آزادی اجتماعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آزادی - که نوعی حق و تکلیف به شمار می‌رود - از آن جهت که مکلف، خودِ شخص است، درباره خود یا دیگران نسبت به او بر دو قسم است: آزادی معنوی و آزادی اجتماعی. آنجا که انسان مکلف است که خود را برده و بنده خرافات فکری یا هواهای نفسانی قرار ندهد آزادی جنبه درونی و باطنی دارد و آنجا که دیگران نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندی ایجاد نکنند آزادی جنبه خارجی و بیرونی دارد[۱].

در تعریف آزادی معنوی گفته شده است، آزادی از خود است و آزادی اجتماعی، آزادی از بندگی دیگران و به ویژه حکومت است. آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... آزادی انسان است از قید و اسارت خودش[۲].

بحث آزادی معنوی، مقدمه‌ای برای رسیدن به آزادی اجتماعی است.

بنابراین، برای دریافت و دست‌یابی به آزادی واقعی اجتماعی، انسان‌ها باید نخست از درون خود آزاد گشته و بنده و برده شهوات و مادیات و دلبستگی‌های دنیوی نباشند.

با تقسیم آزادی به معنوی و اجتماعی، می‌توان طبقه‌بندی تقریباً کاملی از آزادی ارائه داد که هم جنبه‌های درونی و معنوی که به خود افراد مربوط می‌شود را دربر می‌گیرد و هم ابعاد بیرونی و اجتماعی را شامل می‌شود. آنچه امروزه در دنیا مقدس و ارجمند است، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است؛ اما به نظر، آزادی معنوی زیربنا و بنیاد آزادی‌های اجتماعی است. از این‌رو باید تأکید بسیاری بر آزادی معنوی داشت و آزادی معنوی را در اولویت قرار داد. البته فقدان آزادی‌های اجتماعی یکی از گرفتاری‌های بشر در طول تاریخ بوده است. یکی از مقاصد انبیا به طور کلی و قاطع این بوده است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی‌ها و بردگی‌های اجتماعی و سلب آزادی‌هایی که در اجتماع مشاهده می‌شود مبارزه کنند[۳]. برای اثبات آزادی اجتماعی در دین می‌توان از آیه ۶۴ سوره آل عمران بهره گرفت که می‌گوید: در مقام پرستش، جز خدای یگانه، چیزی را پرستش نکنیم؛ نه مسیح را و نه اهرمن را و هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خودش قرار ندهد و هیچ کس دیگری را ارباب و آقای خودش نداند[۴].

با چنین منظری، آزادی اجتماعی مقدس است، همچنان که دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را مقدس می‌شمارد؛ اما آنچه بیش از آزادی اجتماعی ارزش دارد، آزادی معنوی است. پیامبران آمده‌اند تا افزون بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی عطا کنند. آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی ممکن نیست. درد امروز جامعه بشری این است که بشر امروز خواستار آزادی اجتماعی است اما در پی آزادی معنوی نیست. آزادی را جز از طریق نبوت، انبیا، دین، ایمان و کتاب‌های آسمانی نمی‌توان تأمین و تضمین کرد[۵].

عناصر مختلفی در دست‌یابی به آزادی معنوی به آدمی مساعدت می‌کند. از جمله تقوا که انسان را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می‌کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی‌دارد و به این ترتیب ریشه رقیت‌ها و بردگی‌های اجتماعی را از بین می‌برد. مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت‌طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت‌ها و رقیت‌های اجتماعی نمی‌روند[۶].

یکی از مهم‌ترین حکمت‌های زهدورزی و ساده‌زیستی، آزادی و آزادگی است. از این‌رو میان زهد و آزادگی پیوندی کهن و ناگسستنی برقرار است. نیاز و احتیاج، ملاک "رو به مزاجی" است و بی‌نیازی ملاک "آزادگی". آزادگان جهان که سبکباری و سبکبالی و قابلیت تحرک و پرواز، اصیل‌ترین آرزوی آنها است از آن جهت زهد و قناعت را پیشه می‌سازند که نیازها را تقلیل دهند و به نسبت تقلیل نیازها، خویشتن را از قید اسارت اشیاء و اشخاص رها سازند[۷].

به هر روی، مسائلی چون تقوا، زهد و حتی صبر و استقامت، ریشه در آزادمنشی آدمی دارند. انسان در برابر عواملی که درون او را به اسارت می‌کشاند و او را ضعیف و خوار می‌سازد، طغیان می‌کند و خود را رها می‌سازد و این گونه است که در برابر بندهای برونی نیز قیام می‌کند و تنها به حاکمیت خداوند و دستورهای او گردن می‌نهد و غیر او را نفی می‌کند.

از آنجا که گفته شد آزادی راه و معبری برای رسیدن به مقصد است، در این مسیر باید با هوا و هوس‌ها و خواهش‌های نفسانی مبارزه کرد و پیروز گشت و برای ادامه این راه باید بندها و زنجیرهای بیرونی را گسست و از هرچه تعلق و وابستگی است آزاد گشت. آزادی در این معنا، وسیله‌ای برای بروز و ظهور استعدادهای نهفته آدمی است. انسان نیازمند آزادی است و آزادی به صورت فطری در نهاد وی به ودیعه نهاده شده است و وی باید در مسیر زندگی خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و برتر انسانی از آن استفاده کند. در چنین وضعیتی است که راه رشد و پیشرفت به سوی کمال برای انسان گشوده می‌شود و جامعه انسانی هر روز بیشتر از دیروز به پیش گام بر می‌دارد.

گفتنی است اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به جامعه می‌اندیشد و فرد را مسئول جامعه می‌شمارد اما حقوق و آزادی فرد را نادیده نگرفته و فرد را غیر اصیل نمی‌شمارد. فرد از نظر اسلام، از نظر سیاسی، اقتصادی، قضایی و اجتماعی دارای حقوقی است. از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب؛ از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه، مبادله، صدقه، وقف، اجاره، مزارعه و مضاربه؛ از نظر قضایی حق اقامه دعوی، احقاق حق و حق شهادت؛ از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل، مسکن، رشته تحصیلی و از نظر خانوادگی و شخصی حق انتخاب همسر را دارا است[۸].[۹]

آزادی سیاسی و اجتماعی

آزادی اجتماعی به مثابه رهایی افراد از قید و بندها و محدودیت‌های دیگر افراد جامعه بشری در مسیر رشد و تکامل است[۱۰]. این قسم از آزادی، شامل گونه‌هایی از آزادی؛ همچون: آزادی قلم، بیان، رأی و آزادی شرکت در انجمن‌هاست[۱۱]. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی شکل گرفته است که این آزادی‌ها از مردم ایران سلب شده بود[۱۲] و مردم در محیط خفقا‌ن‌آمیز و تحت فشار و زور و ارعاب حکام پهلوی به سر می‌بردند[۱۳]. از این‌رو، از آغاز حرکت انقلابی، "آزادی" در کنار استقلال به عنوان هدف مردم مسلمان ایران معرفی گردید[۱۴] و آزادی فکری، زمینه‌ساز استقلال کشور قرار گرفت[۱۵]. از این دیدگاه، تحقق آزادی تنها با از بین رفتن نظام استبدادی امکان‌پذیر است[۱۶]؛ چرا که ارتباط تنگاتنگی میان آزادی سیاسی و نوع نظام سیاسی برقرار است؛ از این‌رو، از آغازین روزهای شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران، مهمترین وظیفه دولت فراهم ساختن شرایط تحقق آزادی سیاسی به ویژه در عرصه انتخابات و مطبوعات معرفی می‌گردد[۱۷]. در اندیشه انقلاب اسلامی تمامی اقسام آزادی سیاسی همچون آزادی بیان، قلم و عقیده و رأی احزاب به رسمیت شناخته می‌شود[۱۸]، اما در محدوده‌ای که توطئه[۱۹] یا خیانت محسوب نشود[۲۰].

در واقع، آزادی سیاسی ـ اجتماعی نیز با رویکردی مسئولانه و متعالی مورد توجه قرار می‌گیرد. از این دیدگاه، بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزاد باشد تا دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند[۲۱]. بنابراین آزادی سیاسی ـ اجتماعی نیز به دلیل توجه به ضرورت رشد و کمال انسان از اهمیت زیادی برخوردار می‌گردد.

آزادی سیاسی را می‌توان "آزادی قانونی" تعبیر نمود که به موجب آن، آزادی تنها در حدود قوانین[۲۲] که همان قوانین اسلام است، پذیرفته می‌شود[۲۳]. به همین دلیل، در این دیدگاه آزادی یک امانت الهی دانسته می‌شود[۲۴] و جمهوری اسلامی موظف به رعایت آن است. در این نگرش، آزادی سیاسی از چنان اهمیتی برخوردار است که مقدمه استقلال اقتصادی و فرهنگی دانسته می‌شود[۲۵]. چرا که در این گفتمان، آزادی سیاسی تنها در بُعد داخلی آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد بلکه افزون بر آن، در بُعد خارجی آن و در رهایی از استعمار نیز معنا می‌گردد. به همین دلیل، آزادی سیاسی، هم به مفهوم آزادی از تسلط ابرقدرت‌ها و هم آزادی از حکومت استبدادی و خودکامه طاغوتی[۲۶] و هم آزادی از سلطه زورگویان و آزادی از دخالت و نفوذ بیگانگان معنا می‌شود[۲۷]. بدین ترتیب، ارتباط وثیق آزادی سیاسی و استقلال به عنوان دو شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران آشکار می‌گردد[۲۸].

اصالت اجتماع

طرفداران اصالت اجتماع می‌گویند باید فقط قدرت و افتخارات اجتماع را مورد اهمیت قرار داد و در مقابل طرفداران اصالت فرد معتقدند که آزادی اجتماعی نیاز به استدلال ندارد؛ چراکه همان‌گونه که انسان فطرتاً آزاد است باید در اجتماع نیز آزاد باشد. همان‌طور که شهید مطهری می‌گوید بشر باید در اجتماع به گونه‌ای زندگی کند که از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد و دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند و او را محبوس نکنند[۲۹]. از دیدگاه اسلام انسان تکویناً آزاد خلق شده است تا به کمال مطلوب انسانی خود برسد؛ اما همان‌طور که آزاد است در راه کمال یا زوال خود قدم بردارد، حق ندارد موجب سقوط جامعه شود؛ چراکه جامعه هم شخصیت دارد، اجتماع هم باید به تکامل برسد. در واقع اهداف هر جامعه حدود آزادی فردی شخص را تعیین می‌کند. تاریخ بشریت نشان داده است همواره افراد قدرتمند با سوء استفاده از نیروی خود دیگران را استثمار کردند و مانع زیست اجتماعی آنها شدند و آنها را به بردگی و اسارت خود گرفتند. قرآن کریم از قول پیامبر می‌فرماید: ﴿وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۳۰]. امام خمینی معتقدند که خدمت به خالق، اصل آزادی است و هدف آزادی اجتماعی است[۳۱].[۳۲]

منابع

پانویس

  1. یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.
  2. یادداشت‌ها، ج۱، ص۳۲.
  3. گفتارهای معنوی، ص۱۸.
  4. گفتارهای معنوی، ص۱۷.
  5. گفتارهای معنوی، ص۱۹.
  6. مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰۸.
  7. مجموعه آثار، ج۱۶، ص۲۳۱؛ ر. ک: "زهد در اسلام در آثار استاد مطهری"، پیام حوزه، سال پنجم، ش۱۸، تابستان ۱۳۷۷، ص۳۳-۵۰.
  8. مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۶.
  9. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۱۶.
  10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۷.
  11. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  12. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۳، ص۲۴۹، ۳۶۸، ۳۸۵، ۴۹۱، ۵۰۷؛ ج۴، ص۱۹۵، ۲۶۸-۲۶۹؛ ج۱۸، ص۳۳۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  13. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۳۶، ۱۴۲، ۱۹۱؛ ج۷، ص۳۳۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۶.
  14. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۶۲؛ ج۱۷، ص۱۲۶-۱۲۷.
  15. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۸۰؛ ج۱۲، ص۷، ۲۵؛ ج۱۷، ص۱۲۵-۱۲۷.
  16. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۶۲.
  17. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۳۳؛ ج۶، ص۳۹، ۲۶۲، ۲۷۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۷۵؛ ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۲۶/۱۱/۱۳۸۷.
  18. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۲؛ ج۵، ص۳۳۳، ۴۴۹؛ ج۱۱، ص۱۲۹، ۱۴۵؛ ر. ک: حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
  19. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۶/۱۳۷۷.
  20. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱؛ ج۹، ص۱۲۱-۱۲۴.
  21. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۷۵۱.
  22. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۶.
  23. امام خمینی صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۰.
  24. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۷.
  25. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱/۱۳۶۸.
  26. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱/۱۳۷۵.
  27. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹؛ ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.
  28. میراحمدی و اسفندیار، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۱.
  29. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳۰، ص۱۷ – ۲۰.
  30. «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  31. صحیفه امام، ج۷، ص۴۸۹.
  32. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۷۹۹.