بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
imported>Jaafari بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
::::::'''دو. [[لزوم]] [[شایستگی]] برای [[امامت]]:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، [[مقام]] و منصبی است که به لیاقت و [[شایستگی]] افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، [[مقام]] بزرگی است که واجد آن [[مقام]]، طوری [[احکام]] خدایی و [[علوم]] [[نبوّت]] را تحمّل و ضبط میکند که [[خطا]]، نسیان و [[عصیان]] در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با [[عوالم غیبی]] مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه [[علم]] و عمل، [[پیشوا]] [[امام]] [[انسانیت]] و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این [[مقام]] شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای [[انسانیت]] قرار گرفته، لیاقت ارتباط با [[عوالم غیبی]] و دریافت [[علوم]] و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال [[اعتدال]] باشد تا بتواند حقایق [[عالم هستی]] و افاضات غیبی را بدون [[خطا]] و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث [[آفرینش]] ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که [[خدای متعال]]، آنان را به [[مقام]] شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] [[انتخاب]] میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که [[صلاح]] بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به [[مقام]] و [[منصب]] [[نبوت]] و [[امامت]]، [[منصوب]] و [[مأمور]] حفظ و تحمّل [[احکام]] شوند. این [[انتخاب]] و [[نصب]] ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از [[بلوغ]] یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>. | ::::::'''دو. [[لزوم]] [[شایستگی]] برای [[امامت]]:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، [[مقام]] و منصبی است که به لیاقت و [[شایستگی]] افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، [[مقام]] بزرگی است که واجد آن [[مقام]]، طوری [[احکام]] خدایی و [[علوم]] [[نبوّت]] را تحمّل و ضبط میکند که [[خطا]]، نسیان و [[عصیان]] در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با [[عوالم غیبی]] مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه [[علم]] و عمل، [[پیشوا]] [[امام]] [[انسانیت]] و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این [[مقام]] شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای [[انسانیت]] قرار گرفته، لیاقت ارتباط با [[عوالم غیبی]] و دریافت [[علوم]] و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال [[اعتدال]] باشد تا بتواند حقایق [[عالم هستی]] و افاضات غیبی را بدون [[خطا]] و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث [[آفرینش]] ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که [[خدای متعال]]، آنان را به [[مقام]] شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] [[انتخاب]] میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که [[صلاح]] بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به [[مقام]] و [[منصب]] [[نبوت]] و [[امامت]]، [[منصوب]] و [[مأمور]] حفظ و تحمّل [[احکام]] شوند. این [[انتخاب]] و [[نصب]] ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از [[بلوغ]] یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>. | ||
::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به [[علم]]، [[دانایی]]، [[ورع]]، [[تقوا]] و سایر [[فضایل]] انسانی و [[اخلاقی]] است. حتّی دستگاه [[خلافت]] نیز به این [[حقیقت]] پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت. | ::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به [[علم]]، [[دانایی]]، [[ورع]]، [[تقوا]] و سایر [[فضایل]] انسانی و [[اخلاقی]] است. حتّی دستگاه [[خلافت]] نیز به این [[حقیقت]] پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت. | ||
::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این | ::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این [[امر]] از جانب [[خدا]] و بر اساس خواست، [[اراده]] و [[نصب]] او است. در واقع [[امامت]] برای [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}}، مرکزیت [[قدرت]] و نفوذ حکومت- بسان خلفای [[اموی]] و [[عباسی]] و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس [[انتخاب]] و [[فرمان]] الهی است؛ ازاینرو [[امام]] که فردی [[برگزیده]] از سوی [[خدای متعال]] است، در تمام زمینهها، سرآمد و دارای [[علم]] و [[قدرت الهی]] است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست [[خدا]] و به خواست و [[اراده]] او است و او بهتر از همه میداند که [[امامت]] و [[ولایت]] را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این [[مقام]] [[نصب]] کند {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>انعام، آیه ۱۲۴</ref> پس [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنتهای الهی صورت گرفته است. [[خداوند]] متعال- پس از آنکه [[حضرت ابراهیم]] را به [[امامت]] برگزید- به او فرمود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمیرسد» بقره، آیه ۱۲۴</ref> در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} رسیدند؛ [[حضرت]] آنان را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] نمود و [[نبوّت]] خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به [[پیامبر]] گفت: اگر ما با تو بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردیم و [[خداوند]] تو را بر [[مخالفان]] [[غلبه]] داد؛ آیا در [[خلافت]] بعد از تو سهمی داریم؟! آن [[حضرت]] فرمود: امر [[خلافت]] به دست [[خداوند]] است؛ هرکجا که بخواهد قرار میدهد<ref>سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲</ref>. | ||
::::::'''چهار. [[شهادت]] [[امامان]] و [[ضرورت]] [[نصب]] [[امام]] بعدی:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلمها و سختگیریهای [[حاکمان جور]] علیه [[امامان]] است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست [[ظالمان]] مقتول یا [[مسموم]] میشدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید میکرد. چهبسا میشد که امامی به [[شهادت]] میرسید، در حالیکه [[فرزند]] او در سنین کودکی قرار داشت و به [[ضرورت]]، همان کودک به [[مقام]] [[امامت]] میرسید. در [[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[زمین]] نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان [[واسطه فیض الهی]] و [[امام]] [[امت]] تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به [[مقام]] [[امامت]] میرسید و [[خلیفه]] و [[حجت الهی]] بر روی [[زمین]] میگردید. در [[روایات]] آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین در هم فرومیریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به [[شهادت]] رسید و از آنجایی که [[زمین]] نباید خالی از [[حجّت]] میماند و [[مردم]] نیز باید [[امام]] و [[پیشوایی]] برای خود میداشتند؛ آن [[حضرت]] به [[امامت]] رسید و به عنوان آخرین وصّی و [[حجّت الهی]]، [[رهبری]] آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای [[حفظ جان]] برخی از [[امامان]]، ضروری بوده و [[دشمنان]] به تصوّر کودک بودن آنان، دست از [[ظلم]] و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم [[کینه]] و [[بغض]] شدید [[خلفا]] نسبت به [[امامان]]، نتوانستند بعد از [[شهادت]] [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید [[دشمنان]] [[قدرت]] [[امامت]] را باور نمیکردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و [[سلطه]] خود نمیدانستند. اگرچه جستوجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن [[روایات]] فراوان در مورد [[آخرین حجت الهی]] و [[قیام]] و [[انقلاب]] او علیه [[ظالمان]] و [[ستمگران]] بوده است و آنان با باور به این پیشگوییها، در صدد چارهجویی و نابودی [[مهدی موعود]] بودند!! بدین جهت آن [[حضرت]] در پنهانی میزیست و دور از چشم این [[حاکمان جور]]، [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را در دست داشت. | ::::::'''چهار. [[شهادت]] [[امامان]] و [[ضرورت]] [[نصب]] [[امام]] بعدی:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلمها و سختگیریهای [[حاکمان جور]] علیه [[امامان]] است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست [[ظالمان]] مقتول یا [[مسموم]] میشدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید میکرد. چهبسا میشد که امامی به [[شهادت]] میرسید، در حالیکه [[فرزند]] او در سنین کودکی قرار داشت و به [[ضرورت]]، همان کودک به [[مقام]] [[امامت]] میرسید. در [[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[زمین]] نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان [[واسطه فیض الهی]] و [[امام]] [[امت]] تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به [[مقام]] [[امامت]] میرسید و [[خلیفه]] و [[حجت الهی]] بر روی [[زمین]] میگردید. در [[روایات]] آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین در هم فرومیریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به [[شهادت]] رسید و از آنجایی که [[زمین]] نباید خالی از [[حجّت]] میماند و [[مردم]] نیز باید [[امام]] و [[پیشوایی]] برای خود میداشتند؛ آن [[حضرت]] به [[امامت]] رسید و به عنوان آخرین وصّی و [[حجّت الهی]]، [[رهبری]] آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای [[حفظ جان]] برخی از [[امامان]]، ضروری بوده و [[دشمنان]] به تصوّر کودک بودن آنان، دست از [[ظلم]] و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم [[کینه]] و [[بغض]] شدید [[خلفا]] نسبت به [[امامان]]، نتوانستند بعد از [[شهادت]] [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید [[دشمنان]] [[قدرت]] [[امامت]] را باور نمیکردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و [[سلطه]] خود نمیدانستند. اگرچه جستوجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن [[روایات]] فراوان در مورد [[آخرین حجت الهی]] و [[قیام]] و [[انقلاب]] او علیه [[ظالمان]] و [[ستمگران]] بوده است و آنان با باور به این پیشگوییها، در صدد چارهجویی و نابودی [[مهدی موعود]] بودند!! بدین جهت آن [[حضرت]] در پنهانی میزیست و دور از چشم این [[حاکمان جور]]، [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را در دست داشت. | ||
::::::'''پنج. [[امتحان]] و [[آزمون]] مؤمنان''': شاید یکی از [[دلایل]] [[امامت]] در کودکی، [[آزمون]] [[مسلمانان]] و سنجش [[میزان]] [[اطاعت]] و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب [[خدا]] بداند؛ چونوچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا [[جوانی]] به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار [[اختلاف]]، تشتّت، چنددستگی و [[انکار]] شدند؛ در حالیکه قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقههای مختلفی در میان [[شیعه]] پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش [[امام]]، سر [[تعظیم]] و قبول فرود میآوردند و در برابر [[مشیت]] الهی با کمال [[رضایت]] آن را میپذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در [[مسجد]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. [[ابو جعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما [[ایستاده]] باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه [[رفتار]] میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار [[امامت]] ندانست و این کودک را [[شایسته]] و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من [[فضیلت]] او را [[انکار]] کنم؟! [[پناه]] به [[خدا]] از سخن شما! من [[بنده]] (و [[مطیع]]) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>. | ::::::'''پنج. [[امتحان]] و [[آزمون]] مؤمنان''': شاید یکی از [[دلایل]] [[امامت]] در کودکی، [[آزمون]] [[مسلمانان]] و سنجش [[میزان]] [[اطاعت]] و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب [[خدا]] بداند؛ چونوچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا [[جوانی]] به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار [[اختلاف]]، تشتّت، چنددستگی و [[انکار]] شدند؛ در حالیکه قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقههای مختلفی در میان [[شیعه]] پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش [[امام]]، سر [[تعظیم]] و قبول فرود میآوردند و در برابر [[مشیت]] الهی با کمال [[رضایت]] آن را میپذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در [[مسجد]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. [[ابو جعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما [[ایستاده]] باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه [[رفتار]] میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار [[امامت]] ندانست و این کودک را [[شایسته]] و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من [[فضیلت]] او را [[انکار]] کنم؟! [[پناه]] به [[خدا]] از سخن شما! من [[بنده]] (و [[مطیع]]) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>. |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۰
بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / امامت و ولایت امام مهدی / امامت امام مهدی / امامت امام مهدی در سنین کودکی |
بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتررحیم کارگر، در کتاب «مهدویت پیش از ظهور» در اینباره گفته است:
- «در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است:
- یک. پیشینه نبوت و امامت در کودکی: از نظر قرآن، نبوت و ولایت در کودکی، نه تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از نبوت حضرت عیسی(ع) و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از امام مهدی(ع) نیز امام جواد و امام هادی(ع) به امامت رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل میشود:
- خداوند خطاب به پیامبرش یحیی میفرماید: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۱]. فخر رازی میگوید: مراد از حکم در آیه شریفه، همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او وحی فرستاد. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی و حضرت عیسی(ع) را در کودکی به پیامبری برگزید! برخلاف حضرت موسی(ع) و حضرت محمد(ص) که آنان را در بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد[۲].
- قرآن در زبان حضرت عیسی -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین میفرماید: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۳]
- امام علی النقی، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و امامت به او منتقل شد[۴].
- عبد اللّه بن جعفر، میگوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا(ع) رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش میگذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام خواهد بود؟! آن حضرت به امام جواد، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید[۵].
- شیخ مفید مینویسد: جمهور شیعه با مخالفان آنها، بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) را دعوت به وزارت، خلافت و وصایت کرد؛ در حالی که سن او کم بود؛ ولی از دیگر کودکان دعوت نکرد[۶]. وی همچنین مینویسد: پیامبر اکرم همراه با حسن و حسین - در حالی که آندو طفلی بیش نبودند- با نصارا مباهله کرد و قبل از این واقعه، سابقه نداشت که پیامبر به همراهی اطفال مباهله کرده باشد ....
- دو. لزوم شایستگی برای امامت: امامت و ولایت، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. ولایت و امامت، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط میکند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس پیغمبر و امام، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت انتخاب میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب نبوت و امامت، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر[۷].
- بر این اساس امامت و ولایت (و نبوت)، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، تقوا و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: امامت زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت.
- سه. امامت، منصبی الهی: مسئله امامت و ولایت، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع امامت برای ائمه اهل بیت(ع)، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاینرو امام که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینهها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه میداند که امامت و ولایت را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[۸] پس امامت حضرت مهدی(ع) نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنتهای الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه حضرت ابراهیم را به امامت برگزید- به او فرمود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۹] در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت رسول خدا(ص) رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به پیامبر گفت: اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار میدهد[۱۰].
- چهار. شهادت امامان و ضرورت نصب امام بعدی: یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی اهل بیت(ع)، فشارها، ظلمها و سختگیریهای حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه امامان شیعه، به دست ظالمان مقتول یا مسموم میشدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید میکرد. چهبسا میشد که امامی به شهادت میرسید، در حالیکه فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام امامت میرسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از حجت بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام امامت میرسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین میگردید. در روایات آمده است: "لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت"[۱۱] بر این اساس وقتی امام مهدی(ع) پنج ساله بود، پدرش امام حسن عسکری به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت میماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود میداشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به امامت در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت امام قبلی، آسیبی به امام بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت امامت را باور نمیکردند و آنها را خطری برای حکومت و سلطه خود نمیدانستند. اگرچه جستوجوی شدید آنان از حضرت مهدی نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیشگوییها، در صدد چارهجویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی میزیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت.
- پنج. امتحان و آزمون مؤمنان: شاید یکی از دلایل امامت در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان اطاعت و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای امامت آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چونوچرایی در سن امامان نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا(ع) -که همگی در سن کودکی یا جوانی به امامت رسیدند- مصداق داشت و شیعیان کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالیکه قبل از حضرت رضا(ع)، فرقههای مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به امامت شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود میآوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را میپذیرفتند.محمد بن حسن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر محمد (عموی امام رضا) بودم و خبری که او از برادرش موسی بن جعفر(ع) شنیده بود، مینوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم؛ ابو جعفر محمد بن علی الرضا (جواد)، در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه رفتار میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم[۱۲]»[۱۳].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
- امام مهدی در چند سالگی به امامت رسیدند؟ (پرسش)
- چه کسانی در امامت در سنین کودکی شک کردهاند؟ (پرسش)
- آیا قرآن مؤید امامت و نبوت کودک است؟ (پرسش)
- آیا از منظر تاریخ امامت در کودک تجسم یافته است؟ (پرسش)
- آیا عقل امامت کودک را تأیید میکند؟ (پرسش)
- آیا طفل در سنین کودکی میتواند رشد عقلی داشته باشد؟ (پرسش)
- آیا شیعیان به امامت امامان در سنین کودکی اطمینان داشتند؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به امامت و ولایت امامان در کودکی با تهدید و تحمیل بزرگان شیعه بوده است؟ (پرسش)
- آیا خلفا بر امامت امامان در سنین کودکی اذعان داشتند؟ (پرسش)
- آیا از امامان قبل نصی بر امامت امامان کودک بوده است؟ (پرسش)
- چگونه ممکن است امام مهدی در کودکی رهبر مسلمانان جهان شود؟ (پرسش)
- کودکی که ممنوع از تصرف در اموال است چگونه میتواند امام باشد؟ (پرسش)
- طفل پنج ساله چگونه نمازش بر جنازه امام صحیح است؟ (پرسش)
- کودک چگونه میتواند امام باشد در حالی که تکلیف ندارد؟ (پرسش)
- چرا خداوند امامت را در کودک قرار داد؟ (پرسش)
- آیا امامت کودک با قاعده لطف سازگاری دارد؟ (پرسش)
- چرا امام مهدی از همان کودکی در اختفا به سر بردند؟ (پرسش)
- آیا اهل بیت در زمینهسازی برای امامت کودک اقدامی انجام دادهاند؟ (پرسش)
- امامت و غیبت امام مهدی چگونه آغاز شد؟ (پرسش)
- چگونه امام مهدی در پنج سالگی آمادگی کامل رهبری را یافته است؟ (پرسش)
- بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ای یحیی! تو کتاب الهی را به قوت بگیر و ما در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم؛ سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲
- ↑ کودک گفت: من بنده خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است؛ سوره مریم، آیه ۳۰.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳
- ↑ فصول المختارة، ص ۳۱۶
- ↑ دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳
- ↑ انعام، آیه ۱۲۴
- ↑ «به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمیرسد» بقره، آیه ۱۲۴
- ↑ سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲
- ↑ «اگر زمین بدون امام باشد، به یقین در هم فرومیریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰
- ↑ کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲
- ↑ مهدویت پیش از ظهور، ص ۷۵، ۸۲.
- ↑ مریم، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ مریم، آیه ۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۸.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۰۱.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۹۵ -۹۷.
- ↑ صدر، سید محمدباقر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدی (ع)، ص ۴۷- ۴۸.
- ↑ «(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، باب حالات الأئمة (ع) فی السن.
- ↑ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم» سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۳.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲.
- ↑ به نظر میرسد مقصود آن حضرت، امام جواد (ع) بوده است. اگرچه میتواند اشاره به امامت حضرت مهدی (ع) نیز باشد.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱،(حالات الأئمة (ع) فی السن، ح ۴).
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۱،(باب الاشارة و النص علی ابی جعفر الثانی).
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۷.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۳۲۲، ح ۱.
- ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۳-۲۹.