علم فعلی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
# [[پرونده:1103985.jpg|22px]] [[اصغر غلامی|غلامی، اصغر]]، [[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|'''آفاق علم امام در الکافی''']]
# [[پرونده:1103985.jpg|22px]] [[اصغر غلامی|غلامی، اصغر]]، [[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|'''آفاق علم امام در الکافی''']]
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
#[[پرونده:1100841.jpg|22px]] [[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|'''علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث علم معصوم است. "علم فعلی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم معصوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

علم فعلی عبارت است از اینکه علم، نزد شخص حاضر باشد، یعنی علم به اشیاء یا به تعبیر صحیح‌تر اشیاء و حقایق در پیش او حاضر هستند و او به همۀ اشیا آگاه است. در مقابلِ علم فعلی، علم شأنی قرار دارد؛ شأنی دانستن علم بدین معناست که انسان به برخی موضوعات علم ندارد؛ اما توان دریافت آنها را به شیوه‌های خاص خود دارد.

مقدمه

از علم فعلی با نام‌های دیگری مانند: علم حضوری، علم دائمی و علم احاطی نیز یاد شده است[۱]، یعنی همۀ اینها تعبیرات گوناگونی از علم فعلی هستند.

در زمینه معنای علم فعلی معصوم می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. فعلی به معنای علم تام در مقابل علم محدود؛ یعنی علم معصوم محدود به حد خاصی نیست و تمام علومی که برای غیر خداوند تصور می‌شود ـ «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» ـ را می‌داند، مگر علومی که مختص خداوند است که از آن به علم مستأثر یاد می‌شود.
  2. فعلی به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی؛ تام بودن علم معصوم یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات می‌داند و علمی که مجمل باشد ندارد.
  3. علم فعلی در برابر علم شأنی، به معنای این است که معصوم به تمام علوم دسترسی دارد و از آنها بالفعل آگاه است، در برابر کسانی که می‌‌گویند هر گاه معصوم اراده کند و بخواهد از علمی آگاه می‌شود.

معناشناسی علم فعلی و شانی

در برخی از کلمات فقها در مورد علم امامان(ع) از تعبیر علم حضوری و فعلی استفاده شده است، بالفعل بودن در اینجا به معنی حاضر بودن است و این حاضر بودن در قبال حصولی بودن نیست بلکه در قبال شأنی بودن علم امام است. یعنی علم به اشیاء یا به تعبیر صحیح‌تر، اشیاء و حقایق در پیش امام حاضر هستند و امام به همه اشیا به حسب مقام نورانیت خود آگاه است. مقصود از کیفیت علم حضوری امام، احاطه علم او به معلومات به نحو علیت و معلولیت نیست، به خاطر اینکه چنین علمی ‌ضرورتاً از خصائص خدای تعالی و ذات واجب الوجود است که هیچ ممکن الوجودی در آن شریک نیست؛ بلکه مقصود از علم حضوری امام، انکشاف معلومات برای او به صورت فعلی است. به عبارتی دیگر مراد از علم حضوری انبیا و امامان(ع) علم باطنیِ فطریِ لدنیِ موهوبی از جانب خداوند عالم است، با وحی مع‌الواسطه یا بلاواسطه یا الهام و یا هر اسبابی که اختصاص به انبیا و اوصیا آنها دارد. علم حضوری یک ملکه است و کمالی است که در وجود فرد شکل می‌گیرد و هرگز غفلتی از آن وجود ندارد و علوم امامان این‌گونه است. از علم فعلی به علم حضوری و احاطی یا دائمی نیز تعبیر شده است. در این صورت تفاوت علم امام با علم خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است[۲].

در مقابلِ علم فعلی، علم شأنی قرار دارد؛ شأنی دانستن علم امام بدین معناست که امام به برخی موضوعات علم ندارد؛ اما توان دریافت آنها را به شیوه‌های خاص خود دارد یعنی آنان هر وقت بخواهند و اراده کنند می‌دانند و خداوند آنان را آگاه می‌کند و اگر نخواهند نمی‌دانند. به عبارتی دیگر ارادۀ امام علت تامه برای علم است که اگر اراده کند و بخواهد علم پیدا می‌‌کند.

بسیاری از اندیشمندان و محققین، از علم غیب فعلی و مطلق پیامبران و امامان(ع) جانبداری می‌کنند و بر این باورند که بندگان برگزیدۀ الهی همواره از همۀ امور مربوط به حال و گذشته و آینده آگاهند و چیزی از رویدادهای جهان بر آنان پوشیده نمی‌ماند[۳].

دیدگاه علما دربارۀ علم فعلی

برخی از علما به چنین تعریفی از علم فعلی و اشائی اشاره کرده‌اند، مانند:

  1. سید عبدالحسین لاری علم امام را حضوری می‌داند و مراد او از حضوری بودن علم امام، فعلی بودن علم او در مقابل ارادی و شأنی بودن آن است. ایشان خود این گونه می‌گوید: مراد از علم حضوری او (امام) آشکار شدن معلومات نزد او به طور بالفعل است، در مقابل علم شأنی، بالقوه و به هنگام اراده که از آن این گونه تعبیر می‌شود: "اگر بخواهد که بداند، می‌داند[۴].[۵]
  2. مرحوم مظفر علم امام را حضوری معرفی می‌‌کند و در سراسر کتاب خود تلاش می‌کند ضرورت حضوری بودن علم امام را با دلایل عقلی و نقلی اثبات کرده به شبهات آن پاسخ دهد[۶].[۷]
  3. آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی از احاطۀ علمی امام بر ملکوت موجودات سخن گفته است که نتیجه آن حضوری بودن علم امام است[۸].[۹]
  4. علامۀ طباطبایی معتقد است علم امام حضوری یا ارادی است: علم امام علمی است که از طرف خداوند سبحان اعطا می‌شود و از طریق الهام یا سخن گفتن از آسمان یا آموزش به رسول(ص) یا اسباب دیگر افاضه می‌شود. این علم مختص امام است و مخلوقات دیگر بهره‌ای از آن ندارند[۱۰].[۱۱]
  5. ایشان در جای دیگری می‌‌نویسند: "از راه عقل: براهینی است که به موجب آنها امام به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود، به هر سوی توجه کند برای وی حقایق روشن است"[۱۲].[۱۳]
  6. سید زین العابدین طباطبایی ابرقویی با تکیه به قاعدۀ «قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم»[۱۴] اعتقاد دارد که ائمه: به جمیع امور از گذشته و آینده آگاهند. به اعتقاد او، تمام ما سوی در نزد امام مشهود است و نزد او چیزی غایب نیست[۱۵].[۱۶]
  7. شهید قاضی طباطبایی در مقدمه ایی بر رسالۀ علم امام از علامۀ طباطبایی چنین نوشته است: مراد (...) فعلیت علم امام است نه به نحو شأنی؛ زیرا شأنیت نسبت به تمامی موجودات یکسان است و اختصاص به امام ندارد[۱۷].
  8. مؤلف کتاب نخبة الکلام می‌‌نویسد: علم امام حضوری است به این معنی که همه چیز را می‌داند و پیش او حاضر است و محیط است به تمام عوالم وجود[۱۸].[۱۹]

ادله فعلی بودن علم امام

کسانی که علم امام را فعلی و حضوری دانسته‌اند به دلایل عقلی و نقلی استدلال کرده‌اند:

  1. اگر علم امام ارادی باشد، اراده، فرع بر علمِ به مراد است و مرتبۀ آن متأخر از مرتبۀ علم و تابع علم خواهد بود؛ زیرا شخص مرید بایستی قبل از اراده، عالم به مراد باشد تا با اراده، مراد را احضار کند. اگر جاهل به مراد باشد، چگونه ممکن است جاهل به شیئ، عالمِ به آن شیئ شود؟
  2. امام باید افضل اهل زمانش باشد، در صورتی که اگر از همۀ اشیا در تمام زمان‌ها باخبر نباشد، لازم می‌آید که مساوی یا پایین‌تر از برخی افرادی باشد که چیزی را بالفعل می‌داند، ولی امام از آن بی‌خبر است و این خلاف فرض و نقض غرض است[۲۰].
  3. اصل در علم، فعلی بودن است و ارادی بودن مجاز است.
  4. آیات و روایاتی که علم غیب را برای اهل بیت(ع) اثبات می‌کنند مطلق هستند و قید ارادی بودن ندارند.
  5. همچنین روایاتی وجود دارد که بیانگر احاطۀ امام بر دنیاست و این با فعلی بودن علم آنان سازگاری دارد، مانند:
    1. روایت سماعة بن مهران از امام صادق(ع) که فرمودند: "دنیا برای امام تمثل پیدا می‌کند مثل نصف یک گردو (گردوی شکافته) که چیزی از آن، از او پنهان نیست"[۲۱]، یعنی امام به کل دنیا احاطه دارد[۲۲].
    2. و یا اینکه از امام صادق(ع) روایت شده است: "رسول خدا(ص) مرا متولد کرد (من فرزند او هستم) در حالی که به کتاب خدا عالم هستم و در آن ابتداء آفرینش و آنچه موجود می‌شود تا روز قیامت، در آن هست و خبر آسمان و خبر زمین و خبر بهشت و خبر جهنم و خبر آنچه بود و هست، در آن است، این امور را آن چنان که به کف دستم نگاه می‌کنم، می‌دانم؛ زیرا خداوند می‌فرماید: در قرآن بیان هر چیزی وجود دارد"[۲۳].[۲۴]
    3. ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند: «أَیُّ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ وَ إِلَی مَا یَصِیرُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ»[۲۵].[۲۶]

اینگونه روایات در مقام معرفی و شمارش علائم خاص امامت است؛ یعنی یکی از نشانه‌های امام را داشتن علم غیب معرفی می‌کند؛ پس نمی‌توان گفت مراد علم غیبی با قید و شرط است[۲۷].

البته باید توجه داشت این ادله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، مانند اینکه اصلِ فعلی بودن علم مورد پذیرش نیست زیرا چه بسا کسی به مسأله‌ایی عالم باشد اما حضور ذهن نداشته باشد. همچنین درست است که ادلۀ نقلیِ اثبات علم غیب برای اهل بیت(ع)، مطلق هستند، اما در مقابل آنها روایاتی نیز وجود دارد که مدلول آنها، اطلاق این ادله را مقید می‌سازد. که در جای خود به آن روایات اشاره شده است[۲۸]. روایاتی هم که بیانگر احاطۀ امام به جهان هستی است، این روایات گسترۀ علم امام به جزئیات و تفاصیل را نشان می‌دهد و منافاتی با ارادی بودن علم آنان ندارد، به این صورت که اگر امام اراده کند یعنی توجه و التفات پیدا کند می‌تواند به کل زمین احاطه پیدا کرده و چیزی از او پنهان نباشد. همان‌طور که انسان اگر به کف دست خود توجه کند تمام کف دست خود را می‌بیند[۲۹].

دائمی بودن علم امام و فعلی نبودن علم تفصیلی ایشان

در پاسخ به این سؤال باید دانست علم امام(ع) دائمی و همیشگی بوده و متصل به سرچشمۀ غیبی است و دائماً در حال افزایش است، در غیر این صورت موجب نقص می‌شود. توجه باشد مقام معصوم از همگان بالاتر و برتر است؛ لذا طبیعی است که جامعیت و سعۀ وجودیشان اقتضاء‌ نماید که بتوانند به راحتی در آنِ واحد به عوالم مختلف دسترسی داشته و تفصیلاً به همۀ آنها توجه نموده و همه را با هم داشته باشند و مسلماً در برخی حالات امامان(ع) این چنین هستند. منتها آیا این حالت برای ایشان همیشگی است یا نه؟ صریح آیات و روایات این است که این حالت برای معصومین همیشگی نیست، بلکه گاه به جهت تنزّل به عالم پائین به عوالم بالاتر توجه نمی‌کنند و گاه به جهت غرق شدن در عوالم توحیدی از توجه به عالم کثرت باز می‌مانند و لذا علوم ایشان به واسطۀ وحی یا الهام و امثال آن همیشه در حال افزایش است. در همین زمینه عمار ساباطی از امام صادق(ع) سؤال می‌‌پرسند که آیا علم غیب امام همیشگی است، حضرت پاسخ می‌‌دهند: «لاَ وَلَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ اَلشَّیْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِکَ»[۳۰]. مرحوم کراجکی می‌فرماید: "امامان(ع) در کمال دانش و عصمت هستند و خداوند تمام آنها را به ایشان تعلیم داده و به تمام اسرار آگاهند، اما نه به صورت مستمر و پیوسته، بلکه در مقاطعی ممکن است امری طبق مصلحت از ایشان پنهان بماند"[۳۱]. یعنی علم غیب ایشان ذاتی و استقلالی نیست بلکه ارادی بوده و احتیاج به افاضۀ خداوند دارند[۳۲].

روایاتی دربارۀ دائمی بودن علم امام

در این رابطه روایاتی وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. امام صادق(ع) می‌‌فرمایند: "اگر بر دانش ما افزوده نمی‌شد بی‌علم می‌ماندیم"[۳۳].
  2. در روایتی دیگر مفضل بن عمر می‌‌گوید: روزی امام صادق(ع) به من فرمودند: "ما را هر شب جمعه شادی و سروری است! گفتم: خدایش افزایش دهد، آن شادی چیست؟ فرمودند: هر شب جمعه روح پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) تا عرش بالا می‌رود، و روح ما هم با روح آنان بالا می‌رود، و این ارواح به بدن‌های خود باز نگردند، مگر با معرفتی و علمی تازه و جدید، و اگر چنین نبود که علم ما تمام می‌شد"[۳۴]. با همین مضمون چندین روایت دیگر وجود دارد.
  3. در روایتی امام کاظم(ع) می‌‌فرمایند: "علم امام سه جنبه دارد: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به آینده و علوم حادث و جدید. اما علوم گذشته برای ما تفسیر شده است یعنی اخبار گذشته را پیامبر(ص) برای ما توضیح داده است، اما علوم آینده در جامع و مصحفی نوشته شده که نزد ماست، اما علوم حادث و نو ظهور، نتیجه الهام حق بر دل امام و ابلاغ به گوش اوست. برترین نوع علم ما همین نوع است"[۳۵].[۳۶]
  4. همچنین روایاتی وجود دارد با عنوان «إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا»[۳۷]، معنای این روایات آن است که امامان(ع) مقامی دارند که علم به هرچه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند. به عبارت دیگر هرگاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار بگیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم می‌کند. امام صادق(ع) می‌‌فرمایند: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک»[۳۸]، همچنین می‌‌فرمایند: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ أُعْلِم»[۳۹]. به عبارتی دیگر علم غیب ایشان ممکن است بالفعل نباشد اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم می‌دهد و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می‌گیرد[۴۰].
  5. در روایتی دیگر ابن مغیره می‌‌گوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابوالحسن(ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم، مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید؟ امام فرمودند: «سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌ دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم. مطالبی‌ که می‌‏گوییم از رسول خداست» این قبیل اخبار دلالت می‌‏کند که امام به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری‌ بتواند با جهان غیب ارتباط پیدا کند و حقایقی‌ را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام می‌‏تواند در موارد لازم و ضروری‌ با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی‌ ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید[۴۱].

نتیجه گیری

خلاصۀ سخن آنکه، حتی اگر از امامان(ع) بیانات و شواهدی بر فعلی بودن علمشان به دست ما نرسیده بود، دلالت عقل بر آن کافی و واضح بود؛ زیرا عقل چنین می‌یابد که بر خداوند سبحان لازم است حجتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیان‌گر نظام الهی باشد و آن حجت باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که در معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقص‌ها به دور باشد تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد[۴۲].

شأنی یا فعلی بودن

مراد از شأنی یا فعلی بودن علوم برگزیدگان خداوند پاسخ به این پرسش است که آیا آنان توان و شأنیت آگاهی به علوم ویژه و گسترده‌ای را داشتند با آنکه این علوم، بالفعل نزد آنان بوده است؟ آیا علوم آنان در قلمروهای مختلف، بالفعل بوده یا آنکه برخی از آن به طور بالفعل نزد ایشان حاضر نبوده است؛ اما توان آن را داشتند که از شیوه‌های مختلف مانند الهام، دریافت از روح القدس و تعقل، این علوم را کسب کنند؟

توجه داریم که تعبیر علم شأنی، با نوعی تسامح همراه است و در واقع، علمی در کار نیست؛ بلکه استعداد و قابلیت کسب آن علم وجود دارد. همانند فقیه با دانشمندی که پس از سال‌ها تحصیل و تلاش، از استعداد و توانی علمی برخوردار شده است؛ به گونه‌ای که اگر مسئله جدیدی را از او بپرسند، می‌تواند با تکیه به توان علمی خویش، پاسخ آن را از اندوخته‌های پیشین خود یا از طریق مطالعه و تحقیق به دست آورد؛ اما افراد عادی که چنین توانایی را ندارند با استعدادشان از فعلیت دور است، باید سالها تلاش کنند تا بتوانند پاسخ گوی آن پرسش‌ها باشند با توجه به این نکته، تفاوت مردم عادی و دانشمندان در علوم شأنی آن است که شأنی و بالقوه بودن دانش آنان، برخلاف دیگر مردم - که آنان نیز توان فراگیری آن دانش را دارند - به فعلیت بسیار نزدیک است؛ اما در افراد عادی، با آنکه استعداد تخصص در یک رشته و علم به مباحث پیچیده آن وجود دارد، این توان از فعلیت آن فاصله زیادی دارد. از همین روی است که در عرف، به متخصصی که به آسانی می‌تواند پاسخ پرسشی را از اندوخته‌های ذهنی خود یا از کتاب‌ها و منابع آن موضوع، استنباط و استخراج کند، عالم به آن دانش گفته می‌شود.

جای تردید نیست که پیامبران علوم بسیاری را از طریق وحی و دیگر شیوه‌های یادشده دریافت کرده‌اند و این علوم بالفعل نزد آنان وجود داشته است. بنابراین در بالفعل بودن بخشی از علوم آنان تردید نیست؛ چنان که بخشی از علوم ما نیز بالفعل است؛ مثلا نام، آدرس، شماره تلفن و برخی دیگر از مشخصات خود و برخی از نزدیکانمان را بالفعل در حافظه داریم و نیازی نیست که برای آگاهی از آنها این دانش‌ها را کسب کنیم. بحث در این است که آیا همه علوم آنان بالفعل بوده‌اند یا بخشی از آن نیز شأنی بوده است؛ بدین معنا که آنان بالفعل به این امور آگاهی نداشتند، اما به دلیل ارتباط وحیانی با خداوند و بهره‌مندی از دیگر شیوه‌های مخصوص دریافت علم، هر مسئله تازه‌ای که برای آنان رخ می‌داد، دانش آن را به زودی دریافت می‌کردند. چنین دانشی را علم شأنی می‌نامیم.

به نظر می‌رسد بحث فعلی یا شأنی بودن علوم برگزیدگان خداوند، به نتایج بحث پیشین، یعنی تام یا افزایش پذیر بودن علوم آنان وابسته است؛ هر چند از جهتی این دو بحث مستقل‌اند. در یکی تمامیت یا افزایش پذیری علوم آنان، و در دیگری فعلی یا شأنی بودن دانش آنان محل بحث است؛ اما نتایج بحث گذشته، بر این بحث تأثیر گذار است؛ زیرا اگر علوم آنان را افزایش پذیر بدانیم، دانش ایشان قبل از افزایش، شأنی خواهد بود؛ چون در این فرض، هنوز علمی را کسب نکرده‌اند، هر چند توان کسب آن را دارند؛ اما پس از آنکه به شیوه‌های یاد شده آن علوم را به دست آوردند، علوم آنان فعلی خواهد بود. بنابراین در صورتی که علم برگزیدگان خداوند را افزایش پذیر بدانیم، شأنی بودن علوم ایشان نیز اثبات می‌شود. البته چنان که اشاره شد، علوم آنان پیش از تحصیل آن دانش، شأنی، و پس از آن فعلی خواهد بود.[۴۳]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام
  2. واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل
  3. مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن
  4. هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمی امامیه
  5. زرین‌جویی، عین‌الله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی
  6. رستمی، محمد زمان، آل‌بویه، طاهره، علم امام
  7. نجفی لاری، سید عبدالحسین، آگاهی‌های آسمانی
  8. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
  9. رضایی، محمد جعفر، کرباسی‌زاده، علی، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان
  10. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
  11. رهبری، حسن، بازاندیشی در علم امام
  12. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم
  13. تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی
  14. مولوی، محمد، نیاز جهان به امام زمان
  15. سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه
  16. سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه
  17. امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت
  18. رفیعی، ناصر، علم غیب ائمه
  19. غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی
  20. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی
  21. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی

پانویس

  1. ر.ک: واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  2. ر.ک: هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمی امامیه؛ رضایی، محمد جعفر، کرباسی‌زاده، علی، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر، ش ۶۹، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ زرین‌جویی، عین‌الله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی، ص۶۲ ـ ۶۵؛ نجفی لاری، سید عبدالحسین، آگاهی‌های آسمانی، ص۳۵؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸؛ رستمی، محمد زمان، آل‌بویه، طاهره، علم امام، ص۱۲۳؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  3. ر.ک: موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸؛ رستمی، محمد زمان، آل‌بویه، طاهره، علم امام، ص۱۲۳.
  4. سید عبدالحسین لاری، المعارف السلمانیة، ص۲۰.
  5. ر.ک: هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمی امامیه؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸.
  6. مظفر، محمد حسین علم الإمام، ص۲۴.
  7. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۱۴۷ ـ ۱۵۰.
  8. امام‌شناسی، ج ۱، ص۲۴۱.
  9. ر.ک: هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمی امامیه.
  10. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۸، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷.
  11. ر.ک: سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۹.
  12. طباطبایی، سید محمد حسین، بحثی کوتاه دربارۀ علم امام، ص۲۵.
  13. ر. ک: سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۱۴۷ ـ ۱۵۰.
  14. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص۶۱۴.
  15. ولایة المتقین، ص۱۴۳.
  16. ر.ک: رضایی، محمد جعفر، کرباسی‌زاده، علی، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر، ش ۶۹، ص۱۳۲ و ۱۳۳.
  17. طباطبایی، سید محمد حسین، رسالۀ علم امام، ص۸.
  18. نخبة الاکلام فی معرفه الامام، ص۳۶.
  19. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
  20. ر.ک: واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  21. «إِنَّ الدُّنْیَا لَتَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِی مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ فَلَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِنْهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِنَّهُ لَیَتَنَاوَلُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا کَمَا یَتَنَاوَلُ أَحَدُکُمْ مِنْ فَوْقِ مَائِدَتِهِ مَا یَشَاء»؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۱۷.
  22. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
  23. «قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ صوَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلَی کَفِّی إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۶۱، ح ۸.
  24. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۲۵۶.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  26. ر.ک: رهبری، حسن، بازاندیشی در علم امام، ص۵۱.
  27. ر.ک: لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ش ۴۸.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  29. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
  30. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  31. کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.
  32. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹۵ ـ ۲۹۸؛ مولوی، محمد، نیاز جهان به امام زمان، ص۱۹؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۱۴۷ ـ ۱۵۰؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۴۶۲؛ رفیعی، ناصر، علم غیب ائمه، ص۱۷ و ۱۸.
  33. «... و لو لا ذلک لأنفدنا»؛ قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، کنزالدقائق، ج ۸، ص۳۵۷.
  34. «إِنَّ لَنَا فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَکَ اللَّهُ وَ مَا ذَاکَ قَالَ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَی رَسُولُ اللَّهِ صالْعَرْشَ وَ وَافَی الْأَئِمَّةُ(ع)مَعَهُ وَ وَافَیْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَی أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَنْفَدْنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص۳۷۳.
  35. «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع)عَنْ مَبْلَغِ عِلْمِهِمْ فَقَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا ثَلَاثُ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ فَأَمَّا الْمَاضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا»؛ الکافی، ج ۱، ص۳۱۹.
  36. ر.ک: مولوی، محمد، نیاز جهان به امام زمان، ص۱۹.
  37. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  38. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  39. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  40. ر.ک: غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی؛ رفیعی، ناصر، علم غیب ائمه، ص۱۷ و ۱۸.
  41. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹۵ ـ ۲۹۸.
  42. ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۱۰۸ ـ ۱۱۳.
  43. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۱۳۸.