دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

معناشناسی غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی‌نامند.

معنای اصطلاحی

از منظر وهابیت غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات نبوی، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۲] و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۳]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۴] و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۵]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۶].
  2. اصطلاح مفسران و دانشمندان عقاید: برای واژه «غیب» در آثار تفسیری مورد قبول وهابیت معانی مختلفی شده از جمله: معنای لغوی (امور پنهان از حواس)[۷]، خدای متعال[۸]، قدر[۹]، بهشت و جهنم، روز قیامت، حیات بعد از مرگ، و...[۱۰] و همه موارد مذکور[۱۱]. آنها همچنین برای «غیب» به لحاظ اطلاق و تقیید، دو قسم مختلف بیان کرده‌اند:
    1. غیب مطلق: غیبی است که از همه مخلوقات پوشیده است و هیچ کس نمی‌تواند آن را درک کرده یا به آن علم پیدا کند[۱۲] و هیچ راهی برای کشف آن از طریق حواس وجود ندارد؛ چراکه این علم مختص خدای متعال بوده و او آن را از دیگران مخفی نگاه داشته است[۱۳]. به عبارت دیگر دلیل و راهی برای اطلاع از این غیب نیست. این معنا مطابق با آیه: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ است. مگر کسانی که خدا اراده کرده و آنها را از بخشی از غیب خود آگاه سازد[۱۴]. بر این اساس گاهی خدای متعال این غیب را به واسطه وحی برای برخی از رسولان خویش کشف می‌نماید[۱۵]. این غیب خود بر دو قسم است: نخست: غیب مطلقی که خدای متعال علم به آن را مخصوص به خود قرار داده و هیچ احدی را هم از آن آگاه ننموده است که بدان علم مستأثر نیز می‌گویند؛ مانند: علم خدا به زمان وقوع قیامت، سبب مرگ یا زمان و مکان آن و غیره. دوم: غیب مطلقی که جز خدای متعال کسی به آن علم ندارد، لکن بعضی از رسولان خویش یا همه آنها را از بخشی از این علم و جزئیات آن آگاه می‌نماید و به هر مقداری که بخواهد از طریق وحی آن را در اختیارشان می‌گذارد و اطلاع از این علم را به عنوان دلیل و معجزه نبوت ایشان قرار می‌دهد، از این رو انبیا و رسل نیز تنها از طریق وحی از این غیب اطلاع دارند[۱۶].
    2. غیب مقید: غیبی است که خدای متعال آن را به بعضی از آفریده‌های خویش - اعم از جن و انس و ملائکه - تعلیم داده و آنها را از آن آگاه کرده است[۱۷]. برخی به جای این عنوان از عنوان غیب نسبی یا غیب اضافی استفاده کرده و گفته‌اند این غیب، غیبی است که مخلوقات می‌توانند از آن مطلع بشوند؛ از راه شناخت اسباب و علل آن غیب که البته برای بعضی از مردم آشکار و شناخته شده است و برای برخی غیب و نامعلوم است. از جمله آیات دال بر این غیب: ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۱۸] این اطلاعات غیبی‌ای که خدای متعال به پیامبر خاتم داده است برای او و ما قبل از آن، غیب بوده و پس از آگاهی آشکار و عیان شده است[۱۹].

اختصاص علم غیب به خدای متعال

وهابیت[۲۰] - همانند دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی - با استناد به برخی آیات قرآن کریم[۲۱] و روایات نبوی[۲۲]، اصل علم به غیب را منحصر در خدای متعال و مختص او دانسته و معتقدند کسی غیر از او علم به غیب ندارد[۲۳]. لکن، با وجود ادله‌ای قرآنی و روایی بر آگاهی غیر خدا از امور غیبی، بر خلاف عموم مسلمین، بدون دقت در معنای منظور از علم غیب غیر خدا (آیا معنای لغوی اراده شده است یا معنای اصطلاحی) باورمندان به این ایده را کافر به کفر اکبر می‌دانند[۲۴]. با این حال این فرقه نه تنها منکر امکان اطلاع و آگاهی یافتن برخی از اولیای الهی توسط خدای متعال از غیب نیستند، بلکه با استناد به دسته‌ای دیگر از آیات[۲۵]، اطلاع رسل و انبیای الهی را از برخی امور غیبی و نه تمام امور، به اثبات رسانده و ادله‌ای را نیز در اثبات آن بیان کرده‌اند[۲۶].

جواز اطلاع انبیاء و رسل از برخی امور غیبی

اگر چه وهابیت نظر مفسرانی که معتقدند علم غیب تنها مختص خداوند متعال است و کسی غیر از او علم به غیب ندارد[۲۷] را قبول دارند، لکن این فرقه اطلاع رسل و انبیای الهی را از برخی امور غیبی جایز دانسته و معتقدند انبیا و رسل از آنجا که در خلقتشان وجه امتیازی با سایر افراد بشر ندارند، خدای متعال آنان را به واسطه اعطای مقام نبوت و رسالت از میان دیگران برگزیده و با حجج، براهین و معجزاتی که در اختیارشان قرار داده آنان را تأیید نموده است تا این امور دلیلی باشد جهت اثبات صدق ادعای نبوت و رسالتشان. از جمله این براهین، اطلاع یا آگاه نمودن آنان از برخی امور غیبی است که علم آنها مختص خدای متعال بوده است. از این رو خدای متعال برخی برگزیدگان خویش را به واسطه وحی از بخشی از امور غیبی مطلع ساخته تا این امر تاکیدی باشد بر درستی و راستی ادعای آنان در نبوتشان[۲۸].

ادله وهابیت بر اطلاع رسل از بعضی امور غیبی

ادله قرآنی
  1. آیه ۱۷۹ سوره آل عمران؛ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۲۹]: این آیه دلالت دارد بر اینکه خدای متعال هر کسی را از میان رسولان خویش بخواهد، به هر میزانی که اراده کند، از غیب مطلع می‌نماید و بدین وسیله او را حجت بر کسانی که منکر رسالت او هستند قرار می‌دهد[۳۰]. در تفسیر این آیه گفته‌اند: "بر خداوند متعال شایسته نیست که مؤمنین را در میان منافقین رها کرده و آنها را از یکدیگر مشخص ننماید، از این رو چاره‌ای جز این نیست که خداوند اسباب تمییز این دو گروه را فراهم آورد به گونه‌ای که مؤمن از منافق شناخته گردد. روشن است که این امر جز با مطلع ساختن انبیا و رسل از آنچه در درون و دل‌های مردم نهفته است، ممکن نیست و این در شمار همان علم غیبی است که خدای متعال بر اساس این آیه، برگزیدگان خویش را به وسیله وحی از آن مطلع می‌سازد. چنانکه خدای متعال رسول خویش را در جریان غزوه تبوک زمانی که منافقین قصد ترور آن حضرت را کردند، از نیت درونی آنها آگاه ساخت و به او خبر داد"[۳۱].
  2. آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن؛ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۳۲]: در تفسیر این آیه گفته شده: "از آنجا که سیاق آیه چنین توهمی را ایجاد می‌کند که حتی رسول گرامی اسلام نیز هیچ اطلاعی از غیب ندارد؛ خدای متعال ـ پس از آنکه خود را عالم به غیب معرفی کرده ـ رسولان برگزیده خویش را از کلام قبل استثنا کرده و اشاره می‌کند که خدای متعال برخی از آنها را به تناسب مقامشان از علم غیب خویش مطلع می‌سازد"[۳۳].
ادله روایی

روایات فراوانی مبنی بر اطلاع پیامبراکرم (ص) از امور غیبی و صدور این اخبار به صحابه در مصادر اهل سنت وجود دارد که علمای وهابیت نیز آنها را پذیرفته‌ و بر صحت انها تاکید کرده‌اند. این روایات را می‌توان در دو بخش آگاهی از غیب زمانی و آگاهی از غیب مکانی جای داد:

  1. آگاهی از غیب زمانی: مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیح خود بابی را با عنوان خبرهای غیبی پیامبر (ص) از حوادث آینده (غیب زمانی) دارد که در آن دویست روایت درباره علم غیب پیامبر، آمده است. به عنوان نمونه در یک روایت این‌گونه نقل می‌‌کند: "پیامبر (ص) نماز صبح را با ما خواند و به منبر رفت و تا ظهر به سخنرانی پرداخت، سپس پایین آمد و نماز ظهر را خواندیم و دوباره به منبر رفت و تا غروب سخنرانی کرد و در آن روز از تمام حوادث حال و آینده ما را با خبر ساخت»[۳۴].
  2. آگاهی از غیب مکانی: محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود روایات فروانی درباره علم غیب پیامبر (ص) نقل می‌‌کند، که بخشی از آنها به غیب مکانی ارتباط دارد. مانند اینکه می‌گوید: پیامبر (ص) فرمود: آیا من را در مقابل خود اینجا می‌بینید؟ قسم به خدا خشوع و رکوع شما بر من پنهان نیست، من شما را از پشت سر خویش می‌بینم[۳۵].

دیدگاه وهابیت پیرامون روایات آگاهی غیر خدا از غیب

از آنجا که وهابیت به استناد قرآن کریم، اطلاع و آگاهی رسولان الهی از بخشی از امور غیبی را جایز می‌دانند، لذا در مواجهه با بسیاری از روایات مشتمل بر این امر نیز موضع موافق گرفته و بر صحت آنها اعتراف کرده‌اند؛ به عنوان نمونه: البانی که در میان وهابیت به بخاری دوران مشهور است در پاسخ به پرسشی مبنی بر صحت و سقم روایات موجود در صحیح مسلم و بخاری پیرامون اخبار پیامبر از غیب و مراد از اینکه در آن روایات آمده رسول خدا(ص) علم ما هو کائن داشته است، چیست، ضمن اقرار به صحت این روایات، می‌گوید: "ممکن است مراد از عبارت بما هو کائن إلی یوم القیامة در این روایات، خبر از امور مهم بوده باشد نه امور تفصیلی غیبی که هیچ بشری نمی‌تواند از آنها خبر دهد"، سپس می‌گوید: "البته ممکن است این عبارت، اخبار از امور غیبی نیز باشد لکن سوال این است که چگونه پیامبر (ص) آنها را برای افرادی که درک این مسائل را ندارند بازگو می‌کند؟"[۳۶].

اعتقاد به جواز اطلاع برخی دیگر غیر از رسل از امور غیبی

روایات فراوانی در منابع مختلف تاریخی و روایی اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت وجود دارد که دال بر اخبار غیبی توسط افراد مختلف غیر از انبیا و رسل است. وجود و نقل چنین روایاتی توسط این گروه حاکی از آن است که به باور ایشان هر چند بر اساس نصوص قرآن کریم تنها رسولان برگزیده الهی از غیب مطلعند، اما امکان اطلاع برخی دیگر از افراد بشر نیز از این امر به واسطه اطلاع نبی یا رسول یا غیر آن وجود دارد. یکی از این روایات، داستان اطلاع حذیفة بن یمان از اسامی منافقین عصر نبوی است آنجا که پس از غزوه تبوک و در جریان بازگشت سپاه اسلام، منافقین قصد ترور رسول خدا و پایین انداختن آن حضرت از گردنه را داشتند که خدای متعال، رسولش را به واسطه وحی از نیت درونی منافقین مطلع ساخت[۳۷] و آن حضرت نیز حذیفه بن یمان را از اسامی منافقین آگاه نمود؛ تا آنجا که حذیفه به واسطه اطلاع رسول خدا، منافقین را می‌شناخت و از این رو به او صاحب سری گفته می‌شد که کسی دیگر غیر از او از آن آگاه نبود[۳۸]. حتی ابن قیم جوزیه - برجسته‌ترین شاگرد ابن تیمیه - در مورد استاد خود ادعا کرده که او اخبار از امور غیبی داشته است؛ البته نام آن اخبارات را «فراست» گذاشته است.[۳۹].

مخالفت وهابیت با قول به آگاهی امامان اهل‎ بیت از امور غیبی

هرچند وهابیت به جواز اطلاع برخی دیگر از افراد بشر که به مقام نبوت یا رسالت نرسیده‌اند از بخشی از امور غیبی، معتقد بوده و در این خصوص با استناد به روایات، اطلاع افرادی همچون حذیفة بن یمان، خلیفه دوم و حتی ابن تیمیه را از امور غیبی، ثابت می‌نمایند اما زمانی که به آگاهی امامان اهل‌بیت از غیب و روایاتی که پیرامون اخبارات غیبی آنها صادر شده، می‌رسند، یا به کلی منکر اطلاع آنها از امور غیبی شده و روایات مذکور را تضعیف و توجیه می‌نمایند و مدعیان آگاهی امامان از غیب را کافر و مشرک معرفی می‌کنند، یا در صورت پذیرش این مسأله، دایره علم آنان را بسیار کوچک و مانند سایر افراد عادی بشر، تلقی می‌نمایند[۴۰].

به همین دلیل همواره تأکید می‌کنند که شیعیان در باورمندی به علم غیب امامان خود، غلو در دین دارند و چون صفات الوهی را به آنان نسبت داده‌اند پس مشرک و کافرند و این اعتقاد را از نصاری گرفته‌اند[۴۱].[۴۲]

نتیجه‌گیری

پیروان وهابیت[۴۳] با استناد به برخی آیات قرآن کریم[۴۴] و روایات نبوی[۴۵]، اصل علم به غیب را منحصر در خدای متعال و مختص او دانسته و معتقدند کسی غیر از او علم به غیب ندارد[۴۶]. این گروه میان اصل دانستن علم غیب و آگاهی از آن فرق گذاشته و بر این اساس با استناد به دسته‌ای دیگر از آیات[۴۷]، نه تنها اطلاع و آگاهی یافتن برخی از اولیای الهی از غیب را ممکن می‌دانند بلکه به باور ایشان وجود روایاتی در منابع معتبر که بر اخبارات غیبی توسط افراد مختلف غیر از انبیا و رسل دلالت دارند، حاکی از امکان اطلاع برخی دیگر از افراد بشر غیر از رسل از غیب است.

برغم این اعتقاد، پیروان وهابیت آن هنگام که سخن از آگاهی امامان اهل‌بیت (ع) از غیب و روایات دال بر اخبارات غیبی ایشان، به میان می‌آید، یا به کلی منکر اطلاع آنها از امور غیبی شده و روایات مذکور را تضعیف و توجیه می‌نمایند یا در صورت پذیرش این مسأله، دایره علم آنان را بسیار کوچک و مانند سایر افراد عادی بشر، تلقی می‌نمایند[۴۸]. به همین دلیل همواره تأکید می‌کنند که شیعیان در باورمندی به علم غیب امامان خود، غلو در دین دارند و چون صفات الوهی را به آنان نسبت داده‌اند پس مشرک و کافرند و این اعتقاد را از نصاری گرفته‌اند[۴۹].[۵۰]

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  2. الغنیمان، احمد بن عبدالله، علم الغیب فی الشریعة الاسلامیة، ص۲۹.
  3. غیبٌ مطلقٌ استأثر الله بعلمه واختصَّ به دون خَلْقه لقوله تعالی: قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ؛ (سوره نمل، آیه۶۵)، مثل علمِه ـ سبحانه ـ بالساعة والموتِ من حیث سببه و زمانه و مکانه وبعض أسماء الله تعالی غیَّبها عن العباد، و نحو ذلک کثیرٌ، فهذا النوع موافقٌ لمعنی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (سوره لقمان، آیه٣۴)، قال ابن کثیرٍ فی [«تفسیره» (٣التفسیر، ج۳، ص۴۵۳): «هذه مفاتیح الغیب التی استأثر الله تعالی بعلمها، فلا یعلمها أحدٌ إلاَّ بعد إعلامه تعالی بها، فعلمُ وقتِ الساعة لا یعلمه نبیٌّ مرسَلٌ ولا مَلَکٌ مقرَّبٌ، لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ [الأعراف: ١٨٧]، وکذلک إنزال الغیث لا یعلمه إلاَّ الله، ولکن إذا أمر به عَلِمَتْه الملائکة الموکَّلون بذلک ومَن شاء اللهُ مِن خَلْقه، وکذلک لا یعلم ما فی الأرحام ممَّا یرید أن یخلقه تعالی سواه، ولکن إذا أمر بکونه ذکرًا أو أنثی، أو شقًّیا أو سعیدًا؛ عَلِمَ الملائکة الموکَّلون بذلک ومَن شاء اللهُ مِن خَلْقه، وکذلک لا تدری نفسٌ ماذا تکسب غدًا فی دنیاها وأُخْراها، وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ [لقمان: ٣۴]: فی بلدها أو غیره مِن أیِّ بلاد الله کان، لا عِلْمَ لأحدٍ بذلک، وهذه شبیهةٌ بقوله تعالی: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ [الأنعام: ۵٩] الآیة، وقد وردت السنَّة بتسمیة هذه الخمس: مفاتیحَ الغیب. فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  4. به عنوان نمونه بن باز از مفتیان وهابی معتقد است با توجه به آیه: قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ، علم غیب مختص خداست؛ و اگر کسی گمان کند که غیر خدا اعم از رسول یا غیر او نیز علم غیب می‌‌دانند، کافر است؛ لأن علم الغیب إلی الله تعالی، إذا زعم أن أحدا یعلم الغیب، الرسول(ص) أو غیره، فهو کافر....؛ بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸... و طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۰۲ و ج۱۵، ص۴۸ و ج۱۵، ص۲۳۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص٢١۶ و ج۴، ص۵٠٨ و قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۸۷.
  5. فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  6. شاهد این سخن اینکه پیروان وهابیت از یک‌سو اصل علم به غیب را منحصر در خدای متعال و مختص او دانسته و معتقدند کسی غیر از او علم به غیب ندارد. (بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸... و طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۰۲ و ج۱۵، ص۴۸ و ج۱۵، ص۲۳۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص٢١۶ و ج۴، ص۵٠٨ و قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۸۷) و از سوی دیگر میان اصل دانستن علم غیب و آگاهی از آن فرق گذاشته و بر این اساس با استناد به دسته‌ای از آیات (مثل قوله تعالی: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹ و مثل: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛ سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷ و مثل وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵)، اطلاع و آگاهی یافتن برخی از اولیای الهی از غیب را ممکن می‌دانند. (طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۴۲۷؛ بغوی، حسن بن مسعود، معالم التنزیل، ج۱، ص۳۷۷؛ افندی آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۲، ص۴۲۷؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۵۰.) و این بدان معناست که ایشان بر این باورند که علم به غیب در اصطلاح قرآن تنها به علوم مختص خدای متعال یا علوم غیرمستفاد از غیر اطلاق می‌‌شود و به علم دیگران هر چند ویژه باشد، غیب اطلاق نمی‌شود.
  7. ر.ک: احمد بن عبدالله الغنیمان، علم الغیب فی الشریعة الاسلامیة، ص۲۹.
  8. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵.
  9. ابن ابی حاتم، تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۶.
  10. طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۳۶.
  11. ابن عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز، ج۱، ص۱۰۰.
  12. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۶، ص۱۱۰.
  13. فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  14. رازی فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۱؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۱۶.
  15. فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  16. فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  17. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۶، ص۱۱۰؛ فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  18. «این از خبرهای غیب است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه 44.
  19. الغنیمان، احمد بن عبدالله، علم الغیب فی الشریعة الاسلامیة، ص35؛ فرکوس، محمد علی، تعلیقه بر کتاب العقائد الإسلامیة (نوشته: ابن بادیس)، قسمت ۳۶، توحید علمی و عملی، م۵۵.
  20. بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸؛ بن عثیمین، محمد، مجموع فتاوی و رسائل، ج۱، ص۶۷، سوال ۲۲؛ البانی، ناصرالدین، موسوعة الألبانی فی العقیدة، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ فتاوی اللجنة الدائمة، ج۱، ص۴۵۱.
  21. وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ؛ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه ۵۹، قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ؛ بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد سوره نمل، آیه ۶۵، وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ؛ و می‌گویند: چرا نشانه‌ای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم سوره یونس، آیه ۲۰، وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ؛ و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست سوره نحل، آیه ۷۷، قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ؛ بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست سوره کهف، آیه ۲۶.
  22. پیروان وهابیت جهت اثبات اختصاص علم غیب به خدای متعال به دسته‌ای از روایات استناد کرده‌اند. از جمله: «عن ابن عمر، عن النبی(ص) قال: مفاتح الغیب خمس لا یعلمها الا الله: لا یعلم ما تغیض الارحام الا الله، و لا یعلم ما فی غد الا الله، و لا یعلم متی یأتی المطر الا الله و لا تدری نفس بأی أرض تموت الا الله، و لا یعلم متی تقوم الساعة الا الله»؛ عبدالله بن عمر از رسول خدا چنین نقل کرده که آن حضرت فرمود: کلیدهای غیب ۵ چیز است که کسی غیر از خدا آنها را نمی‌داند: کسی نقصان در رحم‌ها را نمی‎داند جز خدا، کسی نمی‌داند فردا چه اتفاقی رخ خواهد داد جز خدا، کسی نمی‌داند چه زمانی باران می‌بارد جز خدا، کسی نمی‌داند دیگری در چه سرزمینی از دنیا خواهد رفت، جز خدا و کسی به زمان برپایی قیامت علم ندارد جز خدا، بخاری محمد بن اسماعیل، حدیث ۱۰۳۹؛ «و فی روایة احمد: قال متی الساعة؟ فقال رسول الله صلی الله علیه]وآله[و سلم: سبحان الله تعالی خمس من الغیب لا یعلمها الا الله عزوجل: ان الله عنده علم الساعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام و ما تدری نفس ماذا تکسب غدا و ما تدری نفس بأیّ أرض تموت إن الله علیم خبیر»، از رسول خدا سوال شد که روز قیامت چه زمانی است؟ آن حضرت فرمود: -منزه است خدای متعال- ۵ چیز است که از جمله امور غیبی است و جز خدا کسی آنها را نمی‌داند: علم به زمان برپایی قیامت تنها نزد خداست و او است که می‌داند چه زمانی باران نازل شده و از جنینی که در رحم‌ها است آگاه است. کسی عاقبت امر دیگری را نمی‌داند و از نمی‌داند که هر نفسی در کدام سرزمین از دنیا خواهد رفت جز خدا و تنها او دانا و آگاه است، احمد بن حنبل، المسند، ۱/۳۱۹، ۴/۱۲۹ و ۱۶۴؛ عن عائشة قالت: من حدثک أن محمدا(ص) رأی ربه فقد کذب و هو یقول: لا تدرکه الابصار. و من حدثک أنه یعلم الغیب فقد کذب و هو یقول لا یعلم الغیب الا الله، از عایشه نقل شده که گفته است: کسی که به من خبر دهد که رسول خدا پروردگارش را دیده، دروغ گفته است زیرا قرآن می‌‌فرماید: دیده‌ها او را نمی‌بینند، و کسی که به من خبر دهد که آن حضرت علم به غیب دارد باز هم دروغ گفته است زیرا قرآن می‌فرماید: کسی علم به غیب ندارد جز خدا، بخاری، محمد بن اسماعیل، ح۷۳۸۰.
  23. مثلا بن باز از مفتیان وهابی معتقد است اگر چه سؤال از منجمین و کاهنان شرک نیست اما جایز هم نیست. البته تصدیق ادعای علم غیب آنها کفر اکبر است؛ زیرا با توجه به آیه: قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ، علم غیب مختص خداست؛ وتصدیقهم فی علم الغیب وأنهم یعلمون الغیب، هذا کفر أکبر، لأن علم الغیب إلی الله تعالی، إذا زعم أن أحدا یعلم الغیب، الرسول(ص) أو غیره، فهو کافر....؛ بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸... و طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۰۲ و ج۱۵، ص۴۸ و ج۱۵، ص۲۳۲؛ ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص٢١۶ و ج۴، ص۵٠٨ و قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۸۷.
  24. ر.ک: بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸ و ابن عثیمین، محمد، مجموع فتاوی و رسائل، ج۱، ص۶۷، سوال۲۲.
  25. مثل قوله تعالی: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء؛ خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند سوره آل عمران، آیه ۱۷۹ و مثل: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷ و مثل وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء؛ و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  26. به عنوان مثال: محمد بن عبد الوهاب مؤسس فرقه وهابیت می‌گوید: والطواغیت کثیرة ورؤوسهم خمسة: (الأول): الشیطان الداعی إلی عبادة غیر الله... (الرابع): الذی یدعی علم الغیب من دون الله؛ «طاغوتیان بسیارند و سردسته آنان پنچ گروه هستند: گروه نخست شیطان است که بندگان را به عبادت غیر خدا می‌خواند... گروه چهارم کسانی هستند که برای غیر خداوند ادعای علم غیب می‌کنند». محمد بن عبد الوهاب، مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان، ج۱، ص۳۷۷. وی در موضعی دیگر با استناد به روایتی که کلیدهای غیب را تنها مختص خداوند سبحان می‌داند: «وعن ابن عمر أن رسول اللَّه(ص) قال: مَفاتِیحُ الغَیْبِ خَمْسٌ، لا یَعْلَمُها إلَّا اللَّهُ: لا یَعْلَمُ ما تَغِیضُ الأرْحامُ إلَّا اللَّهُ، ولا یَعْلَمُ ما فی غَدٍ إلَّا اللَّهُ، ولا یَعْلَمُ مَتَی یَأْتی المَطَرُ أحَدٌ إلَّا اللَّهُ، ولا تَدْرِی نَفْسٌ بأَیِّ أرْضٍ تَمُوتُ إلَّا اللَّهُ، ولا یَعْلَمُ مَتَی تَقُومُ السَّاعَةُ إلَّا اللَّهُ» (بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ح۷۳۷۹)، می‌گوید: ، هذا الحدیث الشریف رد علی من یدَّعی علم الغیب من الکهنة والسحرة؛ «این حدیث در رد کاهنان و ساحران و هر کسی که ادعای علم غیب کند می‌باشد». محمد بن عبدالوهاب، کتاب أصول الإيمان، ص۳۷.
  27. ر.ک: طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۰۲ و ج۱۵، ص۴۸ و ج۱۵، ص۲۳۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۲۱۶ و ج۴، ص۵۰۸؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۸۷.
  28. احمد بن عبدالله بن غنیمان، علم الغیب فی الشریعة الاسلامیة، ص۳۱۳ و ۳۱۴.
  29. «خداوند بر آن نیست بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  30. احمد بن عبدالله بن غنیمان، علم الغیب فی الشریعة الاسلامیة، ص۳۱۵.
  31. و معنی الآیة کما فسرها سلف: أنه سبحانه ما کان لیترک المؤمنین مع المنافقین علی ما هم علیه دون تمییز بینهم، فإنه لابد من التمییز حتی یعرف المؤمن من المنافق و هذا من علم الغیب الذی اختص الله سبحانه تعالی به: وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فیطلعه بطریق الوحی علی بعض المغیبات کما حصل للنبی صلی الله علیه]و آله[و سلم حینما اطلعه الله علی سرائر المنافقین لما عزموا علی قتله بإلقائه من أعلی العقبة، فعزمهم و أخبرهم بما قالوه و ماعزموا أن یفعلوه و کان ذلک فی غزوة تبوک؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۴۲۷؛ بغوی، حسن بن مسعود، معالم التنزیل، ج۱، ص۳۷۷؛ افندی آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۲، ص۴۲۷.
  32. «[او] دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی‌کند * مگر پیامبرانی را که [برای آگاه شدن از غیب] برگزیده است»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.
  33. ر.ک: افندی آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج۱۵، ص۱۲۰.
  34. مسلم بن حجاج نیشابوری، «صحیح مسلم»، دار ابن کثیر، بیروت، ج ۴، ص ۲۲۱۷.
  35. محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب الصلاة، ابواب استقبال القبلة - بَاب عِظَةِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.
  36. باب هل یعلم النبی(ص) الغیب؟ ونقاش مطول حول ذلک؛ سؤال: شیخنا فی سؤال إذا تفضلت لی، الوارد أنه علیه الصلاة والسلام صلی صلاة الفجر یوماً ثم صعد المنبر فخطب الناس إلی صلاة الظهر، ثم صلی وصعد، ثم عاد وهکذا، فأخبرهم بما کان وما هو کائن إلی یوم القیامة، یقول الصحابی: حفظه منا من حفظه، ونسیه من نسیه، وإنه لتمر علی الحاجة فأتذکرها کما یتذکر الرجل وجه الرجل؛ فالإمام البوصیری عندما قال: ومن علومک علم اللوح والقلم، فهو قال: حدثنا بما کان وبما هو کائن إلی یوم القیامة، وهذا یطابق: قال له: اکتب، قال: وماذا أکتب؟ قال: اکتب ما هو کائن إلی یوم القیامة؟" الشیخ: أولاً: والحمد لله هذا الحدیث صحیح وفی صحیح مسلم، ثانیاً: کلمة: حدثنا بما هو کائن إلی یوم القیامة یحتمل یا أخی أن یکون تحدیثه(ع) تحدیث بالأمور الهامة، ولیس بالأمور التفصیلیة التی لا یستطیع أی بشر أن یعیها وأن یدرکها مهما أوتی علماً وقوة من الله تبارک وتعالی، بمعنی: أنا أقول معک فرضاً وجدلاً: من الممکن أن الله عز وجل یصطفی نبیه علیه الصلاة والسلام بما یشاء فیحفظه فعلاً ظاهر هذا الحدیث الصحیح، أی: ما کان وما یکون إلی یوم القیامة، لکن کیف ذلک وهو یحدث ناساً غیر أنبیاء وغیر رسل وطاقتهم محدودة، ولیس لهم تلک الصفة التی اصطفاها ربنا عز وجل نبینا علیه الصلاة والسلام؛ البانی، محمد ناصرالدین، موسوعة الألبانی فی العقیدة، ج۳، ص۸۴۲.
  37. أنه سبحانه ما کان لیترک المؤمنین مع المنافقین علی ما هم علیه دون تمییز بینهم، فإنه لابد من التمییز حتی یعرف المؤمن من المنافق، و هذا من علم الغیب الذی اختص الله سبحانه تعالی به: «و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء» فیطلعه بطریق الوحی علی بعض المغیبات کما حصل للنبی صلی الله علیه]و آله[و سلم حینما اطلعه الله علی سرائر المنافقین لما عزموا علی قتله بإلقائه من أعلی العقبة، فعزمهم و أخبرهم بما قالوه و ماعزموا أن یفعلوه و کان ذلک فی غزوة تبوک؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۴۲۷؛ بغوی، حسن بن مسعود، معالم التنزیل، ج۱، ص۳۷۷؛ افندی آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۲، ص۴۲۷.
  38. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۲۷.
  39. ولقد شاهدت من فراسة شیخ الإسلام ابن تیمیة (رحمه الله) أموراً عجیبة، وما لم أشاهده منها أعظم وأعظم ووقائع فراسته تستدعی سفراً ضخماً أخبر أصحابه بدخول التتار الشام سنة تسع وتسعین وستمائة وأن جیوش المسلمین تکسر، وأن دمشق لا یکون بها قتل عام، ولا سبی عام، وأن کلب الجیش وحدته فی الأموال؛ وهذا قبل أن یهم التتار بالحرکة ثم أخبر الناس والأمراء سنة اثنتین وسبعمائة لما تحرّک التتار وقصدوا الشام، أن الدائرة والهزیمة علیهم، وأن الظفر والنصر للمسلمین، وأقسم علی ذلک أکثر من سبعین یمیناً، فیقال له: قل إن شاء الله، فیقول: إن شاء الله تحقیقاً لا تعلیقاً؛ ابن قیم الجوزیه، محمد، مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، تحقیق: محمد المعتصم بالله البغدادی، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۶ق. ج ۲ ص ۴۵۸.
  40. به عنوان نمونه ابن تیمیه آن هنگام که به آن دسته از روایاتی که مشتمل بر خبرهای غیبی حضرت علی(ع) به یارانش از جمله میثم تمار است، می‌رسد، می‌گوید: کسانی‌که پایین‌تر از علی بودند، به برخی امور غیبی خبر می‌دادند؛ پس علی که مقامش بالاتر است که جای خودش را دارد و در میان پیروان ابوبکر و عمر و عثمان نمونه فراوان است که از غیب خبر داده‌اند در حالی‌که صلاحیت امامت را نداشتند و نه از اهل زمانشان برتر بودند. مانند اینها در زمان ما و غیر آن نیز موجود است؛ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.
  41. محمد بن عبد الوهاب می‌گوید: والطواغیت کثیرة ورؤوسهم خمسة: (الأول): الشیطان الداعی إلی عبادة غیر الله... (الرابع): الذی یدعی علم الغیب من دون الله؛ مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان، ج۱، ص۳۷۷؛ شاه ولی الله دهلوی نیز گفته است: اعتقاد الشیعة بأنّ الإمام لابد أن یعلم الغیب مأخوذ من النصاری؛ تحفه اثنا عشریة، ص۷۷۲ و بن باز از مفتیان برجسته وهابی قائل است: فالأولی تقوم علی عقیدة تخالف عقیدة الإسلام التی جاء بها رسول الله(ص). فمن ذلک إسباغ صفات الألوهیة علی أئمتهم وادعاؤهم أنهم یعلمون الغیب وأنهم یتلقون الوحی من السماء وفی کلا الأمرین إساءة إلی الله عز وجل وتکذیب لدینه. وأخیراً فإنهم یتهمون أصحاب رسول الله له بالخیانة والردة عن الإسلام، وهذا یؤدی إلی إبطال الإسلام. فأما ادعاؤهم علم الغیب لأئمتهم فقد ورد فی أهم مصادرهم بألفاظ صریحة فی أبواب مستقلة؛ مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، ش۳۱، ص۳۶۴.
  42. قفاری، اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۶۲۸-۶۲۹؛ الهی ظهیر، احسان، الشیعة والسنة، ص۲۳.
  43. بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸؛ بن عثیمین، محمد، مجموع فتاوی و رسائل، ج۱، ص۶۷، سوال ۲۲؛ البانی، ناصرالدین، موسوعة الألبانی فی العقیدة، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ فتاوی اللجنة الدائمة، ج۱، ص۴۵۱.
  44. وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ؛ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹، قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ؛ «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵، وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ؛ «و می‌گویند: چرا نشانه‌ای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰، وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ؛ «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست» سوره نحل، آیه ۷۷، قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ؛ «بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست» سوره کهف، آیه ۲۶.
  45. پیروان وهابیت جهت اثبات اختصاص علم غیب به خدای متعال به دسته‌ای از روایات استناد کرده‌اند. از جمله: «عن ابن عمر، عن النبی «صلی الله علیه وآله و سلم» قال: «مفاتح الغیب خمس لا یعلمها الا الله: لا یعلم ما تغیض الارحام الا الله، و لا یعلم ما فی غد الا الله، و لا یعلم متی یأتی المطر الا الله و لا تدری نفس بأی أرض تموت الا الله، و لا یعلم متی تقوم الساعة الا الله»»؛ «عبدالله بن عمر از رسول خدا چنین نقل کرده که آن حضرت فرمود: کلیدهای غیب ۵ چیز است که کسی غیر از خدا آنها را نمی‌داند: کسی نقصان در رحم‌ها را نمی‎داند جز خدا، کسی نمی‌داند فردا چه اتفاقی رخ خواهد داد جز خدا، کسی نمی‌داند چه زمانی باران می‌بارد جز خدا، کسی نمی‌داند دیگری در چه سرزمینی از دنیا خواهد رفت، جز خدا و کسی به زمان برپایی قیامت علم ندارد جز خدا»، بخاری محمد بن اسماعیل، حدیث ۱۰۳۹؛ «و فی روایة احمد: «قال متی الساعة؟ فقال رسول الله «صلی الله علیه]وآله[و سلم»: سبحان الله تعالی خمس من الغیب لا یعلمها الا الله عزوجل: «ان الله عنده علم الساعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام و ما تدری نفس ماذا تکسب غدا و ما تدری نفس بأیّ أرض تموت إن الله علیم خبیر»، «از رسول خدا سوال شد که روز قیامت چه زمانی است؟ آن حضرت فرمود: -منزه است خدای متعال- ۵ چیز است که از جمله امور غیبی است و جز خدا کسی آنها را نمی‌داند: علم به زمان برپایی قیامت تنها نزد خداست و او است که می‌داند چه زمانی باران نازل شده و از جنینی که در رحم‌ها است آگاه است. کسی عاقبت امر دیگری را نمی‌داند و از نمی‌داند که هر نفسی در کدام سرزمین از دنیا خواهد رفت جز خدا و تنها او دانا و آگاه است»، احمد بن حنبل، المسند، ۱/۳۱۹، ۴/۱۲۹ و ۱۶۴؛ عن عائشة قالت: «من حدثک أن محمدا «صلی الله علیه وآله و سلم» رأی ربه فقد کذب و هو یقول: «لا تدرکه الابصار». و من حدثک أنه یعلم الغیب فقد کذب و هو یقول «لا یعلم الغیب الا الله، «از عایشه نقل شده که گفته است: کسی که به من خبر دهد که رسول خدا پروردگارش را دیده، دروغ گفته است زیرا قرآن می‌‌فرماید: «دیده‌ها او را نمی‌بینند»، و کسی که به من خبر دهد که آن حضرت علم به غیب دارد باز هم دروغ گفته است زیرا قرآن می‌فرماید: «کسی علم به غیب ندارد جز خدا»، بخاری، محمد بن اسماعیل، ح۷۳۸۰.
  46. مثلا بن باز از مفتیان وهابی معتقد است اگر چه سؤال از منجمین و کاهنان شرک نیست اما جایز هم نیست. البته تصدیق ادعای علم غیب آنها کفر اکبر است؛ زیرا با توجه به آیه: قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ، علم غیب مختص خداست؛ وتصدیقهم فی علم الغیب وأنهم یعلمون الغیب، هذا کفر أکبر، لأن علم الغیب إلی الله تعالی، إذا زعم أن أحدا یعلم الغیب، الرسول(ص) أو غیره، فهو کافر....؛ بن باز، فتاوی نور علی الدرب لابن باز بعنایة الشویعر، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۸... و طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۰۲ و ج۱۵، ص۴۸ و ج۱۵، ص۲۳۲؛ ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص٢١۶ و ج۴، ص۵٠٨ و قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۸۷.
  47. مثل قوله تعالی: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء؛ «خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹ و مثل: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷ و مثل وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء؛ «و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  48. به عنوان نمونه ابن تیمیه آن هنگام که به آن دسته از روایاتی که مشتمل بر خبرهای غیبی حضرت علی(ع) به یارانش از جمله میثم تمار است، می‌رسد، می‌گوید: کسانی‌که پایین‌تر از علی بودند، به برخی امور غیبی خبر می‌دادند؛ پس علی که مقامش بالاتر است که جای خودش را دارد و در میان پیروان ابوبکر و عمر و عثمان نمونه فراوان است که از غیب خبر داده‌اند در حالی‌که صلاحیت امامت را نداشتند و نه از اهل زمانشان برتر بودند. مانند اینها در زمان ما و غیر آن نیز موجود است؛ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.
  49. محمد بن عبد الوهاب می‌گوید: والطواغیت کثیرة ورؤوسهم خمسة: (الأول): الشیطان الداعی إلی عبادة غیر الله... (الرابع): الذی یدعی علم الغیب من دون الله؛ مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان، ج۱، ص۳۷۷؛ شاه ولی الله دهلوی نیز گفته است: اعتقاد الشیعة بأنّ الإمام لابد أن یعلم الغیب مأخوذ من النصاری؛ تحفه اثنا عشریة، ص۷۷۲ و بن باز از مفتیان برجسته وهابی قائل است: فالأولی تقوم علی عقیدة تخالف عقیدة الإسلام التی جاء بها رسول الله(ص). فمن ذلک إسباغ صفات الألوهیة علی أئمتهم وادعاؤهم أنهم یعلمون الغیب وأنهم یتلقون الوحی من السماء وفی کلا الأمرین إساءة إلی الله عز وجل وتکذیب لدینه. وأخیراً فإنهم یتهمون أصحاب رسول الله له بالخیانة والردة عن الإسلام، وهذا یؤدی إلی إبطال الإسلام. فأما ادعاؤهم علم الغیب لأئمتهم فقد ورد فی أهم مصادرهم بألفاظ صریحة فی أبواب مستقلة؛ مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، ش۳۱، ص۳۶۴.
  50. قفاری، اصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۶۲۸-۶۲۹؛ الهی ظهیر، احسان، الشیعة والسنة، ص۲۳.
  51. مجموعه المؤ لفا ت؛ ج۱، ص۱۹۵.
  52. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم
  53. مجموعه المؤ لفا ت؛ ج۵، ص۵۶.
  54. تحفه اثنا عشریه ص۷۷۲.
  55. الشیعة والسنة ص۲۳.
  56. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند
  57. فتاوی اللّجنة الدّایمه للبحوث العلمیة و الإفتاء ش۹۰۲۷، المكتبة الشّامله قسم الفتاوی
  58. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند
  59. ألمنتقی من فتاوی الفوزان ش۶۲، ألمكتبة الشّامله قسم الفتاوی
  60. مجموع فتاوی بن باز جزء۸ ص: ۲۹۴.
  61. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  62. العظمة، عبدالله‌ بن محمد بن جعفر بن حیان اصفهانی، ج۴، ص۱۲۲۷.
  63. مجموعة‌ المؤلفات، محمد بن عبدالوهاب، ج۱، ص۱۹۵.
  64. مجموعة‌ المؤلفات، محمد بن عبدالوهاب، ج۱، ص۱۹۵.
  65. الدین الخالص، سید محمد صدیق خان القنوجی بخاری، ج۱، ص۳۰۵.
  66. مجموع فتاوی، عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن باز، ج۱، ص۴۲ و ۴۳.
  67. الصراع بین الاسلام و الوثنیه، ج۱، مقدمه.
  68. محبة الرسول بین الاتباع و الابتداع، عبدالرئوف محمد عثمان، ص۳۸۰.
  69. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۰۶.
  70. مجموع الفتاوی، تقی‌الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه الحرانی، ج۲۷، ص۴۹۷-۴۹۹.
  71. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۶۳.
  72. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵/۴.
  73. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۰۰/۷.
  74. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۱۲/۷.
  75. من شهر علم هستم و علی دروازه آن.
  76. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۱۵/۷.
  77. گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند؛ سوره حاقه، آیه: ۱۲.
  78. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۲/۷.
  79. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۳/۷.
  80. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۴/۷.
  81. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۵/۷.
  82. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۶/۷.
  83. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۷/۷.
  84. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۷/۷.
  85. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۸/۷.
  86. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۸/۷.
  87. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۲۹/۷.
  88. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵/۸.
  89. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۵۶/۸.
  90. ابن‌ تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ۶۲/۸.
  91. نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت، دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی، شماره ۵ ص ۷۱ - ۸۰.
  92. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۷.
  93. ثلاثة الأصول، محمد بن عبد الوهاب، مطابع الریاض، ریاض، ج ۱، ص ۱۹۵.
  94. تفسیر الصنعانی، صنعانی، مکتبة الرشد، ریاض، ج ۳، ص ۲۴۱.
  95. صحیح مسلم، دار ابن کثیر، بیروت، ج ۴، ص ۲۲۱۷.
  96. صحیح مسلم، دار ابن کثیر، بیروت، ج ۳، ص ۱۳۱۶.
  97. النبوات، ابن‌تیمیه حرّانی، المطبعة السلفیة، قاهرة، ج ۱، ص ۲۱۹.
  98. النبوات، ابن‌تیمیه حرّانی، المطبعة السلفیة، قاهرة، ج ۱، ص ۱۱۳.
  99. پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب
  100. مجموع فتاوى بن باز، ج۲، ص۵۵٢.
  101. مجموع فتاوى بن باز، ج١، ص۴٠۵؛ اللجنة الدائمة، ج١، ص٧٩.
  102. مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء الأول)، ص ۳۷۷.
  103. «داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌‏سازد * مگر رسولانى که آنان را برگزیده، و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار می‌‏دهد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  104. آلوسى، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‏۱۰، ص۲۲.
  105. قرطبی، محمد بن أحمد، تفسیر الجامع لأحکام القرآن، ج‏۲۰، ص ۲۸.
  106. زمخشری، محمود بن عمرو، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏۴، ص ۶۳۳.
  107. الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی، مفاتیح الغیب، ج‏۳۰، ص ۶۷۸.
  108. «بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹
  109. سوره آل عمران، آیه ۴۴
  110. الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی، مفاتیح الغیب، ج‏۳۰، ص ۶۷۹.
  111. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۸، ص ۵۲۴.
  112. الزواجر عن اقتراف الکبائر، ج ۲، ص ۷۲۴.
  113. «پیامبر فرمود: آیا من را در مقابل خود اینجا مى‌بینید؟ قسم به خدا خشوع و رکوع شما بر من پنهان نیست، من شما را از پشت سر خویش مى‌بینم»؛ صحیح البخاری، کتاب الصلاة، ابواب استقبال القبلة - بَاب عِظَةِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.
  114. «عدى بن حاتم گفت: در محضر رسول خدا بودیم که مردى آمد و از مشکلات و سختى‌ها شکایت کرد، پس شخص دیگرى آمد و از راهزنى شکایت نمود؛ پس رسول خدا فرمود: آیا تا به حال حیره را دیده‌ای؟ گفتم: ندیده‌ام؛ ولى برایم تعریف کرده‌اند. فرمود: اگر عمرت دراز شود، خواهى دید زنى در هودج از حیره براى طواف خانه کعبه حرکت مى‌کند؛ در حالى که از احد جز خدا نمى‌ترسد. در دل خود گفتم: پس دزدان طى که سبب داغ شدن شهرها (ناامنى شهرها) شده‌اند کجا هستند! و فرمود: اگر عمرت طولانى شود، فتح گنجهاى کسرى را خواهى دید…»صحیح البخاری، کتاب الْمَنَاقِبِ، بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّةِ فی الْإِسْلَامِ، ح ۳۳۵۰.
  115. پایگاه تخصصی نقد وهابیت
  116. کتاب تحفة الإثنا عشریة، صفحه ۷۷۲
  117. و کلیدهای چیزهای نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داندم؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  118. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.
  119. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  120. «و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت...». سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  121. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  122. وبگاه علوم اسلامی
  123. "وَلَقَدْ شَاهَدْتُ مِنْ فِرَاسَهِ شَیْخِ الْإِسْلَامِ ابْنِ تَیْمِیَّهَ – رَحِمَهُ اللَّهُ – أُمُورًا عَجِیبَهً. وَمَا لَمْ أُشَاهِدْهُ مِنْهَا أَعْظَمُ وَأَعْظَمُ. وَوَقَائِعُ فِرَاسَتِهِ تَسْتَدْعِی سِفْرًا ضَخْمًا. أَخْبَرَ أَصْحَابَهُ بِدُخُولِ التَّتَارِ الشَّامَ سَنَهَ تِسْعٍ وَتِسْعِینَ وَسِتِّمِائَهٍ، وَأَنَّ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ تُکْسَرُ، وَأَنَّ دِمَشْقَ لَا یَکُونُ بِهَا قَتْلٌ عَامٌّ وَلَا سَبْیٌ عَامٌّ، وَأَنَّ کَلَبَ الْجَیْشِ وَحِدَّتَهُ فِی الْأَمْوَالِ. وَهَذَا قَبْلَ أَنْ یَهُمَّ التَّتَارُ بِالْحَرَکَهِ. ثُمَّ أَخْبَرَ النَّاسَ وَالْأُمَرَاءَ سَنَهَ اثْنَتَیْنِ وَسَبْعِمِائَهٍ لَمَّا تَحَرَّکَ التَّتَارُ وَقَصَدُوا الشَّامَ: أَنَّ الدَّائِرَهَ وَالْهَزِیمَهَ عَلَیْهِمْ. وَأَنَّ الظَّفَرَ وَالنَّصْرَ لِلْمُسْلِمِینَ. وَأَقْسَمَ عَلَی ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ سَبْعِینَ یَمِینًا. فَیُقَالُ لَهُ: قُلْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. فَیَقُولُ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَحْقِیقًا لَا تَعْلِیقًا. وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ ذَلِکَ. قَالَ: فَلَمَّا أَکْثَرُوا عَلَیَّ. قُلْتُ: لَا تُکْثِرُوا. کَتَبَ اللَّهُ تَعَالَی فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ. أَنَّهُمْ مَهْزُومُونَ فِی هَذِهِ الْکَرَّهِ. وَأَنَّ النَّصْرَ لِجُیُوشِ الْإِسْلَامِ".، مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین،ج۲،ص۴۵۸ ط دار الکتاب العربی.
  124. "وَکَانَتْ فِرَاسَتُهُ الْجُزْئِیَّهُ فِی خِلَالِ هَاتَیْنِ الْوَاقِعَتَیْنِ مِثْلَ الْمَطَرِ".؛ مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ج۲، ص۴۵۸ ط دار الکتاب العربی.
  125. "وَلَمَّا طُلِبَ إِلَی الدِّیَارِ الْمِصْرِیَّهِ، وَأُرِیدَ قَتْلُهُ – بَعْدَمَا أُنْضِجَتْ لَهُ الْقُدُورُ، وَقُلِّبَتْ لَهُ الْأُمُورُ – اجْتَمَعَ أَصْحَابُهُ لِوَدَاعِهِ. وَقَالُوا: قَدْ تَوَاتَرَتِ الْکُتُبُ بِأَنَّ الْقَوْمَ عَامِلُونَ عَلَی قَتْلِکَ. فَقَالَ: وَاللَّهِ لَا یَصِلُونَ إِلَی ذَلِکَ أَبَدًا. قَالُوا: أَفَتُحْبَسُ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَیَطُولُ حَبْسِی. ثُمَّ أَخْرُجُ وَأَتَکَلَّمُ بِالسُّنَّهِ عَلَی رُءُوسِ النَّاسِ. سَمِعْتُهُ یَقُولُ ذَلِکَ".؛ مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ج۲، ص۴۵۸ ط دار الکتاب العربی.
  126. "وَقَالَ مَرَّهً: یَدْخُلُ عَلَیَّ أَصْحَابِی وَغَیْرُهُمْ. فَأَرَی فِی وُجُوهِهِمْ وَأَعْیُنِهِمْ أُمُورًا لَا أَذْکُرُهَا لَهُمْ. فَقُلْتُ لَهُ – أَوَ غَیْرِی – لَوْ أَخْبَرْتَهُمْ؟ فَقَالَ: أَتُرِیدُونَ أَنْ أَکُونَ مُعَرِّفًا کَمُعَرَّفِ الْوُلَاهِ ؟ وَقُلْتُ لَهُ یَوْمًا: لَوْ عَامَلْتَنَا بِذَلِکَ لَکَانَ أَدْعَی إِلَی الِاسْتِقَامَهِ وَالصَّلَاحِ. فَقَالَ: لَا تَصْبِرُونَ مَعِی عَلَی ذَلِکَ جُمُعَهً، أَوْ قَالَ: شَهْرًا".؛ مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین، ج۲، ص۴۵۸و۴۵۹ ط دار الکتاب العربی.
  127. "وَأَخْبَرَنِی غَیْرَ مَرَّهٍ بِأُمُورٍ بَاطِنَهٍ تَخْتَصُّ بِی مِمَّا عَزَمْتُ عَلَیْهِ، وَلَمْ یَنْطِقْ بِهِ لِسَانِی. وَأَخْبَرَنِی بِبَعْضِ حَوَادِثَ کِبَارٍ تَجْرِی فِی الْمُسْتَقْبَلِ. وَلَمْ یُعَیِّنْ أَوْقَاتَهَا. وَقَدْ رَأَیْتُ بَعْضَهَا وَأَنَا أَنْتَظِرُ بَقِیَّتَهَا".؛ مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین،ج۲،ص۴۵۹ ط دار الکتاب العربی.
  128. و وقایع مربوط به فراستش نیازمند کتابی حجیم و ضخیم است. ... و فراست و زیرکی جزئی ابن تیمیه در خلال این دو واقعیت مانند قطرات باران بود.
  129. وبگاه ندای شیعه