شخصیت امام حسین در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه معاصران‌

  1. عمر بن خطاب به امام حسین (ع) گفت: آن‌چه را می‌بینی، خدا آفریده و پس از آن شما را به ما ارزانی داشته (یعنی: هرچه در دنیا داریم از خدا داریم)[۱].
  2. عثمان بن عفان درباره امام حسن و امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر گفت: اینان در علم و دانش، گوی سبقت را از دیگران ربوده و به خیر و حکمت دست یافته‌اند[۲].
  3. ابو هریره می‌گوید: روزی حسین بن علی که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم پیامبر اکرم زنده شده است[۳]. امام حسین (ع) در تشییع جنازه‌ای شرکت جسته بود، خسته شد در بین راه نشست، ابو هریره با گوشه لباسش غبار کف پاهای آن حضرت را برگرفت. امام (ع) فرمود: ابو هریره! چرا چنین می‌کنی؟ در پاسخ گفت: مرا به خود واگذار، به خدا سوگند! اگر آن‌چه را من درباره‌ات می‌دانم، مردم می‌دانستند؛ شما را بر دوش خود بلند می‌کردند[۴].
  4. روزی عبدالله بن عباس برای امام حسن و امام حسین (ع) رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحیه برخی افراد مورد نکوهش قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آنها بیشتر است! ابن عباس گفت: این دو، فرزندان رسول خدا هستند، آیا سعادت نصیب من نشده که رکاب آنها را بگیرم؟[۵] معاویه پس از شهادت امام مجتبی (ع) به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالاری قبیله‌ات درآمده‌ای. ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: تا آن هنگام که ابو عبدالله الحسین زنده باشد، من کاره‌ای نیستم[۶].
  5. انس بن مالک -آن‌گاه که امام حسین (ع) را مشاهده کرده بود- گفت: حسین (ع) بیش از همه به رسول خدا (ص) شباهت داشت[۷].
  6. زمانی که ابن زیاد در مجلس خود بر لب و دندان (سر بریده) ابا عبد الله‌ الحسین (ع) چوب می‌نواخت، زید بن ارقم به او گفت: ابن زیاد! چوبت را از این لبان بردار، به خدایی که جز او معبودی نیست، با چشم خود دیدم رسول خدا (ص) لبان مبارکش را بر این دو لب نهاده و آنها را می‌بوسد. این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت: خدا چشمت را همواره بگریاند، اگر پیری فرتوت و بی‌خرد نبودی، تو را گردن می‌زدم. زید از مجلس ابن زیاد بیرون رفت و اظهار می‌داشت: ای مردم عرب! از امروز به بعد، به بردگی درآمدید! زیرا پسر فاطمه را به شهادت رساندید و پسر مرجانه را بر خود حاکمیت دادید! او شایستگانتان را از دم تیغ می‌گذراند و تبهکارانتان را زنده نگاه می‌دارد.
  7. ابو برزه اسلمی وقتی دید یزید با چوبه‌دستی‌اش بر دندان‌های مبارک (سر بریده) امام حسین (ع) می‌زند، یزید را مورد اعتراض قرار داد و گفت: یزید! بر دندان‌های حسین چوب می‌زنی؟! چوب تو بر جایی می‌خورد که چه بسیار دیدم رسول خدا (ص) آنجا را غرق بوسه می‌ساخت. یزید! روز قیامت وارد می‌شوی و شفیع تو ابن زیاد است، ولی حسین که وارد می‌شود، شفیع او محمد رسول خداست[۸].
  8. وقتی معاویه به عبدالله بن جعفر گفت: تو سرور و بزرگ بنی هاشم هستی، عبدالله به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنی هاشم، حسن و حسین‌اند[۹]. عبدالله بن جعفر طی نامه‌ای به امام حسین اظهار داشت: اگر تو امروز از دنیا بروی، نور اسلام به خاموشی می‌گراید؛ زیرا تو رهبر هدایت‌یافتگان و سرور مؤمنان هستی[۱۰].
  9. مردی از عبدالله بن عمر پرسید: اگر در لباس کسی خون پشه یافت شود آیا می‌تواند با آن لباس نماز بخواند؟ عبدالله از او پرسید: اهل کجایی؟ گفت: از عراق. فرزند عمر به اطرافیان خود گفت: به این شخص بنگرید! مسأله خون پشه را از من می‌پرسد، در صورتی که اینان خون فرزند رسول خدا (ص) را به زمین ریختند و من از نبیّ اکرم (ص) شنیدم که می‌فرمود: «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»؛ حسن و حسین دو گل خوشبوی دنیای منند[۱۱].
  10. محمد بن حنفیه می‌گوید: دانش امام حسین (ع) از همه ما برتر، حلم و بردباری‌اش از همه فزون‌تر و از همه ما به رسول خدا (ص) نزدیک‌تر بوده و پیشوایی آگاه به شمار می‌آمد...[۱۲].
  11. روزی امام حسین از کنار عبدالله پس عمرو عاص که در سایه خانه کعبه نشسته بود، گذارش افتاد. عبدالله به اطرافیانش گفت: این شخص مزبور محبوب‌ترین انسان‌ها نزد زمینیان و اهل آسمان است[۱۳].
  12. عبدالله پسر عمرو عاص که امام حسین (ع) از کنارش عبور کرده بود درباره وی اظهار داشت: هرکس دوست دارد نظاره‌گر محبوب‌ترین انسان‌ها نزد زمینیان و اهل آسمان باشد، به فردی که از اینجا عبور کرد بنگرد[۱۴].
  13. آن‌گاه که یزید از پدرش معاویه خواست در پاسخ نامه‌ای که امام حسین (ع) به او فرستاده بود، نامه‌ای بنگارد و آن حضرت را در آن نامه تحقیر نماید، معاویه در پاسخ فرزند گفت: ممکن است من درصدد عیب‌جویی حسین‌ برآیم، ولی به خدا سوگند! هیچ‌گونه عیبی در او نمی‌بینم[۱۵].
  14. هنگامی که مروان حکم از ولید بن عتبة بن ابی سفیان (فرماندار مدینه) خواست امام حسین (ع) را در صورت بیعت نکردن به قتل برساند، در پاسخ او گفت: مروان! به خدا سوگند! اگر دنیا و آنچه را در آن است در اختیار داشته باشم، دوست ندارم دستم را به خون حسین آغشته سازم. سبحان الله! به جرم اینکه حسین گفت: بیعت نمی‌کنم او را بکشم؟! به خدا سوگند! پندار من این است هرکه به روی حسین (ع) تیغ بکشد روز قیامت کفه میزان عملش سبک خواهد بود[۱۶].
  15. زمانی که ابن زیاد، قیس بن مسهر صیداوی، پیک امام حسین (ع) را دستگیر کرد به او فرمان داد بر فراز منبر رود و حسین (ع) و پدر بزرگوارش را دشنام دهد، وی بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثنای خدا، اظهار داشت: مردم! حسین بن علی، بهترین آفریده خداست، او فرزند فاطمه دخت نبیّ اکرم (ص) و من پیک او به نزد شمایم من در منطقه «حاجر بطن ذی الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنوید و از او اطاعت کنید و پس از این سخنان، عبید الله بن زیاد و پدرش را لعنت فرستاد و برای امیر مؤمنان علی (ع) و فرزندش حسین، رحمت و مغفرت مسئلت نمود. ابن زیاد دستور داد او را از بلندای کاخ به زیر افکنند و بدن پاکش قطعه قطعه شد[۱۷].
  16. یزید بن مسعود نهشلی در خطبه‌ای می‌گوید: حسین بن علی فرزند گران‌مایه امیر مؤمنان و نواده ارجمند رسول خدا (ص) و انسانی‌ شرافتمند دارای بینشی ژرف و برخوردار از فضیلتی وصف‌ناشدنی و علم و دانشی بیکران است. دارای سابقه‌ای درخشان و پرافتخار و در سنّ‌وسال باتجربه و کارآمدتر و خویشاوندی‌اش به پیامبر ناگسستنی‌تر و از هرکس دیگر به خلافت سزاوارتر است. نسبت به کودکان دلسوز و به بزرگان احترام قائل است. او پیشوای راستین مردمی است که خدا حجّت خود را به وسیله او بر آنها تمام گردانید و اندرزهای خود را به وسیله او به آنان رسانده است[۱۸].
  17. عبدالله بن حر جعفی می‌گوید: هرگز کسی را از حسین (ع) زیباتر و چشم پر کن‌تر ندیدم[۱۹].
  18. ابراهیم نخعی گفته است: اگر در جمع قاتلان و کشندگان حسین بودم و سپس وارد بهشت می‌شدم، از نگریستن به چهره رسول اکرم (ص) شرم داشتم[۲۰].[۲۱]

امام حسین (ع) در گذر قرن‌ها و نسل‌ها

  1. ربیع بن خیثم به برخی از کسانی که در به شهادت رساندن امام حسین (ع) شرکت داشتند گفت: به خدا سوگند! برگزیدگانی را به شهادت رساندید که اگر رسول خدا (ص) در آن زمان حضور داشت دهانشان را غرق بوسه می‌ساخت و آنان را در دامانش می‌نشاند[۲۲].
  2. ابن سیرین می‌گوید: پس از یحیی بن زکریا، آسمان بر کسی جز حسین (ع) نگریست، وقتی امام حسین به شهادت رسید، آسمان تیره و تار شد به گونه‌ای که در روز ستاره‌ها پدیدار شدند و ستاره جوزاء (دو پیکر) هنگام‌ عصر دیده شد و از آسمان خاک سرخ فروریخت و هفت شبانه روز آسمان چونان خون بسته پدیدار گشت[۲۳].
  3. به گفته علی جلال حسینی: امام ابو عبدالله الحسین (ع) سرور پاک سرشت، فرزند دخت نبیّ اکرم (ص) و گل خوشبوی آن حضرت و فرزند امیر مؤمنان علی (کرم الله وجهه) است. وی از برجسته‌ترین مراتب مجد و شرف و کرامت خاندان نبوّت برخوردار بود تمام فضایل و مکارم اخلاق و رفتار پسندیده را در خود گردآورده بود. از همّتی بالا، شجاعتی فوق‌العاده کرم و بخششی زاید الوصف بهرمند بود. گنجینه علم و دانش به شمار می‌آمد، زبانی گویا داشت، به یاری حق می‌شتافت، به نهی از منکر می‌پرداخت و با ظلم و ستم مبارزه و در عین قدرتمندی متواضع و فروتن بود. عدالت‌خواهی، شکیبایی و بردباری، پاکدامنی، جوانمردی، ورع و تقوا و دیگر صفات از ویژگی‌های حسین محسوب می‌شد. از سرشتی پاک، اندامی زیبا و نیکو، عقل و خردی برتر و توان جسمانی فراوانی برخوردار بود. اهتمام زیاد به انجام عبادات و کارهای نیک، نظیر نماز، حج، جهاد در راه خدا و نیکی و احسان به مردم را افزون بر آن صفات پسندیده، دارا بود. هرگاه در مدینه یا شهر دیگری حضور داشت، مردم آن سامان را از علم و دانش خویش بهره‌مندی می‌ساخت و با عمل خود آنان را به هدایت رهنمون می‌گشت. با اخلاق نکو و پسندیده‌اش در تهذیب مردم می‌کوشید و با سخنان رسا و بلیغ خود، در تربیت دیگران کوشا بود، در برابر فقرا و تهیدستان متواضع و فروتن بود. خلفا بدو ارج می‌نهادند. به یتیمان و محرومان یاری می‌رساند. حق مظلومان را از ستم‌پیشگان می‌ستاند و به پرستش خدای خویش می‌پرداخت و برای انجام حج بیست و پنج‌بار پیاده از مدینه رهسپار مکه شد. حسین (ع) در عصر خویش پیشوای هدایت یافتگان و نور زمین به شمار می‌آمد. سرگذشت زندگی آن بزرگ مرد با انوار فضائل و ویژگی‌های نیکش راهنمای رهپویان و پیروان اوست[۲۴].
  4. محمد رضا مصری می‌گوید: حسین، فرزند دخت رسول اکرم (ص) و پیشوای هدایت یافتگان و امید اهل ایمان بود[۲۵].
  5. به گفته عمر رضا کحاله: حسین بن علی (ع) در فقه و موقعیّت و کرم و بخشش، بزرگ اهل عراق به شمار می‌آمد[۲۶].
  6. عبدالله علایی می‌گوید: در روایات مربوط به امام حسین (ع) آمده است که: وی تصویر ترسیم یافته شمایل جد بزرگوارش رسول خدا (ص) به شمار می‌آمد. پیامبر اکرم (ص) پرتوی از عشق و محبّت و علاقه درونی خود را در مورد حسین (ع) ابراز می‌داشت، تا در فراسوی تصویرش، بدان معنا بخشد و پس از آن به حقیقتی تبدیل شود. همان‌گونه که از پیش با گفتن جمله «من از حسینم» انسانیّتی به جایگاه نبوّت ارتقا یافت و با جمله «حسین از من است» نبوّتی به پایه انسانیّت هبوط نمود. درود بر حسین آن روز که دیده به جهان گشود[۲۷].
  7. عباس محمود عقاد می‌گوید: امام حسین (ع) در هاله‌ای از نور برای‌ مردم نمودار گشت، دیدگان در برابر عظمت آن نور، خاشع گردید. آن بزرگوار به افتخاری نائل آمد که نظیرش را تاریخ عرب و غیرعرب و قدیم و جدید، سراغ نداشت. در جهان خاندانی نظیر خاندان حسین وجود ندارد که شهدایی به تعداد و قدرت و توان و یاد و نام آنان به جامعه تقدیم نماید. برای حسین (ع) همین بس که در تاریخ این دنیا و طی صدها سال، تنها اوست که شهید و فرزند شهید و پدر شهیدان لقب یافته است[۲۸].
  8. عمر ابونصر می‌گوید: این سرگذشت خاندانی از قریش است، که پرچم ایثار و از خودگذشتگی و شهادت و جوانمردی را از شرق تا غرب گیتی به دوش کشیدند؛ سرگذشتی که بخش‌های گوناگونش را با جوانانی تدوین نمود که مانند دیگر مردم نزیستند و چونان سایران نمردند؛ به این دلیل که خداوند، این گروه از آفریدگانش را با قرار دادن نبوّت و وحی و الهام در خانه‌هایشان، بر دیگران فضیلت و برتری بخشید. افزون بر این، بهره عبادت و پرستش افراد عادی را برای این خاندان، نخوانست بلکه آنان را برای آوارگی و شهادت و ارزش‌های والایی چون امر به معروف و نهی از منکر ذخیره ساخت و بر آنان واجب ساخت که تا آخرین فرد دودمانش پرچم‌دار تقوا و خیر و صلاح باشند[۲۹].
  9. عبد الحفیظ ابوالسعود می‌گوید: حسین (ع) سمبل مبارزه آزادگی و جان‌نثاری و شهادت در راه مکتب و آرمان و ذلّت‌ناپذیری در برابر جور و ستم و طغیان حاکمان ستم‌پیشه، تلقّی می‌شد[۳۰].
  10. به گفته احمد حسن لطفی: مرگی که مورد نظر امام حسین (ع) بود از نگاه وی برجسته‌ترین الگوی زندگی به شمار می‌آمد؛ زیرا چنین مرگی راه رسیدن به وصال معبودی محسوب می‌شد که آغاز و فرجام همه‌چیز از آن سرچشمه گرفته و راه پیروزی و جاودانگی به شمار می‌آمد. حسین بن علی (ع) بزرگ‌ترین قهرمانی بود که با مرگ، بر مرگ پیروز شد[۳۱].[۳۲]

منابع

پانویس

  1. الاصابة، ج۱، ص۳۳۳ و سند آن را صحیح دانسته است.
  2. خصال، ص۱۳۶.
  3. بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۲.
  4. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
  5. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
  6. حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۵۰۰.
  7. اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۳.
  8. الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.
  9. الحسن بن علی، از کامل سلیمان، ص۱۷۳.
  10. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۶۸.
  11. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.
  12. بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۴۰.
  13. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
  14. بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۳
  15. اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۳.
  16. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۴۷.
  17. البدایة و النهایة، ج۱۸، ص۱۶۸.
  18. اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹۰.
  19. اعیان الشیعه، ج۴، ق ۱، ص۱۱۸.
  20. الأصابه، ج۱، ص۳۳۵.
  21. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص ۳۵-۳۹.
  22. بحار الانوار، ج۱۰، ص۷۹.
  23. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۳۹.
  24. به کتاب «الحسین»، ج۱، ص۶ و نیز به مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۱ و بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۹۳ مراجعه شود.
  25. الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۷۵.
  26. اعلام النساء، ج۱، ص۲۸.
  27. تاریخ الحسین، ص۲۲۶.
  28. ابو الشهداء الحسین بن علی (ع)، ص۱۵۰، چاپ نجف، مطبعة الغری الحدیثه.
  29. آل محمد فی کربلا، ص۳۰.
  30. سبطا رسول الله الحسن و الحسین، ص۱۸۸.
  31. الشهید الخالد الحسین بن علی، ص۴۷.
  32. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص ۴۰.