اثبات امامت
امامت به معنای پیشوایی بعض افراد ویژه به دلیل توانمندیهای خاص، بر دیگران است که با دلایل عقلی و نقلی اثبات میشود. از جمله دلایل عقلی قاعده لطف، حفظ شریعت و ... همچنین از جمله دلایل نقلی آیات اکمال دین؛ ابلاغ؛ انذار؛ آیه تطهیر؛ خیرالبریه؛ مودت؛ مباهله و ... و روایات متعددی از جمله حدیث یوم الدار؛ حدیث ثقلین؛ حدیث سفینه؛ حدیث منزلت و ... بر اثبات امامت دلالت دارند.
معناشناسی
امام در لغت به کسی گفته میشود که در رفتار و گفتار به او اقتدا میشود[۱]، کسی که در امور پیشقدم میشود[۲]، همچنین به الگو و نمونه هم امام گفته میشود[۳].
در تعریف اصطلاحی امام بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد، اهل سنت امامت را ریاست همگانی در امور دینی و دنیایی میدانند که همان خلافت ظاهری است، ولی در نظر شیعه امام جانشین پیامبر در تبلیغ احکام، برپا داشتن حدود الهی، پاسداری از دین خداوند و تربیت نفوس بشر است؛ در واقع امامت علاوه بر شأن دنیایی، مقامی الهی و معنوی است. چنانچه علامه طباطبائی در ذیل آیه شریفه ۱۲۴ سوره بقره امامت را هدایتگری باطنی و از مقوله رسانیدن به مقصود و مطلوب تفسیر کرده است[۴].
اثبات امامت عامه
اثبات امامت خاصه
اثبات امامت پیامبر خاتم
اثبات امامت امام علی
اثبات امامت امامان دوازدهگانه
متکلمان امامیه برای اثبات امامت ائمه (ع) به دو دسته دلایل تمسک کردهاند: دلایل عقلی و دلایل نقلی.
دلایل عقلی
- برهان لطف: لطف الهی اقتضا میکند راه پیامبر a ادامه یابد و امامان معصوم (ع) ادامه دهنده راه ایشان هستند که مردم را به راه مستقیم و کمال انسانی هدایت میکنند[۵]. در واقع امامت، لطف و ترک آن، نقض غرض و نقض غرض از خدای حکیم سر نمیزند. از این رو خداوند، برای هدایت مردم، انسان کاملی را برمیگزیند که آنها را به سوی کمال نهایی راهنمایی نماید[۶].
- امام حافظ و نگاهبان شریعت و مرجع مردم برای هدایت به دین است. اگر امام به اشتباه بیافتد، افراد دیگر باید او را از اشتباه آگاهش سازند و آنان نیز نیازمند کسانی خواهند بود تا آگاهشان سازند و این همچنان ادامه پیدا میکند مگر به کسی برسد که از خطا و اشتباه مصون و معصوم است. علاوه براینکه اگر خطا و اشتباه بر امام روا باشد، مردم باید او را راهنمایی کنند؛ حال آنکه وظیفه مردم پیروی از اوست نه راهنمایی. از آن رو که عصمت، حالتی باطنی است و جز خدا و رسول a کسی از آن آگاه نیست، بازشناختن شخص معصوم از طاقت بشر بیرون است. پس تنها خداوند میتواند معصوم را به مردم نشان دهد و رسالت خویش را به او بسپارد[۷]. مردم توانایی و شایستگی این امر خطیر را ندارند[۸].[۹]. همچنین در این زمینه گفته شده است: نیاز شریعت به حافظ و نگهبان: امامت تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی است و نبود امام سبب کهنگی و فرسودگی دین و از بین رفتن آن و تغییر و دگرگونی در آیین اسلام و شیوع بدعتگذاری در آن میشود؛ چنان که در بعضی روایات[۱۰] نیز به این دلیل عقلی تمسک شده است[۱۱] و از آنجا که نظام اجتماعی مهمترین راه تأمین سعادت انسانهاست، رهبری و هدایت این جامعه باید در دست انسانهای برگزیده خداوند باشد. این افراد همان حجت خدا و امام هستند که در کمال و معرفت از دیگران برترند و بهتر از دیگران میتوانند رهبری و هدایت دنیایی و آخرتی مردم را در دست داشته باشند[۱۲]. چگونگی و ماهیت قوانین اسلامی که برای تدوین یک دولت و اداره جامعه تشریع شده، نشان دهنده ضرورت وجود حاکم است[۱۳].[۱۴]
- امام باید در همه فضیلتهای انسانی از مردم برتر باشد؛ زیرا برابری امام با دیگران مستلزم ترجیح بدون دلیل و باطل است و اگر پایینتر از دیگران باشد، از نظر عقل مقدم کردن انسان پایینتر قبیح است و قرآن آن را نکوهیده است[۱۵].[۱۶].[۱۷].
- مردم به جهت محدودیتهایی که دارند، توان و صلاحیت کافی برای انتخاب و شناخت امام را ندارند و تنها خداوند باید امام را معرفی کند. تفاوت تعیین پیامبر و امام در این است که پیامبر برای اثبات مدعای خویش باید معجزه داشته باشد؛ ولی امام از راه نص پیامبر به مردم معرفی میشود[۱۸].[۱۹].
- محال بودن تکلیف بما لایطاق: شناخت و وصول احکام شرعی که بندگان به آن مکلف هستند، بدون وجود امام امکانپذیر نیست[۲۰].[۲۱]
دلایل نقلی
آیات قرآن
در آیات قرآن کریم به موضوع امامت پرداخته شده است؛ از جمله آیات اکمال دین؛ ابلاغ؛ انذار؛ تطهیر؛ خیرالبریه؛ مودت؛ مباهله و ...[۲۲].
آیه اکمال دین
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۲۳]. آیه اکمال دین در روز عید غدیر و پس از آنکه پیامبرa امام علیS را به عنوان خلیفه و جانشین خود منصوب کرد، نازل شد[۲۴] و دلالت بر امامت و خلافت امیر مؤمنانS دارد.
آیه شریفه دلالت بر اکمال دین دارد. اکمال دین از طریق ولایت و تفویض دین به ائمه(ع) مراد است؛ نه اکمال احکام شرعی و حلالها و حرامها. اگر اینگونه باشد، باید پرسید که در آن روز چه احکام اساسی و مهمی نازل شد که به وسیله آن دین کامل و نعمتهای خدا تمام شد، دشمنان مأیوس شدند و خداوند به دین اسلام رضایت داد؟ آیا منظور احکام درباره گوشتهای حلال و حرام است؟ قطعاً چنین نیست؛ زیرا نزول این احکام نه واجد این همه اهمیت است و نه باعث تکمیل دین؛ زیرا این احکام آخرین احکامی نبود که بر پیامبرa نازل شد. افزون بر اینکه نزول این احکام سبب یأس کفار نمیشود. چیزی که سبب یأس کفار میشود، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای آینده اسلام است؛ به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تأثیر چندانی در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشتهایی حلال یا حرام باشند، آنها حساسیتی روی آن ندارند؛ بلکه نکته مهم که موجب تکمیل دین و یأس کفار میشود، همان ولایت و امامت است[۲۵]. بنابراین آیه شریفه بر امامت و ولایت دلالت دارد و گواه روشن و قاطعی است که امامت جزء دین اسلام و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» و ایمان به آن ضروری است. چگونه امامت جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» نباشد، در حالی که اکمال دین اسلام، که همان «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» است از طریق امامت بوده است؟![۲۶]
آیه تبلیغ
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۲۷].
آیه شریفه به اذعان بسیاری از علما و مفسران شیعه و سنی، در روز عید غدیر و درباره امامت نازل شده است و مراد از مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ولایت و امامت امیر مؤمنان علیS است[۲۸]. از این رو طبق این آیه، ولایت و امامت امام علیS از سوی خداوند بر پیامبر نازل شده است و پیامبر وظیفه ابلاغ آن را بر عهده داشته است. بنابراین طبق آیه شریفه، امامت قطعاً جزء دین اسلام و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» و ایمان به آن ضروری است. در غیر این صورت معنا نداشت که رسالت پیامبرa بر ابلاغ امامت متوقف شده باشد! آیا جز این است که بر اساس آیه شریفه امامت و ولایت امیرمؤمنان از ارکان و اصول اساسی رسالت پیامبرa شمرده شده که بدون آن رسالت ایشان ناقص میماند؟! پس ایمان به امامت، در حقیقت ایمان به رکن اساسی رسالت و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» بوده و ضروری است[۲۹].[۳۰]
روایات
روایات فراوانی به موضوع امامت اختصاص دارد، از جمله: حدیث غدیر [۳۱]، حدیث یوم الدار؛ حدیث ثقلین[۳۲]؛ حدیث سفینه[۳۳]؛ حدیث منزلت[۳۴] و ...[۳۵].[۳۶]
حدیث غدیر
رسول خداa در راه بازگشت از حجة الوداع، در منطقه غدیر خم، دست امیر مؤمنان علیS را بالا برد و فرمود: «... مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»، «هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن میدارد[۳۷]. حدیث غدیر نزد فریقین معتبر و متواتر[۳۸] است و از طرق متعدد و مختلف نقل شده است[۳۹]. بسیاری از علما نیز آن را صحیح السند دانستهاند[۴۰].
واژه «مولی» در این حدیث شریف به دلایل و قرائن مختلف، از جمله برخی از عبارات روایت و خطبه، مانند «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»[۴۱]، آیات نازل شده در روز غدیر و مرتبط با آن (مانند آیه ۳ و ۶۷ سوره مائده[۴۲] و آیه ۱-۲ سوره معارج)[۴۳]، کلمات لغویون[۴۴]، شهادت و استناد صحابه[۴۵]، تبریک و تهنیت عمر و ابوبکر به حضرت علیS[۴۶] و...، به معنای اولویت در تصرف و تدبیر بوده است. از این رو دلالت دارد که امام علیS امام و جانشین رسول خداa است. بنابراین با توجه به قرائن مذکور و همچنین با توجه به اهمیت مطلب که به خاطر آن پیامبرa در گرمای آن روز دستور به تجمع همه حاجیان و پس از ایراد خطبه نیز دستور به تبلیغ ولایت و بیان آن برای غایبان داد و نیز قرائن دیگر[۴۷]، روشن است که عقلاً و عادتاً مولا نمیتواند به معنای محبت و نصرت باشد؛ بلکه به معنای اولویت در تصرف و تدبیر بوده و مراد از آن، همان امامت و جانشینی پیامبرa بوده است[۴۸].
با توجه به سند و دلالت محکم حدیث و خطبه غدیر، امامت قطعاً جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» بوده و پیامبرa به آن تصریح کرده است. از این رو ایمان به آن ضروری است[۴۹].
تصریح به نام و ویژگی ائمه(ع)
از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که وقتی خدای عزوجل آیه شریفه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۰] را بر پیامبر گرامیاش محمدa نازل کرد، من به آن جناب عرضه داشتم: «یا رسول الله خدا و رسولش را شناختیم؛ اولی الامر کیست که خدای تعالی طاعت آنان را دوشادوش طاعت تو قرار داده است؟» فرمود: ای جابر آنان جانشینان من و امامان مسلمین بعد از من هستند. اولشان علی بن ابیطالب و پس از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی - که در تورات معروف به باقر است و تو به زودی او را درک خواهی کرد؛ چون او را دیدار کردی از طرف من سلامش برسان - صادق جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و در آخر همنام من، محمد است که هم نامش نام من است و هم کنیهاش کنیه من است... او پسر حسن بن علی است...[۵۱].
علاوه بر این، روایات مختلفی از اهل سنت نقل شده است که تعداد خلفا و برخی از ویژگیهای آنها، مانند قریشی بودن همه ایشان بیان شده است؛ از جمله از جابر بن سمره نقل شده است که از رسول خداa شنیدم که فرمود: «این دین همیشه تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و پابرجاست. این خلفا همگی از قریش هستند»[۵۲].
از آنجا که اسامی این دوازده خلیفه و جانشین پیامبرa در این روایات ذکر نشده است، از اینرو شارحان اهل تسنن، در اینکه این دوازده خلیفه چه کسانی هستند، دچار حیرت و اختلاف شده و دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند[۵۳] که هیچ یک از آنها قانعکننده نیست؛ مگر آنچه قندوزی از برخی محققان نقل کرده است که خلاصه آن از این قرار است: مراد از احادیث نبوی مربوط به دوازده خلیفه، که از راههای فراوان نقل شده و مشهور است، ائمه دوازدهگانه از اهل بیت و عترت رسول خداa است؛ زیرا این احادیث بر کسانی دیگر قابل حمل نیست؛ نه بر خلفای بعد از پیامبرa، چون تعداد آنان کمتر از دوازده نفر بود و نه بر حاکمان بنیامیه، چون تعداد آنان بیشتر از دوازده نفر بود. علاوه بر اینکه آنان به جز عمر بن عبدالعزیز، اهل ظلم و ستم بودند و نیز از بنیهاشم نبودند؛ در حالی که پیامبرa - در روایت جابر بن سمره[۵۴] - فرمود: «همه آنها از بنیهاشماند». همچنین خلفای دوازدهگانه بر خلفای بنیعباس هم قابل حمل نیست؛ چون هم تعدادشان بیش از دوازده نفر است و هم به جهت اینکه مفاد آیه مودت[۵۵] و حدیث کسا را کمتر مراعات کردند. بنابراین ناگزیر این احادیث نبوی باید بر ائمه دوازدهگانه از اهل بیت پیامبرa حمل و تطبیق شوند؛ زیرا آنان از نظر علم و جلالت و ورع و تقوا و علو نسب و علم، برتر از همگان بودهاند. حدیث ثقلین و احادیث فراوان دیگر نیز مؤید و شاهد این مدعاست که مراد پیامبرa از خلفای دوازدهگانه، امامان دوازدهگانه از اهل بیت اویند[۵۶].
بنابراین هر چند اسامی ائمه(ع) در روایات اهل تسنن ذکر نشده است، اما روایاتی از رسول خداa نقل شده که جز بر ایشان قابل تطبیق و تفسیر نیست. بر این اساس از طریق سنت رسول خداa میتوان ولایت و امامت ائمه اثناعشر(ع) را اثبات کرد. بنابراین امامت و ولایت ائمه اثناعشر(ع) جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» بوده و ایمان به آن ضروری و لازم است[۵۷].
ویژگیهای امام علیS
در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری، ویژگیهای امیر مؤمنانS از زبان رسول خداa بیان شده است که هر یک از آنها برای اثبات اینکه امامت و ولایت امام علیS جزء «ما جاء به النبیa» است، کفایت میکند.
جابر بن عبدالله انصاری میگوید که شنیدم رسول خداa میفرمود: به راستی در علیS چند خصلت است که اگر یکی از آنها در همه مردم بود، در فضل آنها بس بود. این خصلتها از این قرارند: گفتار پیامبرa «هر که من مولای اویم علی مولای او است»، «علی نسبت به من چون هارون است نسبت به موسی»، «علی از من است و من از او»، «علی نسبت به من چون خود من است؛ طاعتش طاعت من و نافرمانیاش نافرمانی من است»، «جنگ با علی جنگ با خداست و سازش با علی سازش با خداست»، «دوستدار علی دوستدار خداست و دشمن او دشمن خدا»، «علی حجت خدا و خلیفه او بر بندگانش است»، «دوستی علی ایمان است و بغض او کفر است»، «حزب علی حزب خداست و حزب دشمنانش حزب شیطان»، «علی با حق است و حق با اوست؛ از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من در آیند»، «علی قسیم بهشت و دوزخ است»، «هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود، از خدای عزوجل جداست» و «شیعیان علی همان رستگاران روز قیامتاند»[۵۸].
برخی سند این روایت را صحیح دانستهاند[۵۹]. تمام خصلتها و ویژگیهای مذکور در روایت، از طریق عامه به صورت مستند و مستفیض نقل شده و قابل اثبات است[۶۰].
علاوه بر روایات فوق، صاحب غایة المرام بیش از دویست روایت از شیعه و سنی درباره تصریح پیامبرa به خلافت و وصایت و امامت ائمه اطهار(ع) گرد آورده است[۶۱].
با توجه به کثرت روایات و تواتر برخی (حدیث غدیر) و صحت بسیاری از آنها تردیدی باقی نمیماند که امامت و خلافت ائمه دوازدهگانه قطعاً جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» و در واقع جزء مهمترین و اساسیترین آنهاست. بر این اساس ایمان به آن لازم و ضروری است.
پس از آنکه ضرورت ایمان به امامت ائمه اطهار(ع) اثبات شد، در این مسئله اختلاف است که در ایمان به ائمه(ع)، تصدیق امامت آنها و وجوب اطاعت و انقیاد نسبت به آنها کفایت میکند یا اینکه علاوه بر آن باید امور دیگری مانند ویژگیهای ائمه(ع)، همچون عصمت، منصوص بودن امامت، علم و... را هم تصدیق کرد[۶۲].
به نظر میرسد در این مورد باید قائل به تفصیل شد. آن دسته از صفات ائمه(ع) مانند عصمت و منصوص بودن که به حد ضرورت رسیده و جزء ضروریات مکتب شیعه امامیه شده است، انکار آنها مستلزم انکار امامت ائمه(ع) است و آدمی را از تشیع بیرون میبرد؛ چنانکه انکار ضروری دین اسلام متضمن تکذیب رسول خداa است و آدمی را از اسلام بیرون میبرد. اما آن دسته از صفاتی که به حد ضرورت نرسیده و انکار آنها مستلزم انکار امامت نیست، مانند محدث بودن و سخن گفتن ایشان با ملائکه، تصدیق این موارد لازم نیست[۶۳].[۶۴]
پرسشهای مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ کتاب العین ج ۸ ص ۴۲۸؛ معجم المقاییس اللغة، ج۱، ص۲۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.
- ↑ معجم المقاییس اللغة، ج۱، ص: ۲۸.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص: ۲۵.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ۴/ ۸۷۱؛ کشف المراد، ۳۸۸؛ کلم الطیب، ۳۲۹؛ الالهیات، ۱/ ۵۲۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۲؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۶۱-۱۷۸؛ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
- ↑ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ سوره انعام، آیه ۱۲۴.
- ↑ کشف المراد، ۳۹۰؛ راهبرد اهل سنت به مسألة امامت، ۱۸۵؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۶۴؛ الالهیات، ۱/ ۵۳۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۳.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
- ↑ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۳.
- ↑ کشف المراد، ۳۹۱؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۷۵؛ الفوائد البهیة، ۲/ ۷۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الافصاح، ص۲۷ - ۲۹.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
- ↑ کلم الطیب، ۴۷۱؛ پیام قرآن، ۹/ ۳۹۳- ۱۷۶.
- ↑ «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۳.
- ↑ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ آیه شریفه هر چند همانند آیه اکمال دین مربوط به روز غدیر است؛ اما به تنهایی قادر به اثبات مطلب مورد نظر است. از این رو آن را به صورت مستقل ذکر کردهایم. همچنین است حدیث غدیر که در بخش روایات خواهد آمد. از آنجا که هر یک از این دو آیه مبارکه و این روایت شریف مستقلاً دلالت بر جزئیت امامت نسبت به «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّa» دارند از این رو آنها را به صورت مستقل ذکر کردیم.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۰.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ برای نمونه ر.ک: قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۸، ۳۳۱ - ۳۳۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۲۹ - ۲۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۴؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۳۷؛ ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲؛ ابن مردویه، مناقب علی بن أبیطالبS، ص۲۳۹ و ۲۴۰؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۴۰۱؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۵۹. روایات فراوانی نیز در اینباره نقل شده است (ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۵۳ - ۶۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۳ – ۴۳۸). علامه امینی در کتاب الغدیر حدود سی حدیث از منابع مختلف اهل سنت در اینباره نقل کرده است.
- ↑ برای اثبات ایمان به ائمه(ع) به آیه ولایت (مائده/ ۵۵) نیز میتوان استناد کرد. به اجماع شیعه و اهل سنت، تصدق در حالت رکوع از غیر امام علیS صادر نشده است. (کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ قمی، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۴، ص۱۵۱) لذا مصداق الَّذِينَ آمَنُوا... به اتفاق و اجماع شیعه (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۳، ص۲؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۳۲۶) و نظر اغلب مفسران اهل تسنن، امیر مؤمنان علیS است (ر.ک: بحرانی، البرهان، ج۲، ص۳۱۵ - ۳۲۶؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۵۹؛ فیض، تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴ - ۴۶؛ جصاص، احکام القرآن، ج۴، ص۱۰۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۶؛ حویزی نور الثقلین، ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳ و ۲۹۴؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹). ولایت سایر ائمه(ع) نیز از طریق روایات مذکور در ذیل آیه شریفه اثبات میشود (نور الثقلین ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۴، ص۱۴۶ - ۱۵۱). «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِS فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا قَالَ: «إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلى بِكُمْ، أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ و بِأُمُورِكُمْ و أَنْفُسِكُمْ و أَمْوَالِكُمُ وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا: يَعْنِي عَلِيّاً و أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (کلینی، کافی، ج۲، ص۱۱، ۳۵۵، ۴۵۷ و ۴۶۵). در این آیه ولایت حضرت علیS در کنار ولایت خداوند و پیامبر اکرمa قرار گرفته است. روشن است که تصدیق ولایت خداوند و پیامبرa جزء ارکان ایمان است؛ پس ولایت حضرت علیS نیز که در کنار آنها آمده، از ارکان اصلی ایمان محسوب میشود.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۱.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.
- ↑ اسرار الامامه، ۲۵۰؛ پیام قرآن، ۹/ ۱۰۵- ۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴؛ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
- ↑ در منابع شیعه ر.ک: حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴، ۳۳۲ و ۳۳۳ و ج۲، ص۹۷ و ۹۸؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۳ - ۲۹۶ و ج۸، ص۲۷؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۴ و ۲۶۳؛ صدوق، الأمالی، ص۲، ۳۴۷ و ۵۷۴؛ صدوق، عیون اخبار الرضاS، ج۲، ص۴۷ و ۵۹. در منابع اهل سنت ر.ک: نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰ و ۴۳۷ – ۴۳۹ و ۴۴۲ - ۴۴۴؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ - ۲۷۱ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹، ۵۶، ۷۳، ۷۴ و ۷۶ و ج۳۸، ص۲۱۹؛ نسائی، خصائص أمیر المؤمنین، ص۹۳ - ۹۷ و ۱۰۰ - ۱۰۴؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۶ و ۶۱۳؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲ - ۲۵۹ و ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵ و ۳۹۰ - ۳۹۲؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۹۷ - ۱۲۰ و ج۲، ص۱۵۷ - ۱۵۹ و ۲۴۹؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن أبیطالبS، ص۶۷ - ۷۸؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۶۶ – ۷۴. شایان توجه است که حدیث و خطبه غدیر، با عبارات و طرق مختلف، در منابع حدیثی و تاریخی شیعی و سنی نقل شده است؛ اما وجه اشتراک تمام آنها اعلان ولایت حضرت علیS و عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» است.
- ↑ تواتر این قطعه از حدیث و خطبه غدیر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» از بسیاری از علمای شیعه و اهل تسنن نقل شده است (ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ العجلونی، کشف الخفاء، ج۲، ص۲۷۴؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۱۹۱؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۲، ص۶ و ۷؛ شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۴۴؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵، ۲۰۷ و ۲۱۴). ذهبی این قطعه از حدیث غدیر را متواتر شمرده و نسبت به صدور آن از پیامبر اظهار یقین کرده است و عبارت «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ» را افزودهای قویالسند دانسته است. (ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۸۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱). با توجه به نقل متعدد و صحیح این قطعه از حدیث و خطبه «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، متواتر لفظی است.
- ↑ ر.ک: ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن أبیطالب، ص۶۷ - ۷۹؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۳؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۷؛ حق الیقین، ص۲۰۴.
- ↑ ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۳؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ۶۱۳؛ الذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن ابیطالبS، ص۷۸؛ السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۴؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۶۸ و ۶۷۸؛ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۴؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۲ و ۲۳؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ حق الیقین، ص۲۰۳.
- ↑ پیامبرa در روز غدیر پس از آنکه از حاضران در غدیر خم نسبت به اولویت داشتن خدا و رسولش بر آنها اعتراف و اقرار گرفت، سپس فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» (ر.ک: کلینی، کافی ج۱، ص۲۹۵؛ حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴ و ۳۳۲ و ج۲، ص۹۸؛ مسند أحمد، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹). البته برخی عبارات مختلف است؛ برخی به صورت سؤال و برخی اخباری است؛ ولی محتوا و مضمون یکی است. با توجه به عبارت نخست «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»، که به معنای اولویت در تصرف و تدبیر در همه امور دین و دنیاست (ر.ک: طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۰؛ جصاص أحکام القرآن، ج۲، ص۱۰۳ و ج۵، ص۲۲۳؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۵۲۳). روشن است که مولا در جمله بعدی نیز به معنای اولویت در تصرف است (ر.ک: میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹). جمله «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» قرینهای است بر تعیین معنای مولا در «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ».
- ↑ چگونگی دلالت این دو آیه شریفه بر امامت امام علیS در بخش «آیات قرآن» بیان شد. استناد به این دو آیه در خطبه و حدیث غدیر و نزول آنها در روز غدیر- با توضیحی که گذشت- نیز قرینهای است بر اینکه مراد از مولا در «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» اولویت در تصرف و تدبیر بوده و دال بر امامت امیرمؤمنینS است.
- ↑ آیه شریفه سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ [«خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست * که از آن کافران است، بیآنکه بازدارندهای داشته باشد» سوره معارج، آیه ۱-۲]، بنا بر برخی تفاسیر، در غدیر خم و پس از خطبه و نصب امام علیS به عنوان خلیفه و امام نازل شد. در روایت آمده که چون پیغمبرa علیS را در روز غدیر خم به خلافت منصوب کرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» مردی نزد رسول خداa آمد و گفت «ما را امر نمودی که شهادت بر توحید و یکتایی خدا داده و بگوییم «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و اینکه تو پیامبری؛ ما هم قبول و اطاعت کردیم. پس ما را فرمان نماز و روزه و زکاة و حج دادی؛ ما هم پذیرفتیم. آنگاه راضی نشدی تا دست پسر عمویت را بالا بردی و گفتی «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» پس بگو آیا این کار از ناحیه توست یا از طرف خداست؟ پیامبرa فرمود: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، این کار از طرف خدا و امر اوست». پس آن مرد پشت بر پیامبرa کرد و گفت: «بار خدایا اگر این کار حق و از طرف تو است پس بر ما سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بفرست». پس خداوند سنگی بر سر او نازل کرد و او را کشت. سپس آیه فوق نازل شد. (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۵؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۶۳۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰؛ بحرانی، البرهان ج۵، ص۴۸۴ - ۴۸۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۱۰). این آیه شریفه هم قرینهای است که مراد از مولا دوستی و نصرت نیست؛ بلکه مراد امامت امام علیS و جانشینی پیامبرa است.
- ↑ لغویون یکی از معانی ولایت را امارت و زمامداری و تدبیر امور معنا کردهاند؛ (ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۳؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵) بلکه به باور برخی از آنها ولایت (به فتح و کسره) مفید معنای امارت و تدبیر امور است و به معنای نصرت و یاری نیست. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵).
- ↑ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۸، ص۵۴۱ و ۵۴۲؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.
- ↑ در روز غدیر عمر و ابوبکر پس از خطبه پیامبرa به امیر مؤمنان علیS، به عنوان مولای هر زن و مرد مؤمن، تبریک گفتند. (ر.ک: مسند احمد، ج۳۰، ص۴۳۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۲۱ و ۲۲۲؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰).
- ↑ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹ - ۲۱۲. علاوه بر موارد مذکور، از جمله شواهد و قرائن اینکه مولا در حدیث غدیر به معنای اولویت در تصرف است، این است که در برخی از روایات به جای واژه مولا، «أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ» آمده است: «مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ» (ر.ک: میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۸، ص۲۲۵ - ۲۲۷).
- ↑ شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۴.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ خزاز، رازی کفایة الأثر، ص۵۳ و ۵۴؛، بحرانی البرهان، ج۲، ص۱۰۳. روایات دیگری مشابه همین روایت و با ذکر اسامی ائمه(ع) یا صفات و تعداد آنها از پیامبر اسلامa نقل شده است (ر.ک: خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۷ - ۵۹، ۸۶ و ۸۷؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۷ - ۱۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۱، ص۲۹۳ - ۳۱۰؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۴ - ۳۱۹).
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۶، ص۳ و ۴. روایات مشابه دیگری نیز در این باره نقل شده است (ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۷؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۹۰، ۹۳، ۹۸ - ۱۰۰، ۱۰۶؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۱؛ ابوداود سجستانی، سنن ابیداود، ج۲، ص۳۰۹؛ طیالسی، مسند أبیداود الطیالسی، ص۱۰۵ و ۱۸۰). ابن شهر آشوب این روایات را یکجا گرد آورده است (ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۱، ص۲۸۹ - ۲۹۳).
- ↑ ر.ک: عسکری، ولایت علی در قرآن و سنت، ص۸۷ – ۹۹.
- ↑ «عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبيa فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة، ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفى صوته؟ قال: قال: كلّهم من بني هاشم. و عن سماك بن حرب مثل ذلك» (قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۵ و ج۳، ص۲۹۰).
- ↑ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۲ و ۲۹۳.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۸.
- ↑ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِa يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُa مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُa حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُa وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُa حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُa حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُa عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ صمَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُa شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (شیخ صدوق، الأمالی، ص۸۹؛ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ عماد الدین طبری آملی، بشارة المصطفی، ج۲، ص۱۹ و ۲۰؛ شعیری، جامع الأخبار، ص۱۲ و ۱۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۸، ص۹۵ و ج۴۰، ص۲۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۲).
- ↑ جامع الأخبار، ص۱۲.
- ↑ ر.ک: فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة (این کتاب توسط ساعدی خراسانی ترجمه نیز شده است).
- ↑ بحرانی، غایة المرام، ج۱، ص۱۱۸ - ۲۶۶ و ج۲، ص۱۴۴ - ۲۸۶؛ همچنین میتوان به حدیث معتبر و متواتر منزلت استناد کرد (ر.ک: علامه حلی، کشف المراد، ص۱۹۲؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۱۱، ص۶۲-۶۵). «قَالَ رَسُولُ اللَّهِa: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی الا اینکه پس از من پیامبری نیست» (ر.ک: کلینی، کافی، ج۱۵، ص۲۶۲؛ خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالبS، ص۴۴ – ۵۵. برای آگاهی تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: عبقات الأنوار، ج۱۱). امیر مؤمنان علیS به منزله رسول خداa در غیر از مقام نبوت قرار داده شده است. (میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۳۱۵؛ مناقب علی بن ابیطالبS، ص۲۱۸) از این رو تمام مقامات و فضائل پیامبرa، غیر از مقام نبوت، برای امامت نیز ثابت است (ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۶، ص۸۳ – ۸۸؛ کشف المراد، ص۱۹۲). پس امامت و ولایت ائمه(ع) قطعاً جزء اساسی «ما جاء به النبیa» است و لذا ایمان به آن ضروری است. همچنین برای اثبات مطلب مورد نظر:رک کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸-۲۴. علامه مجلسی سند روایات دوم، ششم، نهم و چهاردهم را صحیح دانسته است. (مجلسی، مرآة العقول، ج۷، ص۱۰۱ - ۱۱۷) برخی از این روایات به طور مستقیم دلالت دارند که اعتقاد به امامت و ولایت ائمه(ع) جزء ایمان و اسلام است.
- ↑ شهید ثانی حقائق الإیمان، ص۱۵۰ و ۱۵۱.
- ↑ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۵؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۷۰.