حدیث غدیر در قرآن
حدیث غدیر در سایه آیه اکمال
غدیر و ابلاغ کامل رسالت
در روایات اسلامی، آیاتی از قرآن کریم با واقعه غدیر مرتبط دانسته شده که آیههای سوم و شصت و هفتم سوره مائده از جایگاه ویژهای برخوردارند. در دو فصل ارتباط این دو آیه با حماسه غدیر را تبیین خواهیم کرد. خداوند سبحان خطاب به پیامبر اکرم(ص) فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱].
از دیدگاه عالمان شیعه، این آیه به امامت امیرالمؤمنین(ع) مربوط است. خداوند سبحان از پیامبر اکرم(ص) خواست تا علی(ع) را در میان مردم به امامت منصوب کند و ولایتش را به آنان ابلاغ کند. رسول خدا(ص) نگران بود که چون علی(ع) پسر عمو و داماد اوست اگر این کار را انجام دهد، منافقان از فرصت استفاده کرده، بین مردم شایع خواهند کرد که پیامبر(ص) براساس سنتهای جاهلیت که رئیس یک قبیله، فردی از نزدیکان خود را جانشین خویش میکرد، علی(ع) را به جانشینی برگزیده است. این تفکر شیطانی منافقین میتوانست اساس دعوت پیامبر(ص) را متزلزل سازد، زیرا یکی از اهداف نبوت او این بود که سنتهای جاهلی و امتیازات قومی و قبیلگی را منسوخ سازد، و ارزشهای الهی را جایگزین آنها کند، ولی خداوند به آن حضرت اطمینان داد که منافقان در عملی ساختن این نقشه شیطانی، کامیاب نخواهند شد و پیامبر(ص) از گزند آنان مصون خواهد ماند.
این مطلب در روایات متعدد نیز وارد شده است. عیاشی آن را از سه طریق از جابر بن عبدالله انصاری، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت کرده است[۲]. محدث کلینی و شیخ صدوق نیز آن را از امام باقر(ع) روایت کردهاند[۳]. عدهای از عالمان اهلسنّت نیز نزول آیه تبلیغ را درباره امامت امیرالمؤمنین(ع) و اعلان آن در غدیرخم نقل کردهاند:
- حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از ابنعباس و جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که این آیه درباره علی(ع) نازل شد و پیامبر اکرم(ص) دست او را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».
- ابواسحاق ثعلبی نیز آن را در تفسیر الکشف و البیان، از ابنعباس روایت کرده است.
- ابوجعفر طبری در کتاب الولایه، از زید بن ارقم نقل کرده است.
- ابنابیحاتم رازی آن را از ابوسعید خدری روایت کرده است.
- ابوبکر فارسی شیرازی آن را در کتاب ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین(ع) از ابنعباس روایت کرده است.
- حافظ ابن مردویه اصفهانی آن را از ابوسعید خدری، ابنعباس و عبدالله بن مسعود روایت کرده است.
- حافظ ابونعیم اصفهانی آن را در کتاب ما نزل من القرآن فی علی از عطیه عوفی روایت کرده است.
- ابوالحسن واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول آن را روایت کرده است.
- حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه به چند طریق از ابنعباس روایت کرده است.
- ابنعساکر شافعی آن را از ابوسعید خدری روایت کرده است.
- ابوالفتح نطنزی در کتاب الخصائص العلویه از امام باقر و امام صادق(ع) روایت کرده است.
- ابواسحاق حمویی در کتاب فرائد السمطین نقل کرده است، و عده دیگری از عالمان برجسته اهلسنّت مانند: فخرالدین رازی در تفسیر کبیر، ابوسالم نصیبی شافعی، حافظ عزالدین موصلی حنبلی، سید علی همدانی در کتاب مودة القربی، بدرالدین عینی حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ابنصباغ مالکی در الفصول المهمه فی معرفه احوال الأئمه، نظامالدین نیشابوری در السائر الدائر کمالالدین میبدی در شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع)، جلالالدین سیوطی در الدر المنثور، سید عبدالوهاب بخاری در [[تفسیر خویش، سید جمالالدین شیرازی در اربعین، محمد محبوب العالم در تفسیر شاهی، میرزا محمد بدخشانی در مفتاح النجاة و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة[۴].
وجوه و اقوال دیگر
بر اساس این روایات که از طریق شیعه و اهلسنت نقل شده است، آیه تبلیغ در ارتباط با امامت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم نازل شده است، ولی در این باره وجوه و اقوال دیگری نیز گفته شده است:
حفظ پیامبر از دشمنان: پیامبر اکرم(ص) هرگاه در بین راه میخواست در مکانی استراحت کند، اصحاب، درختی را پیدا میکردند تا پیامبر(ص) در سایه آن استراحت کند. روزی بادیهنشینی با شمشیر برهنه بر بالای سر پیامبر(ص) آمد و گفت: “چه کسی میتواند تو را از دست من نجات دهد؟” پیامبر(ص) گفت: “خدا” در این هنگام دست آن فرد لرزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد، و خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...﴾ را بر او نازل کرد[۵]. بر فرض درستی داستان مزبور، ارتباط معقولی با آیه تبلیغ ندارد، زیرا میان دستور خداوند به پیامبر(ص) در تبلیغ پیامهای الهی به مردم با حفظ پیامبر(ص) از شر آن بادیهنشین، تناسبی وجود ندارد. داستان یادشده تنها با قسمت پایانی آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ تناسب دارد نه با بخش نخست آیه. در این صورت باید در نزول آیه، صدر و ذیل آن را از هم جدا سازیم. همچنین این وجه با وجه دیگری که درباره سبب نزول آیه گفته شده، ناسازگار است، و آن اینکه پیامبر(ص) وقتی در مکه بود تا قبل از نزول این آیه، نگهبانانی داشت که از او حفاظت میکردند، ولی وقتی این آیه نازل شد نگهبانی از خود را لغو کرد. این مطلب از سعید بن جبیر، عبدالله بن شقیق، محمد بن کعب قرضی و عایشه روایت شده است. با توجه به این روایت، بسیار بعید است در حالی که از پیامبر(ص) حفاظت میشده، فرد بادیهنشین توانسته باشد با شمشیر برهنه بر بالای سر او حاضر شود[۶].
وجوه دهگانه: فخرالدین رازی در تفسیر آیه، ده وجه را نقل کرده و نزول آن را برای علی(ع) در غدیر خم، وجه دهم قراررداده است[۷].
نقد: وجوه یاد شده غیر از وجه دهم، سخنانی است که قائل آنها روشن نیست، در حالی که وجه دهم از امام محمد باقر(ع)، ابنعباس، براء بن عازب و ابوسعید خدری نقل شده است، و عدهای از عالمان برجسته اسلامی آن را نقل کردهاند[۸].
بیتأثیر شدن توطئه یهود و نصارا: گفته شده اگر چه روایات یاد شده بسیار است، ولی بهتر است آنها را بر امنیت الهی به پیامبر(ص) از مکر و توطئه یهود و نصاری حمل کنیم، یعنی پیامبر(ص) باید دین را تبلیغ کند و به آنان اعتنا نکند، زیرا آیات قبل و بعد این آیه، ناظر به کلام الهی با یهود است. بنابراین وحدت سیاق، مؤید این وجه است[۹].
نقد: اگر آیه کریمه ناظر به اهل کتاب باشد مفاد آن این خواهد بود که پیامبر اکرم(ص) را به تبلیغ آنچه درباره اهل کتاب نازل شده است دستور مؤکد میدهد، و با توجه به سیاق، مراد، همان مطلبی است که در آیه ۶۸ سوره مائده بیان شده است[۱۰]: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ﴾[۱۱]. اهل کتاب! شما بر حق نیستید مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان برای شما نازل شده است را به کار بندید؛ ولی این معنا با سیاق آیه مورد بحث تناسب ندارد، زیرا مفاد جمله ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۱۲] این است که دستوری که پیامبر(ص) باید آن را ابلاغ کند به گونهای است که پیامبر(ص) از ابلاغ آن نسبت به کامیابی تبلیغش نگران و بیمناک بوده است، ولی یهود و نصاری در آن زمان از چنان موقعیتی برخوردار نبودند، که از سوی آنان خطری متوجه اسلام شود که پیامبر(ص) از ابلاغ پیام الهی به آنان بیمناک باشد، در حالی که وی پیامهای خطرآفرینتری را ابلاغ کرده بود، مانند ابلاغ توحید و نفی شرک و بتپرستی که مشرکان عرب، سخت به آن پایبند بودند، ولی در این باره نه پیامبر اکرم(ص) از ابلاغ پیام توحید به آنان بیمناک بود و نه از سوی خداوند درباره ابلاغ آن دستور به مشرکان، تهدیدی متوجه پیامبر(ص) شد، و نه وعده حفظ از کید و مکر آنان داده شد. همچنین بسیاری از آیات سوره مائده، ناظر به اهل کتاب است، و سوره مائده، آخرین سورهای است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و در آن زمان، قدرت یهود و اهل کتاب درهم شکسته شده بود، و از سوی آنان خطری جدی متوجه آیین اسلام نبود. بنابراین، نگرانی پیامبر(ص) از آنان وجه معقولی نداشت. از این نکات به دست میآید که آیه مورد بحث، به آیات قبل و بعد آن، که مربوط به اهل کتاب است ارتباطی ندارد، بلکه آیهای است که مستقل و جداگانه نازل شده است[۱۳].
نزول آیه در آغاز بعثت: برخی از مفسران گفتهاند آیه تبلیغ در آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و بر این فرض به روایاتی استدلال کردهاند. طبری از ابنجریج روایت کرده، که پیامبر(ص)، در آغاز بعثت از قریش واهمه داشت تا اینکه این آیه نازل شد و خداوند وعده مصونیت از خطر آنان را به او داد[۱۴]. ابنمردویه و ضیاء مقدسی از ابنعباس روایت کردهاند که از پیامبر(ص) سؤال شد: “کدام آیه که بر تو نازل شده، سنگینتر بوده است؟” پیامبر(ص) پاسخ داد: “من هنگام مراسم حج در منی بودم، مشرکان عرب نیز آنجا بودند، جبرئیل(ع) بر من نازل شد و این آیه را آورد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...﴾[۱۵] من در عقبه برپای خاستم و گفتم: ای مردم! ای مردم! چه کسی مرا در تبلیغ رسالتهای پروردگارم یاری میکند تا بهشت، پاداش او باشد؟ ای مردم! به یگانگی خدا و رسالت من ایمان آورید تا رستگار شوید. در این هنگام! مردان و زنان و کودکان مرا سنگباران کردند و مرا دروغگو خواندند. این رفتار آنان بر من ناگوار بود. جبرئیل به من گفت: میتوانی همانند نوح که قوم خود را نفرین کرد، آنان را نفرین کنی تا به عذاب الهی هلاک شوند. من گفتم: خدایا! قوم مرا هدایت کن، زیرا آنان آگاه نیستند، و مرا بر آنان نصرت بده تا به من ایمان آورند” در این هنگام عباس عموی پیامبر اکرم(ص) آمد و او را از دست آنان نجات داد[۱۶].
بر اساس این قول، آیه بدان سبب در سوره مائده (آخرین سوره نازل بر پیامبر(ص)) قرار داده شده است تا یادآور آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص) باشد[۱۷].
نقد: این دیدگاه از چند نظر مردود است:
اولاً: روایت مزبور، خبر واحدی است که نزد محدثان و مفسران، مشهور نیست و نمیتواند معارض وجه اول باشد که گروهی از اعاظم محدثان و مفسران اهلسنت، آن را روایت کردهاند و از امامان اهلبیت(ع) روایت شده و مورد اتفاق عالمان امامیه است.
ثانیاً: مفاد این قول، آن است که پیامبر اکرم(ص) در آغاز رسالت از سوی مشرکان بر جان خود بیمناک بود، و بدین سبب در ابلاغ رسالت الهی بر آنان تعلّل میکرد. این مطلب با شخصیت پیامبر اکرم(ص) و آمادگی او برای هر گونه فداکاری در راه تبلیغ رسالتهای الهی به مردم سازگاری ندارد.
ثالثاً: بر پایه این وجه، مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ مجموع دین یا اصل دین است، و مفاد آیه، این است که ای پیامبر(ص) دین خدا را به مردم ابلاغ کن، و اگر آن را ابلاغ نکنی، دین خدا را به مردم ابلاغ نکردهای. این سخن، گفتار لغوی است که از انسان حکیم صادر نمیشود، چه رسد به خدایی که حکیم علی الاطلاق است[۱۸].
در پاسخ این اشکال گفته شده است: اینگونه تعبیر، لغو نیست و مانند سخن ابوالنجم است که گفته است: انا ابوالنجم و شعری شعری؛ من ابونجم هستم و شعر من شعر من است”. مقصود او این است که این شعر من از نظر فصاحت و بلاغت از جنس همان شعری است که قبل از این گفتهام و چون مردم، شعر او را با این اوصاف میشناختند، نیاز به ذکر این اوصاف نبوده است. همینگونه است در آیه مورد بحث، چون تبلیغ نکردن رسالت، مطلبی است که همگان آن را میشناسند و میدانند که کار ناروایی است. پس مفاد آیه این است که اگر دین را ابلاغ نکنی، آن را ابلاغ نکردهای و کار ناروایی را مرتکب شدهای[۱۹].
نقد این توجیه آن است که سخن ابوالنجم، مخصوص مواردی است که دو چیز با یکدیگر مقایسه میشود و نسبت بین آنها از قبیل مطلق و مقید و مانند آن است، چنانکه سخن ابوالنجم از این قبیل است. اگر مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ در آیه مورد بحث، اصل یا مجموع دین باشد، مصداق قاعده ادبی و زبانی مزبور نخواهد بود، زیرا مجموع یا اصل دین، یک چیز است، نه دو چیز که با یکدیگر مقایسه شوند، اما بنابر وجه اول که مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ امامت امیرالمؤمنین(ع) است، قاعده ادبی و زبانی مزبور بر آن منطبق است، یعنی ابلاغ این پیام الهی به مردم از چنان جایگاهی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن به منزله ابلاغ نکردن دیگر پیامهای الهی به مردم است[۲۰].
نقش بیبدیل امامت در نظام اسلامی
اینکه امامت از چنین جایگاه مهمی برخوردار است بر کسی که در تعالیم و احکام اسلامی تأمل کند پوشیده نخواهد بود، زیرا دین اسلام علاوه بر اینکه به سامان بخشیدن رابطه انسان با خدا در دو حوزه اعتقادات و عبادات، اهتمام ورزیده است، به سامان بخشیدن رابطه انسان با افراد دیگر نیز اهتمام کرده است، یعنی در اسلام، دنیا و آخرت و عبادت و سیاست به هم پیوستهاند. روشن است چنین دینی آنگاه میتواند به حیات خود ادامه دهد که پس از پیامبر اکرم(ص) برجسته و شایستهترین فرد امت اسلامی، عهدهدار این مسئولیت خطیر شود.
از سوی دیگر، سیره پیامبر اکرم(ص) گویای این واقعیت است که آن حضرت به مسئله رهبری مردم اهتمام فراوان داشت. بر این اساس، هر گاه میخواست به قصد جنگ با دشمنان اسلام یا مقصود دیگری، مدینه را ترک کند، فردی را جانشین خود میساخت، چنانکه در جریان تبوک، امیرالمؤمنین(ع) را جانشین خود کرد، و برای سپاهیانی که به جنگ با دشمنان اسلام اعزام میکرد، فرمانده تعیین میکرد، و نیز برای اداره امور شهرهایی چون مکه، طائف و یمن که در قلمرو حکومت اسلام قرار داشت، والی معین میکرد.
این شواهد، گویای اهمیت و نقش رهبری در جهانبینی اسلامی است، و معقول نیست که مسئله رهبری امت اسلامی پس از رسول اکرم(ص) مهمل گذاشته شود.
بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند حکیم مأموریت یافت تا در سفر حجهالوداع و در غدیر خم، این اصل مهم و سرنوشتساز را برای مسلمانان بیان کند و به او هشدار داده شد که اگر این پیام الهی ابلاغ نشود، بدان میماند که او دیگر پیامهای الهی را ابلاغ نکرده است.
از سوی دیگر از جمله ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ به دست میآید که پیامبر اکرم(ص) از ابلاغ این دستور الهی به مردم بیمناک بود. در حالی که او هرگز در راه اجرای فرامین خداوند از اینکه به جان یا مال یا موقعیتش آسیبی برسد بیمناک نبود. بنابراین، نگرانی وی منشأ دیگری داشته است. منشأ نگرانی پیامبر(ص) منافقان و بیماردلانی بود که همواره در درون جامعه اسلامی علیه پیامبر اکرم(ص) توطئه میکردند. آنان در باطن به نبوت رسول خدا(ص) باور نداشتند و رهبری او را از مقوله ریاستهای دنیوی میپنداشتند[۲۱]. طبیعی است که برای اثبات این پندار ناصواب خود به دنبال فرصت بودند، تعیین علی(ع) که پسر عمو و داماد پیامبر(ص) بود به عنوان رهبری مسلمانان پس از او، فرصت مناسبی برای آنان بود تا در میان مردم شایع کنند که مسئله نبوت و رهبری الهی، بهانهای بیش نبوده، و پیامبر اکرم(ص) در واقع در پی تثبیت ریاست قومی خود بر امت اسلامی است، و این، همان مطلبی بود که پیامبر اکرم(ص) از آن بیمناک بود، اما خداوند به او اطمینان داد این نقشه شیطانی را خنثی خواهد کرد و کافران را هدایت نخواهد کرد: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۲].
مقصود از کافران، منافقان و بیماردلانی هستند که این اصل و حکم الهی که پیامبر اکرم(ص) مأمور ابلاغ آن بود را انکار کردند، همانگونه که در آیهای دیگر، منکران فریضه حج، کافر به شمار آمدهاند: ﴿وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۲۳]. اما کفر به معنای امتناع ورزیدن از قبول شهادتین با این مقام تناسبی ندارد، زیرا در این صورت، مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ اصل دین خواهد بود، و لازمه آن - چنان که بیان شد- لغویت در سخن است که خداوند حکیم از آن پیراسته است[۲۴].[۲۵]
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴.
- ↑ کافی، ج۱، ص۲۳۴، کتاب الحجة، باب النص علی امیرالمؤمنین(ع)، حدیث۳.
- ↑ ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۸، نیز ر.ک: شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۵۸، حدیث ۱۲۰؛ الفصول المهمة، ص۴۲؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۹؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۴۲، باب ۳۹.
- ↑ تفسیر طبری، ج۶، ص۳۶۶.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۴۹-۵۰.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۵۰؛ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۷.
- ↑ چنان که مؤلف المنار همین وجه را برگزیده است.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۲-۴۳.
- ↑ تفسیر طبری، ج۶، ص۳۶۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۷.
- ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۵۳.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۳-۴۴.
- ↑ احمد بن منیر اسکندری در انتصاف، حاشیه کشاف زمخشری، ج۱، ص۶۵۸.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۴-۴۵.
- ↑ آیات مربوط به سرگذشت جنگ احد در سوره آل عمران و آیات ۱۰۵-۱۲۶ سوره نساء بیانگر این مطلب است.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵-۵۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۰۲-۳۱۲.