سیره اهل بیت در ارتباط با شیعیان چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره اهل بیت در ارتباط با شیعیان چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان
مدخل بالاترسیره معصوم
مدخل اصلیارتباط با شیعیان در سیره اهل بیت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره اهل بیت در ارتباط با شیعیان چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد ملک‌زاده

حجت الاسلام و المسلمین محمد ملک‌زاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های شخصیتی پیشوایان دینی ما، معاشرت صمیمانه و نزدیک با مردم است. ایشان به دور از روابط تشریفاتی موجود میان حاکمان با مردم، نسبت به مسلمانان و توده‌های اجتماعی رفتاری دلسوزانه و از سر احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت آنان داشتند. در سنت ائمه اطهار (ع)، قهر و دوری از مردم جایگاهی نداشت. ایشان از بی‌مهری‌های بی‌شمار مردم نسبت به خود چشم‌پوشی کرده و هیچ‌گاه راضی نبودند آنان را به جرم خطاهایشان، به خشم و عذاب الهی گرفتار ببینند؛ بلکه پیوسته می‌کوشیدند تا با دلسوزی و از سر مهر و محبت، آنان را به جایگاه حقیقی و الهی انسان متوجه ساخته و به مسیر حق هدایت کنند. به راستی صبر و حوصله خاندان عصمت و طهارت در حفظ و تقویت ارتباط خود با توده‌های اجتماعی و شیعیان مثال‌زدنی است و در حقیقت در گرو همین ارتباط بود که توده‌های اجتماعی، آرام آرام به وظایف دینی خود آگاه می‌شدند، از حاکمان جور فاصله می‌گرفتند و زمینه برچیده شدن بساط ظلم و بیدادگری در دراز مدت فراهم می‌آمد. با وجود خفقان حاکم بر عصر حضور اهل‌بیت (ع)، ارتباط ایشان با توده‌های اجتماعی و شیعیان به شکل‌های گوناگونی برقرار می‌شد که در این بخش به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.

  1. اصلاح و رفع نزاع میان شیعیان: مفضل بن عمر از شاگردان برجسته امام صادق (ع) بود. امام (ع) به او فرموده بود: هرگاه آشتی دادن میان دو نفر نیاز به صرف هزینه مالی داشت، از جانب من آن را بده، بعد از من بگیر. روزی ابوحنیفه (سعید بن بیان) که حمله‌دار حج بود، با دامادش به نزاع و درگیری پرداخت. مفضل به آنان رسید و ساعتی (برای اصلاح میان آنها) نزد ایشان ایستاد و سپس آنها را به خانه خود برد و با اراده جدی، علت درگیری را پرسید. دریافت که امور مالی سبب نزاع شده است، چهارصد درهم از جیب خود به آنها داد و از هر دو تعهد گرفت که دیگر ادعایی نسبت به دیگری نداشته باشند و در پایان به نزاع‌کنندگان گفت: این پول از آن من نبود، بلکه مال امام صادق (ع) بود و آن حضرت به من فرمود: هرگاه میان دو نفر شیعه، نزاع درگرفت، میان آنها اصلاح کن و از جانب من در این راه پول بده تا صلح انجام گیرد، پس بدانید که این پول مال من نیست، بلکه مال امام صادق (ع) است[۶].
  2. حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان و مستضعفان: یکی از مهم‌ترین مسائل مورد توجه پیشوایان معصوم، توجه به وضع محرومان و مستضعفان در جامعه اسلامی بوده است و البته این امر به طور کلی از مهم‌ترین اهداف پیامبران الهی و پیروان راه حق نیز به شمار می‌آید. کتب حدیثی و تاریخی موارد فراوانی از اهتمام انبیای گذشته به وضع محرومان و مستضعفان بیان کرده‌اند[۷] اما درباره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نمونه‌های بیشتری در این زمینه در اختیار داریم. خداوند متعال نیز به رسول خود در رسیدگی به امور و مشکلات محرومان و مستضعفان سفارش ویژه‌ای داشته است[۸]. بر همین اساس ائمه اطهار (ع) نیز بر طبق سنت رسول خدا (ص) در این زمینه عمل می‌کردند؛ به ویژه آنکه در عصر حاکمیت حاکمان جور، شیعیان به عنوان مجموعه مخالف با حاکمان طاغوت شناخته شده و از سوی آنان تنگناهای شدید مالی و سیاسی قرار می‌گرفتند. عده‌ای در زندان، تعدادی در تبعید و گروهی فراری بودند و جیره و حقوق ماهیانه آنها از بیت‌المال مسلمانان قطع می‌شد. از این‌رو ائمه اطهار (ع) با اهتمام بیشتری در این موارد عمل می‌کردند و برخلاف خفقان، تنگناها و محدودیت‌های موجود، برای حفظ شیعه، تا حد امکان مشکلات مالی و اقتصادی ایشان را برطرف می‌کردند تا شیعه و مذهب تشیع از خطر سقوط و نابودی محفوظ بماند؛ البته این کار را با حفظ تمام جوانب احتیاط و لطمه نخوردن به آبرو و حیثیت شیعیان و مستمندان انجام می‌دادند. چنان که در مورد امام حسین، امام سجاد، امام صادق (ع) و دیگر امامان معصوم (ع)[۹] نقل می‌کنند هنگامی که شب فرا می‌رسید و هوا تاریک می‌شود، به طور ناشناس انبانی حاوی غذا و پول بر دوش خود حمل کرده و به درب خانه مستمندان می‌آمدند و این آذوقه‌ها را میان آنان تقسیم می‌کردند. گاهی مستمندان ایشان را نمی‌شناختند و بعد از رحلت آن امام، متوجه این موضوع می‌شدند[۱۰]. چنان که پس از شهادت امام سجاد (ع) معلوم شد که صد خانوار در شهر مدینه از انفاق و کمک‌های آن حضرت زندگی می‌کردند[۱۱]. ایشان شب‌هنگام انبان‌های غذا را بر پشت خود بر می‌داشت و به خانه مستمندان می‌رفت و میان آنان توزیع می‌کرد. به نوشته منابع مختلف شیعی و سنی آن‌قدر انبان‌های غذا را بر پشت مبارک خود حمل می‌کرد که پس از شهادت و در هنگام غسل بدن مطهر آن بزرگوار، آثار کبودی بر پشت ایشان نمایان بود[۱۲]. همان‌گونه که اشاره شد این کمک‌ها و حمایت‌های مالی ائمه (ع) از بینوایان و به طور خاص حمایت مالی از مستمندان شیعه، افزون بر نیک‌بودن ذات این عمل برای حفظ شیعیان، مانع از فروپاشی تشیع بود، زیرا این اقدام ائمه (ع) مانع از آن می‌شد که آنان زیر بار فشار مالی، جذب دستگاه بنی‌امیه یا بنی‌عباس شوند. چنان‌که در منابع آمده است، در زمان امام حسن عسکری (ع) ابوطاهر بن بلال یک سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده کرد علی بن جعفر[۱۳] مبالغ هنگفتی انفاق می‌کند. وقتی از حج بازگشت، آنچه دیده بود به امام گزارش کرد. امام حسن عسکری (ع) در پاسخ او فرمود: ما خود دستور داده بودیم صدهزار دینار به وی بدهند تا انفاق کند، پس از این جریان علی بن جعفر دوباره به حضور امام شرفیاب شد و سی هزار دینار دیگر به دستور حضرت به وی پرداخت شد[۱۴]. از این روایت به دست می‌آید که علی بن جعفر مبالغ قابل توجهی در حجاز توزیع می‌کرده است و اگرچه در این روایت مورد مصرف آنها معین نشده، ولی حجم قابل توجه پول‌ها نشان می‌دهد که این امر، یک برنامه وسیع و طراحی شده بود و شیعیان نیازمند و شخصیت‌های بزرگ و برجسته و مبارز شیعه از آن برخوردار می‌شده‌اند و این برنامه، با آگاهی و هدایت و حمایت مالی امام حسن عسکری (ع) اجرا می‌شده است.
  3. عزت بخشیدن به شیعیان: عزت بخشیدن، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های تربیتی انبیای الهی و جانشینان ایشان به انسان‌ها بوده است، زیرا اگر انسان‌ها به عزت حقیقی دست یابند، نفسشان عزیز شده و از ذلت و خواری آزاد می‌شوند، آنگاه در برابر ظالمان و جباران سر تعظیم و تسلیم فرو نمی‌آورند. بندگی را تنها خاص ذات مقدس الهی می‌دانند و هرگز داغ ذلت بندگی در برابر غیر خدا را بر پیشانی خود نمی‌نهند. پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز تلاش می‌کردند تا مسلمانان عزیز باشند و در این راه، از هیچ تلاش و مجاهدتی فروگذار نمی‌کردند؛ چنان‌که قیام خونین حسینی، بزرگ‌ترین عزت و آزادی بود و بزرگ‌ترین عزت و افتخار را با تسلیم نشدن در برابر جائران زمان به آزادی‌خواهان و بندگان صالح خدا هدیه کرد و در این میان شیعیان و محبان اهل‌بیت (ع) بیشترین افتخار را نصیب خود کردند[۱۵].
  4. حفظ و پاسداری از حقوق اجتماعی: پاسداری و احترام به حقوق عمومی، به اندازه‌ای برای پیشوایان معصوم دارای اهمیت بود که حتی آن را در مواردی بر حقوق الهی مقدم داشته و یا زمینه‌ساز ادای آن توصیف می‌کردند؛ چنان‌که امیر مؤمنان علی (ع) در روایتی فرموده‌اند: خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم دانسته است؛ پس هر آن کس که بر انجام حقوق بندگان همت گمارد، این امر سبب می‌شود تا برای ادای حقوق خداوندی نیز به پا خیزد[۱۶]. ائمه اطهار (ع) با اهتمام دقیق به حقوق عمومی، از خود الگوی مناسبی جهت پیروی مسلمانان و شیعیان ارائه می‌کردند تا همگان نیز همچون ایشان بدان اهتمام ورزیده و در پاسداری از آنها کوشا باشند. برای نمونه مسئله وفای به عهد و پیمان یکی از موضوعاتی است که در جنبه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی کاربرد دارد و از جمله مسائلی است که اگر به طور مشروع و صحیح منعقد شده باشد، مؤمن باید خود را به آن پایبند بداند، زیرا وفای به عهد و پیمان همچون شیرازه‌ای است که روابط اجتماعی و سیاسی انسان‌ها را محکم نگه می‌دارد و از این‌رو ائمه اطهار (ع) به عهد و پیمانی که حتی با دشمنان خود می‌بستند، وفادار می‌ماندند. زمانی که صلح تحمیلی میان امام حسن مجتبی (ع) و معاویه برقرار شد، امام حسن (ع) تا پایان عمر به این پیمان و قرارداد وفادار ماند و با وجود تمام شماتت‌های انسان‌های نادان، لحظه‌ای از آن تخطی نکرد. پس از آن حضرت، امام حسین (ع) نیز تا معاویه زنده بود، به این قرارداد پای‌بند ماند و بر خلاف آن رفتار نکرد[۱۷] و این، خود بزرگ‌ترین درس در حفظ و پاسداری از حقوق شناخته‌شده اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است که پیشوای آزادگان به مسلمانان و شیعیان می‌آموخت[۱۸].
  1. دستگیری و تبعید فرزدق و عنایت امام سجاد (ع) به او: زمان خلافت عبدالملک، پسر او هشام بن عبدالملک، نفوذ بسیاری در دستگاه حاکمه داشت و با مردم به طور ظالمانه رفتار می‌کرد. در یکی از سال‌ها، هشام در مراسم حج شرکت کرد. هنگام طواف ازدحام جمعیت به قدری بود که هرچه کوشید، نتوانست دستش را به حجرالاسود برساند. در این هنگام امام سجاد (ع) به طرف حجرالاسود حرکت می‌کرد. مردم به احترام ایشان راه را باز کردند. هشام با دیدن این صحنه بسیار عصبانی شد. برخی شامیان از او پرسیدند: این شخص کیست که این‌گونه مورد احترام مردم است. او با عصبانیت گفت که او را نمی‌شناسد (در حالی که امام را می‌شناخت) در این لحظه فرزدق شاعر که پیوند دوستانه و تنگاتنگی با خاندان رسالت داشت، حاضر بود و اشعاری در توصیف و معرفی امام سجاد (ع) سرود با این مضمون که: این مرد، کسی است که سنگ‌ریزه‌های مکه جای پای او را می‌شناسند، خانه کعبه او را می‌شناسد، بیابان‌های حجاز او را می‌شناسند و...[۲۱]. هشام از این اشعار آن‌چنان عصبانی شد که دستور داد مستمری فرزدق را از بیت‌المال قطع کرده و او را دستگیر و تبعید کنند. پس از این جریان امام سجاد (ع) به دلجویی از او پرداخت و مبلغ ۱۲۰۰۰ درهم نیز برای او فرستاد[۲۲].
  2. اعلام برائت ظاهری از دوستان برای حفظ جان ایشان: گاهی ائمه (ع) برای حفظ جان یاران و شیعیان از گزند ظالمان، از ایشان به طور ظاهری برائت می‌جستند تا دشمنان آنان را به دلیل نزدیکی با امام مورد اذیت و آزاد قرار ندهند. به عنوان مثال حمزة بن طیار از پدرش به نام محمد که از اصحاب امام باقر (ع) بود نقل می‌کند که: به درب خانه امام باقر (ع) رفتم، اجازه ورود خواستم اما امام باقر (ع) به من اجازه ورود نداد، در حالی که گروهی دیگر که همراه من بودند و از فرقه‌های مرجئه و قدریه بودند، اجازه ورود یافتند ناراحت و غمگین به خانه بازگشتم، به بستر رفتم، ولی از شدت اندوه خوابم نبرد که ناگهان دیدم فرستاده امام باقر (ع) به درب خانه آمده و می‌گوید امام باقر (ع) تو را به حضور‌طلبید. با شتاب به محضر ایشان رفتم. فرمود: من به خاطر حفظ جان تو از خطر (جاسوسان دشمن) به تو اجازه ورود ندادم تا به خاطر دوستی‌ات با ما به تو آسیب نرسانند[۲۳].
  3. بازگرداندن هدیه علی بن یقطین: علی بن یقطین یکی از شاگردان مورد اعتماد امام موسی بن جعفر (ع) بود. امام به او اجازه داده بود که به عنوان یکی از کارگزاران هارون‌الرشید به خاطر حفظ مصالح شیعیان در دربار حکومت حضور داشته باشد و از آنجا به طور محرمانه در حفظ جان اولیای الهی بکوشند[۲۴]. از این‌رو وی اگرچه از اولیای الهی بود، اما به دستور و اجازه امام کاظم (ع) به عنوان وزیر هارون‌الرشید در دستگاه او کار می‌کرد[۲۵]. در یکی از روزها هارون‌الرشید لباس‌هایی فاخر به وی هدیه کرد. علی بن یقطین مطابق معمول که خمس اموالش را نزد امام کاظم (ع) می‌برد، آن لباس‌ها را به همراه خمس اموالش توسط غلام خود به خدمت امام کاظم (ع) تقدیم کرد. امام کاظم (ع) خمس را پذیرفت ولی لباس‌ها را همراه نامه‌ای به او بازگرداند در آن نامه نوشته بود: این لباس مخصوص را نزد خود نگه دار که به آن نیاز پیدا می‌کنی. علی بن یقطین شگفت‌زده شد ولی طبق دستور امام (ع) آن لباس را در جای مورد اطمینان نگهداری کرد. در این ایام به هارون خبر رسیده بود که علی بن یقطین به امامت امام کاظم (ع) معتقد است و خمس اموال و هدایای دربار را به ایشان تقدیم می‌کند. هارون به شدت عصبانی شد او را به حضور‌طلبید و گفت فوراً آن لباسی را که به تو دادم به من بازگردان! وقتی لباس را نزد هارون آوردند، او تردیدش برطرف شد و گفت دیگر هرگز سعایت افراد را درباره تو نخواهم پذیرفت[۲۶].

در موارد دیگر گاه امام معصوم از یاران و نزدیکان خاص خود می‌خواست برای حفظ جانشان خود را به جنون بزنند تا از این طریق از گزند دشمنان در امان مانده و در عین حال به وظایف خود عمل کنند. مانند دستور امام باقر (ع) به جابر و یا دستور امام کاظم (ع) به بهلول که از شاگردان عالم و عارف آن حضرت بود. امام به او دستور داده بود تا خود حالت جنون در آورد. وی در این حالت ضمن مصون‌ماندن از گزند ظالمان، به وظایف دینی خود و تکلیف امر به معروف و نهی از منکر نیز عمل می‌کرد[۲۷].

ای مردم! همواره اراده و نیت ما، استوار و محکم است و روان ما به افکار نیک و پاک شما آرام است و پیوند قرابت میان ما و شما پر توان است که چنین پیوندی از سفارش‌های گذشتگان ما و شما بود. پیمانی است که بر عهده جوانان ما و پیران شما برقرار است و همواره با اعتقاد واحد و به هم پیوستگی، محکم هستیم؛ چراکه خداوند این ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی را میان ما برقرار کرده است. چنان که عالم (اشاره به امام صادق یا امام کاظم (ع)) سلام خدا بر او می‌فرماید: «الْمُؤْمِنُ‏ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ لِأُمِّهِ‏ وَ أَبِيهِ»[۲۹]. مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است.

امام حسن عسکری (ع) حتی گاهی از درون زندان و از طریق رابطان خاص برای شیعیان نامه می‌فرستاد و آنان را دلداری می‌داد. یکی از شیعیان به نام محمودی می‌گوید: خط امام حسن عسکری (ع) را دیدم که در زندان معتمد عباسی نوشته و از آنجا خارج شده بود. در آن نامه این آیه آمده بود: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۳۰]. امام (ع) که خود در زندان بود، با بیان این آیه، به شیعیان بیرون از زندان روحیه می‌داد و طاغوتیان را کافر می‌خواند و از این طریق، به شیعیان امید و اطمینان می‌بخشید که نور خدا خاموش شدنی نیست[۳۱]»[۳۲]

منبع‌شناسی جامع

پانویس

  1. ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  2. برای مطالعه مطالب مربوط به مشورت پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت سیاسی خویش (ر.ک: محمد ملک‌زاده، سیره سیاسی معصومان (ع) در عصر حاکمیت، ص۱۱۲).
  3. روشن است که مشورت پیشوایان معصوم با مردم به امور مربوط به احکام دین و جایگاه شریعتی ایشان مربوط نبود، بلکه در اموری بود که با شئون عامه ارتباط داشت. آنان از این طریق ضمن احترام نهادن به نظرهای مردم و ارتباط نزدیک و صمیمانه با زیردستان، الگوی مناسبی از خود در اختیار حاکمان و زمامداران سیاسی قرار می‌دادند.
  4. حسن بن جهم می‌گوید: در محضر امام رضا (ع) بودیم، سخن از امام کاظم (ع) به میان آمد، امام رضا (ع) فرمود: با اینکه عقل‌های مردم قابل مقایسه با عقل پدرم (امام کاظم (ع)) نبود، گاهی با غلامان سیاه خود در امور مشورت می‌کرد (و به رأی و فکر آنها احترام می‌گذاشت). شخصی به پدرم گفت: آیا با غلامان سیاه مشورت می‌کنی؟ در پاسخ فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ‏ عَلَى‏ لِسَانِهِ‏»؛ همانا خداوند متعال چه بسا (راه حل مشکلی را) بر زبان همان غلام سیاه بگشاید. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۴.
  5. ارتباط اهل‌بیت (ع) با مردم در هر شرایطی حفظ می‌شد حتی در شرایطی که ایشان در زندان حاکمان جور به سر می‌بردند. به عنوان نمونه هنگامی که امام کاظم (ع) در سال ۱۷۹ هجری قمری، به دستور هارون، دستگیر و زندانی شد، حضرت رضا (ع) به جای پدر به رسیدگی امور مردم می‌پرداخت. اگرچه هنوز به مقام امامت نرسیده بود، ولی کارهای امام (ع) را به نمایندگی از پدر انجام می‌داد، به ترویج فرهنگ و فقه تشیع می‌پرداخت و شاگردان پدر و تشکل شیعه را حفظ می‌کرد. آن حضرت طبق وصیت پدر در این مدت، شب‌ها در خانه پدر می‌خوابید و نگهبان خانه ایشان در امور مختلف بود. شاگردان، شیعیان، بینوایان و نیازمندان به محضرش می‌آمدند و امام رضا (ع) همچون پدر بزرگوارش که در زندان به سر می‌برد به امور فرهنگی، اجتماعی و مذهبی آنها رسیدگی می‌کرد. به پرسش‌های آنها پاسخ می‌داد و خلأ غیبت پدر را پر می‌کرد، مایه دلگرمی و تسلی خاطر برای مراجعان بود و در عین حال، اهداف پدر را دنبال کرده و پشت سپر تقیه به افشاگری بر ضد طاغوتیان می‌پرداخت.
  6. ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰۹.
  7. در روایات آمده است وقتی سلیمان بن داود به مستمندان می‌رسید، با آنان می‌نشست و خود را از آنان می‌خواند و یا در روایتی از امام صادق (ع) می‌خوانیم چون حضرت عیسی می‌خواست با یارانش وداع کند، به آنان درباره توجه به وضع مردم ناتوان و محروم، سفارش و از همنشینی و همراهی با ظالمان و ستمگران پرهیز می‌داد (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۳ و ج۹۶، ص۲۱۴؛ مسعود بن عیسی ورام، تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۰۴).
  8. خداوند در شب معراج به پیامبر (ص) فرمود: ای احمد! دوست داشتن خدا، دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. پیامبر پرسید: آنان چه کسانی هستند؟ خداوند پاسخ داد: کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبا هستند. از گرسنگی شکایت نمی‌کنند، دروغ نمی‌گویند و بر پروردگارشان خشم نمی‌گیرند، از آنچه از دست می‌دهند، افسرده نبوده و به آنچه به دست می‌آورند شادمان نیستند. ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است به آنان نزدیک شو، تا تو را به خود نزدیک کنم. فقیران دوستان من هستند. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۷ ص۲۳؛ ابو محمد حسین بن محمد دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
  9. ر.ک: محسن الامین عاملی، اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۵۸۰، ۶۶۳-۶۶۸.
  10. شبی فقیری به نام حارث به محضر علی (ع) آمد و در میان گفت‌وگو، ابراز نیاز کرد اما پیش از آنکه نیاز خود را بازگوید، حضرت برخاست و چراغ را خاموش کرد سپس با مهربانی به حارث فرمود: چراغ را خاموش کردم تا بدون ملاحظه و اظهار شرمندگی هر چه در دل داری بگویی و من خواری احتیاج را در چهره تو نبینم. اکنون نیازت را بگو (ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۹).
  11. ابن عایشه می‌گوید: از مردم مدینه شنیدم که می‌گفتند ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین (ع) درگذشت (ر.ک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ص۲۶۹؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۳، ص۱۳۶؛ ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل‌ابی‌طالب (ع)، ص۱۵۳).
  12. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ص۱۳۶؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ص۲۶۹.
  13. علی بن جعفر از دوستداران صمیمی و یاران خاص و مورد اعتماد امام هادی و امام عسکری (ع)، و از کارگزاران آن دو بزرگوار بوده است. وی به جرم نمایندگی از طرف امام هادی، توسط متوکل عباسی مدتی به زندان افتاد و پس از آزادی، به امر امام به مکه رفت و در آنجا مقیم شد و از همانجا دستورات امام را اجرا می‌کرد (ر.ک: ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۲۱۲؛ اسدالله مامقانی، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج۲، ص۲۷۱ و ۲۷۲؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ص۵۲۳ و ۶۰۷).
  14. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبه، ص۲۱۲.
  15. در خصوص آثار، ویژگی‌ها و پیامدهای نهضت خونین حسینی در بخش سوم این پژوهش بحث خواهد شد.
  16. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۴.
  17. ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ص۲۰۶.
  18. حفظ و پاسداری از حقوق اجتماعی در سیره اهل‌بیت (ع) مصادیق فراوان دارد که در این مجال به دلیل بررسی سیره سیاسی ائمه (ع)، تنها به یک نمونه از آنها که جنبه سیاسی داشت، اشاره شد.
  19. داستان غذاخوردن، مصاحبت امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) با بینوایان که در مسیر آنان برخورد می‌کردند، در منابع مختلف ذکر شده است (ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۶).
  20. علی بن عیسی اربلی، کشف‌الغمة، ج۲، ص۳۰۴. ایمنی و آسایش این گروه در پناه امام سجاد (ع) بدان حد بود که برخی از ایشان گفتند ما چنین آسایشی را که در خانه امام سجاد (ع) داشتیم، حتی در خانه پدرانمان شاهد نبودیم (ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲؛ محمد بن احمد سفارینی، انوار البهیة و سواطع الاسرار الاثریة، ص۹۴؛ محسن الامین عاملی، اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۶۳۳).
  21. این قصیده زیبا بیش از چهل بیت است که در منابع مختلف آمده است: علی بن عیسی اربلی، کشف‌الغمة، ج۲، ص۲۶۸؛ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۲، ص۲۲.
  22. علی بن عیسی اربلی، کشف‌الغمة، ج۲، ص۲۶۹؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۳، ص۲۶.
  23. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۷۱ در مواردی امام صادق (ع) برای حفظ جان زراره از او در ملاء عام برائت می‌جست و....
  24. خود علی بن یقطین می‌گوید: امام کاظم (ع) به من فرمود: خداوند در دستگاه طاغوت دوستانی دارد که از حریم اولیای خود به وسیله آنها دفاع می‌کند (جامع‌الرواة، ج۲، ص۵۳۸).
  25. اسدالله مامقانی، تنقیح‌المقال فی احوال‌الرجال، ج۲، ص۳۱۶.
  26. امین‌الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۲۹۳.
  27. ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، ص۱۹۱.
  28. آن حضرت حتی در شب شهادتش مجلسی (۸ ربیع‌الاول سال۲۶۰ ه.ق) نامه‌هایی برای مردم مدینه نوشت (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۳۱).
  29. ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، ص۴۲۵. همچنین در نامه امام حسن عسکری (ع) به ابن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) آمده است: «... سفارش می‌کنم تو را ای شیخ و ای معتمد و فقیه من ابوالحسن علی بن حسین قمی! خدا تو را بر آنچه موجب خشنودی اوست موفق بدارد و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته‌ای در نسل تو قرار دهد. (سفارش می‌کنم تو را) به تقوای الهی و پرهیزکاری و برپاداری نماز و دادن زکات... بخشیدن لغزش‌های دیگران فروبردن خشم هنگام غضب، صله رحم، ایثار و همکاری با برادران دینی و کوشش در تأمین نیاز آنها، تعقل و خردمندی... دین‌شناسی و استواری در امور... خوش اخلاقی و امر به معروف و نهی از منکر... به سفارش من عمل کن و آنچه را به تو امر کردم، به همه شیعیانم امر کن تا به آن عمل کنند و بر تو باد به صبر و انتظار فرج... ای شیخ من و ای مورد اعتماد من ابوالحسن! صبر کن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر کن... سلام بر تو و همه شیعیان ما.».. (ر.ک: معادن‌الحکمة فی مکاتیب الائمة (ع)، ج۲، ص۲۶۴؛ ابوجعفر محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالب (ع)، ج۴، ص۴۲۵-۴۲۶).
  30. «بر آنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
  31. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۴.
  32. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۲۴-۱۳۸.