
  104. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت * باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۵-۵۶.
  105. عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۰۰.
  106. «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان می‌کردید آشکار کرد * باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۲-۷۳.
  107. عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴.
  108. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  109. احتجاج، ج ۲، ص ۳۴۴.
  110. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  111. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  112. «و روزی (را یاد کن) که کوه‌ها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمی‌نهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
  113. المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۷.
  114. سوره کهف، آیه ۴۷.
  115. تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۴۹.
  116. سوره نمل، آیه ۸۳.
  117. سوره کهف، آیه ۴۷.
  118. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۱.
  119. سوره نمل، آیه ۸۳.
  120. سوره کهف، آیه ۴۷.
  121. برای آشنایی بیشتر ر.ک: الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة.
  122. ما در این نوشتار مختصر، به بیان برخی از این کلمات نورانی که در مفاتیح الجنان نیز آمده و مراجعه به آن را آسانتر می‌کند می‌پردازیم. البته کسانی که طالب موارد بیشتری هستند می‌توانند به کتاب‌هایی مانند کامل الزیارات، مصباح شیخ طوسی، من لا یحضره الفقیه و بحار الانوار (ج ۵۳، باب رجعت) مراجعه نمایند.
  123. «ابوغسان گفت: از جریر شنیدم که می‌گفت: جابر بن یزید جعفی را ملاقات کردم، پس از او چیزی ننوشتم (روایت نکردم زیرا) او معتقد به رجعت بود» صحیح مسلم، ج ۱، ص ۲۰.
  124. لسان العرب، ج ۸، ص ۱۱۴.
  125. الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۳۹۰. اما ترجمه روایت: پیامبر از خدا خواست اصحاب کهف را ببیند. پس (خدا) فرمود: تو در دنیا آنها را نمی‌بینی، لکن چهار نفر از بهترین اصحابت را به سوی آنها بفرست تا رسالت تو را به ایشان برسانند و آنها را به ایمان دعوت کنند. پیامبر به جبرائیل فرمود: چگونه بفرستم: گفت: عبایت را پهن کن و ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن ابی طالب را بر چهار طرف آن بنشان، سپس بادی را که مسخّر سلیمان بود بخوان، خدا به آن امر می‌کند که مطیع تو شود. پس پیامبر چنین کرد. پس باد آنها را به درب غار حمل کرد. پس آنها سنگی را کنار زدند. سگ (اصحاب کهف) به طرف آنها حرکت کرد و چون آنها را دید سرش را حرکت داد –و دمش را تکان داد- و با سر اشاره کرد که داخل شوند. پس داخل غار شدند و سلام کردند. خداوند ارواح جوانان (اصحاب کهف) را برگرداند، پس همگی بلند شدند و جواب سلام دادند. پس آینها گفتند: ای گروه جوانان (اصحاب کهف) به درستی که محمد نبیّ خدا(ص) به شما سلام رساند. گفتند: بر محمد رسول خدا سلام باد تا زمانی که آسمان و زمین هست و بر شما به خاطر آنچه ابلاغ کردید، و مسلمان شدند و گفتند: سلام ما را به ایشان برسانید، و به جایشان (حالت اولشان) برگشتند تا زمان خروج مهدی؛ پس گفته شده که مهدی بر آنها سلام می‌کند و خدا آنها را زنده می‌کند. پس جبرائیل حادثه را برای پیامبر گفت. سپس باد آنها را برگرداند. پیامبر فرمود: چگونه آنها را یافتید؟ آنها واقعه را گفتند. پس پیامبر دعا کرد
  126. المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶، ذیل آیه ۲۱۰ سوره بقره. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۷۱.
  127. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ص ۱۶۷
  128. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۸۳-۳۰۲.