عدل الهی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژه‌ای است و انسان بر اساس فطرت خود متمایل به عدالت است. در ادیان الهی بر عدل الهی در داوری‌ها تأکید شده است. براساس آیات و روایات، آسمان و زمین و نظام الهی بر پایه عدل استوار است.

عدل مانند دیگر صفات الهی است، اما به جهت اهمیت آن امامیه و معتزله آن را از اصول دین یا مذهب قرار داده‌اند. متکلمان اسلامی در عدل الهی از مباحثی چون خیر و شر، آفات و بلاها و تفاوت افراد در دنیا بحث کرده‌اند. اهل معرفت نیز عدل را یکی از اسمای الهی می‌دانند که بر اسمای دیگر حکومت می‌کند و میان آنها اعتدال و توازن پدید می‌آورد.

امام خمینی عدالت را از صفات کمالی می‌داند که خداوند بر اساس آن نظام عالم را بنا کرده است. ایشان با اشاره به اقسام عدل الهی و با تأکید بر عدالت در تشریع خاطر نشان ساخته که مقتضای عدالت این است که دین در بیان احکام و قوانین و بیان معارف و حقایق که مقصد اصلی ادیان الهی است، در اوج کمال خود باشد؛ در غیر این صورت نقص در شریعت و خلاف عدل الهی است.

امام خمینی به برخی شبهات در مورد عدل الهی پاسخ داده است ازجمله این شبهات:

  1. شرور و بلایا
  2. تفاوت انسان‌­ها
  3. سعادت و شقاوت
  4. تطابق اعمال با جزاء
  5. شفاعت
  6. عفو الهی.[۱]

معناشناسی

عدل به معنای برابری، مساوات،[۲]استقامت و دادگری[۳] است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق میانه است.[۴] از مصادیق جور ظلم است که به معنای قراردادن هر چیز در غیر محل خود است.[۵] عدل الهی در اصطلاح کلامی، یعنی تنزه حق‌تعالی از فعل قبیح و اخلال در فعل واجب و لازم[۶] و قرار دادن هر شیء در جایگاه خود، همان‌گونه که سزاوار آن است.[۷] عدل الهی از صفات کمالی است که به سبب آن خداوند در مرحله تکوین هر موجودی را به درجه وجودی که قابلیت آن را دارد، می‌رساند[۸] و مقتضای آن در مرحله تشریع، تنزیه حق‌ تعالی از فعل قبیح و مخل به واجب[۹] و در آخرت جزای بر عمل به قدر استحقاق[۱۰] است. امام‌ خمینی عدالت را از صفات کمالی می‌داند که خداوند بر اساس آن نظام عالم را بنا کرده‌ است[۱۱]؛ اما تعریفی از عدالت ارائه نکرده‌ است.[۱۲]

پیشینه

عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژه‌ای است و انسان بر اساس فطرت خود متمایل به عدالت است.[۱۳] عدل الهی از مسائلی است که از دیرباز خداباوران به آن توجه کرده‌اند. با مشاهده بلاها و شروری که در عالم واقع می‌شده‌است، این پرسش برای آنان مطرح بوده که این امور چگونه با عدل الهی سازگارند.[۱۴] برخی مذاهب و فرقه‌ها برای رهایی از این پرسش‌ها شرور را به ظلمت و اهرمن نسبت داده‌اند و خداوند را از آن منزه دانسته‌اند؛ از این جهت به ثنویت معتقد شدند.[۱۵] در ادیان الهی بر عدل الهی در داوری‌ها تأکید شده‌است.[۱۶] در قرآن کریم ظلم از خداوند نفی شده﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۱۷] و از عدالت خداوند در پاداش و کیفر سخن به میان آمده‌ است ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ[۱۸] بر اساس آیات ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ[۱۹]، ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۰] و روایات[۲۱] آسمان و زمین و نظام تکوین و تشریع بر پایه عدل استوار است.[۲۲] عدل مانند دیگر صفات الهی است؛ اما به جهت اهمیت آن امامیه و معتزله آن را از اصول دین یا مذهب قرار داده‌اند.[۲۳] این اصل به عنوان یک اصل اعتقادی در مذهب تشیع مطرح شد[۲۴] و دلیل آن، این است که گروهی از مسلمانان، مانند برخی اشاعره، آزادی و اختیار انسان را انکار کردند. آنان با انکار ادراک حسن و قبح ذاتی و اصل علیت، عدالت الهی را به گونه‌ای توجیه کردند که با هر عملی انطباق می‌یافت. به عقیده آنان انسان قدرت شناخت عدالت را ندارد و هر آنچه خداوند انجام دهد عدل است و فعل خداوند معیار عدالت است و ظلم برای او معنا ندارد.[۲۵] این مسئله دستاویزی برای حاکمان جور شد تا افعال خود را توجیه کنند و آن را مطابق با حکم خداوند بدانند[۲۶]؛ اما عموم شیعه و معتزله با دلایل قطعی عقلی و نقلی عدل الهی را اثبات کردند و نفی اختیار را منافی اصل عدل شمردند و به «عدلیه» معروف شدند.[۲۷]

متکلمان اسلامی در عدل الهی از مباحثی چون خیر و شر، آفات و بلاها و تفاوت افراد در دنیا بحث کرده‌اند.[۲۸] اهل معرفت نیز عدل را یکی از اسمای الهی می‌دانند که بر اسمای دیگر حکومت می‌کند و میان آنها اعتدال و توازن پدیدمی‌آورد.[۲۹] امام‌ خمینی نیز در بحث از اسما و صفات الهی در مصباح الهدایه و تعلیقات فصوص از حَکَمیت عدل و توازن میان اسما و صفات الهیسخن گفته‌است. همچنین ایشان در آثار خود از اقسام عدالت الهی[۳۰] و شبهاتی که دربارهٔ آن مطرح شده[۳۱] بحث کرده‌ است.[۳۲]

اقسام عدل الهی

به عدل الهی از سه منظر توجه شده‌ است:

عدالت در تکوین

عدل الهی اقتضا می‌کند که به هر موجودی کمال لایق آن را بدهد[۳۳]؛ زیرا خداوند تعالی از جهت اینکه "فياض على الاطلاق" است و فاعلیتش تام است، هر یک از ممکنات را به اندازه استعداد ذاتی و حدود ماهوی‌شان از وجود بهره‌مند کرده‌است.[۳۴] امام‌ خمینی نیز تأکید می‌کند اقتضای فیض وجود حق‌تعالی و بسط آن، رساندن هر موجودی به کمال لایق خود و اعطای هر صاحب حقی به حق خود است[۳۵]؛ چنان‌که ایشان از مصادیق عدالت تکوینیِ خداوند را یکسان‌ بودن همه افراد بشر در هدف خلقت و نبود تفاوت میان زن و مرد، سیاه و سفید و نژادهای مختلف شمرده و خاطرنشان کرده‌است نور عدالت الهی بر همه به صورت یکسان می‌تابد و تنها برتری افراد به تقواست.[۳۶].[۳۷]

عدالت در تشریع

خداوند تعالی در نظام جعل و تشریع قوانین، همواره اصل عدالت را رعایت کرده‌است.[۳۸] این بر اساس حکمت و علم خداوند به نیازهای انسان است و بدون این قوانین بشر دچار سردرگمی و هرج و مرج خواهد شد. این قوانین همان شریعت و دین‌اند.[۳۹] امام‌ خمینی نیز با تأکید بر عدالت در تشریع[۴۰] خاطرنشان ساخته که مقتضای عدالت این است که دین در بیان احکام و قوانین و بیان معارف و حقایق که مقصد اصلی ادیان الهی است، در اوج و کمال خود باشد؛ در غیر این صورت نقص در شریعت و خلاف عدل الهی است[۴۱]؛ چنان‌که برای تحقق یک حکومت عادلانه و الهی در جامعه قوانینی بر اساس عقل و عدالت نیاز است تا به واسطه این قوانین عدالت در جامعه استوار گردد و هر گونه تبعیض و ظلم در آن برطرف شود.[۴۲]

افزون بر این لازمه عدالت تشریعی خداوند، چنان‌که برخی اندیشمندان ازجمله امام‌ خمینی خاطرنشان کرده‌اند، اموری چند است، ازجمله:

  1. وجود قدرت در امتثال تکلیف: خداوند به مقدار وسع و قدرت انسان تکلیف می‌کند، چنان‌که برخی آیات به آن دلالت می‌کنند ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۴۳]، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۴۴] و تکلیف به آنچه خارج از قدرت و طاقت انسان است، قبیح و ظلم است.[۴۵]
  2. عدم تکلیف به اطاعت از ظالمان: مقتضای عدالت امر تشریعی نبود امر به اطاعت از ظالمان است؛ زیرا از طرفی خداوند به اطاعت از اولوالامر، امر می‌کند و از طرف دیگر امر به تقوا و پرهیز از فسادِ ظلم[۴۶]؛ از این جهت ممکن نیست «اولوالامر» حاکمان و سلاطین جور باشند که خود رواج‌دهنده فساد و ظلم‌اند و این خلاف عدل الهی است.[۴۷]
  3. وجود اختیار و نبود جبر: عدل الهی اقتضا می‌کند انسان در برابر تکلیف‌هایی که بر عهده او گذاشته شده‌است، مختار باشد و قول به جبر در افعال انسان و مؤاخذه او بر انجام افعالی که در انجام آن مجبور بوده، خلاف عدل الهی است.[۴۸]

در این میان برخی از اشاعره برای رهایی از این پیامد قائل به «کسب» شده‌اند، به این بیان که خداوند خالق افعالبشر است و انسان کسب‌ کننده افعال خود است و قلمرو افعال خداوند غیر از افعال انسان است.[۴۹] امام‌ خمینی با منزه‌ دانستن خداوند از ظلم با چند دلیل قول به جبر را باطل[۵۰] و نظر امامیه در «امر بین الامرین» را ثابت می‌کند[۵۱].[۵۲]

عدالت در جزا

عدل الهی اقتضا می‌کند که جزای الهی برای افراد مطیع و عاصی یکسان نباشد و افراد عاصی مستحق عقاب و افراد مطیع دارای پاداش باشند. نبودن تفاوت میان عاصی و مطیع، ظلم محسوب می‌شود[۵۳] و ظلم، چنان‌که امام‌ خمینی تأکید کرده‌است، برای خداوند محال است، بلکه عدالت الهی اقتضا می‌کند خداوند افراد مطیع را پاداش دهد و افراد عاصی را مؤاخذه کند؛ البته این مؤاخذه بر اساس ابلاغ و رسیدن احکام و تکالیف به بنده و فراهم‌بودن امکاناتِ انجام فعل است و عقاب بندگان بدون ابلاغ احکام و ارسال رسل خلاف عدالت الهی و حکم عقل است؛ چنان‌که آیه ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۵۴] به آن دلالت می‌کند.[۵۵] از این‌رو عدل الهی اقتضا می‌کند افرادی که مستضعف‌اند و از مراکز تمدن دور بوده‌اند و هیچ آگاهی از اسلام ندارند و همچنین افرادی که بر اساس اعتقاد و اطمینان به صحت دین خود، اعمال و تکالیفی انجام داده‌اند و به دین اسلام توجه نداشته‌اند، مشمول عذاب و دخول در جهنم نشوند[۵۶].[۵۷]

شبهات در عدل الهی

چگونگی سازگاری برخی حقایق و واقعیات با عدالت خداوند، موجب پرسش‌ها و شبهاتی شده‌ است؛ ازجمله:

شرور و بلایا

مصیبت‌ها و بلاهایی که انسان بدون خواست و اراده خود می‌بیند، این پرسش را پدیدمی‌آورند که چگونه با عدل الهی سازگارند. برخی متکلمان بر این عقیده‌اند که مقتضای عدل الهی آن است که هر آزار، آسیب و رنجی که به انسان می‌رسد، از طرف خدای تعالی است؛ بنابراین به مقتضای عدالتِ خود، پاداش و عوض همه آن را می‌دهد تا نعمت او بر بندگان برابر شود[۵۸]؛ اما حکمای الهی شرور را اموری عدمی می‌دانند که نیازمند مبدأ و سبب نیست.[۵۹] برخی نیز با تقسیم خیر و شر به خیر محض و شر محض یا غلبه شر و خیر بر دیگری، خیرات را در عالم، غالب بر شرور می‌دانند.[۶۰] امام‌ خمینی بر این اعتقاد است که آنچه واقع می‌شود و بالذات متعلق ارادهحق قرار می‌گیرد، خیر و کمال است؛ اما شرور و نقص‌ها بالعرض و به تبعیت متعلق اراده و قضای الهی واقع می‌شوند[۶۱].[۶۲]

تفاوت انسان‌ها

اختلاف و تفاوت افراد در استعدادها و برخورداری برخی افراد از بعضی نعمت‌ها و محرومیت برخی دیگر از آن نعمت‌ها، مایه پرسش از ناسازگاری آن با عدالت الهی شده‌است؛ مانند اینکه برخی فقیر و برخی غنی متولد شده‌اند یا اینکه برخی انسان‌ها از پدر و مادرِ کافر و برخی از پدر و مادرِ مؤمن متولد شده‌اند، بلکه اختلاف موجودات در اصل خلقت به اینکه چرا برخی انسان و برخی حیوان یا جماد آفریده شده‌اند.[۶۳] اندیشمندان الهی خلقت اشیا را براساس ذات و ماهیت آنها می‌دانند، به این معنا که هر موجودی دارای ذات و ماهیتی معین در علم الهی است، مانند ذات انسان، ذات حیوان و ذات جماد و تعیین ماهیت آنها بر اساس انتخاب نیست و در خلقت اشیا، ماهیت و ذات هر شیء، تنها فیض وجود دریافت می‌کند و این‌چنین نیست که خداوند چیزی را که می‌تواند فرشته یا انسان باشد، انسان خلق کرده‌است، بلکه به ذات و ماهیت او وجود بخشیده‌است؛ بنابراین اختلاف و تفاوت افراد بر اساس ذات و ماهیت آنان در علم الهی است[۶۴]؛ همچنان‌که اختلاف استعدادها نیز بر اساس اختلاف در ذات است و ممکن است یک انسان در ذات خود باهوش و دیگری کم‌هوش باشد.[۶۵] افزون بر اینکه خلق افراد با تفاوت در استعدادها، مطابق با حکمت و بر اساس امور خارج از ذات آنان است و بقای حیات انسان در این عالم و رفع همه نیازهای او متوقف بر اختلاف افراد در استعدادها، توانایی‌ها و علاقه‌مندی به صنایع مختلف است[۶۶] و آنچه نقص در عدالت است، تبعیض میان افراد است نه تفاوت میان آنان.[۶۷]

امام‌ خمینی بر اساس مبنای اصالت وجود، ماهیات و ذات اشیا را مجعول و دارای تأثیر نمی‌داند و معتقد است اختلاف و تفاوت میان افراد بر اساس هویت وجودی و عوارض شخصی آنان است، نه بر اساس ماهیت و لوازم آن بلکه وجودات مختلف به جعل بسیط مجعول‌اند. به اعتقاد ایشان برخی از اختلاف‌ها میان افراد در سعادت و شقاوت بر اساس عوامل خارجی است مانند مواد تشکیل‌دهنده جنین و غذاهایی که پدر و مادر از آن تغذیه می‌کنند و بر اساس پاکی و نورانیت یا ناپاکی و کدورت آنها تغییر می‌کنند و هرچه این مواد در طهارت و نورانیت قوی‌تر باشند، دریافت فیض و مواهب الهی در آن بیشتر است[۶۸]؛ چنان‌که بنابر برخی روایات[۶۹] غذایی که سبب تولد حضرت فاطمه(ع) شده‌است، غذایی بهشتی بوده‌است.[۷۰] همچنین برخی صفات و خصلت‌ها از پدر و مادر نشئت می‌گیرد و برخی کمالات نفسانی یا رذیلت‌های آنان در تشکیل شخصیت فرزند و سعادت و شقاوت او مؤثرند[۷۱]؛ البته این صفات و خصلت‌های موروثی سبب نمی‌شود که افراد در افعال خود مجبور و بی‌اختیار باشند، بلکه افراد در اصل اختیار و اراده و کسب سعادت و کمال مساوی‌اند و تفاوتی از این جهت میان افراد نیست[۷۲]؛ البته این تفاوت افراد سبب تفاوت در مسئولیت و مؤاخذه الهی است، و این مسئولیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی افراد متفاوت است و هرکس که مقام بالاتری دارد مسئولیت بیشتری خواهد داشت.[۷۳].[۷۴]

سعادت و شقاوت

اختلاف افراد در سعادت و شقاوت و ارتباط آن با قضا و قدر الهی و اختلاف افراد در خلق طینت آنان، شبهه چگونگی سازگاری آن با عدالت الهی را پیش آورده‌است. از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان الهی انسان در افعال خود مختار است و سعادت و شقاوت او بر اساس اختیار اوست و این‌چنین نیست که سعادت و شقاوت افراد بر اساس ذات و طینت افراد باشد.[۷۵] اگرچه عوامل درونی و بیرونی در سعادت و شقاوت افراد بی‌تأثیر نیست.

امام‌ خمینی با استفاده از چند اصل اختیاری‌بودن سعادت و شقاوت را اثبات می‌کند:

  1. مناط نیاز به علت، امکان است.
  2. عوارض و اوصاف، ذاتی ماهیات ممکنه نیستند و هرچه از سنخ وجود است غیر از واجب‌الوجود دارای علت است.
  3. ماهیات علت و منشأ اثر نیستند و تأثیر از ناحیه وجود است.
  4. همه کمالات به وجود بازمی‌گردد.
  5. سعادت از جنس وجود و کمالات وجود است و وجود مبدأ خیر سعادت است.
  6. شقاوت اگر به عدم و نقصان بازگردد، مقابل وجود است؛ اما شقاوتی که به جهل مرکب و اخلاق فاسد بازگردد امری وجودی است.[۷۶]

ایشان از این مقدمات نتیجه می‌گیرد سعادت به صورت مطلق و شقاوت در صورت دوم آن، از اموری‌اند که علت دارند و تنها ماهیت و لوازم آن علت نمی‌پذیرند؛ بنابراین مبدأ سعادت و شقاوت، اموری وجودی‌اند که به اختیار انسان بازمی‌گردند و ذاتی انسان نیستند.[۷۷]

از ظاهر برخی روایات مانند « اَلشَّقِيُّ شَقِيٌّ فِي بَطْنِ أُمِّهِ، وَ اَلسَّعِيدُ سَعِيدٍ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»[۷۸] بر می‌آید که گویا سعادت و شقاوت ذاتی افراد است، اما بیشتر اندیشمندان اسلامی آن را به معنای ظاهری آن حمل نکرده‌اند و تفسیرهای مختلفی از آن به دست داده‌اند؛ ازجمله اینکه برخی بطن را ام‌الکتاب یا لوح محفوظ دانسته‌اند؛ به این معنا که سعادت و شقاوت افراد در علم ازلی خداوند موجود است.[۷۹]

امام‌ خمینی معتقد است این روایت را نمی‌توان به معنای عرفی آن معنا کرد؛ زیرا سعادت و شقاوت از کمالات و فعلیاتی است که برای نفوس پیش از تولد محقق نمی‌شود و تنها بالقوه موجود است و از آنجاکه ظاهر روایت خلاف برهان عقلی است، لازم است بر معنای قابل قبول حمل شود.[۸۰] ایشان در تفسیر روایت احتمال‌هایی مطرح می‌کند:

  1. مراد از «بَطْنِ أُمِّهِ» عالم نفس‌الامر است که علم ازلی خداوند است و همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها در آن معلوم است.[۸۱]
  2. مراد از آن مواد غذایی و عنصری تشکیل‌دهنده جنین است که اختلاف در نورانیت و کدورت آنها در سعادت و شقاوت افراد دخالت دارد.[۸۲]
  3. مراد از آن عالم طبیعت است که به منزله رحم برای تربیت افراد است.[۸۳]

تطابق اعمال با جزا

بر اساس آیات فراوان قرآن کریم ﴿إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۸۴]، ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۸۵]، ﴿قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ[۸۶] برخی از کفار و اهل گناهان بزرگ مانند قتل انسان بی‌گناه، در جهنم جاودانه‌اند، در حالی‌که اعمال انسان محدود است و در زمان محدودی واقع شده‌اند، پس چگونه این اعمال می‌توانند سبب خلود و جزای غیر متناهی شوند.[۸۷] برخی متکلمان دلیل خلود اهل جهنم را نیت آنان در انجام دایمی گناهان و مخالفت با حق‌تعالی می‌دانند که این نیت مستلزم طینت و صفات زشتی است و سبب استحقاق خلود این افراد در آتش است.[۸۸]

امام‌ خمینی مانند برخی حکما[۸۹] معتقد است این شبهه با تجسم‌یافتن عین عمل و اتحاد آن با نفس که زوال آن ممکن نیست، حل می‌شود. به اعتقاد ایشان انسان با کسب رذیلت‌ها می‌تواند به یک موجود مجرد شیطانی تبدیل شود؛ همچنان‌که با کسب فضلیت‌ها می‌تواند به مرتبه کامل تجرد عقلانی برسد و این حقیقت و هویت او را تشکیل خواهد داد و از بین‌ رفتنی نیست و بر همان حال، خلود خواهد داشت.[۹۰] در حقیقت انسان‌ها بنابر برخی آیات[۹۱] در آخرت صورت و باطن عمل خود را مشاهده می‌کنند و جزای آنان منطبق بر اعمالشان است[۹۲]؛ البته ممکن است نور فطرت توحید در شخص ظهور کند و آن آتش ملکات را از اثر بیندازد که در این صورت ممکن است در نهایت مشمول عفو و رحمت الهی قرار گیرد[۹۳] و اگر این نور فطرت نیز خاموش شود، شخص راه نجاتی نمی‌یابد و در جهنم جاودان خواهد ماند[۹۴].[۹۵]

شفاعت

مسئله شفاعت شافعان از برخی گنهکاران و مغفرت آنان در روز قیامت، چنان‌که امام‌ خمینی نیز بیان کرده،[۹۶] این پرسش را به وجود آورده‌است که چگونه با عدالت الهی سازگار است.[۹۷] اصل شفاعت از ناحیه خداوند در اسلام ریشه در قرآن ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۹۸]، ﴿وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى[۹۹] و روایات[۱۰۰] دارد و اندیشمندان شیعی در این مسئله ادعای اجماع کرده‌اند[۱۰۱]؛ اما تفسیر محدوده آن مورد اختلاف است

از دیدگاه امام‌ خمینی شفاعت همراه‌شدن نور شافعان به نور مؤمن است و شفاعت شافعان بدون ملاک و میزان نیست[۱۰۲] و شفاعتْ ظهور نور هدایت است و هر اندازه افراد از این نور هدایت در دین استفاده کرده باشند، در آخرت از شفاعت بهره می‌برند.[۱۰۳] شفاعت بدون تناسب میان شفاعت‌کننده و شفاعت‌شونده ممکن نیست[۱۰۴] و لطف و رحمتی از ناحیه پروردگار است که بی‌حساب شامل هر کس نمی‌شود.[۱۰۵] شفاعت با عدل الهی ناسازگاری ندارد؛ زیرا تفاوتی در این مسئله میان افراد نیست و هر کس در این عالم از هدایت رسول خدا(ص) و دیگر شافعان استفاده کند، به همان میزان از شفاعت آنان در آن عالم بهره‌مند خواهند شد.[۱۰۶].[۱۰۷]

عفو الهی

برخی عفو و بخشش خداوند را که به عمل اندکی گناهان بی‌شماری را می‌بخشد، خلاف عدل الهی تصور کرده‌اند. امام‌ خمینی این تصور را ناروا می‌داند؛ زیرا عفو و بخشش الهی در صورتی که از حقوق دیگران صرف نظر کند، خلاف عدالت است؛ در حالی‌که خداوند از حقوق مردم بر یکدیگر نمی‌گذرد مگر اینکه خود افراد از حقوق خودشان صرف نظر کنند. در حقیقت عفو الهی شامل کسانی است که حقوق الهی را زیر پا گذاشته‌اند و از روی جهالت یا عمد گناهانی مرتکب شده‌اند[۱۰۸].[۱۰۹]

منابع

پانویس

  1. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  2. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۴/۲۴۷؛ راغب، مفردات، ۵۵۱.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰.
  4. فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.
  5. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۶۸.
  6. حلی، الباب الحادی عشر، ۶–۸؛ ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۱.
  7. فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۱۷۸.
  8. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۲.
  9. طوسی، الرسائل العشر، ۱۰۳.
  10. مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۰۳.
  11. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.
  12. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  13. جمیل حمود، الفوائد البهیة، ۲/۲۳۷.
  14. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۶.
  15. بغدادی، الملل و النحل، ۹۴؛ بغدادی، اصول الایمان، ۷۰.
  16. کتاب مقدس، تورات، کتاب دانیال، ۴، ۳۷؛ کتاب مقدس، انجیل، مکاشفه یوحنا، ۱۶، ۷.
  17. «این برای کارهایی است که کرده‌اید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
  18. «و روز رستخیز ترازوهای دادگری را می‌نهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسنده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷.
  19. «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.
  20. «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
  21. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۱۰۷.
  22. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۶۰ و ۷۹.
  23. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۶–۸۷.
  24. خواجه‌نصیر، رسائل، ۴۶۶.
  25. کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۶.
  26. جمشیدی، نظریه عدالت، ۲۰۸–۲۰۹.
  27. شبر، حق‌الیقین، ۱/۸۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۴–۴۵ و ۲/۱۴۹–۱۵۰.
  28. صدوق، الاعتقادات، ۶۹؛ فاضل مقداد، الاعتماد، ۷۵.
  29. ابن‌عربی، الفتوحات، ۱/۶۳۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۶۷.
  30. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۱۰۶؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۴.
  31. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۸۱.
  32. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  33. سبحانی، العقیدة الاسلامیه، ۹۸–۹۹.
  34. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۸۴.
  35. امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۵۵.
  36. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳.
  37. سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی، عدل الهی - احمدی امیری (مقاله)| مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  38. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۶۰.
  39. سبحانی، العقیدة الاسلامیه، ۹۸–۹۹.
  40. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۵۹ و ۲۹۰–۲۹۱.
  41. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
  42. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۱۰۶.
  43. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  44. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  45. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۴/۱۵۶؛ امام‌ خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۳۵۸.
  46. نساء، ۵۹.
  47. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۱۰۹–۱۱۰.
  48. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۸/۲۲۷؛ کراجکی، کنز الفوائد، ۱/۱۰۸.
  49. اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ۵۳۸–۵۴۲.
  50. امام‌ خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۲–۳۱۳؛ امام‌ خمینی، الطلب و الاراده، ۳۳–۳۴.
  51. امام‌ خمینی، الطلب و الاراده، ۳۵–۳۶.
  52. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  53. سبحانی، الالهیات، ۴/۱۷۰–۱۷۱.
  54. « ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  55. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۴؛ امام‌ خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۸۷.
  56. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷.
  57. سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی، عدل الهی - احمدی امیری (مقاله)| مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  58. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۳/۴۵۰.
  59. ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، ۴۱۴–۴۱۶.
  60. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۹۷.
  61. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۴۴.
  62. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  63. مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۵۳.
  64. سبزواری، شرح المنظومه، ۲/۲۲۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۵۳–۲۵۴.
  65. فخر رازی، المباحث المشرقیة، ۱/۱۲۴.
  66. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۹–۱۴۰.
  67. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۱۴۳.
  68. امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۰–۸۲.
  69. صدوق، الامالی، ۴۶۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۲/۴۰۹.
  70. امام‌ خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۷.
  71. امام‌ خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶.
  72. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۸.
  73. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۸–۴۹۹ و ۲۱/۴۸۳.
  74. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  75. طباطبایی، المیزان، ۸/۹۷.
  76. امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۳–۷۸.
  77. امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸؛ امام‌ خمینی، الطلب و الاراده، ۶۷–۷۴.
  78. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۲/۱۸.
  79. آملی، المقدمات، ۴۵۳؛ سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۱۶۷.
  80. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۰؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸.
  81. امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۹.
  82. امام‌ خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۷–۸۸.
  83. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  84. «جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  85. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  86. «گفته می‌شود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۲.
  87. مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۷۲.
  88. مجلسی، مرآة العقول، ۸/۱۰۲.
  89. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۸.
  90. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۷۷–۷۸.
  91. کهف، ۴۹؛ زلزال، ۷.
  92. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲–۳؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴.
  93. امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۶.
  94. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۴۵.
  95. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  96. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۷۹–۸۵.
  97. طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۴؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۲۴۵.
  98. «آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.
  99. «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  100. برقی، المحاسن، ۱/۱۸۴–۱۸۵.
  101. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۳۰۵؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۶.
  102. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴.
  103. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۵۰–۱۵۱.
  104. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.
  105. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰۹.
  106. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.
  107. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.
  108. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۸۱.
  109. احمدی امیری، سید علی، مقاله «عدل الهی»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۲۳۷–۲۴۴.