دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{عم}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که امامان{{عم}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی{{عم}} و امامان معصوم{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه [[علم غیب]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه [[وحی]] و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.  
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{عم}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که امامان{{عم}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی{{عم}} و امامان معصوم{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه [[علم غیب]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه [[وحی]] و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.  
::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
:::::# بعد از پایان جنگ جمل، [[علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص: ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص: ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>؛ [[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم|امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما [[علم غیب]] دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
:::::# بعد از پایان جنگ جمل، [[علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص: ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>؛ [[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم|امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما [[علم غیب]] دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
:::::#شیخ بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به تعلیم الهی است؛<ref>اوائل المقالات، ص:۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص:۲۶/۱۰.</ref>.
:::::#شیخ بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به تعلیم الهی است؛<ref>اوائل المقالات، ص:۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص:۲۶/۱۰.</ref>.
:::::# مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم [[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص: ۲۶۱ و ج۵، ص: ۲۰۵.</ref>
:::::# مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم [[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص: ۲۶۱ و ج۵، ص: ۲۰۵.</ref>
:::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] می‌نویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref>
:::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] می‌نویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref>
:::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و [[علم غیب]] بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص: ۸۴ ۴و ج۳، ص:۱۴۰.</ref>.
:::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و [[علم غیب]] بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۸۴ ۴و ج۳، ص:۱۴۰.</ref>.
:::::#[[ابن ابی الحدید معتزلی]] می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص: ۴۲۷.</ref>.
:::::#[[ابن ابی الحدید معتزلی]] می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۴۲۷.</ref>.
:::::#[[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم می‌زیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای آگاهی از غیب می‌داند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص:۳۴۳.</ref>.
:::::#[[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم می‌زیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای آگاهی از غیب می‌داند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص:۳۴۳.</ref>.
:::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] می‌نویسد: علم خدا ذاتی است و علم [[امامان]]{{ع}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{ع}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص:۴۷.</ref>.
:::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] می‌نویسد: علم خدا ذاتی است و علم [[امامان]]{{ع}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{ع}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص:۴۷.</ref>.

نسخهٔ ‏۷ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۲۲

الگو:پرسش غیرنهایی

دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دلیل قرآنی علم غیب امامان(ع) چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دلایل علم غیب معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید حسن مصطفوی

آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند:

«مفاد آیات درباره غیب در چند دسته سـزاوار تحقیـق و بررسـی‌انـد. پـاره‌ای از آیـات، آگاهی بر غیب و راه‌های دستیابی به آن را مخصوص ذات الهی می‌دانند: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ [۱]، ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ [۲] ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ [۳]. صراحت آیات در خصوص انحصار آگاهی بر غیب برای خداوند به گونه‌ای است که برای اثبات علم غیب برای غیر خداوند باید دلیل اقامه کرد. در همین راستا آیاتی به صراحت علم غیب پیامبران را نفی می‌کند:
حضرت نوح می‌فرماید: ﴿لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ [۴] حضرت رسول می‌فرماید: ﴿قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ [۵] و می‌فرماید: ﴿قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‏ وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيّ [۶]. پاره‌ای از آیات قرآن نه تنها اثبات آگاهی بر غیب برای پیامبران می‌کند، بلکـه آگـاهی از غیب را برای افراد دیگر نیز روا می‌داند ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء [۷]، ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۸]، ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى [۹]، ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ [۱۰].
چنانکه آیات گویاست، بعضی از آیات، علم غیب را مخصوص خداوند می‌دانند، و در بعضی دیگر از آیات، پیامبران داشتن علم غیب را از خود نفی می‌کنند. وجود چنـین آیاتی بستر این اشکال را فراهم آورده است که چگونه با این صراحت قرآنـی می‌توان قائل به علم غیب برای پیامبر و امامان معصوم (ع) شد؟ برای پاسخ به این اشکال، نخست باید توجه داشت که درباره علم غیب با سه دسته آیات روبرو هستیم:
  1. آیاتی که می‌گویند علم غیب منحصر به خداوند است؛
  2. آیاتی که از زبان خود پیامبران، داشتن علم غیب را از آنان نفی می‌کند؛
  3. آیاتی که وجود علم غیب را برای برخی افراد اثبات می‌کند.
بدون تردید، کلام وحی ناسازگاری با یکدیگر ندارند، از این رو، جمع میان آیات بـه این است که علم غیب ذاتی مخصوص ذات الهی است؛ لـیکن علـم غیـب اکتسـابی و اعطایی را بعضی از کملین، به‌ویـژه پیـامبران و معصـومان پـاک داراینـد. اینـان بـه اذن خداوند، واجد علم غیب اند، و البته آگاهی بر غیـب مراتبـی دارد و هرکسـی بـه میـزان مرتبت وجودی و شایستگی که دارد از آن بهره‌مند می‌شود. اما درباره استفاده علم غیب برای امامان از آیات قرآن از سه طریق می‌توان بـر ایـن مقصود استدلال نمود:
  1. تمام آیاتی که علم غیب را برای پیامبر اثبات می‌کند، با توجه به اینکـه وصـایت، استمرار رسالت است و تمامی مسئولیت‌های نبی به جز دریافـت وحـی اصـطلاحی بـر عهده امام است، امامان معصوم (ع) همچون پیامبر از علم غیب بهره‌مندند؛
  2. از آیاتی که علم غیب را برای افرادی غیر از پیامبر اثبات می‌کنند، برای علم غیب امام (ع) نیز می‌توان بهره گرفت؛
  3. از کنارهم قراردادن آیاتی نظیر آنچه در سوره سجده، آیه ۲۴ آمده که ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ و آیه ۷۵ سوره انعام که می‌فرماید: ﴿كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ می‌توان بـر علم غیب امام استدلال نمود؛ زیرا از طرفی، خداوند ائمه را به صبر و یقین توصیف می‌کند و از طرفی انکشاف پرده غیب و رؤیت ملکوت آسمان‌ها و زمین را مقدمه حصول مقام یقین قرار می‌دهد. در حقیقت، انکشاف پرده غیب و رؤیت، همان یقین است و یقین و صبر دو ویژگی‌اند که امام به آنها توصیف شده است، بنابراین علم غیب و رؤیت ملکوت لازمه امام بودن است. در تأیید آنچه استدلال سوم گفته شد، می‌توان به آیات سوره تکاثر رجوع کرد که ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ [۱۱] رؤیت دوزخ و مشاهده ملکوت جهنم در گرو علم یقینی است و لازمه علم یقینی، کشف حجاب غیب است. از این رو، تمامی کسانی که دارای سعه وجودی‌اند و به طور خاص امامان معصـوم (ع) کـه در ایـن جهت سرآمد دیگران به شمار می‌آیند، کشف غطا و برداشتن پرده امری اجتناب‌ناپذیر است، ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ [۱۲].
پیش از این در بحث تقدم صفات امام اشاره شد که علم چون منشأ عصمت است تقدم بر عصمت دارد، بر همین اساس خداوند اهل بیت پیامبر (ع) را جزء مطهـرون بـه شمار آورده است و می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا [۱۳] اگر اهل بیت پیامبر(ع) معصوم‌اند و علم، منشأ عصمت می‌باشد، امامان(ع) باید آگاهی بر غیب داشته باشند»[۱۴].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  6. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  7. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  8. آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  9. چگونه روایات نافی علم غیب از غیر خدا با روایات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  10. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  12. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  13. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  14. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  15. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  16. دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  17. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  18. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  19. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  20. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  21. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  2. و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است؛ سوره نحل، آیه: ۷۷.
  3. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.
  4. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.
  5. بگو چنانچه علم غیب می‌داشتم، خیر فزون‌تری به دست می‌آوردم و هرگز ناراحتی به من نمی‌رسید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  6. من نخستین فرستاده خدا نیستم، پیش از من پیـامبرانی بـه سوی مردم آمده‌اند و نمی‌دانم که درباره من و شما چه حوادثی پیش خواهد آمد و تنها از وحی پیروی می‌کنم؛ سوره احقاف، آیه: ۹.
  7. و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  8. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.
  9. من برای شما از گِل، به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
  10. (اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.
  11. سوره تکاثر، آیه: ۵ و ۶.
  12. سوره ق، آیه: ۲۲.
  13. سوره احزاب، آیه: ۳۳.
  14. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، ص۱۷-۱۹.
  15. بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛سوره رعد، آیه ۴۳.
  16. «امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آن‌که چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است». سوره نمل، آیه ۴۰.
  17. سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانه‌رو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  18. سوره انعام، آیه ۳۸.
  19. سوره نحل، آیه ۸۹.
  20. ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم؛ سوره یس، آیه ۱۲.
  21. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  22. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۱۲۳-۱۳۹.
  23. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد.
  24. سوره هود آیه ۱۰۳.
  25. سوره هود آیه ۱۰۳.
  26. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲۰، ص ۸۸.
  27. سبحانی، آگاهی سوم؛ ۱۹۰.
  28. سبحانی، مفاهیم القرآن؛ ج۳، ۴۰۶.
  29. نجفی، معارف الاسلامیه؛ ص: ۵۷، ۱۳۷.
  30. کلینی، الکافی؛ ج۱ ، ص ۱۹۶ - ۱۹۷.
  31. بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
  32. «و بگو (آنچه در سر داريد) انجام دهيد، به زودى خداوند و پيامبرش و مؤمنان كار شما را خواهند ديد و به سوى داننده پنهان و آشكار بازگردانده خواهيد شد و او شما را از آنچه انجام مى‏داده‏ايد آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  33. «و كسانى كه كافر شدند مى‏گويند: «تو فرستاده نيستى.» بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  34. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۲۴.
  35. و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
  36. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.
  37. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۴۱-۴۵.
  38. مظفر، علم امام، ص ۵۳-۵۶.
  39. مرعشی، شرح احقاق، ج ۱۴، ص ۳۶۳؛ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ق، ج ۱۱، ص ۳۸۸؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد تنزیل لقواعد التنفصیل، تحقیق: محمدباقر محمودی، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی: تهران، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۴۰۰ و ۴۰۱.
  40. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۹۱.
  41. سوره رعد، آیه: ۴۳.
  42. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۱۱۴.
  43. پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۶-۴۸.
  44. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»، سوره جن، آیه۲۶ و ۲۷.
  45. غلاه، کسانی که امامان(ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.
  46. «آیا به شما علم غیب داده شده؟»
  47. نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص: ۱۳۸ - ۱۴۱.
  48. اوائل المقالات، ص:۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص:۲۶/۱۰.
  49. مجمع البیان، ج۳، ص: ۲۶۱ و ج۵، ص: ۲۰۵.
  50. متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.
  51. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۸۴ ۴و ج۳، ص:۱۴۰.
  52. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۴۲۷.
  53. دلائل الصدق مظفر، ص:۳۴۳.
  54. علم الإمام، ص:۴۷.
  55. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص: ۱۳۱ - ۱۳۲؛ آیت‌الله جعفر سبحانی، سیمای فرزانگان ج۲.
  56. تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۳.
  57. «دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمی‌دارد». سوره اعراف، آیه ۱۸۷.
  58. تفسیر نمونه، ج ۷، ۴۳؛ جهت اطلاع بیشتر درباره علم امامان ر. ک: ۱. تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۱۴۶ به بعد ۲. بررسی مسائل کلى امامت، ابراهیم امینى، ص ۳۲۴ - ۲۳۱.
  59. وبگاه پرسمان.
  60. «[امّا] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آن‌که چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
  61. «... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه ۴۳.
  62. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۵۶۴ و ۵۶۵.
  63. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۱۵۳.
  64. «ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».
  65. وبگاه اسلام کوئست