قضا و قدر در قرآن
مقدمه
یکی از مسائلی که توجّه بشر را همیشه به خود جلب کرده، موضوع قضا و قدر و مسئله سرنوشت انسان و تفسیر دین از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی حکم کردن و قدر تعیین آن است. این موضوع از غامضترین مسائل فلسفی بشر از گذشته دور است. برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علّت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلی ذکر کردهاند. واشنگتن ارونگ به نقل دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود حیات محمد، پس از ذکر مبادی ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیغمبران و روز قیامت، میگوید: آخرین و ششمین قاعدهای که در ردیف مبادی اسلام است، عقیده جبر است. محمّد (ص) برای پیشرفت امور جنگی خود از این قاعده استفاده میکرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثهای که در جهان رخ میدهد، پیش از آن، در علم خدا مقدّر شده و پیش از آنکه جهان به وجود آید، در لوح محفوظ ثبت گردیده است و سرنوشت هر کس و وقت مرگ او تعیین شده و قابل تغییر نیست و به هیچ وسیله نمیتوان آن را مقدّم و مؤخّر ساخت. مسلمانان که این نکات را مسلّم میداشتند و بدان عقیده داشتند، به هنگام جنگ بدون بیم و هراس خود را به صف دشمن میزدند. در نظر آنها مرگ در جنگ مساوی با شهادت بود و بهشت را نصیب انسان میساخت؛ بدین جهت اطمینان داشتند اگر کشته شوند یا بر دشمن غلبه یابند، در هر صورت فیروز شدهاند. اما همین نگرش و عقیده جبر خاصیّت ویرانکنندهای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ صلح و آرامش، اعصاب مسلمانان را ضعیف کرد. مسلمانان رنجها و سختیهایی را که بدانها میرسید، نتیجه تقدیر میدانستند و تحمّل آن را لازم میشمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و دانش انسانی برای رفع آن نتیجهای نمیداد.
در حقیقت پرسشی که مطرح است: آیا جریان کارهای جهان طبق یک برنامه و طرح قبلی غیر قابل تخلّف صورت میگیرد و قدرتی نامرئی، ولی بینهایت مقتدر، به نام سرنوشت و قضا و قدر بر جمیع وقایع عالم حکمرانی میکند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در آینده صورت خواهد گرفت، که در گذشته، معیّن و قطعی شده است و انسان مقهور و مجبور به دنیا میآید و از دنیا میرود؟ یا اصلاً و ابداً چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلّطی بر حال و آینده ندارد و انسان که یکی از موجودات این جهان است، حرّ و آزاد و مسلّط بر مقدّرات خویشتن است؟ یا فرض سوّمی در کار است و آن اینکه سرنوشت، در نهایت اقتدار بر سراسر وقایع جهان حکمرانی میکند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است؛ در عین حال این نفوذ غیر قابل رقابت و مقاومتناپذیر، لطمهای به حرّیت و آزادی در شکل کلی بشر نمیزند و یا اینکه نوع اعتقاد آنها به قضا و قدر طوری بوده که با اعتقاد به اختیار و آزادی و مسئولیّت منافات نداشته است؟ یعنی آنها در عین اینکه به سرنوشت اعتقاد داشتهاند، معتقد بودهاند که سرنوشت به شکلی تحت اختیار و اراده انسان است و انسان قادر است آن را جاهایی تغییر دهد.
آیاتی مطرح میشود در راستای پاسخ به این شبهه و خداوند پیامبر را به قضا و قدر و مسائل سراپرده نظام هستی و عالم غیب و تدبیر الهی به ویژه در عمر و رزق و صبر در مصائب و مشکلات رسالت به خداوند احاله میدهد.
- ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۱].
- ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۲].
- ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى * أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى * وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾[۳]
- ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾[۴].
- ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ﴾[۵].
- ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾[۶]
- ﴿فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ * أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[۷].
- ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۸].
- ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ * قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ﴾[۹].
- ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۱۰]
- ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱].
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲].
- ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا﴾[۱۳].
- ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۴].
- ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾[۱۵].
- ﴿وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ * وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[۱۶]
- ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۷]
- ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾[۱۸].
- ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۱۹].
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۲۰].
- ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ﴾[۲۱].
نکات
در آیات فوق این موضوعات درباره قضا و قدر مطرح گردیده است:
- تأکید بر اینکه خداوند عالم به هر اتفاقی است: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ...﴾، زیرا از پیامبر میپرسند آیا چیزی از کار در دست ما هست و چیزی از کار ـ جنگ ـ به سود ماست: ﴿يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ﴾ بگو: در واقع کار ـ جنگ و پیروزی ـ همهاش به دست خداست: ﴿قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ﴾؛
- خداوند پس از جنگ احد اینگونه میفرماید: سپس بعد از آن اندوه ـ شکست احد ـ آرامشی به صورت خوابی سبک بر شما فرو فرستاد، که دستهای از شما را فرا گرفت: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ﴾ ولی دستهای که در اندیشه جانشان بودند، درباره خدا گمانهای نادرستی، همچون گمانهای دوران جاهلیّت، داشتند: ﴿وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾. برخی از آنان در دل مطلبی دارند که از تو پنهان میکنند: ﴿يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ﴾ و پیش خود میگویند اگر کار به دست ما بود در اینجا کشته نمیشدیم: ﴿يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا﴾. به ایشان بگو اگر در خانه خود میبودید، کسانی که کشته شدن بر ایشان نوشته شده بود به خوابگاههای خویش میشتافتند: ﴿قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ﴾؛
- دلداری خداوند به پیامبر با بیان قضای حتمی خود، درباره هلاکت امتهای کافر پیشین: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى * أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى * وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾[۲۲]؛
- توصیه خداوند به صبر پیامبر بر قضا و اراده او: ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...﴾ ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ...﴾، ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾؛
- پیامبر مأمور اعلان اینکه تعجیل و تأخیر در عذاب مشرکان، منوط به قضای الهی است: ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾؛
- بیان خدا به پیامبر که روزی مقدر است و انسان نباید به بیش از آن ناراحت باشد: ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا﴾، ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾، ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾؛
- بیان اینکه سرچشمه عطایا و نعمات در دست خداوند است: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾، هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزانههای آن در نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم: ﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾. همانا خدا برای هر چیز اندازهای قرار داده است: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾ ما همه چیز را به اندازه آفریدهایم؛
- از نمونههای قضا و قدر در تدبیر الهی این است که هدایت و ضلالت در دست خداست: ﴿فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾، خدا هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را بخواهد هدایت میکند.
- چنانکه دادن و گرفتن قدرت و ملک در دست خداست: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ بگو: ای خدا! ای صاحب قدرت! تو به آن کس که بخواهی قدرت میدهی و از آن کس که بخواهی باز میستانی؛ هر که را خواهی عزّت دهی و هر که را خواهی ذلیل میسازی؛ نیکی در دست توست، و تو بر همه چیز توانایی؛
- در برخی از آیات فوق حکومت و دخالت سرنوشت و اینکه هیچ حادثهای در جهان رخ نمیدهد مگر به مشیّت الهی و آن حادثه قبلاً در کتابی مضبوط بوده، تأیید شده است از قبیل: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾. هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس به شما نمیرسد مگر آنکه قبل از آنکه آن را ظاهر کنیم، در کتابی ثبت شده و این بر خدا آسان است. اما این آیات نفی اختیار نمیکند و تنها بیان میکند همه ارادهها و قدرتها در دست خداست و پاسخ به این شبهه که پیامبر آموزهای آورد که موجب انحطاط جامعه شده و شیوه برخورد قرآن و پیامبر به آن این است که اوّلًا قضا و قدر اسلامی به این معناست که مؤمنان بدانند کانون قدرت در دست اوست و این نظر با عقیده جبر متفاوت است. قضا و قدر این است که نظام هستی دارای برنامه و تدبیری و اصول و قوانینی بر آن حاکم است که قوانین تغییر ناپذیر است. ثانیاً از آن طرف یکی از این قوانین معطوف به خداوند آزادی انسان است. خود قرآن کریم آزادی و مختار بودن انسان را به موجب آیات زیادی تأیید کرده است: «کسانی که طرفدار اختیار شدند و جبر را مخالف عدالت و رحمت خدا دانستند (عدلیّه، یعنی شیعه و معتزله)، بر خلاف ادّعای خاورشناسان علیه تعلیمات قرآن قیام نکردند و منظورشان «تعدیل» در گفته قرآن نبود، بلکه نظر خود را از قرآن اقتباس کرده بودند. ثالثاً مگر ممکن است کسی خداشناس باشد و بتواند منکر علم قدیم ازلی به همه اشیاء باشد؟ آیا این عیب است بر قرآن که خدا را از ازل واقف بر همه امور و جریانها میداند؟! و قوانینی را حاکم بر این عالم بداند»[۲۳].
- شاهد بر این مسأله دستهای از این آیات است که دلالت میکند بر اینکه انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود مؤثّر است و میتواند آن را تغییر دهد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ﴾[۲۴] و قانونی و اصولی بر آن تغییرات حاکم است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۵]. خدا وضع هیچ مردمی را عوض نمیکند مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند. یا بیان میکند چگونه مردمی از نعمتها استفاده نکردند و دچار عذاب شدند: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۲۶]. خدا مثال زده شهری را که امن و آرام بود و ارزاق از همه جا فراوان به سوی آن حمل میشد؛ ولی نعمتهای خدا را ناسپاسی کرد و از آن پس خدا گرسنگی و ناامنی را از همه طرف به آن چشانید. در جایی دیگر به صراحت میگوید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۲۷]. در صحرا و دریا به واسطه کردار بد مردم، فساد و تباهی پدیدار شده است. یا در تأکید بر اراده و عمل انسانی میکند: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ﴾[۲۸]، هر کس طالب کشت آخرت باشد، برای وی در کشتش خواهیم افزود و هر کس خواهان کشت دنیا باشد، بهرهای به او خواهیم داد: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾ هر که زندگی نقد را طالب باشد، به آن اندازه و به آن کس که بخواهیم نقد میدهیم؛ سپس جهنّم را برای وی قرار خواهیم داد تا وارد آن شود در حالی که نکوهیده و منفور باشد. و هر کس عاقبت و سرانجام خوش بخواهد و آن طور که شایسته است در راه آن کوشش کند و ایمان داشته باشد، کوشش او مورد قبول خواهد شد. ما به هر دو گروه مدد میرسانیم، به اینها و به آنها. فیض پروردگار تو از کسی دریغ نمیشود[۲۹].
معناشناسی
در قرآن و حدیث، واژههای قضا و قدر با معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفتهاند، که البته همگی آنها دارای ریشه واحدند. در حدیثی از امام علی(ع)، با استناد به آیات قرآنی، ده معنا برای واژه قضا آمده است[۳۰]: فراغت یافتن از چیزی[۳۱]؛ عهد و پیمان[۳۲]؛ اعلام کردن[۳۳]؛ انجام کاری[۳۴]؛ واجب شدن[۳۵]؛ حتمیت[۳۶]؛ پایان یافتن[۳۷]؛ حکم و قضاوت[۳۸]؛ آفرینش[۳۹]؛ فرستادن مرگ[۴۰]. در حدیثی دیگر از حضرت علی(ع)، چهار معنا برای قضا آمده است[۴۱] که دو معنای آن، همان «خلق» و «حکم» در حدیث پیش است و باقی عبارتاند از «فرمان»[۴۲] و «علم»[۴۳].[۴۴]
از هنگامی که یک مهندس خانهساز تصمیم به ساختن خانهای میگیرد، وی ابتدا نقشه آن خانه را با ذکر تمام جزئیات آن برروی کاغذی ترسیم میکند؛ یعنی تمام اندازهها و حدود و مشخصات آن را تعیین و ثبت مینماید. پس از این مرحله، وی این نقشه را در اختیار عوامل اجرایی و کارگزاران خود قرار میدهد و به آنها دستور میدهد که دقیقاً براساس این نقشه اقدام به ساختن این خانه خاص نمایند. خداوند متعال با آنکه قادر است هر مخلوقی را در یک لحظه و بدون طی مراحل بیافریند، ولی بنا به حکمتها و مصالح خاصی - برای خلق موجودات، خصوصاً پدیدههای مادی - مراحلی قرار داده است که هر یک از این پدیدهها ناگزیر باید این مراحل را طی کند. به عبارت دیگر، خداوند به حکمت و اختیار خود برای آفریدن مخلوقات، نظام خاصی را مقرر کرده است، و در این نظام موجود، امکان ندارد که پدیدهای بدون طی حتی یکی از این مراحل تحقق یابد.
هنگامی که اراده پروردگار به خلق موجودی مادی[۴۵] تعلق میگیرد، مراحلی هفتگانه[۴۶] سپری میشوند تا آن موجود مادی تحقق یابد. یکی از این مراحل «قدر» و دیگری «قضا» است. توضیح این دو مرحله - با توجه به مثال قبل درباره خانه - این است که: هر مخلوقی از آن رو که مخلوق است، دارای حدودی ویژه است، ولی تعیین میزان و چگونگی این حدود با پروردگار است. آیات قرآن مجید به روشنی بر این حقیقت گواهند. خداوند میفرماید: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا﴾[۴۷]؛ ﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾[۴۸]؛ ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾[۴۹]؛ ﴿كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ﴾[۵۰]. امام علی(ع) نیز بر همین حقیقت تصریح میکند و میفرماید: «جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً»[۵۱]؛ «خداوند برای هر چیز اندازهای قرار داد». «قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ»[۵۲]؛ «خداوند آنچه را که آفرید، اندازهگیری نمود و تقدیرش را محکم و استوار کرد». «كُلُّ شَيْءٍ بِقَضَائِهِ وَ قَدَرِهِ»[۵۳]؛ «همه چیز به قضا و قدر الهی است». حال وقتی خداوند میخواهد موجودی مادی؛ مثلاً انسانی را بیافریند، نخست حدود و اندازه و ویژگ ویژگیهای وجودیاش را تعیین میکند؛ از قبیل ویژگیهای ظاهری و زمان و مکان تولد، و آن را در وجودی نورانی و ملکوتی و متناسب با نحوه وجودی آن، ثبت میکند که همان «لوح تقدیرات» است. این مرحله همان است که «قدر» یا «تقدیر» مینامند. قدر، همان هندسه وجودی شیء است و تقدیر عبارت از تعیین ویژگیها و هندسهریزی و ثبت است. احادیث بزرگان معصوم(ع) بر این معنای قدر تصریح دارند. امام رضا(ع) میفرماید: «الْقَدَرُ هِيَ الْهَنْدَسَةُ وَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ»[۵۴]؛ «قدر همان هندسه و اندازه و تعیین حدود چیزی از جهت بقا و فنای آن است». نیز میفرماید: «الْقَدَرُ هُوَ الْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءِ»[۵۵]؛ «قدر همان هندسه و اندازه چیزی از جهت طول و عرض و بقای آن است». امام کاظم(ع) نیز درباره معنای قدر میفرماید: «تَقْدِيرُ الشَّيْءِ مِنْ طُولِهِ وَ عَرْضِهِ»[۵۶]؛ «قدر همان اندازهگیری و تعیین طول و عرض چیزی است». نیز امام رضا(ع) میفرماید: «التَّقْدِيرُ هُوَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ»[۵۷]؛ «تقدیر همان مشخص کردن حد و اندازه اجلها و روزیها و بقا و فنای موجودات است.
پس از آنکه خداوند حدواندازهها و ویژگیهای چیزی را تعیین و در لوح تقدیرات ثبت کرد، برای پدید آوردنش به مأموران و کارگزارانش در عالم خلقت - که همان ملائکه مدبران امور الهیاند - فرمان میدهد که بر اساس حدود و نقشه ثبت شده در لوح تقدیرات، پیش روند و بیافرینند. این فرمان الهی برای آفرینش مخلوقات همان مرحله قضا است[۵۸].
از مجموع آنچه در کتاب و سنت درباره معنای اصطلاحی قضا و قدر آمده است، چند نکته مهم به دست میآید که عبارتند از:
۱. استثناناپذیری: در نظام کنونی که خداوند در عالم هستی برقرار کرده است، ممکن نیست مخلوقی مادی بیگذراندن تمام آن هفت مرحله، تحقق یابد؛ یعنی در این مراحل «طفره» روا نیست، همچنین، نه تنها طی شدن یکی از این مراحل هم استثناپذیر نیست و همه را باید سپری کرد، بلکه هیچ شیء مادی نیست که از این قاعده بیرون باشد. آیات و روایاتی که گذشت، عمومیت این قانون را هم در مورد تمام آن مراحل و هم در مورد تمام اشیا به روشنی نشان میدهند. در برخی احادیث، تصریح شده است که اعتقاد به اینکه حتی یکی از این مراحل هفتگانه قابل حذف و نقض است، مستلزم کفر است[۵۹].
۲. تقدم تقدیر بر خلق جهان: از آنچه گذشت، برمیآید که مرحله تقدیر، مقدم بر مرتبه آفرینش جهان مادی و پدیدههای آن است، نه همراه آن. توجه به این حقیقت، بهویژه در مبحث «بداء» یا تغییر در تقدیرات الهی و برخی مباحث دیگر بسی مهم است. پس از این، توضیح بیشتری در این باره خواهیم گفت. علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) درباره تقدم تقدیر بر خلق پدیدههای مادی، نقل میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ الْمَقَادِيرَ وَ دَبَّرَ التَّدَابِيرَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ»[۶۰]؛ «خداوند - عزوجل - دو هزار سال پیش از آفرینش آدم، حدود و اندازهها را تعیین نمود و به تدابیر امور پرداخت». در حدیثی دیگر رسول اکرم(ص) میفرماید: «قَدَّرَ اللَّهُ الْمَقَادِيرَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِخَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[۶۱]؛ «خداوند، پنجاه هزار سال پیش از آفرینش آسمانها و زمین، حدود و اندازهها را تعیین و تقدیر نمود».
۳. تقدم قدر بر قضا: از احادیث معصومین(ع) درباره مراحل تحقق شیء برمیآید که مرحله قدر بر مرحله قضا مقدم است. این حقیقت، هم از تعریف اصطلاحی این دو واژه آشکار میگردد، و هم تصریح روایات اسلامی است. آری، در برخی احادیث، مرحله قضا مقدم بر قدر ذکر شده است و در برخی دیگر به عکس. دلیل تفاوت در این است که گاه پیشوایان معصوم(ع) در مقام بیان ترتیب مراحل نبودهاند، بلکه تنها مراحل را معرفی کردهاند بیآنکه تأکیدی بر تقدم و تأخر آنها داشته باشند؛ اما گاه افزون بر ذکر مراحل، به ذکر ترتیب نیز پرداختهاند؛ چنانکه در حدیث است: «قَضى مَا قَدَّرَ، وَ... بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ»[۶۲]؛ «خداوند آنچه را مقدر کرد، به آن فرمان داد و... فرمان خدا براساس تقدیر او است». در حدیثی دیگر یکی از اصحاب امام رضا(ع) میگوید: «أَقُولُ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى»؛ «معتقدم چیزی تحقق نمییابد مگر آنچه خدا بخواهد و اراده کند و حکم نماید و تقدیر نهد». حضرت، گفته وی را تأیید میکند و تنها جای مرحله قضا و قدر را عوض میکند و مرحله این به وضوح نشان میدهد که در این حدیث بر ترتیب مراحل تأکید شده است و مرحله تقدیر قبل از مرحله قضا جای دارد. امام در پاسخ وی میفرماید: «لَيْسَ هَكَذَا أَقُولُ وَ لَكِنْ أَقُولُ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى»؛ «اما من چنین نمیگویم، بلکه میگویم: چیزی تحقق نمییابد مگر آنچه خدا بخواهد و اراده و تقدیر کند و به آن فرمان دهد». در ادامه حدیث، حضرت درباره قضا و قدر نکتهای میفرماید که باز هم دلیل دیگری بر تقدم قدر بر قضا است: «وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ»[۶۳]؛ چون خداوند چیزی را تقدیر کند، به آن فرمان میدهد»[۶۴].
منابع
پانویس
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند «1» با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
- ↑ «و اینچنین ما آن کس را که گزافکاری کند و به نشانههای پروردگارش ایمان نیاورد کیفر میدهیم و بیگمان عذاب جهان واپسین سختتر و پایدارتر است * آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسلها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانههای آنان راه میروند؟ بیگمان در این، نشانههایی برای (پندگیری) خردمندان است * و اگر سخنی از سوی پروردگارت پیشی نگرفته و اجلی معیّن مقرّر نشده بود بیگمان (آن عذاب، هم اکنون) لازم میشد * باری، بر آنچه میگویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاسهایی از شب و پیرامونهای روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۲۷-۱۳۰.
- ↑ «و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمیخیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.
- ↑ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
- ↑ «پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.
- ↑ «پس، چه چیز تو را پس از آن، به دروغ انگاشتن (روز) پاداش و کیفر وا میدارد؟ * آیا خداوند داورترین داوران نیست؟» سوره تین، آیه ۷-۸.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است * بگو: اگر آنچه به شتاب میجویید نزد من میبود میان من و میان شما کار به پایان میرسید و خداوند به ستمگران داناتر است» سوره انعام، آیه ۵۷-۵۸.
- ↑ «و از تو عذاب را به شتاب میخواهند و اگر زمانی معیّن (در کار) نمیبود عذاب به سراغشان میآمد و همانا، ناگهان در حالی که خبر ندارند بر سر آنان خواهد آمد * از تو عذاب را به شتاب میخواهند و بیگمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ «خداوند بندهای زرخرید را مثل میزند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی دادهایم و او پنهان و آشکار از آن میبخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بیهمتاست) اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره نحل، آیه ۷۵.
- ↑ «و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ «بیگمان پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد میگسترد و (یا) تنگ میدارد که او به (حال) بندگانش آگاه بیناست» سوره اسراء، آیه ۳۰.
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۳۶.
- ↑ «بگو: پروردگار من برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند و هر چیزی را هزینه کنید او جایگزین آن را میدهد؛ و او بهترین روزیدهندگان است» سوره سبأ، آیه ۳۹.
- ↑ «و در آن برای شما و برای آنان که شما روزیشان نمیدهید توشه زندگی پدید آوردیم * و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم» سوره حجر، آیه ۲۰-۲۱.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی * از شب میکاهی و به روز میافزایی و از روز میکاهی و به شب میافزایی؛ و زنده را از مرده و مرده را از زنده بر میآوری و به هر که بخواهی بیحساب (و شمار) روزی میبخشی» سوره آل عمران، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است» سوره حدید، آیه ۲۲.
- ↑ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾ مقتضای سیاق سابق این است که کلمه لزاما به معنای ملازمه باشد، چون هر دو، مصدر باب مفاعله، یعنی لازم ـ یلازم است و مراد از مصدر معنای اسم فاعل باشد، که در این صورت اسم کان ضمیری خواهد بود که به کلمه هلاک بر میگردد، که در آیه قبلی قرار داشت، و جمله ﴿وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾ عطف بر ﴿كَلِمَةٌ سَبَقَتْ﴾ خواهد بود، و تقدیر کلام و لو لا کلمة سبقت من ربک و اجل مسمی لکان الهلاک ملازما لهم اذا سرفوا و لم یؤمنوا بآیات ربهم میشود، یعنی اگر قضایی از پروردگارت رانده نشده بود و اجلی معین نگشته بود، هلاک ملازم ایشان بود، چون اسراف ورزیدند و به آیات پروردگار خود ایمان نیاوردند. (ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۲۶).
- ↑ ر. ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، ص۳۴۵-۳۶۰، کتاب انسان و سرنوشت.
- ↑ «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ «برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ «هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او میافزاییم و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو میدهیم و در جهان واپسین هیچ بهرهای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۴۷۵-۴۶۸.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۰-۱۸.
- ↑ ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از پریان را به سوی تو گرداندیم که به قرآن گوش فرا میدادند و چون نزد آن حاضر شدند (به هم) گفتند: خاموش باشید (و گوش فرا دهید!) آنگاه چون به پایان آمد به سوی قوم خود بازگشتند در حالی که (آنان را) بیم میدادند» سوره احقاف، آیه ۲۹؛ ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ﴾«پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست» سوره بقره، آیه ۲۰۰.
- ↑ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴾ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳؛ ﴿وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ «و هنگامی که ما فرمان (پیامبری) را به موسی سپردیم تو نه در سوی غربی (طور) و نه از حاضران بودی» سوره قصص، آیه ۴۴.
- ↑ ﴿وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ﴾ «و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه اینان پگاهان برکنده خواهد شد» سوره حجر، آیه ۶۶؛ ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا﴾ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾ «گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲؛ ﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ «(یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیکتر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایینتر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) میگذاشتید در آن خلاف میکردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی؛ و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۴۲.
- ↑ ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲؛ ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾ «ای دو یار زندان! اما (تعبیر خواب) یکی از شما (این است که) به سرور خود باده مینوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است» سوره یوسف، آیه ۴۱.
- ↑ ﴿قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا﴾ «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.
- ↑ ﴿قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ * فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ﴾ «(موسی) گفت: این (قرار) میان من و شما بماند که هر یک از دو زمان را به پایان بردم بر من تجاوزی (روا) نباشد و خداوند بر آنچه میگوییم نگهبان است * پس چون موسی زمان (قرارداد) را به سر آورد و خانوادهاش را (با خود) برد از سوی طور آتشی دید، به خانوادهاش گفت: (اینجا) بمانید! من آتش دیدم شاید از آن برایتان خبری یا فروزهای از آتش بیاورم باشد که گرم شوید» سوره قصص، آیه ۲۸ - ۲۹.
- ↑ ﴿وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ «و فرشتگان را میبینی که پیرامون اورنگ (فرمانفرمایی خداوند) حلقه بستهاند ؛ با سپاس پروردگارشان را به پاکی میستایند و میان آنان به راستی (و درستی) داوری خواهد شد و گفته میشود: سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره زمر، آیه ۷۵؛ ﴿وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ «و خداوند به درستی حکم میراند و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند هیچ حکمی نمیرانند؛ بیگمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰؛ ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾ «و اگر آنچه در زمین است از آن هر کسی که ستم ورزیده است میبود با آن (رهایی) خویش را باز میخرید و چون عذاب را بنگرند پشیمانی خویش را پنهان میدارند و میان آنان به دادگری داوری میشود و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۵۴.
- ↑ ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾ «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیکتر را به چراغهایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ ﴿وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ﴾ «و فریاد برآورند که ای نگهبان (دوزخ)! کاش پروردگارت کار ما را تمام کند! (او در پاسخ) میگوید: شما (در این عذاب) ماندگار خواهید بود» سوره زخرف، آیه ۷۷؛ ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ﴾ «و برای کافران آتش دوزخ (آماده) است که (در آن) نه کارشان تمام میشود که بمیرند و نه از عذاب آنان میکاهند؛ بدینگونه هر ناسپاسی را کیفر میدهیم» سوره فاطر، آیه ۳۶؛ ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴾ «و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۴، ح۷۳، به نقل از فقه الرضا(ع).
- ↑ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴾ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا﴾ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ در این دو حدیث، برای واژه «قضا» در برخی آیات قرآن (مانند اسراء، آیه ۴ و ۲۳)، دو معنا ذکر شده است. واضح است که چون این معانی مختلف با هم سازگار نیست، مانعی ندارد که در آیهای واژه «قضا» دو معنا داشته باشد و آیه مزبور ناظر به هر دو معنا باشد.
- ↑ چون موضوع این مقاله، جریان قضا و قدر در حیات انسان و افعال و حوادث مربوط به او است، مراحل مزبور فقط در ارتباط با مخلوقات مادی مورد بحث قرار گرفته و به سایر موجودات، به جهت خارج بودن از هدف مقاله، پرداخته نشده است.
- ↑ این مراحل هفتگانه عبارتند از: مشیت، اراده، قدر، قضا، اذن، کتاب و اجل. از آنجا که غیر از قضا و قدر، توضیح سایر مراحل به تطویل مقاله میانجامد، از شرح آن خودداری میشود. در اصول کافی، ج۱، باب «فی أنه لا یکون شیء فی السماء والارض الا بسبعه» (چیزی در آسمان و زمین نیست مگر با هفت ویژگی) دو حدیث از امام صادق(ع) و امام موسی کاظم(ع)، و در بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۱، ح۶۵، به نقل از محاسن برقی، یک حدیث از امام باقر(ع) در ص۸۸، حدیث دیگری (ح ۷) از امام کاظم(ع) در مورد این مراحل هفتگانه آمده است. در احادیث فراوان دیگری نیز برخی از این مراحل، خصوصاً چهار مرحله مشیت و اراده و قدر و قضا، تبیین شده است. (ر.ک: بحار الانوار، ج۵، باب قضا و قدر)
- ↑ «و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.
- ↑ «و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.
- ↑ «و هر چیز نزد او اندازهای دارد» سوره رعد، آیه ۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۱، معروف به خطبه اشباح.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۴، ح۷۳، به نقل از فقه الرضا(ع).
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، باب جبر و قدر، ح۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۲، ح۶۹، به نقل از محاسن برقی.
- ↑ اصول کافی، ج۱، باب مشیت و اراده.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴.
- ↑ از آنجا که هیچ مانعی بر سر راه اجرای اوامر الهی وجود ندارد، به دنبال حکم خداوند، امر مقدر، تحقق مییابد. به همین جهت در برخی از روایات اسلامی، «قضا» را - که به معنای حکم و فرمان الهی است - به ایجاد چیزی در خارج معنا کردهاند؛ از جمله امام رضا(ع) در تعریف «قضا» میفرمایند: والقضاء هو الابرام و اقامه العین؛ «قضا، همان محکم ساختن و برپاداشتن شیء است». (اصول کافی، ج۱، باب جبر و قدر، ح۴) اما گاه پس از فرمان الهی و هنگامی که تحقق یک چیز در مراحل اولیه و مقدماتی است، عواملی به اذن خداوند مانع وقوع آن میشود؛ مانند رفع عذاب از قوم یونس(ع). بنابراین مرحله «قضا» همان فرمان الهی به تحقق یک امر است؛ اعم از این که آن امر در خارج هم تحقق پیدا کند و یا به اذن خدا و با فرمان و قضای دیگری، از وقوع آن جلوگیری شود. پس اگر گاهی در قرآن و احادیث، «قضا» به خلق و ایجاد چیزی در خارج معنا و تبیین شده است. منظور قضاهایی است که تغییر نمیکند و تحقق خارجی مییابد. به علاوه، همین که در بسیاری از روایات، بعد از مرحله قضا از برخی مراحل دیگر سخن رفته است - مانند مرحله «امضاء» - و نیز اینکه قضا به دو نوع حتمی و غیر حتمی تقسیم شده است، حاکی از این است که معنای اصطلاحی «قضا» همان مرحله «فرمان الهی» است؛ والا پس از تحقق شیء، سخن گفتن از وجود مراحلی پس از آن و یا غیر حتمی بودن آن، بیمعنا است. در این بحث نکات دیگری نیز مطرح است که در مبحث اقسام قضا و قدر خواهد آمد.
- ↑ اصول کافی، ج۱، باب «چیزی در آسمان و زمین نیست مگر با هفت ویژگی» ح۱.
- ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، التوحید، ۳۷۶، ح۲۲. نیز ر.ک: بحار الانوار، ج۵، ص۹۳، ج۱۲، به نقل از عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۴۱، ح۳۹.
- ↑ التوحید، ۳۶۸، ح۷.
- ↑ اصول کافی، ج۱، باب بداء، ج۱۶؛ صدوق، التوحید، ص۳۳۴، ح۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۱۲۲، ح۶۹، به نقل از محاسن برقی، ص۳۸۰.
- ↑ افضلی، علی، مقاله «قضا و قدر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۲۲۳.