التقاط در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==خاستگاه و عوامل التقاط== | ==خاستگاه و عوامل التقاط== | ||
[[فهم | [[فهم دین]] بدون معیار و [[مرجع]] قابل [[اعتماد]]، زمینهساز ورود هرگونه تعبیر و [[تفسیری]] به حوزه [[دینشناسی]] است و مقوله التقاط از همین جا روی مینماید<ref>نوایی، علی اکبر، التقاط، ویژگیها و پیامدها، ص۳.</ref>. مهمترین عوامل التقاط در [[مکاتب فکری]]، پیشداوری در خصوص [[متون دینی]]، بدون رعایت ضوابط و شرایط تفسیر متن<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۲۱۴.</ref>، [[علمزدگی]] و [[تفسیر علمی]] و [[دلبستگی]] [[افراطی]] به [[دانش]] جدید، [[زیادهروی]] در [[عقلگرایی]] در تفسیر متون دینی، [[نفوذ]] اندیشههای [[بیگانه]] و [[هجوم]] سنگین تفکر [[غرب]] در [[قرن چهاردهم]] [[هجری]] و [[تضعیف]] شدید [[باورهای دینی]] در میان مسلمانان<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۵ – ۱۳۷.</ref> است. به طور کلی تبیین کارکردگرایانه از دین، انحصار در بهرهگیری از یک روش در [[دینپژوهی]] و کنار زدن روشهای دیگر، جزءنگری به جای نگاه جامع و کلی، مغالطه اشتراک لفظی، [[تحمیل]] پیشفرضها و نسبیگرایی، مهمترین عواملی بود که موجب التقاط و [[انحراف]] بسیاری از متفکران اسلامی و [[تغییر]] موضع برخی گروههای [[سیاسی]] [[مبارز]] از اسلام به [[مارکسیسم]] و به وجود آمدن بعضی گروههای التقاطی شد<ref>خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۹، ۲۲۱.</ref>. همچنین اصالت نداشتن، نبود [[انسجام]] منطقی میان اجزای آن، نبود اصول محوری و ثابت در کل [[مکتب]] و ناهمگونی یا حتی [[تعارض]] میان مفاهیم، اصول و اندیشههای مطرح در آن، از ویژگیهای مکتب التقاطی است<ref>اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۲.</ref>. | ||
[[امام خمینی]] علت پیدایش دیدگاه التقاطی جدید در مورد [[مذهب]] و [[تفسیر]] مادی از [[اسلام]] را سابقه [[تاریخی]] نگرش تکبعدی به اسلام دانسته و فروکاستن همه ابعاد اسلام به [[مادیت]] را واکنشی در برابر نظرات [[افراطی]] گذشتگان ارزیابی کرده است که ابعاد مادی [[جهان]] و [[انسان]] را به [[فراموشی]] سپردند و با تفسیر ماورایی تمامی ابعاد وجود، همه مفاهیم اسلام را به معانی [[عرفانی]] و [[معنوی]] تفسیر کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، ص۴۵۹ و ج۱۱، ص۲۱۷.</ref>. ایشان مهمترین نشانههای [[تفکر]] التقاطی در اسلام را تضادداشتن با اصول و [[مبانی اسلام]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۲۷. </ref>، بیتوجهی به همه ابعاد اسلام و دخالت دادن آرای شخصی در [[تفسیر آیات]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳.</ref> و تطبیق برداشتهای شخصی از اسلام با مکاتب [[بیگانه]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۹، ص۳۰۹.</ref> میدانست و با ذکر این [[نشانهها]]، خواستار [[پرهیز]] از التقاط و [[آگاه کردن]] [[جامعه]] دراین باره بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳؛ ج۱۲، ص۳۴۹ و ج۱۶، ص۱۲۷.</ref>. | [[امام خمینی]] علت پیدایش دیدگاه التقاطی جدید در مورد [[مذهب]] و [[تفسیر]] مادی از [[اسلام]] را سابقه [[تاریخی]] نگرش تکبعدی به اسلام دانسته و فروکاستن همه ابعاد اسلام به [[مادیت]] را واکنشی در برابر نظرات [[افراطی]] گذشتگان ارزیابی کرده است که ابعاد مادی [[جهان]] و [[انسان]] را به [[فراموشی]] سپردند و با تفسیر ماورایی تمامی ابعاد وجود، همه مفاهیم اسلام را به معانی [[عرفانی]] و [[معنوی]] تفسیر کردند<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، ص۴۵۹ و ج۱۱، ص۲۱۷.</ref>. ایشان مهمترین نشانههای [[تفکر]] التقاطی در اسلام را تضادداشتن با اصول و [[مبانی اسلام]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۲۷. </ref>، بیتوجهی به همه ابعاد اسلام و دخالت دادن آرای شخصی در [[تفسیر آیات]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳.</ref> و تطبیق برداشتهای شخصی از اسلام با مکاتب [[بیگانه]]<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۹، ص۳۰۹.</ref> میدانست و با ذکر این [[نشانهها]]، خواستار [[پرهیز]] از التقاط و [[آگاه کردن]] [[جامعه]] دراین باره بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳؛ ج۱۲، ص۳۴۹ و ج۱۶، ص۱۲۷.</ref>. |
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۷
التقاط عبارت است از افزودن مفاهیم و دیدگاههای ناسازگار، به معارف و آموزههای اسلامی در اندیشه و عمل و جریان التقاط در برابر جریان نابگرایی در اندیشه است. اسلام با تفسیر به رای و التقاط مخالف است و برداشتهای التقاطی و نادرست را زمینه انحراف فکری و قلبی می داند. فهم نادرست از دین زمینه پیدایش التقاط علمزدگی، تفسیر علمی و دلبستگی افراطی به دانش جدید، زیادهروی در عقلگرایی در تفسیر از عوامل التقاط است و زمینه مهم تحریف، به ویژه تحریف متون دینی و تفسیر و تأویلهای بیجا می شود.
مقدمه
التقاط، افزودن مفاهیم و دیدگاههای ناسازگار، به معارف و آموزههای اسلامی در اندیشه و عمل. التقاط از ریشه «لقط» به معنای پیداکردن چیزی بدون جستجو و طلب است[۱] و در قرآن کریم نیز به همین معنا آمده است[۲]. التقاط را یافتن و گردآوری مطالب پراکنده از علوم مختلف[۳] و گرفتن بخشی از سخن و گفتار کسی[۴] نیز معنا کردهاند. التقاط در اصطلاح به دستچین کردن خودسرانه عقاید و اندیشههای ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص گفته میشود[۵] و جریان التقاط در برابر جریان نابگرایی در اندیشه مطرح میشود[۶]؛ چنان که گروهی از فیلسوفان قدیم (التقاطیون) از هر مکتبی از مکاتب فلاسفه، قولی را میگرفتند و از مجموع آنها، نظریه فلسفی به وجود میآوردند[۷].
التقاط دینی به درآمیختن آموزههای غیردینی با اصول دینی گویند که در نتیجه آن، جوهره دین اصیل، تجزیه خواهد شد و معیار سنجش دین تغییر میکند[۸]. درآمیختن اندیشه اسلام با تفکر سوسیالیسم - مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، لیبرالیسم، اندیشههای کهن در ایران پیش از اسلام، اندیشههای مرتاضانه و صوفیمنشانه هندی با اصول تفکر افلاطونی و ارسطویی همه به نوعی التقاط در اسلام است[۹]؛ چنان که مرتضی مطهری التقاط را محصول اندیشهای شمرده است که به استقلال فکری مکتب اسلام باور ندارد و با گرفتن بخشهایی از مکاتب گوناگون مانند کمونیسم و کاپیتالیسم و آمیختن آن با مطالبی از اسلام، آن را به عنوان مکتب اسلام عرضه میکند[۱۰].
«تفسیر به رأی» و «بدعت»، از واژههای مرتبط با التقاط هستند. تفسیر به رأی، به معنای بیان و تفسیر قرآن و موضوعات مختلف، مطابق با میل و سلیقه شخصی و هوای نفس[۱۱]، یکی از مصادیق التقاط است[۱۲]؛ چنان که «بدعت» به معنای رسم تازه و آیین نوپیدا[۱۳] و افزودن چیزی به دین یا کاستن چیزی از آن[۱۴] و نتیجه اجتهاد به رأی و برداشتهای التقاطی از منابع دینی[۱۵] است. این سه مفهوم، موجب ورود مفاهیمی به حوزه دین میشود که در واقع جزء دین و آموزههای دینی نیست. در یک نگاه کلی التقاط، به آشکار و پنهان قابل تقسیم است. در التقاط آشکار (ظاهری)، التقاطگران خود به آن آگاهی و تصریح دارند، مانند سوسیالیسم اسلامی؛ ولی در التقاط پنهان (باطنی) بدون اشاره به التقاط، آموزههای فرهنگ دیگر با رنگ و لعاب اسلامی و به عنوان آموزه اسلامی ترویج میشود[۱۶].[۱۷]
پیشینه: پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، پیشرفتهای نظامی گسترده مسلمانان در مناطق ایران و روم و مسلمان شدن مشرکان و احبار و رهبانان، موجب رواج اندیشههای متفاوت میان مسلمانان شد[۱۸]. نخستین کسانی که با ادعای مسلمانی و تظاهر به اسلام، افکار انحرافی و اسرائیلیات را وارد فرهنگ و متون اسلامی کردند، یهودیان بودند[۱۹]. اوجگیری قدرت خلفای اموی و تمایل حکومت برای عرضه تفکراتی که موجب تقویت امویان میشد، اندیشههای مخالف اسلام را رواج داد[۲۰]و پس از آن، گسترش نهضت ترجمه (دوره عباسیان)، سبب نفوذ بیشتر اندیشههای دیگر ادیان و مذاهب و ترویج آن میان مسلمانان شد[۲۱].
در آغاز این دوره، متصوفه با پوشش زهد که ریشه در عصر خلفا داشتند، ظهور کرد. این گروه ادعاهایی مطرح کرد که با عقل و ظواهر دین در تضاد بود و طریقت در برابر شریعت را راهی به سوی حقیقت دانست و در همین جهت برخی از احکام و سنتهای شرعی را ترک و سنن جدیدی را ابداع و پیروی کرد و متناقض دیدن دیدگاههای خود با عقل و دین را ناشی از درک نشدن عمق آن از سوی توده مردم و حتی فقها دانست[۲۲]. در سدههای اخیر نیز مذاهب مختلف اسلامی از جمله برخی پیروان مذهب شیعه، مصون از افکار التقاطی نبودهاند. یکی از این مکاتب التقاطی، مکتب شیخیه با ریاست شیخ احمد احسائی (سده دوازدهم قمری) بود. وی خود را تلویحاً نایب امام زمان(ع) میدانست و پس از او سید علی محمد باب، صراحتاً خود را باب نامید و پس از او بهائیت با اندیشه، التقاطی عالم انسانی و تفکر جهان وطنی، ملغی شان دین اسلام را اعلام کرد و موجب انحراف از اندیشه اسلام و تشیع شد[۲۳].
در دوران معاصر و با شکلگیری مکاتب کمونیستی، لیبرالیستی و مادیگرایانه و مانند آن، روشنفکران و دانشمندان ایرانی، باب دیگری از اندیشه را تجربه کردند[۲۴]. بسیاری از روشنفکران دینی (اعم از روحانی یا غیر روحانی) تلاش کردند با علم به کارسازی دین در عصر حاضر، برای بازسازی معرفت دینی و فهم آن همت گمارند و با حساسیت به آفات دین، در پی علاج آن باشند[۲۵]. برخی از این اندیشمندان ریشه انحطاط مسلمانان را شرایط فرهنگی و معرفتی و نوع نگاه به مبانی و آموزههای اسلام و تفکیک میان دین و دنیا دانستهاند[۲۶] و غفلت از آموزههایی مانند مبارزه و جهاد در اسلام را سبب توجه به مکاتب کمونیستی و ماتریالیستی برای پیدا کردن راه و رسم مبارزه برشمردهاند[۲۷]. بروز بینشهای متفاوت و تلاش برای ارائه برداشت نو و همچنین نفوذ اندیشههای فلسفی - لیبرالیستی غرب در میان روشنفکران، به ظهور جریان التقاط فلسفی - لیبرالیستی منجر شد[۲۸].
اصطلاح التقاط در ادبیات علمی، فلسفی و فرهنگی - اجتماعی معاصر، پیشینهای حدود نیم قرن دارد و اصطلاح «مکتب التقاطی» و «التقاط فکری» در دهه پنجاه به ویژه پس از تغییر عقیده اسلامی سازمان مجاهدین خلق ایران، در ادبیات فکری سیاسی ایران رواج یافت[۲۹]. پذیرش اصول دیالکتیک به عنوان پایه اساسی اقتصاد مارکسیستی و آرم ترکیبی سازمان را که داس و چکش، به همراه آیه ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۳۰] بود، میتوان مهمترین نشانههای التقاطی بودن سازمان دانست[۳۱]. امام خمینی از جمله شخصیتهایی بود که التقاط را در این گروه شناسایی و خطر آن را گوشزد کرد[۳۲]. ایشان با وجود اصرار برخی از نزدیکترین یاران انقلابی خود برای به رسمیت شناختن این گروه و تأیید و حمایت از آنان، به جهت افکار التقاطی این گروه، از آن خودداری کرد[۳۳]. مرتضی مطهری نیز خطر این سازمان را احساس کرده بود و دیگران را از همکاری با آن باز میداشت؛ چنان که تغییر عقیده سازمان را پیشبینی کرد[۳۴].
گروه فرقان نیز از گروههای التقاطی بود که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با نام «کهفیها» فعالیت خود را آغاز کرده بود[۳۵]. این گروه با ارائه دیدگاههای تند و افراطی از اسلام و قرآن در صدد جذب جوانان و دانشگاهیان برآمد. مهمترین ویژگی گروه فرقان، تفسیر به رأی و تفسیر بدعتگونه از قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه بود. این گروه با بهرهگیری از احساس وظیفه عمومی در مورد گسترش قرائت مبارزهجویانه از دین، تلاش کرد با ادبیات سیاسی - مذهبی و با نگاهی التقاطی و متأثر از مارکسیسم، به تجزیه و تحلیل مسائل مذهبی بپردازد[۳۶]؛ چنانکه واژه قرآنی «صالحات» را مطابق آموزههای مارکسیسم، کارهای روبنایی و واژه «حسنات» را کارهای بنیادین به شمار میآورد[۳۷]؛ همچنان که یکی از اعضای برجسته این گروه، آیات مربوط به معاد و قیامت را با تفسیر به رأی، ناظر به دوران ظهور حضرت مهدی(ع) میدانست[۳۸] و گفته شده با برداشت نادرست از آیات قرآن و واژه ﴿نِسَاءَكُمْ﴾ ازدواج دستهجمعی را تجویز کرد و به اجرا درآورد؛ همچنانکه در کتاب توحید خود اذعان کرده بود که با ماتریالیسم فلسفی و انکار خدا مخالفتی ندارد[۳۹]. مطهری خطر و انحراف این جریان را شناسایی کرد و به مقابله با آن پرداخت و مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری را در تحلیل و نقد دیدگاههای این جریان نوشت. از این نوشته روشنگرانه، استقبال فراوانی شد و پس از آن گروه فرقان، مطهری را به ترور تهدید کرد[۴۰]. این گروه در جهت اهداف خود به ترور برخی از شخصیتهای برجسته انقلاب مانند مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمدعلی قاضی طباطبایی و محمد مفتح اقدام کرد[۴۱].
مهمترین و درخشانترین نقطه در اندیشه سیاسی امام خمینی، بازشناسی اسلام اصیل از غیر اصیل و رها ساختن آن از تحجر و التقاط و دگراندیشی بود[۴۲]. ایشان ضمن رد و نقد دیدگاههای التقاطی، اسلام را مکتبی غنی و بینیاز از ضمیمه کردن مطالبی از مکاتب دیگر میدانست و بر پیروی از اصول اسلام آن چنان که در خود اسلام هست، تأکید میکرد[۴۳].
التقاط از نگاه اسلامی
از نگاه قرآن کریم اسلام دینی کامل[۴۴] و مبرا از هر کم و فزونی[۴۵] است؛ از این رو اسلام ضمن ارزش دادن به اجتهاد صحیح و دارای مبانی اصولی و چارچوب مشخص[۴۶] و ارجگذاری به تعمق و تعقل[۴۷]، با بدعت در دین[۴۸]، تفسیر به رأی[۴۹] و التقاط[۵۰] مخالف است. قرآن کریم التقاط و آمیختن حق با باطل را امری ناپسند شمرده و از آن نهی کرده[۵۱] و زمینه پیدایش افکار و برداشتهای التقاطی و نادرست را انحراف فکری و قلبی دانسته است[۵۲]. پیامبر اسلام(ص) نیز برای حفظ خلوص دین و جلوگیری از گمراهی امت، به تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) امرکرد[۵۳] و درباره زیادشدن نقل روایات دروغ پس از رحلت خود، هشدار داد[۵۴]. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز منشأ اختلافها و درگیریها و فتنهها در جامعه اسلامی را احکام ساختگی و التقاط و آمیختن باطل با حق دانسته است[۵۵]. همین آمیختگی حق و باطل مذاهب، فرقهها و مکاتب کلامی متعدد و متضاد را پدید آورده است[۵۶].
ائمه معصوم(ع) نیز برای جلوگیری از مخلوط شدن حق و باطل و روایات جعلی و دروغین با روایات اصیل، راهکارهایی پیش روی اصحاب قرار میدادند که مراجعه به قرآن، از مهمترین آنهاست[۵۷]؛ همچنان که نهی معصومان(ع) از تفسیر به رأی[۵۸] و مخالفت با استنباط احکام شرعی بر مبنای قیاس[۵۹] در این راستا صورت گرفته است. در روایات هشدار داده شده که جلوگیری نکردن از ورود عناصر بیگانه به ساحت حقیقت دین و در نتیجه مخدوش شدن ماهیت دین، از عواملی است که از اسلام، جز اسم و از قرآن، غیر از رسم و خط و ظاهر، چیزی باقی نخواهد گذاشت[۶۰].
از سوی دیگر، عالمان دینی نیز همواره به تحریف و انحراف در اصول و مبانی دین حساس بودهاند و با تلاش علمی و فرهنگی، جامعه را از هجوم موجهای سهمگین تحریفگران، دور داشتهاند و از اسلام ناب دفاع کردهاند[۶۱]. مبارزه محمد تقی برغانی (شهید ثالث) با فرقه شیخیه و بهائیت[۶۲] و مقابله سید حسین بروجردی با بهائیت[۶۳]، نمونههایی از حساسیت عالمان دینی در برابر انحراف و التقاط بوده است؛ همچنان که در دوران معاصر، افزون بر امام خمینی و مرتضی مطهری، متفکرانی مانند سید محمد حسینی بهشتی[۶۴] به مقابله با التقاها پرداختهاند.
امام خمینی با تأکید بر اهمیت توجه و تبعیت از اصول اسلامی آن چنان که در خود اسلام است، نه مطابق میل با تفسیر اشخاص، خطر التقاط را برای اسلام، خطری جدی برشمرده[۶۵] و تأکید کرده است اسلام مکتبی غنی است که نیازی به ضمیمه شدن به مکاتب دیگر ندارد. بنابر نظر ایشان تفکر التقاطی که نتیجه درک نشدن صحیح و دقیق مسائل اسلامی است، خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمانان به شمار میآید و ثمره تلخ این نوع تفکر، سالها بعد آشکار خواهد شد[۶۶].[۶۷]
خاستگاه و عوامل التقاط
فهم دین بدون معیار و مرجع قابل اعتماد، زمینهساز ورود هرگونه تعبیر و تفسیری به حوزه دینشناسی است و مقوله التقاط از همین جا روی مینماید[۶۸]. مهمترین عوامل التقاط در مکاتب فکری، پیشداوری در خصوص متون دینی، بدون رعایت ضوابط و شرایط تفسیر متن[۶۹]، علمزدگی و تفسیر علمی و دلبستگی افراطی به دانش جدید، زیادهروی در عقلگرایی در تفسیر متون دینی، نفوذ اندیشههای بیگانه و هجوم سنگین تفکر غرب در قرن چهاردهم هجری و تضعیف شدید باورهای دینی در میان مسلمانان[۷۰] است. به طور کلی تبیین کارکردگرایانه از دین، انحصار در بهرهگیری از یک روش در دینپژوهی و کنار زدن روشهای دیگر، جزءنگری به جای نگاه جامع و کلی، مغالطه اشتراک لفظی، تحمیل پیشفرضها و نسبیگرایی، مهمترین عواملی بود که موجب التقاط و انحراف بسیاری از متفکران اسلامی و تغییر موضع برخی گروههای سیاسی مبارز از اسلام به مارکسیسم و به وجود آمدن بعضی گروههای التقاطی شد[۷۱]. همچنین اصالت نداشتن، نبود انسجام منطقی میان اجزای آن، نبود اصول محوری و ثابت در کل مکتب و ناهمگونی یا حتی تعارض میان مفاهیم، اصول و اندیشههای مطرح در آن، از ویژگیهای مکتب التقاطی است[۷۲].
امام خمینی علت پیدایش دیدگاه التقاطی جدید در مورد مذهب و تفسیر مادی از اسلام را سابقه تاریخی نگرش تکبعدی به اسلام دانسته و فروکاستن همه ابعاد اسلام به مادیت را واکنشی در برابر نظرات افراطی گذشتگان ارزیابی کرده است که ابعاد مادی جهان و انسان را به فراموشی سپردند و با تفسیر ماورایی تمامی ابعاد وجود، همه مفاهیم اسلام را به معانی عرفانی و معنوی تفسیر کردند[۷۳]. ایشان مهمترین نشانههای تفکر التقاطی در اسلام را تضادداشتن با اصول و مبانی اسلام[۷۴]، بیتوجهی به همه ابعاد اسلام و دخالت دادن آرای شخصی در تفسیر آیات[۷۵] و تطبیق برداشتهای شخصی از اسلام با مکاتب بیگانه[۷۶] میدانست و با ذکر این نشانهها، خواستار پرهیز از التقاط و آگاه کردن جامعه دراین باره بود[۷۷].
تعریف درست از اسلام ناب و اصیل و مبتنی بر جهانبینی و آموزههای اسلام، سبب شناخت بهتر جریانهای التقاطی میشود. از دیدگاه امام خمینی اسلام ناب در برابر انواع متفاوتی از اسلام قرار دارد. ایشان با تبیین اسلام آمریکایی و ذکر ویژگیهای آن در برابر اسلام ناب، تفکرات اسلامی مبتنی بر سرمایهداری و اشرافیت یا مقدسنماهای حوزه و دانشگاه و تلاش آنان را برای جایگزین کردن این اسلام به جای اسلام ناب نقد کرده و این تفکرات را التقاطی خوانده است[۷۸].[۷۹]
پیامدهای جریانهای التقاطی
اقبال جریانهای فکری گوناگون به مطالعات قرآنی در ایران معاصر، با اینکه به ظهور شخصیتهای بزرگ قرآنی و تولید آثار برجسته منجر شد؛ در عین حال به رونق پدیده التقاط در حوزه اندیشه دینی نیز کمک کرد و روشنفکران ایدئولوژیگرا، در نتیجه نفوذ اندیشههای ماتریالیستی، سازگاردانستن اسلام با سوسیالیسم و شیفتگی در برابر مارکسیسم به عنوان علم مبارزه، به التقاط انقلابی ۔ مارکسیستی روی آوردند[۸۰].
یکی از اندیشمندانی که به ویژه در سالهای ۱۳۵۱ - ۱۳۵۷ - یعنی سالهایی که پدیده التقاط در میان گروههای مختلف سیاسی و مذهبی به اوج رسید - تلاش کرد از طریق درس، سخنرانی و تألیف کتاب، اندیشه و عقیده اصیل اسلامی را در برابر ظهور جریان التقاط و رشد گروههای مسلمان چپزده معرفی و ارائه کند، مطهری بود. او تجددگرایی افراطی را که عبارت بود از آراستن اسلام به آنچه در اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه در اسلام هست، تا اسلام را باب طبع زمان سازد، آفت بزرگی برای نهضت میدید و پیشگیری از آن را ضروری میدانست[۸۱]. از نظر وی خطر مکتبهای التقاطی همانند زیان مکتبهای معارض اسلام، یا حتی بیشتر از آنهاست[۸۲] و التقاطیها دانسته یا ندانسته در خدمت استعمارند[۸۳]. زمینه مهم تحریف، به ویژه تحریف متون دینی و تفسیر و تأویلهای بیجا از آن، جهل و نادانی مردم به این متون است و شناخت راههای مغالطه و تحریف، برای دورماندن از فریب آن، لازم به نظر میرسد[۸۴].
از سوی دیگر، امام خمینی با هشدار جدی درباره خطر التقاط، فهم درست مسائل اسلامی را در گرو رجوع به کارشناس اسلامی میدانست و با تأکید بر اهمیت این مسئله، عمل برخلاف آن را موجب نفوذ مکتبهای منحرف و خطرآفرین برای اسلام میشمرد[۸۵]. ایشان روحانیت و فقها را بهترین کارشناسان و حافظان اسلام، معرفی و همواره به همراهی با آنان برای دور ماندن از التقاط و تحریف سفارش میکرد[۸۶]؛ همچنین با دعوت از حوزههای علمیه برای پرورش متخصصان دینی متعهد، خواستار ممانعت این نهاد از تلفیق و التقاط اندیشههای بیگانه شرقی و غربی و محصولات فکریشان با مکتب فکری اسلام در سطح جامعه بود[۸۷]. از نظر ایشان تذکر و تنبه درباره خطر آمیختن و تطبیق اسلام با افکار التقاطی و انحراف جامعه، نخستین وظیفه کارشناسان است[۸۸]. بنابراین از آشنایان به تاریخ انقلاب میخواست که نشان دهند مردم چگونه فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین اسلام التقاطی و سرمایهداری و اسلام سلطنتی و در یک کلمه، اسلام آمریکایی کردند[۸۹]. هنرمندان نیز باید بدانند که هنری پاک و زیباست که کوبنده تفکر سرمایهداری مدرن و نابودکننده التقاط باشد[۹۰]. وصیت ایشان به اقلیتهای رسمی در کشور هم، انتخاب وکلای خود از میان افراد غیر وابسته به مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی و متعهد به مذهب خود بود[۹۱].
امام خمینی ضرر کسانی را که با چهره دوست و به نام اسلام، از قرآن تفسیر به رأی میکنند و تفکرات خود را به اسلام نسبت میدهند، به مراتب بیش از زیان دشمنان ظاهری مانند امریکا میدانست[۹۲] و اعتقاد داشت تصویری که این گروهها از اسلام ارائه میدهند، موجب بدنامی اسلام خواهد بود[۹۳]؛ چنانکه ضرر نهضت آزادی و افراد آن را که بدون صلاحیت دست به تفسیر قرآن و شریعت میزنند و متظاهر به اسلام هستند و مایه انحراف جوانان میشوند، حتی از ضرر سازمان مجاهدین خلق بیشتر شمرده است[۹۴].
ایشان در برابر عقاید و مکاتب التقاطی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با بهرهگیری از قابلیتهای موجود در فرهنگ غنی اسلام و تشیع، به دفاع از حریم اسلام واقعی یا به تعبیر ایشان اسلام ناب پرداخت[۹۵]. ایشان تمسک به قرآن و نهج البلاغه از سوی گروههای التقاطی را نیز تنها برای فریب جوانان مسلمان و کوبیدن اسلام و قرآن به وسیله خود این منابع اسلامی دانست[۹۶] و با اشاره به برداشتهای التقاطی سازمان مجاهدین خلق از قرآن و نهج البلاغه، معتقد بود اگرچه آنان از قرآن و نهج البلاغه زیاد دم میزنند، آیات قرآن را غیر از آنچه که باید باشد، معنا میکنند[۹۷]. درک ایشان از اندیشه التقاطی اعضای سازمان مجاهدین خلق، در همان سالهای اوج مبارزه و با وجود تأیید گروههای مختلف مبارز، موجب احتیاط ایشان در برخورد با این گروه و امتناع از تأیید آنان شد[۹۸].
مقابله با جریان التقاط، محدود به مرزهای ایران نبود و اندیشمندان دیگری نیز در دیگر کشورهای اسلامی، در برابر آن موضع گرفتند. مبارزه سید محسن حکیم، سید محمد باقر صدر و دیگر علما با گروههای کمونیست پس از انقلاب عراق که در قالب تألیف کتاب و مقاله، صدور فتوا و سخنرانی صورت گرفت، از آن جمله است[۹۹].[۱۰۰]
گشایش باب اجتهاد و نظر
امام خمینی در عین حال که به شدت از التقاط و جریانهای التقاطی پرهیز میداد، باب اجتهاد را باز میدانست و معتقد بود در نظام اسلامی، باب اجتهاد باید همواره باز باشد و دیدگاههای اجتهادی و فقهی در زمینههای مختلف، هرچند مخالف یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی حق جلوگیری از آن را ندارد[۱۰۱].
ایشان به روحانیان تذکر میداد از اندیشههای مختلفی که بر اساس نیت پاک و عواطف و احساسات معنوی و عرفانی ابراز میشود، استقبال کنند و فوری بر آن برچسب التقاط و انحراف نزنند و اگر انحرافی را دیدند با بیانی آکنده از محبت و دوستی با آن برخورد کنند و راه درست را نشان دهند وگرنه این جوانان به گروههای انحرافی گرایش پیدا خواهند کرد که گناه آن کمتر از التقاط نیست[۱۰۲]. در همین راستا ایشان در نامه به یکی از شاگردان خود، محمدحسن قدیری به وی هشدار داد که نگاه جامعتری به اسلام داشته باشد و تحت تأثیر آخوندهایی که نگاه مترقی به اسلام ندارند و آن را ناسازگار با پیشرفت و تمدن میدانند، قرار نگیرد[۱۰۳].
امام خمینی همچنین در خرداد ۱۳۶۷، خطاب به فقهای شورای نگهبان، ضمن تذکر به رعایت شأن شورا در اظهارنظرهای برخی از اعضا، کمونیست دانستن افراد را موجب وهن شورای نگهبان و اقدام متقابل جوانان انقلابی شمرد[۱۰۴] و در تیر ۱۳۶۷ نیز در نامهای خطاب به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به اهمیت جذب جوانان حوزه و دانشگاه و طرد نکردن آنان به بهانه برداشت متفاوت از اسلام تصریح کرد و این امر را برای پیشگیری از غلطیدن عدهای در دام التقاط و خطر جدی نابودی اسلام یا تبدیل آن به اسلام آمریکایی ضروری دانست و از آنان خواست مراقب اظهارنظرهای فردی خود و همچنین افراد وابسته به گروهها و جریانات که به نام جامعه مدرسین، مقاصد خود را اجرا میکنند، باشند[۱۰۵].[۱۰۶]
منابع
پانویس
- ↑ زمخشری، ج۳، ص۲۰۹؛ ابن اثیر، ج۴، ص۲۶۴.
- ↑ قصص، ۸؛ یوسف، ۱۰.
- ↑ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۲۲۲؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۱، ص۵۲۸.
- ↑ دهخدا، ج۲، ص۲۷۲۶.
- ↑ آقا بخشی، علی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۷۸.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۳.
- ↑ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، ج۱، ص۶۱؛ دهخدا، ج۲، ص۲۷۲۶.
- ↑ نوایی، علی اکبر، التقاط، ویژگیها و پیامدها، ص۳.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۳.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۴۳- ۲۴۴.
- ↑ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۱۸۱۴؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۴۰.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ دهخدا، ج۳، ص۳۸۵۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ج۱۶، ص۱۰۱.
- ↑ مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، ج۳، ص۴۵.
- ↑ حسینی اصفهانی، سید مرتضی، التقاطگران و متحجران از دیدگاه آیات و روایات، ص۲۱ -۲۴.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۳.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۳۰ – ۳۲.
- ↑ دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص۹۰-۹۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۴۳۶.
- ↑ هولت، پی. ام و دیگران، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه تیمور قادری، ج۲، ص۱۹۷۳- ۱۹۸۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۱.
- ↑ زاهد زاهدانی، سید سعید، بهائیت در ایران، ص۸۷-۹۷ و ص۱۱۴- ۱۱۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۶۵.
- ↑ سروش، عبدالکریم، رازدانی و روشنفکری و دینداری، ص۵۱ و ص۳۳۴.
- ↑ بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۲۵۰-۲۵۸.
- ↑ بازرگان، مهدی، مجموعه آثار مهندس بازرگان، ج۸، ص۳۰۹.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۱۹۲.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ «و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ دارابی، علی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ص۱۰۰.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری،ج۸، ص۱۴۳- ۱۴۴ و ج۱۱، ص۶۷؛ انتشارات صدرا، ج۱، ص۱۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۴ و ج۱۰، ص۴۵۹-۴۶۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، ص۱۱.
- ↑ روزی طلب، محمد حسن، ترکیب التقاط و ترور، ص۱۷۰.
- ↑ روزی طلب، محمد حسن، ترکیب التقاط و ترور، ص۲۸-۲۹.
- ↑ روزی طلب، محمد حسن، ترکیب التقاط و ترور، ص۲۹.
- ↑ دوانی، علی، نمایی از اندیشه و عمل گروه فرقان، ص۸۳.
- ↑ مصباح یزدی، زمینههای پیدایش، ص۱۸.
- ↑ غفاری، حسین، مطهری: در دفاع از اسلام کوچکترین تردیدی ندارم، ص۷۳؛ حداد عادل، غلامعلی، زمینههای پیدایش فرقان و فرقان گونهگان، ص۲۹.
- ↑ روزی طلب، محمد حسن، ترکیب التقاط و ترور، ص۹۵، ۱۰۱، ۱۱۰ و ۱۱۶.
- ↑ گلایری، علی، امام خمینی و بازشناسی اسلام آمریکایی، ص۷۹.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۴.
- ↑ مائده، ۳.
- ↑ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۴، ص۴۵۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۱۶۷-۱۶۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، ص۸۷۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۰۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۴۰.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۴۴.
- ↑ بقره، ۴۲؛ آل عمران، ۷۱.
- ↑ آل عمران، ۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۸، ص۴۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴.
- ↑ حق پناه، رضا، دگراندیشان و نگرههای التقاطی، ص۱۲۰.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۲۷، ص۱۰۶-۱۲۳.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۲۷، ص۱۹۰، ۲۰۲ و ۲۰۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۳۶، ص۲۲۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۸؛ ج۳، ص۱۰۴ و ج۴، ص۱۱۳، ۱۳۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱۵، ص۶۸۹.
- ↑ میری، سیدعباس، دغدغهها و حساسیتهای شهید مطهری، ص۲۲۹.
- ↑ صالحی، ص۱۰۶.
- ↑ کوهستانی نژاد، ص۳۳.
- ↑ شبیری زنجانی، سیدجعفر، ناگفتههایی از پیشینه و شخصیت رهبر گروه فرقان، ص۵۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۷-۶۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۲، ص۲۰۸.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۵.
- ↑ نوایی، علی اکبر، التقاط، ویژگیها و پیامدها، ص۳.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۲۱۴.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۵ – ۱۳۷.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی جامعه دینی، ص۱۹۰، ۱۹۱، ۱۹۹، ۲۲۱.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۳۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۰، ص۴۵۹ و ج۱۱، ص۲۱۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۲۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۹، ص۳۰۹.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۲۳؛ ج۱۲، ص۳۴۹ و ج۱۶، ص۱۲۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۱، ۸۷-۸۸، ۱۲۰، ۱۳۷ و ۱۴۵.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۶.
- ↑ اکبری جدی، صابر، تبارشناسی جریان التقاط در مطالعات تفسیری معاصر ایران، ص۱۵۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۸۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۱۷۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۴۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۵، ص۱۲۰ و ج۲۲، ص۲۰۰-۲۰۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۷ و ج۱۲، ص۲۰۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، ص۲۷۸؛ ج۸، ص۶۰، ۵۱۹؛ ج۹، ص۲۲۵ - ۲۲۶ و ج۱۵، ص۳۲۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۱- ۳۳۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸-۶۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۲۴۰.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۴۵.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۴۲۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۳ و ج۱۱، ص۶۷-۶۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۱، ص۶۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، ص۴۸۱- ۴۸۲.
- ↑ کردی، علی، گروه فرقان، ص۷۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۲، ص۴۶۶ و ج۱۵، ص۲۴۶.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۴.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۸، ص۱۴۴-۱۴۵.
- ↑ تبرائیان، صفاءالدین، احیارگر حوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، ص۳۵۳- ۳۶۴.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۷۷.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۹۸- ۹۹.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۱۵۱- ۱۵۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۶۸۰-۶۸۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۶۸۴ -۶۸۵.
- ↑ ناصری، مسلم، مقاله «التقاط»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۱۷۸.