دلایل نقلی عصمت اهل‌بیت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
آنچه به شرح مفصّل این واقعه مربوط می‌شود حدیث کساء نام دارد که از [[جابر]] بن [[عبد]] [[اللّه]] [[انصاری]] [[نقل]] شده است. آیه‌ای که در [[شأن]] و منقبت این [[خاندان]] نازل شد، به [[آیه تطهیر]] معروف است، که [[دلیل]] [[عصمت]] [[اهل بیت]] {{عم}} و از برجسته‌ترین فضیلت‌های این [[خاندان]] است. در [[روایات]]، [[اصحاب کساء]] به [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] او گفته می‌شود و [[احادیث]] فراوانی در [[فضیلت]] و مقام آنان [[نقل]] شده است»<ref>بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۳۵ تا ۹۸</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۷۸.</ref>
آنچه به شرح مفصّل این واقعه مربوط می‌شود حدیث کساء نام دارد که از [[جابر]] بن [[عبد]] [[اللّه]] [[انصاری]] [[نقل]] شده است. آیه‌ای که در [[شأن]] و منقبت این [[خاندان]] نازل شد، به [[آیه تطهیر]] معروف است، که [[دلیل]] [[عصمت]] [[اهل بیت]] {{عم}} و از برجسته‌ترین فضیلت‌های این [[خاندان]] است. در [[روایات]]، [[اصحاب کساء]] به [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] او گفته می‌شود و [[احادیث]] فراوانی در [[فضیلت]] و مقام آنان [[نقل]] شده است»<ref>بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۳۵ تا ۹۸</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۷۸.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = 5. آیت‌الله حسینی میلانی؛
| تصویر = 373589.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید علی حسینی میلانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی]]''' در [[کتاب]] ''«[[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]»'' در این‌باره گفته است:
«یکی از آیاتی که بر [[عصمت امامان]] الاهی دلالت دارد، [[آیه]] [[مبارک]] «[[عهد]]» است. در این آیه، [[خداوند]] [[انتصاب]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را به [[امامت]] تبیین و نیز رسیدن این [[مقام]] والا را به [[ظالمان]] [[نفی]] می‌کند. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
آیه ذکر شده یکی از مهم‌ترین [[دلایل]] شرط [[عصمت]] برای [[امام]] است. از همین رو است که [[امامان]] [[اهل‌بیت]] {{عم}} برای [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]]، به این آیه استناد و [[استدلال]] کرده‌اند.
[[عالمان شیعه]] نیز به [[تبعیت]] از [[پیشوایان معصوم]] خود، در بحث از [[عصمت امام]] به آن استناد کرده و به بررسی آن پرداخته‌اند. مرحوم [[طبرسی]] در این باره می‌نویسد: {{عربی|إستدل أصحابنا بهذه الآية على أن الإمام لا يكون إلا معصوما عن القبائح؛ لأن الله سبحانه نفى أن ينال عهده الذي هو الإمامة ظالم، و من ليس بمعصوم فقد يكون ظالماً، إما لنفسه، و إما لغيره}}<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۷.</ref>؛ [[اصحاب]] ما بر اساس این آیه استدلال می‌کنند که شخصی امام نمی‌شود مگر آنکه از [[زشتی‌ها]] [[معصوم]] باشد؛ زیرا [[خدای سبحان]] رسیدن عهد خودش - که امامت است- به [[ظالم]] را نفی کرده است و هر کس معصوم نباشد، پس به [[یقین]] ظالم است، یا به نفس خود [[[ظلم]] کرده]، یا به غیر از خودش.
از جمله نکات فراوانی که از [[آیه عهد]] به دست می‌آید، این نکته مهم است که امامت به [[جعل]] و [[گزینش]] خداوند و عهد الاهی است. اما آن چه به بحث «عصمت» مربوط می‌شود، نفی [[امامت ظالم]] است؛ از این‌رو لازم است اندکی معنای ظالم را بررسی کنیم. راغب اصفهانی درباره معنای «[[ظلم]]» می‌نویسد: {{عربی|الظلمة عدم [[النور]] و جمعها [[ظلمات]]... و يعبر بها عن الجهل والشرك و الفسق كما يعبر بالنور عن أضدادها... و «الظلم» عند [[أهل]] اللغة و كثير من العلماء: «وضع الشيء في غير موضعه المختص به»... و الظلم يقال في مجاوزة [[الحق]] الذي يجري مجرى نقطة الدائرة و يقال فيما يكثر و فيما يقل من التجاوز، و لهذا يستعمل في الذنب الكبير و في الذنب الصغير، و لذلك قيل لآدم في تعدية و في ابليس [[ظالم]] و إن كان بين الظالمين بون بعيد. قال بعض الحكماء: «الظلم ثلاثة: [[الأول]]: ظلم بين الانسان و بين [[الله]] تعالى و أعظمه الكفر و الشرك و النفاق... و الثاني: ظلم بينه و بين [[الناس]]... و الثالث: ظلم بينه و بين نفسه}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۵ - ۳۱۶.</ref>؛
[[ظلمت]] عدم [[نور]] و جمع آن ظلمات است... از [[جهل]] و [[شرک]] و [[فسق]] نیز به ظلمت تعبیر می‌شود، چنانکه از ضدّ این امور به نور تعبیر می‌شود... ظلم از نظر اهل لغت و بسیاری از [[عالمان]]، به معنای قرار دادن شیء در غیر موضعی است که به آن اختصاص دارد... و به [[تجاوز]] از [[حق]] - که حول نقطه مرکز دایره می‌گردد - ظلم گفته می‌شود. چه این تجاوز زیاد باشد یا کم<ref>درباره امیرمؤمنان {{ع}} گفته شده است که: {{عربی|قتل في محراب عبادته لشدة عدالته}}؛ به خاطر شدت عدالتش در محراب عبادت کشته شد. این تعابیر بیانگر آن است که امیر مؤمنان کم‌ترین انحرافی از مدار حق نداشته است. خاموش کردن شمع بیت‌المال در لحظاتی که امام {{ع}} مشغول کار دیگری می‌شدند از همین امر حکایت دارد. این حدّ از عدالت برای احدی جز پیامبر {{صل}} و اهل‌بیت {{عم}} ممکن نیست. از همین رو است که امیر مؤمنان {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ}}؛ شما بر این کار قادر نیستید، و لکن مرا به واسطه ورع، کوشش، عفت و پرهیز از گناه یاری کنید؛ نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۷۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۶، ص۲۰۵.</ref>، در هر صورت [[ظلم]] نامیده می‌شود و بر این اساس در [[گناه]] کوچک و بزرگ استعمال می‌گردد؛ از همین رو [[تعدی]] [[حضرت آدم]] نیز ظلم دانسته شده<ref>ظلم دامنه بسیار وسیعی دارد و شامل کم‌ترین [[تجاوز]] از [[حق]] - که مصداق آن ترک أولا است - و بیشترین [[انحراف]] از آن - که مصداقش [[کفر]] و [[شرک]] است- می‌شود. ظلمی که در اینجا به حضرت آدم {{ع}} نسبت داده شده است، نباید منافاتی با [[عصمت]] ایشان داشته باشد؛ چراکه [[عصمت انبیاء]] با [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] فراوان [[اثبات]] شد و هیچ تردیدی در آن نیست. پس باید گفت مراد از ظلم در مورد حضرت آدم، چیزی جز ترک اولی نخواهد بود،؛ چراکه ترک اولی از آن جهت که برای [[پیامبران]] و [[اولیاء]] [[خدا]] تجاوز از حق به حساب می‌آید، ظلم است؛ اما ظلمی نیست که با عصمت منافات داشته باشد.
علاوه بر ظلم، به حضرت آدم نسبت «[[عصیان]]» نیز داده شده است که {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}} [«و [[آدم]] با پروردگارش [[نافرمانی]] کرد و بیراه شد» [[سوره طه]]، [[آیه]] ۱۲۱]. در این مورد هم باید گفت: «عصیان» معنایی بیشتر از ترک [[طاعت]] ندارد و ترک اولی نیز از مصادیق ترک طاعت است. در نتیجه منظور از ظلم و عصیانی که به حضرت آدم و پیامبران دیگر {{عم}} نسبت داده شده است ترک اولی است که مرتکب شده‌اند و ترک اولی نیز با عصمت منافات ندارد (مرحوم [[سید مرتضی]] در کتاب [[تنزیه الانبیاء]]، صفحه ۱۰ به بعد به تفصیل این موضوع پرداخته است).
توجه به این اصل مهم ضروری است که اگر در موردی [[ظواهر آیات]] و [[روایات]] با [[دلایل]] [[قطعی]] در [[تعارض]] بود، باید از [[ظهور]] [[آیات]] و روایات دست برداشت. به عنوان مثال دلیل‌هایی قطعی بر [[نفی تجسیم]] [[خداوند]] وجود دارد، از سوی دیگر از [[ظهور]] برخی [[آیات]] جسمانیت [[خدای تعالی]] به دست می‌آید. در اینجا بر اساس اصل یاد شد، باید از ظهور رفع ید و یا آن را [[تأویل]] کرد. در مورد [[عصمت انبیاء]] نیز [[ادله]] [[قطعی]] فراوانی وجود دارد؛ از این‌رو هر جا ظاهر [[آیه]] یا روایتی بر عدم [[عصمت پیامبران]] دلالت داشت حتماً باید از آن دست برداشت و با توجه به قرائن، معنای صحیحی برای آن بیابیم.</ref> و [[ابلیس]] [[ظالم]] نامیده شده است، هر چند که بین آن دو [[ظلم]] فاصله‌ای بسیاری وجود دارد.
برخی از [[حکما]] گفته‌اند که ظلم سه دسته است: [نخست] ظلمی که بین [[انسان]] و خدای تعالی رخ می‌دهد و بزرگ‌ترین ظلم [از این قبیل] [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] است،... [دوم] ظلمی که انسان نسبت به سایر [[مردم]] روا می‌دارد... و [سوم] ظلمی که انسان به نفس خود می‌کند.
با توجه به [[آیات قرآن]] نیز می‌توان مراتبی برای ظلم بیان کرد. مصادیق ظلم که در [[قرآن]] بیان شده عبارتند از:
# شرک. خدای تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>.
# کفر. درباره [[کافران]] آمده است: {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>.
# [[افترا]] و [[دروغ بستن به خدا]]. خدای تعالی در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.</ref>.
# [[حکم]] نکردن به آن چه [[خداوند]] نازل فرموده است. {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>.
# [[تجاوز]] و [[تعدی]] از حدود الاهی. {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
# [[ظلم به نفس]] ([[گناه]] و [[معصیت]]). {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ}}<ref>«و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم می‌ورزند» سوره صافات، آیه ۱۱۳.</ref>. [[ظالم]] به نفس در مقابل [[محسن]] آمده است و می‌دانیم محسن در مقابل «مسییء» قرار دارد.
# ترک اولی. {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}}»<ref>«اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۱۶.</ref>
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = 6. حسن علی‌پور وحید؛
| تصویر = 1100806.jpg
| پاسخ‌دهنده = حسن علی‌پور وحید
| پاسخ = آقای '''[[حسن علی‌پور وحید]]''' در کتاب ''«[[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
«'''[[ادله قرآنی]]'''
# [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> به [[صراحت]] هرگونه [[پلیدی]] و [[نقص]] و [[زشتی]] را از [[اهل بیت]] [[نفی]] می‌کند<ref>لطائف غیبیه، ص۳۷۷.</ref>. در جریان [[غصب فدک]] از سوی [[خلیفه اول]] و شاهد‌طلبیدن وی برای [[مالکیت]] [[فدک]]، [[امام علی]] {{ع}} برای [[اثبات عصمت]] و [[طهارت]] [[فاطمه]] به این [[آیه]] استناد کرد<ref>الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ حق الیقین، ص۱۹۲؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۹۹؛ کامل البهائی، ج۲، ص۵.</ref>. «غرض [[حق]] سبحانه از این آیه، اظهار [[عصمت]] و [[استحقاق امامت]] و انحصار این [[عطیه]] است در اهل بیت [[رسالت]] چنان که لفظ {{متن قرآن|إِنَّمَا}} افاده آن می‌کند»<ref>حدیقة الشیعة، ج۱، ص۷۱.</ref>. [[سیوطی]]، عالم بزرگ [[اهل سنت]]، نقل می‌کند که تا هشت ماه پس از [[نزول]] آیه تطهیر، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به هنگام [[نماز]] در برابر درب [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]] می‌ایستاد و این آیه را [[تلاوت]] می‌فرمود<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۳.</ref>. آیا [[رسول خدا]] با این [[رفتار]]، مصداق آیه تطهیر و صاحبان عصمت را بیان نکرد؟ سیوطی همچنین [[روایات]] متعدد دیگری نقل می‌کند که آیه تطهیر را مربوط به اهل بیت می‌داند<ref>الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>. آیا [[اندیشه]] [[غلو]] و [[تفویض]] در کلمات سیوطی هم [[رسوخ]] کرده است؟
# [[آیه اولی‌الامر]] دلالتی [[قطعی]] بر [[عصمت امام]] دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیه اطاعت اولی‌الامر]] را هم‌سنگ با [[اطاعت خدا]] و [[پیامبر]] و مانند آنها بی‌قید و شرط می‌شمارد. از آنجا که [[اطاعت]] [[خداوند متعال]]، مطلقاً [[واجب]] و لازم است، [[اطاعت پیامبر]] و [[اولی‌الامر]] هم به طور مطلق واجب است. لازمه اطاعت اطلاقی و بی‌قید و شرط، عصمت است؛ زیرا اطاعت از [[معصیت]] و شریعت‌شکنی [[باطل]] خواهد بود. دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] [[اولی الامر]] چندان روشن است که برخی از علمای [[اهل سنت]]، همانند [[فخر رازی]] نیز بدان معترفند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴ به نقل از: مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ص۱۵۱؛ ترجمه دلایل الصدق، ج۲، ص۱۱.</ref>.
# آیه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>[[امامت]] را برای [[اهل]] [[ستم]] و [[معصیت]] منتفی می‌داند و عصمت را پیش‌فرض [[قطعی]] امامت می‌شمارد.
'''[[ادله روایی]]'''
# [[حدیث ثقلین]]: «همانا میان شما در [[حقیقت]] گرانبها را به [[امانت]] می‌نهم. [[آگاه]] باشید! اگر به آن دو چنگ بزنید و اطاعتشان کنید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد: [[کتاب خدا]] و خاندانم. آن دو هرگز از یکدیگر جدایی نمی‌پذیرند تا [[روز قیامت]] و کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند»<ref>بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۱۳.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} اسراری را بیان داشت: اولاً هم‌شأنی و [[همراهی]] همیشگی [[عترت]] با [[قرآن]] که عین [[وحی]] و دارای عصمت است، می‌طلبد که عِدل دیگر یعنی عترت نیز دارنده عصمت باشد تا هم‌شأنی و جدایی‌ناپذیری تحقق یابد. ثانیاً تأکید به چنگ زدن به آن دو در فرض عدم عصمت، [[دستور]] به [[باطل]] و معصیت خواهد بود. ثالثاً غیرمعصوم نتوانسته خود را [[نجات]] دهد، چگونه می‌تواند دیگران را از [[گمراهی]] برهاند. رابعاً نمی‌گوید: من دستور می‌دهم که [[اهل بیت]] {{عم}} را عِدل قرآن بدانید، که پدیده‌ای اعتباری باشد یا حقیقتی را انشاء و تأسیس کند، بلکه می‌فرماید: اهل بیت عِدل قرآن هست؛ یعنی خبر از حقیقت و إخبار از [[واقعیت]]. همچنین [[شهادت]] به [[عصمت اهل بیت]] وحجیت سخن و [[سیره]] آنان داده؛ همان‌گونه که شهادت به عصمت و [[حجیت قرآن]] داده.
# [[حدیث نبوی معیت]]: {{متن حدیث|عَلِيٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰.</ref> [[همراهی]] همیشگی و همه‌شئونی [[قرآن]] و [[امام]] و تفکیک ناپذیری آنها را بیان می‌کند. [[عصمت]] و هم‌سنخی [[علم]] [[امام و قرآن]] جزئی از معادله هم علالی و هم‌سنگی است؛ یعنی غیرمعصوم نمی‌تواند با قرآن در همه مراتب و [[شئون]] [[برابری]] و همراهی کند.
# [[علی]] {{ع}} به عصمت خویش و [[خاندان رسالت]] تصریح می‌کند: «به [[یقین]]، [[خداوند]] ما [[اهل‌بیت]] را از هرگونه [[گناه]] ظاهری و [[باطنی]] [[پاک]] کرده، و از هر نوع [[پستی]] و [[پلیدی]] مصون داشته است»<ref>المسترشد، ص۴۰۰؛ البرهان، ج۴، ص۴۴۹.</ref>.
# از [[امام سجاد]] {{ع}} [[روایت]] شده: «کسی به جز [[معصوم]] امام نبوده و عصمت نشانه‌ای در [[آفرینش]] ظاهری نیست که بدان شناخته شود. بدین رو معصوم باید به [[نص]] شناخته شود. به او گفته شد: ای [[پسر رسول خدا]]! [[معنای معصوم]] چیست؟ فرمود: معصوم کسی است که به [[ریسمان الهی]] یعنی قرآن چنگ زده و این دو، تا [[روز رستاخیز]] از یکدیگر جدا نگردند. امام به سوی قرآن رهنمون می‌شود و قرآن [[مردم]] را به امام فرا می‌خواند»<ref>معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref>.
# در [[صحیفه سجادیه]] نیز که مورد اهتمام و اعتبار برخی شبهه افکنان است، مشابه همین عبارات را می‌یابیم: {{متن حدیث|وَ طَهَّرْتَهُمْ‏ مِنَ‏ الرِّجْسِ‏ وَ الدَّنَسِ‏ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ‏}}<ref>الصحیفة السجادیة، ص۲۱۶.</ref>؛ «[[اهل بیت]] را از گناه و [[آلودگی]]، مطهرو معصوم داشتی و با اراده‌ات آنان را [[پاکیزه]] کردی».
# [[امام رضا]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} روایت می‌کند: «هرکس شاد می‌شود که... پس باید نسبت به علی و [[امامان]] از [[نسل]] او [[پیروزی]] و [[محبت]] ورزد؛ زیرا آنان [[برگزیدگان خداوند]] عزوجل و [[بندگان]] [[خالص]] و اختیارشده او هستند. آنان معصوم از هرگونه گناه و خطایند»<ref>الأمالی (للصدوق)، ص۵۸۳؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵۷؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۵۶؛ بحارالأنوار (ط بیروت)، ج۲۵، ص۱۹۳.</ref>. این روایت افزون بر عصمت، [[لزوم]] [[نصب]] و نص امام را نیز یاد می‌آورد. جدایی ناپذیری [[عصمت]] از [[امامت]] در [[اندیشه]] [[امام هشتم]] با واژگانی دیگر نیزبازتابیده است: «[[امام]]، [[مطهر]] از همه [[گناهان]] و مبرا از همه معایب و دارنده [[علمی]] اختصاصی است که [[حلم]] نامیده می‌شود»<ref>الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}}: «کسی که گناهی ریز یا درشت مرتکب شده، [[شایستگی]] امامت را ندارد، هر چند که پس از آن [[توبه]] کرده باشد. امام جز [[معصوم]] نیست و عصمت جز با تصریح و [[اعلان]] خدای عزّوجل بر زبان پیامبرش {{صل}} شناخته نمی‌شود؛ زیرا عصمت در ظاهر [[خلقت]] نیست که همانند سیاهی و سفیدی و نظیر آن دیده شود؛ عصمت امری است پنهان که جز با شناساندن خدای دانای و [[غیب]] عزّوجل، معلوم نمی‌شود»<ref>الخصال، ج۱، ص۳۱۰؛ معانی الأخبار، ص۱۳۱.</ref>.
# غیر معصوم هر آن، خود در معرض [[لغزش]] است و دیگران را به لبه پرتگاه می‌کشاند. از این‌رو، امام صادق {{ع}} یاد آورد: «[[خداوند]] عزّوجل [[اطاعت]] کسی را که بندگانش را [[گمراه]] می‌کند، [[واجب]] نمی‌کند و کسی را که [[کفر]] ورزیده و [[بندگی]] [[شیطان]] کرده، برای رسالتش برنمی‌گزیند و بر مخلوقاتش حجتی [[اختیار]] نمی‌کند؛ مگر آنکه معصوم باشد»<ref>التوحید (للصدوق)، ص۴۰۷؛ الخصال، ج۲، ص۶۰۸.</ref>.
# امام صادق {{ع}}: «[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[پدر]] [[ذریه]] [[پیامبر]] {{صل}} است و قرار دادن امامت در امیرالمؤمنین، نهادن آن است در ذریه معصوم پیامبر»<ref>الخصال، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>.
# امام صادق {{ع}} در روایتی مشهور و در تبیین نسبت [[شخصیت امام علی]] {{ع}} با پیامبر {{صل}} می‌فرماید: «هر فضیلتی که برای [[محمد]] {{صل}} [[ثابت]] است برای [[علی]] نیز هست و محمد {{صل}} بر همه خلایق [[برتری]] دارد. [[انکار]] و [[مخالفت]] علی در هر امر ریز و درشت، هم‌وزن [[شرک]] به خداست»<ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref>. بی‌گمان یکی از [[فضایل]] پیامبر، عصمت است که علی نیز [[شریک]] اوست. برتری غیرمعصوم بر دیگران نیز مردود است و مخالفت غیرمعصوم در [[معصیت]] و [[خطا]]، عین صواب است، نه موجب شرک.
# برخی از [[منابع اهل سنت]] هم به [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[باور]] دارند: [[امام علی]] {{ع}} در [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَنْزِلُوهُمْ‏ بِأَحْسَنِ‏ مَنَازِلِ‏ الْقُرْآنِ‏}}<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷، ص۱۲۰.</ref>؛ [[عترت]] [[رسول خدا]] را در [[بهترین]] منزل‌های [[قرآن]] قرار دهید. [[ابن‌ابی‌الحدید]] معتزلی در شرح [[نهج‌البلاغه]] می‌نویسد: «زیر این گفتار سرّی است [[عظیم]]؛ چون [[حضرت]] به مکلّفین امر کرده که عترت در [[بزرگداشت]] و [[اطاعت]] و [[تبعیّت]]، جاری مجرای قرآن و به منزله و محل آن قرار دهند. اگر اشکال کنی که این سخن دلالت دارد بر [[عصمت اهل بیت]]، [[رأی]] [[اصحاب]] شما در این مسأله چیست؟ در جواب می‌گویم: [[ابو محمد بن متویه]] در کتاب الکفایه تصریح نموده که [[علی]] {{ع}} [[معصوم]] است. [[ادله]] و [[نصوص]] بر [[عصمت]] علی و بر [[علم غیب]] و اطلاع وی بر [[باطن]] نیز دلالت دارد. این ویژگی به علی اختصاص دارد و [[صحابه]] دیگر را از آن بهره‌ای نیست. تفاوت میان "[[زید]] معصوم است" و "زید [[واجب]] العصمة است" ظاهر است، بر اساس آنکه علی [[امام]] است و از شرائط امام آن است که معصوم باشد. اعتبار اول [[مذهب]] ماست ([[اهل سنت]]) و اعتبار دوم [[مذهب امامیه]] است»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۶.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۴۱-۴۶.</ref>


== [[:رده:آثار عصمت|منبع‌شناسی جامع عصمت]] ==
== [[:رده:آثار عصمت|منبع‌شناسی جامع عصمت]] ==

نسخهٔ ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۱

دلایل نقلی عصمت اهل‌بیت چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاتراثبات عصمت اهل بیت
مدخل اصلیاثبات عصمت اهل بیت در حدیث
مدخل وابستهاهل بیت
تعداد پاسخ۴ پاسخ

دلایل نقلی عصمت اهل‌بیت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

مصداق شناسی اهل بیت

اهل البیت دراصطلاح امروزی چه در میان شیعه و چه اهل سنت در مورد خاندان پیامبر (ص) به کار می‌‌رود لکن اختلافی که وجود دارد به دایرۀ شمول این ترکیب بر می‌‌گردد. از همین رو، یکی از بحث‌های رایج، مصداق "اهل بیت" در آیه تطهیر[۱] است، مبنی بر اینکه اهل بیت چه کسانی‌اند[۲].

نزد شیعه و اهل سنت مسلم است، اصحاب کساء؛ یعنی پیامبر، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (ع) مشمول عنوان اهل بیت هستند. اما عده ای از اهل سنت معتقدند علاوه بر این پنج نفر، همسران پیامبر نیز شامل می‌‌شود و عده ای دیگر قائل‌اند غیر از همسران آن حضرت، دیگران نیز شامل می‌‌شود. در مقابل، شیعه معتقد است افزون بر پنج تن آل عبا، امامان معصوم از نسل سیدالشهدا نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران رسول اکرم را درک نکرده باشند[۳].

با توجه به آنچه گفته شد، مصداق اهل بیت(ع)، حضرت فاطمه(س) و امامان معصوم(ع) از نسل آن حضرت هستند که بر اساس آیه تطهیر همگی معصوم از هر گونه رجس و پلیدی اعم از گناه، خطا، نسیان و اشتباه خواهند بود.

ادله روایی عام عصمت اهل بیت (ع)

روایات فراوانی به صورت خاص بر عصمت حضرت فاطمه(س) و سایر امامان معصوم(ع) به عنوان اهل بیت آن حضرت، دلالت دارند که در مدخل‌های اثبات عصمت امام و اثبات عصمت حضرت فاطمه، ذکر شده‌اند. با این حال در اینجا از آنجا که مراد از اهل بیت(ع) را همه این حضرات می‌دانیم، به دنبال روایاتی هستیم که به واسطه آنها بتوان عصمت اهل بیت(ع) که حضرت فاطمه(س) نیز یکی از آنها است به اثبات رساند. از جمله بارزترین روایاتی که در خصوص عصمت اهل بیت از پیامبر خاتم (ص) صادر شده موارد ذیل‌اند:

  1. حدیث ثقلین: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۴]. استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه (ع) متوقّف بر چند مقدمه است: اول: قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّاست: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۵]، حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟ دوم: قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند، زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند. سوم: پیامبر (ص) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. این فرض در صورتی صحیح است که هر چه قرآن می‌گوید، همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۶].[۷]
  2. حدیث سفینه: «قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ»[۸]. وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است: الف: پیامبر (ص) به طور مطلق ملازمت اهل‌بیت را دستور داده‌اند و آن را به منزله کشتی نوح دانسته‌اند. به عبارت دیگر فرموده‌اند: اولاً: هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد. ثانیاً: تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. ب: در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن و همراهان خود را نیز غرق کردن برای آنها وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر (ص) نمی‌سازد[۹].[۱۰]
  3. حدیث امان: رسول خدا در حدیثی که نزد محدّثان شیعه و سنّی، به حدیث امان شهرت یافته، اهل بیت خویش را به ستارگان آسمان تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای امّت، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان زمین دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: « النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس»[۱۱]؛ "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند". از این روایت علاوه بر عصمت اهل بیت (ع)، هدایتگر بودن و لزوم اطاعت از آنها نیز قابل اثبات است. در خصوص اثبات عصمت اهل بیت باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نبوده و دچار اشتباه شوند، اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست[۱۲].
  4. حدیث کساء: حدیث کساء مربوط به داستانی است که ارتباط مستقیمی با آیه تطهیر داشته و به عبارت دیگر شأن نزول آیه تطهیر همین داستان است. به همین جهت هر آنچه در استدلال به آیه تطهیر بر عصمت امام علی(ع) گفته شد در اینجا نیز قابل ذکر است. داستان کساء از این قرار است که روزی پیامبر خدا (ص) عبای یمانی خود را‌طلبید و بر روی خود کشید. امام حسن، امام حسین و سپس علی بن ابی طالب و حضرت زهرا زیر آن ردای پیامبر قرار گرفتند. آنگاه پیامبر دست به آسمان برداشت و چنین دعا کرد: خداوندا! اینان خاندان منند، گوشت آنان گوشت من و خونشان خون من است، آنچه آنان را آزرده می‌کند مرا می‌آزارد. من با هرکه با ایشان بجنگد در جنگم و با هرکه با آنان از در صلح درآید در آشتی‌ام، دشمن دشمنشان و دوستدار دوستشان هستم، آنان از منند و من از ایشان، درودها و آمرزش و رضوان خود را بر آنان قرار بده و هرنوع پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را به نحو کامل پاک گردان. از سوی خدا ندا آمد که من همۀ هستی را به خاطر این پنج تن که زیر عبا جمع شده‌اند آفریده‌ام، یعنی فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش، جبرئیل هم نزد آنان رفت و سلام و تحیّت الهی را برایشان نازل کرد و گفت خداوند وحی کرده و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۳]. این ماجرا که دربارۀ این پنج تن معصوم به‌طور خلاصه یاد شد، سبب شده که آنان را اصحاب کساء و آن روز را یوم العباء و یوم الکساء گویند. نیز آل عبا و پنج تن آل عبا هم گفته می‌شود. آنچه به شرح مفصّل این واقعه مربوط می‌شود حدیث کساء نام دارد که از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل شده است. آیه‌ای که در شأن و منقبت این خاندان نازل شد، به آیه تطهیر معروف است، که دلیل عصمت اهل بیت (ع) و از برجسته‌ترین فضیلت‌های این خاندان است. در روایات، اصحاب کساء به پیامبر و اهل بیت او گفته می‌شود و احادیث فراوانی در فضیلت و مقام آنان نقل شده است[۱۴].[۱۵]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. احمد حسین شریفی؛
شریفی در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌است:

«اهل بیت همراه و همتای قرآن: یکی از روایاتی که بر عصمت اهل‌بیت و عترت پیامبر دلالت دارد، حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از احادیث متواتر شیعه و سنی می‌باشد که در مواقع متفاوت، همچون جریان غدیر خم و با الفاظ و عبارات گوناگون از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل شده است[۱۶].

مضمون متراتری که با عبارات مختلف بیان شده، این است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي[۱۷] مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۸].

پیامبر اکرم (ص) در این حدیث شریف، بقای ثمره رسالت و تلاش‌های طاقت‌فرسای خویش برای ابلاغ و تبیین دین خدا را، در تمسک به دو اصل اساسی قرآن و عترت دانسته است. با توجه به حقیقت امامت و لزوم وجود مفسران و شارحانی معصوم برای کلام الهی، وجه کنار هم آمدن عترت پیامبر با قرآن، روشن می‌شود.

توضیح آنکه: چون قرآن کریم متکفل بیان اصول و کلیّات هدایت و سعادت انسان‌هاست. قهراً بسیاری از جزئیات احکام در آن بیان نشده است. از طرفی، درک و کشف مقاصد و اهداف الهی از قرآن کریم، خارج از توانایی عامه مردم بوده، نیازمند به برخورداری از علومی است که هر کسی لیاقت بهره‌مندی از آنها را ندارد. از این رو پیامبر اکرم (ص) وظیفه داشت که امامان و مفسّران معصوم را به مردم معرفی نماید. بی‌شک آن آن حضرت نیز به بهترین وجه، این وظیفه را به انجام رسانده‌اند، که نمونه آن، همین حدیث شریف ثقلین می‌باشد.

به هر حال، این حدیث شریف حاوی نکات مهمّی است که باید در جای خود تبیین و تشریح شود. امّا آنچه مربوط به بحث عصمت اهل‌بیت (ع) می‌باشد، دو قسمت از آن است[۱۹]:

  1. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ یعنی، مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت می‌شوند. بی‌شک قرآن کریم کتابی است معصوم از هر گونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم (ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، خود بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن می‌رود. و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله، آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهل‌بیت، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم می‌باشند.
  2. «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند، و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.

البته پیامبر اکرم (ص) مسأله جدایی‌ناپذیر بودن اهل‌بیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، ام‌سلمه می‌گوید از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۲۰]؛

رستگاری، در پیروی از اهل‌بیت:

در پاره‌ای از روایات، پیروی و اطاعت مطلق از اهل‌بیت، سبب رهایی و رستگاری انسان شمرده شده است. دلالت برخی از این روایات بر عصمت، از نظر وضوح به حدّی است که ما را از هر گونه توضیح بی‌نیاز می‌کند. به بخشی از روایاتی که در این زمینه در مورد اهل‌بیت و یا خصوص امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده‌اند، اشاره می‌کنیم:

  1. «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ‌»[۲۱].
  2. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَی حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ مِيتَتِي... فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ بَعْدِهِ‌، فَإِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى، وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ»[۲۲].
  3. «بِكَ يَا عَلِيُّ يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ‌»[۲۳].
  4. «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَى عَلِيّاً فَقَدْ عَصَانِي»[۲۴].
  5. «إِنْ تَوَلَّوْا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً يَسْلُكُ بِكُمْ الطَّرِيقَ الْمُسْتَقِيمَ‌»[۲۵].
  6. «مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ‌»[۲۶].
  7. «يَا عَمَّارُ إِنْ رَأَيْتَ عَلِيّاً قَدْ سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ هُدًى»[۲۷].

اهل‌بیت، مرجع حلّ اختلافات:

در برخی از احادیث، همچون حدیث معروف "امان"، اهل‌بیت (ع) به عنوان مرجعی برای حلّ اختلافات امّت معرفی شده‌اند؛ به گونه‌ای که اگر گروهی از مردم برای رفع اختلاف به آنها مراجعه نکرده، راه مخالفت پیش گیرند، در شمار حزب شیطان داخل می‌شوند. حدیث امان به نقل‌های متفاوتی گزارش شده است. در برخی از منابع اهل سنت، بدین گونه آمده است: «أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الِاخْتِلَافِ، فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِیلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِیسَ»[۲۸].

در روایت دیگری، پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) می‌فرمایند: «أنت تبيّن لأمّتي ما اختلفوا فيه من بعدي‌»»[۲۹].[۳۰].
2. رضا محمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمدی در کتاب «عصمت در قرآن» در این‌باره گفته‌‌است:

«حدیث ثقلین

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۳۱]. استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه (ع) متوقّف بر چند مقدمه است:

  1. قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّاست: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۳۲]، حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
  2. قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند، زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند.
  3. پیامبر (ص) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. این فرض در صورتی صحیح است که هر چه قرآن می‌گوید، همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۳۳].

حدیث سفینه

«قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ»[۳۴]. وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:

  1. پیامبر (ص) به طور مطلق ملازمت اهل‌بیت را دستور داده‌اند و آن را به منزله کشتی نوح دانسته‌اند. به عبارت دیگر فرموده‌اند: اولاً: هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد. ثانیاً: تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد.
  2. در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن و همراهان خود را نیز غرق کردن برای آنها وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر (ص) نمی‌سازد»[۳۵].
3. ابراهیم صفرزاده؛
حجت الاسلام و المسلمین صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌‌است:

«رسول خدا در حدیثی که نزد محدّثان شیعه و سنّی، به حدیث امان شهرت یافته، اهل بیت خویش را به ستارگان آسمان تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای امّت، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان زمین دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: « النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس»[۳۶]؛ "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند".

از این روایت علاوه بر عصمت اهل بیت (ع)، هدایتگر بودن و لزوم اطاعت از آنها نیز قابل اثبات است.

در خصوص اثبات عصمت اهل بیت باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نبوده و دچار اشتباه شوند، اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست»[۳۷].
4. جواد محدثی؛
حجت الاسلام و المسلمین محدثی در کتاب «فرهنگ غدیر» در این‌باره گفته‌‌است:

«حدیث کساء

حدیث کساء مربوط به داستانی است که ارتباط مستقیمی با آیه تطهیر داشته و به عبارت دیگر شأن نزول آیه تطهیر همین داستان است. به همین جهت هر آنچه در استدلال به آیه تطهیر بر عصمت امام علی(ع) گفته شد در اینجا نیز قابل ذکر است.

داستان کساء از این قرار است که روزی پیامبر خدا (ص) عبای یمانی خود را‌طلبید و بر روی خود کشید. امام حسن، امام حسین و سپس علی بن ابی طالب و حضرت زهرا زیر آن ردای پیامبر قرار گرفتند. آنگاه پیامبر دست به آسمان برداشت و چنین دعا کرد: خداوندا! اینان خاندان منند، گوشت آنان گوشت من و خونشان خون من است، آنچه آنان را آزرده می‌کند مرا می‌آزارد. من با هرکه با ایشان بجنگد در جنگم و با هرکه با آنان از در صلح درآید در آشتی‌ام، دشمن دشمنشان و دوستدار دوستشان هستم، آنان از منند و من از ایشان، درودها و آمرزش و رضوان خود را بر آنان قرار بده و هرنوع پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را به نحو کامل پاک گردان. از سوی خدا ندا آمد که من همۀ هستی را به خاطر این پنج تن که زیر عبا جمع شده‌اند آفریده‌ام، یعنی فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش، جبرئیل هم نزد آنان رفت و سلام و تحیّت الهی را برایشان نازل کرد و گفت خداوند وحی کرده و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۳۸]. این ماجرا که دربارۀ این پنج تن معصوم به‌طور خلاصه یاد شد، سبب شده که آنان را اصحاب کساء و آن روز را یوم العباء و یوم الکساء گویند. نیز آل عبا و پنج تن آل عبا هم گفته می‌شود.

آنچه به شرح مفصّل این واقعه مربوط می‌شود حدیث کساء نام دارد که از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل شده است. آیه‌ای که در شأن و منقبت این خاندان نازل شد، به آیه تطهیر معروف است، که دلیل عصمت اهل بیت (ع) و از برجسته‌ترین فضیلت‌های این خاندان است. در روایات، اصحاب کساء به پیامبر و اهل بیت او گفته می‌شود و احادیث فراوانی در فضیلت و مقام آنان نقل شده است»[۳۹].[۴۰]
5. آیت‌الله حسینی میلانی؛
آیت‌الله حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در این‌باره گفته است:

«یکی از آیاتی که بر عصمت امامان الاهی دلالت دارد، آیه مبارک «عهد» است. در این آیه، خداوند انتصاب حضرت ابراهیم (ع) را به امامت تبیین و نیز رسیدن این مقام والا را به ظالمان نفی می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۱].

آیه ذکر شده یکی از مهم‌ترین دلایل شرط عصمت برای امام است. از همین رو است که امامان اهل‌بیت (ع) برای اثبات لزوم عصمت امام، به این آیه استناد و استدلال کرده‌اند.

عالمان شیعه نیز به تبعیت از پیشوایان معصوم خود، در بحث از عصمت امام به آن استناد کرده و به بررسی آن پرداخته‌اند. مرحوم طبرسی در این باره می‌نویسد: إستدل أصحابنا بهذه الآية على أن الإمام لا يكون إلا معصوما عن القبائح؛ لأن الله سبحانه نفى أن ينال عهده الذي هو الإمامة ظالم، و من ليس بمعصوم فقد يكون ظالماً، إما لنفسه، و إما لغيره[۴۲]؛ اصحاب ما بر اساس این آیه استدلال می‌کنند که شخصی امام نمی‌شود مگر آنکه از زشتی‌ها معصوم باشد؛ زیرا خدای سبحان رسیدن عهد خودش - که امامت است- به ظالم را نفی کرده است و هر کس معصوم نباشد، پس به یقین ظالم است، یا به نفس خود [[[ظلم]] کرده]، یا به غیر از خودش.

از جمله نکات فراوانی که از آیه عهد به دست می‌آید، این نکته مهم است که امامت به جعل و گزینش خداوند و عهد الاهی است. اما آن چه به بحث «عصمت» مربوط می‌شود، نفی امامت ظالم است؛ از این‌رو لازم است اندکی معنای ظالم را بررسی کنیم. راغب اصفهانی درباره معنای «ظلم» می‌نویسد: الظلمة عدم النور و جمعها ظلمات... و يعبر بها عن الجهل والشرك و الفسق كما يعبر بالنور عن أضدادها... و «الظلم» عند أهل اللغة و كثير من العلماء: «وضع الشيء في غير موضعه المختص به»... و الظلم يقال في مجاوزة الحق الذي يجري مجرى نقطة الدائرة و يقال فيما يكثر و فيما يقل من التجاوز، و لهذا يستعمل في الذنب الكبير و في الذنب الصغير، و لذلك قيل لآدم في تعدية و في ابليس ظالم و إن كان بين الظالمين بون بعيد. قال بعض الحكماء: «الظلم ثلاثة: الأول: ظلم بين الانسان و بين الله تعالى و أعظمه الكفر و الشرك و النفاق... و الثاني: ظلم بينه و بين الناس... و الثالث: ظلم بينه و بين نفسه[۴۳]؛ ظلمت عدم نور و جمع آن ظلمات است... از جهل و شرک و فسق نیز به ظلمت تعبیر می‌شود، چنانکه از ضدّ این امور به نور تعبیر می‌شود... ظلم از نظر اهل لغت و بسیاری از عالمان، به معنای قرار دادن شیء در غیر موضعی است که به آن اختصاص دارد... و به تجاوز از حق - که حول نقطه مرکز دایره می‌گردد - ظلم گفته می‌شود. چه این تجاوز زیاد باشد یا کم[۴۴]، در هر صورت ظلم نامیده می‌شود و بر این اساس در گناه کوچک و بزرگ استعمال می‌گردد؛ از همین رو تعدی حضرت آدم نیز ظلم دانسته شده[۴۵] و ابلیس ظالم نامیده شده است، هر چند که بین آن دو ظلم فاصله‌ای بسیاری وجود دارد.

برخی از حکما گفته‌اند که ظلم سه دسته است: [نخست] ظلمی که بین انسان و خدای تعالی رخ می‌دهد و بزرگ‌ترین ظلم [از این قبیل] کفر و شرک و نفاق است،... [دوم] ظلمی که انسان نسبت به سایر مردم روا می‌دارد... و [سوم] ظلمی که انسان به نفس خود می‌کند.

با توجه به آیات قرآن نیز می‌توان مراتبی برای ظلم بیان کرد. مصادیق ظلم که در قرآن بیان شده عبارتند از:

  1. شرک. خدای تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۴۶].
  2. کفر. درباره کافران آمده است: ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۷].
  3. افترا و دروغ بستن به خدا. خدای تعالی در این باره می‌فرماید: ﴿فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۸].
  4. حکم نکردن به آن چه خداوند نازل فرموده است. ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۹].
  5. تجاوز و تعدی از حدود الاهی. ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۰].
  6. ظلم به نفس (گناه و معصیت). ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ[۵۱]. ظالم به نفس در مقابل محسن آمده است و می‌دانیم محسن در مقابل «مسییء» قرار دارد.
  7. ترک اولی. ﴿وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ»[۵۲].[۵۳]

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = 6. حسن علی‌پور وحید؛ | تصویر = 1100806.jpg | پاسخ‌دهنده = حسن علی‌پور وحید | پاسخ = آقای حسن علی‌پور وحید در کتاب «مکتب در فرآیند نواندیشی» در این‌باره گفته‌ است:

«ادله قرآنی

  1. آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۵۴] به صراحت هرگونه پلیدی و نقص و زشتی را از اهل بیت نفی می‌کند[۵۵]. در جریان غصب فدک از سوی خلیفه اول و شاهد‌طلبیدن وی برای مالکیت فدک، امام علی (ع) برای اثبات عصمت و طهارت فاطمه به این آیه استناد کرد[۵۶]. «غرض حق سبحانه از این آیه، اظهار عصمت و استحقاق امامت و انحصار این عطیه است در اهل بیت رسالت چنان که لفظ ﴿إِنَّمَا افاده آن می‌کند»[۵۷]. سیوطی، عالم بزرگ اهل سنت، نقل می‌کند که تا هشت ماه پس از نزول آیه تطهیر، پیامبر اکرم (ص) به هنگام نماز در برابر درب خانه علی بن ابی طالب می‌ایستاد و این آیه را تلاوت می‌فرمود[۵۸]. آیا رسول خدا با این رفتار، مصداق آیه تطهیر و صاحبان عصمت را بیان نکرد؟ سیوطی همچنین روایات متعدد دیگری نقل می‌کند که آیه تطهیر را مربوط به اهل بیت می‌داند[۵۹]. آیا اندیشه غلو و تفویض در کلمات سیوطی هم رسوخ کرده است؟
  2. آیه اولی‌الامر دلالتی قطعی بر عصمت امام دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۶۰]. این آیه اطاعت اولی‌الامر را هم‌سنگ با اطاعت خدا و پیامبر و مانند آنها بی‌قید و شرط می‌شمارد. از آنجا که اطاعت خداوند متعال، مطلقاً واجب و لازم است، اطاعت پیامبر و اولی‌الامر هم به طور مطلق واجب است. لازمه اطاعت اطلاقی و بی‌قید و شرط، عصمت است؛ زیرا اطاعت از معصیت و شریعت‌شکنی باطل خواهد بود. دلالت آیه بر عصمت اولی الامر چندان روشن است که برخی از علمای اهل سنت، همانند فخر رازی نیز بدان معترفند[۶۱].
  3. آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۶۲]امامت را برای اهل ستم و معصیت منتفی می‌داند و عصمت را پیش‌فرض قطعی امامت می‌شمارد.

ادله روایی

  1. حدیث ثقلین: «همانا میان شما در حقیقت گرانبها را به امانت می‌نهم. آگاه باشید! اگر به آن دو چنگ بزنید و اطاعتشان کنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و خاندانم. آن دو هرگز از یکدیگر جدایی نمی‌پذیرند تا روز قیامت و کنار حوض کوثر بر من وارد شوند»[۶۳]. رسول خدا (ص) اسراری را بیان داشت: اولاً هم‌شأنی و همراهی همیشگی عترت با قرآن که عین وحی و دارای عصمت است، می‌طلبد که عِدل دیگر یعنی عترت نیز دارنده عصمت باشد تا هم‌شأنی و جدایی‌ناپذیری تحقق یابد. ثانیاً تأکید به چنگ زدن به آن دو در فرض عدم عصمت، دستور به باطل و معصیت خواهد بود. ثالثاً غیرمعصوم نتوانسته خود را نجات دهد، چگونه می‌تواند دیگران را از گمراهی برهاند. رابعاً نمی‌گوید: من دستور می‌دهم که اهل بیت (ع) را عِدل قرآن بدانید، که پدیده‌ای اعتباری باشد یا حقیقتی را انشاء و تأسیس کند، بلکه می‌فرماید: اهل بیت عِدل قرآن هست؛ یعنی خبر از حقیقت و إخبار از واقعیت. همچنین شهادت به عصمت اهل بیت وحجیت سخن و سیره آنان داده؛ همان‌گونه که شهادت به عصمت و حجیت قرآن داده.
  2. حدیث نبوی معیت: «عَلِيٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۶۴] همراهی همیشگی و همه‌شئونی قرآن و امام و تفکیک ناپذیری آنها را بیان می‌کند. عصمت و هم‌سنخی علم امام و قرآن جزئی از معادله هم علالی و هم‌سنگی است؛ یعنی غیرمعصوم نمی‌تواند با قرآن در همه مراتب و شئون برابری و همراهی کند.
  3. علی (ع) به عصمت خویش و خاندان رسالت تصریح می‌کند: «به یقین، خداوند ما اهل‌بیت را از هرگونه گناه ظاهری و باطنی پاک کرده، و از هر نوع پستی و پلیدی مصون داشته است»[۶۵].
  4. از امام سجاد (ع) روایت شده: «کسی به جز معصوم امام نبوده و عصمت نشانه‌ای در آفرینش ظاهری نیست که بدان شناخته شود. بدین رو معصوم باید به نص شناخته شود. به او گفته شد: ای پسر رسول خدا! معنای معصوم چیست؟ فرمود: معصوم کسی است که به ریسمان الهی یعنی قرآن چنگ زده و این دو، تا روز رستاخیز از یکدیگر جدا نگردند. امام به سوی قرآن رهنمون می‌شود و قرآن مردم را به امام فرا می‌خواند»[۶۶].
  5. در صحیفه سجادیه نیز که مورد اهتمام و اعتبار برخی شبهه افکنان است، مشابه همین عبارات را می‌یابیم: «وَ طَهَّرْتَهُمْ‏ مِنَ‏ الرِّجْسِ‏ وَ الدَّنَسِ‏ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ‏»[۶۷]؛ «اهل بیت را از گناه و آلودگی، مطهرو معصوم داشتی و با اراده‌ات آنان را پاکیزه کردی».
  6. امام رضا (ع) از پیامبر (ص) روایت می‌کند: «هرکس شاد می‌شود که... پس باید نسبت به علی و امامان از نسل او پیروزی و محبت ورزد؛ زیرا آنان برگزیدگان خداوند عزوجل و بندگان خالص و اختیارشده او هستند. آنان معصوم از هرگونه گناه و خطایند»[۶۸]. این روایت افزون بر عصمت، لزوم نصب و نص امام را نیز یاد می‌آورد. جدایی ناپذیری عصمت از امامت در اندیشه امام هشتم با واژگانی دیگر نیزبازتابیده است: «امام، مطهر از همه گناهان و مبرا از همه معایب و دارنده علمی اختصاصی است که حلم نامیده می‌شود»[۶۹].
  7. امام صادق (ع): «کسی که گناهی ریز یا درشت مرتکب شده، شایستگی امامت را ندارد، هر چند که پس از آن توبه کرده باشد. امام جز معصوم نیست و عصمت جز با تصریح و اعلان خدای عزّوجل بر زبان پیامبرش (ص) شناخته نمی‌شود؛ زیرا عصمت در ظاهر خلقت نیست که همانند سیاهی و سفیدی و نظیر آن دیده شود؛ عصمت امری است پنهان که جز با شناساندن خدای دانای و غیب عزّوجل، معلوم نمی‌شود»[۷۰].
  8. غیر معصوم هر آن، خود در معرض لغزش است و دیگران را به لبه پرتگاه می‌کشاند. از این‌رو، امام صادق (ع) یاد آورد: «خداوند عزّوجل اطاعت کسی را که بندگانش را گمراه می‌کند، واجب نمی‌کند و کسی را که کفر ورزیده و بندگی شیطان کرده، برای رسالتش برنمی‌گزیند و بر مخلوقاتش حجتی اختیار نمی‌کند؛ مگر آنکه معصوم باشد»[۷۱].
  9. امام صادق (ع): «امیرالمؤمنین (ع) پدر ذریه پیامبر (ص) است و قرار دادن امامت در امیرالمؤمنین، نهادن آن است در ذریه معصوم پیامبر»[۷۲].
  10. امام صادق (ع) در روایتی مشهور و در تبیین نسبت شخصیت امام علی (ع) با پیامبر (ص) می‌فرماید: «هر فضیلتی که برای محمد (ص) ثابت است برای علی نیز هست و محمد (ص) بر همه خلایق برتری دارد. انکار و مخالفت علی در هر امر ریز و درشت، هم‌وزن شرک به خداست»[۷۳]. بی‌گمان یکی از فضایل پیامبر، عصمت است که علی نیز شریک اوست. برتری غیرمعصوم بر دیگران نیز مردود است و مخالفت غیرمعصوم در معصیت و خطا، عین صواب است، نه موجب شرک.
  11. برخی از منابع اهل سنت هم به عصمت اهل بیت (ع) باور دارند: امام علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فَأَنْزِلُوهُمْ‏ بِأَحْسَنِ‏ مَنَازِلِ‏ الْقُرْآنِ‏»[۷۴]؛ عترت رسول خدا را در بهترین منزل‌های قرآن قرار دهید. ابن‌ابی‌الحدید معتزلی در شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد: «زیر این گفتار سرّی است عظیم؛ چون حضرت به مکلّفین امر کرده که عترت در بزرگداشت و اطاعت و تبعیّت، جاری مجرای قرآن و به منزله و محل آن قرار دهند. اگر اشکال کنی که این سخن دلالت دارد بر عصمت اهل بیت، رأی اصحاب شما در این مسأله چیست؟ در جواب می‌گویم: ابو محمد بن متویه در کتاب الکفایه تصریح نموده که علی (ع) معصوم است. ادله و نصوص بر عصمت علی و بر علم غیب و اطلاع وی بر باطن نیز دلالت دارد. این ویژگی به علی اختصاص دارد و صحابه دیگر را از آن بهره‌ای نیست. تفاوت میان "زید معصوم است" و "زید واجب العصمة است" ظاهر است، بر اساس آنکه علی امام است و از شرائط امام آن است که معصوم باشد. اعتبار اول مذهب ماست (اهل سنت) و اعتبار دوم مذهب امامیه است»[۷۵].[۷۶]

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  2. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۶.
  3. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ادب فِنای مقربان، ج ۱، ص ۱۰۹؛ یوسفیان، حسن، اهل بیت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص۷۶ ـ ۹۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۵.
  4. ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. پیامبر (ص) فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
  5. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  6. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۰.
  7. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۱۷-۳۲۶.
  8. احتجاج، ج۲، ص۳۸۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵. یعنی پیامبر (ص) فرمود: این است و جز این نیست. مثل اهل بین من همانند سفینه نوح است، که هرکه در آن سفینه سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن تخلف کرد، غرق (هلاک) شد. (تنها باید با اهل بیت باشد نه جلوتر از آنها و نه عقب‌تر از آنها، زیرا) و هرکه جلو افتاد منحرف شد و هرکه همراه و ملازم این سفینه بود به حق ملحق شد و به مقصود رسید.
  9. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۳.
  10. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۱۷-۳۲۶.
  11. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
  12. ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
  13. «خداوند اراده کرده که از شما خاندان، پلیدی را دور کند و شما را کاملا پاک سازد». سوره احزاب آیه۳۳
  14. بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۳۵ تا ۹۸
  15. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۸.
  16. برای نمونه ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۷؛ سنن بیهقی، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۷، ص۳۰-۳۱؛ ذخایر العقبی، ص۱۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳ و ۱۸۵-۱۸۹ (ک۱، ب۲)؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲؛ الریاض النظره، ج۲، ص۱۷۷ (ب۴، ف۶)؛ صحیح مسلم، ج۵، فضائل الصحابه، ص۲۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۴۹۰ (در ترجمه حسن بن علی (ع))؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷ (ذیل آیه مودت)؛ الصواعق المحرقه، ص۱۴۵-۱۵۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵؛ سنن ترمذی، ج۵، کتاب المناقب، ص۶۶۲-۶۶۳؛ حلیة الاولیا، ج۱، ص۳۳۵.
  17. بر اساس برخی از روایات دیگر، خود پیامبر اکرم (ص)، عترت را به اهل‌بیت خویش تفسیر نموده‌اند.
  18. «من در میان شما دو گران مایه را باقی می‌گذارم: کتاب خدا را و عترتم را. مادامی که به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. هیچ‌گاه این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا وقتی که بر سر حوض [کوثر] بر من وارد می‌گردند».
  19. ر.ک: راهنما‌شناسی، ص۳۷۶-۳۷۷؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۷۵-۷۶؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۲۷-۲۲۸؛ تقریب المعارف، ص۱۲۵؛ لقد شیعنی الحسین، ص۳۷۴؛ ولایت و امامت، ص۱۴۶، الغدیر، ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸؛ شیعه (قسست توضیحات)، ص۴۲۵-۴۲۷.
  20. کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
  21. «مَثَل اهل‌بیت من، مثل کشتی نوح است که هر که در آن جای گرفت نجات یافت و هر کس از آن باز بماند، غرقه شد». این حدیث که به حدیث سفینه معروف است، در کتب متعددی نقل شده است، از جمله: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳، ح۴۷۲۰؛ ذخائر العقبی، ص۲۰؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۹۴ و ۹۸؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ الصواعق المحرقه، ص۱۸۶.
  22. «هرکس دوست دارد زندگی و مرگ او همانند حیات و ممات باشد... پس علی و فرزندانش را ولیّ و سرپرست خود قرار دهد؛ زیرا ایشان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نخواهند برد و هیچ‌گاه شما را به گمراهی نخواهند کشاند». کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۱-۶۱۲، ح۳۲۹۶۰.
  23. «ای علی! هدایت جویان از طریق تو هدایت می‌یابند». کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۲۰، ح۳۳۰۱۲؛ نورالابصار، ص۷۸.
  24. «هر کس از من اطاعت کند، از خداوند اطاعت نموده، و هر کس از من فرمان نبرد، خدا را نافرمانی کرده است. و هر که از علی فرمان ببرد، از من فرمان برده، و هر که از فرمان او سر پیچد، از فرمان من سرپیچی کرده است». المستدرک، ج۳، ص۱۳۱، ح۴۶۱۷؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۳؛ ذخائر العقبی، ص۶۶؛ الریاض النضرة، ج۲، ص۱۶۷.
  25. «اگر علی را ولی و صاحب اختیار خود قرار دهید، او را هدایت‌گرِ هدایت یافته‌ای می‌یابید که شما را به راه مستقیم رهنمون است». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲، ح۳۲۹۶۶.
  26. «هر کس از علی جدا گردد، از من جدا شده، و هر که از من کناره گیرد از خداوند دور شده است». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۴؛ ر.ک: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸ و ۱۳۵.
  27. «ای عمار! اگر دیدی علی از راهی می‌رود و همه مردم راهی غیر از راه او را بر می‌گزینند، تو همراه علی برو و مردم را رها کن؛ زیرا او... هرگز تو را از [طریق] هدایت، بیرون خواهد برد». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۳، ح۳۲۹۷۲.
  28. «اهل بیت من، امّتم را از اختلاف در امان نگه خواهند داشت. پس هرگاه گروهی از عرب با آنها مخالفت ورزد، راه اختلاف را پیش گرفته و از حزب شیطان خواهد بود». المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۲، ح۴۷۱۵؛ ر.ک: الصواعق المحرقه، ص۱۸۱؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۷۴؛ ذخائر العقبی، ص۱۷؛ فیض القدیر، ج۶، ص۲۹۷؛ المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۲، ح۶۲۶۰؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۲.
  29. «آن‌چه که امّتم بعد از من در آن اختلاف می‌کنند، تو [حق در] آن را بیان می‌کنی». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۵، ح۳۲۹۸۳.
  30. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۱۷-۳۲۶.
  31. ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. پیامبر (ص) فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
  32. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  33. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۰.
  34. احتجاج، ج۲، ص۳۸۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵. یعنی پیامبر (ص) فرمود: این است و جز این نیست. مثل اهل بین من همانند سفینه نوح است، که هرکه در آن سفینه سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن تخلف کرد، غرق (هلاک) شد. (تنها باید با اهل بیت باشد نه جلوتر از آنها و نه عقب‌تر از آنها، زیرا) و هرکه جلو افتاد منحرف شد و هرکه همراه و ملازم این سفینه بود به حق ملحق شد و به مقصود رسید.
  35. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۳.
  36. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
  37. ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
  38. «خداوند اراده کرده که از شما خاندان، پلیدی را دور کند و شما را کاملا پاک سازد». سوره احزاب آیه۳۳
  39. بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۳۵ تا ۹۸
  40. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۸.
  41. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  42. تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۷.
  43. المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۵ - ۳۱۶.
  44. درباره امیرمؤمنان (ع) گفته شده است که: قتل في محراب عبادته لشدة عدالته؛ به خاطر شدت عدالتش در محراب عبادت کشته شد. این تعابیر بیانگر آن است که امیر مؤمنان کم‌ترین انحرافی از مدار حق نداشته است. خاموش کردن شمع بیت‌المال در لحظاتی که امام (ع) مشغول کار دیگری می‌شدند از همین امر حکایت دارد. این حدّ از عدالت برای احدی جز پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) ممکن نیست. از همین رو است که امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»؛ شما بر این کار قادر نیستید، و لکن مرا به واسطه ورع، کوشش، عفت و پرهیز از گناه یاری کنید؛ نهج‌البلاغه، نامه ۳، ص۷۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۶، ص۲۰۵.
  45. ظلم دامنه بسیار وسیعی دارد و شامل کم‌ترین تجاوز از حق - که مصداق آن ترک أولا است - و بیشترین انحراف از آن - که مصداقش کفر و شرک است- می‌شود. ظلمی که در اینجا به حضرت آدم (ع) نسبت داده شده است، نباید منافاتی با عصمت ایشان داشته باشد؛ چراکه عصمت انبیاء با دلایل عقلی و نقلی فراوان اثبات شد و هیچ تردیدی در آن نیست. پس باید گفت مراد از ظلم در مورد حضرت آدم، چیزی جز ترک اولی نخواهد بود،؛ چراکه ترک اولی از آن جهت که برای پیامبران و اولیاء خدا تجاوز از حق به حساب می‌آید، ظلم است؛ اما ظلمی نیست که با عصمت منافات داشته باشد. علاوه بر ظلم، به حضرت آدم نسبت «عصیان» نیز داده شده است که ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى [«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱]. در این مورد هم باید گفت: «عصیان» معنایی بیشتر از ترک طاعت ندارد و ترک اولی نیز از مصادیق ترک طاعت است. در نتیجه منظور از ظلم و عصیانی که به حضرت آدم و پیامبران دیگر (ع) نسبت داده شده است ترک اولی است که مرتکب شده‌اند و ترک اولی نیز با عصمت منافات ندارد (مرحوم سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء، صفحه ۱۰ به بعد به تفصیل این موضوع پرداخته است). توجه به این اصل مهم ضروری است که اگر در موردی ظواهر آیات و روایات با دلایل قطعی در تعارض بود، باید از ظهور آیات و روایات دست برداشت. به عنوان مثال دلیل‌هایی قطعی بر نفی تجسیم خداوند وجود دارد، از سوی دیگر از ظهور برخی آیات جسمانیت خدای تعالی به دست می‌آید. در اینجا بر اساس اصل یاد شد، باید از ظهور رفع ید و یا آن را تأویل کرد. در مورد عصمت انبیاء نیز ادله قطعی فراوانی وجود دارد؛ از این‌رو هر جا ظاهر آیه یا روایتی بر عدم عصمت پیامبران دلالت داشت حتماً باید از آن دست برداشت و با توجه به قرائن، معنای صحیحی برای آن بیابیم.
  46. «به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  47. «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  48. «پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  49. «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  50. «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  51. «و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم می‌ورزند» سوره صافات، آیه ۱۱۳.
  52. «اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  53. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۱۶.
  54. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  55. لطائف غیبیه، ص۳۷۷.
  56. الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ حق الیقین، ص۱۹۲؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۹۹؛ کامل البهائی، ج۲، ص۵.
  57. حدیقة الشیعة، ج۱، ص۷۱.
  58. الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۳.
  59. الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.
  60. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  61. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴ به نقل از: مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ص۱۵۱؛ ترجمه دلایل الصدق، ج۲، ص۱۱.
  62. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  63. بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۱۳.
  64. الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰.
  65. المسترشد، ص۴۰۰؛ البرهان، ج۴، ص۴۴۹.
  66. معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  67. الصحیفة السجادیة، ص۲۱۶.
  68. الأمالی (للصدوق)، ص۵۸۳؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۷؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۵۶؛ بحارالأنوار (ط بیروت)، ج۲۵، ص۱۹۳.
  69. الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
  70. الخصال، ج۱، ص۳۱۰؛ معانی الأخبار، ص۱۳۱.
  71. التوحید (للصدوق)، ص۴۰۷؛ الخصال، ج۲، ص۶۰۸.
  72. الخصال، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰.
  73. الکافی، ج۱، ص۱۹۶.
  74. نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷، ص۱۲۰.
  75. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۶.
  76. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۱-۴۶.