ختم نبوت در حدیث: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
# [[جابر بن عبدالله]] در ضمن [[حدیثی]] میگوید: «... [[ستایش]] خدایی را که [[نعمت]] اسلام را به من ارزانی داشت، قرآن را به من [[تعلیم]] فرمود و بهترین [[انسانها]]، و خاتم پیامبران را [[دوستدار]] من قرار داد».<ref>{{متن حدیث|فَخَرَّ عَلِيٌّ{{ع}} سَاجِداً، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِالْإِسْلَامِ، وَ عَلَّمَنِي الْقُرْآنَ، وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَيْرِ الْبَرِيَّةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ إِحْسَاناً مِنْهُ إِلَيَّ وَ فَضْلًا مِنْهُ عَلَيَّ}}؛ غایة المرام، ص۱۲۷.</ref>. | # [[جابر بن عبدالله]] در ضمن [[حدیثی]] میگوید: «... [[ستایش]] خدایی را که [[نعمت]] اسلام را به من ارزانی داشت، قرآن را به من [[تعلیم]] فرمود و بهترین [[انسانها]]، و خاتم پیامبران را [[دوستدار]] من قرار داد».<ref>{{متن حدیث|فَخَرَّ عَلِيٌّ{{ع}} سَاجِداً، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِالْإِسْلَامِ، وَ عَلَّمَنِي الْقُرْآنَ، وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَيْرِ الْبَرِيَّةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ إِحْسَاناً مِنْهُ إِلَيَّ وَ فَضْلًا مِنْهُ عَلَيَّ}}؛ غایة المرام، ص۱۲۷.</ref>. | ||
# و [[امام علی]]{{ع}} در ضمن [[حدیثی]] میفرماید: «... [[ستایش]] نمودم خدای را در برابر [[اسلام]] و [[قرآن]] که به من ارزانی داشت، و [[خاتم پیامبران]] و [[سرور]] [[رسولان]] را [[دوستدار]] من قرار داد». <ref>{{متن حدیث|فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى سَاجِداً وَ حَمِدْتُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيَّ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ الْقُرْآنِ وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ}}؛ غایة المرام، ص۵۵۲.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل (کتاب)|خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل]] ص ۱۲۸.</ref>. | # و [[امام علی]]{{ع}} در ضمن [[حدیثی]] میفرماید: «... [[ستایش]] نمودم خدای را در برابر [[اسلام]] و [[قرآن]] که به من ارزانی داشت، و [[خاتم پیامبران]] و [[سرور]] [[رسولان]] را [[دوستدار]] من قرار داد». <ref>{{متن حدیث|فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى سَاجِداً وَ حَمِدْتُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيَّ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ الْقُرْآنِ وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ}}؛ غایة المرام، ص۵۵۲.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل (کتاب)|خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل]] ص ۱۲۸.</ref>. | ||
===روایاتی از [[فاطمه زهرا]]{{س}} پیرامون [[خاتمیت]]=== | |||
# [[اسماء بنت عمیس]] میگوید: «دخت [[پیامبر گرامی]]{{صل}} آنگاه که فرزند گرامیش حسن{{ع}} متولد شد به اسماء بنت عمیس چنین گفت: سپس [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت ای محمد! [[خدای بزرگ]] تو را [[سلام]] میرساند و میگوید: علی نسبت به تو مانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است، پس از تو [[پیامبری]] نیست، نام این فرزندت را نام فرزند هارون بگذار».<ref>{{عربی|حدثتني فاطمة{{س}} لما حملت بالحسن و ولدته جاء النبي{{صل}}... ثم هبط جبرئيل يا محمد العلي الأعلى يقرئك السلام و يقول: علي منك بمنزلة هارون من موسى و لا نبي بعدك سم ابن هذا باسم ابن هارون...}}؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵.</ref>. | |||
# فاطمه زهرا{{س}} در بعضی از دعاهایش چنین میفرماید: «خدایا! بر [[محمد و آل محمد]] درودی بفرست که [[پیامبران پیشین]] با [[نیکوکاران]] بر آن [[گواهی]] دهند، بر پیامبری که [[سرور]] [[پرهیزگاران]] و [[خاتم پیامبران]]، و پیشوای خیر و کلید [[رحمت]] است».<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً يَشْهَدُ الْأَوَّلُونَ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ سَيِّدِ الْمُتَّقِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ قَائِدِ الْخَيْرِ وَ مِفْتَاحِ الرَّحْمَةِ}}؛ مقباس المصابیح، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل (کتاب)|خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل]] ص ۹۶.</ref>. | |||
===روایاتی از [[امام مجتبی]]{{ع}} پیرامون خاتمیت=== | |||
# [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در ضمن خطابهای فرموده است: «من پسر [[پیامبر]] هستم، من پسر [[آخرین پیامبر]] [[الهی]]، و سرور فرستادگان میباشم».<ref>{{متن حدیث|أَنَا ابْنُ نَبِّيِ اللَّهِ... أَنَا ابْنُ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ}}؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۲۶.</ref>. | |||
# و نیز [[امام حسن]]{{ع}} در ضمن خطبهای فرمودهاند: [[مردم]] دست از علی{{ع}} برداشتند و او را تنها گذاشتند با اینکه از [[رسول اکرم]]{{صل}} شنیده بودند که به علی{{ع}} میفرمودند: | |||
{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ النُّبُوَّةِ، فَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>مکاتیب الأئمه، ج۲، ص۲۴.</ref>. «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی مگر [[نبوت]]، که پیامبری بعد من نیست». یعنی همانطور که هارون [[هنگام غیبت]] موسی [[جانشین]] او بود، تو هم جانشین من هستی، فقط هارون پیامبر هم بود ولی تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من [[پیامبر]] دیگری نخواهد بود. | |||
# [[حسن بن علی بن أبی طالب]]{{ع}} میفرماید: «[[امام مجتبی]]{{ع}} از جد بزرگوارش نقل میکند که پیامبر{{صل}} فرمود:... من [[سرور]] [[فرزندان]] آدمم و [[افتخار]] نمیکنم، من [[خاتم پیامبران]] و پیشوای [[پرهیزگاران]] و [[رسول]] [[پروردگار]] جهانیانم».<ref>{{متن حدیث|جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَسَكَتَ النَّبِيُّ{{صل}} سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ...}}؛ تفسیر برهان، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل (کتاب)|خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل]] ص ۹۷.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۲
روایات ختم نبوت از منابع شیعه
از احادیث متواتر که در جریان جنگ تبوک گفته شد:
- «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي»؛
- «أُرْسِلْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً»؛
- «أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً (ص) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ تَمَامِ نُبُوَّتِهِ»؛
- «خَتَمَ بِرَسُولِ اللَّهِ الْأَنْبِيَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛
- «فَأَخْبِرْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يَكُونُ بَعْدَكَ نَبِيٌ قَالَ لَا أَنَا خَاتِمُ النَّبِيِّينَ».
امام صادق (ع) فرمودند: «ان اللَّهِ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ»[۱]. احادیث در این زمینه، دارای تواتر معنویاند[۲].
ارسال نامه از سوی پیامبر برای سران کشورهای ایران، روم، حبشه و یمن، دلیل بر خاتمیت است زیرا اگر اسلام آیینی عربی و قومی بود، جایی برای دعوت سران سایر اقوام به اسلام وجود نداشت[۳].
روایات ختم نبوت از منابع اهل سنت
در آثار اهل سنت روایات فراوانی در موضوع خاتمیت رسول خدا (ص) نقل شده است[۴]. تعداد این روایات به اندازهای است که ابن کثیر دمشقی در تفسیر خود ادعای تواتر میکند[۵]. در کتابهای حدیثی شیعه نیز روایاتی که خاتمیت رسول خدا (ص) را نشان میدهد، در حد تواتر نقل شده است. برخی از این احادیث که بر خاتمیت رسول خدا (ص) دلالت میکنند، عبارتاند از:
- هنگامی که پیامبر اکرم (ص) برای جنگ تبوک از مدینه حرکت میکردند، امیرمؤمنان علی (ع) را برای رسیدگی به کارهای مسلمانان به جای خود گماشتند. آن حضرت از اینکه از فیض شرکت در این جهاد، محروم میشوند اندوهگین شدند و اشک از چشمانشان جاری شد. پیامبر اکرم (ص) به آن حضرت فرمودند: "آیا راضی نیستی که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی باشی؟"[۶] و بلافاصله این جمله را اضافه کردند: "با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست" تا جای هیچگونه توهمی باقی نماند.
- امام صادق (ع) فرمود: "خداوند با پیامبر شما به پیامبری پایان بخشید، پس بعد از او هرگز پیامبری نخواهد آمد و با کتاب شما، نزول آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین قرآن نخواهد شد[۷].[۸]
ادله روایی ختم نبوت
همانگونه که گذشت، قرآن کریم با صراحت و بیان آشکار، خاتمیت پیامبر گرامی اسلام(ص) را یادآور شده است و نیز پیشوایان بزرگ اسلام به ویژه خود پیامبر(ص) به مناسبتهای مختلف درباره این موضوع سخن گفته و مفاد صریح قرآن را تأیید کردهاند. مجموع گفتار آنان از لحاظ سند به گونهای است که به حد تواتر میرسد و از نظر دلالت، بیانگر این است که پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است و پس از وی پیامبر جدیدی برانگیخته نخواهد شد. بنابراین اگر در تواتر لفظی آنها تردید گردد، در تواتر معنوی آنها جای هیچگونه تردیدی نیست. در اینجا نخست به برخی از سخنان پیامبر(ص) در این موضوع و سپس به احادیثی از ائمه معصومین(ع) در این باره پرداخته میشود.
- به سندهای گوناگون از شیعه و سنی نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) به علی(ع) فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی؛ یعنی همانگونه که هارون جانشین موسی بود، تو هم جانشین و وصی من باشی؟ با یک تفاوت که هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود[۹].
- پیامبر اکرم(ص) فرمود: مثل من در پیامبران پیش از من مانند شخصی است که خانه زیبا و کاملی را بنا کرده و آراسته است، جز جای یک خشت که آن را کار نگذاشته است. هر کس آن خانه زیبا را ببیند، نیکو میشمارد، جز جای خالی آن یک خشت را. همانگونه که آخرین خشت، تکمیل کننده آن خانه است، من هم آخرین خشت انبیا هستم و نبوت با من تکمیل شده است؛ از این رو نبوت انبیا به من پایان یافته است[۱۰]. این حدیث را هم محدثان و مفسران اهل سنت ذکر کردهاند و هم مفسران شیعه آن را دانستهاند. بخاری[۱۱]، مسلم[۱۲]، احمد بن حنبل[۱۳]، ترمذی[۱۴]، طبرسی[۱۵]، عروسی[۱۶]، سیوطی[۱۷] و ابن کثیر دمشقی[۱۸] از کسانی هستند که حدیث یاد شده را روایتی معتبر دانستهاند.
- پیامبر اکرم(ص) در حدیث دیگری فرمودند: من نامهایی دارم: «محمد»، «احمد»، «الماحی»؛ چراکه خداوند کفر و شرک را به واسطه من از بین میبرد و محو میکند و «حاشر»؛ چون روز قیامت همه مردم بعد از من محشور میشوند و من پیش از همه محشور میشوم و «عاقب»؛ زیرا من بعد از همه پیامبران الهی آمدهام و بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد[۱۹].
- در حدیث دیگری درباره شفاعت میفرماید: روز قیامت پیامبران نزد من میآیند و میگویند: ای محمد(ص) تو پیامبر خدا «و خاتم پیامبران» هستی، خدا گناه گذشته و آینده تو را بخشیده است، نزد خداوند برای ما شفاعت کن[۲۰].
- در حدیث دیگر است که رسول خدا(ص) میفرماید: رسالت و نبوت گسسته شد، پس از من رسول و نبیای نیست[۲۱].
- جابر بن عبدالله از نبی اکرم(ص) نقل میکند که وی فرمود: من پیشوای پیامبران هستم، ولی افتخار نمیکنم؛ من خاتم پیغمبران هستم، ولی فخر نمیفروشم[۲۲].
- در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل شده است که میفرماید: به شش خصلت بر دیگران برتری یافتم: به من جوامع الکلم داده شده است؛ با ایجاد رعب بر دشمنان پیروز میشوم؛ غنایم جنگی بر من حلال است؛ زمین برای من پاک کننده و سجدهگاه است؛ به سوی همه مردم فرستاده شدهام؛ سلسله انبیا با من پایان یافته است[۲۳].
- انس در ضمن حدیثی طولانی میگوید: شنیدم از رسول خدا(ص) که میفرمود: من خاتم پیامبرانم و تو ای علی(ع) خاتم اولیا هستی[۲۴].
- ابوذر غفاری میگوید رسول خدا(ص) فرمود: من ختم کننده پیامبران هستم و تو ای علی ختم کننده اوصیای پیامبران هستی[۲۵].
- در ضمن حدیث مفصلی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: حضرت موسی(ع) نیز این حقیقت را به زبان آورده است که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر است و بعد از او پیامبری نیست[۲۶].
- از حضرت امام علی(ع) نقل است که فرمود: مردم! این جمله را از «خاتم پیامبران» بشنوید که فرمود: کسی که از ماست، اگر از دنیا برود، ظاهراً مرده است، اما در واقع و حقیقت، زنده است[۲۷].
- در حدیثی دیگر از آن حضرت روایت شده است: پروردگارا! گرامیترین درود خود و برکات فزاینده خویش را بر محمد(ص) که بنده و رسول توست بفرست؛ پیامبری که ختم کننده گذشتگان و باز کننده درهای بسته هدایت به روی امت و آشکار کننده حق با دلیل و برهان است[۲۸].
- همچنین نقل است که فرمود: خداوند پس از مدتی که پیامبری را از طرف خود نفرستاده بود و مردم از دعوت انبیا دور مانده و گرفتار اختلاف و نزاع و جنگ شده بودند، پیامبر گرامی اسلام(ص) را فرستاد و او را پس از همه پیامبران قرار داد و وحی و نبوت را به وسیله او پایان داد[۲۹].
- همچنین آن حضرت فرمودند: رسول گرامی اسلام(ص) امین وحی خداوند و خاتم انبیا و آخرین فرستاده او و بشارت دهنده به رحمت الهی و بیم دهنده از عذابهای اوست[۳۰].
- نیز نقل است که آن حضرت هنگام رحلت رسول اکرم(ص) فرمود: پدر و مادرم فدای تو که با رحلت و وفات تو نبوت و پیامبری خاتمه یافت[۳۱].
- همچنین نقل است که آن حضرت پس از حمد و ثنای خداوند و شهادت بر وحدانیت او فرمود: گواهی میدهم که محمد(ص) بنده خدا و پیامبر او خاتم پیامبران و حجت خدا بر جهان است[۳۲].
- از امام باقر(ع) نقل است که فرمود: خداوند حضرت محمد(ص) را برای همه جن و انس برانگیخت و او ختم کننده پیامبران است و پس از او دوازده نفر جانشین و وصی اویند[۳۳].
- از امام هشتم در ضمن حدیثی روایت شده است که فرمود: شریعت پیامبر اسلام تا روز قیامت باقی است و نسخ نخواهد شد و پس از او تا روز رستاخیز پیامبر دیگری نخواهد آمد و هر کس پس از او ادعای پیامبری کند، یا پس از قرآن مجید کتابی را کتاب آسمانی شمارد، خونش مباح است[۳۴].
- نیز روایت شده است که امام هشتم(ع) از پدران خود چنین نقل فرمود: پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: هیچ چیزی را برای خود از خدای متعال نخواستم مگر اینکه مانند آن را برای تو درخواست کردم، جز موضوع نبوت؛ زیرا خداوند فرموده است پس از تو نبیای نخواهد بود و سلسله پیامبران با تو پایان مییابد[۳۵].[۳۶].
چگونگی دلالت روایات
همان طور که یادآوری شد، بیش از صد روایت در این موضوع نقل شده است که تنها به برخی از آنها اشاره کردیم. این روایات صریحاً نشان میدهند که دین اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است و پس از او باب نبوت به طور مطلق مسدود میشود و پیامبر دیگری ظهور نخواهد کرد؛ نه پیامبر تشریعی که دارای کتاب و شریعت جدید باشد و نه پیامبر تبلیغی که مبلغ و مروج دین اسلام باشد. بنابراین روایات یادشده «خاتمیت» را به کاملترین وجه و با صراحت به اثبات میرساند.[۳۷].
ضرورت خاتمیت
علاوه بر اینکه ادله یاد شده (به ویژه آیه اول و روایات مزبور) به صراحت، «خاتمیت» مورد نظر را به اثبات میرساند، میتوان گفت که مسئله «خاتمیت» از ضروریات دین اسلام است و مسلمانان آن را امری واقع شده تلقی میکنند؛ زیرا این مسئله لازم لاینفک اعتقاد به اسلام است و اسلام آوردن با پذیرش پیامبر دیگری پس از پیامبر اسلام(ص) سازگار نیست. متفکران دینی و دانشمندان اسلامی به روشنی این مطلب را یادآور شدهاند[۳۸].[۳۹].
نتیجه کلی
علاوه بر اینکه «خاتمیت» و مسدود بودن باب نبوت پس از پیامبر(ص) از ضروریات دین اسلام به شمار میآید، آیه اول[۴۰] و روایات مزبور به صراحت میفهماند که باب بعثت انبیا به طور مطلق بسته شده و پس از پیامبر اسلام(ص) پیامبر دیگری ظهور نخواهد کرد، اما آیه دوم[۴۱] تنها جاودانگی دین اسلام و خاتمیت این دین را به اثبات میرساند و گفتار دینسازان را باطل اعلام میکند. آیه سوم[۴۲] و سایر آیاتی[۴۳] که برخی محققان بدان استدلال کردهاند، نه تنها ختم نبوت را نمیرسانند، که دلالت آنها بر اثبات جاودانگی دین اسلام قابل تأمل است.[۴۴].
خاتمیت از نظر روایات
با اینکه قرآن مجید با صراحت هر چه کاملتر، به خاتمیت نبوت پیامبر اکرم(ص) تنصیص نموده است - مع الوصف - پیشوایان بزرگ اسلام، در فرصتهای مناسبی پیرامون خاتمیت پیامبر گرامی و آیین و کتاب او سخن گفتهاند و از این راه مفاد صریح قرآن را تأکید و تأیید نمودهاند، ما در این صفحات بعضی از احادیثی را که از پیشوایان ما به ترتیب رسیده است منعکس میکنیم:
- هنگامی که رسول گرامی(ص) با عدهای از مسلمانها به «غزوه تبوک» میرفتند علی(ع) درخواست کرد که در رکاب پیامبر شرکت کند رسول گرامی(ص) فرمود: نه؛ علی(ع) در این موقع به گریه افتاد و گفت: دوست دارم که خدمت شما باشم. پیامبر گرامی(ص) فرمود: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۴۵]. «آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی، و همان منزلتی که هارون نسبت به موسی داشت، تو نسبت به من داشته باشی؟». یعنی همانطور که وقتی موسی در میان بنیاسرائیل نبود، هارون جانشین و خلیفه او بود تو هم خلیفه و جانشین من هستی، فقط یک فرق بین تو و هارون میباشد، و آن این که هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي». این حدیث، معروف به حدیث منزلت است و مورد قبول تمام مسلمانان - شیعه و سنی- میباشد، و هیچ کس در استناد آن به پیامبر گرامی(ص) تردید و تشکیک نکرده است. «ابن عبدالبر» در کتاب «استیعاب» درباره این حدیث مینویسد: «این حدیث از صحیحترین و ثابتترین احادیث اسلامی است. سعد بن ابی وقاص، ابن عباس، ابوسعید خدری، ام سلمه، اسماء بنت عمیس، جابر بن عبدالله انصاری و عدهای دیگر آن را نقل کردهاند». «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» درباره این حدیث مینویسد: «احمد بن محمد بن سعید کتابی درباره سندهای این حدیث نوشته است و این حدیث مورد قبول همه مسلمانان - شیعه و سنی - میباشد». این حدیث در بسیاری از کتابهای سنی و شیعه نقل شده است، از باب نمونه از مدارک اهل تسنن و تشیع به کتابهای ذیل مراجعه شود[۴۶].
- پیامبر گرامی(ص) فرمود: مَثَل من و مَثَل پیامبران قبل از من مانند این است که شخصی خانهای زیبا و کامل بسازد، اما آجر یک گوشه آن را کار نگذارد، مردمی که وارد آن خانه میشوند، از همه جهت، آن خانه نظرشان را جلب میکند، فقط میپرسند و میگویند: که چرا آجر این گوشه کار گذاشته نشده است، همانطور که آن آجر آخرین تکمیل کننده آن خانه است من هم آخرین پیامبر الهی هستم که نبوت به وسیله من تکمیل و ختم میشود «فَأَنَا اللَّبِنَةُ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ»: «من آن خشت آخرین و ختم کننده پیامبران هستم»[۴۷]. در این حدیث همه پیامبران الهی به ساختمانی زیبا تشبیه شدهاند، که هر کدام از آنان یکی از آجرها و اجزای آن ساختمان را تشکیل میدهند، و پیامبر گرامی(ص) آخرین جزء و آخرین آجر آن ساختمان معنوی میباشد، یعنی همانطور که خشت و یا آجر آخرین، کامل کننده ساختمان است و پس از کار گذاشتن آن احتیاج به آجر دیگری نیست، همین طور است ساختمان نبوت و پیامبری که با آمدن رسول گرامی اسلام(ص)، کامل شده و پس از او نیاز به پیامبر دیگری نخواهد بود. و این حدیث، معروف به حدیث تمثیل است.
- رسول الله(ص) فرمودند: «من پنج نام دارم: ۱. محمد، ۲. احمد، ٣. الماحی، (یعنی محو کننده و از بین برنده) - خدای متعال به وسیله من کفر و شرک را از بین میبرد و محو میکند- ۴. و من حاشر هستم (یعنی روز قیامت همه مردم بعد از من محشور میشوند، و من قبل از همه محشور میگردم)، ۵. من عاقب هستم (یعنی من بعد از همه پیامبران الهی آمدهام و بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد)»[۴۸].
- عرباض بن ساریه میگوید از نبی اکرم(ص) شنیدم که میفرمودند: «من بنده خدا و خاتم پیامبرانم، از آن زمان که آدم هنوز به صورت گل بود - و شما را خبر میدهم از دعوت پدرم ابراهیم و بشارت عیسی نسبت به من». [۴۹].
- در حدیث شفاعت چنین آمده است: «مردم نزد عیسی(ع) میآیند و میگویند: برای ما شفاعت کن، عیسی میگوید: باید پیش حضرت محمد(ص) بروید زیرا او آخرین پیامبر الهی است».[۵۰].
- و همچنین در حدیث شفاعت رسول خدا(ص) میفرمایند: «روز قیامت پیامبران امتها، پیش من میآیند و میگویند: ای محمد تو پیامبر خدا و خاتم پیامبران میباشی، خدا گناه گذشته و آینده تو را بخشوده است، نزد خدا برای ما شفاعت کن. آیا وضع ما را نمیبینی؟».[۵۱].
- ابوهریره از رسول الله(ص) نقل میکند که پیامبر فرمودند: «أرسلت إلى الناس كافة و بي ختم النبيون»[۵۲]. «من برای همه مردم و عموم جهانیان مبعوث شدهام و پیامبران الهی به آمدن من ختم شدند و نبوت به وسیله من به پایان رسید».
- در حدیثی موجود است که رسول الله(ص) فرمودهاند: «اني خاتم ألف نبي و أكثر»[۵۳]. «من ختم کننده هزار پیامبر بلکه بیشتر هستم».
- رسول الله(ص) میفرماید: «رسالت و نبوت گسسته شد پس از من رسول و نبی نیست. راوی میگوید: این سخن بر مردم گران آمد. پیامبر(ص) فرمود: بشارت دهندگان باقی هستند. گفتند: ای پیامبر خدا مقصود از آن چیست؟ گفت: خواب مسلمان که جزئی از اجزای پیامبری است».[۵۴].
- جابر بن عبدالله از نبی اکرم(ص) نقل میکند که پیامبر(ص) فرمودند: «من پیشوای پیامبران هستم ولی افتخار نمیکنم، من خاتم پیامبرانم و فخر نمیفروشم، من نخستین کسی هستم که شفاعت میکنم و شفاعت من پذیرفته میشود».[۵۵].
- قتاده از نبی اکرم(ص) نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمودند: «كنت أول الناس في الخلق و آخرهم في البعث»[۵۶]. «من پیش از همه پیامبران خلق شدهام، و بعد از همه آنان به رسالت مبعوث گشتهام».
- نبی اکرم(ص) فرمودند: «ای علی من بر تو با نبوتم احتجاج میکنم؛ زیرا پس از من پیامبری نیست و تو نیز بر مردم با هفت صفت احتجاج مینمایی و احدی از قریش نمیتواند آنها را انکار کند، تو نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی.»...[۵۷].
- عباس بن عبدالمطلب اذن گرفت از رسول الله(ص) درباره هجرت از مدینه به مکه. فقال له يا عم اقم مكانك الذي أنت به فان الله تعالى يختم بك الهجرة كما ختم بي النبوة ثم هاجر إلى النبي(ص) و شهد معه فتح مكة و انقطعت الهجرة...[۵۸]. پیامبر(ص) فرمودند: «عموجان! در جای خویش (مکه) بمان. خدا به وسیله تو هجرت را پایان میبخشد چنان که به وسیله من نبوت را پایان بخشید، سپس عباس به سوی پیامبر مهاجرت کرد و در فتح مکه حضور یافت، و از آن هنگام هجرت برداشته شد».
- رسول خدا(ص) فرمودند: «... در میان امت من سی نفر دروغگو پیدا میشوند و میپندارند که پیامبرند در حالی که من خاتم پیامبرانم؛ پس از من پیامبری نیست پیوسته گروهی از امت من بر حق میباشند و مخالفت دیگران به آنان زیانی نمیرساند تا فرمان خدا برسد و آنان بر این حال میمانند».[۵۹].
- نبی مکرم(ص) فرمودند: «به شش خصلت بر دیگران برتری یافتم؛ به من جوامع الکلم داده شده است و با ایجاد رعب در دل دشمن پیروز میشوم؛ غنائم جنگی بر من حلال است؛ زمین برای من پاک کننده و سجدهگاه است؛ به سوی همه مردم فرستاده شدهام؛ سلسله پیامبران با من ختم میشود».[۶۰].
- از نبی معظم(ص) است: «في أمتي كذابون دجالون سبعة و عشرون منهم أربع نسوة و اني خاتم النبيين لا نبي بعدي»[۶۱]. «در میان امت من بیست و هفت دروغگو پدید میآیند که چهار تن از آنان زن میباشند، و من خاتم پیامبرانم و پس از من پیامبری نیست».
- جابر بن عبدالله از رسول الله(ص) از اول چیزی که خداوند خلق نموده است سؤال کرد، پیامبر(ص) فرمودند: «حضرت در پاسخ فرمودند: اولین مخلوق الهی نور من بود، که خدا آن را آفرید، و تمام خوبیها را در آن قرار داد و پس از آن چیزهای دیگر را آفرید... سپس خدا مرا به دنیا آورد، و مرا سرور و ختم کننده پیامبران، و مبعوث برای همه جهانیان و رحمت برای همه عوالم وجود قرار داد».[۶۲].
- جابر بن عبدالله میگوید که رسول خدا(ص) فرمودند: «... من نامهایی دارم که یکی از آنها «عاقب» است؛ زیرا من در آخر سلسله پیامبران قرار گرفتهام، و پس از من پیامبری نیست و مرا رسول رحمت قرار داد».[۶۳].
- ابی جعفر(ع) در ضمن حدیث میگوید که نبی اکرم(ص) فرمودند: «مردم بدانند که پس از من پیامبری نخواهد آمد، و بعد از سنت و شریعت و احکام دین من؛ سنت و شریعت دیگری نخواهد بود، هر کس پس از من ادعای نبوت و پیامبری کند، ادعا و بدعت او در آتش خواهد بود (مردم را به سوی جهنم دعوت میکند) در این صورت او را بکشید و نگذارید مردم را گمراه کند، و نیز بدانید که هر کس از چنین مدعیانی پیروی کند، اهل آتش و جهنم خواهد بود.»...[۶۴].
- أبی امامه میگوید که پیامبر(ص) فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ لَا أُمَّةَ بَعْدَكُمْ أَلَا فَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ»[۶۵]. «مردم! پیامبری پس از من نیست همچنان که امتی پس از شما نیست هان پس خدای خود را پرستش کنید».
- علی(ع) میگوید که پیامبر(ص) فرمودند: «أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيٌّ خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ»[۶۶]. «من آخرین پیامبر الهی هستم و علی خاتم اوصیا».
- نبی مکرم اسلام(ص) در وسط ایام تشریق در ضمن خطبهای فرمودند: «خداوند خونها و اموال و نوامیس شما را بر یکدیگر حرام کرده است... حاضران باید این را به غایبان برسانند که پس از من پیامبری نیست، و بعد از شما امتی نخواهد بود.»...[۶۷].
- ابوامامه میگوید رسول خدا(ص) فرمود: «يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَ تَعْلَمُ لِمَ جَلَسْتُ قَالَ اللَّهُمَّ لَا فَقَالَ [رَسُولُ اللَّهِ(ص)] خَتَمْتُ أَنَا النَّبِيِّينَ وَ خَتَمْتَ أَنْتَ الْوَصِيِّينَ»[۶۸]. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: با من نبوت پیامبران، پایان پذیرفت و با تو نیز باب وصایت بسته شد».
- امام باقر(ع) فرمودند: «... به خدا سوگند که پیامبران گذشته به آمدن من بشارت دادهاند، و من ختم کننده و آخرین آنها و حجت خدا بر همه بندگان او از اهل آسمانها و زمینها هستم، و هر کس در این مطلب شک کند کافر است، مثل کفر جاهلیت اولی، و هر که شک کند، در قول من، شک در کل کرده است و شاک در کل جایگاه او آتش است».[۶۹].
- رسول خدا(ص) در ضمن حدیثی فرمودهاند: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَيَّ أَنِ اتَّخِذْ عَلِيّاً أَخاً كَمَا أَنَ مُوسَى اتَّخَذَ هَارُونَ أَخاً وَ اتَّخِذْ وُلْدَهُ وُلْداً فَقَدْ طَهَّرْتُهُمْ كَمَا طَهَّرْتُ وُلْدَ هَارُونَ إِلَّا أَنِّي قَدْ خَتَمْتُ بِكَ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَكَ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الْهَادِيَةُ»[۷۰]. «خداوند به من وحی کرده است که علی را برادر خود قرار دهم همانطور که موسی، هارون را برادر خود قرار داد.»...
- علی بن هلال از پدرش نقل میکند که پدرم گفت بر رسول خدا(ص) داخل شدم در وقتی که ایشان در حال جان دادن بود. و فاطمه(س) بالای سرش گریه میکرد و چون صدای فاطمه(س) به گریه بلند شد رسول خدا(ص) سرش را به سوی او بلند کرد و گفت: «ما خاندانی هستیم که خدا به ما هفت خصلت داده است که پیش از آن به کسی نداده و پس از ما نیز به کسی نخواهد داد. من خاتم پیامبران و گرامیترین آنان نزد خدا هستم».[۷۱].
- رسول خدا(ص) فرمودهاند: «أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ»[۷۲]؛ «من سرآمد پیامبران (از نظر مقام)، و آخرین آنان (از نظر زمان)، میباشم».
- انس در ضمن حدیثی طولانی میگوید شنیدم از رسول خدا(ص) که میفرمود: «أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ خَاتَمُ الْأَوْلِيَاءِ»[۷۳]. «من خاتم پیامبرانم و تو ای علی خاتم اولیاء هستی».
- از رسول خدا(ص) در ادعیه ماه مبارک رمضان نقل شده: «خدایا مرا در این ماه دوستدار دوستانت و دشمن دشمنانت قرار ده، و مرا پیرو سنتهای خاتم پیامبران گردان، ای نگهدارنده دلهای پیامبران».[۷۴].
- علی بن ابراهیم بن هاشم در ضمن حدیثی نقل میکند که یهود آمدند خدمت رسول خدا(ص) و گفتند به چه چیز ما را دعوت میکنی؟ رسول خدا(ص) فرمودند: «... دانشمندی از یهود، از شام به مدینه آمد و به شما چنین گفت: من شراب و نان را (کنایه از نعمتهای فراوان شام) ترک گفتم و به بدبختی و خوردن دانههایی از خرما قناعت ورزیدهام (و به اینجا آمدهام) به خاطر پیامبری که از مکه برانگیخته میشود و به اینجا هجرت میکند، و او آخرین پیامبر و برترین پیامبران است.»...[۷۵].
- ابیذر الغفاری میگوید که رسول خدا(ص) میگفت: «أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ خَاتَمُ الْأَوْلِيَاءِ»[۷۶]. «من ختم کننده پیامبران هستم، و تو ای علی، ختم کننده اوصیای پیامبران هستی».
- سید بن طاووس در کتاب شریف اقبال روایت کرده متن صحیفه آن چنانی را که ارث برده خلف از انبیاء از سلف آنها و در آن این متن میباشد: «خداوند میفرماید: با فرستادن محمد و معارف و احکامی که به او ابلاغ میکنم دین خود را کامل میکنم، و به وسیله او، نبوت پیامبران و رسل خود را به پایان میرسانم، و رسالت او و امت او تا روز رستاخیز ادامه خواهد داشت و بعد از او پیامبر دیگری نخواهد بود».[۷۷].
- امام باقر(ع) گفت که جدم رسول خدا(ص) فرموده: «ای مردم حلال من تا روز رستاخیز حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام میباشد، خدا هر دو را در قرآن بیان کرده و من نیز هر دو را در سنت و شیوه زندگی خود، روشن ساختم».[۷۸].
- رسول خدا(ص) میفرماید: «بر امت بنیاسرائیل پیامبران حکومت میکردند، اگر پیامبری میمرد، پیامبر دیگری جانشین او میشد. ولی پس از من پیامبری نیست و برای من جانشینانی خواهد بود».[۷۹].[۸۰].
احادیثی از حضرت علی(ع) پیرامون خاتمیت
- امام علی(ع) میفرماید: «إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً(ص) رَسُولَ اللَّهِ(ص) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ...»[۸۱]؛ «خداوند برای محقق ساختن وعده خود، و تمام کردن و به پایان رسانیدن نبوت خود، حضرت محمد(ص) را مبعوث ساخت.»...
- و همچنین علی(ع) میفرماید: «پروردگارا! گرامیترین درود خود و برکات فزاینده خویش را بر محمد(ص) که بنده و رسول تو است بفرست، پیامبری که ختم کننده گذشتگان و باز کننده درهای بسته هدایت به روی امت و آشکار کننده حق با دلیل و برهان است».[۸۲].
- حضرت علی(ع) میفرماید: «مردم این جمله را از خاتم پیامبران بشنوید که فرمودند: کسانی که از خاندان ما میمیرند در ظاهر مردهاند اما در واقع و حقیقت زنده هستند».[۸۳].
- امام علی(ع) میفرماید: «... آدم را پس از توبه به روی زمین فرستاد تا زمین را به وسیله نسل خود آباد سازد و حجت را به وسیله او بر بندگانش تمام نماید، پس از درگذشت او زمین را از حجت خالی نگذاشت بلکه با بندگان خود به وسیله پیامبران و حامل ودایع خود، تجدید پیمان کرد. آنان را قرن به قرن برانگیخت تا به وسیله پیامبر ما حجت به پایان رسید و عذر خدا و بیمهای او به پایان رسید».[۸۴].
- و امام امیر المؤمنین(ع) میفرماید: «أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ...»[۸۵]. «خداوند پس از مدتی که پیامبری از طرف خود نفرستاده بود، و مردم از دعوت انبیاء دور مانده و گرفتار اختلاف و نزاع و کشمکش و جنگ بودند پیامبر گرامی را فرستاد، و او را بعد از همه پیامبران قرار داد، و وحی و نبوت را به وسیله او ختم کرد».
- امام علی(ع) میفرماید: «أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ...»[۸۶]؛ «رسول اکرم(ص) امین وحی خداوند و خاتم و آخرین پیامبران او و بشارت دهنده به رحمت الهی و بیم دهنده از عذابهای او است».
- حضرت امیرالمؤمنین(ع) در توصیف قرآن مجید چنین میفرمایند: «... سپس بر پیامبرش کتابی فرستاد سراسر نور که مشعلهای آن خاموش نمیشود، و چراغی که برافروختگی آن کم سو نمیگردد، و دریایی که ژرفای آن شناخته نمیشود، و راهی که پویندگان آن گمراه نمیشوند، و پرتوی که درخشش آن پایان نمیپذیرد و داوری که برهان آن سست نمیشود، و خانهای که پایههای آن ویران نمیگردد.»...[۸۷]؛ این توصیفها نشانه ابدیت قرآن از نظر معارف و تشریع است؛ معارفی که همیشه پابرجا و جاودان است؛ طبعاً احکام قرآن ازلی و ابدی بوده و چنین تشریعی با خاتمیت نبوت رسول گرامی ملازم است. و نیز مولا علی(ع) هنگام وفات رسول اکرم(ص) فرموده است: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ...»[۸۸]؛ «پدر و مادرم فدای تو که بار رحلت و وفات تو نبوت و پیامبری تمام شد».
- امام علی(ع) در خطبه وسیله میفرماید: «در حالی که مهاجر و انصار منزل او را پر کرده بودند؛ گفتار پیامبر را نقل کرد و فرمود به خاطر دارید که پیامبر چنین گفت: ای مردم علی نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی است، جز این که پس از من پیامبری نیست».[۸۹].
- و باز حضرت در یکی از خطبههایش میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فَاسْتَعْلى، وَدَنَا فَتَعَالى، وَارْتَفَعَ فَوْقَ كُلِّ مَنْظَرٍ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَاشَرِيك لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ، وَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ...»[۹۰]؛ «... گواهی میدهم که محمد(ص) بنده خدا و پیامبر او، و خاتم پیامبران و حجت خدا بر جهان است».
- و امام(ع) روزی بر منبر کوفه فرمودند: «أَنَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ... أَنَا وَارِثُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ...»[۹۱]؛ «من آقای وصیین هستم،... من علوم همه گذشتگان را دارا هستم و پس از پیامبران و آخرین پیامبر الهی حضرت محمد، من حجت خدا بر همه جهانیان میباشم».
- امام علی(ع) در بعضی از دعاهایش میفرماید: «وَ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ أَجْمَعِينَ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ(ص) خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ رَبَّ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ»[۹۲]؛ «پروردگار همه فرشتگان و پروردگار محمد(ص) خاتم پیامبران و پروردگار همه مخلوقات».
- امام(ع) در بعضی از خطبههایشان میفرماید: «... علمی که آدم با آن به زمین فرود آمد، و تمام آنچه که همه پیامبران تا پیامبر خاتم با آن برتری یافتهاند همگی نزد عترت محمد(ص) است».[۹۳].
- و امام(ع) در بعضی از احتجاجاتش در مقابل خصم میفرماید: «اما رسول خدا، او ختم کننده پیامبران است، و پس از او رسول و پیامبر دیگری نخواهد آمد، خداوند پیامبران را به او، و کتابهای آسمانی را به قرآن، ختم کرد».[۹۴].
- و امام(ع) در آغاز خطبهای میفرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ(ص) خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ»[۹۵]؛ «و گواهی میدهم که محمد(ص) پیامبر خدا و آخرین پیامبران، و حجت خدا بر جهانیان است».
- اصبغ بن نباته میگوید امیرالمؤمنین علی(ع) روزی خطبهای قرائت فرمود و حمد و ثنای خداوند گفت و صلوات بر نبی مکرم فرستاد، سپس فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا مَقَالَتِي... وَ مِنَّا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ فِينَا قَادَةُ الْإِسْلَامِ وَ أُمَنَاءُ الْكِتَابِ...»[۹۶]؛ «ای مردم سخنان مرا بشنوید،... از ماست خاتم پیامبران، و در میان ماست رهبران اسلام و امینان قرآن».
- و نیز امام علی(ع) میفرماید: «خَتَمَ مُحَمَّدٌ أَلْفَ نَبِيٍّ وَ إِنِّي خَتَمْتُ أَلْفَ وَصِيٍّ وَ إِنِّي كُلِّفْتُ مَا لَمْ يُكَلَّفُوا»[۹۷]؛ «محمد(ص) هزار پیامبر را ختم کرد و من نیز هزار وصی را ختم نمودم، و وظایفی دارم که آنها نداشتند».
- جابر بن عبدالله در ضمن حدیثی میگوید: «... ستایش خدایی را که نعمت اسلام را به من ارزانی داشت، قرآن را به من تعلیم فرمود و بهترین انسانها، و خاتم پیامبران را دوستدار من قرار داد».[۹۸].
- و امام علی(ع) در ضمن حدیثی میفرماید: «... ستایش نمودم خدای را در برابر اسلام و قرآن که به من ارزانی داشت، و خاتم پیامبران و سرور رسولان را دوستدار من قرار داد». [۹۹].[۱۰۰].
روایاتی از فاطمه زهرا(س) پیرامون خاتمیت
- اسماء بنت عمیس میگوید: «دخت پیامبر گرامی(ص) آنگاه که فرزند گرامیش حسن(ع) متولد شد به اسماء بنت عمیس چنین گفت: سپس جبرئیل فرود آمد و گفت ای محمد! خدای بزرگ تو را سلام میرساند و میگوید: علی نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسی است، پس از تو پیامبری نیست، نام این فرزندت را نام فرزند هارون بگذار».[۱۰۱].
- فاطمه زهرا(س) در بعضی از دعاهایش چنین میفرماید: «خدایا! بر محمد و آل محمد درودی بفرست که پیامبران پیشین با نیکوکاران بر آن گواهی دهند، بر پیامبری که سرور پرهیزگاران و خاتم پیامبران، و پیشوای خیر و کلید رحمت است».[۱۰۲].[۱۰۳].
روایاتی از امام مجتبی(ع) پیرامون خاتمیت
- امام حسن مجتبی(ع) در ضمن خطابهای فرموده است: «من پسر پیامبر هستم، من پسر آخرین پیامبر الهی، و سرور فرستادگان میباشم».[۱۰۴].
- و نیز امام حسن(ع) در ضمن خطبهای فرمودهاند: مردم دست از علی(ع) برداشتند و او را تنها گذاشتند با اینکه از رسول اکرم(ص) شنیده بودند که به علی(ع) میفرمودند:
«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ النُّبُوَّةِ، فَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۱۰۵]. «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی مگر نبوت، که پیامبری بعد من نیست». یعنی همانطور که هارون هنگام غیبت موسی جانشین او بود، تو هم جانشین من هستی، فقط هارون پیامبر هم بود ولی تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود.
- حسن بن علی بن أبی طالب(ع) میفرماید: «امام مجتبی(ع) از جد بزرگوارش نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود:... من سرور فرزندان آدمم و افتخار نمیکنم، من خاتم پیامبران و پیشوای پرهیزگاران و رسول پروردگار جهانیانم».[۱۰۶].[۱۰۷].
منابع
پانویس
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۶-۲۲۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ص ۱۲۷.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۸۱ – ۳۸۴؛ در المنثور، ج۵، ص۲۰.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.
- ↑ «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۵؛ خصال، ج۱، ص۳۲۲ و ج ۲، ص۴۸۷.
- ↑ «إِنَ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ فَلَا كِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً»؛ کافی، ج۲، ص۱۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِيٍّ(ع): أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ (مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن أبی طالب(ع)، ص۱۸۷۰.
- ↑ «قال: إن مثلي و مثل الأنبياء من قبلي كمثل رجل بنى بيتا، فأحسنه و أجمله إلا موضع لبنة من زاوية فجعل الناس يطوفون به و يعجبون له و يقولون هلا وضعت هذه اللبنة، قال: فأنا اللبنة و أنا خاتم النبيين».
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، ج۵-۶، کتاب المناقب، باب ۱۹، ص۲۶.
- ↑ مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، کتاب الفضائل، باب ۷، حدیث ۲۰-۲۱، ص۱۷۹۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بهامشه منتخب کنز العمال، ج۲، ص۳۹۸ و ۴۱۲.
- ↑ محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تصحیح عبدالرحمن محمد عثمان، ج۴، ابواب الامثال، باب دوم، حدیث ۳۰۲۲، ص۲۲۵.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۵۶۷.
- ↑ عبد علی العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۶، ص۵۹.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۶، ص۵۴۴.
- ↑ اسماعیل بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ «إِنَّ لِي أَسْمَاءً أَنَا مُحَمَّدٌ وَ أَنَا أَحْمَدُ وَ أَنَا الْمَاحِي يَمْحُو اللَّهُ بِيَ الْكُفْرَ وَ أَنَا الْحَاشِرُ يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمَيَ وَ أَنَا الْعَاقِبُ، قَالَ:... مَا الْعَاقِبُ، قَالَ الَّذِي لَيْسَ نَبِيَّ بَعْدَهُ»؛ (احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۸۴).
- ↑ «فيأتوني فيقولون يا محمد(ص) أنت رسول الله و خاتم الأنبياء غفر الله لك ذنبك ما تقدم منه و ما تأخر فاشفع لنا إلى ربك ألا ترى إلى ما نحن فيه ألا ترى ما قد بلغنا...»؛ (احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۳۶).
- ↑ إن الرسالة و النبوة قد انقطعت، فلا رسول بعدي و لا نبي...؛ (اسماعیل بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۲۷).
- ↑ عن جابر بن عبدالله أن النبي(ص) قال: أنا قائد المرسلين و لا فخر و أنا خاتم النبيين و لا فخر و أنا أول شافع و أول مشفع و لا فخر؛ (عبدالله بن عبدالرحمن سمرقندی دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۲۷).
- ↑ فضلت على الأنبياء بست: أعطيت جوامع الكلم و نصرت بالرعب و أحلت لي الغنائم و جعلت لي الأرض مسجداً و طهوراً و أرسلت إلى الخلق كافة و ختم بي النبيون؛ (اسماعیل بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۲۸).
- ↑ «أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ خَاتَمُ الْأَوْلِيَاءِ»؛ (عبد علی عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۶، ص۵۸).
- ↑ «أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ»؛ (سیدنورالله حسینی مرعشی تستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، تعلیق شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی، ج۴، ص۱۲۰).
- ↑ «فِيمَا عَهِدَ إِلَيْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(ع) أَنَّهُ إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ يَخْرُجُ نَبِيٌّ يُقَالُ لَهُ أَحْمَدُ خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ...»؛ (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۸۴).
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ! خُذُوهَا مِنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ(ص) إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ يَمُوتُ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّتٍ...»؛ (سید شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه سید کاظم محمدی و محمد دشتی، خطبه ۸۷).
- ↑ «اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ وَ نَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ...»؛ (سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۷۲).
- ↑ «أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ»؛ (سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳).
- ↑ «أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ»؛ (سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳).
- ↑ «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ...»؛ (سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵).
- ↑ «... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ»؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری، ج۸، ص۶۷).
- ↑ «... أَرْسَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُحَمَّداً(ص) إِلَى الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَامَّةً وَ كَانَ خَاتَمَ الْأَنْبِيَاءِ وَ كَانَ مِنْ بَعْدِهِ الِاثْنَا عَشَرَ الْأَوْصِيَاءَ»؛ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۵۲).
- ↑ «... وَ شَرِيعَةُ مُحَمَّدٍ صلَا تُنْسَخُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَمَنِ ادَّعَى بَعْدَهُ نُبُوَّةً أَوْ أَتَى بَعْدَ الْقُرْآنِ بِكِتَابٍ فَدَمُهُ مُبَاحٌ لِكُلِّ مَنْ سَمِعَ ذَلِكَ»؛ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۸۱).
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا عَلِيُّ مَا سَأَلْتُ أَنَا رَبِّي شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُ لَكَ مِثْلَهُ غَيْرَ أَنَّهُ قَالَ: لَا نُبُوَّةَ بَعْدَكَ أَنْتَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ»؛ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۷۳).
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ ص ۴۹.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ ص ۵۴.
- ↑ ر.ک: سید عبدالله شبر، حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ج۱، ص۱۳۳؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۲۵؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۳؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۷، ص۳۱۷.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ ص ۵۴.
- ↑ ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾ «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲؛ ﴿هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ «این پیامرسانی برای مردم است تا بدان هشدار داده شوند و تا بدانند که او خدایی یگانه است و تا خردمندان در یاد گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۵۲؛ ﴿إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ﴾ «همانا در این (کتاب)، برای گروهی پرستنده، پیامی رساست» سوره انبیاء، آیه ۱۰۶.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۱ ص ۵۴.
- ↑ این حدیث را بدان جهت حدیث منزلت نامیدند که رسول خدا(ص) نفس شریفش را به منزله موسی(ع) و علی(ع) را به منزله هارون قرار دادند.
- ↑ معانی الأخبار صدوق، ص۷۴؛ امالی شیخ صدوق، ص۲۹؛ امالی شیخ طوسی، ص۱۵۹ و ۱۶۴ و ۱۹۳ و ۲۱۸ و ۳۳۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۲۰؛ کشف الغمة، ج۱، ص۲۲۷؛ بحار الأنوار، ج۳۷، ص۲۵۴-۲۸۹؛ غایة المرام سید هاشم بحرانی، ص۱۰۸ - ۱۵۲. در این کتاب سندهای این حدیث از کتابهای شیعه و سنی جمعآوری شده و تعداد آن به صد و هفتاد سند رسیده است که صد سند آن، از کتابهای اهل تسنن و هفتاد سند آن، از کتابهای شیعه میباشد.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، ص۲۲۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۹۸ و ۴۱۲؛ التاج، ج۳، ص۲۲۹؛ به نقل از صحیح مسلم، و صحیح بخاری، و سنن ترمذی.
- ↑ «لِي خَمْسَةُ أَسْمَاءٍ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ أَنَا أَحْمَدُ وَ أَنَا الْمَاحِي الَّذِي يَمْحُو اللَّهُ بِيَ الْكُفْرَ وَ أَنَا الْحَاشِرُ الَّذِي يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمَيَّ وَ أَنَا الْعَاقِبُ الَّذِي لَيْسَ بَعْدَهُ النَّبِيُّ»؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۵؛ مسند احمد حنبل، ج۴، ص۸۴۸۱؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۸۹.
- ↑ «إِنِّي عبد اللّه و خاتَمُ النَّبيِّين و إِنَّ آدَمَ لمنْجَدِلٌ فِي طيْنَتِهِ و ساخبركم من ذلك دعوة أبي إبراهيم و بشارة عيسى بي»؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۶؛ مسند احمد حنبل، ج۴، ص۱۲۷-۱۲۸؛ ینابیع المودة، ص۱۰؛ المیزان، ج۱۹، ص۲۹۵ با کمی اختلاف.
- ↑ «فيأتون عيسى فيقولون يا عيسى اشفع لنا إلى ربك فليقض بيننا فيقول: اني لست هنا كم و لكن ائتوا محمدا(ص) فانه خاتم النبيين»؛ مسند احمد حنبل، ج۳، ص۲۴۸؛ صحیح بخاری، ج۶، ص۱۰۶.
- ↑ «فيأتون فيقولون: يا محمد أنت رسول الله و خاتم الأنبياء غفر الله لك ذنبك ما تقدم منه و ما تأخر فاشفع لنا ربك ألا ترى إلى ما نحن فيه»؛ صحیح بخاری، ج۶، ص۱۰۶؛ مسند احمد حنبل، ج۲، ص۴۳۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ۱۲۸؛ مسند احمد حنبل، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۳، ص۷۹.
- ↑ «ان الرسالة و النبوة قد انقطعت فلا رسول بعدي و لا نبي قال: فشق ذلك على الناس فقال: لكن المبشرات فقالوا يا رسول الله و ما المبشرات؟ قال: رؤيا المسلم و هي جزء من أجزاء النبوة»؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۶۴.
- ↑ «أنا قائد المرسلين و لا فخر و أنا خاتم النبيين و لا فخر و أنا أول شافع و مشفع و لا فخر»؛ سنن دارمی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۶؛ ینابیع المودة، ص۱۷، و فيه: أول الأنبياء في الخلق.
- ↑ «يا علي اخصمك بالنبوة فلا نبوة بعدي و تخصم الناس بسبع و لا يجاحدك فيه أحد من قريش: أنت أولهم إيماناً بالله...»؛ حلیة الأولیاء، ج۱، ص۶۶.
- ↑ أسد الغابة، ج۳، ص١٠.
- ↑ «انما أخاف على امتي الأئمّة المضلين فإذا وضع السيف في امتي لم يرفع عنها الى يوم القيامة، و لا تقوم الساعة حتى تلتحق قبائل من امتي بالمشركين و حتّى تعبد قبائل من امتي الاوثان، و انه يكون في امتي ثلاثون كذابون كلهم يزعم أنّه نبي و أنا خاتم النبيين لا نبي بعدي، و لا تزال طائفة من امتي على الحق ظاهرين لا يضرهم من خالفهم حتّى يأتي أمر اللّه و هم على ذلك»؛ جامع الاصول، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ «اعطيت جوامع الكلم و نصرت بالرعب و أحلت لي الغنائم و جعلت لي الأرض طهوراً و مسجداً و أرسلت إلى الخلق كافة و ختم بي النبيون»؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۲۰۴.
- ↑ «هو نور نبيك يا جابر خلقه الله ثم خلق فيه كل خير و خلق بعده كل شيء... ثم أخرجني إلى الدنيا فجعلني سيد المرسلين و خاتم النبيين و مبعوثاً إلى كافة الناس أجمعين و رحمة للعالمين»؛ ینابیع المودة. ص۱۴ و ۱۵.
- ↑ «... وَ جَعَلَ اسْمِي فِي الْقُرْآنِ مُحَمَّداً فَأَنَا مَحْمُودٌ فِي جَمِيعِ الْقِيَامَةِ فِي فَصْلِ الْقَضَاءِ لَا يَشْفَعُ أَحَدٌ غَيْرِي وَ سَمَّانِي فِي الْقِيَامَةِ حَاشِراً يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمَيَّ وَ سَمَّانِيَ الْمُوقِفَ أُوقِفُ النَّاسَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَمَّانِيَ الْعَاقِبَ أَنَا عَقِبُ النَّبِيِّينَ لَيْسَ بَعْدِي رَسُولٌ وَ جَعَلَنِي رَسُولَ الرَّحْمَةِ»؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۲؛ خصال، ج۲، ص۴۲۵؛ معانی الأخبار، ص۵۱؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۹۳.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ لَا سُنَّةَ بَعْدَ سُنَّتِي- فَمَنِ ادَّعَى بَعْدَ ذَلِكَ فَدَعْوَاهُ وَ بِدْعَتُهُ فِي النَّارِ فَاقْتُلُوهُ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَإِنَّهُ فِي النَّارِ أَيُّهَا النَّاسُ أَحْيُوا الْقِصَاصَ وَ أَحْيُوا الْحَقَّ لِصَاحِبِ الْحَقِّ وَ لَا تَفَرَّقُوا أَسْلِمُوا وَ سَلِّمُوا تَسْلَمُوا ﴿كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾»؛ فقیه، ج۴، ص۱۶۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۵۵۵.
- ↑ خصال، ج۱، ص۳۲۲؛ وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۵.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۷۴.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا إِلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَهُ أَلَا فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمْ غَائِبَكُمْ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ لَا أُمَّةَ بَعْدَكُمْ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُرَى بَيَاضُ إِبْطَيْهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ»؛ خصال، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ تفسیر فرات، ص۸۷؛ امالی شیخ طوسی، ص۳۰۵، با تفاوتی اندک.
- ↑ «حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنَ الْمَدِينَةِ وَ سَاقَ قِصَّةَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ خُطْبَةَ النَّبِيِّ(ص) وَ فِيهَا بِي وَ اللَّهِ بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْحُجَّةُ عَلَى جَمِيعِ الْمَخْلُوقِينَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَمَنْ شَكَّ فِي هَذَا فَهُوَ كَافِرٌ كُفْرَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَ مَنْ شَكَّ فِي قَوْلِي هَذَا فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ وَ الشَّاكُّ فِي ذَلِكَ فَهُوَ فِي النَّارِ»؛ احتجاج، ص۳۷؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۴۷.
- ↑ احتجاج مرحوم طبرسی، ص۶۸.
- ↑ «نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ قَدْ أَعْطَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِ أَحَداً قَبْلَنَا وَ لَا يُعْطِي أَحَداً بَعْدَنَا أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ أَكْرَمُ النَّبِيِّينَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»؛ کشف الغمة، ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ کشف الغمة، ج۱، ص۱۷.
- ↑ نور الثقلین، ج۴، ص۲۸۴.
- ↑ «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّينَ»؛ زاد المعاد، ص۱۷۴، دعای روز بیست و پنجم.
- ↑ «إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ... وَ أَخْبَرَكُمْ عَالِمٌ مِنْكُمْ جَاءَكُمْ مِنَ الشَّامِ فَقَالَ تَرَكْتُ الْخَمْرَ وَ الْخَمِيرَ وَ جِئْتُ إِلَى الْبُؤْسِ وَ التُّمُورِ لِنَبِيٍّ يُبْعَثُ فِي هَذِهِ الْحَرَّةِ مَخْرَجُهُ بِمَكَّةَ وَ مُهَاجَرُهُ هَاهُنَا وَ هُوَ آخِرُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَفْضَلُهُمْ يَرْكَبُ الْحِمَارَ...»؛ اثبات الهداة، ج۱، ص۳۷۴ و ص۳۸۷.
- ↑ احقاق الحق، ج۴، ص۱۲۰، توضیحی پیرامون قراز دوم این حدیث در پاورقی حدیث ۱۰۱ خواهد آمد انشاءالله.
- ↑ أكمل بمحمد(ص) و بما أرسله به من بلاغ و حكمة ديني واختم به انبيائي و رسلي فعلى محمد و أمته تقوم الساعة؛ اقبال سید ابن طاووس، ص۷۳۴، طبع تبریز و ص۵۰۹، چاپ طهران.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ حَلَالِي حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامِي حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَلَا وَ قَدْ بَيَّنَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ وَ بَيَّنْتُهُمَا لَكُمْ فِي سُنَّتِي وَ سِيرَتِي»؛ کنز الفوائد، ص۱۶۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۲۴.
- ↑ «كانت بنو إسرائيل تسوسهم الأنبياء كلما هلك نبي خلفه نبي، و أنه لا نبي بعدي و سيكون بعدي خلفاء»؛ جامع الأصول، ج۴، ص۴۸.
- ↑ سبحانی، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۶۹-۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه اول.
- ↑ «اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ وَ نَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۹.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ(ص) إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّتٍ...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۳.
- ↑ «اخْتَارَ آدَمَ(ع) خِيَرَةً مِنْ خَلْقِهِ... فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ وَ لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِيَّتِهِ وَ يَصِلُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذُرُهُ وَ نُذُرُهُ...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸.
- ↑ «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ وَ فُرْقَاناً لَا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰؛ مجالس شیخ مفید، ص۵۲۷؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۵۲۷.
- ↑ «قَالَ وَ قَدْ حَشَدَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ انْغَصَّتْ بِهِمُ الْمَحَافِلُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي...»؛ کافی، ج۶، ص۲۶.
- ↑ کافی، ج۸، ص۶۷؛ نهج السعادة، الخطب، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ غایة المرام، ص۴۷؛ امالی شیخ صدوق، ص۱۷.
- ↑ صحیفة علویه، دعای روز بیست و ششم.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ وَ الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ(ع) وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ(ص)...»؛ کشف الیقین، ص۲۴؛ تفسیر قمی، ص۳۴۳؛ غایة المرام، ص۳۵۸؛ نهج السعادة الخطب، ج٣، ص١٨.
- ↑ «أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ فَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَيْسَ بَعْدَهُ رَسُولٌ وَ لَا نَبِيٌّ خَتَمَ الْأَنْبِيَاءَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۹۷؛ احتجاج، ج۱، ص۲۲۰، طبع جدید.
- ↑ وافی، ج۱۴، ص۱۱، چاپ قدیم.
- ↑ کشف الغمة، ج۱، ص۵۰۶.
- ↑ نور الثقلین، ج۴، ص۲۸۴.
- ↑ «فَخَرَّ عَلِيٌّ(ع) سَاجِداً، ثُمَّ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِالْإِسْلَامِ، وَ عَلَّمَنِي الْقُرْآنَ، وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَيْرِ الْبَرِيَّةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ إِحْسَاناً مِنْهُ إِلَيَّ وَ فَضْلًا مِنْهُ عَلَيَّ»؛ غایة المرام، ص۱۲۷.
- ↑ «فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى سَاجِداً وَ حَمِدْتُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيَّ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ الْقُرْآنِ وَ حَبَّبَنِي إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ»؛ غایة المرام، ص۵۵۲.
- ↑ سبحانی، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۱۲۸.
- ↑ حدثتني فاطمة(س) لما حملت بالحسن و ولدته جاء النبي(ص)... ثم هبط جبرئيل يا محمد العلي الأعلى يقرئك السلام و يقول: علي منك بمنزلة هارون من موسى و لا نبي بعدك سم ابن هذا باسم ابن هارون...؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵.
- ↑ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً يَشْهَدُ الْأَوَّلُونَ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ سَيِّدِ الْمُتَّقِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ قَائِدِ الْخَيْرِ وَ مِفْتَاحِ الرَّحْمَةِ»؛ مقباس المصابیح، ص۱۱۳.
- ↑ سبحانی، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۹۶.
- ↑ «أَنَا ابْنُ نَبِّيِ اللَّهِ... أَنَا ابْنُ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ»؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۲۶.
- ↑ مکاتیب الأئمه، ج۲، ص۲۴.
- ↑ «جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَسَكَتَ النَّبِيُّ(ص) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ...»؛ تفسیر برهان، ج۲، ص۴۱.
- ↑ سبحانی، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۹۷.