ادب در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ادب‌مندی پیامبر خاتم)

ادب‌مندی پیامبر (ص)

  1. پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: من، ادب آموخته خدا هستم[۱].
  2. پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: پروردگارم مرا تربیت کرد و نیکو تربیتم کرد[۲].
  3. امام علی (ع) در سخنرانی معروف به قاصعه می‌فرماید: از همان هنگام که پیامبر خدا (ص) از شیر گرفته شد، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌اش را بر او گماشت و آن فرشته، شب و روز، پیامبر (ص) را در مسیر خصلت‌های والای انسانی و خوی‌های نیکوی جهان، راه می‌بُرد، و من، همانند بچّه شتری که در پیِ مادرش می‌رود، به دنبال او می‌‌رفتم و در هر روز، از خُلق و خُویَش، برایم نشانی بر می‌افراشت (نمونه‌ای را فرا پیشم می‌نهاد) و فرمانم می‌داد که آن را سرمشق خود قرار دهم[۳].
  4. امام باقر (ع) در تفسیر سخن خدای متعال إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [۴] می‌فرماید: خداوند متعال، فرشتگانی را بر پیامبرانش می‌گمارد تا از اعمال آنان مراقبت کنند و پیام‌های تبلیغی‌شان را به ایشان می‌رسانند و بر محمد (ص) از همان هنگام که از شیر گرفته شد، فرشته‌ای بزرگ گمارد تا او را به نیکی‌ها و مکارم اخلاق رهنمون شود و از بدی و خوی‌های زشت باز دارد[۵].[۶]

معنای ادب‌مندی پیامبر (ص)

  1. امام حسن (ع) می‌فرماید: خداوند عزّوجلّ، پیامبرش را به نیکوترین وجه تربیت کرد و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۷] و هنگامی که پیامبر (ص) آنچه را خداوند به آن فرمانش داده بود، فراگرفت و رعایت نمود، خدای متعال فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۸]. پیامبر (ص) به جبرئیل فرمود: "مقصود از عفو چیست؟". او گفت: یعنی با آن که از تو بریده است، بپیوندی و به آن که محرومت کرده، ببخشی و از آن که به تو ستم کرده، در گذری. و چون پیامبر (ص) چنین کرد، خداوند به او وحی کرد: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۹][۱۰].
  2. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند عزّوجلّ پیامبرش را بر محبّت خود پرورش داد و فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۱۱]. آن گاه در کار دین و تشریع احکام به او اختیار داد و فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۱۲] و فرمود: مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا[۱۳][۱۴].
  3. به نقل از علی بن نعمان، از کسی که از امام صادق (ع) شنیده است: امام صادق (ع) فرمود: "خداوند، پیامبر خود را تربیت کرد و فرمود: ای محمّد! خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۱۵]. خدا در این آیه فرمود: از ایشان از زکات، آنچه آشکار و برایشان آسان و در توانشان است، بگیر. "عفو" یعنی میانه"[۱۶].
  4. به نقل از عجلان، از امام صادق (ع) روایت شده: هیچ کس چیزی از دنیا را از پیامبر خدا (ص) نمی‌طلبید، مگر آن که به او عطا می‌کرد. زنی فرزندش را نزد ایشان فرستاد و گفت: نزد او برو و چیزی از او بخواه. اگر به تو فرمود: چیزی در بساط نداریم، بگو: پیراهنت را به من بده. پیامبر (ص) پیراهن خود را در آورد و به آن پسر داد. پس خداوند -تبارک و تعالی- او را ادب میانه‌روی آموخت و فرمود: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا[۱۷][۱۸].
  5. برخی گفته‌اند: از آن رو خُلق و خوی پیامبر (ص) بزرگ خوانده شده که همه مکارم اخلاقی در او گرد آمده است... و برخی گفته‌اند: بدین سبب که تربیت الهی را پذیرفت و به سخن خدای متعال، عمل کرد که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۱۹]. و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: "خدایم مرا نیکو تربیت کرد، آن‌گاه که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۲۰] و چون آنها را پذیرفتم، فرمود: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۱].[۲۲].[۲۳]

واگذاری کار دین و امّت پس از ادب آموختن از خدا

  1. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند عزَّوجلّ پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیت او را به کمال رساند، فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۴] آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگان او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۲۵]. پیامبر خدا (ص) استوار و هدایت شده و توفیق یافته بود و به وسیله "روح القدس" تأیید می‌شد. در هیچ امری از امور اداری مردم، دچار لغزش و خطا نمی‌شد، که تربیت شده خدا بود[۲۶].
  2. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند، محمد (ص) را به نیکویی تربیت کرد و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۲۷] و چون چنین کرد، خداوند بر او نازل کرد: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۸] و چون چنین شد، خداوند، کار دینش را به او وا نهاد و فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۲۹]. خداوند، خود، شراب را حرام کرد و پیامبر خدا (ص) هر مست کننده‌ای را حرام کرد و خداوند، آن را تأیید نمود، و خداوند، سهم‌های ارث را معیّن کرد و از جد (پدربزرگ) سخنی به میان نیاورد و پیامبر خدا (ص) سهمی برای او قرار داد و خداوند، آن را تأیید نمود. به خدا سوگند، پیامبر (ص) به عهده خداوند، بهشت می‌بخشد و خداوند، آن را برایش اجازه می‌دهد[۳۰].
  3. امام صادق (ع) می‌فرماید: خدای - تبارک و تعالی - پیامبر خود (ص) را تربیت نمود و چون او را به آن گونه‌ای که می‌خواست، رساند، به او فرمود که: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۱]. آن گاه دین خود را به او سپرد و فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۳۲].[۳۳]
  4. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند، پیامبر خود را تربیت کرد و چون او را بِدان سان که خواست ساخت، به او فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۳۴]. چون پیامبر (ص) چنین کرد، خداوند، او را ستود و فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۵]، و چون او را ستود، دین خود را به او واگذار کرد و فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۳۶].[۳۷].[۳۸]

واگذاری کار دین و امّت به پیامبر (ص) پس از ادب آموختن از خدا

ادب، در کاربرد نخستین خود به معنای دعوت از مردم برای اجتماع بر "مأدُبه (خوراک مهمانی)" بوده است[۳۹] و سپس به آنچه مردمان فرا می‌گیرند، نیز ادب گفته‌اند؛ چون آنان را به خوبی‌ها فرا می‌خوانَد و از زشتی‌ها باز می‌دارد. بر پایه ریشه لغوی یاد شده، انجام دادن کار به گونه‌ای که در جامعه نیکو و شایسته شمرده شود، ادب نامیده شده است و ادیب، کسی است که کاری را زیبا و دل‌پذیر انجام می‌‌دهد. از این رو، بعدها و در آغاز درخشش تمدّن اسلامی، دانشی که موجب دور ماندن از خطا در گفتار و نوشتار بود و سخن را می‌آراست، علم ادب نامیده شد و گاه به مطلق علوم و معارف نیز ادب اطلاق می‌گردید[۴۰]؛ زیرا علم، مایه شایستگی و زیبایی عمل است و هنر ارائه کار خوب و نیکو، تنها از دانشمند بر می‌آید.

این واژه در قرآن به کار نرفته؛ امّا مفهوم آن، مورد عنایت این کتاب آسمانی است. همچنین در احادیث اسلامی، به عنوان یک اصل مهمّ فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، فراوان به کار رفته است. این کاربردها را می‌توان در سه معنا دسته‌بندی کرد[۴۱]:

  1. تبلور ارزش‌های فطری و عقلی و اجتماعی؛
  2. تبلور ارزش‌های دینی؛
  3. تربیت.

پیامبر اکرم (ص) با بهره‌مندی از پاک‌ترین سرشت انسانی و کامل‌ترین عقل، نمونه کامل ادب فطری و عقلی است. از این رو از هدایت فطری الهی و ادب سرشته نخستین در بالاترین اندازه برخوردار بوده است؛ امّا به دلیل عدم حاکمیت دین الهی در جامعه عربستان معاصر با پیامبر (ص)، سخنی از ارزش‌های دینی و اوامر و نواهی شرعی نبوده است تا فرد یا افرادی به آن متخلّق باشند و تأدیب و تأدّب دینی در عرصه اجتماع، نمودی داشته باشد. افزون بر این، هیچ‌گاه عقل بشری و خرد جمعی، قادر به شناخت همه نیازهای انسان و ترسیم نقشه راه تکامل انسان تا بی‌نهایت نادیده نیست. بر این پایه نخستین گام در برانگیختن یک فرد به پیامبری و فرستادن او برای آموزش و پرورش مردم، آموزش خصوصی و پرورش الهی وی است تا بتواند اسوهای والا و در خور پیروی، برای دیگر مردمان باشد؛ فردی که به عنوان ولی و سرپرست جامعه، بتواند از عهده رشد دادن و تأدیب همگان برآید. چنین فرد تربیت یافته‌ای است که می‌تواند با گفتار زیبا و رفتار نیکوی خود، مردم را به ارزش‌های دینی فرا بخواند و بر سر سفره تعالیم آسمانی بنشاند. پیامبر (ص) خود به این که تربیت یافته خداوند است، با افتخار تصریح نموده است. امام علی (ع)، همدم و مونس پیامبر (ص) و نیز امام باقر (ع) به ارشاد و همراهی همیشگی فرشته بزرگ الهی در این مدرسه خصوصی پیامبر (ص) اشاره کرده‌اند[۴۲]. روشن است چنین کسی که کامل‌ترین عقل و استعداد را دارد و مورد تربیت و پرورش الهی نیز قرار می‌‌گیرد و با استقامت تمام، چونان نیای خویش ابراهیم (ع)، از همه آزمون‌ها سربلند بیرون می‌آید، می‌تواند امام و اسوه مردم باشدوَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۴۳] و با برخورداری از عصمت و و مصونیت از گناه و خطا، از سر هوا و هوس سخن نگویدوَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى[۴۴]. و هر آنچه بگوید و بفرماید، وجوب اخذ و تبعیت داشته باشدوَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا [۴۵].

البته خداوند رحمان به این تأدیب و تربیت، بسنده ننمود و روح القدس را نیز به عنوان مسدِّد و موفِّق و مؤیِّد، همراه پیامبر خویش ساخت تا به توفیق و تأیید الهی هیچ‌گاه نلغزد و خطا نکند و همه جا و همه وقت معصوم و مطهر باقی بماند[۴۶].

در اوج این تأیید و تربیت الهی و آن گاه که پیامبر اکرم (ص)، جلوه‌گر ادب زیبای الهی و لایق خطاب الهی إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۴۷]، گشت[۴۸]، خداوند، عطایی دیگر به او نمود و بر بار مسئولیتش افزود. خدای منّان، صلاحیت فهم و ادراک مسائل جهان هستی و پی بردن به راه حل آنها را در پیامبر (ص) به کمال رساند و شیوه برقراری ارتباط با همگان و مهارت‌های ویژه اداره یک جامعه دینی را در او به جلوه درآورد[۴۹] و آن گاه که او را به عنوان رازدار و آگاه از علم غیب خویش پسندید[۵۰]، قانون‌گذاری در بخشی از حوزه دین پسندیده خویش، یعنی اسلام را به عهده پیامبر اکرم (ص) نهاد تا امور بندگانش را تدبیر کند[۵۱]. برخی نمونه‌های این واگذاری، در تحریم همه مسکرات (افزون بر خمر) و ارث جد، قابل ارائه است[۵۲]. به طور کلّی آیه مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۵۳] ناظر به همین نکته است و به روشنی اثبات می‌کند که ما نیازی به پرس و جو از آنچه پیامبر (ص) به ما می‌فرماید، نداریم و آنچه می‌فرماید، چه سخن مستقیم خدا باشد و چه سخن خویش، به دلیل تفویض تشریع، لزوم اخذ و پیروی دارد[۵۴].

نمونه‌هایی از ادب‌مندی پیامبر (ص)

  1. امام صادق (ع) می‌فرماید: پیامبر خدا (ص) از زمانی که خدای عزّوجلّ او را به پیامبری برانگیخت تا زمانی که از دنیا رفت، از سر فروتنی برای خدای عزّوجلّ هرگز در حال تکیه دادن (چهارزانو) غذا نخورد و هیچ‌گاه در هیچ مجلسی، دو زانوی خود را جلوتر از همنشینش ندید، و هر گاه با مردی دست می‌داد، دستش را از دست او نمی‌کشید تا اینکه آن مرد، دست خود را بکشد. هرگز بدی را با بدی جبران نمی‌نمود. خدای متعال به او فرمود: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ[۵۵] و او به این دستور، عمل نمود. هرگز سائلی را رد ننمود. اگر داشت، می‌داد و اگر نداشت، می‌فرمود: "خدا بدهد!". هرگز از جانب خدای عزّوجلّ وعده چیزی را نداد، مگر این که خداوند، تأیید کرد. اگر وعده بهشت می‌داد، خدای عزّوجلّ آن را برایش تأیید می‌کرد[۵۶].
  2. امام صادق (ع) می‌فرماید: پیامبر خدا (ص) نگاه‌هایش را نیز میان همراهانش تقسیم می‌کرد و به این و آن، یکسان می‌نگریست. پیامبر خدا (ص) هیچ‌گاه پاهایش را میان همراهانش دراز نکرد و اگر مردی با ایشان دست می‌داد، پیامبر خدا (ص) دستش را رها نمی‌نمود تا آن گاه که مرد، دستش را رها می‌کرد، و هنگامی که مردم این نکته را دریافتند، هر گاه مردی با پیامبر (ص) دست می‌داد، دستش را می‌گرفت و آن را از دست پیامبر (ص) جدا می‌کرد[۵۷].
  3. به نقل از اَنَس: هنگامی که یکی از یاران پیامبر خدا (ص) با ایشان ملاقات می‌کرد، ایشان همراهش می‌ایستاد و از او جدا نمی‌شد تا این که خود او از پیامبر (ص) جدا می‌شد، و هنگامی که یکی از یارانش، ایشان را می‌دید و دست می‌داد، پیامبر هم با او دست می‌داد و دستش را جدا نمی‌کرد تا آن گاه که آن مرد دستش را جدا می‌کند[۵۸].
  4. به نقل از اَنَس: هیچ‌گاه مردی نزد پیامبر خدا (ص) ننشست، مگر آن که چون برخاست، پیامبر (ص) هم با او برخاست[۵۹].[۶۰]

پیامبر (ص) در برابر بی‌ادبی جهال

انسان موجودی ادب‌پذیر است و آداب اجتماعی را علی‌رغم سنن قبیله‌ای و خانوادگی می‌پذیرد؛ ولی گاهی ریشه‌های جاهلیت آن‌چنان در ساختار خُلقی و روحی افراد نفوذ کرده‌اند که پیامبر رحمت و رسول ادب و مغفرت را بعد از سال‌ها رؤیت و معاشرت با او ولی باز هم ادب را نسبت به آن بزرگوار رعایت نمی‌کنند. البته گاهی ریشه در جهالت دارد و گاهی نفاق و دورویی افراد در مسئله موثر است. ما معتقدیم همه آنها که به نحوی به پیامبر (ص) جسارت کردند بدوی نبودند، بلکه بعضی با ریشه نفاق قصد اذیت و آزار رسول خدا را داشتند.

روزی عربی آمد و ردای مبارکش را به شدت کشید، به حدی که در گردن مبارکش جای کنار ردا ماند. پس گفت: از مال خدا به من بده! پس آن حضرت از روی لطف به سوی او التفات کرد و خندید و فرمود که به او عطایی دادند. پس حق تعالی این آیه را فرستاد که: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۶۱] و از ابن عباس است که پیامبر (ص) فرموده که من تأدب کرده خدایم و علی تأدیب کرده من است.

نقل شده دو طایفه بنی‌عدی و بنی‌تمیم نزد رسول خدا می‌آمدند و در مقابل حجره پیامبر (ص) ایستاده و با صدای بلند آواز می‌دادند و می‌گفتند: یا رسول الله بیرون بیا که تو را ببینیم! وقتی که پیامبر (ص) از حجره بیرون آمد و با آنان مشغول صحبت گردید در راه رفتن از پیامبر (ص) جلوتر می‌رفتند و هنگام صحبت با یکدیگر با صدای بلند همدیگر را می‌خواندند و به رسول خدا با لفظ یا محمد خطاب می‌نمودند. سپس این آیه نازل شد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۲].

نقل شده که طایفه بنی‌تمیم نزد پیامبر (ص) آمده بودند و می‌خواستند تا یکی از ایشان از طرف رسول خدا به سمت امیر برگزیده شود. ابوبکر شخصی را به نام قعقاع پیشنهاد کرد و عمر بن خطاب دیگری را به نام اقرع بن حابس بدین منظور برگزیده بود. در این میان ابوبکر به عمر گفت: آیا مقصود تو از این انتخاب مخالفت با من بوده است؟ عمر در جواب گفت: قصد من مخالفت با تو نبود. سخنان این دو به مشاجره لفظی کشیده شد و در حضور پیغمبر اکرم (ص) بدون رعایت ادب مجلس و احترام به ساحت مقدس پیامبر خدا، صداهای خود را در حین مشاجره بلند کرده با یکدیگر سخن می‌گفتند. سپس این آیه نازل شد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۶۳].[۶۴]

نقل شده گروهی از بنی‌تمیم نزد پیامبر اکرم آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر (ص) از سوء ادب و طرز رفتار بد آنها ناراحت شده و این آیه نازل شد: إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۶۵].[۶۶]

انس بن مالک گوید: وقتی که پیامبر اکرم با زینب ازدواج کرد، حضرت ولیمه‌ای را تهیه دید و به من فرمود: تا بروم هر کس از اصحاب و یاران را ببینم به سفره دعوت کنم. من هم رفتم و گفتم و دسته دسته مردم می‌آمدند و می‌خوردند و باز می‌گشتند. تا اینکه گفتم: یا رسول الله کسی نمانده که به او نگفته باشم و هر کسی که طعام می‌خورد بیرون می‌رفت و متفرق می‌گشت، فقط سه نفر از آنها مانده بودند در حالی که پاهای خود را دراز کرده و تکیه داده بودند و از هر دری سخن می‌گفتند. پیامبر اکرم می‌خواست که آنها بیرون روند ولی شرم می‌کرد. پیامبر (ص) چند بار می‌رفت و باز می‌آمد، به خانه عایشه رفت و برگشت، شاید آنها خارج شوند تا اینکه جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: ...فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا[۶۷] و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید این عمل، پیامبر را ناراحت می‌نماید، ولی از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید) اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد![۶۸]

منابع

پانویس

  1. «رَسُولُ اللَّهِ‌(ص): أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ»؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۵۱، ح۱۹ عن ابن عبّاس؛ بحارالأنوار، ج۱۶، فی ص۲۳۱ ح۳۵.
  2. «رَسُولُ اللَّهِ‌(ص): أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي‌»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۱۰؛ النهایه فی غریب الحدیث، ج۱، ص۴؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۱۰ عن أبی هریره؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۲۸، ص۲۸۵؛ شرح نهج‌البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۱، ص۲۳۳؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۵.
  3. «الْإِمَامُ عَلِيّ (ع) فِي خُطْبَتِهِ الَّتی تُعْرَفُ بِالقاصِعَةِ: وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ»؛ نهج‌البلاغه، الخطبه ۱۹۲، الطرائف، ص۴۱۵ عن أبی ذرّ، المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۱۸۰؛ شرح ابن میثم علی المئة کلمة، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۷۵، ح۳۷.
  4. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه۲۷.
  5. «الْإِمَامُ الْبَاقِرُ (ع) – في قَوْلِهِ تَعَالَى‌: إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا - يُوَكِّلُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْبِيَائِهِ مَلَائِكَةً يُحْصُونَ أَعْمَالَهُمْ وَ يُؤَدُّونَ إِلَيْهِمْ تَبْلِيغَهُمُ الرِّسَالَةَ وَ وَكَّلَ بِمُحَمَّدٍ مَلَكاً عَظِيماً مُنْذُ فُصِلَ عَنِ الرَّضَاعِ يُرْشِدُهُ إِلَى الْخَيْرَاتِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ يَصُدُّهُ عَنِ الشَّرِّ وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ»؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۰۷؛ بحارالأنوار، ج۳، ص۳۶۲.
  6. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۱، ص ۲۴۷-۲۴۹.
  7. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  8. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  9. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  10. «الْإِمَامُ الْحَسَنُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ (ص) أَحْسَنَ الْأَدَبِ فَقَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا وَعَى الَّذِي أَمَرَهُ قَالَ تَعَالَى: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. فَقَالَ لِجَبْرَئِيلَ (ع) وَ مَا الْعَفْوُ قَالَ: أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ العدد القویّه، ص۵۲، الدّرّ الأنوار، ص۵۰۵؛ کشف الغمّه، ج۳، ص۱۴۲ عن الامام الباقر (ع): و لیس فیه ذیله من "فقال لجبرئیل (ع)"، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۴، ح۱۰.
  11. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  12. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  13. هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم؛ سوره نساء، آیه۸۰.
  14. «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ »؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۱؛ فضائل الشیعه، ص۷۰، ح۳۰؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۲۰، ح۲۰۴ کلّها عن أبی إسحاق النحوی؛ الاختصاص، ص۳۳۰؛ بصائرالدرجات، ص۳۸۴، ح۵ کلاهما عن أبی إسحاق النحوی عن الإمام الباقر (ع)؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۳، ح۱.
  15. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  16. « عَنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَمَّنْ سَمِعَ الْإمَام الصَّادِقُ (ع) وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ رَسُولَهُ (ص) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ قَالَ خُذْ مِنْهُمْ مَا ظَهَرَ وَ مَا تَيَسَّرَ وَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ» تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۱۷۸، ح۱۶۶۹؛ بحارالانوار، ج۹۶، ص۸۴، ح۴.
  17. و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی؛ سوره اسراء، آیه۲۹.
  18. «عن عجلان عن الامام الصادق (ع): إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ لَا يَسْأَلُهُ أَحَدٌ مِنَ الدُّنْيَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ امْرَأَةٌ ابْناً لَهَا فَقَالَتِ انْطَلِقْ إِلَيْهِ فَاسْأَلْهُ فَإِنْ قَالَ لَكَ لَيْسَ عِنْدَنَا شَيْ‌ءٌ فَقُلْ أَعْطِنِي قَمِيصَكَ. قَالَ فَأَخَذَ قَمِيصَهُ فَرَمَى بِهِ إِلَيْهِ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى فَأَعْطَاهُ فَأَدَّبَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْقَصْدِ فَقَالَ وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا »؛ الکافی، ج۴، ص۵۵، ح۷؛ تفسیر العیّاشی، ج۳، ص۴۸، ح۲۵۰۳؛ تفسیر القمّی، ج۲، ص۱۸، کلاهما نحوه؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۷۱، ح۹۰؛ مکارم الاخلاق لابن إبی الدنیا، ص۲۶۴، ح۴۱۱ عن منهال بن عمرو من دون إسناد إلی الإمام الصادق (ع)، تفسیر الثعلبی، ج۶، ص۹۶ عن جابر من دون اسناد إلی الإمام الصادق (ع) و کلاهما نحوه، الدّر المنثور، ج۵، ص۲۷۶.
  19. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  20. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  21. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  22. « قِیلَ: سُمِّیَ خُلُقُهُ عَظیمَاً لإجتِماعِ مَکارِمِ الأخلاقِ فیهِ... وَ قیلَ: لأنَّهُ امْتَثَلَ تَأدِیبَ اللهِ تَعالی إیّاهُ بِقَولِهِ تَعالی: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ وَ قَدْ رُوِیَ عَنْهُ قَالَ: أَدَّبَنِي رَبِّي تَأْدِيباً حَسَنَاً؛ إِذْ قَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمّا قَبِلْتُ مِنْهُ قَالَ: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ »؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷.
  23. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۱، ص ۲۴۹-۲۵۲.
  24. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  25. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  26. «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۴؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۳۷۶، کلاهما عن فضیل بن یسار، بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴، ح۳.
  27. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  28. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  29. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  30. «عَنْهُ: إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ مُحَمَّدَاً (ص) فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهُ فَقَالَ‌: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا كَانَ ذَلِكَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ: وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَلَمَّا كَانَ ذَلِكَ فَوَّضَ إِلَيْه دِينَهُ فَقَالَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كُلَّ مُسْكِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ وَ فَرَضَ اللَّهُ الْفَرَائِضَ فَلَمْ يَذْكُرِ الْجَدَّ فَجَعَلَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) سَهْماً فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ وَ كَانَ وَ اللَّهِ يُعْطِي الْجَنَّةَ عَلَى اللَّهِ فَيُجَوِّزُ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ»؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۹۷، ح۱۴۱۷، عن القاسم بن الولید؛ بصائر الدرجات، ص۳۷۸، ح۳، عن القاسم بن محمد نحوه؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۷، ح۱۰ و راجع، الاختصاص، ص۳۰۹.
  31. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  32. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  33. «عَنْهُ (ع): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَّبَ نَبِيَّهُ (ص) فَلَمَّا انْتَهَى بِهِ إِلَى مَا أَرَادَ قَالَ لَهُ‌: وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَفَوَّضَ إِلَيْهِ دِينَهُ فَقَالَ‌: مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۷، ح۶، عن اسحاق بن عمار و ص۲۶۸، ح۹، عن محمد بن الحسن الهیثمی نحوه؛ بصائر الدرجات، ص۳۷۹، ح۴، عن اسحاق بن عمار؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۵، ح۴.
  34. گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹.
  35. به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴.
  36. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  37. «عَنْهُ (ع): إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ (ص) حَتَّى إِذَا أَقَامَهُ عَلَى مَا أَرَادَ قَالَ لَهُ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) زَكَّاهُ اللَّهُ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَلَمَّا زَكَّاهُ فَوَّضَ إِلَيْهِ دِينَهُ فَقَالَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »؛ بصائرالدرجات، ص۳۷۹، ح۵، عن إسحاق بن عمار؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۸، ح۱۱ و راجع، تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۷ و شرح نهج‌البلاغه لابن الحدید، ج۲۰، ص۲۷۰، ح۱۲۲.
  38. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۱، ص ۲۵۲-۲۵۵.
  39. معجم تهذیب اللغه، ج۱، ص۱۳۳ف ماده «ادب»؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۷۴، مادّه «ادب».
  40. ر. ک: المنجد، ص۵.
  41. این دسته‌بندی به همراه و تحلیل کاربردهای آن در مدخل «أدب» از دانش‌نامه قرآن و حدیث آمده است.
  42. امام علی (ع) در سخنرانی معروف به قاصعه می‌فرماید: از همان هنگام که پیامبر خدا (ص) از شیر گرفته شد، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌اش را بر او گماشت و آن فرشته، شب و روز، پیامبر (ص) را در مسیر خصلت‌های والای انسانی و خوی‌های نیکوی جهان، راه می‌بُرد، و من، همانند بچّه شتری که در پیِ مادرش می‌رود، به دنبال او می‌‌رفتم و در هر روز، از خُلق و خُویَش، برایم نشانی بر می‌افراشت (نمونه‌ای را فرا پیشم می‌نهاد) و فرمانم می‌داد که آن را سرمشق خود قرار دهم؛ «الْإِمَامُ عَلِيّ (ع) فِي خُطْبَتِهِ الَّتی تُعْرَفُ بِالقاصِعَةِ: وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ»؛ نهج‌البلاغه، الخطبه ۱۹۲، الطرائف، ص۴۱۵ عن أبی ذرّ، المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۱۸۰؛ شرح ابن میثم علی المئة کلمة، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۷۵، ح۳۷. امام باقر (ع) در تفسیر سخن خدای متعال إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه۲۷. می‌فرماید: خداوند متعال، فرشتگانی را بر پیامبرانش می‌گمارد تا از اعمال آنان مراقبت کنند و پیام‌های تبلیغی‌شان را به ایشان می‌رسانند و بر محمد (ص) از همان هنگام که از شیر گرفته شد، فرشته‌ای بزرگ گمارد تا او را به نیکی‌ها و مکارم اخلاق رهنمون شود و از بدی و خوی‌های زشت باز دارد؛ «الْإِمَامُ الْبَاقِرُ (ع) – في قَوْلِهِ تَعَالَى‌: إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا - يُوَكِّلُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْبِيَائِهِ مَلَائِكَةً يُحْصُونَ أَعْمَالَهُمْ وَ يُؤَدُّونَ إِلَيْهِمْ تَبْلِيغَهُمُ الرِّسَالَةَ وَ وَكَّلَ بِمُحَمَّدٍ مَلَكاً عَظِيماً مُنْذُ فُصِلَ عَنِ الرَّضَاعِ يُرْشِدُهُ إِلَى الْخَيْرَاتِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ يَصُدُّهُ عَنِ الشَّرِّ وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ»؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۰۷؛ بحارالأنوار، ج۳، ص۳۶۲.
  43. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه۱۲۴.
  44. و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید؛ سوره نجم، آیه۳.
  45. آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  46. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند عزَّوجلّ پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیت او را به کمال رساند، فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگان او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷. پیامبر خدا (ص) استوار و هدایت شده و توفیق یافته بود و به وسیله "روح القدس" تأیید می‌شد. در هیچ امری از امور اداری مردم، دچار لغزش و خطا نمی‌شد، که تربیت شده خدا بود؛ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۴؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۳۷۶، کلاهما عن فضیل بن یسار، بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴، ح۳.
  47. "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
  48. برخی گفته‌اند: از آن رو خُلق و خوی پیامبر (ص) بزرگ خوانده شده که همه مکارم اخلاقی در او گرد آمده است... و برخی گفته‌اند: بدین سبب که تربیت الهی را پذیرفت و به سخن خدای متعال، عمل کرد که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: "خدایم مرا نیکو تربیت کرد، آن‌گاه که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و چون آنها را پذیرفتم، فرمود: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. « قِیلَ: سُمِّیَ خُلُقُهُ عَظیمَاً لإجتِماعِ مَکارِمِ الأخلاقِ فیهِ... وَ قیلَ: لأنَّهُ امْتَثَلَ تَأدِیبَ اللهِ تَعالی إیّاهُ بِقَولِهِ تَعالی: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ وَ قَدْ رُوِیَ عَنْهُ قَالَ: أَدَّبَنِي رَبِّي تَأْدِيباً حَسَنَاً؛ إِذْ قَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمّا قَبِلْتُ مِنْهُ قَالَ: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ »؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷. امام حسن (ع) می‌فرماید: خداوند عزّوجلّ، پیامبرش را به نیکوترین وجه تربیت کرد و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و هنگامی که پیامبر (ص) آنچه را خداوند به آن فرمانش داده بود، فراگرفت و رعایت نمود، خدای متعال فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷. پیامبر (ص) به جبرئیل فرمود: "مقصود از عفو چیست؟". او گفت: یعنی با آن که از تو بریده است، بپیوندی و به آن که محرومت کرده، ببخشی و از آن که به تو ستم کرده، در گذری. و چون پیامبر (ص) چنین کرد، خداوند به او وحی کرد: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. «الْإِمَامُ الْحَسَنُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ (ص) أَحْسَنَ الْأَدَبِ فَقَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا وَعَى الَّذِي أَمَرَهُ قَالَ تَعَالَى: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. فَقَالَ لِجَبْرَئِيلَ (ع) وَ مَا الْعَفْوُ قَالَ: أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ العدد القویّه، ص۵۲، الدّرّ الأنوار، ص۵۰۵؛ کشف الغمّه، ج۳، ص۱۴۲ عن الامام الباقر (ع): و لیس فیه ذیله من "فقال لجبرئیل (ع)"، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۴، ح۱۰.
  49. برخی گفته‌اند: از آن رو خُلق و خوی پیامبر (ص) بزرگ خوانده شده که همه مکارم اخلاقی در او گرد آمده است... و برخی گفته‌اند: بدین سبب که تربیت الهی را پذیرفت و به سخن خدای متعال، عمل کرد که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: "خدایم مرا نیکو تربیت کرد، آن‌گاه که فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و چون آنها را پذیرفتم، فرمود: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. «قِیلَ: سُمِّیَ خُلُقُهُ عَظیمَاً لإجتِماعِ مَکارِمِ الأخلاقِ فیهِ... وَ قیلَ: لأنَّهُ امْتَثَلَ تَأدِیبَ اللهِ تَعالی إیّاهُ بِقَولِهِ تَعالی: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ وَ قَدْ رُوِیَ عَنْهُ قَالَ: أَدَّبَنِي رَبِّي تَأْدِيباً حَسَنَاً؛ إِذْ قَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمّا قَبِلْتُ مِنْهُ قَالَ: إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ »؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷. امام حسن (ع) می‌فرماید: خداوند عزّوجلّ، پیامبرش را به نیکوترین وجه تربیت کرد و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و هنگامی که پیامبر (ص) آنچه را خداوند به آن فرمانش داده بود، فراگرفت و رعایت نمود، خدای متعال فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷. پیامبر (ص) به جبرئیل فرمود: "مقصود از عفو چیست؟". او گفت: یعنی با آن که از تو بریده است، بپیوندی و به آن که محرومت کرده، ببخشی و از آن که به تو ستم کرده، در گذری. و چون پیامبر (ص) چنین کرد، خداوند به او وحی کرد: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. «الْإِمَامُ الْحَسَنُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ (ص) أَحْسَنَ الْأَدَبِ فَقَالَ: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا وَعَى الَّذِي أَمَرَهُ قَالَ تَعَالَى: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. فَقَالَ لِجَبْرَئِيلَ (ع) وَ مَا الْعَفْوُ قَالَ: أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ العدد القویّه، ص۵۲، الدّرّ الأنوار، ص۵۰۵؛ کشف الغمّه، ج۳، ص۱۴۲ عن الامام الباقر (ع): و لیس فیه ذیله من "فقال لجبرئیل (ع)"، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۴، ح۱۰.
  50. به نقل از عجلان، از امام صادق (ع) روایت شده: هیچ کس چیزی از دنیا را از پیامبر خدا (ص) نمی‌طلبید، مگر آن که به او عطا می‌کرد. زنی فرزندش را نزد ایشان فرستاد و گفت: نزد او برو و چیزی از او بخواه. اگر به تو فرمود: چیزی در بساط نداریم، بگو: پیراهنت را به من بده. پیامبر (ص) پیراهن خود را در آورد و به آن پسر داد. پس خداوند -تبارک و تعالی- او را ادب میانه‌روی آموخت و فرمود: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی؛ سوره اسراء، آیه۲۹. «عن عجلان عن الامام الصادق (ع): إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ لَا يَسْأَلُهُ أَحَدٌ مِنَ الدُّنْيَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ امْرَأَةٌ ابْناً لَهَا فَقَالَتِ انْطَلِقْ إِلَيْهِ فَاسْأَلْهُ فَإِنْ قَالَ لَكَ لَيْسَ عِنْدَنَا شَيْ‌ءٌ فَقُلْ أَعْطِنِي قَمِيصَكَ. قَالَ فَأَخَذَ قَمِيصَهُ فَرَمَى بِهِ إِلَيْهِ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى فَأَعْطَاهُ فَأَدَّبَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْقَصْدِ فَقَالَ وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا »؛ الکافی، ج۴، ص۵۵، ح۷؛ تفسیر العیّاشی، ج۳، ص۴۸، ح۲۵۰۳؛ تفسیر القمّی، ج۲، ص۱۸، کلاهما نحوه؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۷۱، ح۹۰؛ مکارم الاخلاق لابن إبی الدنیا، ص۲۶۴، ح۴۱۱ عن منهال بن عمرو من دون إسناد إلی الإمام الصادق (ع)، تفسیر الثعلبی، ج۶، ص۹۶ عن جابر من دون اسناد إلی الإمام الصادق (ع) و کلاهما نحوه، الدّر المنثور، ج۵، ص۲۷۶.
  51. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند عزَّوجلّ پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیت او را به کمال رساند، فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍبه راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگان او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷. پیامبر خدا (ص) استوار و هدایت شده و توفیق یافته بود و به وسیله "روح القدس" تأیید می‌شد. در هیچ امری از امور اداری مردم، دچار لغزش و خطا نمی‌شد، که تربیت شده خدا بود «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۴؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۳۷۶، کلاهما عن فضیل بن یسار، بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴، ح۳.
  52. امام صادق (ع) می‌فرماید: خداوند، محمد (ص) را به نیکویی تربیت کرد و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه۱۹۹. و چون چنین کرد، خداوند بر او نازل کرد: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه۴. و چون چنین شد، خداوند، کار دینش را به او وا نهاد و فرمود: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷. خداوند، خود، شراب را حرام کرد و پیامبر خدا (ص) هر مست کننده‌ای را حرام کرد و خداوند، آن را تأیید نمود، و خداوند، سهم‌های ارث را معیّن کرد و از جد (پدربزرگ) سخنی به میان نیاورد و پیامبر خدا (ص) سهمی برای او قرار داد و خداوند، آن را تأیید نمود. به خدا سوگند، پیامبر (ص) به عهده خداوند، بهشت می‌بخشد و خداوند، آن را برایش اجازه می‌دهد؛ «عَنْهُ: إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ مُحَمَّدَاً (ص) فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهُ فَقَالَ‌: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ فَلَمَّا كَانَ ذَلِكَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ: وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَلَمَّا كَانَ ذَلِكَ فَوَّضَ إِلَيْه دِينَهُ فَقَالَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كُلَّ مُسْكِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ وَ فَرَضَ اللَّهُ الْفَرَائِضَ فَلَمْ يَذْكُرِ الْجَدَّ فَجَعَلَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) سَهْماً فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ وَ كَانَ وَ اللَّهِ يُعْطِي الْجَنَّةَ عَلَى اللَّهِ فَيُجَوِّزُ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ»؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۹۷، ح۱۴۱۷، عن القاسم بن الولید؛ بصائر الدرجات، ص۳۷۸، ح۳، عن القاسم بن محمد نحوه؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۷، ح۱۰ و راجع، الاختصاص، ص۳۰۹.
  53. "و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید" سوره حشر، آیه ۷.
  54. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۱، ص ۲۵۶-۲۵۹.
  55. بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ سوره مؤمنون، آیه۹۶.
  56. «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مُتَّكِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا رَأَى رُكْبَتَيْهِ أَمَامَ جَلِيسِهِ فِي مَجْلِسٍ قَطُّ وَ لَا صَافَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رَجُلًا قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِهِ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ يَدَهُ وَ لَا كَافَأَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِسَيِّئَةٍ قَطُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ- ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ فَفَعَلَ وَ مَا مَنَعَ سَائِلًا قَطُّ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ أَعْطَى وَ إِلَّا قَالَ يَأْتِي اللَّهُ بِهِ وَ لَا أَعْطَى عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً قَطُّ إِلَّا أَجَازَهُ اللَّهُ إِنْ كَانَ لَيُعْطِي الْجَنَّةَ فَيُجِيزُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ»؛ الکافی، ج۸، ص۱۶۴، ح۱۷۵؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۴۸ کلاهما عن معاویه بن وهب؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۳۰، ح۴۱.
  57. «عَنْهُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَيَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّةِ قَالَ وَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ وَ إِنْ كَانَ لَيُصَافِحُهُ الرَّجُلُ فَمَا يَتْرُكُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَدَهُ مِنْ يَدِهِ حَتَّى يَكُونَ هُوَ التَّارِكَ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذَلِكَ كَانَ الرَّجُلُ إِذَا صَافَحَهُ قَالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَهَا مِنْ يَدِهِ»؛ الکافی، ج۲، ص۶۷۱، ح۱ و ج۸، ص۲۶۸، ح۳۹۳، کلاهما عن جمیل بن درّاج؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ۱۷۶ و فیهما صدره إلی "بالسویّه"؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۰، ح۴۷؛ مسند أبی حنیفه، ص۱۶۱، عن أنس من دون إسناد إلی الإمام الصادق (ع) نحوه.
  58. «عَنْ أَنَس: كَانَ رَسُولُ اللهُ (ص) إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَامَ مَعَهُ فَلَمْ يَنْصَرِفْ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْصَرِفُ عَنْهُ وَ إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَتَنَاوَلَ بِيَدِهِ نَاوَلَهَا إِيَّاهُ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ»؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۶۷، کلاهما نحوه؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۵۴، ح۱۸۴۸۶.
  59. «مَکارِمُ الْأخْلاقِ عَنْ أَنَس: مَا قَعَدَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) رَجُلٌ قَطُّ فَقَامَ حَتَّى يَقُومَ»؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰، ح۳۵؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۶ ص۱۳۱، ح۵؛ مسند أبی حنیفه، ص۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۵۵.
  60. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۱، ص ۲۶۰-۲۶۳.
  61. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  62. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.
  63. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  64. تفسیر کشف الاسرار.
  65. «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.
  66. ربیع الابرار، زمخشری.
  67. «... و چون خوراک خوردید پراکنده شوید» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  68. راجی، علی، مظلومیت پیامبر، ص ۲۵۶.