گستره علم معصوم در کلام اسلامی
در زمینه گستره علم معصوم اختلاف است که آیا علم ایشان تام است یا محدود؟ همچنین در معنای تام و محدود سه نظریه وجود دارد: تام به معنای فعلی در مقابل شأنی؛ تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی و تام به معنای احاطه بر تمام علومی که غیر خداوند میتواند به آن احاطه پیدا کند. علم محدود در هر یک از معانی علم تام، معنای خاص همان را خواهد داشت. هر دو گروه برای خود قائلین و ادلهای دارند ریشۀ اختلاف، ظهور متفاوت برخی روایاتی است که در این موضوع نقل شده است؛ لذا اثبات یا نفی تام بودن علوم آنان، بیش از همه به تحلیل و جمعبندی روایات این موضوع وابسته است.
معناشناسی علم محدود و علم تام
در زمینه معنای علم محدود و علم تام معصوم میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- تام به معنای فعلی در مقابل شأنی؛ یعنی معصوم از همه چیز آگاه است و چیزی نیست که اکنون در علم او نگنجد، لذا هیچ علمی نیست که منتظر تحصیلش باشد و به عبارتی بالفعل همه چیز را میداند، به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است.
- تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی؛ تام بودن علم معصوم یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات میداند و علمی که مجمل باشد ندارد.
- تام بودن به معنای این است، تمام علومی که غیر خداوند میتواند به آن احاطه پیدا کند «علم ما كان وما يكون وما هو كائن» را میداند، با قطع نظر از اینکه بالفعل باشد یا بالقوه «لو شاؤوا علموا»، بالتفصیل باشد یا بالاجمال.
علم محدود در هر یک از معانی علم تام، معنای خاص همان را خواهد داشت.
تام یا محدود بودن علم معصوم
میان علمای شیعه دربارۀ قلمرو علوم امامان (ع) دو دیدگاه اساسی وجود دارد:
تام بودن علم معصوم
تام بودن علم امام بدین معناست، هیچ دانشی نیست که برای غیر خداوند ممکن باشد و امام نسبت به آن آگاه نباشد. بنابراین دیدگاه، امام به تمام علوم و جزئیات حوادث جهان و در تمام زمانها در محدودۀ قابل تصور برای غیر خداوند آگاه است امّا تسلیم مقدرات و اوامر الهی است، اصولاً مقام علم و کمالات آنان اقتضا میکند، علم باطنی آنان هیچ تأثیری در تقدیر خود و دیگران نکند و مانند یک بشر عادی در امور خود و دیگران سیر کنند، مگر به آنها اذن داده شود و بخواهند دیگران را هدایت نمایند و یا بدانند که مقدر شده است.
علامه مجلسی در شرح حدیثی تحت عنوان "ائمۀ هدی (ع)" از مرگ خود خبر دارند، مینویسد: "کسانی که از تقدیرات و آینده خبر ندارند مکلفاند که از بلیات و آفات و محذورات و مهالک فرار کنند و خود را به مهلکه نیندازند، اما افرادی که از جمیع حوادث روزگار و سرنوشتِ اشرار و ابرار آگاهند، این تکلیف را ندارند. اگر پیامبران و ائمه (ع) مکلف به فرار از حوادث باشند، نتیجه این میشود که هیچ گاه به گرفتاری، مرض و غیره روبرو نشوند و تقدیرات بر آنها واقع نگردد: اما آنها در بسیاری از موارد گرفتار میشدند، برای این بود که در بسیاری از موارد مکلف نبودند طبق علم باطنی نبوت و امامت عمل کنند"[۱]. البته دانشهایی که لازمۀ مقام خداوند بوده و جز او کسی به آنها آگاه نیست از فرض این بحث خارج است[۲].
بزرگان و قول به تام بودن علم امام
برخی از بزرگان قائل به چنین دیدگاهی بودهاند مانند:
- مرحوم مظفر از جمله کسانی است که قائل به عمومیت علم امام است، وی میگوید: "امام علم حضوری به همه جزئیات حوادث ـ حتی به وقت قیامت ـ دارد، امام همانطور که در خانه خود نشسته است به علم حضوری میداند فلان شخص مشغول دزدی (...) و فلان شخص مشغول خواندن قرآن است؛ امام حتی وقت قیامت و تعداد قطرات باران و زمان و مکان باریدن آن و اوصاف بچههایی که در شکمهای مادرانشان هستند، به علم حضوری میداند؛(...) خلاصه اینکه امام به همۀ حوادث گذشته و آینده و به همۀ موضوعات خارجی علم حضوری دارد"[۳].[۴]
- آیت الله ابوالحسن رفیعی قزوینی در این زمینه نوشتهاند: "... امام قبل از وصول به مقام امامت و ولایت، واجب است احاطه به تمام معقولات و مدرکات را دارا باشد، وگرنه وصول به مقام ولایت و امامت قبل از احاطۀ تمام به معقولات و حوادث، طفره عقلیّه خواهد بود و طفره عقليّه مثل حسّيه، مُحال عقلى است"[۵]. به عقیدۀ ایشان، امام پیش از آنکه امام شود، لازم است احاطۀ کامل به همۀ معقولات و همۀ "ماکان و مایکون و ما هو کائن" تا روز قیامت داشته باشد؛ یعنی شرط امامت امام این است که پیش از رسیدن به امامت، همۀ حوادث گذشته و آینده و حال را بداند و از همۀ امور غیبی و همۀ آنچه قابل درک است آگاه باشد و اگر پیش از رسیدن به امامت از همۀ امور غیبی و همه جزئیات حوادث گذشته و حال و آینده آگاه نباشد ممکن نیست به امامت برسد.
- سید ابوالفضل قمی در کتاب "اُمَراءِ هستی"[۶] و سید محمد علی کاظمینی بروجردی در کتاب "جواهر الولایة"[۷] مینویسند: "علم امام نامتناهی و لایَتَغیّر است". معنای عبارت این است که امام بهطور نامحدود از همه امور غیبی و همه حوادث گذشته و حال و آینده آگاه است و ممکن نیست علمش تغییر کند[۸].
- مرحوم کلینی[۹] و مشهور علما بر اساس یک سلسله روایات میگویند: ائمه(ع) افزون بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ مانند زمان فرارسیدن قیامت یا علم به هفتاد و سومین حرف اسم اعظم[۱۰].
- آخوند خراسانی در این باره چنین میگوید: "آری، کسی که مشمول عنایت خداوند باشد و جان پاکش به عالم لوح محفوظ، که از بزرگترین عوالم ربوبی است و اصل کتاب میباشد، اتصال یابد، حقایق آن چنان که هست نزد او هویدا میگردد؛ همانگونه که چه بسا برای رسول گرامی اسلام(ص) و برخی از اوصیا اتفاق میافتد و بر همه موجودات آن چنان که بودهاند و خواهند شد، معرفت پیدا میکند"[۱۱].
- محمد حسین اصفهانی مقام علمی امام را از آنچه آخوند خراسانی گفتند، هم بالاتر میداند و در تعلیقۀ خود بر کلامِ نقل شده از صاحب کفایه میافزاید: "چرا چنین نباشد، حال آنکه او در سیر خود به سوی عوالم قدسی، با عالم عقل کلی اتصال مییابد و مقام او مقام عقل نخستین میشود که از عالم نفس کلی، که همان عالم لوح محفوظ است، بالاتر است؟![۱۲].
- امام خمینی معتقد است خداوند متعال، انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفریده و او را آیین اسماء و صفات خویش قرار داد. همۀ اسمای حق در نشئۀ انسانی ظاهر گشت و انسان به رتبۀ احاطه و جمع رسید. انسانِ کامل، جامع همه مراتب عقلی، مثالی و حسی بوده و عوالم غیب و شهود و آنچه در آنهاست در او منطوی است، چنانچه خداوند همه اسما را به آدم آموخت. انسان کامل با وحدت خود، واجد همه مراتب غیب و شهود بوده و با بساطتش جامع همه کتابهای الهی است[۱۳].
چنان که ملاحظه شد، برخی اندیشمندان بر این عقیدهاند که احاطۀ علمیِ امام آنچنان گسترده است که حتی شامل: علم الساعه روز قیامت و... نیز میشود و این برخلاف نظر برخی دیگر از علمای قائل به تعمیم علم امام است[۱۴]، آنها با توجه به برخی آیات و روایات و همچنین شواهدی که در زندگی پیشوایان دینی هست میگویند، گرچه امام به همه چیز و حقایق نهان و آشکار علم دارد، اما برخی امور بر او پوشیده میماند و علم آنها فقط مخصوص خداست[۱۵].
البته این نوع علم از ابزارهای امامت بود و برای ایشان ایجاد تکلیف نمیکرد، بلکه امام موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند ایشان در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، با خبر هستند[۱۶].
دلایل تام بودن علم معصوم
برخی از دلایلی که برای تام بودن علوم معصومین(ع) بیان شده است عبارتاند از:
- دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که انبیا و امامان(ع) از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها برقرار است. لازمۀ چنین عصمتی علم غیب وسیع است. به هر حال نبی و امام باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند[۱۷].
- روایاتی که امام را «عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن»[۱۸] میداند. حماد از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: حماد میگوید: من از این فرمایش حضرت مبهوت شدم و به ایشان نگریستم، حضرت خطاب به من سه بار فرمود: «همه اینها را از کتاب خدا میدانم، سپس این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۱۹] سپس باز فرمود: همه اینها را از کتاب خدا میدانم؛ زیرا آن روشنگر همه چیز است و تمام امور را بیان میکند. وضعیت امامان(ع) نسبت به هم دیگر به گونهای است که هر چیزی را یک امام میداند امام دیگر نیز میداند؛ زیرا آنان نور یگانهای هستند و همه متصل به نور محمدی(ص) هستند[۲۰].[۲۱]
- امام حجت خدا و هدایت کننده مردم است. از همین روی باید در تمام لحظات به تمام امور آگاه باشد. لحظه ای غافل شدن او از برخی امور، با وظیفه و حکمت امامت او منافات دارد.
- امام اگر به همه امور در تمام اوقات آگاه نباشد، با دیگرانی که به آن مسائل آگاه نیستند، مساوی میشود یا از کسانی که از آن امور آگاهاند، پایینتر خواهد بود. چنین تصوری نادرست است؛ زیرا واجب است که امام برترین فرد زمان خود باشد. بنابراین او به همه امور در تمام اوقات آگاه است.
- برآوردن حاجات و برطرف کردن گرفتاریهای افراد، به محض نیت کردن افراد و بدون فاصله، نشان میدهد که امام به همه امور احاطه و اشراف دارد؛ زیرا در غیر این صورت، چنین اجابتها و دستگیریهای فوری ممکن نبود.
- آیات و روایاتی که ائمه را گواهان بر بندگان خداوند معرفی میکنند، دلالت دارند که علم امام به همه امور، تام و کامل است؛ زیرا اگر چنین نباشد و امام به برخی امور آگاه و به بعضی جاهل باشد، گواهی دادن او درست نخواهد بود؛ به ویژه که در این آیات و روایات، شهادت، مطلق بیان شده است و مختص زمان یا مکان خاصی نیست. پس امام علم تام و کلی به همه امور در تمام زمانها دارد.
- جهل، نقص است و ائمه از تمام نواقص منزهاند. بنابراین چیزی نیست که ایشان به آن جاهل باشند[۲۲].
- در قرآن آمده است که همه علوم در آن هست: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[۲۳]. در روایات نیز آمده ائمه با به تمام معارف قرآن علم دارند[۲۴]. بنابراین، ائمه اهل بیت به همه امور علم دارند[۲۵].
خلاصه اینکه امام از آنجا که مظهر جمیع صفات جمال و کمال الهیاند، لذا از جانب خداوند، دارای علم غیباند و به همۀ امور احاطه دارند ولی از این نکته نباید غفلت کرد که این نوع علم، در اعمال و رفتار و تکالیف آنان اثری ندارد، زیرا هیچ گاه مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمیدهند[۲۶].
محدود بودن علم معصوم
انبیا و امامان با تعلیم خداوند از علم و علم غیب آگاهاند ولی این آگاهی و ارتباط به این معنی نیست که بالذات به آن عالَم وسیع و نادیدنی کاملاً احاطه داشته باشند و بدون استمداد از خداوند متعال آن جهان را مشاهده کنند، زیرا آنان نیز از حیث وجود و علم محدودیت دارند و در کسب علم محتاج به خداوند متعالاند. امتیاز آنان در این است که میتوانند از نیروی باطن استفاده نمایند و گوهر صیقلی و نورانی وجودشان را به سوی جهان غیب متوجه سازند. در آن هنگام روزنهای از غیب بر رویشان باز میشود و خداوند که مالک غیب و شهود است بدون واسطه یا به وسیلۀ فرشته برخی از مطالب غیبی را بر دلشان القا میکند.
صاحبان این دیدگاه[۲۷] معتقدند تام بودن علوم ائمه(ع) موجه نیست و ضرورتی ندارد امام به همۀ امور جهان به طور جزئی و تفصیلی آگاه باشد. اینان آگاهی امام از غیب را نه تنها شرط برای امامت نمیدانند، بلکه آن را محدود به بعضی از موضوعات خارجی و رویدادها و حوادث میدانند. حتی ایشان قائلند[۲۸] ممکن است پیامبر یا امام سهو و نسیان هم داشته باشد؛ البته در آنچه که از جانب خداوند برای مردم بیان میکنند، نباید سهو داشته باشند، اما در غیر آن جایز است که فراموش کنند یا سهو کنند[۲۹].
بزرگان و قول به محدود بودن علم امام
شیخ مفید درباره محدود بودن علم امام مینویسد: "اجماع شیعه تنها بر علم امام(ع) بر احکام شرع منعقد است و لزومی ندارد به تمامی وقایع و جزئیات به تفصیل آگاه باشد، لذا اطلاق در علم امام را نمیپذیریم. و هرکس چنین قائل شد؛ بدون دلیل و مدرک سخن گفته است"[۳۰]. وی در جایی دیگر میگوید: امامان(ع) از ضمایر بعضی از بندگان آگاه بودند و از هرچه باید بشود، پیش از شدن آن خبر داشتند؛ ولی این صفت واجبی در آنان، یا شرطی لازم برای امامت نیست، (...) و اما به صورت مطلق گفتن که امامان از غیب آگاهاند، خطایی آشکار است، چه این صفت تنها مخصوص کسی است که به خود از چیزها باخبر است، نه به علم مستفاد، و این جز مخصوص خدای عزوجل نیست[۳۱].
شیخ مفید معتقد است[۳۲] این گونه نیست که امام همیشه و همواره به همۀ حوادث و پیش آمدها علم داشته باشد، برای نمونه وی در پاسخ به این پرسش که: آیا امام علی(ع) و امام حسین(ع) از زمان و مکان شهادت خویش علم داشته است؟ و اگر داشته، چگونه رفتن به مسجد و کربلا توجیه میشود؟ میگوید: اجماع شیعه تنها بر علم امام بر احکام شرع منعقد است[۳۳].
ایشان در کتاب المسائل العُكبریّه میفرماید: "... هرگز علمای شیعه اجماع نکردهاند که امام همه حوادث آینده را بدون استثناء میداند و اگر کسی بگوید: امام همه حوادث را بدون استثناء میداند، این را قبول نداریم و گوینده آن را تصدیق نمیکنیم"[۳۴].[۳۵]
برخی از علما همچون سید مرتضی و میثم بحرانی[۳۶] بر این عقیدهاند که امام به احکام شرعی و امور مربوط به دین علم دارد، اما علم فعلیِ وی تنها به کلیات احکام و معارف است و نمیتواند به تفصیل، به تمامی جزئیات امور و احکام بالفعل آگاهی کامل داشته باشد. سیدمرتضی[۳۷] از کسانی است که قائل به محدودیت علم امام بوده و میگوید علم امام شامل تمام موضوعات نمیشود. برخی از کسانی که جملۀ سید مرتضی را نقل کرده و بر ایشان اشکال نگرفتهاند، روشن است این نظریه را قبول دارند[۳۸].
شیخ صدوق[۳۹] نیز از جمله کسانی است که قائل به محدودیت علم امام است و مدعی است تمامی امامیه غیر از غلات با او موافق هستند. برخی دیگر از علما مانند صاحب جواهر[۴۰]، میرزای قمی[۴۱]، کراجکی[۴۲] و... نیز قائل به محدودیت علم امام هستند[۴۳].
شیخ حر عاملی در این زمینه گفته است: "علم و آگاهی امامان(ع) به حکم همۀ افراد، شبهه در موضوعات یا معلوم نیست یا معلومالعدم است، یعنی یقین داریم که امامان(ع) علم حضوری به احکام همۀ جزئیات در موضوعات ندارند، زیرا چنین علمی از شعب علم غیب است، که به ذات خداوند اختصاص دارد، هر چند امامان(ع) نیز به مقدار نیازشان از غیب باخبرند و چنانچه اراده نمایند از امری یا موضوعی آگاه شوند، بر چنین کاری قادرند"[۴۴].[۴۵]
دلایل محدود بودن علم معصوم
عمده دلیلی که این گروه ارائه کردهاند، آیاتی از قرآن کریم و روایاتی از امامان(ع) است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- آیات و روایات دال بر اختصاص بعض علوم به خداوند: بر اساس برخی از آیات و روایات خداوند بعضی از علوم غیبی را برای خود برگزیده و احدی از مخلوقات، اعم از ملائکه مقرب و پیامبران و غیر اینها از آن اطلاع ندارد. در سوره لقمان چنین آمده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فىِ الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّا ذَا تَكْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِى نَفْسُ بِأَىّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُ﴾[۴۶] بر طبق این آیه علم پنج چیز، علم به قیامت، آگاهی از وقت بارش باران، شناسایی فرزند در رحم زن، سرانجام اکتساب در آینده و علم به مردن اشخاص در چه سرزمینی، به خداوند اختصاص دارد و احدی از مخلوقات الهی اطلاعی از آنها ندارند. روایات ذیل آیه هم همین مطلب را اثبات میکنند:
- امام صادق(ع) فرمودند: "پدرم به من فرمود: آیا تو را از پنج چیز خبر ندهم که خداوند هیچ یک از بندگانش را از آن آگاه نکرده است؟ گفتم بلی؛ فرمود: همانا علم به روز قیامت نزد خداست و اوست که باران را میفرستد و از آنچه در رحمهای زنان است آگاه است و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد و کسی نمیداند در چه سرزمینی خواهد مرد، همانا خداوند دانای آگاه است"[۴۷].
- و یا اصبغ بن نباته میگوید از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم میفرمود: "همانا برای خداوند دو نوع علم است، علمی که در غیبش برگزیده است، پس پیامبری از پیامبران و فرشتهای از فرشتگانش بر آن آگاهی ندارند و آن گفتار خداوند است که فرموده: "آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداوند است، و اوست که باران میفرستد و آنچه در رحم زنان است میداند و کسی نمیداند که فردا چه به دست میآورد و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد! خداوند عالم آگاه است"[۴۸].
- بر اساس برخی از روایات، خداوند بعضی از علوم را از همۀ آفریدههایش اعم از فرشتگان، انبیا، اولیاء و ائمه(ع) مخفی کرده است مانند:
- امام صادق(ع) فرمودند: "همانا برای خدای تبارک و تعالی دو علم است: یکی علمی است که فرشتهها و پیغمبران و رسولان را بر آن آگاه نموده و ما همه آن را میدانیم، و دومی علمی است که ویژۀ خود ساخته و چون نسبت بدا برای وی رخ دهد، ما را آگاه سازد و بر امامان(ع) پیش از ما هم عرضه شود"[۴۹].
- در روایتی دیگر حمران بن اعین از امام باقر(ع) نقل میکند فرمودند: "همانا خدای عزّوجلّ دانا است به آنچه از خلقش نهان است، نسبت به آنچه در علمش تقدیر میکند و حکم میدهد پیش از آنکه آن را بیافریند و به فرشتگانش افاضه کند. ای حمران، این علمی است که در نزد او محفوظ است و نسبت به آن مشیت دارد، هرگاه بخواهد طبق آن حکم دهد و گاهی به آن بدا حاصل شود و به مورد اجرا نگذارد و اما علمی که خدای عزّ و جلّ آن را تقدیر و حکم و امضاء فرموده، علمی است که اولاً به رسول خدا(ص) رسیده و سپس به دست ما رسیده است"[۵۰].
- بیشترین دلیلی که این گروه به آن استدلال کردهاند روایات افزایش پذیری علم معصوم است بدین صورت که از روایات متعددی استفاده میشود، علم پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به منبعی اتصال دارد که پیوسته در حال ازدیاد است. علوم الهی به تدریج در طول زندگیشان به آنان عطا میشده است و حتی این ازدیاد در عالم آخرت هم برای آنها محفوظ است، بنابراین علوم آنان را میتوان افزایشپذیر دانست. اگر علوم آنان تام و بینقص میبود، فراگیری دانش به شیوههای مختلف مثل الهام، شهود و... معنایی نداشت و تکرار علوم پیشین میبود؛ در حالی که این موارد شیوههای انتقال علوم الهی به آنان است. هر علمی که به امامان(ع) افاضه شود ابتدا به پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین(ع) اعطا میشود، سپس به هر یک از امامان بعدی. این افزایش پذیری به اندازهای مهم است که امامان(ع) به اصحابشان فرمودهاند، اگر این افزایش نباشد علم ایشان پایان مییابد[۵۱]. حال این افزایش علم گاهی در شبهای جمعه است، گاهی در شب قدر و یا در طول ایام سال[۵۲]. برخی از این روایات عبارتاند از:
- امام صادق(ع) فرمودند: "علم آن است که شب و روز زیاد میگردد و از جانب خداوند به ما افاضه میشود"[۵۳].[۵۴]
- زراره میگوید از امام باقر(ع) شنیدم میفرمودند: "اگر بر علوم ما اضافه نمیشد تمام میگشت». زراره گفت: "بر علوم شما چیزی اضافه میشود که رسول خدا(ص) آن را نمیدانسته؟" فرمودند: «اگر بخواهد چیز تازهای بر علوم ما اضافه شود، اولاً بر رسول خدا(ص) عرضه میشود، سپس بر امامان(ع) یکی پس از دیگری، تا به ما منتهی شود"[۵۵].[۵۶]
- امام صادق(ع) به "ابی یحیی صنعانی" فرمود: "ای ابایحیی برای ما در شبهای جمعه شأنی است از شئون؛ در این شبها ارواح انبیای گذشته و ارواح اوصیای گذشته و روح امامی که زنده است را به آسمان برند تا به دور عرش خداوند هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستونهای عرش دو رکعت نماز بخوانند و سپس آنها را به بدنهای خود برگردانند، آن گاه انبیا و اوصیا لبالب از شادی شوند و امامی که در میان شما است، انبوه فراوانی در دانش او افزوده شود"[۵۷].[۵۸]
- تفاضل بین امامان(ع): در روایاتی از تفاضل علمی بین امامان(ع) خبر داده شده است هر چند در علم حلال و حرام، وجوب اطاعت، امر و نهی و شجاعت یکسان هستند؛ چنین روایاتی، این مطلب را اثبات میکنند که علوم ایشان تام و کامل نبوده است. امام صادق(ع) فرمودند: "همه ما در اطاعت و امر امامت یک حکم داریم و بعضی از ما از برخی دیگر داناترند"[۵۹]. اینگونه روایات ـ که بیانگر برتری علمی برخی از ائمه بر برخی دیگرند ـ کامل بودن علوم ایشان را نفی میکنند؛ زیرا در فرض کامل بودن علوم آنان، تمایز علمی در کار نخواهد بود.
- روایاتی که از عدم علم امامان(ع) به برخی از موضوعات حکایت میکند و این نشان دهندۀ محدودیت علم ایشان است:
- در روایتی ابوبصیر از امام صادق(ع) سؤال کرد:میگویند شما تعداد قطرههای باران، شمار ستارگان، تعداد برگهای درختان، وزن آب دریا و شمار ذرات خاک را میدانید!" امام دستان خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: "منزه است خداوند! منزه است خداوند! نه؛ به خدا قسم! اینها را جز خداوند نمیداند"[۶۰].[۶۱]
- در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است: "تمام علم نزد خداوند است؛ اما آنچه چارهای از آن برای بندگان نیست، نزد اوصیاء است". روایت بر این مطلب دلالت دارد که تمام علوم فقط نزد خداوند است و تنها مقداری از آن در اختیار امامان(ع) قرار دارد که برای هدایت و راهنمایی انسانها مورد نیاز است و مقتضای مقام امامت آنان به شمار میرود[۶۲]
- در روایتی آمده است، امام کاظم(ع) یکی از خدمتکاران خود را فرستاد تا تخم مرغ بخرد، آن جوان، یک یا دو تخم مرغ خرید و در بین راه با آنها قمار بازی کرد. سپس به نزد امام آمد. امام آن تخم مرغ را خورد. یکی دیگر از خدمتگزاران، از قمار آن فرد خبر داد؛ امام طشتی طلبید و غذای خورده شده را بالا آورد[۶۳].
جمع بندی میان ادله تام یا محدود بودن علم معصوم
ریشۀ اختلاف، ظهور متفاوت برخی روایاتی است که در این موضوع نقل شده است. لذا اثبات یا نفی تام بودن علوم آنان، بیش از همه به تحلیل و جمعبندی روایات این موضوع وابسته است. در جمع بندی میان روایات تام بودن علم امام و روایات افزایش پذیری علم ایشان چندین پاسخ داده شده است مانند:
- روایاتی که از تمامیت علوم امامان خبر میدهند به علوم اجمالی نطر دارند منتها تفصیل اینها در طول زندگی امام به روشهای مختلفی مانند الهام، تحدیث و... به دست میآید[۶۴].
- روایاتی که میگویند علم امام تام است بحث از فعلی بودن علم امام دارند و روایاتی که علم امام را افزایش پذیر میدانند نگاهشان به شأنی بودن علم امام است و اینکه هرگاه اراده کند از علم غیب آگاه میشود.
- بخشی از علوم ایشان تام و کامل و بخشی دیگر افزایش پذیر است، بخش افزایش پذیر مربوط به علوم حادث و علوم کمالی امامان مربوط میشود و علم تام به موضوعات دینی[۶۵].
- شاید بتوان گفت: علومی که هر روز و هر ساعت پدیدار میشود، به فعالیت بینهایت خدا اشاره دارد و تأثیر این فعالیت در وجود امامِ وقت که سرپرست عموم عالم امکان و به خصوص عالم انسان است، افزایش درجات علمی و کمالی اوست. آیه شریفۀ ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾[۶۶] بیانگر وسعت تدبیر و فعالیت خدا در عالم امکان است و اینکه میفرماید: "از فراز آسمانها تا زمین" بر این امر دلالت دارد که جلوههای تازه و تدبیر بیپایان خدا در هر شب و روز و هر ساعت، تحقق مسائل تازهای است در عالم هستی که تعلق علمی و دستوری به امام وقت دارد و به عبارت دیگر، به دفتر اداره او تحویل میشود، از این نظر است که امام میفرماید شگفت این جاست که هر روز و هر شب و هر ساعت، علم تازهای در کار است. این علم تازه همان گزارش جدید جلوههای خدا یا به تعبیر قرآن مجید تدبیرهای خداست در عالم امکان که به امام وقت میرسد و این با اصل کلی تکامل هم مطابق است و همین موضوع سر این است که خاتم انبیا و بلکه ائمه معصومین از همه انبیای گذشته افضل هستند، ولی در موضوع تفاوت مراتب میان ائمه و نیز تفاوت مرتبه پیغمبر و ائمه باید گفت: کلهم من نور واحد[۶۷].[۶۸]
- منظور از علم تام امام، علم، نسبت به مخلوقات است و منظور از افزایش علم در شبهای جمعه یا قدر یا در طول سال، مربوط به علم ایشان به خداوند است؛ زیرا ذات خداوند نامحدود است و معرفت به او پایان ندارد. لذا در هر شب جمعه روح امامان(ع) به طواف عرش الهی میرود و در آنجا علمشان به ذات خدا افزوده میگردد. در این زمینه در روایتی میخوانیم: محمد بن سلیمان دیلم از پدرش نقل میکند به امام صادق(ع) گفت: "قربانت من از شما شنیدم که چند بار فرمودید اگر نباشد که ما به علم خود بیفزاییم آن چه داریم به آخر رسانیم" امام فرمود: "اما احکام حلال و حرام را خداوند تمام و کمال بر پیامبر خود نازل کرده و به امام نیز دانش جدیدی افزوده نشود". محمد بن سلیمان عرض کرد: "پس این زیادی چیست؟" امام فرمود: "در چیزهایی دیگر است جز حلال و حرام"[۶۹].[۷۰]
- برخی گفتهاند، افزایش علم امام دو معنا دارد:
- نوعی از علومی که دائماً به امام(ع) افزوده میشود، همان سیر نفس امام در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است. طبق روایات در شبهای جمعه امامان(ع) به عرش الهی میروند و بازمیگردند و بر قلوبشان علومی خاص افاضه میشود؛ شاید این علوم از این دست باشد.
- نوع دیگر از علومی که افزوده میشود، علم به حقائق مادی و خصوصیات عالم طبع است که به تناسب شرائط زمان و مکان از باطن امام بر ظاهر تنزل میکند، و امام بدان تفصیلاً و در عالم ظاهر آگاه میشوند. این علوم در قالب انواع گوناگونی از مکاشفات سمعی و بصری و غیرحسی برای ائمه تحقق پیدا میکند[۷۱].
- یا اینکه آنها همۀ این امور را میدانند اما بالقوه نه بالفعل، یعنی هرگاه اراده کنند چیزی را از اسرار غیب بدانند خداوند به آنها الهام میکند و یا قواعد و اصولی نزد آنهاست که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب میشود و میتوانند هر چیزی را از اسرار غیب بدانند و... .
- منظور از آگاهی معصومین(ع) از علم غیب آگاهی از مسائلی است که به نحوی با هدایت بشر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد، بنابراین آنها از تمام معارف و احکام و تواریخ انبیاء و مسائل آفرینش و حوادث گذشته و آینده تا آنجا که به هدایت انسانها ارتباط دارد بالفعل آگاهاند، اما ضرورتی نیست که خارج از این دایره برای آنها قائل شویم.
- آنها به تمام اسرار غیب آگاهاند ولی آگاهی بر اصول کلی است. در همه جا کلیات را میدانند در حالی که علم به تمام کلیات و جزئیات عالم، مخصوص خداوند است.
- علم آنها به همۀ حقایق عالم است، ولی در ارتباط با "لوح محو و اثبات" در حالی که علم خداوند به تمام حقایق در ارتباط با لوح محفوظ است[۷۲].
دیدگاه ابن قبه رازی درباره گستره علم معصوم
ابن قبه رازی قائل به علم مطلق برای امام نیست و گستره علم امام را در محدوده دین و معرفت به احکام خداوند میداند. او معتقد بود علم امام، علم به دین و احکام دین[۷۳] یا به طور کلی علم به حلال و حرام است[۷۴]. چون وی امام را مترجم کتاب الهی میدانست[۷۵]، علم امام را فقط در حوزه علم به دین تبیین میکرد[۷۶]. او اعلمیت امام را در همین قلمرو معرفی مینمود[۷۷]. ابن قبه رازی در این باره میگفت: "و الإمامة لا يتم أمرها إلّا بالعلم بالدين و المعرفة بأحكام ربّ العالمين"[۷۸]. او در شرح و بسط این گزاره میگوید امام باید علم دین را تمام و کمال بداند تا در موارد اختلاف و منازعه در تأویل کتاب و سنت تمسک به گفته وی ممکن باشد؛ امام اگر در چنین جایگاهی نباشد، امین بر قرآن کریم نخواهد بود و نمیتوان او را از اشتباه ایمن دانست و ممکن است ناسخ را در مکان منسوخ و محکم را در جای متشابه و مستحب را در محل واجب قرار دهد و اگر چنین باشد حجت و سایر خلایق برابر خواهند بود. ابن قبه رازی در توضیح بیشتر این نکته یادآور میشود که اگر معرفت امام در حوزه دین ناقص باشد، مرتکب اشتباهات و غلطهای بسیاری میشود که رجوع به آرای او را با دشواری روبهرو میکند[۷۹]. او لزوم علم کامل امام به دین را مسئلهای واجب و عقلی میداند[۸۰].
این نظریه ابن قبه رازی بر این مبناست که وی تنها راه رسیدن به حقیقت دین در همه موضوعات مانند نماز، حج، زکات تا امامت را نص و توقیف میداند[۸۱] و راه دست یافتن به این نصوص ائمه هستند؛ از اینرو نباید در حیطه علم امام هیچگونه جهل و نقصی باشد؛ در غیر این صورت تمسک به قول او امکانپذیر نمیباشد و حجیت قول امام با مشکل مواجه میشود[۸۲].
ابن قبه رازی معتقد بود چون پیامبر دستور داده است به عترت متمسک شویم، عقل، عرف و سیره دلالت دارد مقصود پیامبر اکرم اندیشمندان عترت است و نه جاهلان آنان، نیکان و پرهیزکاران آنان را اراده کرده، نه غیر آنها را. پس آنچه بر ما واجب و لازم است، آن است که به عترت بنگریم و کسی را برگزینیم که عالم دین باشد، عقل و فضل و حکمت داشته باشد، زاهد در دنیا باشد، پس به او اقتدا کنیم و به قرآن کریم و او متمسک شویم[۸۳]. ابن قبه رازی بر پایه همین مبنای بنیادی در بحث علم امام را کسی میداند که اهل رأی و قیاس و اجتهاد نباشد[۸۴]؛ زیرا لازمه تکامل علم امام در همه امور دین اقتضا میکند که منابع علم وی الهی / فراانسانی باشد و چنین کسی الزاماً نیازمند روشهای بشری مانند قیاس و اجتهاد نیست. وی علم ائمه را در کنار فضل آنان از اموری میداند که امامتشان را به اثبات میرساند و مخالفان را با تحدی رویاروی میسازد[۸۵].[۸۶]
پرسشهای وابسته
منابع
- میرزایی، عباس، ابن قبه رازی
- هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود
- هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی
- لاری، سید عبدالحسین؛ آگاهیهای آسمانی
- بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی
- جمعی از نویسندگان، علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی، دوفصلنامه حوزه
- موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
- لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف
- کرمزاده، علی، بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید
- غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید
- رستمی، محمد زمان، آلبویه، طاهره، علم امام
- مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل
- صالحی نجفآبادی، نعمتالله، اقوال علما در علم امام، علم امام
- رنجبر، محسن، بررسی علم امام حسین به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی
- امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام
- محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، فصلنامه شیعهپژوهی
- امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت
- عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- منصوری، خلیل، بیکرانگی علم امام معصوم، وبگاه سماموس
- وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)
- جزائری، سید محمود، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۲۴
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ۳۷؛ لاری، سید عبدالحسین؛ آگاهیهای آسمانی؛ جمعی از نویسندگان، علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی، دو فصلنامه حوزه، ش ۵۴؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۸۴.
- ↑ مظفر، محمدحسین، علم امام.
- ↑ ر.ک: صالحی نجفآبادی، نعمتالله، اقوال علما در علم امام، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۳؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳.
- ↑ این قسمتی است از مکتوبی که ایشان در پاسخ بعضی از اهل منبر قم نوشتهاند.
- ↑ امراء هستی، ص ۲۲۴.
- ↑ جواهرالولایة، ص ۳۲۱.
- ↑ ر.ک: صالحی نجفآبادی، نعمتالله، اقوال علما در علم امام، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۳.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱.
- ↑ ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص ۲۷۹.
- ↑ غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۱، ص ۶۶۳.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمۀ سيد احمد فهری، ص ۱۶ و ۱۷.
- ↑ لواسانی، نور الافهام فی علم الکلام، ج ۲، ص ۹۷.
- ↑ ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳.
- ↑ ر.ک: رنجبر، محسن، بررسی علم امام حسین به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۵۲، ص ۹۷ ـ ۱۰۱.
- ↑ ر.ک: لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، ش ۴۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۶۱
- ↑ «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ «نحن و الله نعلم ما في السموات و ما في الأرض و ما في الجنة و ما في النار و ما بين ذلك، قال فبقيت أنظر اليه فقال: يا حماد ان ذلك في كتاب الله ثلث مرات قال: ثم تلا هذه الآية: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ» آية من كتاب الله فيه تبيان كل شيء»؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۷۳.
- ↑ ر.ک: منصوری، خلیل، بیکرانگی علم امام معصوم، وبگاه سماموس.
- ↑ رساله ای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام، در: محمد حسن نادم، علم امام (مجموعه مقالات)، ص۶۸۰ ـ ۶۸۳
- ↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۶۹-۱۵۷. روایات ۱، ۴، ۹ و ۱۰ این باب، دارای سند صحیح و روایت ۸ موثق است. همچنین ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص-۱۹۶۱۹۳.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۵۰۵-۵۰۶.
- ↑ ر.ک: امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام.
- ↑ مانند: شیخ مفید؛ المسائل العكبریة ص۶۹ ـ ۷۰؛ محمد بن على کراجی، كنز الفوائد ج۱؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹ باب السهو فی الصلاه و سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الامامیه، ص۴۹۴ و... .
- ↑ طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۰.
- ↑ ر.ک: لاری، سید عبدالحسین؛ آگاهیهای آسمانی، ص ۴۶ ـ ۴۹؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل، ۸۷ ـ ۸۹؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ۳۷؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی؛ جمعی از نویسندگان، علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی، دو فصلنامه حوزه، ش ۵۴؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، المسائل العکبریه، مسأله ۲۰، ص۷۰
- ↑ ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج ۲، ص ۳۸۱؛ رنجبر، محسن، بررسی علم امام حسین به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۵۲، ص ۹۷ ـ ۱۰۱.
- ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۷۰.
- ↑ ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۳۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۵۷.
- ↑ ر.ک: صالحی نجفآبادی، نعمتالله، اقوال علما در علم امام، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۳.
- ↑ بحرانی، شرح نهج البلاغه، ص ۶۷.
- ↑ الانتصار فی انفرادات الامامیه، ص۴۹۴. برای اطلاع از دیدگاه سید مرتضی در باره عدم گستردگی علم امام رجوع شود به دیگر آثار سید از جمله: تنزیه الانبیا ص۱۸۰ و کتاب الشافی ص ۱۸۸.
- ↑ ر.ک: لاری، سید عبدالحسین؛ آگاهیهای آسمانی، ص ۴۶ ـ ۴۹؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۵۹، باب السهو فی الصلاه.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۱، ص ۱۸۲.
- ↑ قوانین الاصول، ج ۱، ص ۲۲۶.
- ↑ کنز الفوائد، ج ۱، ص ۲۴۵.
- ↑ ر.ک: لاری، سید عبدالحسین؛ آگاهیهای آسمانی، ص ۴۶ ـ ۴۹.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، الفوائد الطوسیه، ص ۵۲۰.
- ↑ ر.ک: موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: قَالَ لِی أَبِی أَ لَا أُخْبِرُکَ بِخَمْسَةٍ لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج ۱، ص ۲۹۰، ح ۴۹.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ [يَعْلَمُهُ] الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص ۱۱۱.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عِلْمَیْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَیْهِ مَلَائِکَتَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَیْهِ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِکَ وَ عَرَضَ عَلَی الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ کَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۵.
- ↑ ر.ک: موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
- ↑ «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۴ و ۲۵۵.
- ↑ ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۸۷؛ منصوری، خلیل، بیکرانگی علم امام معصوم، وبگاه سماموس؛ محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۱؛ رستمی، محمد زمان، آلبویه، طاهره، علم امام؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟؛ کرمزاده، علی، بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص ۶۴.
- ↑ «قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۳۸، ح ۱.
- ↑ ر.ک: امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام.
- ↑ «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۵.
- ↑ ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۸۷؛ غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ص ۳۳۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي يَا أَبَا يَحْيَى إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الشَّأْنُ قَالَ يُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَوْتَى ع وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ رُوحِ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى تُوَافِيَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفُ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَى الْأَبْدَانِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِيرِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ ر.ک: رستمی، محمد زمان، آلبویه، طاهره، علم امام؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)؛ محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص ۴۷۲.
- ↑ «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّهُمْ یَقُولُونَ! قَالَ: وَ مَا یَقُولُونَ قُلْتُ یَقُولُونَ تَعْلَمُ قَطْرَ الْمَطَرِ وَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ وَرَقَ الشَّجَرِ وَ وَزْنَ مَا فِی الْبَحْرِ وَ عَدَدَ التُّرَابِ، فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ، وَ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا یَعْلَمُ هَذَا إِلَّا اللَّهُ»؛ رجال الكشی (إختیار معرفة الرجال)، ص ۲۹۹.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۶۰۳.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲؛ کرمزاده، علی، بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص ۶۴.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲.
- ↑ «کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر میکند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا میرود» سوره سجده، آیه ۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۴.
- ↑ ر.ک: رستمی، محمد زمان، آلبویه، طاهره، علم امام.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۴۸۹.
- ↑ ر.ک: رستمی، محمد زمان، آلبویه، طاهره، علم امام، ص ۸۵ ـ ۹۰؛ جزائری، سید محمود، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ر.ک: وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام(تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح).
- ↑ ر.ک: مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل، ۸۷ ـ ۸۹.
- ↑ ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹، ۱۰۷، ۱۱۵ و ۱۲۰.
- ↑ ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۲.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴-۹۵.
- ↑ ر.ک: ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، نقض الاشهاد، ص۹۴.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۹ و ۱۱۵.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الأشهاد، ص۹۵.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۰.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۰۹، ۱۱۸ و ۱۲۰.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۵۰-۱۵۲.