حزب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
«حزب» به معنای گروهی متشکل از مردم، پیروان، دسته و یاران آمدهاست[۱] و در مفهومی عام، گردهمایی مردمی است که دربارهٔ برخی مسائل نظر مشترک دارند و برای دستیافتن به اهداف مشترک با هم کار میکنند.[۲]حزب در اصطلاح گروه شهروندان با آرمانهای مشترک و تشکیلات منظم و متکی به پشتیبانی مردم است که برای بهدستآوردن قدرت دولتی یا شرکت در آن مبارزه میکنند.[۳]
از واژگانی که همراه با مفهوم حزب به کار میرود، «تشکل» است که حزب را نیز دربر میگیرد.[۴] تشکل واژهای عربی از باب تفعّل و به معنای شکلگرفتن و صورتگرفتن است.[۵] این واژه در اصطلاح به معنای گروه یا مجموعهای است که بر اساس آرمان و هدفی معین، اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، گردهم آمدهاند و فعالیت میکنند.[۶] از وجوه اشتراک میان تشکل و حزب، میتوان به اجتماعیبودن، هدف مشترک و ساختار آگاهانه و منظم میان افراد آن اشاره کرد.[۷] انجمن نیز گروهی از افراد است که آگاهانه برای مقصودی مشخص و تخصصی تشکیل یافتهاند.[۸].[۹]
ویژگیها
حزب بهطور معمول چهار ویژگی دارد:
- سازمان مرکزی و رهبریکننده، پایدار و ماندنی
- شعبههای محلیِ دارای پیوند و ارتباط با سازمان مرکزی
- رهبرانی مصمم به کسب قدرت سیاسی در پهنه کشور
- پشتیبانی مردمی.[۱۰].[۱۱]
مزایا و معایب
برای حزب مزایایی نظیر سازمانیافتگی، نظمبخشی، آموزش و اخلاق سیاسی (تعهد به مسئولیتها و وعدهها) و معایبی نظیر سلبکننده آزادیهای فردی، مانع وحدت ملی بودن، سیاسی کردنِ مسائل و رویگردانی از اصول دموکراسی (جایگزین شدن احزاب به جای مردم در تصمیمگیریها) برشمردهاند.[۱۲] همچنین برای احزاب کارکردهایی را بیان کردهاند؛ ازجمله گزینش نامزدهای انتخاباتی، تدوین سیاستهای عمومی، انتقاد از حکومت، آموزش سیاسی و واسطهگری میان مردم و حکومت.[۱۳].[۱۴]
واژه حزب در قرآن
در قرآن به چند گروه که اهداف و آرمان مشترک دارند اشاره شدهاست؛ فئه، ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۱۵] فرقه، ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۱۶] امت ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۷] و حزب ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۸].[۱۹] قرآن واژه حزب را به صورتهای مختلف به کار بردهاست؛ از جمله آنها تعبیر «حرب الله» که به افراد و گروههایی که بر محور توحیدند گفته میشود ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۰] مفسران در تفسیر واژه حزب الله آن را به سربازان و یاوران خداوند[۲۱] یا کسانی که متدین به دین خداوندند و از او اطاعت میکنند[۲۲] معنا کردهاند. برخی از شاخصههای حزب الله همانند، ایمان به خدا و قیامت، محبت خداوند و دوستی نکردن با دشمنان خدا و رسول خدا، تأیید الهی، رضایت متقابل خداوند و بنده و پیروزی و رستگاری در قرآن آمده است ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۲۳] در برابر حزب الله، حزب شیطان قرار دارد و مهمترین شاخصه حزب شیطان در قرآن، نپذیرفتن ولایت پیامبر(ص)، غضب الهی و فراموشی خداوند است ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۴]، ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۲۵].[۲۶]
پیشینه
حزب را در غرب چرخدنده ماشین دموکراسی دانستهاند؛ از اینرو سابقه و سیر تکامل حزب و دموکراسی یکسان است و قدمت احزاب همانند دموکراسی به دوران روم باستان بر میگردد. گفته شدهاست مردم در آن دوران به دو گروه «پاتریسین» و «پله بین» و در سدههای میانی نیز مردم آلمان به دو گروه «گلفها» و «گیبیلینها» تقسیم شده بودند؛ اما این گروهها از نظر شکل و کارکرد با احزاب امروزی فاصله دارند.[۲۷]
در اسلام نیز تشکل و احزاب سیاسی به مفهوم سازماندهی در امور سیاسی و اجتماعی، تاریخچهای به قدمت ظهور و توسعه آن دارد.[۲۸] در قرآن کریم ازجمله توصیه و تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر گروهی ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۹] و مشورت و هماهنگی در امور ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۳۰] را میتوان ازجمله مبانی تحزب در اسلام برشمرد[۳۱]؛ یعنی احزاب سیاسی که تجمیع تقاضاها و واردکردن آن به ساختار سیاسی ار کارویژههای آن محسوب میشود، یکی از شیوهها و ابزارهای مناسب برای اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است[۳۲]؛ چنانکه تشویق به جلب آرای مختلف و ایجاد زمینههای لازم برای تضارب افکار (شورا) نیز جلوهای از رقابت سیاسی است که در درون آن مجال رقابت نیروها برای طرح و تدوین راهبرد سیاسی کارآمد فراهم میگردد.[۳۳]
ریشه شکلگیری احزاب به شکل امروزی را باید در انگلستان و از زمان روی کارآمدن سلسله «استوارتها» در سال ۱۶۰۳م/ ۹۸۲ش جستجو کرد که پارلمان به دو گروه موافق و مخالف کلیسای انگلیکن و سلطنت تقسیم شده بود و این اختلافات پایه تشکیل احزاب «ویگ» و «توری» در سال ۱۶۶۰م/ ۱۰۳۹ش شد.[۳۴] برخلاف انگلستان تاریخچه احزاب در ایالات متحده آمریکا بیشتر جنبه سیاسی ـ اجتماعی داشتهاست تا پارلمانی. با وجود بیاعتمادیِ رهبران انقلاب ۱۷۷۶م/ ۱۱۵۵ش به حزب، از سال ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش جوانههای اولیه احزاب در آمریکا آغاز به رشد کرد که بیشتر با انگیزه رقابتهای شخصی سیاستمداران بود و منجر به تشکیل احزاب جمهوریخواه و فدرالیست شد.[۳۵] این روند در دیگر کشورهای اروپایی نیز دنبال شد و در فرانسه و انقلاب این کشور در سال ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ دهها گروه، انجمن و فرقه به وجود آمدند[۳۶]؛ اما آغاز تشکلهای حزبی در فرانسه را باید در پایان دوره انقلابی یعنی در سال ۱۸۱۵م/ ۱۱۹۴ش جستجو کرد؛ و رشد و فعالیت گسترده آنها به جمهوری سوم (۱۸۷۰–۱۹۴۰م/ ۱۲۴۹–۱۳۱۹ش) بر میگردد.[۳۷]
از سوی دیگر، پس از پیروزی بلشویکها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش روسیه، این حزب از فعالیت همه احزاب و جمعیتهای دیگر جلوگیری کرد و بدین ترتیب نخستینبار در تاریخ سیاسی جهان، نظام تکحزبی در شوروی پا گرفت.[۳۸] پس از آن نظامهای تک حزبی فاشیستی در آلمان هیتلری و ایتالیای زمان موسولینی به وجود آمدند.[۳۹] در بعضی از کشورهای آسیایی مانند هند و آمریکای لاتین مانند برزیل نیز در قرن بیستم و پس از استقلال این کشورها از سیطره استعمارگران و پایان جنگ جهانی دوم، روند شکلگیری احزاب دنبال شد.[۴۰] امروزه در کشورهای مختلف، نظامهای حزبی گوناگونی مانند نظام تکحزبی، دوحزبی و چندحزبی وجود دارد.[۴۱] روند تشکیل احزاب در کشورهای اسلامی متفاوت با دیگر مناطق بودهاست، به گونهای که احزاب در این مناطق بیشتر جنبه قومی داشتند و هدفشان تسلط قوم خویش بر اقوام دیگر بود. برای مثال، در دهه ۱۹۳۰م/ ۱۳۰۹ش چندین حزب در قالب قومیتهایی نظیر مارونیها، دروزیها و اسماعیلیان در کشورهایی نظیر عراق و سوریه و لبنان شکل گرفتند؛ اما بعدها در دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۱۹ش تلاشهای وحدتگرایانهای مانند تشکیل حزب بعث در سوریه و عراق صورت پذیرفت که آن هم منجر به سلطه یک قوم بر قوم دیگر شد.[۴۲] فعالیت حزبی در مصر نیز با بهقدرترسیدن محمد انور سادات شکل تازهای به خود یافت. از احزاب قدیمی مصر میتوان به حزب امت، حزب اتحاد، و اخوانالمسلمین که بزرگترین و اثرگذارترین حزب مصر بهشمار رفتهاست، اشاره کرد.[۴۳].[۴۴]
حزب و تشکل در ایران
در ایران مانند بسیاری از جوامع، حزب، دسته و تشکل سیاسی، پیشینهای طولانی دارد. این تشکلها گاه مانند سربداران و فداییان اسماعیلی، وجهه نظامی داشتهاند و گاه به صورت یک تجمع سیاسی ـ فرهنگی متبلور شدهاند[۴۵]؛ چنانکه در دوره قاجار میتوان به تشکیل مجلس وکلای تجار در سال ۱۲۶۳ش/ ۱۳۰۱ق اشاره کرد. این تشکل در زمان ناصرالدینشاه قاجار، با هدف مبارزه با فساد اداری، نظارت بر تجارت ملی و حل و فصل دعاوی تجار، در تهران و شهرهای دیگر شکل گرفت. این مجلس، به ضرورت زمان، به صورت خودجوش به وجود آمد و در عین حال طبق قانون، نظارت دولتی را نیز دارا بود.[۴۶] در سالهای بعد تقریباً تمامی گروهها و تشکیلات مخفی در ایران بر مبنای سه تفکر عمده در جامعه، یعنی اندیشههای چپ، اندیشههای لیبرالی ـ ناسیونالیسم و تفکر مذهبی شکل گرفتهاند. این سه نوع تفکر نماینده سه جریان فکری عمده در ایران بودند و بر حرکتهای فکری و سیاسی داخل کشور تأثیر فراوانی داشتند.[۴۷]
از سوی دیگر، روند تحزب در ایران را به چهار دوره مشروطیت، دهه ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ دوره ریاست امینی و سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ دوره انقلاب اسلامی تقسیم کردهاند.[۴۸] دوره مشروطیت را میتوان دوره احزاب پارلمانی نامید؛ زیرا وضعیت احزاب به گونهای بود که بیرون از مجلس شورا بازتابی نداشتند. ازجمله احزاب این دوره میتوان به دموکرات عامیون، اجتماعیون اعتدالیون، اتفاق و ترقی اشاره کرد که با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی این دوران به پایان رسید.[۴۹] دوره دوم که از شهریور ۱۳۲۰ آغاز شد با ظهور دهها حزب همراه بود که اغلب آنها (به غیر از حزب توده) فاقد تشکیلات سراسری بودند و وابستگیشان به مؤسسان به قدری بود که پس از رهبران اصلی، فعالیت احزاب رو به افول و پایان میگذاشت. از احزاب این دوران میتوان به حزب ایران، میهن، اراده ملی، آریا، دموکرات، جنگل و عدالت اشاره کرد.[۵۰]
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ایجاد مجدد جو خفقان و استبداد در جامعه، رکود و فروپاشی کامل احزاب را به دنبال داشت.[۵۱] در این دوره محمدرضا پهلوی تلاش کرد با تشکیل احزاب دولتی مانند حزب مردم، میلیون، ایران نوین، کانون مترقی و رستاخیز آنها را در خدمت حکومت خود قرار دهد. با این حال، از پایان دهه سی و آغاز دهه چهل شمسی، تشکلها و احزاب سیاسی ملی و اسلامی، غالباً پنهانی، مبارزات خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کردند که در این میان گروههایی نظیر جبهه ملی ایران و نهضت آزادی به فعالیت علنی پرداختند. پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، هر گروه و حزب سیاسی غیر دولتی که تأسیس شد، در مرامنامه و اساسنامه خود بهصراحت خط مشی مبارزاتی را برگزید. از جمله این تشکلها میتوان به هیئتهای مؤتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و جمعیت آزادی مردم ایران (جاما) اشاره کرد که البته هیچیک از این حرکتها، نتوانست خدشه قابل توجهی به اقتدار رژیم پهلوی وارد کند.[۵۲]
از سوی دیگر، باید به تشکلهایی که در قالب انجمنهای اسلامی بهویژه در سطح دانشگاههای داخل و خارج کشور شکل گرفته، اشاره کرد که نوعاً با هدف فعالیت فکری و فرهنگی تشکیل شدهاست. این تشکلها در بخشی از تاریخ فعالیت خود در پیوند با امام خمینی نیز بودهاند. از سوی دیگر، امام خمینی در نقد عملکرد رژیم پهلوی، بارها به تلاش و اقدام آن رژیم در راهاندازی احزاب وابسته و دستپرورده خود مانند حزب رستاخیز اشاره کردهاست. ایشان با اشاره به اینکه جایگاه حزب در کشورهای دیگر این است که نخست حزبی پدید میآید و سپس دولتهای حزبی شکل میگیرد، وضع حزب را در رژیم پهلوی برعکس میشمارد؛ زیرا در اینجا نخست دولت و مجلس را بدون دخالتدادن مردم به وجود میآورند و سپس سراغ راهندازی حزب میروند.[۵۳].[۵۴]
احزاب و تشکلها پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی حق آزادی فعالیت احزاب و گروههای سیاسی به رسمیت شناخته شد. با این حال، در آغاز انقلاب، دوره تعارضهای جدیدی بود که از یک سو مناسب حال تحزب و از سوی دیگر، به حال آن زیانآور بود. در این دوره آزادی و یکپارچگی و وحدت ملی، همزمان مورد تقاضای مردم شد و از اینرو تحقق و ایجاد وحدت ملی اجازه تحزب را نمیداد.[۵۵] در آغاز پیروزی شور و هیجان سیاسی، مذهبی و مردمی حاکم بر کشور که موجب گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز شد، اعلام وجود صدها حزب و گروه در عرصه کشور را به دنبال داشت. در یک پژوهش، نام ۱۸۲ تشکل همراه با تاریخ اعلام موجودیت آنها ذکر شدهاست. شصت مورد از آن تشکلها نام حزب بر خود نهاده بودند و بقیه گروهها از عناوینی مانند اتحاد، اتحادیه، اتفاق، انجمن، جامعه، بنیاد، تشکیلات، جبهه، نهضت، جنبش، سازمان، فرقه، گروه، جمعیت، هیئت، کانون، کمیته و نیرو استفاده کرده بودند. در چنین دورانی، گروههای سازمانیافتهتر مارکسیستی، التقاطی و مخالف انقلاب و نظام اسلامی، به مخالفت و مبارزه با انقلاب پرداختند. اوج فعالیت این گروهها و احزاب، از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۶۰ بود.[۵۶]
با تثبیت جمهوری اسلامی ایران بهتدریج فعالیت گروههای معاند نظام برچیده شد یا مرکزیت خود را به خارج از ایران منتقل کردند. در این دوره، تشکلهای سیاسی طرفدار نظام نیز که سرآمد آنها حزب جمهوری اسلامی بود، به وجود آمدند.[۵۷] این حزب نخستین حزبی بود که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشکیل شد و نقش برجستهای در جریانهای سیاسی داشت و امام خمینی با تأیید مؤسسان آن، همراهی خود را با این حزب نشان داد[۵۸]؛ اما به دنبال بروز اختلافنظرها و برخی عملکردها، سرانجام بنیانگذاران حزب با مشورت امام خمینی در سال ۱۳۶۶، بهطور رسمی این حزب را تعطیل کردند تا در فضای جنگی کشور، مانع شکاف و تفرقه میان نیروهای انقلابی باشد[۵۹]. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز که در پایان سال ۱۳۵۷ از اتحاد هفت گروه مبارز مسلمان به وجود آمده بود، تا حدی به این سرنوشت دچار شد و در سال ۱۳۶۵ با موافقت امام خمینی منحل شد. پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تنها تشکلهای موجود که البته جنبه حزبی هم نداشتند، جامعه روحانیت مبارز تهران و هیئتهای مؤتلفه بودند. در سال ۱۳۶۷ جامعه روحانیت مبارز تهران با انشعاب روبهرو شد و مجمع روحانیون مبارز تهران حاصل این انشقاق بود. در دوره جمهوری اسلامی در کنار تشکلها و احزاب سیاسی باید از ایجاد تشکلهای دینی (هیئتهای مذهبی و انجمنهای اسلامی)، صنفی، انجمنهای علمی و اجتماعی نیز نام برد.[۶۰]
نگاه مشروط امام خمینی
امام خمینی با تقسیمبندی حزب به دو نوع الهی و غیر الهی، تشکل و تحزب را در عرصه جامعه سیاسی میپذیرفت؛ اما در عین حال، ملاک خوب یا بدبودن حزب را ایده و هدف آن حزب قرار میداد.[۶۱] به علت اینکه در اندیشه سیاسی ایشان محور اسلام است، تنها در این فضاست که موضوع تشکل و تحزب نیز قابل بررسی است[۶۲]؛ چنانکه ایشان در آغاز نهضت، به تشکلهایی که بر مبنای غیر دینی حرکت میکردند هشدار میداد یا باید حرکت خود را تغییر دهند و در حرکت عمومی دینی شرکت کنند یا نباید در رهبری سیاسی جامعه نقشی داشته باشند.[۶۳]
تشکل سیاسی از نظر امام خمینی از اجتماع و گردهمایی مردمی است که علاوه بر برخورداری از یک رهبری مورد اعتماد و امین، دارای شعارها، آرمانها و اهدافی هستند و در راستای نیازها و خواستهای عموم مردم حرکت میکنند و دوام و ثبات نیز دارند.[۶۴] ایشان خود با ابراز امیدواری برای تشکیل یک حزب عمومی شامل مسلمان و غیر مسلمان در سراسر دنیا به نام حزب مستضعفان، این حزب را همان حزب الله که تحقق اراده الهی (وارث شدن مستضعفان بر زمین) را بر عهده دارد، میدانست و معتقد بود عضویت همه مستضعفان جهان در این حزب، میتواند به حل مشکلات ملتهای مستضعف کمک کند.[۶۵] ایشان در عین حال تأکید میکرد طرح حزب جهانی مستضعفان، به هیچوجه محدودکننده فعالیت احزاب دیگر نیست و در صورت تشکیل چنین حزبی، دیگر احزاب نیز در فعالیت خود آزاد خواهند بود[۶۶].
برخی رویکرد امام خمینی به پدیده تحزب را بهطور کلی با توجه به شرایط زمانی این پدیده، در پنج مرحله بررسی کردهاند.[۶۷]
- در مرحله نخست یعنی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ایشان به دلیل وابستگی نوع احزاب سیاسی به بیگانگان یا فرمایشیبودن و آزادنبودن، آنها را عامل پراکندگی در جامعه و راهی برای نفوذ بیگانگان میدید و از اینرو بهطور کلی با فعالیت احزاب سیاسی موجود و تحزب مخالفت میکرد و فعالیت آنها را فتنهانگیز میدانست[۶۸]؛
- در مرحله دوم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بر فعالیت احزاب مردمی و تأمینکننده منافع مردم، صحه گذاشت و فعالیت آنها (حتی احزاب غیر مسلمان) را مشروط به مُضر نبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد.[۶۹] در این راستا میتوان به همراهی ایشان با تشکیل حزب جمهوری اسلامی اشاره کرد که با هدف نیاز به یک تشکل منسجم در برابر مسائل و مشکلات آغاز انقلاب، لزوم وحدت میان نیروهای آگاه و مؤمن، تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور، خنثیکردن توطئه گروهکها و دشمن خارجی شکل گرفت. این حزب در سالهای حضور در عرصه سیاست، با کسب رهنمودهایی از امام خمینی سیاستهای خود را دنبال میکرد.[۷۰]
- مرحله سوم سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که ایشان با مشاهده پراکندگی و اختلافات احزاب سیاسی و بیم بهخطرافتادن اصل نظام نوپای اسلامی، خواستار اتحاد گروههای سیاسی شد[۷۱] که البته چندان نتیجهبخش نبود.[۷۲]
- مرحله چهارم، در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷، فعالیت گسترده احزاب و نیز اقدام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق و دیگران، که جامعه را دچار التهاب، اختلاف و چند دستگی کرد، امام خمینی را بر آن داشت که با فعالیت احزاب معاند نظام مخالفت کند[۷۳]؛ گرچه این برخورد به معنای ممنوعیت فعالیت همه احزاب بهطور مطلق نبود، اما به مرور فعالیت احزاب در این دوره در ایران محدود شد.[۷۴]
- مرحله پنجم با پایان یافتن جنگ تحمیلی و تثبیت نظام آغاز شد. در این دوره که فضا برای فعالیت احزاب مهیا شد، امام خمینی نیز با فعالیت گروههای مختلف مخالفتی نداشت؛ چنانکه ایشان با انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران و تشکیل مجمع روحانیون مبارز تهران موافقت کرد.[۷۵] با این انشعاب، فضای سیاسی کشور بازتر شد و دیدگاههای متفاوت، مجال بروز در عرصه سیاسی کشور یافتند.[۷۶].[۷۷]
احزاب سیاسی مطلوب و منحرف
احزاب و تشکلهای سیاسی در نظامهای کارآمد، نقش قابل توجهی ایفا میکنند؛ اما در عین حال، تعیین جایگاه صحیح احزاب و تشکلهای سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. یک حزب و تشکل سیاسی با کارکرد درست، میتواند تعالی یک جامعه و نظام سیاسی را فراهم آورد و به همان نسبت در صورتی که از جایگاه درست و حوزه کارکرد صحیح خود خارج شود، صدمات و خسارات گستردهای را ایجاد کند و منافع جامعه را به خطر اندازد.[۷۸] امام خمینی که قائل به وجود دو حزب الهی و غیر الهی، از آغاز عالم هستی تاکنون بود، حزب الهی را متعلق به الله و در حرکت به سوی خداوند میدانست و در برابر معتقد بود حزب غیر الهی به شیطان تعلق دارد.[۷۹] بر این اساس بهطور کلی میتوان تشکلهای سیاسی در گفتمان امام خمینی را به دو نوع خوب و بد (مطلوب یا ایدهآل و غیر مطلوب یا منحرف) دستهبندی کرد.[۸۰] ایشان برای تشکلهای مطلوب، نامهایی چون حزب الله، حزب اسلام، حزب ملت مسلمان ایران و حزب مستضعفان و برای تشکلهای منحرف، عناوینی مانند حزب غیر الهی و حزب شیطان برگزید[۸۱].
مهمترین معیار شناخت خصوصیات تشکلهای سیاسی مطلوب یا منحرف از دیدگاه امام خمینی، هدف آنان و قرارداشتن در مسیر اسلام و دستورهای الهی بود.[۸۲] تقسیم احزاب کلی به دو دسته الهی و شیطانی نیز با توجه به نوع عملکرد و اهداف این احزاب صورت گرفتهاست.[۸۳] امام خمینی یکی از ویژگیهای مناسب و ضروری تشکلهای سیاسی مطلوب را وحدت و انسجام میدانست که موجب مصونماندن آن تشکل از آسیب خواهد شد.[۸۴] علاوه بر این، دارابودن روحیه اسلامی، خدمت به مردم و مفیدبودن برای کشور، ترمیم نابسامانیها، [۸۵] داشتن بینش سیاسی و در نظر گرفتن مصالح کشور،[۸۶] برخورداری از رهبری امین و آرمانی منطبق با خواستههای مردم، نداشتن سوابق مشکوک و شناخت صحیح از هویت جامعه ایرانی، تقوا، صداقت و راستی در عمل و پایداری در راه عقیده[۸۷] را ازجمله ویژگیهای تشکل سیاسی مطلوب بهشمار میآورد. ایشان مهمترین خصوصیت تشکل سیاسی مطلوب را در مسیر ملت بودن میدانست و نشانه آن را پذیرش بیکموکاست جمهوری اسلامی برمیشمرد.[۸۸]
امام خمینی ویژگیهای احزاب و تشکیلات سیاسی منحرف را مواردی چون مضر بودن به حال مملکت، طراحیشده به دست بیگانگان و دستنشاندگی آنان میدانست و معتقد بود تشکیل احزاب سیاسی در ایران از آغاز طرح استعمار بوده است.[۸۹] ایشان قرارگرفتن در برابر نهضت و اسلام، [۹۰] تلاش در تضعیف یکدیگر و کشور، به دلیل نداشتن بینش سیاسی،[۹۱]خیانت به مملکت و عامل بیگانه بودن،[۹۲] تعهد نداشتن به اسلام و جمهوری اسلامی،[۹۳] مخالفت با مصالح مملکت،[۹۴] توطئه علیه کشور،[۹۵] مخالفت با اسلام،[۹۶] قانون اساسی[۹۷] و روحانیت،[۹۸]اهانت به مراجع،[۹۹] فعالیت علیه انقلاب،[۱۰۰] سوء استفاده از آزادی،[۱۰۱] سوء استفاده از جوانان[۱۰۲] و قدرتطلبی و طرفداری از ابرقدرتها[۱۰۳] را از دیگر ویژگیهای تشکیلات سیاسی منحرف میدانست و با مقایسه قلم زهرآگین عوامل تشکلهای ضدانقلاب با سرنیزه مخالفان اسلام در زمان پهلوی، مقصد و هدف هر دو را حذف اسلام از جامعه میخواند.[۱۰۴].[۱۰۵]
منابع
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۳/۱۶۴؛ دهخدا، لغتنامه، ۶/۷۸۲۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۳.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۰۷.
- ↑ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۳۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۴/۵۹۱۴؛ میرزایی، فرهنگ اصطلاحات معاصر عربی ـ فارسی، ۱۸۰.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امام خمینی، ۱۲۲.
- ↑ مؤسسه انتشاراتی، ۲۷–۲۸.
- ↑ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۳۶.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۵.
- ↑ پروین سادات قوامی|قوامی، پروین سادات، حزب و تشکل (مقاله)|مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۲–۳۴۷.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۹.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه 104.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ ثقفی، تحزب و احزاب در مبانی فرهنگ اسلامی، ۳/۱۷–۱۸.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۸۳.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲/۳۸۷.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا میخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.
- ↑ «شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بیگمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.
- ↑ پروین سادات قوامی|قوامی، پروین سادات، حزب و تشکل (مقاله)|مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۵.
- ↑ ایزدپناه، اصول سیاستها و احزاب، ۱۲۳.
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه 104.
- ↑ «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۸۳ و ۹۲؛ دانشپژوهان، ۶۴.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۱۰۰.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۹۲.
- ↑ نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا، ۹۹.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۳۲.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۳۳.
- ↑ نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۵۴–۴۵۵.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ بهروزان، هند، ۲۳۹؛ رفیعی، ۱۷۸–۱۷۹.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۵۲–۳۵۶.
- ↑ نقیبزاده، شیعه و منازعات سیاسی، ۱۷۸و ۱۸۱.
- ↑ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۱۱۹–۱۲۲.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۱.
- ↑ اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه، ۱۰۷–۱۱۰؛ ترابی، از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران، ۶۰–۶۴.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۰–۲۱.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۲.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۳.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۶.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۶–۱۳۸؛ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۸۵–۳۸۶.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۴.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۴۳.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۰۰ و ۲۰/۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۷۵–۲۷۶؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۱ و ۱۹۳.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امام خمینی، ۱۴۳.
- ↑ بادامچیان، تحزب و تشکل از دیدگاه علمی و تاریخی، ۳۱–۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱ و ۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۳۹.
- ↑ محبی، دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۶۳ و ۱۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۸۴–۳۸۵؛ ۳/۷۲؛ ۴/۲۳۵ و ۵/۲۷۴–۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳، ۱۶۰، ۲۶۶، ۴۳۲ و ۵/۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۷۸ و ۵۰۹.
- ↑ محبی، دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۲.
- ↑ محبی، دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۶۴ و ۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶–۲۸.
- ↑ محبی، دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۷۲.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ ظهیری، رفتارشناسی سیاسی مطلوب در جامعه دینی، ۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۱ و ۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امام خمینی، ۱۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۸؛ ۹/۲۸۰ و ۱۷/۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ اکبری، مواضع سیاسی امام خمینی، ۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۵۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۹–۲۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۷.
- ↑ قوامی، پروین سادات، مقاله «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.