حق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'عرفان نظری' به 'عرفان نظری'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
جز (جایگزینی متن - 'عرفان نظری' به 'عرفان نظری')
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
توجه به مفهوم حق در متون و استدلالات فلسفی بسیار است. [[ابوعلی سینا]] در [[اثبات]] [[یگانگی]] و عدم جسمانیت [[خداوند]] می‌نویسد: هر حقی از جهت [[حقیقت]] ذاتی خویش که به واسطه آن [[حق]] شده است، پیوسته، یگانه است و بدان اشاره ([[حسی]]) نمی‌شود؛ چه رسد بدان موجودی که هرکس حق هستی خویش را بدان یافت است<ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۱۰.</ref>. [[حکیم]] [[ملاهادی سبزواری]] در تعریف موجود حق می‌سراید: {{عربی|ما ذاته بذاته لذاته * موجود الحق العلى صفاته}}<ref>شرح المنظومه، ج۳، ص۵۰۲.</ref>. «آن کس که هستی وی به خودی خود و برای خود او است، موجود حق است که ویژگی‌هایش [[برتر]] است». [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: [[حق و باطل]] دو مفهوم مقابل‌اند، [[حق]] ذات ثابت است و [[باطل]] آن است که ذات ثابتی ندارد. و آنچه که به اصالت به خداوند منسوب باشد، حق است. همان گونه که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref> و اما باطل از آن روی که باطل است به او نسبت داده نمی‌شود. در هستی چیزی نیست مگر آن‌که آمیخته‌ای از بطلان در آن باشد؛ مگر خداوند که او حق است که بطلانی در آن آمیخته شده و بدان راه ندارد<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۳۹.</ref>.
توجه به مفهوم حق در متون و استدلالات فلسفی بسیار است. [[ابوعلی سینا]] در [[اثبات]] [[یگانگی]] و عدم جسمانیت [[خداوند]] می‌نویسد: هر حقی از جهت [[حقیقت]] ذاتی خویش که به واسطه آن [[حق]] شده است، پیوسته، یگانه است و بدان اشاره ([[حسی]]) نمی‌شود؛ چه رسد بدان موجودی که هرکس حق هستی خویش را بدان یافت است<ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۱۰.</ref>. [[حکیم]] [[ملاهادی سبزواری]] در تعریف موجود حق می‌سراید: {{عربی|ما ذاته بذاته لذاته * موجود الحق العلى صفاته}}<ref>شرح المنظومه، ج۳، ص۵۰۲.</ref>. «آن کس که هستی وی به خودی خود و برای خود او است، موجود حق است که ویژگی‌هایش [[برتر]] است». [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: [[حق و باطل]] دو مفهوم مقابل‌اند، [[حق]] ذات ثابت است و [[باطل]] آن است که ذات ثابتی ندارد. و آنچه که به اصالت به خداوند منسوب باشد، حق است. همان گونه که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref> و اما باطل از آن روی که باطل است به او نسبت داده نمی‌شود. در هستی چیزی نیست مگر آن‌که آمیخته‌ای از بطلان در آن باشد؛ مگر خداوند که او حق است که بطلانی در آن آمیخته شده و بدان راه ندارد<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۳۹.</ref>.


به [[پیروی]] از [[فلسفه]] در [[عرفان]] نظری نیز، حق به معنای وجود شمرده شده است. [[ابن عربی]] می‌نویسد: حق، عین وجود است و [[آفرینش]] آن را [[مقید]] ساخته است، پس [[آفریدگان]] را قیدزننده‌ای قید زده است. بنابراین هر فرمانی به او و برای او است. و حق فرمانفرما جز به حق [[فرمان]] نمی‌دهد. و تنها حق (خداوند)، به حق، این نام دارد؛ زیرا که وی به خودی خود همواره هستی دارد<ref>الفتوحات، ج۷، ص۹.</ref>. به بیان [[ابن عربی]]، خداوند از آن روی حق نام دارد که آفریدگان، هستی خویش را به واسطه حقی از خداوند [[طلب]] کرده‌اند. خداوند [[رحمت]] را بر خود قرار داده است: {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref>. پس [[خداوند]] خود حقی را بر خود قرار داده است و از این جهت اعیان موجودات [[مظهر]] استحقاقی پروردگارند<ref>الفتوحات، ج۳، ص۸۵.</ref>.
به [[پیروی]] از [[فلسفه]] در [[عرفان نظری]] نیز، حق به معنای وجود شمرده شده است. [[ابن عربی]] می‌نویسد: حق، عین وجود است و [[آفرینش]] آن را [[مقید]] ساخته است، پس [[آفریدگان]] را قیدزننده‌ای قید زده است. بنابراین هر فرمانی به او و برای او است. و حق فرمانفرما جز به حق [[فرمان]] نمی‌دهد. و تنها حق (خداوند)، به حق، این نام دارد؛ زیرا که وی به خودی خود همواره هستی دارد<ref>الفتوحات، ج۷، ص۹.</ref>. به بیان [[ابن عربی]]، خداوند از آن روی حق نام دارد که آفریدگان، هستی خویش را به واسطه حقی از خداوند [[طلب]] کرده‌اند. خداوند [[رحمت]] را بر خود قرار داده است: {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref>. پس [[خداوند]] خود حقی را بر خود قرار داده است و از این جهت اعیان موجودات [[مظهر]] استحقاقی پروردگارند<ref>الفتوحات، ج۳، ص۸۵.</ref>.


بین [[فیلسوفان]] و بیشتر [[عارفان]]، خداوند به نام [[حق]] خوانده می‌شود. [[ابوالقاسم قشیری]]، دلیل این [[سنت]] را چنین می‌داند که در گام نخست، [[آدمی]]، خداوند را به آثار و افعالش می‌شناسد و در گام بعدی، خداوند را به صفاتش می‌شناسد و در آخرین مرحله، خداوند را به ذاتش خواهد [[شناخت]] و از این روی [[خدا]] را به نام حق می‌خواند<ref>شرح الاسماء الحسنی، قشیری، ج۱، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[محمد سلطانی|سلطانی، محمد]]، [[حق - سلطانی (مقاله)|مقاله «حق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 640 -642.</ref>
بین [[فیلسوفان]] و بیشتر [[عارفان]]، خداوند به نام [[حق]] خوانده می‌شود. [[ابوالقاسم قشیری]]، دلیل این [[سنت]] را چنین می‌داند که در گام نخست، [[آدمی]]، خداوند را به آثار و افعالش می‌شناسد و در گام بعدی، خداوند را به صفاتش می‌شناسد و در آخرین مرحله، خداوند را به ذاتش خواهد [[شناخت]] و از این روی [[خدا]] را به نام حق می‌خواند<ref>شرح الاسماء الحسنی، قشیری، ج۱، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[محمد سلطانی|سلطانی، محمد]]، [[حق - سلطانی (مقاله)|مقاله «حق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 640 -642.</ref>
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش