عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


[[عدالت]] و [[دادگری]] به معنای [[رفتار]] برابر نسبت به [[حقوق]] دیگران است، چه از سوی یک [[حاکم]] نسبت به [[مردم]]، یا از سوی [[قاضی]] نسبت به دو طرف [[نزاع]] و دعوا، یا از سوی داور در یک مسابقه یا [[آزمون]]. [[خداوند]] در [[قرآن]] [[فرمان]] به [[عدالت]] می‌‌دهد. [[عدالت]]، به معنای [[پرهیز]] از [[ظلم]] و [[تعدی به حقوق دیگران]] نیز به کار می‌‌رود. در بعضی موارد، مثل [[قاضی]]، پیشنماز، [[شاهد]]، "[[عدالت]]" شرط است و در اینگونه امور به معنای نداشتن [[هوای نفس]] و [[اهل]] [[گناه]] و معصیبت نبودن و رعایت [[تقوا]] است و حالتی است که کمال [[نفس انسان]] را می‌رساند و از والاترین [[فضایل]] است.در [[مباحث اعتقادی]]، "عدل" یکی از [[اصول دین]] و [[مذهب]] است، یعنی [[خدا]] را [[عادل]] دانستن و اینکه [[خداوند]]، براساس [[بدی‌ها]] و خوبی‌های [[بندگان]] و [[استحقاق]] آنان [[کیفر]] و [[پاداش]] می‌دهد و در [[حکم]] و حساب و [[پاداش]] او کم‌ترین ظلمی به [[بندگان]] انجام نمی‌شود. بر اساس این بحث‌ها فرقه‌هایی به نام [[معتزله]] و [[اشاعره]] پدید آمد. به [[پیروان]] [[عقیده]] به عدل [[خدا]] "[[عدلیه]]" هم می‌گویند. [[عدل و قسط]] گاهی با هم به کار برده می‌شود. در [[حکومت جهانی]] [[امام زمان]]{{ع}} [[عدالت اجتماعی]] در عالم تحقق کامل خواهد یافت و در آن دوران به کسی [[ظلم]] نخواهد شد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴۷-۱۴۸.</ref>.
==چیستی [[عدل]]==
 
[[عدل]] یعنی قرار دادن هر چیز به جای خود و اعطای [[حق]] هرکسی به او آن‌طور که باید<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>. به اعتبار نزدیک بودن معنی [[عدل]] به [[مساوات]] در آن مورد هم به کار می‌رود<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ماده عدل.</ref>. [[عدالت]]، یعنی [[مساوات]] و [[انصاف]] و [[میانه‌روی]] و رعایت حد [[اعتدال]] و در هر امری [[حد وسط]] آن را [[عدالت]] می‌‌گویند<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.</ref>. [[عدل]] از مفاهیم [[اخلاق اجتماعی]] است که نقطه مقابل [[ظلم]] است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. غزالی هم [[عدل]] را به معنای اعطای [[حق]] به صاحب و کار عادلانه را خلاف [[ستمگری]] می‌داند و [[معتقد]] است [[عدالت]] قانونی [[اخلاقی]] و طبیعی است<ref>فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] در [[نهج البلاغه]] مفهوم گسترده‌ای برای [[عدالت]] بیان فرموده است:
==مقدمه==
#قرار دادن هر چیزی در جای خود: «[[عدالت]] [[کارها]] را بدان‌جا می‌نهد که باید باشند»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷</ref>.
* [[راغب اصفهانی]] در معنای لغوی عدل می‌گوید: "العدالة والمعادلة، لفظی است که در [[حکم]] و معنی نزدیک [[مساوات]] است و به اعتبار نزدیک بودن معنی عدل به [[مساوات]] در آن مورد هم به کار می‌رود.
# [[انصاف]]: در موارد متعددی [[حضرت]] [[انصاف]] را به معنای [[عدل]] به کار برده است؛ «[[عدالت]] یعنی [[انصاف]]»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامه‌های ۵۱ و ۵۹</ref>.
* [[عَدل]] و عِدل در معنی به هم نزدیکند، ولی عدل، در چیزهایی است که با [[بصیرت]] و [[آگاهی]] [[درک]] می‌شود و به کار می‌رود، مثل [[احکام]]. ولی واژه‌های – عِدل و عدیل – در چیزهایی است که با [[حواس]] [[درک]] می‌شوند، مثل اوزان، اعداد و پیمانه‌ها، پس عدل، تقسیط براساس [[راستی]] و کمال است<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ماده عدل.</ref>.
# [[مساوات]]: در [[حقوق عمومی]] به معنای [[برابری]] و در [[حقوق]] شخصی به معنای تفاوت و تناسب حق‌هاست<ref>{{متن حدیث|فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامه‌های {{متن حدیث|وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ}}؛ ۲۷؛ {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه}}؛ ۴۳ و {{متن حدیث|وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ}}؛ ۴۶</ref>.
* [[ظلم]] در اصل لغت به معنی کار بی‌جا کردن است و [[تعدی]] نمودن از [[حد وسط]] و [[ظلم]] به این معنی، جامع همه [[رذایل]] و ارتکاب هر یک از [[قبایح]] شرعیه و عقلیه را شامل است و این [[ظلم]] به معنی اعم است. [[ظلم]] به معنی اخص این است که ضرر و [[اذیت]] رسانیدن به غیر از کشتن و یا زدن و یا [[دشنام]] و [[فحش]] دادن یا [[غیبت]] او کردن یا [[مال]] او را به غیر [[حق تصرف]] کردن و گرفتن یا غیر اینها از کرداز یا گفتاری که باعث [[اذیت]] غیر باشد<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۴۹.</ref>.
#رعایت [[حقوق]] و رساندن [[حق]] به صاحب آن به تناسب مقدار آن<ref>{{متن حدیث|فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶</ref>.
* [[عدالت]]، شیواترین و دلکش‌ترین لفظی است که تاکنون [[گوش]] [[بشریت]] آنها را شنیده است و برای [[انسان]] [[متعهد]] و با [[احساس]]، چیزی گواراتر از [[اجرای عدالت]] و برقراری آزادی‌های [[انسانی]] نیست.
# [[اعتدال]] و [[میانه روی]] در [[روابط]] و مناسبات شخصی، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] مورد توجه و تأکید قرار گرفته است<ref>{{متن حدیث|عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ}}؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.</ref>
*در مقابل، [[هواپرستی]] سرچشمه وسیعی برای [[ظلم و ستم]] است که گاهی به صورت [[حفظ]] [[منافع]] شخصی و احیاناً به خاطر [[حب]] و [[بغض]] دیگران جلوه می‌کند.
==قلمرو [[عدل]]==
*از جمله مهم‌ترین مفاهیم در زمینه [[اخلاق اجتماعی]]، و قطعی‌ترین ارزش‌های [[اخلاق اجتماعی]]، مفهوم و [[ارزش]] "عدل" است که در مقابل آن، "[[ظلم]]" قرار می‌گیرد و مشابه این دو، مفاهیم "[[صلاح]]" و "[[افساد]]" خواهد بود<ref>ر.ک: اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>.
اصل [[عدالت]] یک اصل عقلایی و فرادینی است که [[ارزش]] ذاتی داشته و [[عمومیت]] دارد، یعنی هیچ شرط و [[محدودیت]] زمانی و مکانی ندارد<ref>ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>. گسترۀ [[عدالت]]، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.</ref>. [[عدل]] در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم می‌شود؛ در واقع مفهوم [[عدل]]، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>، همچنان که نقطه مقابل آن، [[ظلم]] به معنای کار بیجا و [[تعدی]]، همه [[رذایل]] را شامل می‌شود<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref>.<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.</ref> [[عدالت]] هم از [[صفات خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]]، شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] تحقّق بخشد<ref>نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> [[امام علی]]{{ع}} [[عدالت‌خواهی]] را از هر [[کار نیک]] و هر تلاش در [[راه خدا]]، [[برتر]] و والاتر می‌داند. در آموزه‌های آن [[حضرت]]، [[عدالت]]، محکم‌ترین بنیاد و مایۀ [[سلامت]] و بهروزی [[مردمان]] است و هیچ چیز به اندازه [[عدالت]] و [[عدالت‌خواهی]] [[قدر]] و قیمت ندارد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>. بر همین اساس [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، نیز [[جایگاه]] مهمّی دارد<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref>، چنانچه [[فلسفه]] [[بعثت پیامبران]] و [[پیامبر]] برپایی [[قسط و عدل]] بوده است<ref>ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.
*یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده است مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسان‌ها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائل‌اند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبهه‌ای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>.
==[[عدالت]] در [[اندیشه]] [[دانشمندان]]==
* [[عدالت]] و [[ظلم]] از مفاهیمی است که [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] و غربی از زوایای مختلف و از جنبه‌های گوناگون درباره آن بررسی و [[تحقیق]] کرده‌اند.
[[عدالت]] از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده و هست<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>. ارسطو [[عدالت]] را سه قسم کرده است: [[وظیفه]] [[مردم]] نسبت به [[خداوند]]، [[حقوق]] افراد نسبت به یکدیگر و [[حقوق انسان]] نسبت به [[پدران]] و گذشتگان<ref>ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.</ref>. مرحوم نراقی بین [[عدالت]] شخصی و فردی تفکیک قائل شده و [[معتقد]] است: در [[عدالت]] شخصی [[فرد]] به دنبال [[برقراری عدالت]] میان قوای درونی خود است و در [[عدالت فردی]] [[انسان]] به دنبال دفع [[ظلم]] از خود و دیگران<ref>نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.</ref>. اکثر [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] بیشتر به [[عدالت فردی]] ([[تعادل]] قوای درونی) نظر داشته‌اند تا [[عدالت اجتماعی]]، ولی در قرون اخیر در [[مغرب زمین]] [[عدالت فردی]] چندان اهمیتی نداشته، بلکه "[[عدالت اجتماعی]]" بیشتر مورد نظر بوده است<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.</ref>. در [[شریعت]] [[مقدس]] [[اسلام]] [[عدالت]] چهار نوع است: [[عدل تکوینی]] ([[آفرینش]] مخلوقات)، [[عدل تشریعی]](رابطه [[خدا]] ومردم، [[مردم]] با [[خدا]] و [[مردم]] با [[مردم]])، [[عدالت فردی]] و [[عدالت اجتماعی]]<ref>حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref>.<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.</ref>
* عدل در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق]] [[انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم می‌شود؛ یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۰.</ref>.
==[[عدل]] در [[قرآن]]==
* [[حکیم]] [[ارسطو]] [[عدالت]] را سه قسم دانسته است:
[[عدالت]] در [[قرآن]] هم ناظر به بُعد سلبی و هم ناظر به بُعد ایجابی است، یعنی هم نباید [[ستم]] و [[ظلم]] کرد و هم هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در [[قرآن]] نه تنها بر تحقق [[عدالت]] در [[جامعه]] تأکید شده، بلکه برپایی [[قسط و عدل]]، [[فلسفه]] [[رسالت]] همه [[پیامبران]] و از اهداف اساسی [[دعوت]] [[پیامبران]] معرفی شده است<ref>نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>. [[وظیفه پیامبر]] از طرف [[خداوند]]، [[قضاوت]] عادلانه اعلام شده است: {{متن قرآن|وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه 42.</ref>. بخشی از [[آیات قرآن]] بیانگر [[جهان]] بینی بر محور [[عدالت]] هستند، از جمله: {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه 115.</ref> و در [[آیه]] دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ}}<ref>«خداوند همسنگ ذرّه‌ای ستم نمی‌ورزد» سوره نساء، آیه 40.</ref>. دسته‌ای از [[آیات]] نیز [[دعوت]] به برپایی و تحقق [[عدالت]] می‌کنند مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید  هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه 135.</ref>.<ref>سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>
# نخستین [[وظیفه]] [[مردم]] نسبت به [[حق تعالی]] و آنچه بین آنها و [[خالق]] آنهاست که واهب الخیرات و منشأ فیوضات است و [[عدالت]] اقتضاء می‌کند که هر فردی به [[قدر]] [[طاقت]] و وسع بین خود و مولای خود با آنچه [[وظیفه]] [[بندگی]] است، عمل نماید.
==[[عدل]] در [[نهج البلاغه]]==
# [[حقوقی]] که بعضی افراد نسبت به یکدیگر دارند که بایستی مراعات گردد.
[[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] [[عدالت]] را تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر می‌داند که در پرتو آن همه از سامانِ [[سیاسی]]، [[مدیریتی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[قضایی]] و [[فرهنگی]] برخوردار می‌شوند. به بیان [[امام]]{{ع}} [[عدالت]] تدبیرکننده‌ای فراگیر است. [[ایستادگی]] [[امام]] بر محور [[عدالت]] تا جایی بود که حاضر نبود در ازای همه عالم ذره‌ای [[بی‌عدالتی]] کند و پوست جوی را از مورچه‌ای به [[ظلم]] بگیرد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.</ref>.  
# [[حقوقی]] که بایستی نسبت به آباء و گذشتگان مراعات کرد<ref>ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.</ref>.
[[عدالت]] ملازمات و ضروریاتی دارد که بدون آنها محقق نمی‌شود؛ [[آزادی]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]] و [[قانون]]. آن [[حضرت]] هرگز در پی تحقق [[عدالت]] [[آزادی]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]] و [[قانون]] را زیر پا نگذاشته، بلکه برای [[اجرای عدالت]]، آنها را به تمام معنا پاس داشته است<ref>نهج البلاغه، خطبه‌های {{متن حدیث|أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی، وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا}}؛ خطبه ۵۵؛ {{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ}}؛ خطبه ۹۲ و {{متن حدیث|فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ}}؛ ۲۱۶، کلام‌های ۱۲۶، ۲۰۶ و {{متن حدیث|وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ}}؛ ۲۲۴ و نامه‌های ۱؛ {{متن حدیث|و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها}}؛ ۲۵؛ {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ ۵۳ و ۵۴</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.</ref>
*ملا [[احمد نراقی]] میان [[عدالت]] فردی و شخصی تمایز نهاده است. وی در یک تقسیم‌بندی این دو نوع [[عدالت]] را از هم متمایز می‌سازد که عبارتند از: [[عدالت]] به معنای اخص و [[عدالت]] به معنای اعم. [[عدالت]] به معنای اعم شرکت در طریقه میانه و [[حد وسط]] است، اما [[عدالت]] به معنای اخص، بازداشتن خود از [[ستم]] به [[مردم]] و دفع [[ظلم]] از دیگران در حد امکان و نگه‌داشتن هرکسی بر [[حق]] [[شایسته]] اوست.
==[[عدل]] در [[صحیفه سجادیه]]==
*در اینجا میان [[عدالت]] شخصی و [[عدالت]] فردی تفکیک شده است. در نوع اول شخص به دنبال [[برقراری عدالت]] میان قوای موجود در خود است، اما در [[عدالت]] فردی و انواع بالاتر آن، یعنی [[عدالت]] گروهی و [[اجتماعی]]، شخص [[سعی]] می‌کند تا این [[عدالت]] را در مورد دیگران نیز به کار ببندد. این مسئله یکی از مفروضات اغلب [[دانشمندان]] و [[علمای اسلامی]] است که [[عدالت]] شخصی را بر [[عدالت اجتماعی]] [[اولویت]] می‌دهند و بر این اعتقادند که [[عدالت]]، زمانی در [[جامعه]] تحقق می‌یابد که نخست در وجود اشخاص، به ویژه شخص [[حاکم]] تحقق یابد<ref>ر.ک: نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸.</ref>.
[[امام سجاد]]{{ع}} [[توفیق]] [[گسترش عدل]] در عرصه‌های مختلف را از [[خداوند]] مسئلت می‌کنند، ولی تحقق [[عدالت فراگیر]] [[جهانی]] را که در آن [[ظلم و جور]] به [[دست]] فرزندشان، [[حضرت مهدی]]{{ع}} کاملاً نابود شود بیان می‌نماید. ایشان در جای جای [[صحیفه سجادیه]] به موضوع [[عدل]] پرداخته است که به چند نمونه از آنها اشاره می‎‌شود:
* [[نظریه]] [[عدالت]] یکی از مهم‌ترین مباحث در [[فلسفه]] [[اخلاق]] و [[سیاست]] است. عموماً بر این عقیده‌اند که هر فرد لازم است در [[معاشرت]] خود با دیگران دارای این [[فضیلت]] باشد و نهادهای [[اجتماعی]] نیز در [[ارتباط]] خود [[نیازمند]] این فضیلت‌اند. بنابراین، [[عدالت]] فضیلتی فردی و [[اجتماعی]] است<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۱.</ref>.
#«بارخدایا بر [[محمد و آل او]] [[درود]] فرست؛ و مرا به [[میانه‌روی]] بهره‌مند گردان (که در گفتار و [[کردار]] از حد [[تجاوز]] نکرده [[تقصیر]] ننمایم) و مرا از درست‌کاران و [[راهنمایان]] به خیر و [[نیکی]]، و از [[بندگان]] [[شایسته]] بگردان و [[رستگاری]] [[قیامت]] و [[رهایی]] از [[دوزخ]] را روزی‌ام فرما»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ}}؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.</ref>.  
*در نظر [[مک اینتایر]]، [[افلاطون]] [[عدالت]] فردی را مستقل و مقدم بر [[عدالت]] در [[شهر]] می‌داند، ولی [[ارسطو]] [[عدالت]] دولت‌شهر را ضرورتی اساسی برای پرورش [[فضایل]] [[نفسانی]] می‌داند؛ به طوری که بدون آن تحقق [[فضایل]] فردی از جمله [[عدالت]] ممکن نیست<ref>السدیر مک اینتایر، فلسفه اخلاق در تفکر غرب، ترجمه حمید شهریاری، ص۸۷ – ۸۸.</ref>.
#«و آن ([[قرآن]]) را نوری قرار داده‌ای که ما با [[پیروی]] از آن از تاریکی‌های [[گمراهی]] و [[نادانی]] [[راه]] می‌یابیم، و [[شفا]] و بهبودی برای کسی که فهمیدن آن را از روی [[تصدیق]] و [[باور]] نمودن بخواهد؛ و برای شنیدنش خاموش گشته؛ و ترازوی [[عدل]] که زبانه‌اش از [[حق]] و [[درستی]] برنمی‌گردد؛ و [[نور هدایت]] و [[راهنمایی]] که [[حجت]] و [[دلیل]] آن از [[گواهان]] خاموش نمی‌شود و نشانه [[رهایی]] (از [[بدبختی‌ها]]) که هر کس قصد طریقه و روش آن را داشته باشد [[گمراه]] نمی‌گردد؛ و به هر که خود را به دست‌آویز [[عصمت]] و نگهداری آن بیاویزد [[مهالک]] و [[تباهی‌ها]] بر او [[دست]] نیابد»<ref>{{متن حدیث|وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ، وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًی لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ}}؛ صحیفه سجادیه، دعای چهل و دوم:</ref>.
* [[عدالت]] از مباحث و اصول بسیار مهم در [[شریعت]] [[مقدس]] [[اسلام]] است و گستره آن از [[آفرینش]] [[زمین]] و [[آسمان]] و دیگر پدیده‌ها گرفته تا رابطه [[خدا]] و [[مردم]]، [[مردم]] با [[خدا]] و [[مردم]] با [[مردم]] را دربرمی‌گیرد. دو نوع نخست به عنوان عدل [[تکوینی]] و [[تشریعی]] از اصول [[عقاید اسلامی]] است و نوع سوم [[عدالت]] فردی نام گرفته و بخش چهارم که "[[عدالت اجتماعی]]" است.
#ایشان علت [[عدالت]] [[خداوند]] را [[قدرت]] بی‌انتهای [[خدا]] ذکر می‌داند و می‌فرمایند: «و به فراهم شدن اسباب کار و راهنمایی‌ات به [[راه]] [[حق]] کمکم نما؛ و بر قصد و آهنگ [[شایسته]] و گفتار [[پسندیده]] و [[کردار]] [[نیکو]] یاری‌ام کن؛ و بی‌آنکه خود [[قوت]] و نیرو به من بخشیده باشی مرا به نیرو و [[قوت]] خود وامگذار»<ref>{{متن حدیث|وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ‌، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ}}؛ صحیفه سجادیه، دعای ششم:</ref>.<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۷۲.</ref>
*موضوع دیگر آنکه مقابل "عدل"، "[[جور]]" قرار می‌گیرد؛ همچنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تبیین]] [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] می‌فرمایند: "[[عدالت]] که ضد آن [[جور]] است". آن [[حضرت]] [[عدالت]] را از [[جنود]] [[عقل]] و [[جور]] را از [[جنود]] [[جهل]] برشمرده‌اند"<ref>ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۲.</ref>.
==[[عدالت]] در [[اخلاق]]==
* عدل یا [[عدالت]] از مهم‌ترین [[ویژگی‌های حکومت علوی]] [[عدالت]] بود. [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، [[جایگاه]] مهمّی دارد و قلمرو آن در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[بیت‌المال]] و... گسترده است و نام [[امام علی|علی]]{{ع}} هم در [[تاریخ]]، قرین با [[عدالت]] است.
در [[اخلاق]] نیز منظور از [[عدالت]] این است که بین قوۀ [[عقل]] و [[شهوت]] و [[غضب]] [[تعادل]] ایجاد شود<ref>تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> هر نیرویی در [[مقام]] و مرتبه خود [[حفظ]] شود، مقامی را که سازمان [[آفرینش]] به او داده، از او نگیرند و بیش از آن هم به او ندهند، همان طور که در بیرون از وجود [[انسان]]، افرادی با [[برقراری عدالت]] [[مخالفت]] می‌کنند، در [[درون انسان]] هم نیروها [[مقاومت]] می‌کنند چون [[عدالت]]، آنها را محدود می‌کند. در صورتی که بین قوای [[نفسانی]] [[عدالت]] برقرار نشود [[شهوت]] و [[غضب]] بدون [[مدیریت]] [[عقل]] به فعالیت می‌پردازند و موجب [[تباهی]] [[انسان]] می‌شوند. و در صورتی که رابطه عادلانه برقرار شود، [[شهوت]] و [[غضب]] تحت [[فرمان]] [[عقل]] به تأمین نیازهای جسمانی می‌پردازند و [[عقل نظری]] [[فرصت]] پیدا می‌کند که با [[آزادی]] از [[اسارت]] [[شهوت]] و [[غضب]] به [[درک]] [[حقیقت]] بپردازد و خداگونه شود<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.</ref>. [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] بیشتر به [[عدالت فردی]] نظر داشتند تا به [[عدالت اجتماعی]]، زیرا تحقق [[عدالت اجتماعی]] در گرو [[عدالت فردی]] است<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.</ref>.
*به تعبیر[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} [[عدالت]]، هرچیز را در [[جایگاه]] خودش قرار می‌دهد {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹</ref>. رعایت [[عدالت]]، در [[جامعه]] [[تعادل]] و [[امید]] و خلاقیّت می‌آفریند و ریشۀ [[فساد]] را [[قطع]] می‌کند. [[خداوند]] به [[عدالت]] [[فرمان]] داده است، آن [[حضرت]] هم به [[فرمان خدا]]، مجری [[قاطع]] عدل در [[جامعه]] بود و [[قضات]] و ولات را به عدل [[دستور]] می‌داد و [[مردم]] را به [[گردن نهادن]] به [[عدالت]] فرامی‌خواند و [[عدالت]] را [[میزان]] و ترازوی [[الهی]] در میان [[مردم]] می‌دانست: {{متن حدیث|إِنَّ الْعَدْلَ مِيزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِي وَضَعَهُ فِي الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِي مِيزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِي سُلْطَانِه}}<ref>غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸</ref>، نیز آن [[حضرت]]، [[عدالت]] را در رأس [[دینداری]] و [[ایمان]] و [[نیکی]] دانسته، می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِيمَان‏}}<ref>میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱</ref>. نقطه مقابل آن، [[استبداد]]، [[حق‌کشی]]، [[تبعیض]] و خودکامگی و تن ندادن به [[انصاف]] و [[حق]] است که ریشه در [[غرور]] و [[خودپسندی]] و [[تکبّر]] دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر [[انسان]] می‌کند.
*در کلمات [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، تعابیر و توصیف‌های گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است و آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] می‌داند: {{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}<ref>غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> سرزمین‌ها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمی‌گردد. این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام]] [[پیامبر]]{{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] می‌ماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمی‌ماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>.
* [[عدالت]]، هم از [[صفات]] [[خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]] ### [[313]]### معتبر و شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] نیز تحقّق بخشد. [[عدالت]] به معنای ملکۀ [[نفسانی]] در [[انسان]]، نتیجۀ [[تهذیب نفس]] و پاکسازی قوۀ عملیه و ایجاد [[تعادل]] میان قوّۀ عاقله، عامله، شهویّه و غضبیّه است، یعنی [[انقیاد]] [[عقل]] عملی در برابر [[خرد]] و [[عقل]] نظری<ref>تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۸۳.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==

نسخهٔ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۰


این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی عدل

عدل یعنی قرار دادن هر چیز به جای خود و اعطای حق هرکسی به او آن‌طور که باید[۱]. به اعتبار نزدیک بودن معنی عدل به مساوات در آن مورد هم به کار می‌رود[۲]. عدالت، یعنی مساوات و انصاف و میانه‌روی و رعایت حد اعتدال و در هر امری حد وسط آن را عدالت می‌‌گویند[۳]. عدل از مفاهیم اخلاق اجتماعی است که نقطه مقابل ظلم است[۴]. غزالی هم عدل را به معنای اعطای حق به صاحب و کار عادلانه را خلاف ستمگری می‌داند و معتقد است عدالت قانونی اخلاقی و طبیعی است[۵]. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه مفهوم گسترده‌ای برای عدالت بیان فرموده است:

  1. قرار دادن هر چیزی در جای خود: «عدالت کارها را بدان‌جا می‌نهد که باید باشند»[۶].
  2. انصاف: در موارد متعددی حضرت انصاف را به معنای عدل به کار برده است؛ «عدالت یعنی انصاف»[۷].
  3. مساوات: در حقوق عمومی به معنای برابری و در حقوق شخصی به معنای تفاوت و تناسب حق‌هاست[۸].
  4. رعایت حقوق و رساندن حق به صاحب آن به تناسب مقدار آن[۹].
  5. اعتدال و میانه روی در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است[۱۰].[۱۱]

قلمرو عدل

اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که ارزش ذاتی داشته و عمومیت دارد، یعنی هیچ شرط و محدودیت زمانی و مکانی ندارد[۱۲]. گسترۀ عدالت، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد[۱۳]. عدل در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "حقوق خدا بر انسان"، "حقوق انسان بر انسان"، "حق انسان بر خودش" و حتی "حق اعضا و جوارح انسان بر او" هم می‌شود؛ در واقع مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است[۱۴]، همچنان که نقطه مقابل آن، ظلم به معنای کار بیجا و تعدی، همه رذایل را شامل می‌شود[۱۵].[۱۶] عدالت هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام، شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه تحقّق بخشد[۱۷].[۱۸] امام علی(ع) عدالت‌خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند. در آموزه‌های آن حضرت، عدالت، محکم‌ترین بنیاد و مایۀ سلامت و بهروزی مردمان است و هیچ چیز به اندازه عدالت و عدالت‌خواهی قدر و قیمت ندارد[۱۹]. بر همین اساس عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، نیز جایگاه مهمّی دارد[۲۰]، چنانچه فلسفه بعثت پیامبران و پیامبر برپایی قسط و عدل بوده است[۲۱].

عدالت در اندیشه دانشمندان

عدالت از ابتدای تاریخ تاکنون همواره مورد توجه مردم عادی و اندیشمندان بوده و هست[۲۲]. ارسطو عدالت را سه قسم کرده است: وظیفه مردم نسبت به خداوند، حقوق افراد نسبت به یکدیگر و حقوق انسان نسبت به پدران و گذشتگان[۲۳]. مرحوم نراقی بین عدالت شخصی و فردی تفکیک قائل شده و معتقد است: در عدالت شخصی فرد به دنبال برقراری عدالت میان قوای درونی خود است و در عدالت فردی انسان به دنبال دفع ظلم از خود و دیگران[۲۴]. اکثر اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی (تعادل قوای درونی) نظر داشته‌اند تا عدالت اجتماعی، ولی در قرون اخیر در مغرب زمین عدالت فردی چندان اهمیتی نداشته، بلکه "عدالت اجتماعی" بیشتر مورد نظر بوده است[۲۵]. در شریعت مقدس اسلام عدالت چهار نوع است: عدل تکوینی (آفرینش مخلوقات)، عدل تشریعی(رابطه خدا ومردم، مردم با خدا و مردم با مردمعدالت فردی و عدالت اجتماعی[۲۶].[۲۷]

عدل در قرآن

عدالت در قرآن هم ناظر به بُعد سلبی و هم ناظر به بُعد ایجابی است، یعنی هم نباید ستم و ظلم کرد و هم هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه برپایی قسط و عدل، فلسفه رسالت همه پیامبران و از اهداف اساسی دعوت پیامبران معرفی شده است[۲۸]: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲۹]. وظیفه پیامبر از طرف خداوند، قضاوت عادلانه اعلام شده است: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۳۰]. بخشی از آیات قرآن بیانگر جهان بینی بر محور عدالت هستند، از جمله: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۳۱] و در آیه دیگر می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ[۳۲]. دسته‌ای از آیات نیز دعوت به برپایی و تحقق عدالت می‌کنند مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۳۳].[۳۴]

عدل در نهج البلاغه

امام علی(ع) در نهج البلاغه عدالت را تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر می‌داند که در پرتو آن همه از سامانِ سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی برخوردار می‌شوند. به بیان امام(ع) عدالت تدبیرکننده‌ای فراگیر است. ایستادگی امام بر محور عدالت تا جایی بود که حاضر نبود در ازای همه عالم ذره‌ای بی‌عدالتی کند و پوست جوی را از مورچه‌ای به ظلم بگیرد[۳۵]. عدالت ملازمات و ضروریاتی دارد که بدون آنها محقق نمی‌شود؛ آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. آن حضرت هرگز در پی تحقق عدالت آزادی، اخلاق، حقوق و قانون را زیر پا نگذاشته، بلکه برای اجرای عدالت، آنها را به تمام معنا پاس داشته است[۳۶].[۳۷]

عدل در صحیفه سجادیه

امام سجاد(ع) توفیق گسترش عدل در عرصه‌های مختلف را از خداوند مسئلت می‌کنند، ولی تحقق عدالت فراگیر جهانی را که در آن ظلم و جور به دست فرزندشان، حضرت مهدی(ع) کاملاً نابود شود بیان می‌نماید. ایشان در جای جای صحیفه سجادیه به موضوع عدل پرداخته است که به چند نمونه از آنها اشاره می‎‌شود:

  1. «بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا به میانه‌روی بهره‌مند گردان (که در گفتار و کردار از حد تجاوز نکرده تقصیر ننمایم) و مرا از درست‌کاران و راهنمایان به خیر و نیکی، و از بندگان شایسته بگردان و رستگاری قیامت و رهایی از دوزخ را روزی‌ام فرما»[۳۸].
  2. «و آن (قرآن) را نوری قرار داده‌ای که ما با پیروی از آن از تاریکی‌های گمراهی و نادانی راه می‌یابیم، و شفا و بهبودی برای کسی که فهمیدن آن را از روی تصدیق و باور نمودن بخواهد؛ و برای شنیدنش خاموش گشته؛ و ترازوی عدل که زبانه‌اش از حق و درستی برنمی‌گردد؛ و نور هدایت و راهنمایی که حجت و دلیل آن از گواهان خاموش نمی‌شود و نشانه رهایی (از بدبختی‌ها) که هر کس قصد طریقه و روش آن را داشته باشد گمراه نمی‌گردد؛ و به هر که خود را به دست‌آویز عصمت و نگهداری آن بیاویزد مهالک و تباهی‌ها بر او دست نیابد»[۳۹].
  3. ایشان علت عدالت خداوند را قدرت بی‌انتهای خدا ذکر می‌داند و می‌فرمایند: «و به فراهم شدن اسباب کار و راهنمایی‌ات به راه حق کمکم نما؛ و بر قصد و آهنگ شایسته و گفتار پسندیده و کردار نیکو یاری‌ام کن؛ و بی‌آنکه خود قوت و نیرو به من بخشیده باشی مرا به نیرو و قوت خود وامگذار»[۴۰].[۴۱]

عدالت در اخلاق

در اخلاق نیز منظور از عدالت این است که بین قوۀ عقل و شهوت و غضب تعادل ایجاد شود[۴۲].[۴۳] هر نیرویی در مقام و مرتبه خود حفظ شود، مقامی را که سازمان آفرینش به او داده، از او نگیرند و بیش از آن هم به او ندهند، همان طور که در بیرون از وجود انسان، افرادی با برقراری عدالت مخالفت می‌کنند، در درون انسان هم نیروها مقاومت می‌کنند چون عدالت، آنها را محدود می‌کند. در صورتی که بین قوای نفسانی عدالت برقرار نشود شهوت و غضب بدون مدیریت عقل به فعالیت می‌پردازند و موجب تباهی انسان می‌شوند. و در صورتی که رابطه عادلانه برقرار شود، شهوت و غضب تحت فرمان عقل به تأمین نیازهای جسمانی می‌پردازند و عقل نظری فرصت پیدا می‌کند که با آزادی از اسارت شهوت و غضب به درک حقیقت بپردازد و خداگونه شود[۴۴]. اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی نظر داشتند تا به عدالت اجتماعی، زیرا تحقق عدالت اجتماعی در گرو عدالت فردی است[۴۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  2. راغب اصفهانی، المفردات، ماده عدل.
  3. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.
  4. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  5. فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
  6. «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
  7. «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامه‌های ۵۱ و ۵۹
  8. «فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامه‌های «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ»؛ ۲۷؛ «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه»؛ ۴۳ و «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ»؛ ۴۶
  9. «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶
  10. «عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵
  11. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  12. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  13. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
  14. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  15. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
  16. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
  17. نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
  18. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  19. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.
  20. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  21. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  22. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».
  23. ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.
  24. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
  25. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.
  26. حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
  27. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.
  28. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۶۶.
  29. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
  30. «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه 42.
  31. «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه 115.
  32. «خداوند همسنگ ذرّه‌ای ستم نمی‌ورزد» سوره نساء، آیه 40.
  33. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه 135.
  34. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  35. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.
  36. نهج البلاغه، خطبه‌های «أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی، وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا»؛ خطبه ۵۵؛ «وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»؛ خطبه ۹۲ و «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ ۲۱۶، کلام‌های ۱۲۶، ۲۰۶ و «وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»؛ ۲۲۴ و نامه‌های ۱؛ «و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها»؛ ۲۵؛ «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»؛ ۵۳ و ۵۴
  37. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.
  38. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
  39. «وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ، وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًی لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای چهل و دوم:
  40. «وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ‌، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ»؛ صحیفه سجادیه، دعای ششم:
  41. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۷۲.
  42. تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
  43. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  44. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
  45. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.