کاظمین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}}))
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = عراق
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[کاظمین در تاریخ اسلام]] - [[کاظمین در حدیث]] - [[کاظمین در زیارت]] - [[کاظمین در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل =
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[کاظمین (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
}}


'''[[کاظمَین]]:''' یکی از شهرهای مذهبی [[کشور عراق]]، که [[مدفن]] دو [[امام]] [[معصوم]] [[شیعه]]، [[حضرت موسی بن جعفر]]، [[امام کاظم]] و [[حضرت جواد]]{{عم}} در آن قرار دارد. فاصله آن تا [[بغداد]]، حدود ۶ کیلومتر است. شهری است کهن و [[تاریخی]]، که در دوران [[عباسیان]]، گورستان [[قریش]] در آن بود و دو [[امام]] بزرگوار را پس از [[شهادت]]، آنجا [[دفن]] کردند و به تدریج به کاظمین [[شهرت]] یافت و بر [[قبر مطهر]] آنان، [[قبه]] و بارگاهی ساخته شد. اینک [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرین، [[مرقد]] آن دو [[امام]] را در بر گرفته است. تعدادی از بزرگان [[شیعه]] نیز، همچون [[شیخ مفید]] و [[خواجه نصیر]] [[طوسی]] در [[شهر]] مدفون‌اند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۴.</ref>.
کاظمَین یکی از شهرهای مذهبی [[کشور عراق]]، که مدفن دو [[امام]] [[معصوم]] [[شیعه]]، [[حضرت موسی بن جعفر]]، [[امام کاظم]] و [[حضرت جواد]] {{عم}} در آن قرار دارد. فاصله آن تا [[بغداد]]، حدود ۶ کیلومتر است. شهری است کهن و [[تاریخی]]، که در دوران [[عباسیان]]، گورستان [[قریش]] در آن بود و دو [[امام]] بزرگوار را پس از [[شهادت]]، آنجا [[دفن]] کردند و به تدریج به کاظمین [[شهرت]] یافت و بر قبر مطهر آنان، قبه و بارگاهی ساخته شد. اینک [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرین، مرقد آن دو [[امام]] را در بر گرفته است. تعدادی از بزرگان [[شیعه]] نیز، همچون [[شیخ مفید]] و [[خواجه نصیر]] [[طوسی]] در [[شهر]] مدفون‌اند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۴.</ref>.


==مقدمه==
== مقدمه ==
* [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: هرکس [[قبر]] پدرم را در [[بغداد]] [[زیارت]] کند، مثل کسی است که [[رسول خدا]] و [[قبر]] [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[زیارت]] کرده است<ref>{{متن حدیث| مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِبَغْدَادَ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين‏}}، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴.</ref> سرزمین [[عراق]]، غیر از [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و [[شهیدان]] [[کربلا]]، چهار گوهر جهان‌تاب دیگر را در [[دل]] خود دارد که [[آسمان]] آن دیار را روشن ساخته اند: [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]]، زندانی [[بغداد]]، [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، [[امام جواد|جوادالائمه]]{{ع}}، [[امام جواد|حضرت امام محمدتقی]]{{ع}} [[امام]] [[مظلوم]]، [[امام هادی|حضرت هادی، علی النقی]]{{ع}} [[پدر]] بزرگوار [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}، [[امام عسکری|حضرت امام حسن عسکری]]{{ع}} دو گوهر نخست، در کاظمین به [[خاک]] آرمیده‌اند و دو [[خورشید]] دیگر در [[سامرا]].
[[امام رضا]] {{ع}} فرمود: هرکس [[قبر]] پدرم را در [[بغداد]] [[زیارت]] کند، مثل کسی است که [[رسول خدا]] و [[قبر]] [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} را [[زیارت]] کرده است<ref>{{متن حدیث| مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِبَغْدَادَ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين‏}}، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴.</ref> سرزمین [[عراق]]، غیر از [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} و [[شهیدان]] [[کربلا]]، چهار گوهر جهان‌تاب دیگر را در [[دل]] خود دارد که [[آسمان]] آن دیار را روشن ساخته اند: [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]]، زندانی [[بغداد]]، [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، [[امام جواد|جوادالائمه]] {{ع}}، [[امام جواد|حضرت امام محمدتقی]] {{ع}} [[امام]] [[مظلوم]]، [[امام هادی|حضرت هادی، علی النقی]] {{ع}} [[پدر]] بزرگوار [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}}، [[امام عسکری|حضرت امام حسن عسکری]] {{ع}} دو گوهر نخست، در کاظمین به [[خاک]] آرمیده‌اند و دو [[خورشید]] دیگر در [[سامرا]].
*آنکه به [[زیارت]] [[عتبات عالیات]] در [[عراق]] می‌رود، بی‌شک به آستان بوسی این چهار [[امام]] در کاظمین و [[سامرا]] مشرّف می‌شود. از این رو در این بخش، نگاهی به این [[شهر]] [[مقدس]] داریم و عرض [[ادب]] به پیشگاه آنان که [[شرافت]] بخش این [[تربت]] [[پاک]] گشته‌اند. آنانکه پاره‌های تن پیامبرند، و هرکدام، با [[ستم]] جائران در گوشه ای از [[خاک]]، پراکنده گشته‌اند. آنچه در کاظمین، کهربای [[جان]] [[زائر]] است، [[مرقد]] دو [[امام]] بزرگوار، [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]]{{ع}} و [[امام جواد]]{{ع}} است. نه آثار باستانی این [[شهر]]، نه سابقه دیرین این دیار که به پیش از میلاد [[مسیح]] می‌رسد، و نه به خاطر آنکه روزی به نام "مقابر [[قریش]]" [[شهرت]] داشته است، و نه به خاطر آنکه این گورستان [[قریش]] را پس از بنای [[بغداد]] در سال 164 [[هجری]] به دست [[منصور دوانیقی]] در [[غرب]] این پایتخت [[عباسی]] بنا کردند و نام قدیمش "شونیزیّه" بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
*هرچند امروز هم، هرکس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی بر می‌خورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی [[تأمّل]] برانگیز دارد؛ لکن پرچاذبه ترین اثر ماندگار این دیار، [[مرقد]] منوّر [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}}، دو [[امام]] [[معصوم]] از [[نسل]] [[رسول]] خداست که چون نگینی مکرّر، [[زینت]] بخش این [[شهر]] است. از آن پس که [[امام کاظم]]{{ع}} در ۲۵ [[رجب]] ۱۸۳ [[هجری]] در ۵۵ سالگی در [[تربت]] پاکش آرمید، سپس [[امام جواد]]{{ع}} در آخر [[ذی قعده]] ۲۲۰هجری در این [[شهر]] مدفون گردید، این [[شهر]] به تدریج به کاظمین [[شهرت]] یافت. این دو [[نور]]، هر دو جلوه ای از یک [[حقیقت]] [[ناب]] بودند. بدین سبب این [[حرم]] [[شریف]] را، [[حرم]] کاظمین و [[حرم]] جوادین هم گفته‌اند، چه اینکه [[امام کاظم]]{{ع}}، همان [[امام جواد]]{{ع}} است و هر دو، هم کاظمند و هم جواد. هر دو باب الحوائج‌اند و برآورنده نیازهای سائلان و متوسلان<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
* [[زیارت]] [[مرقد]] [[امام کاظم]]{{ع}} در [[روایات]]، همپای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} به حساب آمده است. در دوران‌هایی هم همچون [[کربلا]]، مورد سختگیری سلطه‌های [[جور]] بوده و [[زیارت]] [[قبر]] این دو [[امام]]، آسان و بی خطر نبوده است. از [[امام رضا]]{{ع}} می‌پرسند: [[پاداش]] کسی که [[قبر]] پدرت را [[زیارت]] کند چیست؟ پاسخ می‌دهد: [[بهشت]]! پس آن را [[زیارت]] کن<ref>بحارالانوار، ج ۹۹، ص۲.</ref> در روزگاری که دیواری بر مقابر [[قریش]] احاطه داشته و [[قبر]] [[امام]] به آسانی در دسترس نبوده و [[مخالفان]] [[اهل بیت]]{{عم}} هم سیطره داشته‌اند، [[امامان]] به لحاظ [[تقیه]]، [[دستور]] می‌دادند که از پشت دیوار، [[زیارت]] کنند. [[حسین بن یسار واسطی]] که [[فضیلت]] [[زیارت]] [[امام کاظم]]{{ع}} را از [[امام رضا]]{{ع}} می‌شنود که همتای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} است، می‌پرسد: اگر [[بیم]] داشتم و نتوانستم وارد آنجا شوم؟ [[حضرت]] فرمود: از پشت دیوار [[سلام]] بده<ref> بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴، ۵.</ref> به مرور زمان، [[قبه]] و بارگاهی بر [[مزار]] این دو [[امام]] بنا شد. در سال ۳۳۶ه- به [[دستور]] معزالدوله، [[حرم]] کاظمین [[تجدید]] بنا گردید، با ساختمانی نو و [[ضریح]] و دو گنبد که بر روی [[قبر]] ساختند و دیواری پیرامون آن<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
*سابقه [[تاریخی]] کاظمین، نشان از خراب شدن‌های مکرر دارد. چه با سیل‌های متعدد و [[طغیان]] [[آب]] و چه با [[هجوم]] [[فتنه]] گران به این [[شهر]] و [[قتل]] و [[غارت]] و [[تخریب]]. اما هر بار، باز هم مرمت و [[آبادان]] می‌شد و این منطقه مسکون می‌گشت. در [[قرن پنجم]]، در اواخر [[حکومت آل بویه]]، [[حرم]] [[شکوه]] و [[موقعیت]] و [[آراستگی]] بیشتری یافت و [[مرقد]] کاظمین، [[جاذبه]]‌های [[معنوی]] فراوان برای [[زیارت]] و سکونت در اطراف این [[حریم]] [[نورانی]] پیدا کرد. اینک، [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرّین، ضریحی [[زیبا]] و [[مقدس]] را در بر گرفته است که درون آن، دو [[قبر]] [[مقدس]] از دو [[امام]] [[پاک]] و [[معصوم]] است، همچون صندوقی که دو گوهر نفیس را در خود [[نهان]] دارد. آمیختگی [[هنر]] و [[دین]] و تلاقی ذوق هنری و [[احساس]] [[معنوی]] و [[عشق]] به [[اهل بیت]]{{عم}} را که در [[هنر]] [[مسلمانان]] [[تجلی]] یافته است، در مجموعه [[حرم]] کاظمین می‌توان دید. روزی که به [[دستور]] [[هارون]] الرشید، [[امام کاظم]]{{ع}} به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود، در زندان [[مسموم]] و [[شهید]] شد و آنگاه، پیکرش را روی "[[جسر بغداد]]" نهادند، سپس شکوهمندانه [[تشییع]] شد و در [[غرب]] [[بغداد]]، در مقابر [[قریش]] به [[خاک]] سپرده شد، [[تصور]] نمی‌رفت این [[مدفن]] [[پاک]]، روزی [[مزار]] [[عاشقان]] گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
* کاظمین، از دیرباز مورد توجه خاص [[پیروان]] [[حق]] بوده است و شخصیت‌ها و [[عالمان]] فرزانه در آن زیسته و درگذشته و به [[خاک]] سپرده شده‌اند. [[فقها]] و علمای بزرگی هم در آنجا تلاش [[علمی]] داشته و [[حوزه علمیه]] برپا داشته‌اند و در [[مبارزات]] [[عظیم]] بر ضدّ [[دشمنان اسلام]] و مهاجمان به وطن [[اسلامی]]، قامت مردی افراشته‌اند. از مدفونین در آستانه کاظمین می‌توان یاد کرد:
** [[ابن قولویه قمی]] که پیش پای [[امام کاظم]]{{ع}} مدفون است؛
** [[شیخ مفید]]، استاد [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]]؛
** [[خواجه نصیر طوسی]]، در سردابی در [[حرم]] [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[خاک]] سپرده شد<ref>برای اطلاع بیشتر از علما و شخصیت‌های مدفون در مقابر قریش در کاظمین، مراجعه کنید به موسوعه العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، ج ۱۰.</ref>؛ و این، بنا به [[وصیت]] خودش بود که در [[حرم]] کاظمین [[دفن]] شود<ref>آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر، عبدالرزاق کمونه، ص ۳۲۲.</ref>؛
** [[فرهاد میرزا]] مؤلف قمقام زخّار؛ و بسیاری دیگر از چهره‌های با [[ایمان]] و [[نیکان]] و [[صالحان]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
*سوگنامه [[امام کاظم|کاظم آل محمد]]{{ع}}: دیده‌ها، [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]] را می‌جوید، [[دل‌ها]]، [[عشق]] [[پاکان]] را می‎پرورد و چشم و [[دل]]، سراغ تو را می‌گیرد، که تو، تجسم [[عبودیت]] و تبلور [[صلاح]] و طهارتی. تو، [[قربانی]] [[استقامت]] و پیشوای راست قامتی. تو، [[امام]] [[مظلوم]] و [[مسموم]]، زجر دیده زندانی جفایی، ای [[امام]]!... ای رداپوش محنت در [[راه خدا]]، ای جرعه نوش جام [[بلا]]، ای به [[عشق]] [[مولا]] [[مبتلا]]، ای کاظمینِ تو، [[قبله]] [[اهل]] ولا!... ای [[حجت]] [[حق]]، ای [[کعبه]] ### [[313]]###، ای منزلگه [[شوق]]! تا [[حق]] را از زندان [[اتهام]] بیرون آوری، زندانی [[طاغوتیان]] شدی، تا [[ذهن]] تیره [[تاریخ]] را روشن کنی، به زندان‌های تاریک، تن دادی و آغوش گشودی، تا [[عزت]] [[امامت]] را تثبیت کنی، [[ظلمت]] محبس [[ستم]] را [[تحمل]] کردی، تا [[شرف]] [[دین]] و آبروی [[علی]] را [[حفظ]] کنی، همدم سلسله سنگین و حلقه‌های زنجیر شدی. تا [[غرور]] فرعونیِ [[هارون]] را در هم شکنی، [[موسی]] وار، از نیل [[بلا]] گذشتی، ای زندانی [[بغداد]]!... ای [[شب زنده دار]] [[عابد]]، ای شیر بسته به زنجیر! [[خلفای عباسی]] می‌پنداشتند که با بند زدن به پای حق‌پوی تو، می‌توانند راهت را ببندند و با افکندن کُند و زنجیر بر دست و گردنت، قامت افراشته ات را به [[ذلت]] کشند، و با محبوس ساختنت، [[محبت]] تو را از [[دل]] حق‌پرستان بیرون کنند. اما [[غافل]] از آنکه [[نور]] را نمی‌توان پوشاند و [[عطر]] [[حقیقت]] را نمی‌توان [[پنهان]] کرد. تو رفتی، اما راه تو، در گام‌های [[زندانیان]] [[مبارز]]، ادامه یافت، ناله‌های دردمندانه‌ات، در فریاد [[خشمگین]] امت‌های انقلابی انعکاس داشت، [[عزت]] تو، الهام‌بخش [[ستمدیدگان]] شد، [[عشق]] تو، هر [[دل]] را [[خانه]] خود کرد، نام تو، [[تاریخ]] حماسه‌های [[مقاومت]] را [[زینت]] بخشید، [[شهادت]] مظلومانه ات، رسواگر [[سلطه]] [[شکنجه]] و شلاق گشت، و جای کبود تازیانه‌ها بر پیکر نحیف تو، خطوط روشنی از سیه روزی [[حکام]] [[جور]] را ترسیم کرد. ای [[امام کاظم|کاظم آل محمد]]{{ع}} ای مهار [[حکمت]] و [[حلم]]، بر دهان کف آلود [[خشونت]] و [[خشم]] [[غضب]]، از [[حلم]] تو [[خشمگین]] می‌شد، و [[صبر]] از [[صبر]] تو بی [[طاقت]] می‌گشت. [[حکومت ستم]]، از نستوهی تو، به ستوه می‌آمد، و [[مقاومت]] جائران، از [[مقاومت]] تو درهم می‌‌[[شکست]]، و زندانبانان، [[اسیر]] [[صفا]] و [[عبودیت]] تو می‌شدند، و محبس به محبس، [[شب زنده داری]] تو را جابه جا می‌کردند، [[زندان]] به زندان، [[ایمان]] و ذکر و [[تهجد]] تو را به بند می‌کشیدند، پای اراده‌ات را به حلقه‌های کین و [[حسد]] می‌آزردند، تن رنجورت را در ژرفای تاریک مطامیر، محبوس و معذّب می‌کردند، و جنازه مطهرت را مظلومانه و غریبانه، [[تشییع]] می‌نمودند...<ref> {{متن حدیث|الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَاف‏}}، زیارت امام کاظم، مفاتیح الجنان.</ref>. شگفتا...! که دوش [[تشییع]] کنندگان، آن کوه سکینه و [[وقار]] را چگونه تاب آورد؟ و [[جسر بغداد]]، چگونه آن پیکر را که به [[عظمت]] [[عرش]] بود، [[تحمل]] کرد. [[سلام]] بر نام معطّر و زیبایت، که الهام‌بخش [[صبوری]] و [[شکیبایی]] است، [[سلام]] بر [[سجاده]] ای که از اشک‌هایت خیس می‌شد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می‌نهادی، و بر آن دست‌ها، که به درگاه [[خدا]] می‌گشودی، [[سلام]] بر گوهرهای غلطانی که از [[آسمان]] چشمانت بر گونه نورانی‌ات می‌چکید، [[سلام]] بر کُند و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، [[قداست]] یافت، [[سلام]] بر [[مرقد]] [[نور]] افشانت، که [[آسمان]] تیره [[عراق]] را روشن ساخته است، [[سلام]] بر تو، و بر [[پدران]]، و فرزندانت، و بر شیفتگان و پیروانت، [[سلام]] بر تو که مایه [[افتخار]] [[اسلامی]]، و [[شیعه]]، به وجود تو م‌بالد، و [[ایران]]، همراه [[عشق]] تو، پیکر [[فرزندان]] بسیاری از [[نسل]] تو را در آغوش کشیده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
* [[امام جواد|حضرت جواد]]{{ع}}، [[پیشوایی]] که بیست و پنج [[بهار]] را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان‌تر از [[خورشید]]، تابید و درخشید و [[خورشید]] را به خجلت واداشت. آنکه [[سخاوت]] [[باران]] را داشت، و [[کرامت]] دریا را و زلالی [[آب]] را. آنکه [[جود]]، قطره ای بود، در پیشانی بلندش، و [[علم]]، غنچه ای بود از گلستان وجودش، و [[حلم]]، گوهری بود، از گنجینه فضایل‌اش. جواد بود، [[تقی]] بود، منتجب و [[مرتضی]] بود، [[فرزند]] [[رضا]] بود، [[راضی]] به [[قضا]] بود. علمش گسترده چون دریا بود. [[مأمون عباسی]] با همه [[دشمنی]]‌اش با او، چاره ای جز اعتراف به [[فضیلت]] [[ابن الرضا]] نداشت، تا آنجا که دخترش را به همسری [[امام]] درآورد. [[شخصیت]] [[حسد]] برانگیز [[امام جواد]]{{ع}} چنان بود که دستگاه [[خلافت]]، از حضور آن [[حضرت]] در [[مدینه]]، بیمناک بود و از به‌هم‌پیوستن قطرات [[ولایت]] هواداران می‌ترسید که رودی [[عظیم]] و دریایی موج خیز پدید آید. این بود که [[امام]] را از [[مدینه]] به [[بغداد]] احضار کرد. [[امّ الفضل]]، دختر [[مأمون]] که [[همسر]] او بود، همراهش به [[بغداد]] آمد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
* [[خورشید]] [[حیات]] [[امام]] در [[بغداد]] غروب کرد، در بیست و پنج سالگی، آن هم با دسیسه [[خلیفه]] و هم دستی [[امّ الفضل]]. آه... که این زهر، چه جگرهایی را از [[آل محمد|آل رسول]]{{صل}} دریده و سوخته است. از [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} گرفته، تا [[امام کاظم|حضرت کاظم]] و [[امام رضا]]{{عم}} و اینک [[حضرت جواد]]، [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، که در اتاقی دربسته، [[چشم]] [[انتظار]] جرعه‌ای [[آب]]، با جگر سوخته و [[مسموم]]، به [[شهادت]] می‌رسد. و این، زمانی است که از احضار [[امام]] به [[بغداد]]، به [[فرمان]] [[معتصم]] [[عباسی]] هنوز یک سال نگذشته است، و چه بی وفاست این [[دنیا]]! از روزی که در هفت سالگی داغ [[پدر]] دید و به سوگ [[امام رضا|ثامن الائمه]]{{ع}} نشست، تا روزی که غریبانه [[جان]] سپرد، حدود ۱۹سال [[گذشت]]. سال‌هایی پرآشوب و [[خفقان]] بار. ولی [[شخصیت]] پرفروغ [[امام]] از همان خردسالی که به [[امامت]] رسید، چنان [[جاذبه]] داشت که زبانزد خاص و عام شد. ره گشای معضلات [[فکری]]، [[فقهی]] و [[اعتقادی]] [[امت]] بود و دشوارترین سؤال‌ها را بی درنگ پاسخ می‌داد و چرا نه؟ که علمش [[الهی]] بود و وصل به دریا. سرانجام، این [[حجت الهی]] در سال ۲۲۰هجری به [[شهادت]] رسید و در همان مقابر [[قریش]]، پشت [[قبر مطهر]] جدش [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} به [[خاک]] آرمید<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
*اکنون، [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد خورشیدگون، دو [[شاهد]] تابان بر دو [[آفتاب]] درخشانی است که در این گوشه از [[خاک]] [[عراق]] مدفونند. [[سلام]] بر او، که جواد [[امامان]] و [[امام]] جوادان است، و سخاوتی پرپر است در عنفوان [[جوانی]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
آنکه به [[زیارت]] [[عتبات عالیات]] در [[عراق]] می‌رود، بی‌شک به آستان بوسی این چهار [[امام]] در کاظمین و [[سامرا]] مشرّف می‌شود. از این رو در این بخش، نگاهی به این [[شهر]] [[مقدس]] داریم و عرض [[ادب]] به پیشگاه آنان که [[شرافت]] بخش این [[تربت]] [[پاک]] گشته‌اند. آنانکه پاره‌های تن پیامبرند، و هرکدام، با [[ستم]] جائران در گوشه ای از [[خاک]]، پراکنده گشته‌اند. آنچه در کاظمین، کهربای [[جان]] [[زائر]] است، [[مرقد]] دو [[امام]] بزرگوار، [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] {{ع}} و [[امام جواد]] {{ع}} است. نه آثار باستانی این [[شهر]]، نه سابقه دیرین این دیار که به پیش از میلاد [[مسیح]] می‌رسد، و نه به خاطر آنکه روزی به نام "مقابر [[قریش]]" [[شهرت]] داشته است، و نه به خاطر آنکه این گورستان [[قریش]] را پس از بنای [[بغداد]] در سال 164 [[هجری]] به دست [[منصور دوانیقی]] در [[غرب]] این پایتخت [[عباسی]] بنا کردند و نام قدیمش "شونیزیّه" بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.


==منابع==
هرچند امروز هم، هرکس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی بر می‌خورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی [[تأمّل]] برانگیز دارد؛ لکن پرچاذبه ترین اثر ماندگار این دیار، [[مرقد]] منوّر [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|فاطمه]] {{س}}، دو [[امام]] [[معصوم]] از [[نسل]] [[رسول]] خداست که چون نگینی مکرّر، [[زینت]] بخش این [[شهر]] است. از آن پس که [[امام کاظم]] {{ع}} در ۲۵ [[رجب]] ۱۸۳ [[هجری]] در ۵۵ سالگی در [[تربت]] پاکش آرمید، سپس [[امام جواد]] {{ع}} در آخر [[ذی قعده]] ۲۲۰هجری در این [[شهر]] مدفون گردید، این [[شهر]] به تدریج به کاظمین [[شهرت]] یافت. این دو [[نور]]، هر دو جلوه ای از یک [[حقیقت]] [[ناب]] بودند. بدین سبب این [[حرم]] [[شریف]] را، [[حرم]] کاظمین و [[حرم]] جوادین هم گفته‌اند، چه اینکه [[امام کاظم]] {{ع}}، همان [[امام جواد]] {{ع}} است و هر دو، هم کاظمند و هم جواد. هر دو باب الحوائج‌اند و برآورنده نیازهای سائلان و متوسلان<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
* [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']].
 
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
[[زیارت]] [[مرقد]] [[امام کاظم]] {{ع}} در [[روایات]]، همپای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} به حساب آمده است. در دوران‌هایی هم همچون [[کربلا]]، مورد سختگیری سلطه‌های [[جور]] بوده و [[زیارت]] [[قبر]] این دو [[امام]]، آسان و بی خطر نبوده است. از [[امام رضا]] {{ع}} می‌پرسند: [[پاداش]] کسی که [[قبر]] پدرت را [[زیارت]] کند چیست؟ پاسخ می‌دهد: [[بهشت]]! پس آن را [[زیارت]] کن<ref>بحارالانوار، ج ۹۹، ص۲.</ref> در روزگاری که دیواری بر مقابر [[قریش]] احاطه داشته و [[قبر]] [[امام]] به آسانی در دسترس نبوده و [[مخالفان]] [[اهل بیت]] {{عم}} هم سیطره داشته‌اند، [[امامان]] به لحاظ [[تقیه]]، [[دستور]] می‌دادند که از پشت دیوار، [[زیارت]] کنند. [[حسین بن یسار واسطی]] که [[فضیلت]] [[زیارت]] [[امام کاظم]] {{ع}} را از [[امام رضا]] {{ع}} می‌شنود که همتای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} است، می‌پرسد: اگر [[بیم]] داشتم و نتوانستم وارد آنجا شوم؟ [[حضرت]] فرمود: از پشت دیوار [[سلام]] بده<ref> بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴، ۵.</ref> به مرور زمان، [[قبه]] و بارگاهی بر [[مزار]] این دو [[امام]] بنا شد. در سال ۳۳۶ه- به [[دستور]] معزالدوله، [[حرم]] کاظمین تجدید بنا گردید، با ساختمانی نو و [[ضریح]] و دو گنبد که بر روی [[قبر]] ساختند و دیواری پیرامون آن<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
سابقه [[تاریخی]] کاظمین، نشان از خراب شدن‌های مکرر دارد. چه با سیل‌های متعدد و [[طغیان]] [[آب]] و چه با [[هجوم]] [[فتنه]] گران به این [[شهر]] و [[قتل]] و [[غارت]] و [[تخریب]]. اما هر بار، باز هم مرمت و [[آبادان]] می‌شد و این منطقه مسکون می‌گشت. در [[قرن پنجم]]، در اواخر [[حکومت آل بویه]]، [[حرم]] [[شکوه]] و [[موقعیت]] و [[آراستگی]] بیشتری یافت و [[مرقد]] کاظمین، [[جاذبه]]‌های [[معنوی]] فراوان برای [[زیارت]] و سکونت در اطراف این [[حریم]] [[نورانی]] پیدا کرد. اینک، [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرّین، ضریحی [[زیبا]] و [[مقدس]] را در بر گرفته است که درون آن، دو [[قبر]] [[مقدس]] از دو [[امام]] [[پاک]] و [[معصوم]] است، همچون صندوقی که دو گوهر نفیس را در خود [[نهان]] دارد. آمیختگی [[هنر]] و [[دین]] و تلاقی ذوق هنری و [[احساس]] [[معنوی]] و [[عشق]] به [[اهل بیت]] {{عم}} را که در [[هنر]] [[مسلمانان]] [[تجلی]] یافته است، در مجموعه [[حرم]] کاظمین می‌توان دید. روزی که به [[دستور]] [[هارون الرشید]]، [[امام کاظم]] {{ع}} به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود، در زندان [[مسموم]] و [[شهید]] شد و آنگاه، پیکرش را روی "[[جسر بغداد]]" نهادند، سپس شکوهمندانه [[تشییع]] شد و در [[غرب]] [[بغداد]]، در مقابر [[قریش]] به [[خاک]] سپرده شد، [[تصور]] نمی‌رفت این [[مدفن]] [[پاک]]، روزی [[مزار]] [[عاشقان]] گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
کاظمین، از دیرباز مورد توجه خاص [[پیروان]] [[حق]] بوده است و شخصیت‌ها و [[عالمان]] فرزانه در آن زیسته و درگذشته و به [[خاک]] سپرده شده‌اند. [[فقها]] و علمای بزرگی هم در آنجا تلاش [[علمی]] داشته و [[حوزه علمیه]] برپا داشته‌اند و در [[مبارزات]] [[عظیم]] بر ضدّ [[دشمنان اسلام]] و مهاجمان به وطن [[اسلامی]]، قامت مردی افراشته‌اند. از مدفونین در آستانه کاظمین می‌توان یاد کرد:
# [[ابن قولویه قمی]] که پیش پای [[امام کاظم]] {{ع}} مدفون است؛
# [[شیخ مفید]]، استاد [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]]؛
# [[خواجه نصیر طوسی]]، در سردابی در [[حرم]] [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} به [[خاک]] سپرده شد<ref>برای اطلاع بیشتر از علما و شخصیت‌های مدفون در مقابر قریش در کاظمین، مراجعه کنید به موسوعه العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، ج ۱۰.</ref>؛ و این، بنا به [[وصیت]] خودش بود که در [[حرم]] کاظمین [[دفن]] شود<ref>آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر، عبدالرزاق کمونه، ص ۳۲۲.</ref>؛
# [[فرهاد میرزا]] مؤلف قمقام زخّار؛ و بسیاری دیگر از چهره‌های با [[ایمان]] و [[نیکان]] و [[صالحان]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
سوگنامه [[امام کاظم|کاظم آل محمد]] {{ع}}: دیده‌ها، [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]] را می‌جوید، [[دل‌ها]]، [[عشق]] [[پاکان]] را می‎پرورد و چشم و [[دل]]، سراغ تو را می‌گیرد، که تو، تجسم [[عبودیت]] و تبلور [[صلاح]] و طهارتی. تو، [[قربانی]] [[استقامت]] و پیشوای راست قامتی. تو، [[امام]] [[مظلوم]] و [[مسموم]]، زجر دیده زندانی جفایی، ای [[امام]]!... ای رداپوش محنت در [[راه خدا]]، ای جرعه نوش جام [[بلا]]، ای به [[عشق]] [[مولا]] [[مبتلا]]، ای کاظمینِ تو، [[قبله]] [[اهل]] ولا!... ای [[حجت]] [[حق]]، ای [[کعبه]] ### [[313]]###، ای منزلگه [[شوق]]! تا [[حق]] را از زندان [[اتهام]] بیرون آوری، زندانی [[طاغوتیان]] شدی، تا [[ذهن]] تیره [[تاریخ]] را روشن کنی، به زندان‌های تاریک، تن دادی و آغوش گشودی، تا [[عزت]] [[امامت]] را تثبیت کنی، [[ظلمت]] محبس [[ستم]] را [[تحمل]] کردی، تا [[شرف]] [[دین]] و آبروی [[علی]] را [[حفظ]] کنی، همدم سلسله سنگین و حلقه‌های زنجیر شدی. تا [[غرور]] فرعونیِ [[هارون]] را در هم شکنی، [[موسی]] وار، از نیل [[بلا]] گذشتی، ای زندانی [[بغداد]]!... ای [[شب زنده دار]] [[عابد]]، ای شیر بسته به زنجیر! [[خلفای عباسی]] می‌پنداشتند که با بند زدن به پای حق‌پوی تو، می‌توانند راهت را ببندند و با افکندن کُند و زنجیر بر دست و گردنت، قامت افراشته ات را به [[ذلت]] کشند، و با محبوس ساختنت، [[محبت]] تو را از [[دل]] حق‌پرستان بیرون کنند. اما [[غافل]] از آنکه [[نور]] را نمی‌توان پوشاند و [[عطر]] [[حقیقت]] را نمی‌توان [[پنهان]] کرد. تو رفتی، اما راه تو، در گام‌های [[زندانیان]] [[مبارز]]، ادامه یافت، ناله‌های دردمندانه‌ات، در فریاد [[خشمگین]] امت‌های انقلابی انعکاس داشت، [[عزت]] تو، الهام‌بخش [[ستمدیدگان]] شد، [[عشق]] تو، هر [[دل]] را [[خانه]] خود کرد، نام تو، [[تاریخ]] حماسه‌های [[مقاومت]] را [[زینت]] بخشید، [[شهادت]] مظلومانه ات، رسواگر [[سلطه]] [[شکنجه]] و شلاق گشت، و جای کبود تازیانه‌ها بر پیکر نحیف تو، خطوط روشنی از سیه روزی [[حکام]] [[جور]] را ترسیم کرد. ای [[امام کاظم|کاظم آل محمد]] {{ع}} ای مهار [[حکمت]] و [[حلم]]، بر دهان کف آلود [[خشونت]] و [[خشم]] [[غضب]]، از [[حلم]] تو [[خشمگین]] می‌شد، و [[صبر]] از [[صبر]] تو بی [[طاقت]] می‌گشت. [[حکومت ستم]]، از نستوهی تو، به ستوه می‌آمد، و [[مقاومت]] جائران، از [[مقاومت]] تو درهم می‌‌[[شکست]]، و زندانبانان، [[اسیر]] [[صفا]] و [[عبودیت]] تو می‌شدند، و محبس به محبس، [[شب زنده داری]] تو را جابه جا می‌کردند، [[زندان]] به زندان، [[ایمان]] و ذکر و [[تهجد]] تو را به بند می‌کشیدند، پای اراده‌ات را به حلقه‌های کین و [[حسد]] می‌آزردند، تن رنجورت را در ژرفای تاریک مطامیر، محبوس و معذّب می‌کردند، و جنازه مطهرت را مظلومانه و غریبانه، [[تشییع]] می‌نمودند...<ref> {{متن حدیث|الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَاف‏}}، زیارت امام کاظم، مفاتیح الجنان.</ref>. شگفتا... ! که دوش [[تشییع]] کنندگان، آن کوه سکینه و [[وقار]] را چگونه تاب آورد؟ و [[جسر بغداد]]، چگونه آن پیکر را که به [[عظمت]] [[عرش]] بود، [[تحمل]] کرد. [[سلام]] بر نام معطّر و زیبایت، که الهام‌بخش [[صبوری]] و [[شکیبایی]] است، [[سلام]] بر [[سجاده]] ای که از اشک‌هایت خیس می‌شد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می‌نهادی، و بر آن دست‌ها، که به درگاه [[خدا]] می‌گشودی، [[سلام]] بر گوهرهای غلطانی که از [[آسمان]] چشمانت بر گونه نورانی‌ات می‌چکید، [[سلام]] بر کُند و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، [[قداست]] یافت، [[سلام]] بر [[مرقد]] [[نور]] افشانت، که [[آسمان]] تیره [[عراق]] را روشن ساخته است، [[سلام]] بر تو، و بر [[پدران]]، و فرزندانت، و بر شیفتگان و پیروانت، [[سلام]] بر تو که مایه [[افتخار]] [[اسلامی]]، و [[شیعه]]، به وجود تو م‌بالد، و [[ایران]]، همراه [[عشق]] تو، پیکر [[فرزندان]] بسیاری از [[نسل]] تو را در آغوش کشیده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
[[امام جواد|حضرت جواد]] {{ع}}، [[پیشوایی]] که بیست و پنج [[بهار]] را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان‌تر از [[خورشید]]، تابید و درخشید و [[خورشید]] را به خجلت واداشت. آنکه [[سخاوت]] [[باران]] را داشت، و [[کرامت]] دریا را و زلالی [[آب]] را. آنکه [[جود]]، قطره ای بود، در پیشانی بلندش، و [[علم]]، غنچه ای بود از گلستان وجودش، و [[حلم]]، گوهری بود، از گنجینه فضایل‌اش. جواد بود، [[تقی]] بود، منتجب و [[مرتضی]] بود، [[فرزند]] [[رضا]] بود، [[راضی]] به [[قضا]] بود. علمش گسترده چون دریا بود. [[مأمون عباسی]] با همه [[دشمنی]]‌اش با او، چاره ای جز اعتراف به [[فضیلت]] [[ابن الرضا]] نداشت، تا آنجا که دخترش را به همسری [[امام]] درآورد. [[شخصیت]] [[حسد]] برانگیز [[امام جواد]] {{ع}} چنان بود که دستگاه [[خلافت]]، از حضور آن [[حضرت]] در [[مدینه]]، بیمناک بود و از به‌هم‌پیوستن قطرات [[ولایت]] هواداران می‌ترسید که رودی [[عظیم]] و دریایی موج خیز پدید آید. این بود که [[امام]] را از [[مدینه]] به [[بغداد]] احضار کرد. [[امّ الفضل]]، دختر [[مأمون]] که [[همسر]] او بود، همراهش به [[بغداد]] آمد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
[[خورشید]] [[حیات]] [[امام]] در [[بغداد]] غروب کرد، در بیست و پنج سالگی، آن هم با دسیسه [[خلیفه]] و هم دستی [[امّ الفضل]]. آه... که این زهر، چه جگرهایی را از [[آل محمد|آل رسول]] {{صل}} دریده و سوخته است. از [[امام حسن|امام مجتبی]] {{ع}} گرفته، تا [[امام کاظم|حضرت کاظم]] و [[امام رضا]] {{عم}} و اینک [[حضرت جواد]]، [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، که در اتاقی دربسته، [[چشم]] [[انتظار]] جرعه‌ای [[آب]]، با جگر سوخته و [[مسموم]]، به [[شهادت]] می‌رسد. و این، زمانی است که از احضار [[امام]] به [[بغداد]]، به [[فرمان]] [[معتصم عباسی]] هنوز یک سال نگذشته است، و چه بی وفاست این [[دنیا]]! از روزی که در هفت سالگی داغ [[پدر]] دید و به سوگ [[امام رضا|ثامن الائمه]] {{ع}} نشست، تا روزی که غریبانه [[جان]] سپرد، حدود ۱۹سال [[گذشت]]. سال‌هایی پرآشوب و [[خفقان]] بار. ولی [[شخصیت]] پرفروغ [[امام]] از همان خردسالی که به [[امامت]] رسید، چنان [[جاذبه]] داشت که زبانزد خاص و عام شد. ره گشای معضلات [[فکری]]، [[فقهی]] و [[اعتقادی]] [[امت]] بود و دشوارترین سؤال‌ها را بی درنگ پاسخ می‌داد و چرا نه؟ که علمش [[الهی]] بود و وصل به دریا. سرانجام، این [[حجت الهی]] در سال ۲۲۰هجری به [[شهادت]] رسید و در همان مقابر [[قریش]]، پشت [[قبر مطهر]] جدش [[امام کاظم|امام موسی کاظم]] {{ع}} به [[خاک]] آرمید<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
اکنون، [[حرم]] کاظمین، با دو گنبد خورشیدگون، دو [[شاهد]] تابان بر دو [[آفتاب]] درخشانی است که در این گوشه از [[خاک]] [[عراق]] مدفونند. [[سلام]] بر او، که جواد [[امامان]] و [[امام]] جوادان است، و سخاوتی پرپر است در عنفوان [[جوانی]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{زیارت}}
{{زیارت}}


 
[[رده:شهرهای عراق]]
[[رده:کاظمین]]
[[رده:مدخل فرهنگ زیارت]]
[[رده:مدخل فرهنگ زیارت]]
[[رده:شهرهای زیارتی شیعیان در عراق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۱

کاظمَین یکی از شهرهای مذهبی کشور عراق، که مدفن دو امام معصوم شیعه، حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم و حضرت جواد (ع) در آن قرار دارد. فاصله آن تا بغداد، حدود ۶ کیلومتر است. شهری است کهن و تاریخی، که در دوران عباسیان، گورستان قریش در آن بود و دو امام بزرگوار را پس از شهادت، آنجا دفن کردند و به تدریج به کاظمین شهرت یافت و بر قبر مطهر آنان، قبه و بارگاهی ساخته شد. اینک حرم کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرین، مرقد آن دو امام را در بر گرفته است. تعدادی از بزرگان شیعه نیز، همچون شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی در شهر مدفون‌اند[۱].

مقدمه

امام رضا (ع) فرمود: هرکس قبر پدرم را در بغداد زیارت کند، مثل کسی است که رسول خدا و قبر امیرمؤمنان (ع) را زیارت کرده است[۲] سرزمین عراق، غیر از سیدالشهدا (ع) و شهیدان کربلا، چهار گوهر جهان‌تاب دیگر را در دل خود دارد که آسمان آن دیار را روشن ساخته اند: عبد صالح خدا، زندانی بغداد، موسی بن جعفر (ع) جوان ترین امام شهید، جوادالائمه (ع)، حضرت امام محمدتقی (ع) امام مظلوم، حضرت هادی، علی النقی (ع) پدر بزرگوار امام زمان (ع)، حضرت امام حسن عسکری (ع) دو گوهر نخست، در کاظمین به خاک آرمیده‌اند و دو خورشید دیگر در سامرا.

آنکه به زیارت عتبات عالیات در عراق می‌رود، بی‌شک به آستان بوسی این چهار امام در کاظمین و سامرا مشرّف می‌شود. از این رو در این بخش، نگاهی به این شهر مقدس داریم و عرض ادب به پیشگاه آنان که شرافت بخش این تربت پاک گشته‌اند. آنانکه پاره‌های تن پیامبرند، و هرکدام، با ستم جائران در گوشه ای از خاک، پراکنده گشته‌اند. آنچه در کاظمین، کهربای جان زائر است، مرقد دو امام بزرگوار، امام موسی بن جعفر (ع) و امام جواد (ع) است. نه آثار باستانی این شهر، نه سابقه دیرین این دیار که به پیش از میلاد مسیح می‌رسد، و نه به خاطر آنکه روزی به نام "مقابر قریش" شهرت داشته است، و نه به خاطر آنکه این گورستان قریش را پس از بنای بغداد در سال 164 هجری به دست منصور دوانیقی در غرب این پایتخت عباسی بنا کردند و نام قدیمش "شونیزیّه" بوده است[۳].

هرچند امروز هم، هرکس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی بر می‌خورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی تأمّل برانگیز دارد؛ لکن پرچاذبه ترین اثر ماندگار این دیار، مرقد منوّر فرزندان فاطمه (س)، دو امام معصوم از نسل رسول خداست که چون نگینی مکرّر، زینت بخش این شهر است. از آن پس که امام کاظم (ع) در ۲۵ رجب ۱۸۳ هجری در ۵۵ سالگی در تربت پاکش آرمید، سپس امام جواد (ع) در آخر ذی قعده ۲۲۰هجری در این شهر مدفون گردید، این شهر به تدریج به کاظمین شهرت یافت. این دو نور، هر دو جلوه ای از یک حقیقت ناب بودند. بدین سبب این حرم شریف را، حرم کاظمین و حرم جوادین هم گفته‌اند، چه اینکه امام کاظم (ع)، همان امام جواد (ع) است و هر دو، هم کاظمند و هم جواد. هر دو باب الحوائج‌اند و برآورنده نیازهای سائلان و متوسلان[۴].

زیارت مرقد امام کاظم (ع) در روایات، همپای زیارت پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) و سیدالشهدا (ع) به حساب آمده است. در دوران‌هایی هم همچون کربلا، مورد سختگیری سلطه‌های جور بوده و زیارت قبر این دو امام، آسان و بی خطر نبوده است. از امام رضا (ع) می‌پرسند: پاداش کسی که قبر پدرت را زیارت کند چیست؟ پاسخ می‌دهد: بهشت! پس آن را زیارت کن[۵] در روزگاری که دیواری بر مقابر قریش احاطه داشته و قبر امام به آسانی در دسترس نبوده و مخالفان اهل بیت (ع) هم سیطره داشته‌اند، امامان به لحاظ تقیه، دستور می‌دادند که از پشت دیوار، زیارت کنند. حسین بن یسار واسطی که فضیلت زیارت امام کاظم (ع) را از امام رضا (ع) می‌شنود که همتای زیارت حضرت رسول (ص) است، می‌پرسد: اگر بیم داشتم و نتوانستم وارد آنجا شوم؟ حضرت فرمود: از پشت دیوار سلام بده[۶] به مرور زمان، قبه و بارگاهی بر مزار این دو امام بنا شد. در سال ۳۳۶ه- به دستور معزالدوله، حرم کاظمین تجدید بنا گردید، با ساختمانی نو و ضریح و دو گنبد که بر روی قبر ساختند و دیواری پیرامون آن[۷].

سابقه تاریخی کاظمین، نشان از خراب شدن‌های مکرر دارد. چه با سیل‌های متعدد و طغیان آب و چه با هجوم فتنه گران به این شهر و قتل و غارت و تخریب. اما هر بار، باز هم مرمت و آبادان می‌شد و این منطقه مسکون می‌گشت. در قرن پنجم، در اواخر حکومت آل بویه، حرم شکوه و موقعیت و آراستگی بیشتری یافت و مرقد کاظمین، جاذبه‌های معنوی فراوان برای زیارت و سکونت در اطراف این حریم نورانی پیدا کرد. اینک، حرم کاظمین، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرّین، ضریحی زیبا و مقدس را در بر گرفته است که درون آن، دو قبر مقدس از دو امام پاک و معصوم است، همچون صندوقی که دو گوهر نفیس را در خود نهان دارد. آمیختگی هنر و دین و تلاقی ذوق هنری و احساس معنوی و عشق به اهل بیت (ع) را که در هنر مسلمانان تجلی یافته است، در مجموعه حرم کاظمین می‌توان دید. روزی که به دستور هارون الرشید، امام کاظم (ع) به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود، در زندان مسموم و شهید شد و آنگاه، پیکرش را روی "جسر بغداد" نهادند، سپس شکوهمندانه تشییع شد و در غرب بغداد، در مقابر قریش به خاک سپرده شد، تصور نمی‌رفت این مدفن پاک، روزی مزار عاشقان گردد[۸].

کاظمین، از دیرباز مورد توجه خاص پیروان حق بوده است و شخصیت‌ها و عالمان فرزانه در آن زیسته و درگذشته و به خاک سپرده شده‌اند. فقها و علمای بزرگی هم در آنجا تلاش علمی داشته و حوزه علمیه برپا داشته‌اند و در مبارزات عظیم بر ضدّ دشمنان اسلام و مهاجمان به وطن اسلامی، قامت مردی افراشته‌اند. از مدفونین در آستانه کاظمین می‌توان یاد کرد:

  1. ابن قولویه قمی که پیش پای امام کاظم (ع) مدفون است؛
  2. شیخ مفید، استاد سید رضی و سید مرتضی؛
  3. خواجه نصیر طوسی، در سردابی در حرم موسی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد[۹]؛ و این، بنا به وصیت خودش بود که در حرم کاظمین دفن شود[۱۰]؛
  4. فرهاد میرزا مؤلف قمقام زخّار؛ و بسیاری دیگر از چهره‌های با ایمان و نیکان و صالحان[۱۱].

سوگنامه کاظم آل محمد (ع): دیده‌ها، عبد صالح خدا را می‌جوید، دل‌ها، عشق پاکان را می‎پرورد و چشم و دل، سراغ تو را می‌گیرد، که تو، تجسم عبودیت و تبلور صلاح و طهارتی. تو، قربانی استقامت و پیشوای راست قامتی. تو، امام مظلوم و مسموم، زجر دیده زندانی جفایی، ای امام!... ای رداپوش محنت در راه خدا، ای جرعه نوش جام بلا، ای به عشق مولا مبتلا، ای کاظمینِ تو، قبله اهل ولا!... ای حجت حق، ای کعبه ### 313###، ای منزلگه شوق! تا حق را از زندان اتهام بیرون آوری، زندانی طاغوتیان شدی، تا ذهن تیره تاریخ را روشن کنی، به زندان‌های تاریک، تن دادی و آغوش گشودی، تا عزت امامت را تثبیت کنی، ظلمت محبس ستم را تحمل کردی، تا شرف دین و آبروی علی را حفظ کنی، همدم سلسله سنگین و حلقه‌های زنجیر شدی. تا غرور فرعونیِ هارون را در هم شکنی، موسی وار، از نیل بلا گذشتی، ای زندانی بغداد!... ای شب زنده دار عابد، ای شیر بسته به زنجیر! خلفای عباسی می‌پنداشتند که با بند زدن به پای حق‌پوی تو، می‌توانند راهت را ببندند و با افکندن کُند و زنجیر بر دست و گردنت، قامت افراشته ات را به ذلت کشند، و با محبوس ساختنت، محبت تو را از دل حق‌پرستان بیرون کنند. اما غافل از آنکه نور را نمی‌توان پوشاند و عطر حقیقت را نمی‌توان پنهان کرد. تو رفتی، اما راه تو، در گام‌های زندانیان مبارز، ادامه یافت، ناله‌های دردمندانه‌ات، در فریاد خشمگین امت‌های انقلابی انعکاس داشت، عزت تو، الهام‌بخش ستمدیدگان شد، عشق تو، هر دل را خانه خود کرد، نام تو، تاریخ حماسه‌های مقاومت را زینت بخشید، شهادت مظلومانه ات، رسواگر سلطه شکنجه و شلاق گشت، و جای کبود تازیانه‌ها بر پیکر نحیف تو، خطوط روشنی از سیه روزی حکام جور را ترسیم کرد. ای کاظم آل محمد (ع) ای مهار حکمت و حلم، بر دهان کف آلود خشونت و خشم غضب، از حلم تو خشمگین می‌شد، و صبر از صبر تو بی طاقت می‌گشت. حکومت ستم، از نستوهی تو، به ستوه می‌آمد، و مقاومت جائران، از مقاومت تو درهم می‌‌شکست، و زندانبانان، اسیر صفا و عبودیت تو می‌شدند، و محبس به محبس، شب زنده داری تو را جابه جا می‌کردند، زندان به زندان، ایمان و ذکر و تهجد تو را به بند می‌کشیدند، پای اراده‌ات را به حلقه‌های کین و حسد می‌آزردند، تن رنجورت را در ژرفای تاریک مطامیر، محبوس و معذّب می‌کردند، و جنازه مطهرت را مظلومانه و غریبانه، تشییع می‌نمودند...[۱۲]. شگفتا... ! که دوش تشییع کنندگان، آن کوه سکینه و وقار را چگونه تاب آورد؟ و جسر بغداد، چگونه آن پیکر را که به عظمت عرش بود، تحمل کرد. سلام بر نام معطّر و زیبایت، که الهام‌بخش صبوری و شکیبایی است، سلام بر سجاده ای که از اشک‌هایت خیس می‌شد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می‌نهادی، و بر آن دست‌ها، که به درگاه خدا می‌گشودی، سلام بر گوهرهای غلطانی که از آسمان چشمانت بر گونه نورانی‌ات می‌چکید، سلام بر کُند و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، قداست یافت، سلام بر مرقد نور افشانت، که آسمان تیره عراق را روشن ساخته است، سلام بر تو، و بر پدران، و فرزندانت، و بر شیفتگان و پیروانت، سلام بر تو که مایه افتخار اسلامی، و شیعه، به وجود تو م‌بالد، و ایران، همراه عشق تو، پیکر فرزندان بسیاری از نسل تو را در آغوش کشیده است[۱۳].

حضرت جواد (ع)، پیشوایی که بیست و پنج بهار را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان‌تر از خورشید، تابید و درخشید و خورشید را به خجلت واداشت. آنکه سخاوت باران را داشت، و کرامت دریا را و زلالی آب را. آنکه جود، قطره ای بود، در پیشانی بلندش، و علم، غنچه ای بود از گلستان وجودش، و حلم، گوهری بود، از گنجینه فضایل‌اش. جواد بود، تقی بود، منتجب و مرتضی بود، فرزند رضا بود، راضی به قضا بود. علمش گسترده چون دریا بود. مأمون عباسی با همه دشمنی‌اش با او، چاره ای جز اعتراف به فضیلت ابن الرضا نداشت، تا آنجا که دخترش را به همسری امام درآورد. شخصیت حسد برانگیز امام جواد (ع) چنان بود که دستگاه خلافت، از حضور آن حضرت در مدینه، بیمناک بود و از به‌هم‌پیوستن قطرات ولایت هواداران می‌ترسید که رودی عظیم و دریایی موج خیز پدید آید. این بود که امام را از مدینه به بغداد احضار کرد. امّ الفضل، دختر مأمون که همسر او بود، همراهش به بغداد آمد[۱۴].

خورشید حیات امام در بغداد غروب کرد، در بیست و پنج سالگی، آن هم با دسیسه خلیفه و هم دستی امّ الفضل. آه... که این زهر، چه جگرهایی را از آل رسول (ص) دریده و سوخته است. از امام مجتبی (ع) گرفته، تا حضرت کاظم و امام رضا (ع) و اینک حضرت جواد، جوان ترین امام شهید، که در اتاقی دربسته، چشم انتظار جرعه‌ای آب، با جگر سوخته و مسموم، به شهادت می‌رسد. و این، زمانی است که از احضار امام به بغداد، به فرمان معتصم عباسی هنوز یک سال نگذشته است، و چه بی وفاست این دنیا! از روزی که در هفت سالگی داغ پدر دید و به سوگ ثامن الائمه (ع) نشست، تا روزی که غریبانه جان سپرد، حدود ۱۹سال گذشت. سال‌هایی پرآشوب و خفقان بار. ولی شخصیت پرفروغ امام از همان خردسالی که به امامت رسید، چنان جاذبه داشت که زبانزد خاص و عام شد. ره گشای معضلات فکری، فقهی و اعتقادی امت بود و دشوارترین سؤال‌ها را بی درنگ پاسخ می‌داد و چرا نه؟ که علمش الهی بود و وصل به دریا. سرانجام، این حجت الهی در سال ۲۲۰هجری به شهادت رسید و در همان مقابر قریش، پشت قبر مطهر جدش امام موسی کاظم (ع) به خاک آرمید[۱۵].

اکنون، حرم کاظمین، با دو گنبد خورشیدگون، دو شاهد تابان بر دو آفتاب درخشانی است که در این گوشه از خاک عراق مدفونند. سلام بر او، که جواد امامان و امام جوادان است، و سخاوتی پرپر است در عنفوان جوانی[۱۶].

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۴.
  2. « مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِبَغْدَادَ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين‏»، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  5. بحارالانوار، ج ۹۹، ص۲.
  6. بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴، ۵.
  7. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  8. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  9. برای اطلاع بیشتر از علما و شخصیت‌های مدفون در مقابر قریش در کاظمین، مراجعه کنید به موسوعه العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، ج ۱۰.
  10. آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر، عبدالرزاق کمونه، ص ۳۲۲.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  12. «الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَاف‏»، زیارت امام کاظم، مفاتیح الجنان.
  13. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  14. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.
  16. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۶۸-۲۷۶.