بنی‌ شیبه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

قبیله بنی شیبه از تیره قریش و از زیر مجموعه‌های بنی‌عبدالدار است. منصب کلیدداری کعبه قبل از اسلام برعهده قصی بن کلاب از اجداد پیامبر (ص) بود و بعد از وی به فرزندش عبدالدار بن قصی رسید و بعد از آن هم در فرزندان عبدالدار تا عصر حاضر ادامه پیدا کرد.

بر پایه گزارش‌های تاریخی بعد از فتح مکه پیامبر (ص) کلید کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت و داخل خانه خدا شد و درون کعبه را از مظاهر شرک و بت‌پرستی پاک کرد، و بعد از نزول آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۱] که مضمون آن فرمان خداوند به بازگرداندن امانت‌ها به صاحبانشان است، کلید کعبه را به عثمان بن طلحه و شیبة بن عثمان داد، برهمین اساس بنی شیبه اعتقاد دارند که آنها تا قیامت کلیددار کعبه هستند، و از همین‌رو جایگاه معنوی بالایی برای خود قائل هستند و در طول تاریخ، موقعیت اجتماعی و دینی بالا و نیز ثروت فراوان کسب کرده‌اند.

بنابر گزارش‌های تاریخی، شیبیان دست‌اندازی فراوانی بر اموال کعبه می‌کردند، حتی برخی از امامان در مقابل این‌کار واکنش نشان می‌دادند، که از طرف آنان متهم به‌گمراهی و بدعت‌گذاری می‌شدند.[۲]

نسب

بنی شیبه فرزندان شیبة بن عثمان اوقص بن عبدالله (ابی‌طلحه)[۳] از زیرمجموعه‌های بنی‌عبدالدار، از تیره‌های قریش، بودند.[۴]

آنها را به سبب انتساب به پدرشان شیبه، شَیِِِبی[۵] و جد اعلایشان عبدالدار، عبدری [۶] و به سبب منصب حجابت (پرده‌داری)، حَجَبی[۷] می‌گویند.

بنی شیبه در جد چهارمشان قصی بن کلاب، با پیامبر (ص) و در عبدالعزی با حضرت خدیجه (س) نسب مشترک دارند.[۸]

فرزندان شیبة بن عثمان، عبدالرزاق، جبیر، عبدالله اکبر، عبدالله اصغر (الاعجم)، عبیدالله، عبدالرحمن، مصعب، مسافع، [۹]ام جمیل، [۱۰] صفیه[۱۱] و‌ ام حجر یا ام حُجیر[۱۲] هستند که بنی شیبه را تشکیل می‌دهند.

گروهی از بنی شیبه که ساکن عراق بودند، به کلیدداری حرم امام جواد و امام کاظم (ع) به دست سلطان سلیم عثمانی در ۹۷۸ قمری رسیدند و این مقام در خاندانشان ادامه یافت[۱۳].

بنی شیبه در همسایگی کعبه می‌زیستند. ازاین‌رو، یکی از باب‌های مسجدالحرام به نام بنی شیبه شهرت یافت. این نشانگر جایگاه معنوی و اجتماعی آنها از دوران پیش از اسلام است.[۱۴]

آنها به مناطق پیرامون جزیرة العرب مهاجرت کردند و از میان آنها تیره‌هایی پدید آمد که از مشهور‌ترین آنها در عراق می‌توان به بنی‌جبیر،[۱۵]آل حمزه،[۱۶]آل عجینه، آل شقافی، آل مؤذن، آل ساعجی، آل عبداللطیف، آل ابوالرک و آل حاج محمدصالح اشاره کرد.

برخی نیز در مصر ساکن شدند.[۱۷] برپایه دیدگاه مشهور نسب‌شناسان، نسل بنی شیبه هیچ‌گاه در مکه گُسسته نشده است[۱۸][۱۹]

بنی شیبه بعد از اسلام

به موجب گزارشی، پس از ظهور اسلام، شیبه و فرزندانش همانند بسیاری از تیره‌های قریش در برابر پیامبر و مسلمانان ایستادند. آنها که از دوران جاهلیت منصب لواء و پرچم‌داری قریش را در اختیار داشتند، با حمل پرچم مشرکان نقشی مهم را در نبرد‌های بدر و احد عهده‌دار بودند؛ چنان‌که پرچم مسلمانان در بدر را نیز مصعب بن عمیر از بنی‌عبدالدار بر دوش کشید.[۲۰]

شیبه با مسلمانان سخت‌گیر بود[۲۱] و تا فتح مکه مسلمان نشد.[۲۲] او در همان سال همراه دیگر تازه مسلمانان قریش در غزوه حنین شرکت کرد.[۲۳] از نقش شیبه و فرزندانش در دوران مدنی پیامبر و همراهی آنها با قریش در نبردهای این دوره گزارشی در دست نیست. اما برپایه گزارش‌هایی، پدر و برخی از برادرانش در اُحد کشته شدند[۲۴][۲۵]

بنی شیبه و مقام پرده‌داری

پرده‌داری کعبه به‌عنوان یکی از مناصب مکه پس از قصی بن کلاب به فرزندش عبدالدار[۲۶] رسید و پس از او در تبارش تداوم یافت.[۲۷]

گزارشی که با قراین تاریخی سازگار نیست، از پرده‌داری شیبة بن عثمان در روزگار حمله ابرهه به مکه (۴۰ سال پیش از بعثت) خبر می‌دهد.[۲۸]

از پرده‌داری شیبه تا عصر اسلامی خبری در دست نیست. اخبار تاریخی حکایت دارند که در آغاز اسلام، عثمان بن طلحة بن ابی‌طلحه پرده‌دار بوده است[۲۹]؛ اما با توجه به نبود شواهدی بر این مدعا، نمی‌توان مسؤولیتی را برای بنی شیبه یاد کرد. عثمان را پسر عمو،[۳۰] عمو، برادر[۳۱] یا پدر شیبه دانسته‌اند.[۳۲]

بر پایه گزارش‌ها، در فتح مکه، پیامبر (ص) کلید درِ کعبه را از عثمان گرفت و با ورود به خانه خدا[۳۳] به شست‌وشوی درون آن و زدودن آثار شرک و بت‌پرستی پرداخت.[۳۴]. او پس از نزول آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۳۵] که مضمون آن فرمان خداوند به بازگرداندن امانت‌ها به صاحبانشان است،[۳۶] کلید کعبه را در خطاب به عثمان بن طلحه و شیبة بن عثمان بن طلحه، با خطاب "یا بنی‌ ابی طلحه" تا روز قیامت در اختیار این خاندان گذاشت و آنها را به محترم شمردن کعبه سفارش کرد.[۳۷]

برخی مخاطب رسول خدا را بنی شیبه دانسته‌اند که فرمود: «هاكم المفتاح يا بني‌شيبه»[۳۸] به گزارشی دیگر، پیامبر (ص) کلید را در اختیار عثمان و شیبه قرار داد و فرمود: «خذوها يا بني أبي طلحة خالدة تالدة لا ينزعها منكم إلا ظالم».[۳۹] بر این اساس، بنی شیبه باور دارند که آنها مورد خطاب پیامبر قرار گرفتند و تا قیامت صاحبان منصب کلیدداری کعبه هستند. ازاین‌رو، جایگاه معنوی بس والایی برای خود باور داشته و از این رهگذر، در طول تاریخ، موقعیت اجتماعی و دینی بالا و نیز ثروت فراوان کسب کرده‌اند.

جنبه معنوی این منصب موجب شده تا شیبی‌ها در طول تاریخ مورد توجه ویژه خلفا، سلاطین، امیران و مردم باشند.[۴۰] اما با توجه به مشروعیت و موقعیت اجتماعی و اقتصادی رهاورد این مقام برای بنی شیبه، احتمال جعلی بودن این روایت وجود دارد؛ به‌رغم ادعای بنی شیبه و گزارش غیر مشهور یاد شده، گزارش‌ها حکایت دارند که بنی شیبه تا عصر خلفا عهده‌دار پرده‌داری کعبه نبوده‌اند.[۴۱]

دوران خلفای چهارگانه

بنی شیبه پس از رسیدن به مقام کلیدداری کعبه بیشتر مورد تکریم خلفا بودند.

برپایه گزارشی، شیبه در دوران خلافت عمر بن خطاب به وی که می‌خواست اشیای گران‌بهای کعبه را تقسیم کند، سفارش کرد تا با عمل به سیره پیامبر (ص) و ابوبکر از این اقدام سر باز زند و عمر این سفارش را پذیرفت.[۴۲]

در دوران خلافت عثمان، به پرده‌داری شیبه تصریح نشده است؛ در گسترش مسجدالحرام در دوران خلافت عثمان کسانی که نزدیک مسجدالحرام خانه داشتند و گویا بنی شیبه هم در میانشان بودند، درباره خرید خانه‌ها به خلیفه اعتراض کردند که به زندانی شدنشان انجامید و سرانجام ماجرا با میانجیگری عبدالله بن خالد بن اسید پایان یافت.[۴۳]

شیبة بن عثمان در روزگار علی (ع) مدتی کوتاه از سوی بسر بن ارطاة که از سوی معاویه برای سرکوب شیعیان مکه و مدینه[۴۴] مأمور شده بود، پس از گریختن قثم بن عباس، کارگزار امام علی (ع)، امیر مکه شد.[۴۵]

برخی نیز گویند که خود مردم مکه او را به‌عنوان امیر برگزیدند.[۴۶] همچنین به سال ۳۹ق. هنگام ستیز قثم با یزید بن شجره رهاوی، فرستاده معاویه، درباره سالاری حج، مردم بر شیبة بن عثمان توافق کردند[۴۷][۴۸]

بنی شیبه در دوران اموی

از روابط بنی شیبه با امویان آگاهی‌های‌ اندکی در دست است. هنگامی که معاویه به سال ۴۴ق. دارالندوه را از فردی عبدری خرید و حق شفعه شیبه را مراعات نکرد، شیبه سوگند یاد کرد که هرگز با معاویه سخن نگوید و در سفر بعد معاویه به مکه، از باز کردن در کعبه برایش خودداری کند و مسؤولیت این‌کار را به نوه خردسالش شیبة بن جبیر بسپارد.[۴۹]

بر پایه گزارش‌های مشهورتر، شیبة بن عثمان به سال ۴۲ق. پس از درگذشت عثمان بن طلحه که عقیم بود، [۵۰] کلیدداری را بر عهده گرفت[۵۱] و تا حکومت یزید به سال ۶۱ق. عهده‌دار این منصب بود.[۵۲] در حقیقت از این هنگام به بعد با رسیدن جبیر بن شیبه به این مقام، بنی شیبه به منصب پرده‌داری و کلیدداری دست یافتند؛ در برابر، برخی عقیم بودن عثمان را انکار و برای وی فرزندی به نام عبدالله یاد کرده‌اند که وی و فرزندانش پرده‌دار کعبه بودند.[۵۳] براین اساس، شاید وا‌گذاری این منصب به شیبه به سببی دیگر چون کهولت سن و جایگاه اجتماعی‌اش بوده است. برخی منابع از عمر طولانی شیبه سخن گفته و درگذشت وی را در روزگار حکومت یزید دانسته‌اند.[۵۴]

بنی شیبه معمولاً مورد تکریم خلفا بودند. از روابط آنها با خلفای اموی گزارشی در دست نیست؛ جز آنکه شیبه هنگام عطرآگین نمودن دیوارهای کعبه در روزگار معاویه شرکت داشت.[۵۵] نیز در دوره یزید بن معاویه، یکی از نوادگان ابی‌طلحه به نام یزید بن مسافع بن طلحه در قیام حره در مدینه به دست نیروهای شامی کشته شد.[۵۶]

بر پایه گزارشی، ولید بن عبدالملک ادعا نمود که هزینه‌های کعبه برعهده او است و نباید بنی شیبه هدایای کعبه را دریافت کنند. از این رو، تصمیم گرفت تا بنی شیبه را از تملک هدایای کعبه محروم کند. اما بنی شیبه با همکاری و مساعدت حجاج بن یوسف، ولید را قانع نمودند تا مانند پدرش عبدالملک آنها را همچنان از هدایای کعبه بهره‌مند سازد.[۵۷]

در حکومت خالد بن عبدالله قسری بر مکه[۵۸] هنگامی که یکی از شخصیت‌های بنی شیبه او را از رفتار نادرستش بازداشت و نهی از منکر کرد، حکمران با وی تندی نمود و با نادیده گرفتن فرمان خلیفه درباره وی، او را ۱۰۰ ضربه تازیانه زد. با شکایت عبدالله به سلیمان بن عبدالملک وی دستور داد تا خالد را قصاص و دستانش را قطع کنند.[۵۹] برخی از منابع، خودداری پرده‌دار از باز کردن در کعبه در هنگام غیر معمول برای خالد یا سرقت اموال حاجیان به دست آنها را دلیل خشم خالد دانسته‌اند.[۶۰]

از رابطه بنی شیبه با دیگر خلفای اموی گزارشی در دست نیست؛ جز آنکه آورده‌اند که نبیه بن وهب شیبی، یکی از فقیهان، در فتنه دوران خلافت ولید بن یزید کشته شد.[۶۱] در این زمان، بنی شیبه امام باقر (ع) را که با فتواهایش درباره دست‌اندازی آنها به هدایا و نذورات کعبه واکنش نشان می‌داد، به‌گمراهی و بدعت‌گذاری متهم کردند. در برابر، امام آنان را سارقانی دانست که اگر قدرت یابد، دستان آنها را به جرم سرقت اموال کعبه قطع خواهد کرد[۶۲][۶۳]

بنی شیبه و زبیریان

گزارش‌های گوناگون حاکی از همکاری نزدیک میان بنی شیبه و زبیریان در دولت ده ساله ابن زبیر در مکه است. جبیر بن طلحه شیبی، کلیددار کعبه به سال ۶۵ق.[۶۴] یکی از اعضای گروه مشورتی ابن زبیر بود که وی بدون نظرخواهی از آنها کاری نمی‌‌کرد.[۶۵] او در حمایت از ابن زبیر با عمرو بن زبیر که از سوی یزید مامور دستگیری برادرش شده بود، مذاکره کرد و وی را نکوهش نمود.[۶۶] وی در نبرد ابن زبیر با سپاه یزید، او را یاری می‌کرد.[۶۷] خانه بنی شیبه هنگام بازسازی کعبه در روزگار ابن زبیر محل نگهداری اموال و پرده خانه کعبه از سوی زبیریان شد.[۶۸]

با همکاری جبیر بن شیبه در بازسازی کعبه در دوران خلافت ابن زبیر، وی توانست باترفندی، هنگام نماز جماعت، افتخار نصب حجرالاسود در جای خود را نصیب خود یا پسرانش حمزه یا عباد، [۶۹] از خاندان پرده‌داران کعبه، کند که این کار اعتراض بسیاری را بر انگیخت[۷۰]. حجاج بن یوسف در نبرد با ابن زبیر خانه بنی شیبه و حارث بن خالد را به عنوان خانه امن اعلام کرد و زبیریان با پناه بردن به آن در امان ماندند[۷۱][۷۲]

بنی شیبه و عباسیان

بنی شیبه از آغاز خلافت عباسیان با آنها رابطه‌ای دوستانه داشتند؛

چنان‌که در روزگار خلافت منصور عباسی و هنگام حکمرانی زیاد بن عبیدالله حارثی، دایی سفاح، بر مکه عبدالعزیز بن عبدالله شیبی رئیس شرطه او شد.[۷۳] نیز بنی شیبه به سرکردگی ابوالرزام شیبی در قیام محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) به سال ۱۴۵ق. با پنهان کردن سری بن عبدالله، امیر مکه از عباسیان حمایت کردند.[۷۴]

عبدالله بن شعیب و محمد بن اسماعیل بن ابراهیم از بنی شیبه، در دوران خلافت مهدی عباسی برای ترمیم مقام ابراهیم (ع)[۷۵] و نیز نو‌سازی جامه کعبه با او همکاری کردند.

در روزگار هارون الرشید چند تن از بنی شیبه، از جمله عبدالکریم بن شعیب حجبی رئیس شرطه مکه، و عبدالعزیز بن عبدالله بن مسافع به‌ عنوان پرده‌داران کعبه، شاهد عهدنامه‌ هارون برای ولایت‌عهدی فرزندانش بودند و از این عهدنامه تا هنگام خلافت امین پاسداری کردند. محمد بن عبدالله بن عثمان شیبی که خود نیز از شاهدان عهدنامه بود، در در‌گیری امین و مأمون، عهدنامه‌ هارون را به فضل بن ربیع، وزیر امین، برای ابطال تحویل داد و در برابر آن پاداشی هنگفت دریافت کرد.[۷۶]

در دوران خلافت مأمون، هنگامی که مردم مکه با محمد دیباج از فرزندان امام جعفر صادق (ع) بیعت کردند، محمد پنج هزار دینار از پرده‌دار کعبه برای انجام امور حکومتی وام گرفت که پس از مصالحه آنها با مأمون بازپرداخت شد.[۷۷] آنها هنگام حمله ابراهیم بن موسی علوی از سوی یمنی‌ها به مکه، با‌اندوخته‌های طلای کعبه که مأمون اهدا کرده بود، یزید بن محمد، عامل مأمون، را یاری کردند[۷۸] از این هنگام تا حکمرانی اشراف حسنی بر مکه از بنی شیبه گزارشی در دست نیست.[۷۹]

بنی شیبه در دوران حکمرانی اشراف

در این عصر که حدود ده سده به طول انجامید، مقام سنتی بنی شیبه چون گذشته حفظ شد. البته اشراف گاه با زیاده‌خواهی آنها رویارویی می‌کردند؛ چنان‌که شریف ابو‌هاشم محمد بن جعفر به سال ۴۳۷ق. به همین سبب با پرده‌دار کعبه برخورد کرد.[۸۰] نیز امیر مُکْثِر حسنی فرمان دستگیری و مصادره اموال محمد بن اسماعیل شیبی را صادر و وی را از شغل پرده‏‌داری بیت‌الحرام برکنار کرد.[۸۱]

همچنین به سال ۹۹۶ق. بر پایه آیین همه ساله، روز ۲۷ رمضان هنگامی که در کعبه به دست شیخ عبدالواحد شیبی به روی زنان گشوده شد، به‌دلیل بی‌دقتی او، کلید کعبه را از دامنش ربودند.[۸۲]

در محکمه شرعی اثبات شد که عبدالواحد برخی از قنادیل کعبه را به شریف احمد داده است. از این رو، امیر مکه شریف محسن کلید کعبه را از او گرفت و به برادرش عبدالله سپرد.[۸۳] شریف عبدالله بن سعید نیز هنگام امارتش بر مکه در شورش گروهی از اشراف، محمد بن عبدالمعطی شیبی کلیددار کعبه را به جرم حمایت از مخالفانش دستگیر نمود و غرامتی سنگین از وی گرفت و کلیدداری را به یکی از عموزادگانش سپرد.[۸۴] عون الرفیق امیر مکه نیز شیخ عبدالرحمن شیبی را از وظیفه سدانت کعبه برکنار کرد و سپس او را از مکه تبعید نمود و این منصب را به شخصی دیگر از همان خاندان سپرد.[۸۵]

این گزارش‌ها نشان می‌دهند که امیران مکه اجازه عزل و نصب پرده‌داران را به خود می‌دادند؛ اما این منصب را از خاندان بنی شیبه بیرون نمی‌ساختند. نبود گزارشی درباره برکناری بنی شیبه از سوی قدرت‌های مجاور صاحب نفوذ در مکه، نشان می‌دهد که امیران مکه بر کار پرده‌داران اشراف داشته‌اند.[۸۶]

حضور در تحولات مکه

از نقش برخی از بنی شیبه در تحولات و رخدادهای مکه گزارش‌هایی در دست است. محمد شیبی در فتنه‌ای هنگام حکمرانی شریف یحیی بن سرور به سبب کشته شدن شریف شنبر، امیر عرب بادیه‌نشین، به‌دست یحیی که موجب هجوم فرمانده منصوب از سوی محمد علی پاشا، دوست مقتول، به قصر امیر یحیی شد، میانجیگری کرد.[۸۷]

شیبی‌ها گاهی نیز با مخالفان اشراف همدست می‌شدند؛ چنان‌که به سال ۱۳۱۱ق. شیخ عمر بن جعفر شیبی همراه گروهی از شخصیت‌های مکه، در اختلاف میان امیر مکه شریف بن الرفیق بن محمد و حکمران عثمانی حجاز، جانب عثمان نوری پاشا، والی حجاز، راگرفت. پس از رفع این ستیز، سلطان عبدالحمید عثمانی افزون بر حکمران حجاز، همه همراهان او از جمله شیخ عمر را از مناصبشان برکنار و از حجاز تبعید کرد. البته این حکم درباره پرده‌دار کعبه با تخفیف اجرا شد و وی تنها از مکه بیرون رانده شد و تا هنگام مرگ به سال ۱۳۲۰ق. در قریه هدا در ۷۰ کیلومتری شرق مکه مسکن گزید.[۸۸] بنی شیبه افزون بر پرده‌داری، گاهی از سوی اشراف به مناصب دیگر گماشته می‌شدند. انتخاب شیخ حسن عبدالقادر شیبی به دست امیر مکه شریف حسین بن علی به سال ۱۳۲۷ق. برای نمایندگی مجلس، از آن جمله است که پس از همکاری آن دو انجام شد[۸۹][۹۰]

بنی شیبه و آل‌سعود

آل سعود پس از سلطه بر حجاز از سال ۱۳۴۳ق. بنی شیبه را همچنان بر پرده‌داری کعبه ابقا نمودند و جامه کعبه و ضمایم آن را در اختیار آنها قرار دادند.[۹۱] اما اکنون آل سعود به دلیل تحریم تبرک جستن مردم به اشیای کعبه و به بهانه این که پرده‌های کعبه در شمار آثار تاریخی به‌شمار می‌روند، از فروش آنها پیشگیری می‌کنند و در برابر، مبلغی به پرده‌داران کعبه می‌پردازند.[۹۲]

بنی شیبه همچنین از سوی آل سعود مناصبی همانند ریاست بر برخی از شوراهای دولتی و نیابت دوم مجلس شورای مکه و ریاست کمیته پیگیری اوقاف حرمین شریفین و ریاست کمیته امداد پزشکی را برعهده دارند.[۹۳] شیخ عبدالقادر شیبی مورد توجه ملک عبدالعزیز بود و همراه پرده‌داری به مدت ۱۶سال، برخی از مناصب دولتی را نیز بر عهده داشت[۹۴][۹۵]

جایگاه اجتماعی بنی شیبه

همه امیران و حکومت‌ها پرده‌داری بنی شیبه را به رسمیت شناخته‌اند و هرچند گاهی به برکناری برخی از آنان می‌پرداختند، هرگز پرده‌داری را از خاندان آنها بیرون نساختند. حتی هنگامی که برخی از پرده‌داران عقیم بودند و یا فرزندشان خردسال بود، امیر مکه کفالت او را بر می‌گرفت تا بزرگ شود؛ چنان‌که پس از درگذشت عبدالقادر شیبی که عقیم بود و فرزند پسری نیز از نسل شیبه وجود نداشت، منصب پرده‌داری به محمد بن زین‌العابدین که کودک بود، رسید و شریف غالب بن مسعود، امیر مکه، به سال ۱۲۱۰ق. کفالت او را بر عهده گرفت و چون وی بزرگ شد، او را رسماً به‌عنوان پرده‌دار تعیین کرد. او به مدت ۴۳ سال تا هنگام درگذشتش پرده‌دار بود.[۹۶]

انتخاب پرده‌دار معمولاً از میان کهنسالان بنی شیبه انجام می‌گیرد[۹۷] و بزرگ‌ترین فرد خانواده به این منصب انتخاب می‌گردد. این مسؤولیت تنها بر عهده مردان بنی شیبه نهاده می‌شود؛ بنابر یک گزارش، شمار افراد خانواده شیبی در دوران کنونی حدود ۸۲ تن است که نیمی از آن را مردان تشکیل می‌دهند. نزار عبدالعزیز شیبی از پرده‌داران اخیر خانه خدا است. از وی تاکنون ۵۸ کلید خانه خدا به ثبت رسیده که در موزه‌های گوناگون نگهداری می‌شوند.[۹۸] اهمیت منصب پرده‌داری و اختصاصی بودن آن در بنی شیبه، موجب شده تا اشخاصی ادعای نسب بردن به آنها را داشته باشند؛ چنان‌که در یمن فردی مدعی چنین نسبی شد و حتی دو تن در مکه بر ادعای او صحه گذاشتند؛ اما وی نتوانست به مقصود خود نائل آید.[۹۹]

از وظایف آنها می‌توان به محافظت از پرده کعبه، ترمیم و تعویض آن، محافظت از رکن‌ها و مقام‌ها،[۱۰۰] نگهداری از در کعبه و کلید آن و پوشش در، ترمیم و تزیین آن، و عطرآگین کردن کعبه و شست‌وشوی آن[۱۰۱] اشاره کرد.

بنی شیبه کیسه‌‏ای برای کلید در کعبه ساخته، آن را همراه کلید نزد بزرگ خاندان بنی شیبه می‌نهادند.[۱۰۲] به روایتی، پیامبر (ص) آنها را به پنهان کردن کلید فرمان داد و خود نیز با جامه‌‏اش کلید را پوشاند.[۱۰۳] شاید از همین‌رو، آنها هنگام گشودن در کعبه، پرده‏‌ها را فرومی‏‌افکنند؛ بنی شیبه باز و بسته کردن در کعبه را پس از نصب پلکان انجام داده، به مردم اجازه ورود به درون بیت را می‌دادند. این‌کار در دو نوبت جمعه و دوشنبه جداگانه برای زنان و مردان انجام می‌شد که بعدها به روزهای خاص سال منحصر گشت.[۱۰۴] گاهی شاید به سبب ازدحام جمعیت برای ورود به درون کعبه، با حاجیان بدرفتاری می‌کردند.[۱۰۵] از‌این‌رو، برخی از امیران مکه همانند خالد بن عبدالله قسری، پرده‌دار را توبیخ کردند که در کعبه را در هنگام غیر معمول باز کرده بود.[۱۰۶] بنی شیبه گاهی ورود حاجیان به درون کعبه را آسان‌تر می‌ساختند و در را در طول ایام حج، شب و روز باز می‌گذاشتند؛ چنان‌که هنگام حضور مسعود، حاکم یمن، در مکه در برابر دریافت کمک‌های مالی چنین کردند.[۱۰۷]

پرده کعبه همه ساله تعویض می‌گردد. پرده کهن را بنی شیبه به خود اختصاص داده، با قطعه قطعه کردن، آن را به حاجیان می‏‌فروختند.[۱۰۸] تعویض آن در نهم ذی‌حجه و هنگامی که حاجیان به عرفات می‌روند، انجام می‌شود و بنی شیبه کنار حاکمان حضور دارند؛ محافظت برخی از اشیاء متعلق به کعبه در اختیار بنی شیبه قرار می‌گرفت؛ چنان‌که به سال ۱۱۲۷ق. پلکان کعبه اهدایی حسین حمدان هندی که امیر مکه آن را به بهانه عدم اجازه از دولت عثمانی پس از نصب چند روزه برداشته بود، برای محافظت به خانه شیخ عبدالقادر شیبی انتقال یافت.[۱۰۹]

هنگام درگیری آل زبیر با حُصین بن نمیر فرمانده سپاهیان یزید که کعبه به منجنیق بسته شد و حجرالاسود آسیب دید، جبیر بن شیبه تکه‌های آن را در پارچه‌ای قرار داد. پس از بازسازی کعبه به دست ابن زبیر، حجر را در جای خود نهادند.[۱۱۰] نیز جمع‌آوری تکه‌های حجر و مرمت آنکه در فتنه مصری­‌ها در روز یازدهم ذی‌حجه سال ۴۱۳ق.[۱۱۱] آسیب دید و چسباندن آن با خمیری از مشک و لاک[۱۱۲] و همچنین چسباندن تکه‌های حجر به یکدیگر در فتنه قرمطیان [۱۱۳] از جمله همین اقدامات است. بنی شیبه گاهی برای ترمیم مقام ابراهیم از خلفا کمک مالی دریافت می‌کردند.[۱۱۴]

بنی شیبه در شست‌وشوی درون کعبه که به تاسی از رسول خدا (ص)[۱۱۵] انجام می‌گیرد، کنار امیر مکه و رئیس امور مسجدالحرام و سفرای دول خارجی حضور می‌یابند. این آیین در هر سال دو بار، یکی ماه شعبان و دیگری ذی‌حجه، انجام می‌گیرد و در آن، کعبه با آب زمزم آمیخته با گلاب و مشک شست‌وشو می­‌شود.[۱۱۶]

درآمدهای بنی شیبه

بیشتر درآمد آنها از نذورات و هدایای کعبه و فروش آنها از جمله پرده کعبه بود[۱۱۷] که از این‌راه، اموال بسیار کسب می‌کردند.[۱۱۸] آنها در طول تاریخ به پشتوانه اجازه دانشوران و سیره گذشتگان، تصرف در اموال و پوشش کعبه را حق خود دانسته، همواره از فروختن آنها به حاجیان کسب درآمد می‌کردند.[۱۱۹]

بنی شیبه باور داشتند که اگر کسی به مال کعبه (ابرق) دست‌درازی کند، کیفر این خیانت را در دنیا با گرفتار شدن به فقر و از میان رفتن مال و مکنت و سختی جان دادن خواهد دید.[۱۲۰] با این‌حال، دست‌اندازی‌های کلان از آنها گزارش شده است.[۱۲۱] آنان نقره‌ها و چوب‌های پلکان کعبه، اهدایی کلب علیخان نایب السلطنه رامفور هند به سال ۱۳۰۰ق. را به خود اختصاص دادند.[۱۲۲] نیز مظفر امیر یمن به سال ۶۵۹ق. هنگام ادای مناسک حج، دری را با ورقه‏‌هایی از نقره به وزن ۶۰ رطل به کعبه اهدا کرد که بنی شیبه آن را تصاحب کردند.[۱۲۳]

در کنار این موارد، بنی شیبه از کمک‌های برخی از حاکمان بهره‌مند می‌شدند. از جمله هنگام حضور حاکم یمن در مکه، از جمله مسعود حاکم یمن در مکه در برابر دریافت کمک‌های مالی، ورود حاجیان به درون کعبه را آسان‌تر ساختند و در طول ایام حج، شب و روز درِ آن را باز گذاشتند. اما پس از رفتن ملک مسعود، باز به‌همان روش گذشته برگشتند.[۱۲۴]

این شیوه در دوران حکمرانی ممالیک نیز ادامه یافت. جامه‌‏ای که سلطان ناصر محمد بن قلاوون از مصر به مکه معظمه[۱۲۵] فرستاد و نیز هدایا و جامه‌هایی که برای کعبه از سوی دیگر حاکمان مصر و یمن به سال ۷۴۹ق. ارسال شد، در اختیار بنی شیبه قرار گرفت و آنها جامه‌های پیشین کعبه را میان خود تقسیم کردند.[۱۲۶]

هنگامی که به دستور سلطان سلیمان عثمانی در کعبه را با ورقه‌‏ای از نقره تزیین کردند، هزار اشرفی در برابر نقره‌ای که از روی در کهن آن برداشته شده بود، به بنی شیبه داده شد.[۱۲۷] نیز به سال ۹۶۲ق. شیبی‌ها ناودان طلای ارسالی حاکم مصر را جایگزین ناودان نقره‌ای کردند و ناودان نقره‌ای را در برابر ۲۰۰ اشرفی به خزانه سلطنتی استامبول ارسال نمودند.[۱۲۸]

افزون بر این درآمد، پرداختن به تجارت و بهره‌برداری از نخلستانی بزرگ به نام ریمه نزدیک مدینه و باغ‌هایی در طائف، همواره موقعیت اقتصادی این طایفه را استحکام می‌بخشید[۱۲۹][۱۳۰]

راوی حدیث پیامبر

از میان بنی شیبه، برخی راوی حدیث پیامبر بودند[۱۳۱]؛ از جمله: شیبة بن عثمان، [۱۳۲] عطاء شیبی عبدری،[۱۳۳] صفیه بنت شیبه که از عایشه، ‌ام سلمه و‌ ام حبیبه همسران پیامبر (ص) حدیث روایت نمود،[۱۳۴] عبدالملک حجبی،[۱۳۵]عبدالحمید بن جبیر بن شیبه، موسی بن عبدالملک،[۱۳۶] و احمد بن دیلم شیبی.[۱۳۷]

سکونت بنی شیبه در مکه تاکنون ادامه دارد.[۱۳۸] برخی از شیبی‌ها افزون بر داشتن منصب حجابت کعبه و قضاوت مکه، صاحب تالیف نیز بودند؛ از جمله جمال‌الدین ابوالمحاسن شافعی در قرن هشتم که در دانش تاریخ صاحب‌نظر بود و کتاب طیب الحیاة، مختصر حیاة الحیوان از تالیفات او است[۱۳۹][۱۴۰]

منابع

پانویس

  1. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  2. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۶.
  3. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۷۱۲؛ معجم قبائل العرب، ج۲، ص۶۲۲.
  4. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.
  5. الانساب، ج۸، ص۲۰۸.
  6. الانساب، ج۹، ص۱۸۴.
  7. الانساب، ج۸، ص۲۰۸.
  8. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۸؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۴.
  9. نسب قریش، ص۲۵۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.
  10. الطبقات، ج۵، ص۳۳۰.
  11. الطبقات، ج۶، ص۳۴؛ الانساب، ج۴، ص۷۰.
  12. الطبقات، ج۶، ص۲۳؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴.
  13. موسوعة العتبات المقدسه، ج۱۰، ق۲، ص۱۲۷.
  14. الطبقات، ج۱، ص۱۱۶؛ احسن التقاسیم، ص۷۳.
  15. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۴.
  16. معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۹۴.
  17. نهایة الارب، ج۱، ص۳۱۰.
  18. تاریخ مکه، ص۶۶۵.
  19. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۶-۳۸۷.
  20. انساب الاشراف، ج۱، ص۶۰؛ المنتظم، ج۳، ص۱۰۶.
  21. المغازی، ج۳، ص۹۰۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴.
  22. الاستیعاب، ج۲، ص۷۱۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۸۲.
  23. الاستیعاب، ج۲، ص۷۱۲؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۲۳۸.
  24. السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۷؛ الاصابه، ج۶، ص۴۹۱.
  25. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۷-۳۸۸.
  26. المحبر، ص۱۶۷؛ الاعلام، ج۳، ص۲۹۲.
  27. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۰.
  28. سیره ابن اسحق، ص۶۲؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹؛ السیرة الحلبیه، ج۳، ص۱۴۴.
  29. الطبقات، ج۲، ص۱۰۴؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۱۷۷؛ شرف النبی، ص۴۰۱-۴۰۲.
  30. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج۱، ص۶۴.
  31. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.
  32. الاصابه، ج۶، ص۸۵؛ قلائد الجمان، ج۱، ص۱۴۷.
  33. جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.
  34. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۸؛ المغازی، ج۲، ص۸۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵۵۱.
  35. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  36. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۳۱۱؛ عین العبره، ص۱۲؛ البرهان، ج۳، ص۵۷۹؛ التفسیر المظهری، ج۲، ق۲، ص۱۴۷.
  37. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۱۱؛ تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۲۵۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۸۲؛ تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۳۹۶.
  38. منائح الکرم، ج۱، ص۳۸۶.
  39. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۸۲.
  40. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰؛ المنمق، ص۱۹۰.
  41. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۸-۳۸۹.
  42. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۴۵؛ تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۲۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۴۰؛ التاریخ القویم، ج۲، ص۴۷۰.
  43. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۱؛ اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۶۹.
  44. الغارات، ج۲، ص۵۰۸.
  45. الغارات، ج۲، ص۶۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۱؛ الفتوح، ج۴، ص۲۳۶.
  46. الغارات، ج۲، ص۶۲۰.
  47. مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۲.
  48. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۹.
  49. الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۱۰، ۲۶۹-۲۷۰؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۴، ۳۷.
  50. منائح الکرم، ج۱، ص۳۹۷.
  51. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸؛ تاریخ خلیفه، ص۱۲۵؛ الاصابه، ج۳، ص۲۹۹.
  52. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۵؛ الاصابه، ج۳، ص۲۹۹-۳۰۰.
  53. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۷.
  54. تاریخ خلیفه، ص۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴.
  55. کعبه و جامه آن، ص۲۷۸.
  56. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۴؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۸؛ الاصابه، ج۶، ص۵۲۷.
  57. انساب الاشراف، ج۸، ص۷۳؛ مسالک الابصار، ج۲۴، ص۴۰۱.
  58. انساب الاشراف، ج۹، ص۷۶.
  59. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۶۸-۱۶۹؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۷.
  60. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ تاریخ دمشق، ج۲۹، ص۱۷۱-۱۷۲.
  61. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۴.
  62. الکافی، ج۴، ص۲۴۲.
  63. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۸۹-۳۹۱.
  64. تاریخ الکعبة المعظمه، ص۸۵.
  65. الطبقات، خامسه۲، ص۴۹؛ تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۰۸؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۲.
  66. تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۲.
  67. انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۷.
  68. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۷؛ سبل الهدی، ج۱، ص۱۶۷.
  69. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۸؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۹۱.
  70. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.
  71. انساب الاشراف، ج۷، ص۱۲۶.
  72. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۱-۳۹۲.
  73. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۷۲.
  74. تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۵.
  75. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۳۶؛ شرف النبی، ص۴۰۶.
  76. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۷۲؛ ج۱، ص۲۳۸؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۷.
  77. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۴۸.
  78. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۴۴.
  79. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۲.
  80. نک: عمدة الطالب، ص۱۱۳، ۱۲۵.
  81. سفرنامه ابن جبیر، ص۱۲۷؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۵۴۸.
  82. مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۹۹.
  83. تاریخ مکه، ص۳۹۴.
  84. تاریخ مکه، ص۴۲۱.
  85. مرآة الحرمین، ج۲، ص۲۷۷-۲۷۸، ۶۴۴.
  86. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۲-۳۹۳.
  87. تاریخ مکه، ص۵۱۶.
  88. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۰.
  89. تاریخ مکه، ص۶۵۶، ۶۶۱.
  90. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۳-۳۹۴.
  91. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۵.
  92. اعلام الانام، ص۴۷؛ کعبه و جامه آن، ص۲۸۵.
  93. التاریخ القویم، ج۴، ص۲۰۱.
  94. التاریخ القویم، ج۴، ص۲۰۱.
  95. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۴.
  96. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۹۹.
  97. منائح الکرم، ج۱، ص۳۸۵.
  98. کعبه و مسجد الحرام در گذر تاریخ، ص۱۳۲.
  99. تاریخ مکه، ص۶۶۵.
  100. شرف النبی، ص۴۰۶.
  101. کعبه و جامه آن، ص۲۷۸.
  102. کعبه و جامه آن، ص۲۲۴.
  103. امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۹۲؛ سبل الهدی، ج۵، ص۲۴۵.
  104. منائح الکرم، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰.
  105. التاریخ القویم، ج۳، ص۵۳۴.
  106. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۶۹.
  107. تاریخ مکه، ص۲۹۳.
  108. مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۹۰.
  109. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۴۱.
  110. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۸؛ مصباح الحرمین، ص۷۲.
  111. الارج المسکی، ص۱۱۵.
  112. مرآة الحرمین، ج۱، ص۳۰۴.
  113. الاستبصار، ص۱۷.
  114. شرف النبی، ص۴۰۶.
  115. منائح الکرم، ج۱، ص۴۹۸.
  116. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۴-۳۹۶.
  117. آثار البلاد، ص۱۱۵؛ الارج المسکی، ص۱۵۵-۱۵۶؛ تحصیل المرام، ج۱، ص۲۷۸.
  118. مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۹۰؛ التاریخ القویم، ج۲، ص۵۶۰.
  119. اعلام الانام، ص۴۷.
  120. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۴۷.
  121. التاریخ القویم، ج۴، ص۴۹۷.
  122. التاریخ القویم، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۳.
  123. مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۹۰.
  124. تاریخ مکه، ص۲۹۳.
  125. کعبه و جامه آن، ص۱۱۰.
  126. آثار البلاد، ص۱۱۵؛ کعبه و جامه آن، ص۱۱۱، ۲۸۵.
  127. مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۷۶.
  128. منائح الکرم، ج۳، ص۳۵۰؛ مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۷۶-۲۷۷؛ تاریخ مکه، ص۶۲۸.
  129. معجم البلدان، ج۳، ص۱۱۴.
  130. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۶-۳۹۷.
  131. نک: اسد الغابه، ج۵، ص۵، ۳۶۹؛ الانساب، ج۸، ص۲۰۸؛ الاصابه، ج۱، ص۵۱۵؛ ج۸، ص۱۵۵.
  132. تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۵۶.
  133. الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۴۰؛ الاصابه، ج۵، ص۲۰۹.
  134. الاصابه، ج۸، ص۲۱۳.
  135. اسد الغابه، ج۳، ص۴۰۶.
  136. اسد الغابه، ج۵، ص۳۶۹؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۷۷.
  137. العقد الثمین، ج۳، ص۱۰۹.
  138. تاریخ مکه، ص۶۶۵.
  139. شذرات الذهب، ج۹، ص۳۲۵.
  140. هدایتی، سید رضا، مقاله «بنی شیبه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۹۷-۳۹۸.