قانون‌گرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۰۷۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ مارس ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== * +==منابع== {{منابع}} * ))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = قانون
| عنوان مدخل  = قانون‌گرایی
| مداخل مرتبط = [[قانون‌گرایی در سیره پیامبر خاتم]] - [[قانون‌گرایی در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[قانون‌گرایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[قانون‌گرایی در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{سیره معصوم}}
== مقدمه ==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
واژه [[قانون]]، [[عربی]] شده کلمه "کانون" است. این کلمه در اصل، [[سریانی]] یا یونانی است و پس از انتقال به لغت [[عرب]]، در معنای اندازه مقیاس اشیاء<ref>«جایگاه قانون و قانون‌گرایی در قرآن»، اندیشه حوزه، ج ۱۴، ص ۲۵۴.</ref> و همچنین به معنای طریقه روش، [[آداب]]، [[شریعت]] و.. به کار رفته است<ref>علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج ۳۵، ص ۱۲۱.</ref>.
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قانون‌گرایی در قرآن]] - [[قانون‌گرایی در حدیث]] - [[قانون‌گرایی در نهج البلاغه]] - [[قانون‌گرایی در اخلاق اسلامی]] - [[قانون‌گرایی در سیره پیامبر خاتم]] - [[قانون‌گرایی در جامعه‌شناسی اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[قانون‌گرایی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


==مقدمه==
در اصطلاح، این واژه به معنای حکمی اجباری است که دستگاه [[حکومت]] [[مقتدر]] مملکتی صادر می‌کند؛ حکمی که طبق [[طبیعت]] عالم و [[تمدن]] و [[طبیعت]] [[انسان]] باشد و بدون استثنا خواسته همه افراد [[مردم]] آن مملکت را تأمین کند و اهداف مستبدانه اشخاص در آن دخالتی نداشته باشد<ref>علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج ۳۵، ص ۱۲۱.</ref>.
*واژه [[قانون]]، [[عربی]] شده کلمه "کانون" است. این کلمه در اصل، [[سریانی]] یا یونانی است و پس از انتقال به لغت [[عرب]]، در معنای اندازه مقیاس اشیاء<ref>«جایگاه قانون و قانون‌گرایی در قرآن»، اندیشه حوزه، ج ۱۴، ص ۲۵۴.</ref> و همچنین به معنای طریقه روش، [[آداب]]، [[شریعت]] و.. به کار رفته است<ref>علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج ۳۵، ص ۱۲۱.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۶.</ref>.
*در اصطلاح، این واژه به معنای حکمی اجباری است که دستگاه [[حکومت]] [[مقتدر]] مملکتی صادر می‌کند؛ حکمی که طبق [[طبیعت]] عالم و [[تمدن]] و [[طبیعت]] [[انسان]] باشد و بدون استثنا خواسته همه افراد [[مردم]] آن مملکت را تأمین کند و اهداف مستبدانه اشخاص در آن دخالتی نداشته باشد<ref>علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج ۳۵، ص ۱۲۱.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۶.</ref>.
*رعایت [[قانون]] و اجرای آن در هر [[حکومت]] و جامعه‌ای لازم و مایه بقای آن است و [[قانون]]، مانند [[خون]] در عروق [[جامعه انسانی]] است. بنابراین، می‌توان با صراحت گفت که اگر [[قانون]] وجود نداشت، [[اجتماعی]] هم نبود و پیشرفتی هم حاصل نمی‌شد. [[حکومت اسلامی]]، همان [[حکومت]] [[قانون]] [[اسلام]] است و [[حاکمیت]] از آن [[خدا]] و [[فرمان]] خداست و در این [[حکومت]]، [[قانون]] [[اسلام]] یا [[فرمان خدا]] بر همه افراد و بر [[دولت اسلامی]] [[حکومت]] دارد و همه افراد باید تابع [[قانون]] باشند؛ همان قانونی که [[خدای تبارک و تعالی]] نازل فرموده است. [[حکومت اسلامی]]، [[قانون]] گرا و قانون‌محور است و [[پیامبر]]{{صل}}، اولین مجری این [[حکومت]] بود و [[مسئولیت]] سنگین آن را بر دوش کشید. آن [[حضرت]]، خود، بسیار به [[اجرای قانون]] در [[جامعه]] پایبند و [[حکومت]] وی [[حکومتی]] قانون‌مدار بود. طبق این اصل، همه باید بر محور [[قانون]] متحد شوند و بر مبنای آن عمل کنند؛ زیرا [[نظم]]، [[انسجام]] و هماهنگی در [[جامعه]] با قبول [[قانون]] و عمل به آن پدید می‌آید و اگر پاسداران [[قانون]]، خود، [[قانون‌شکنی]] کنند، این رویه همگانی خواهد شد<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۶-۵۴۷.</ref>.


==[[پیامبر]]{{صل}} و اجرای قانون‌==
رعایت [[قانون]] و اجرای آن در هر [[حکومت]] و جامعه‌ای لازم و مایه بقای آن است و [[قانون]]، مانند [[خون]] در عروق [[جامعه انسانی]] است. بنابراین، می‌توان با صراحت گفت که اگر [[قانون]] وجود نداشت، [[اجتماعی]] هم نبود و پیشرفتی هم حاصل نمی‌شد. [[حکومت اسلامی]]، همان [[حکومت]] [[قانون]] [[اسلام]] است و [[حاکمیت]] از آن [[خدا]] و [[فرمان]] خداست و در این [[حکومت]]، [[قانون]] [[اسلام]] یا [[فرمان خدا]] بر همه افراد و بر [[دولت اسلامی]] [[حکومت]] دارد و همه افراد باید تابع [[قانون]] باشند؛ همان قانونی که [[خدای تبارک و تعالی]] نازل فرموده است. [[حکومت اسلامی]]، [[قانون]] گرا و قانون‌محور است و [[پیامبر]] {{صل}}، اولین مجری این [[حکومت]] بود و [[مسئولیت]] سنگین آن را بر دوش کشید. آن [[حضرت]]، خود، بسیار به [[اجرای قانون]] در [[جامعه]] پایبند و [[حکومت]] وی [[حکومتی]] قانون‌مدار بود. طبق این اصل، همه باید بر محور [[قانون]] متحد شوند و بر مبنای آن عمل کنند؛ زیرا [[نظم]]، [[انسجام]] و هماهنگی در [[جامعه]] با قبول [[قانون]] و عمل به آن پدید می‌آید و اگر پاسداران [[قانون]]، خود، [[قانون‌شکنی]] کنند، این رویه همگانی خواهد شد<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۴۶-۵۴۷.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} [[اطاعت]] از [[قانون الهی]] را در [[جامعه اسلامی]] [[واجب]] و لازم می‌دانست و آنها را که از [[قانون]] [[اسلامی]] سوء استفاده می‌کردند، به شدت [[کیفر]] می‌داد. اگر کسی به [[حریم]] [[قانون]] [[تجاوز]] می‌کرد، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} هیچ گاه گذشت نمی‌کرد و در اجرای آن و مجازات متخلف در هر شرایطی، [[مسامحه]] روا نمی‌داشت<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۷۳؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱ و البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۳۳.</ref>؛ زیرا [[قانون]] [[حافظ]] کیان [[جامعه]] است و نباید آن را بازیچه دست هوسرانان قرار داد و [[جامعه]] را فدای فرد کرد. از نمونه‌های بارز این موارد، [[صلابت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[اجرای حد]] [[فاطمه]] مخزومی بود. [[فاطمه]] مخزومی، [[زن]] مشهوری بود که پس از اثبات دزدی او نزد [[پیامبر]]{{صل}}، بنا شد [[حکم]] [[دادگاه]] درباره‌اش [[اجرا]] شود. اما گروهی [[شفاعت]] کردند تا [[قانون]] [[اجرا]] نشود و سرانجام، [[اسامة بن زید]] را برای [[شفاعت]] نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} فرستادند؛ ولی [[پیامبر]]{{صل}} وساطت او را نپذیرفت و ناراحت شد و فرمود: "امت‌های پیش از شما به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان جاری می‌کردند و بزرگان را رها می‌ساختند. [[سوگند]] به آنکه جانم به دست اوست! اگر [[فاطمه]] چنین کرده بود، دست او را می‌بریدم". آن گاه دست آن [[زن]] را قطع کرد<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲ و محدث نوری، المستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۷.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۷.</ref>.
*از نمونه‌های بسیار بارز قانون‌گرایی [[پیامبر]]{{صل}} سندی است که [[حضرت]] هنگام ورود به [[مدینه]] و تشکیل [[دولت]] تنظیم کرد. در آغاز این [[سند]] آمده است: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ این نوشته دستوری است از [[محمد]]{{صل}}، [[پیامبر خدا]]، در میان [[مؤمنان]] و [[مسلمانان]] از [[طایفه]] [[قریش]] و اهالی [[یثرب ]]([[مدینه]]) و نیز در میان کسانی که از ایشان [[پیروی]] کنند و به آنها بپیوندند و با آنان [[جهاد]] کنند، نافذ و جاری خواهد بود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص۳۴۸.</ref>. با [[نگارش]] این [[قانون]]، [[تکلیف]] [[مردم]] مشخص شد و [[پیامبر]]{{صل}} با [[نوشتن]] این عهدنامه میان [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[یهودیان]] را در [[دین]] و [[دارایی]] خویش آزاد گذاشت و شرایطی را برای آنها مقرر کرد مانند اینکه هر گروه از [[یهودیان]]، [[مسئول]] حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و خون‌بهای خود را با رعایت [[حس]] [[نیکوکاری]] و [[عدالت]] و نیز فدیه [[اسیران]] خود را بر اساس اصول [[نیکوکاری]] و [[عدالت]] همه با یکدیگر خواهند پرداخت<ref>السیرة النبویه، ص۵۰۲؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۸ - ۳۴۹ و عیون الاثر، ص ۲۲۷.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۷-۵۴۸.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} در این [[سند]]، عالی‌ترین جهات قوای جزایی، [[حقوقی]] و اجرایی را برای خودشان تأمین فرمودند که در این [[قدرت]] هیچ گونه خودکامگی نقش نداشت. ایشان عناصر [[اخلاقی]] را در [[سیاست]] دخالت داد؛ زیرا [[خدا]] را منشأ [[قدرت]] خود و خود را [[پیامبر]] و [[نماینده]] او معرفی فرمودند. آن [[حضرت]]، خود نیز مانند همه افراد، به مقررات پایبند بودند؛ در نتیجه، سایر مأموران و طبعاً به طور کلی، [[مردم]] مراقب [[اعمال]] خود بودند تا از [[قانون]] [[مردم]] تخلف نکنند. این [[سند]]، ۴۷ بند و در مجموع دو قسمت داشت: در قسمت اول، در ۲۳ جمله به [[قوانین]] مربوط به [[مهاجران]] [[مکه]] و [[مدینه]] و در سایر جمله‌ها به [[حقوق]] و تعهدات [[قبایل]] [[یهود]] [[مدینه]] پرداخته شده است. در هر دو قسمت، یک جمله بارها بیان شده است و آن اینکه در آخرین مرحله، [[قضاوت]] نهایی با [[خداوند]] و شخص [[پیامبر]]{{صل}} خواهد بود. در این [[سند]]، همه آن‌چه که ممکن بود در [[جامعه]] کوچک [[مدینه]] مشکل‌ساز شود، آورده شده بود و با راهکارهایی که [[پیامبر]] مطرح کرده و قوانینی که برای هر قسمت در نظر گرفته بود، با وجود [[دشمنان]] فراوان و مشکلات متعدد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} توانست این واحد [[سیاسی]] را در آن شرایط حساس به خوبی [[اداره]] کند<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۷-۵۴۸.</ref>.


==قانون‌های [[حاکم]] بر [[دولت]] [[نبوی]]{{صل}}==
== [[پیامبر]] {{صل}} و اجرای قانون‌==
*یکی از این قانون‌ها [[قانون]] [[صلح]] بود؛ یعنی اگر در [[راه خدا]] [[جنگی]] پیش آمد، هیچ مؤمنی [[حق]] ندارد بدون موافقت [[مؤمنان]] با [[دشمن]]، [[صلح]] کند؛ مگر اینکه همه [[مؤمنان]] با این [[صلح]]، موافق باشند که در آن صورت، همه باید به چنین صلحی پایبند باشند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۹ و عیون الاثر، ص ۲۲۷.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۹.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} [[اطاعت]] از [[قانون الهی]] را در [[جامعه اسلامی]] [[واجب]] و لازم می‌دانست و آنها را که از [[قانون]] [[اسلامی]] سوء استفاده می‌کردند، به شدت [[کیفر]] می‌داد. اگر کسی به [[حریم]] [[قانون]] [[تجاوز]] می‌کرد، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} هیچ گاه گذشت نمی‌کرد و در اجرای آن و مجازات متخلف در هر شرایطی، [[مسامحه]] روا نمی‌داشت<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۷۳؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱ و البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۳۳.</ref>؛ زیرا [[قانون]] [[حافظ]] کیان [[جامعه]] است و نباید آن را بازیچه دست هوسرانان قرار داد و [[جامعه]] را فدای فرد کرد. از نمونه‌های بارز این موارد، [[صلابت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در [[اجرای حد]] [[فاطمه]] مخزومی بود. [[فاطمه]] مخزومی، [[زن]] مشهوری بود که پس از اثبات دزدی او نزد [[پیامبر]] {{صل}}، بنا شد [[حکم]] [[دادگاه]] درباره‌اش [[اجرا]] شود. اما گروهی [[شفاعت]] کردند تا [[قانون]] [[اجرا]] نشود و سرانجام، [[اسامة بن زید]] را برای [[شفاعت]] نزد [[رسول اکرم]] {{صل}} فرستادند؛ ولی [[پیامبر]] {{صل}} وساطت او را نپذیرفت و ناراحت شد و فرمود: "امت‌های پیش از شما به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان جاری می‌کردند و بزرگان را رها می‌ساختند. [[سوگند]] به آنکه جانم به دست اوست! اگر [[فاطمه]] چنین کرده بود، دست او را می‌بریدم". آن گاه دست آن [[زن]] را قطع کرد<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲ و محدث نوری، المستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۷.</ref>.
*[[قانون]] دیگر، [[لزوم]] شرکت در [[جنگ‌ها]] بود؛ یعنی وقتی [[جنگ]] روی می‌داد، گروه‌های مختلف باید به نوبت جنگیده و به نوبت استراحت کنند. در این باره در این [[سند]] چنین آمده بود: هر چند [[صلح]] و [[جنگ]] دو مسئله اصلی است؛ ولی [[حق]] [[پناه]] دادن، مانند سابق [[حق]] هر فرد کوچک و بزرگ بود و [[وعده]] حمایتی که پایین‌ترین افراد می‌داد، در نظر همه افراد [[امت]]، محترم و الزام‌آور بود.‌ همچنین در آن آمده بود: هر طایفه‌ای که همراه ما بجنگد، دسته‌های آن [[طایفه]] باید به نوبت همراه ما بجنگد؛ و چون [[مؤمنان]] همه در [[حکم]] یک هیئت‌اند، در خون‌بهایی که از آنها در [[راه خدا]] ریخته می‌شود، اولیای یکدیگر‌اند و قصاص بر عهده همه است<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۹ - ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۷ - ۲۲۸.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۹.</ref>.
*از موارد دیگر که [[پیامبر]]{{صل}} در این [[سند]] از آن به صورت [[قانون]] یاد کرده است، [[حکم]] پناهندگی است. [[پیامبر]]{{صل}} مقرر داشتند، پناهنده هر کس مانند خود اوست و هیچ کس نباید به پناهنده‌اش زیانی برساند و یا نسبت به او جرمی انجام دهد و هرگاه بین کسانی که تابع این دستورند، [[کشتار]] روی دهد یا مشاجره‌ای در گیرد که [[بیم]] [[فساد]] در آن باشد، [[مرجع]] رسیدگی، [[خدا]] و [[محمد]]{{صل}} خواهند بود<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۱ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref>. از مزایای این [[قانون]] نقش مثبت و مؤثر اصول [[برادری]] و [[برابری]] و [[آزادی]] عمل در این [[دولت]] بود.از موارد بسیار مهم این [[سند]]، [[قانون]] مربوط به [[اداره]] امور دادگستری و [[قضایی]] بود؛ چون [[پیامبر]]، آخرین [[مرجع]] [[قضایی]] شناخته شده بود. همچنین درباره جرایم مانند خون‌بها و... قانونی که از پیش وجود داشت، تأیید شد؛ به گونه‌ای که [[پیامبر]]{{صل}} در این باره مقرر داشت که قصاص نباید از بین برود و [[خون]] کسی نباید هدر شود و هر کس [[خون]] کسی را بریزد، زحمت آن دامنگیر خود و خانواده‌اش خواهد شد و [[خدا]] به [[بهترین]] وجهی به این مطلب توجه دارد<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۹-۵۵۰.</ref>.
*همچنین، اگر کسی عمداً مؤمنی را بکشد و این مسئله ثابت شود، او باید به قصاص آن [[قتل]] کشته شود؛ مگر اینکه بازماندگان مقتول [[راضی]] شوند و همه [[مؤمنان]] باید آن فرد را مجازات کنند و هیچ نوع عمل و دیگری برای [[مؤمنان]] روا نیست<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref>.‌ دیگر اینکه، هیچ کس اجازه نخواهد داشت در مطالبی که [[اداره]] دادگستری آنها را تأیید کرده باشد، از کسی طرفداری یا به خویشاوندانش بر خلاف [[حق]] توجه کند و یا حتی به فرزندانش آسان گرفته، او را از چنگال [[قانون]] [[نجات]] دهد و هر کسی این [[قانون]] را نقض کند باید به حسابش رسیدگی شود<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۰.</ref>.
*در [[حکومت نبوی]]{{صل}} [[حکم]] ممنوعیت شدید برای هر نوع دخالت در جلوگیری از [[اجرای قانون]] و [[عدالت]] صادر شده<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۴؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۰ - ۳۵۱ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref> و در یکی از بندهای مربوط چنین آمده بود: برای هیچ مؤمنی که به این [[سند]] [[معتقد]] است و به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[عقیده]] دارد، جایز نیست که به جنایتکار [[کمک]] کند یا او را [[پناه]] دهد و هر کس که جنایتکار را [[یاری]] کند یا به او [[پناه]] دهد، هرآینه، [[لعنت خدا]] و [[خشم خدا]] در [[روز قیامت]] علیه او خواهد بود و هیچ نوع مخارج یا غرامتی از وی پذیرفته نخواهد شد<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳، نهایة الأرب، ص ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۰.</ref>.


==جلوگیری از سوء استفاده اطرافیان‌==
از نمونه‌های بسیار بارز قانون‌گرایی [[پیامبر]] {{صل}} سندی است که [[حضرت]] هنگام ورود به [[مدینه]] و تشکیل [[دولت]] تنظیم کرد. در آغاز این [[سند]] آمده است: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ این نوشته دستوری است از [[محمد]] {{صل}}، [[پیامبر خدا]]، در میان [[مؤمنان]] و [[مسلمانان]] از [[طایفه]] [[قریش]] و اهالی [[یثرب]]([[مدینه]]) و نیز در میان کسانی که از ایشان [[پیروی]] کنند و به آنها بپیوندند و با آنان [[جهاد]] کنند، نافذ و جاری خواهد بود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ و نویری، نهایة الأرب، ج ۱۶، ص۳۴۸.</ref>. با [[نگارش]] این [[قانون]]، [[تکلیف]] [[مردم]] مشخص شد و [[پیامبر]] {{صل}} با [[نوشتن]] این عهدنامه میان [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[یهودیان]] را در [[دین]] و [[دارایی]] خویش آزاد گذاشت و شرایطی را برای آنها مقرر کرد مانند اینکه هر گروه از [[یهودیان]]، [[مسئول]] حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و خون‌بهای خود را با رعایت [[حس]] [[نیکوکاری]] و [[عدالت]] و نیز فدیه [[اسیران]] خود را بر اساس اصول [[نیکوکاری]] و [[عدالت]] همه با یکدیگر خواهند پرداخت<ref>السیرة النبویه، ص۵۰۲؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۸ - ۳۴۹ و عیون الاثر، ص ۲۲۷.</ref>.
*اصل جلوگیری از نفوذ اطرافیان و سوء استفاده نکردن آنها در همه [[حکومت‌ها]] که [[عدالت]] را لازمه بقای [[حکومت]] و [[کرامت]] [[انسان‌ها]] [[احترام]] می‌دانستند، بسیار اهمیت دارد. این موضوع به صورت یک اصل در [[اسلام]] و به ویژه در [[سیره نبوی]]{{صل}} [[جایگاه]] ویژه‌ای دارد؛ به گونه‌ای که [[رسول خدا]]{{صل}} در اولین سال‌های رسالتش، این مسئله را یاد آور شده، [[اقوام]] و [[نزدیکان]] خود را از طمع‌ورزی به این [[خویشاوندی]] بازداشتند. در این باره در خبری از ورام بن ابی فراس چنین آمده است: وقتی [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} یک یک ایشان را صدا زد و به آنها فرمود: "ای [[فاطمه]]{{س}} دختر [[محمد]]{{صل}}! ای [[صفیه]] دختر [[عبد]] المطّلب عمه [[رسول خدا]]{{صل}}! شما دو تن نیز برای خود عمل کنید؛ زیرا من نمی‌توانم شما را از هیچ وظیفه‌ای که در برابر [[خدا]] دارید، بی‌نیاز کنم. پس هر کس با این امور آشنا باشد، می‌فهمد که چیزی جز [[تقوا]] سودی به حالش ندارد"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۳۹؛ شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۲۲۸؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۳؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۳۶؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۳ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۴۸۵.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} در دوران [[رسالت]] خویش کاملاً این مسئله را در [[سیره مدیریتی]] خود رعایت می‌کرد<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۰-۵۵۱.</ref>.
*از [[امام رضا]]{{ع}} [[روایت]] شده است که وقتی [[آیه]] [[زکات]] نازل شد<ref>سوره توبه، آیه ۶۰.</ref>، از آنجا که یکی از مصارف [[زکات]] برای کسانی است که در جمع‌آوری آن [[کمک]] کرده‌اند، عده‌ای از [[بنی‌هاشم]] نزد [[پیامبر]] آمدند و از آن [[حضرت]] خواستند که به سبب [[خویشاوندی]] جمع‌آوری [[زکات]] را به آنان واگذار کند و در نتیجه، سهمی از [[زکات]] به آنان داده شود. اما [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان فرمود: "[[صدقه]] و [[زکات]] بر من و [[بنی‌هاشم]] [[حرام]] است". سپس به آنان فرمود: "آیا [[گمان]] می‌کنید من دیگران را بر شما ترجیح می‌دهم؟"<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۳؛ کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۷۵ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۵۸.</ref>؛ یعنی این گونه نیست؛ بلکه من [[خیرخواه]] شما هستم و [[صلاح]] شما را می‌خواهم<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۱.</ref>.
*در خبر دیگری آمده است که [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: "من کسی را بر شما ترجیح نمی‌دهم، پس به آن‌چه [[خداوند]] و رسولش برای شما بدان [[رضایت]] دارند، [[راضی]] باشید". آنها نیز اظهار [[رضایت]] کردند و رفتند<ref>الکافی، ج ۴، ص ۵۸ و تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۵۸.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۱.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} تأکید داشت که خویشاوندانش دریابند، آن [[حضرت]] [[خیرخواه]] ایشان است و اینکه به آنان اجازه نمی‌دهد به [[دلیل]] [[خویشاوندی]] و نزدیکی به آن [[حضرت]] دارای امکانات ویژه باشند. همچنین ایشان تأکید داشت که آنها دریابند، هر کس در گرو عمل خویش است و کسی به سبب [[خویشاوندی]] با آن [[حضرت]] و بدون [[عمل صالح]] [[رستگار]] نخواهد شد<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۱.</ref>.
*در [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده است، وقتی [[مکه]] به دست [[رسول خدا]]{{صل}} [[فتح]] شد، [[حضرت]]{{صل}} بر کوه [[صفا]] ایستاد و فرمود: "ای [[فرزندان]] هاشم! ای [[فرزندان عبدالمطلب]]! همانا من [[فرستاده خدا]] به سوی شما و [[خیرخواه]] شما هستم؛ من در گرو عمل خود هستم و هر یک از شما در گرو عمل خود است. نگویید که [[محمد]] از ماست و هر جایی که او داخل شد، ما داخل می‌شویم (و چون او به [[بهشت]] رفت ما هم به سبب [[خویشاوندی]] او به [[بهشت]] خواهیم رفت) نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! [[دوستان]] و [[پیروان]] من از شما و غیر شما جز [[تقواپیشگان]] نیستند. [[آگاه]] باشید که من در [[روز قیامت]]، شما را نمی‌شناسم و چنان نباشد که به [[قیامت]] در آیید، در حالی که [[دنیا]] را بر پشت خود بار کرده باشید و [[مردمان]] بیایند، در حالی که [[آخرت]] را با خود آورده باشند. [[آگاه]] باشید که به [[راستی]]، رفع عذر خویش را میان خود و شما و میان خود و [[خدای عزوجل]] درباره شما انجام دادم"<ref>الکافی، ج ۸، ص ۱۸۲ و مجموعه ورام، ص ۱۵۱.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۲.</ref>.
*در روایتی دیگر آمده است؛ [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[قریش]] - که خود را از همه [[برتر]] می‌دانستند و منزلت‌های بی‌اساس، مغرورشان ساخته بود. فرمود: "ای گروه [[قریش]]! [[روز قیامت]]، [[مردم]] را با کردارشان می‌آورند و شما [[دنیا]] را در حالی که بر گردن‌هایتان بار ‌کرده‌اید، همراه خود می‌آورید و یا [[محمد]]{{صل}}! یا [[محمد]]{{صل}}! می‌گویید [و [[استغاثه]] می‌کنید] و من می‌گویم: در این چنین حالت، از شما رو گردانم".‌ و فرمود که اگر آنان به [[دنیا]] [[دل]] ببندند، [[نسب]] [[قریش]]، سودی به حالشان ندارد<ref>مجموعه ورام، ص ۲۱۳ - ۲۱۴.</ref><ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۲.</ref>.
*به [[علت]] قانون‌گرایی شدید [[پیامبر]]{{صل}} در آن شرایط حساس و خطرناک، [[جامعه]] [[مدینه]] به [[بهترین]] صورت [[اداره]] شد و [[دعوت پیامبر]]{{صل}} هر روز بیشتر گسترش یافت و ایشان توانست با [[مدیریت]] مطلوب، قانون‌های [[اسلامی]] را در سراسر شبه [[جزیره عربستان]] و حتی خارج از آن اجرائی سازد و این مسئله، نتیجه [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[قوی]] ایشان بود<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۲.</ref>.


==منابع==
[[پیامبر]] {{صل}} در این [[سند]]، عالی‌ترین جهات قوای جزایی، [[حقوقی]] و اجرایی را برای خودشان تأمین فرمودند که در این [[قدرت]] هیچ گونه خودکامگی نقش نداشت. ایشان عناصر [[اخلاقی]] را در [[سیاست]] دخالت داد؛ زیرا [[خدا]] را منشأ [[قدرت]] خود و خود را [[پیامبر]] و [[نماینده]] او معرفی فرمودند. آن [[حضرت]]، خود نیز مانند همه افراد، به مقررات پایبند بودند؛ در نتیجه، سایر مأموران و طبعاً به طور کلی، [[مردم]] مراقب [[اعمال]] خود بودند تا از [[قانون]] [[مردم]] تخلف نکنند. این [[سند]]، ۴۷ بند و در مجموع دو قسمت داشت: در قسمت اول، در ۲۳ جمله به [[قوانین]] مربوط به [[مهاجران]] [[مکه]] و [[مدینه]] و در سایر جمله‌ها به [[حقوق]] و تعهدات [[قبایل]] [[یهود]] [[مدینه]] پرداخته شده است. در هر دو قسمت، یک جمله بارها بیان شده است و آن اینکه در آخرین مرحله، [[قضاوت]] نهایی با [[خداوند]] و شخص [[پیامبر]] {{صل}} خواهد بود. در این [[سند]]، همه آن‌چه که ممکن بود در [[جامعه]] کوچک [[مدینه]] مشکل‌ساز شود، آورده شده بود و با راهکارهایی که [[پیامبر]] مطرح کرده و قوانینی که برای هر قسمت در نظر گرفته بود، با وجود [[دشمنان]] فراوان و مشکلات متعدد [[پیامبر اسلام]] {{صل}} توانست این واحد [[سیاسی]] را در آن شرایط حساس به خوبی [[اداره]] کند<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۴۷-۵۴۸.</ref>.
 
== قانون‌های [[حاکم]] بر [[دولت]] [[نبوی]] {{صل}} ==
یکی از این قانون‌ها [[قانون]] [[صلح]] بود؛ یعنی اگر در [[راه خدا]] [[جنگی]] پیش آمد، هیچ مؤمنی [[حق]] ندارد بدون موافقت [[مؤمنان]] با [[دشمن]]، [[صلح]] کند؛ مگر اینکه همه [[مؤمنان]] با این [[صلح]]، موافق باشند که در آن صورت، همه باید به چنین صلحی پایبند باشند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۹ و عیون الاثر، ص ۲۲۷.</ref>.
 
[[قانون]] دیگر، [[لزوم]] شرکت در [[جنگ‌ها]] بود؛ یعنی وقتی [[جنگ]] روی می‌داد، گروه‌های مختلف باید به نوبت جنگیده و به نوبت استراحت کنند. در این باره در این [[سند]] چنین آمده بود: هر چند [[صلح]] و [[جنگ]] دو مسئله اصلی است؛ ولی [[حق]] [[پناه]] دادن، مانند سابق [[حق]] هر فرد کوچک و بزرگ بود و [[وعده]] حمایتی که پایین‌ترین افراد می‌داد، در نظر همه افراد [[امت]]، محترم و الزام‌آور بود. ‌ همچنین در آن آمده بود: هر طایفه‌ای که همراه ما بجنگد، دسته‌های آن [[طایفه]] باید به نوبت همراه ما بجنگد؛ و چون [[مؤمنان]] همه در [[حکم]] یک هیئت‌اند، در خون‌بهایی که از آنها در [[راه خدا]] ریخته می‌شود، اولیای یکدیگر‌اند و قصاص بر عهده همه است<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۴۹ - ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۷ - ۲۲۸.</ref>.
 
از موارد دیگر که [[پیامبر]] {{صل}} در این [[سند]] از آن به صورت [[قانون]] یاد کرده است، [[حکم]] پناهندگی است. [[پیامبر]] {{صل}} مقرر داشتند، پناهنده هر کس مانند خود اوست و هیچ کس نباید به پناهنده‌اش زیانی برساند و یا نسبت به او جرمی انجام دهد و هرگاه بین کسانی که تابع این دستورند، [[کشتار]] روی دهد یا مشاجره‌ای در گیرد که [[بیم]] [[فساد]] در آن باشد، [[مرجع]] رسیدگی، [[خدا]] و [[محمد]] {{صل}} خواهند بود<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۱ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref>. از مزایای این [[قانون]] نقش مثبت و مؤثر اصول [[برادری]] و [[برابری]] و [[آزادی]] عمل در این [[دولت]] بود. ‌ از موارد بسیار مهم این [[سند]]، [[قانون]] مربوط به [[اداره]] امور دادگستری و [[قضایی]] بود؛ چون [[پیامبر]]، آخرین [[مرجع]] [[قضایی]] شناخته شده بود. همچنین درباره جرایم مانند خون‌بها و... قانونی که از پیش وجود داشت، تأیید شد؛ به گونه‌ای که [[پیامبر]] {{صل}} در این باره مقرر داشت که قصاص نباید از بین برود و [[خون]] کسی نباید هدر شود و هر کس [[خون]] کسی را بریزد، زحمت آن دامنگیر خود و خانواده‌اش خواهد شد و [[خدا]] به [[بهترین]] وجهی به این مطلب توجه دارد.
 
همچنین، اگر کسی عمداً مؤمنی را بکشد و این مسئله ثابت شود، او باید به قصاص آن [[قتل]] کشته شود؛ مگر اینکه بازماندگان مقتول [[راضی]] شوند و همه [[مؤمنان]] باید آن فرد را مجازات کنند و هیچ نوع عمل و دیگری برای [[مؤمنان]] روا نیست<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref>. ‌ دیگر اینکه، هیچ کس اجازه نخواهد داشت در مطالبی که [[اداره]] دادگستری آنها را تأیید کرده باشد، از کسی طرفداری یا به خویشاوندانش بر خلاف [[حق]] توجه کند و یا حتی به فرزندانش آسان گرفته، او را از چنگال [[قانون]] [[نجات]] دهد و هر کسی این [[قانون]] را نقض کند باید به حسابش رسیدگی شود.
 
در [[حکومت نبوی]] {{صل}} [[حکم]] ممنوعیت شدید برای هر نوع دخالت در جلوگیری از [[اجرای قانون]] و [[عدالت]] صادر شده<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۴؛ نهایة الأرب، ص ۳۵۰ - ۳۵۱ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref> و در یکی از بندهای مربوط چنین آمده بود: برای هیچ مؤمنی که به این [[سند]] [[معتقد]] است و به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[عقیده]] دارد، جایز نیست که به جنایتکار [[کمک]] کند یا او را [[پناه]] دهد و هر کس که جنایتکار را [[یاری]] کند یا به او [[پناه]] دهد، هرآینه، [[لعنت خدا]] و [[خشم خدا]] در [[روز قیامت]] علیه او خواهد بود و هیچ نوع مخارج یا غرامتی از وی پذیرفته نخواهد شد<ref>السیرة النبویه، ص ۵۰۳، نهایة الأرب، ص ۳۵۰ و عیون الاثر، ص ۲۲۸.</ref>.<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۴۹ ـ ۵۵۰.</ref>
 
== جلوگیری از سوء استفاده اطرافیان‌==
اصل جلوگیری از نفوذ اطرافیان و سوء استفاده نکردن آنها در همه [[حکومت‌ها]] که [[عدالت]] را لازمه بقای [[حکومت]] و [[کرامت]] [[انسان‌ها]] [[احترام]] می‌دانستند، بسیار اهمیت دارد. این موضوع به صورت یک اصل در [[اسلام]] و به ویژه در [[سیره نبوی]] {{صل}} [[جایگاه]] ویژه‌ای دارد؛ به گونه‌ای که [[رسول خدا]] {{صل}} در اولین سال‌های رسالتش، این مسئله را یاد آور شده، [[اقوام]] و [[نزدیکان]] خود را از طمع‌ورزی به این [[خویشاوندی]] بازداشتند. در این باره در خبری از ورام بن ابی فراس چنین آمده است: وقتی [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}} یک یک ایشان را صدا زد و به آنها فرمود: "ای [[فاطمه]] {{س}} دختر [[محمد]] {{صل}}! ای [[صفیه]] دختر [[عبد]] المطّلب عمه [[رسول خدا]] {{صل}}! شما دو تن نیز برای خود عمل کنید؛ زیرا من نمی‌توانم شما را از هیچ وظیفه‌ای که در برابر [[خدا]] دارید، بی‌نیاز کنم. پس هر کس با این امور آشنا باشد، می‌فهمد که چیزی جز [[تقوا]] سودی به حالش ندارد"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۳۹؛ شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۲۲۸؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۳؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۳۶؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۳ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۴۸۵.</ref>. [[رسول اکرم]] {{صل}} در دوران [[رسالت]] خویش کاملاً این مسئله را در [[سیره مدیریتی]] خود رعایت می‌کرد.
 
از [[امام رضا]] {{ع}} [[روایت]] شده است که وقتی [[آیه]] [[زکات]] نازل شد<ref>سوره توبه، آیه ۶۰.</ref>، از آنجا که یکی از مصارف [[زکات]] برای کسانی است که در جمع‌آوری آن [[کمک]] کرده‌اند، عده‌ای از [[بنی‌هاشم]] نزد [[پیامبر]] آمدند و از آن [[حضرت]] خواستند که به سبب [[خویشاوندی]] جمع‌آوری [[زکات]] را به آنان واگذار کند و در نتیجه، سهمی از [[زکات]] به آنان داده شود. اما [[رسول خدا]] {{صل}} به آنان فرمود: "[[صدقه]] و [[زکات]] بر من و [[بنی‌هاشم]] [[حرام]] است". سپس به آنان فرمود: "آیا [[گمان]] می‌کنید من دیگران را بر شما ترجیح می‌دهم؟"<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۳؛ کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۷۵ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۵۸.</ref>؛ یعنی این گونه نیست؛ بلکه من [[خیرخواه]] شما هستم و [[صلاح]] شما را می‌خواهم.
 
در خبر دیگری آمده است که [[حضرت رسول]] {{صل}} فرمود: "من کسی را بر شما ترجیح نمی‌دهم، پس به آن‌چه [[خداوند]] و رسولش برای شما بدان [[رضایت]] دارند، [[راضی]] باشید". آنها نیز اظهار [[رضایت]] کردند و رفتند<ref>الکافی، ج ۴، ص ۵۸ و تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۵۸.</ref>.
 
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} تأکید داشت که خویشاوندانش دریابند، آن [[حضرت]] [[خیرخواه]] ایشان است و اینکه به آنان اجازه نمی‌دهد به [[دلیل]] [[خویشاوندی]] و نزدیکی به آن [[حضرت]] دارای امکانات ویژه باشند. همچنین ایشان تأکید داشت که آنها دریابند، هر کس در گرو عمل خویش است و کسی به سبب [[خویشاوندی]] با آن [[حضرت]] و بدون [[عمل صالح]] [[رستگار]] نخواهد شد.
 
در [[حدیثی]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است، وقتی [[مکه]] به دست [[رسول خدا]] {{صل}} [[فتح]] شد، [[حضرت]] {{صل}} بر کوه [[صفا]] ایستاد و فرمود: "ای [[فرزندان]] هاشم! ای [[فرزندان عبدالمطلب]]! همانا من [[فرستاده خدا]] به سوی شما و [[خیرخواه]] شما هستم؛ من در گرو عمل خود هستم و هر یک از شما در گرو عمل خود است. نگویید که [[محمد]] از ماست و هر جایی که او داخل شد، ما داخل می‌شویم (و چون او به [[بهشت]] رفت ما هم به سبب [[خویشاوندی]] او به [[بهشت]] خواهیم رفت) نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! [[دوستان]] و [[پیروان]] من از شما و غیر شما جز [[تقواپیشگان]] نیستند. [[آگاه]] باشید که من در [[روز قیامت]]، شما را نمی‌شناسم و چنان نباشد که به [[قیامت]] در آیید، در حالی که [[دنیا]] را بر پشت خود بار کرده باشید و [[مردمان]] بیایند، در حالی که [[آخرت]] را با خود آورده باشند. [[آگاه]] باشید که به [[راستی]]، رفع عذر خویش را میان خود و شما و میان خود و [[خدای عزوجل]] درباره شما انجام دادم"<ref>الکافی، ج ۸، ص ۱۸۲ و مجموعه ورام، ص ۱۵۱.</ref>.
 
در روایتی دیگر آمده است؛ [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب به [[قریش]] - که خود را از همه [[برتر]] می‌دانستند و منزلت‌های بی‌اساس، مغرورشان ساخته بود. فرمود: "ای گروه [[قریش]]! [[روز قیامت]]، [[مردم]] را با کردارشان می‌آورند و شما [[دنیا]] را در حالی که بر گردن‌هایتان بار ‌کرده‌اید، همراه خود می‌آورید و یا [[محمد]] {{صل}}! یا [[محمد]] {{صل}}! می‌گویید [و [[استغاثه]] می‌کنید] و من می‌گویم: در این چنین حالت، از شما رو گردانم". ‌ و فرمود که اگر آنان به [[دنیا]] [[دل]] ببندند، [[نسب]] [[قریش]]، سودی به حالشان ندارد<ref>مجموعه ورام، ص ۲۱۳ - ۲۱۴.</ref>.
 
به [[علت]] قانون‌گرایی شدید [[پیامبر]] {{صل}} در آن شرایط حساس و خطرناک، [[جامعه]] [[مدینه]] به [[بهترین]] صورت [[اداره]] شد و [[دعوت پیامبر]] {{صل}} هر روز بیشتر گسترش یافت و ایشان توانست با [[مدیریت]] مطلوب، قانون‌های [[اسلامی]] را در سراسر [[شبه جزیره عربستان]] و حتی خارج از آن اجرائی سازد و این مسئله، نتیجه [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[قوی]] ایشان بود<ref>[[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۵۰ ـ ۵۵۲.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[مریم سادات قدمی|قدمی، مریم سادات]] و [[مهدی مصطفایی|مصطفایی، مهدی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==جستارهای وابسته==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[قانون]]
* [[قانون]]
* [[قانون‌گذاری]]
* [[قانون‌گذاری]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده: قانون‌گرایی]]
{{ارزش‌های اجتماعی}}
{{ارزش‌های اجتماعی}}
[[رده:قانون]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]
۷۵٬۹۱۱

ویرایش