حدیث یوم‌الدار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث یوم‌الدار (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

به این حدیث، حدیث الدار و حدیث بدء الدعوة و حدیث العشیره هم گفته می‌شود و یکی از فضایل علی بن ابی طالب(ع) و دلایل امامت اوست[۱].

مقدمه

  • در اوایل بعثت پیامبر، وقتی آیۀ ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ[۲] نازل شد و آن حضرت مأمور گشت که خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند، در خانۀ خود یا خانۀ ابوطالب جلسه‌ای برگزار کرد و چهل نفر را دعوت فرمود و ضمن طعام دادن به آنان، دعوت خود را مطرح کرد و فرمود: هریک از شما که در ایمان آوردن پیشقدم شود و اسلام را بپذیرد، او برادرم، وصیّ، جانشین من و ولیّ مؤمنان است. از حاضران کسی پاسخ مثبت نداد. تنها علی(ع) بود که برخاست و ایمان و پذیرش خود را اعلام کرد. پیامبر نیز فرمود: این برادر من، وصیّ من و خلیفه من بین شماست: إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا، آن گروه خنده کنان و از روی استهزاء برخاستند و به ابوطالب می‌گفتند: تو را دستور داده که از پسرت اطاعت کنی![۳] این حدیث و نقل تاریخی با عبارت‌های گوناگون در منابع فراوان شیعی و عامّه نقل شده است. چون در خانۀ ابوطالب یا پیامبر بوده، به حدیث الدّار یا یوم الدّار شهرت یافته است. چون پس از نزول آیۀ انذار خویشاوندان بوده، به آن حدیث الإنذار هم می‌گویند. دعوت پیامبر تنها بر ایمان آوردن نبود، بلکه همکاری در دعوت دینی و پشتیبانی هم بود، چون فرمود: "أیّکم یوازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی..."[۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.
  2. سوره شعراء آیه ۲۱۴
  3. الغدیر، ج ۲ ص ۲۷۸ و ج ۹ ص ۹۳،۱۳۰،۲۱۸،۳۳۸، اعیان الشیعه، ج ۱ ص ۲۷۳، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱ ص ۱۴۵، کتاب یوم الدار، سیّد طالب الحسینی الرفاعی، دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰ ص ۲۷۰ و ج ۳ ص ۱۴۶، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۲ ص ۲۶
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.