اشعث بن سوار ثقفی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[شیخ طوسی]] اشعث بن سوار را از [[اصحاب امام حسن]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۹۳ (اصحاب ابی محمد الحسن بن علی أشعث بن سوار).</ref> و [[امام صادق]] {{عم}} میداند<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۶۶ (أصحاب ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق أشعث بن سوار الثقفی الکوفی).</ref>. مرحوم [[سید ابوالقاسم خویی]] نیز به [[پیروی]] از [[شیخ طوسی]] نام اشعث بن سوار را با دو شماره متفاوت در اثر خود [[نقل]] کرده است و یکی از ایشان را از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} <ref>أشعث بن سوار، صمن أصحاب الحسن. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۶).</ref> و دیگری را از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} بر میشمارد<ref>أشعث بن سوار الثقفی الکوفی، من أصحاب الصادق. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۷).</ref>. [[سید محسن امین]] نیز مینویسد: احتمال یکی بودن این دو بعید است. در بعضی از نسخهها | [[شیخ طوسی]] اشعث بن سوار را از [[اصحاب امام حسن]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۹۳ (اصحاب ابی محمد الحسن بن علی أشعث بن سوار).</ref> و [[امام صادق]] {{عم}} میداند<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۶۶ (أصحاب ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق أشعث بن سوار الثقفی الکوفی).</ref>. مرحوم [[سید ابوالقاسم خویی]] نیز به [[پیروی]] از [[شیخ طوسی]] نام اشعث بن سوار را با دو شماره متفاوت در اثر خود [[نقل]] کرده است و یکی از ایشان را از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} <ref>أشعث بن سوار، صمن أصحاب الحسن. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۶).</ref> و دیگری را از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} بر میشمارد<ref>أشعث بن سوار الثقفی الکوفی، من أصحاب الصادق. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۷).</ref>. [[سید محسن امین]] نیز مینویسد: احتمال یکی بودن این دو بعید است. در بعضی از نسخهها «سواد» آمده است<ref>ر. ک: اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۴۰؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۷، ص۶۶.</ref>، ولی ظاهراً کلمه تصحیف شده باشد؛ زیرا در طبقات [[ابن سعد]] و [[تهذیب التهذیب]] و [[خلاصة التذهیب]] با «سوار» آمده است و [[دلیل]] بعید بودن یکی بودن آنها این است که اشعث بن سوار در سال ۱۳۶ ق از [[دنیا]] رفته، در حالی که [[امام حسن]] {{ع}} حدود سال ۵۰ ق از [[دنیا]] رفته است؛ احتمال زنده بودن او از [[عصر امام حسن]] {{ع}} تا [[امام صادق]] {{ع}} نیز بعید به نظر میرسد؛ زیرا او از [[امام حسین]]، [[امام علی بن الحسین]] و [[امام محمد باقر]] {{ع}} روایتی [[نقل]] نکرده و فقط از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده است! به احتمال، نام یکی از ایشان با دال و نام دیگری با راء نوشته شده است<ref>أعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۴۶۲.</ref>. | ||
[[شوشتری]] مینویسد: بعید است کسی که از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} بوده است از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} نیز باشد، ولی احتمال دارد<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۵۲.</ref>. مامقانی نیز مینویسد: در نسخه تصحیح شده، [[شیخ طوسی]] [[اشعث]] بن سور را از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} برشمرده است. پس اینها دو نفر هستند و فاصله زیادی بین [[امام حسن]] و [[امام صادق]] {{ع}} وجود دارد. [[امام حسن]] {{ع}} در سال ۴۹ ق و [[امام صادق]] {{ع}} در سال ۱۴۸ ق از [[دنیا]] رفتهاند و فاصله بین آنها ۹۹ سال است؛ اگر به همین مقدار [[عمر]] روای را اضافه کنیم و حداقل بیست سال در نظر بگیریم، [[عمر]] او در حدود ۱۲۰ سال میشود، در حالی که چنین عمری برایش [[نقل]] نشده است. البته ممکن است او اوائل [[امامت امام صادق]] {{ع}} را [[درک]] کرده باشد؛ یعنی سال ۱۱۶ یا ۱۱۷ ق که در این صورت سن او بالای هشتاد سال خواهد بود، ولی بعید است این دو، یک نفر باشند؛ زیرا وی از [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده، ولی از [[امام حسین]]، [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{عم}} [[نقل]] نکرده است و فقط از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده و [[خدا]] به حقایق امور [[آگاه]] است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص۹۸- ۹۹.</ref>. | [[شوشتری]] مینویسد: بعید است کسی که از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} بوده است از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} نیز باشد، ولی احتمال دارد<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۵۲.</ref>. مامقانی نیز مینویسد: در نسخه تصحیح شده، [[شیخ طوسی]] [[اشعث]] بن سور را از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} برشمرده است. پس اینها دو نفر هستند و فاصله زیادی بین [[امام حسن]] و [[امام صادق]] {{ع}} وجود دارد. [[امام حسن]] {{ع}} در سال ۴۹ ق و [[امام صادق]] {{ع}} در سال ۱۴۸ ق از [[دنیا]] رفتهاند و فاصله بین آنها ۹۹ سال است؛ اگر به همین مقدار [[عمر]] روای را اضافه کنیم و حداقل بیست سال در نظر بگیریم، [[عمر]] او در حدود ۱۲۰ سال میشود، در حالی که چنین عمری برایش [[نقل]] نشده است. البته ممکن است او اوائل [[امامت امام صادق]] {{ع}} را [[درک]] کرده باشد؛ یعنی سال ۱۱۶ یا ۱۱۷ ق که در این صورت سن او بالای هشتاد سال خواهد بود، ولی بعید است این دو، یک نفر باشند؛ زیرا وی از [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده، ولی از [[امام حسین]]، [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{عم}} [[نقل]] نکرده است و فقط از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] [[نقل]] کرده و [[خدا]] به حقایق امور [[آگاه]] است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص۹۸- ۹۹.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
== اشعث بن سوار در زمان [[امام مجتبی]] {{ع}} == | == اشعث بن سوار در زمان [[امام مجتبی]] {{ع}} == | ||
[[ابو مخنف]] میگوید: اشعث بن سوار به [[نقل]] از [[ابواسحاق سبیعی]] و دیگران برایم [[نقل]] کرد که ایشان میگفتند: [[امام حسن]] {{ع}} در بامداد آن شبی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در آن از [[دنیا]] رفت، [[خطبه]] خواند، و [[حمد]] و ثنای خدای را به جای آورد و بر [[رسول خدا]] [[درود]] فرستاده و آنگاه فرمود: | [[ابو مخنف]] میگوید: اشعث بن سوار به [[نقل]] از [[ابواسحاق سبیعی]] و دیگران برایم [[نقل]] کرد که ایشان میگفتند: [[امام حسن]] {{ع}} در بامداد آن شبی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در آن از [[دنیا]] رفت، [[خطبه]] خواند، و [[حمد]] و ثنای خدای را به جای آورد و بر [[رسول خدا]] [[درود]] فرستاده و آنگاه فرمود: «به [[حقیقت]]، در این [[شب]] مردی از [[دنیا]] رفت که پیشینیان در [[کردار]] بر او پیشی جستند، و آیندگان نیز در [[کردار]] به او نمیرسند. همانا او [[خدا]] همراه [[رسول خدا]] {{صل}}، [[جهاد]] و با [[جان]] خویش از آن [[حضرت]] [[دفاع]] کرد، و [[رسول خدا]] {{صل}} او را با [[پرچم]] خود به [[جنگها]] میفرستاد و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] او را در میان میگرفتند؛ [[جبرئیل]] از سمت راستش، و [[میکائیل]] از سمت چپ او، و باز نمیگشت تا به دست توانای او [[مسلمانان]] در [[جنگ]] [[پیروز]] شوند و در شبی از [[دنیا]] رفت که [[عیسی بن مریم]]{{س}} در آن [[شب]] به [[آسمان]] بالا رفت، و [[یوشع بن نون]] [[وصی]] [[حضرت موسی]] {{ع}} در آن [[شب]] از [[دنیا]] رفت، و هیچ درهم و دیناری از خود به جای نگذاشت جز هفتصد درهم که آن هم از بهرهای بود که از [[بیت المال]] داشت و زیاد آمده بود و میخواست با آن [[پول]] برای [[خانواده]] خود خادمی بخرد». این سخن را فرمود و سپس [[گریه]] گلویش را گرفت و گریست و [[مردم]] نیز با آن [[حضرت]] گریستند؛ آنگاه فرمود: «منم [[فرزند]] [[بشیر]]؛ منم [[فرزند]] نذیر (ترساننده از [[جهنم]])؛ منم [[فرزند]] آن کس که به [[اذن پروردگار]] [[مردم]] را به سوی او میخواند؛ منم پسر چراغ تابناک ([[هدایت]])؛ من از خاندانی هستم که [[خدای تعالی]] [[پلیدی]] را از ایشان دور کرده و به خوبی پاکیزهشان فرموده است؛ من از آن خاندانی هستم که [[خداوند]] [[دوستی]] ایشان را در کتاب خویش ([[قرآن]]) [[واجب]] دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> میافزاییم. پس، [[نیکی]]، [[دوستی]] ما [[خاندان]] است» و سپس نشست. | ||
آنگاه [[عبدالله بن عباس]] پیش روی او به پاخاسته، گفت: | آنگاه [[عبدالله بن عباس]] پیش روی او به پاخاسته، گفت: «ای گروه [[مردم]]! این، [[فرزند پیامبر]] شما و [[وصی]] امامتان است؛ پس با او [[بیعت]] کنید»؛ [[مردم]] سخن او را پذیرفته و گفتند: «چه اندازه [[محبوب]] است نزد ما، و چقدر [[حق]] او بر ما [[واجب]] است»؛ و با آن [[حضرت]] {{ع}} به [[خلافت]] [[بیعت]] کردند، و این جریان در [[روز جمعه]] بیست و یکم [[ماه رمضان]] [[سال چهلم هجری]] بود، و چون کار [[بیعت]] تمام شد، [[حضرت]] عاملان و امیرانی تعیین فرموده و به [[شهرها]] فرستاد، و [[عبدالله بن عباس]] را نیز به سوی [[بصره]] روانه کرد و به ترتیب دادن [[کارها]] و [[نظم]] دادن آنها پرداخت<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۷-۹؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۳۶۲.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[اشعث بن سوار الکوفی الثقفی (مقاله)| مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۹۰-۱۹۱.</ref>. | ||
== [[فرزندان]] اشعث == | == [[فرزندان]] اشعث == | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
درباره [[مردم]] [[مکه]] نازل شد که میگفتند، [[مسلمان]] هستند، اما در هنگام [[جنگ بدر]] برای [[جنگ]] با [[مسلمانان]] همراه [[مشرکان]] از [[مکه]] خارج شدند<ref>اسباب نزول الآیات، واحدی، ص۱۱۸.</ref>. | درباره [[مردم]] [[مکه]] نازل شد که میگفتند، [[مسلمان]] هستند، اما در هنگام [[جنگ بدر]] برای [[جنگ]] با [[مسلمانان]] همراه [[مشرکان]] از [[مکه]] خارج شدند<ref>اسباب نزول الآیات، واحدی، ص۱۱۸.</ref>. | ||
همچنین اشعث بن سوار میگوید: وقتی [[ابوقیس]] که یکی از [[انصار]] و مردی [[صالح]] بود، در [[گذشت]]، پسرش، [[قیس]] از همسرش خواستگاری کرد؛ وی گفت: | همچنین اشعث بن سوار میگوید: وقتی [[ابوقیس]] که یکی از [[انصار]] و مردی [[صالح]] بود، در [[گذشت]]، پسرش، [[قیس]] از همسرش خواستگاری کرد؛ وی گفت: «من تو را [[فرزند]] خویش میشمارم و تو در میان [[قوم]] خود مردی [[صالح]] هستی؛ من به نزد [[پیامبر گرامی]] {{صل}} میروم و در این باره میپرسم» سپس نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفت و ماجرا را شرح داد؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: «به خانهات بازگرد» و این [[آیه]] نازل شد. {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref>. برخی گفتهاند: منظور این است که با زنانی که پدرانتان با آنها آمیزش کردهاند، [[ازدواج]] نکنید و بر شما [[حرام]] است آنچه که [[مردم]] [[جاهلیت]] انجام میدادند و با [[همسر]] [[پدر]] [[ازدواج]] میکردند <ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۴۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۳۵؛ أسدالغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۵.</ref>. | ||
اشعث بن سوار، از [[عدی بن ثابت]] نیز خبری [[نقل]] کرده و گفته است: ابن ثابت گوید: روزی زنی از [[انصار]] نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و گفت: | اشعث بن سوار، از [[عدی بن ثابت]] نیز خبری [[نقل]] کرده و گفته است: ابن ثابت گوید: روزی زنی از [[انصار]] نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و گفت: «ای [[رسول خدا]]! من در [[خانه]] خود در حالتی هستم که نمیخواهم کسی مرا ببیند، گرچه آن شخص [[پدر]] و یا فرزندم باشد؛ گاهی پدرم یا یکی از [[نزدیکان]] بدون اجازه به [[خانه]] من وارد میشوند، در صورتی که من بر آن حالت هستم؛ من باید چه کنم؟ پس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.</ref><ref>تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج۶، ص۳۶.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[اشعث بن سوار الکوفی الثقفی (مقاله)| مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۹۱-۱۹۳.</ref>. | ||
== اشعث در نگاه [[اهل سنت]] == | == اشعث در نگاه [[اهل سنت]] == | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در ادامه چند نمونه از روایاتی را که اشعث [[نقل]] کرده است، میآوریم تا شاید [[دلایل]] [[ضعف]] او مشخص شود: | در ادامه چند نمونه از روایاتی را که اشعث [[نقل]] کرده است، میآوریم تا شاید [[دلایل]] [[ضعف]] او مشخص شود: | ||
# چند نفر و همچنین اشعث بن سوار از [[شعبی]] و او از عمویش، [[قیس بن عبد]] [[نقل]] کردهاند: روزی در [[مسجد]] نشسته بودیم و [[عبدالله بن مسعود]] با ما بود؛ پس یک [[اعرابی]] آمد و گفت: | # چند نفر و همچنین اشعث بن سوار از [[شعبی]] و او از عمویش، [[قیس بن عبد]] [[نقل]] کردهاند: روزی در [[مسجد]] نشسته بودیم و [[عبدالله بن مسعود]] با ما بود؛ پس یک [[اعرابی]] آمد و گفت: »آیا [[عبدالله]] در میان شماست؟« [[ابن مسعود]] گفت: »آری، من [[عبدالله]] هستم؛ [[حاجت]] تو چیست؟« گفت: »ای [[عبدالله]]! آیا پیامبرتان به شما خبر داده است که در میان شما چند [[خلیفه]] خواهد بود؟ او گفت: «از من چیزی را پرسیدی که از زمان آمدن من به [[عراق]] کسی آن را از من نپرسیده است؛ آری؛ [[دوازده نفر]]، به تعداد نقبای بنیاسرائیل»<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۸؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۹؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۳۱۰؛ کفایة الاثر، خزار قمی، ص۲۷ (البته خزار قمی لفظ اشعث بن سواد را آورده است).</ref>. | ||
# اشعث بن سوار از [[ابواسحاق]] [[نقل]] میکند: [[علی]] {{ع}} بر جنازه [[عمار بن یاسر]] و [[هاشم بن عتبه]] که [[خدا]] از هر دو [[خشنود]] باد! [[نماز]] گزارد. و جنازه [[هاشم]] را پس از جنازه [[عمار]] نهاده بودند و [[امام]] {{ع}} برای هر دو یک [[نماز]] گزارد که در آن پنج یا شش یا [[هفت تکبیر]] گفت و [[شک و تردید]] در این باره از اشعث است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۹۸؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۴.</ref>. | # اشعث بن سوار از [[ابواسحاق]] [[نقل]] میکند: [[علی]] {{ع}} بر جنازه [[عمار بن یاسر]] و [[هاشم بن عتبه]] که [[خدا]] از هر دو [[خشنود]] باد! [[نماز]] گزارد. و جنازه [[هاشم]] را پس از جنازه [[عمار]] نهاده بودند و [[امام]] {{ع}} برای هر دو یک [[نماز]] گزارد که در آن پنج یا شش یا [[هفت تکبیر]] گفت و [[شک و تردید]] در این باره از اشعث است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۹۸؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۴.</ref>. | ||
# [[محمد بن فضیل]] از اشعث بن سوار [[نقل]] کرده که گفته است: روزی [[عدی بن ارطاة]] بر [[منبر]] به [[علی]] {{ع}} [[دشنام]] گفت؛ پس [[حسن بصری]] گریست و گفت: | # [[محمد بن فضیل]] از اشعث بن سوار [[نقل]] کرده که گفته است: روزی [[عدی بن ارطاة]] بر [[منبر]] به [[علی]] {{ع}} [[دشنام]] گفت؛ پس [[حسن بصری]] گریست و گفت: «در این روز به مردی [[دشنام]] داده شد که او [[برادر]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[دنیا]] و [[آخرت]] است»<ref>شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۱؛ مناقب امام امیرالمؤمنین، محمد بن اسماعیل کوفی، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. | ||
# اشعث بن سوار به [[نقل]] از [[احنف بن قیس]] به [[نقل]] از [[ابوذر غفاری]] گفته است: یک روز در [[مسجد]] با برخی از [[اصحاب]] [[قبا]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بودیم؛ پس ایشان فرموند: | # اشعث بن سوار به [[نقل]] از [[احنف بن قیس]] به [[نقل]] از [[ابوذر غفاری]] گفته است: یک روز در [[مسجد]] با برخی از [[اصحاب]] [[قبا]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بودیم؛ پس ایشان فرموند: «ای گروه [[اصحاب]] من! اکنون از این در، مردی به نزد شما وارد میشود که [[امیرمؤمنان]] و [[امام]] [[مسلمانان]] است»؛ پس همه به آن در نگاه کردند و من هم نگاه کردم و دیدم که [[علی بن ابی طالب]] نمودار شد؛ پس [[پیامبر]] برخاست و از او استقبال کرد و او را در آغوش کشید و میان دو چشمش را بوسید و او را پهلوی خود نشانید و به ما رو کرد و فرمود: «این [[علی]]، پس از من [[امام]] شماست؛ طاعتش [[طاعت]] من است و نافرمانیاش [[نافرمانی]] من و [[طاعت]] من [[طاعت]] خداست و نافرمانیام [[نافرمانی]] خدای عزوجل»<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۵۴۱.</ref>. | ||
# [[عبدالرحیم بن سلیمان]] به [[نقل]] از اشعث بن سوار، به [[نقل]] از [[امام حسن]] {{ع}} میگوید: آن [[حضرت]] فرمود: | # [[عبدالرحیم بن سلیمان]] به [[نقل]] از اشعث بن سوار، به [[نقل]] از [[امام حسن]] {{ع}} میگوید: آن [[حضرت]] فرمود: «[[کفاره]] [[نذر]] [[معصیت]] [[اطعام]] ده نفر [[مسکین]] است»<ref>{{متن حدیث|كَفَّارَةُ النَّذْرِ إِذَا كَانَ فِي مَعْصِيَةٍ، إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ}}؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۳، ص۴۷۱.</ref>؛ و [[اسماعیل بن ابراهیم]] از اشعث بن سوار، از قول مردی [[نقل]] میکند که گفته است: روزی مردی آمد و کنار [[حسن بن علی]] {{ع}} نشست؛ پس [[امام حسن]] {{ع}} به او فرمود: «تو هنگامی که ما قصد برخاستن داشتیم، کنار ما نشستی؛ آیا اجازه میدهی که برخیزم؟»<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۸۱.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[اشعث بن سوار الکوفی الثقفی (مقاله)| مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۹۵-۱۹۷.</ref>. | ||
== سرانجام == | == سرانجام == |
نسخهٔ ۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۰
اشعث بن سوار ثقفی | |
---|---|
نام کامل | اشعث بن سوار ثقفی |
جنسیت | مرد |
از قبیله | بنیثقیف |
پسر | |
محل زندگی | کوفه |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | |
مقدمه
شیخ طوسی اشعث بن سوار را از اصحاب امام حسن[۱] و امام صادق (ع) میداند[۲]. مرحوم سید ابوالقاسم خویی نیز به پیروی از شیخ طوسی نام اشعث بن سوار را با دو شماره متفاوت در اثر خود نقل کرده است و یکی از ایشان را از اصحاب امام حسن (ع) [۳] و دیگری را از اصحاب امام صادق (ع) بر میشمارد[۴]. سید محسن امین نیز مینویسد: احتمال یکی بودن این دو بعید است. در بعضی از نسخهها «سواد» آمده است[۵]، ولی ظاهراً کلمه تصحیف شده باشد؛ زیرا در طبقات ابن سعد و تهذیب التهذیب و خلاصة التذهیب با «سوار» آمده است و دلیل بعید بودن یکی بودن آنها این است که اشعث بن سوار در سال ۱۳۶ ق از دنیا رفته، در حالی که امام حسن (ع) حدود سال ۵۰ ق از دنیا رفته است؛ احتمال زنده بودن او از عصر امام حسن (ع) تا امام صادق (ع) نیز بعید به نظر میرسد؛ زیرا او از امام حسین، امام علی بن الحسین و امام محمد باقر (ع) روایتی نقل نکرده و فقط از امام صادق (ع) روایت نقل کرده است! به احتمال، نام یکی از ایشان با دال و نام دیگری با راء نوشته شده است[۶].
شوشتری مینویسد: بعید است کسی که از اصحاب امام حسن (ع) بوده است از اصحاب امام صادق (ع) نیز باشد، ولی احتمال دارد[۷]. مامقانی نیز مینویسد: در نسخه تصحیح شده، شیخ طوسی اشعث بن سور را از اصحاب امام صادق (ع) برشمرده است. پس اینها دو نفر هستند و فاصله زیادی بین امام حسن و امام صادق (ع) وجود دارد. امام حسن (ع) در سال ۴۹ ق و امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ ق از دنیا رفتهاند و فاصله بین آنها ۹۹ سال است؛ اگر به همین مقدار عمر روای را اضافه کنیم و حداقل بیست سال در نظر بگیریم، عمر او در حدود ۱۲۰ سال میشود، در حالی که چنین عمری برایش نقل نشده است. البته ممکن است او اوائل امامت امام صادق (ع) را درک کرده باشد؛ یعنی سال ۱۱۶ یا ۱۱۷ ق که در این صورت سن او بالای هشتاد سال خواهد بود، ولی بعید است این دو، یک نفر باشند؛ زیرا وی از امام حسن (ع) روایت نقل کرده، ولی از امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) نقل نکرده است و فقط از امام صادق (ع) روایت نقل کرده و خدا به حقایق امور آگاه است[۸].
شارح تنقیح المقال (محی الدین مامقانی) مینویسد: دو نفر بودن این افراد، از نظر من قطعی است؛ زیرا همان طور که مصنف اشاره کرد، او، هم باید عمر طولانی داشته باشد و هم باید از اصحاب امام حسن (ع) شمرده شود، اما او از اصحاب امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) شمرده نشده، بلکه از اصحاب امام صادق (ع) شمرده شده است و این، امر بعیدی است. در هر حال، من در اینکه اینها دو نفر هستند، شکی ندارم و شیخ نیز به دو نفر بودن ایشان اشاره کرده است، زیرا برای اشعثی که از اصحاب امام حسن (ع) شمرده شده، لقب و کنیهای بیان نکرده است، ولی از اشعثی که از اصحاب امام صادق (ع) شمرده شده، با عنوان کوفی و بنی ثقیف نام برده است. قرینه دیگر برای یکی نبودن این دو آن است که در تهذیب التهذیب سال وفات او ۱۳۶ ق نقل شده است؛ پس اگر او از اصحاب امام حسن (ع) باشد باید از معمرین شمرده شده باشد، در حالی که کسی وی را از معمرین نشمرده است[۹][۱۰].
اشعث بن سوار و بیعت با امام علی (ع)
نکته جالب اینکه شیخ مفید اشعث بن سوار را از یاران امام علی (ع) دانسته است که با آن حضرت بیعت کردهاند؛ ایشان مینویسد: ثابت بن قیس نخعی، کمیل بن زیاد، صعصعة بن صوحان عبدی، عمر بن زراره نخعی، عبدالله بن ارقم، زید بن الملفق، سلیمان بن صرد خزاعی، قبیصه، جابر، عبدالله، محمد بن بدیل خزاعی، عبدالرحمن بن عدیس سلولی، اویس قرنی، هند جملی، جندب ازدی، اشعث بن سوار، حکیم بن جبله، رشید هجری و معقل بن قیس بن حنظله، سوید بن حارث، سعد بن مبشر، عبدالله بن وال، مالک بن ضمره، حارث همدانی و حبة بن جوین عرنی و دیگران، کسانی هستند که به هنگام کشته شدن عثمان در مدینه بودند و همگی با کمال رضایت به پیشوایی امیرالمؤمنین تسلیم شدند و با او بیعت کردند که با هر کس که امام (ع) بجنگند، ایشان هم با او بجنگند و با هر کس که امام (ع) صلح کند، ایشان هم با او صلح کنند، و اینکه در یاری دادن او هرگز از جنگ فرار نکنند. و آنان در همه جنگهای امیرالمؤمنین همراهش بودند و حتی یک تن از ایشان از شرکت در جنگی خودداری نکرد و برخی از آنان در راه یاری دادن علی (ع) شهید شدند و برخی همچنان بر راه خود پایدار ماندند تا هنگامی که علی (ع) شهید شد و آنان که پس از آن حضرت باقی ماندند، همچنان بر ولایت او استوار بودند و اعتقاد داشتند که علی (ع) برای امامت از همگان برتر بوده است[۱۱][۱۲].
اشعث بن سوار در زمان امام مجتبی (ع)
ابو مخنف میگوید: اشعث بن سوار به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران برایم نقل کرد که ایشان میگفتند: امام حسن (ع) در بامداد آن شبی که امیر المؤمنین (ع) در آن از دنیا رفت، خطبه خواند، و حمد و ثنای خدای را به جای آورد و بر رسول خدا درود فرستاده و آنگاه فرمود: «به حقیقت، در این شب مردی از دنیا رفت که پیشینیان در کردار بر او پیشی جستند، و آیندگان نیز در کردار به او نمیرسند. همانا او خدا همراه رسول خدا (ص)، جهاد و با جان خویش از آن حضرت دفاع کرد، و رسول خدا (ص) او را با پرچم خود به جنگها میفرستاد و جبرئیل و میکائیل او را در میان میگرفتند؛ جبرئیل از سمت راستش، و میکائیل از سمت چپ او، و باز نمیگشت تا به دست توانای او مسلمانان در جنگ پیروز شوند و در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم(س) در آن شب به آسمان بالا رفت، و یوشع بن نون وصی حضرت موسی (ع) در آن شب از دنیا رفت، و هیچ درهم و دیناری از خود به جای نگذاشت جز هفتصد درهم که آن هم از بهرهای بود که از بیت المال داشت و زیاد آمده بود و میخواست با آن پول برای خانواده خود خادمی بخرد». این سخن را فرمود و سپس گریه گلویش را گرفت و گریست و مردم نیز با آن حضرت گریستند؛ آنگاه فرمود: «منم فرزند بشیر؛ منم فرزند نذیر (ترساننده از جهنم)؛ منم فرزند آن کس که به اذن پروردگار مردم را به سوی او میخواند؛ منم پسر چراغ تابناک (هدایت)؛ من از خاندانی هستم که خدای تعالی پلیدی را از ایشان دور کرده و به خوبی پاکیزهشان فرموده است؛ من از آن خاندانی هستم که خداوند دوستی ایشان را در کتاب خویش (قرآن) واجب دانسته و فرموده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۱۳] میافزاییم. پس، نیکی، دوستی ما خاندان است» و سپس نشست.
آنگاه عبدالله بن عباس پیش روی او به پاخاسته، گفت: «ای گروه مردم! این، فرزند پیامبر شما و وصی امامتان است؛ پس با او بیعت کنید»؛ مردم سخن او را پذیرفته و گفتند: «چه اندازه محبوب است نزد ما، و چقدر حق او بر ما واجب است»؛ و با آن حضرت (ع) به خلافت بیعت کردند، و این جریان در روز جمعه بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری بود، و چون کار بیعت تمام شد، حضرت عاملان و امیرانی تعیین فرموده و به شهرها فرستاد، و عبدالله بن عباس را نیز به سوی بصره روانه کرد و به ترتیب دادن کارها و نظم دادن آنها پرداخت[۱۴][۱۵].
فرزندان اشعث
ابنشهرآشوب نیز زمانی که از اصحاب امام حسن (ع) نام میبرد، یکی از ایشان را فرزند اشعث بن سوار معرفی میکند و مینویسد: و از اصحاب امام حسن (ع)، عبدالله بن جعفر طیار، مسلم بن عقیل، عبیدالله بن عباس، حبابة بنت جعفر والبیه، حذیفة بن أسید، جارود بن ابی بشر، جارود بن منذر، قیس بن اشعث بن سوار، سفیان بن ابی لیلی همدانی و.... را میتوان نام برد[۱۶]. مزی نیز به دو نام دیگر از فرزندان اشعث: محمد بن أشعث بن سوار و عبدالله بن أشعث بن سوار که روایت کنندگان از او نیز هستند، اشاره میکند[۱۷][۱۸].
اشعث و نقل برخی شأن نزول آیات
واحدی مینویسد: اشعث بن سواد به نقل از عکرمه، که از ابن عباس نقل کرده است، میگوید: قول خداوند تبارک و تعالی که میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۹].
درباره مردم مکه نازل شد که میگفتند، مسلمان هستند، اما در هنگام جنگ بدر برای جنگ با مسلمانان همراه مشرکان از مکه خارج شدند[۲۰].
همچنین اشعث بن سوار میگوید: وقتی ابوقیس که یکی از انصار و مردی صالح بود، در گذشت، پسرش، قیس از همسرش خواستگاری کرد؛ وی گفت: «من تو را فرزند خویش میشمارم و تو در میان قوم خود مردی صالح هستی؛ من به نزد پیامبر گرامی (ص) میروم و در این باره میپرسم» سپس نزد پیامبر (ص) رفت و ماجرا را شرح داد؛ پیامبر (ص) فرمود: «به خانهات بازگرد» و این آیه نازل شد. ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾[۲۱]. برخی گفتهاند: منظور این است که با زنانی که پدرانتان با آنها آمیزش کردهاند، ازدواج نکنید و بر شما حرام است آنچه که مردم جاهلیت انجام میدادند و با همسر پدر ازدواج میکردند [۲۲].
اشعث بن سوار، از عدی بن ثابت نیز خبری نقل کرده و گفته است: ابن ثابت گوید: روزی زنی از انصار نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا! من در خانه خود در حالتی هستم که نمیخواهم کسی مرا ببیند، گرچه آن شخص پدر و یا فرزندم باشد؛ گاهی پدرم یا یکی از نزدیکان بدون اجازه به خانه من وارد میشوند، در صورتی که من بر آن حالت هستم؛ من باید چه کنم؟ پس این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۲۳][۲۴][۲۵].
اشعث در نگاه اهل سنت
ابن سعد مینویسد: اشعث بن سوار از وابستگان قبیله ثقیف است. او چوبتراش و ساکن محله نخعیها و خانهاش رو به روی مسجد حفص بن غیاث بوده است و در نقل حدیث، ضعیف است[۲۶]. ابن کثیر مینویسد: نسائی میگوید: او ضعیف است[۲۷]. ذهبی مینویسد: دارقطنی میگوید: سه نفر با نام اشعث، از حسن (ع) روایت نقل کردهاند:
- اشعث حمرانی که ثقه است؛
- اشعث حدانی که معتبر است؛
- اشعث بن سوار کوفی که معتبر اما ضعیفترین ایشان است[۲۸]. ابن عماد حنبلی، اشعث بن سوار را کوفی و ضعیف میداند [۲۹]. نووی نیز مینویسد: اکثر علما وی را ضعیف و بعضی از ایشان وی را ثقه میشمارند[۳۰]. ابن حزم هم مینویسد: اشعث بن سوار ضعیف است[۳۱]. ابن حجر پس از نقل روایتی مینویسد: اشعث بن سوار در اسناد حدیث قرار دارد و او ضعیف است [۳۲].
- شوکانی نیز پس از نقل حدیثی، نفرات بیان کننده حدیث را ثقه میشمارد اما هنگامی که به نام اشعث میرسد، مینویسد: ففيه مقال[۳۳]. هیثمی به نقل از طبرانی مینویسد: وی در کتاب الاوسط خود از اشعث بن سوار روایتی نقل میکند و وی را ضعیف میشمارد[۳۴]. در حالی که قبل آن به از نقل از طبرانی مینویسد: ابن معین او را ثقه میداند ولی در احتجاج به وی اختلاف وجود دارد[۳۵]. مبارکفوری گرچه در سلسله روایتی نام اشعث را میآورد اما وی را ضعیف میشمارد[۳۶] و از اشعث با عنوانهایی مثل نجار، افرق، اثرم و صاحب تابوتها و قاضی اهواز یاد میکند و در ادامه، وی را ضعیف میشمارد[۳۷]. نسائی مینویسد: اشعث بن سوار ضعیف است و نمیتوان به حدیثش احتجاج کرد[۳۸]. احمد بن حنبل نیز از اشعث بن سوار با عنوانهای نجار و افرق یاد میکند[۳۹]. سمعانی از اشعث بن سوار با عنوان التّابوتی یاد میکند و آن را نسبت مشهور اشعث بن سوار کوفی میداند. وی عنواهای اثرم مولی ثقیف، ساجی، تابوتی، نجار، افرق و نقاش را نیز برای اشعث بر میشمارد و مینویسد: یحیی بن معین میگوید: اشعث بن سوار کوفی، ضعیف محسوب میشود و ابوزرعه میگوید: هو لين[۴۰][۴۱].
اشعث و نقل روایت
اشعث بن سوار از حسن بصری[۴۲]، الجهم بن دینار[۴۳]، عمیر بن سعید النّخعی الکوفی[۴۴] و یحیی بن عبّاد أبوهبیره الأنصاری الکوفی[۴۵] روایت نقل کرده است و عبثر بن القاسم[۴۶]، بشر بن المفضّل بن لاحق الحافظ[۴۷]، عائذ بن حبیب أبو أحمد الکوفی[۴۸]، عبدالرحمن بن مسهر[۴۹]، عبدالرحیم بن سلیمان الرازیّ[۵۰]، محمد بن المعلّی الیامیّ الکوفیّ[۵۱]، بشر بن الحسن[۵۲]، عبدالله بن نمیر[۵۳]، عمرو بن هاشم الجنبیّ[۵۴]، الفضل بن العلاء[۵۵] و حفص بن غیاث بن طلق أبوعمر الکوفی[۵۶] از وی روایت نقل کردهاند.
در ادامه چند نمونه از روایاتی را که اشعث نقل کرده است، میآوریم تا شاید دلایل ضعف او مشخص شود:
- چند نفر و همچنین اشعث بن سوار از شعبی و او از عمویش، قیس بن عبد نقل کردهاند: روزی در مسجد نشسته بودیم و عبدالله بن مسعود با ما بود؛ پس یک اعرابی آمد و گفت: »آیا عبدالله در میان شماست؟« ابن مسعود گفت: »آری، من عبدالله هستم؛ حاجت تو چیست؟« گفت: »ای عبدالله! آیا پیامبرتان به شما خبر داده است که در میان شما چند خلیفه خواهد بود؟ او گفت: «از من چیزی را پرسیدی که از زمان آمدن من به عراق کسی آن را از من نپرسیده است؛ آری؛ دوازده نفر، به تعداد نقبای بنیاسرائیل»[۵۷].
- اشعث بن سوار از ابواسحاق نقل میکند: علی (ع) بر جنازه عمار بن یاسر و هاشم بن عتبه که خدا از هر دو خشنود باد! نماز گزارد. و جنازه هاشم را پس از جنازه عمار نهاده بودند و امام (ع) برای هر دو یک نماز گزارد که در آن پنج یا شش یا هفت تکبیر گفت و شک و تردید در این باره از اشعث است[۵۸].
- محمد بن فضیل از اشعث بن سوار نقل کرده که گفته است: روزی عدی بن ارطاة بر منبر به علی (ع) دشنام گفت؛ پس حسن بصری گریست و گفت: «در این روز به مردی دشنام داده شد که او برادر رسول خدا (ص) در دنیا و آخرت است»[۵۹].
- اشعث بن سوار به نقل از احنف بن قیس به نقل از ابوذر غفاری گفته است: یک روز در مسجد با برخی از اصحاب قبا نزد رسول خدا (ص) بودیم؛ پس ایشان فرموند: «ای گروه اصحاب من! اکنون از این در، مردی به نزد شما وارد میشود که امیرمؤمنان و امام مسلمانان است»؛ پس همه به آن در نگاه کردند و من هم نگاه کردم و دیدم که علی بن ابی طالب نمودار شد؛ پس پیامبر برخاست و از او استقبال کرد و او را در آغوش کشید و میان دو چشمش را بوسید و او را پهلوی خود نشانید و به ما رو کرد و فرمود: «این علی، پس از من امام شماست؛ طاعتش طاعت من است و نافرمانیاش نافرمانی من و طاعت من طاعت خداست و نافرمانیام نافرمانی خدای عزوجل»[۶۰].
- عبدالرحیم بن سلیمان به نقل از اشعث بن سوار، به نقل از امام حسن (ع) میگوید: آن حضرت فرمود: «کفاره نذر معصیت اطعام ده نفر مسکین است»[۶۱]؛ و اسماعیل بن ابراهیم از اشعث بن سوار، از قول مردی نقل میکند که گفته است: روزی مردی آمد و کنار حسن بن علی (ع) نشست؛ پس امام حسن (ع) به او فرمود: «تو هنگامی که ما قصد برخاستن داشتیم، کنار ما نشستی؛ آیا اجازه میدهی که برخیزم؟»[۶۲][۶۳].
سرانجام
درباره تاریخ وفات اشعث نیز قولهای فراوانی نقل شده که بیشتر درباره اشعث بن سوار است، مگر اینکه عمر اشعث بن سوار را طولانی فرض کنیم. عدهای نیز زمان مرگ وی را در زمان آغاز خلافت منصور میدانند [۶۴]، عدهای هم سال ۱۳۶ ق[۶۵] و عدهای هم سال ۱۴۳ ق را سال مرگ او میدانند[۶۶][۶۷].
جستارهای وابسته
- اشعث بن سوار کندی کوفی
- بنیثقیف (قبیله)
- قیس بن اشعث بن سوار (فرزند)
- محمد بن اشعث بن سوار (فرزند)
- عبدالله بن اشعث بن سوار (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ رجال الطوسی، طوسی، ص۹۳ (اصحاب ابی محمد الحسن بن علی أشعث بن سوار).
- ↑ رجال الطوسی، طوسی، ص۱۶۶ (أصحاب ابی عبدالله جعفربن محمد الصادق أشعث بن سوار الثقفی الکوفی).
- ↑ أشعث بن سوار، صمن أصحاب الحسن. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۶).
- ↑ أشعث بن سوار الثقفی الکوفی، من أصحاب الصادق. (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۱۵، ش۱۴۹۷).
- ↑ ر. ک: اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۴۰؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۷، ص۶۶.
- ↑ أعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص۴۶۲.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص۹۸- ۹۹.
- ↑ تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص۹۸، پاورقی شماره ۴.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۸۷-۱۸۹.
- ↑ الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، شیخ مفید، ص۱۰۸.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۸۹.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۷-۹؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۳۶۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ مناقب آل أبی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۴۰.
- ↑ تهذیب الکمال، مزی، ج۲، ص۲۶۷ -۶۸.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۱.
- ↑ «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
- ↑ اسباب نزول الآیات، واحدی، ص۱۱۸.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۴۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۳۵؛ أسدالغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج۶، ص۳۶.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۱-۱۹۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۶، ص۱۲.
- ↑ تاریخ الإسلام ذهبی، ج۹، ص۷۲. زبیدی نیز همانند همین مطلب را نقل و اشعث دوم را حرانی معرفی میکند. (تاج العروس، ج۳، ص۲۲۶).
- ↑ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ المجموع، نووی، ج۷، ص۲۲.
- ↑ المحلی، ابن حزم، ج۹، ص۳۳۶.
- ↑ تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج۷، ص۴۲۰.
- ↑ نیل الاوطار، شوکانی، ج۴، ص۲۱۵.
- ↑ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۲۳۴.
- ↑ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۳، ص۵۷۸.
- ↑ تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۷، ص۵۱.
- ↑ السنن الکبری، نسائی، ج۴، ص۳۴۸.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۳-۱۹۴.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۷، ص۴۹.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۷، ص۳۳۹.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۷، ص۴۳۶.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۷، ص۵۰۲.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۱، ص۱۹۹.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۸۵.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۱۹۸.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۲۶۵.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۲۶۷.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۳۸۴.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۱۲۱.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۲۶۳.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۳۲۵.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۳۳۵.
- ↑ المنتظم، ابن جوزی، ج۱۰، ص۲۹.
- ↑ الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۸؛ عیون أخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۹؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۳۱۰؛ کفایة الاثر، خزار قمی، ص۲۷ (البته خزار قمی لفظ اشعث بن سواد را آورده است).
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۹۸؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۱؛ مناقب امام امیرالمؤمنین، محمد بن اسماعیل کوفی، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ الامالی، شیخ صدوق، ص۵۴۱.
- ↑ «كَفَّارَةُ النَّذْرِ إِذَا كَانَ فِي مَعْصِيَةٍ، إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ»؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۳، ص۴۷۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۵-۱۹۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۸۱؛ المعارف، ابن قتیبه، ص۴۸۶.
- ↑ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۸، ص۳۵۱؛ ج۸، ص۳۷۹؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳، ص۲۷۰؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۷۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۵۱۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «اشعث بن سوار الکوفی الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۹۷.