نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
شوشتری مینویسد: بعید است کسی که از اصحاب امام حسن (ع) بوده است از اصحاب امام صادق (ع) نیز باشد، ولی احتمال دارد[۷]. مامقانی نیز مینویسد: در نسخه تصحیح شده، شیخ طوسیاشعث بن سور را از اصحاب امام صادق (ع) برشمرده است. پس اینها دو نفر هستند و فاصله زیادی بین امام حسن و امام صادق (ع) وجود دارد. امام حسن (ع) در سال ۴۹ ق و امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ ق از دنیا رفتهاند و فاصله بین آنها ۹۹ سال است؛ اگر به همین مقدار عمر روای را اضافه کنیم و حداقل بیست سال در نظر بگیریم، عمر او در حدود ۱۲۰ سال میشود، در حالی که چنین عمری برایش نقل نشده است. البته ممکن است او اوائل امامت امام صادق (ع) را درک کرده باشد؛ یعنی سال ۱۱۶ یا ۱۱۷ ق که در این صورت سن او بالای هشتاد سال خواهد بود، ولی بعید است این دو، یک نفر باشند؛ زیرا وی از امام حسن (ع) روایتنقل کرده، ولی از امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) نقل نکرده است و فقط از امام صادق (ع) روایتنقل کرده و خدا به حقایق امور آگاه است[۸].
شارح تنقیح المقال (محی الدین مامقانی) مینویسد: دو نفر بودن این افراد، از نظر من قطعی است؛ زیرا همان طور که مصنف اشاره کرد، او، هم باید عمر طولانی داشته باشد و هم باید از اصحاب امام حسن (ع) شمرده شود، اما او از اصحاب امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) شمرده نشده، بلکه از اصحاب امام صادق (ع) شمرده شده است و این، امر بعیدی است. در هر حال، من در اینکه اینها دو نفر هستند، شکی ندارم و شیخ نیز به دو نفر بودن ایشان اشاره کرده است، زیرا برای اشعثی که از اصحاب امام حسن (ع) شمرده شده، لقب و کنیهای بیان نکرده است، ولی از اشعثی که از اصحاب امام صادق (ع) شمرده شده، با عنوان کوفی و بنی ثقیف نام برده است. قرینه دیگر برای یکی نبودن این دو آن است که در تهذیب التهذیب سال وفات او ۱۳۶ ق نقل شده است؛ پس اگر او از اصحاب امام حسن (ع) باشد باید از معمرین شمرده شده باشد، در حالی که کسی وی را از معمرین نشمرده است[۹][۱۰].
ابو مخنف میگوید: اشعث بن سوار به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران برایم نقل کرد که ایشان میگفتند: امام حسن (ع) در بامداد آن شبی که امیر المؤمنین (ع) در آن از دنیا رفت، خطبه خواند، و حمد و ثنای خدای را به جای آورد و بر رسول خدادرود فرستاده و آنگاه فرمود: "به حقیقت، در این شب مردی از دنیا رفت که پیشینیان در کردار بر او پیشی جستند، و آیندگان نیز در کردار به او نمیرسند. همانا او خدا همراه رسول خدا (ص)، جهاد و با جان خویش از آن حضرتدفاع کرد، و رسول خدا (ص) او را با پرچم خود به جنگها میفرستاد و جبرئیل و میکائیل او را در میان میگرفتند؛ جبرئیل از سمت راستش، و میکائیل از سمت چپ او، و باز نمیگشت تا به دست توانای او مسلمانان در جنگپیروز شوند و در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم(س) در آن شب به آسمان بالا رفت، و یوشع بن نونوصیحضرت موسی (ع) در آن شب از دنیا رفت، و هیچ درهم و دیناری از خود به جای نگذاشت جز هفتصد درهم که آن هم از بهرهای بود که از بیت المال داشت و زیاد آمده بود و میخواست با آن پول برای خانواده خود خآدمی بخرد". این سخن را فرمود و سپس گریه گلویش را گرفت و گریست و مردم نیز با آن حضرت گریستند؛ آنگاه فرمود: "منم فرزندبشیر؛ منم فرزند نذیر (ترساننده از جهنم)؛ منم فرزند آن کس که به اذن پروردگارمردم را به سوی او میخواند؛ منم پسر چراغ تابناک (هدایت)؛ من از خاندانی هستم که خدای تعالیپلیدی را از ایشان دور کرده و به خوبی پاکیزهشان فرموده است؛ من از آن خاندانی هستم که خداونددوستی ایشان را در کتاب خویش (قرآن) واجب دانسته و فرموده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۱۳] میافزاییم. پس، نیکی، دوستی ما خاندان است" و سپس نشست.
واحدی مینویسد: اشعث بن سواد به نقل از عکرمه، که از ابن عباسنقل کرده است، میگوید: قول خداوند تبارک و تعالی که میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۹].
همچنین اشعث بن سوار میگوید: وقتی ابوقیس که یکی از انصار و مردی صالح بود، در گذشت، پسرش، قیس از همسرش خواستگاری کرد؛ وی گفت: "من تو را فرزند خویش میشمارم و تو در میان قوم خود مردی صالح هستی؛ من به نزد پیامبر گرامی (ص) میروم و در این باره میپرسم" سپس نزد پیامبر (ص) رفت و ماجرا را شرح داد؛ پیامبر (ص) فرمود: "به خانهات بازگرد" و این آیه نازل شد. ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾[۲۱]. برخی گفتهاند: منظور این است که با زنانی که پدرانتان با آنها آمیزش کردهاند، ازدواج نکنید و بر شما حرام است آنچه که مردمجاهلیت انجام میدادند و با همسرپدرازدواج میکردند [۲۲].
اشعث بن سوار، از عدی بن ثابت نیز خبری نقل کرده و گفته است: ابن ثابت گوید: روزی زنی از انصار نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا! من در خانه خود در حالتی هستم که نمیخواهم کسی مرا ببیند، گرچه آن شخص پدر و یا فرزندم باشد؛ گاهی پدرم یا یکی از نزدیکان بدون اجازه به خانه من وارد میشوند، در صورتی که من بر آن حالت هستم؛ من باید چه کنم؟ پس این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۲۳][۲۴][۲۵].
اشعث بن سوار کوفی که معتبر اما ضعیفترین ایشان است[۲۸]. ابن عماد حنبلی، اشعث بن سوار را کوفی و ضعیف میداند [۲۹]. نووی نیز مینویسد: اکثر علما وی را ضعیف و بعضی از ایشان وی را ثقه میشمارند[۳۰]. ابن حزم هم مینویسد: اشعث بن سوار ضعیف است[۳۱]. ابن حجر پس از نقل روایتی مینویسد: اشعث بن سوار در اسناد حدیث قرار دارد و او ضعیف است [۳۲].
شوکانی نیز پس از نقلحدیثی، نفرات بیان کننده حدیث را ثقه میشمارد اما هنگامی که به نام اشعث میرسد، مینویسد: ففيه مقال[۳۳]. هیثمی به نقل از طبرانی مینویسد: وی در کتاب الاوسط خود از اشعث بن سوار روایتی نقل میکند و وی را ضعیف میشمارد[۳۴]. در حالی که قبل آن به از نقل از طبرانی مینویسد: ابن معین او را ثقه میداند ولی در احتجاج به وی اختلاف وجود دارد[۳۵]. مبارکفوری گرچه در سلسله روایتی نام اشعث را میآورد اما وی را ضعیف میشمارد[۳۶] و از اشعث با عنوانهایی مثل نجار، افرق، اثرم و صاحب تابوتها و قاضیاهواز یاد میکند و در ادامه، وی را ضعیف میشمارد[۳۷]. نسائی مینویسد: اشعث بن سوار ضعیف است و نمیتوان به حدیثش احتجاج کرد[۳۸]. احمد بن حنبل نیز از اشعث بن سوار با عنوانهای نجار و افرق یاد میکند[۳۹]. سمعانی از اشعث بن سوار با عنوان التّابوتی یاد میکند و آن را نسبت مشهور اشعث بن سوار کوفی میداند. وی عنواهای اثرم مولی ثقیف، ساجی، تابوتی، نجار، افرق و نقاش را نیز برای اشعث بر میشمارد و مینویسد: یحیی بن معین میگوید: اشعث بن سوار کوفی، ضعیف محسوب میشود و ابوزرعه میگوید: هو لين[۴۰][۴۱].
در ادامه چند نمونه از روایاتی را که اشعث نقل کرده است، میآوریم تا شاید دلایلضعف او مشخص شود:
چند نفر و همچنین اشعث بن سوار از شعبی و او از عمویش، قیس بن عبدنقل کردهاند: روزی در مسجد نشسته بودیم و عبدالله بن مسعود با ما بود؛ پس یک اعرابی آمد و گفت: "آیا عبدالله در میان شماست؟" ابن مسعود گفت: "آری، من عبدالله هستم؛ حاجت تو چیست؟" گفت: "ای عبدالله! آیا پیامبرتان به شما خبر داده است که در میان شما چند خلیفه خواهد بود؟ او گفت: "از من چیزی را پرسیدی که از زمان آمدن من به عراق کسی آن را از من نپرسیده است؛ آری؛ دوازده نفر، به تعداد نقبای بنیاسرائیل"[۵۷].
اشعث بن سوار به نقل از احنف بن قیس به نقل از ابوذر غفاری گفته است: یک روز در مسجد با برخی از اصحابقبا نزد رسول خدا (ص) بودیم؛ پس ایشان فرموند: "ای گروه اصحاب من! اکنون از این در، مردی به نزد شما وارد میشود که امیرمؤمنان و اماممسلمانان است"؛ پس همه به آن در نگاه کردند و من هم نگاه کردم و دیدم که علی بن ابی طالب نمودار شد؛ پس پیامبر برخاست و از او استقبال کرد و او را در آغوش کشید و میان دو چشمش را بوسید و او را پهلوی خود نشانید و به ما رو کرد و فرمود: "این علی، پس از من امام شماست؛ طاعتش طاعت من است و نافرمانیاش نافرمانی من و طاعت من طاعت خداست و نافرمانیام نافرمانی خدای عزوجل"[۶۰].
درباره تاریخوفات اشعث نیز قولهای فراوانی نقل شده که بیشتر درباره اشعث بن سوار است، مگر اینکه عمر اشعث بن سوار را طولانی فرض کنیم. عدهای نیز زمان مرگ وی را در زمان آغاز خلافتمنصور میدانند [۶۴]، عدهای هم سال ۱۳۶ ق[۶۵] و عدهای هم سال ۱۴۳ ق را سال مرگ او میدانند[۶۶][۶۷].
↑«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.
↑«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
↑«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید» سوره نساء، آیه ۲۲.
↑مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۴۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۳۵؛ أسدالغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۵.
↑«ای مؤمنان! به خانههایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
↑الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۸؛ عیون أخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۹؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۳۱۰؛ کفایة الاثر، خزار قمی، ص۲۷ (البته خزار قمی لفظ اشعث بن سواد را آورده است).