نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خیبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
امیر المؤمنین(ع) را "فاتح خیبر" میدانند و این از افتخارات و فضایل اوست. خیبر، منطقهای یهودینشین و حاصلخیز در ۱۲۰ کیلومتری مدینه بود، با زمینهای زراعی، چشمههای جاری و هفت قلعۀ محکم که هزاران مرد جنگجو با خانواده در آن میزیستند و پیرو فرمانرئیس قلعۀ قموص بودند. نبردمسلمانان با یهودیان خیبرنشین در سال ششم یا هفتم اتفاق افتاد. سپاهاسلام قلعههای خیبر را محاصره کردند. در چند نوبت عملیات نظامی و ناکامی مسلمانان در گشودن قلعهها، پیامبر اکرم(ص) پرچم را به دست علی(ع) سپرد. علی(ع) شجاعانه حمله کرد و قلعۀ قموص را پس از بیست روز که در محاصره بود فتح نمود و مرحب خیبری را کشت و یهودیانتسلیم شدند و مصالحهنامهای میان آنان و مسلمانانامضا شد. خیبر امروز، فلاتی در ۱۲۰ کیلومتری شمال مدینه در وادی زیدیّه است و یک قلعۀ قدیمی و چشمههای آب و بیش از سههزار سکنه دارد.[۱] خیبرگشایی علی بن ابی طالب(ع)، بخصوص پس از جملۀ معروفی که پیامبر دربارۀ وی فرمود (فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و او حتما پیروز خواهد شد) از فضایل برجستۀ آن حضرت به شمار میآید: لأعطینّ الرّایة غدا رجلا یحبّه اللّه و رسوله و یحبّ اللّه و رسوله، کرّارا غیر فرّار، لا یرجع حتّی یفتح اللّه علی یدیه.[۲]حضرت، در سنگین قلعۀ خیبر را کند و از آن پلی برای عبور فاتحان قرار داد.[۳] تعبیر "فتح خیبر"، معمولا در مورد کارهای عظیم و دشوار به کار میرود. از امام علی(ع) به عنوان فاتح خیبر، خیبرگشا، خیبرگیر، خیبرستان هم یاد میشود[۴].
پس از صلح حدیبیه که پیامبر خدا بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن، از تجاوزات قریش مطمئن شد، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهی خیبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهای استوار و ناگشودنی، امکانات بسیارِ درون دژها، کینورزی یهودیان- که آنان را در جنگ علیه پیامبر (ص) استوارتر میساخت- و ...، نشاندهنده اهمیت ویژه این نبرد است.
علی (ع)، در این نبرد، جلوهای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این فتح عظیم، بیبدیل است؛ چرا که:
پس از گشوده شدن بسیاری از دژها[۵]، دو دژ "وطیح" و "سلالم" که از استوارترین دژها بودند و دو یورش مسلمانان را به فرماندهیابو بکر و عمر، ناکام گذارده بودند، با فرماندهیعلی (ع)- که تا آن زمان، بیمار بود و تواننبرد نداشت و در آن هنگامه، با دعای معجزهآسای پیامبر خدا از بستر بیماری برخاسته بود-، گشوده شدند و سپاه سرافراز اسلام، آن دژها را که فتحشان به خیال کسی نمیآمد، گشودند.
حارث، رزمآور مغروریهودی که نعرههایش به هنگام نبرد، لرزه بر اندامها میافکند، با ضربت سهمگین علی (ع) بر خاک افتاد و مرحَب، که کسی توان رویارویی با او را نداشت، با شمشیر وی، دو نیم گشت.
چون مسلمانان در گشودن دژهای یاد شده ناکام ماندند و نزدیک بود که رعب بر جانهای آنان چیره شود، پیامبر خدا، جمله شکوهمندِ "فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و حمله کنندهای پی در پی است، نه گریزنده" را درباره علی (ع) فرمود و بدین سان، بر دلهاامیدپیروزی نشاند.
امام (ع) درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده چهل مرد بر میآمد.
الإرشاد- به نقل از عبد الملک بن هشام و محمد بن اسحاق و دیگر راویان تاریخ-: پیامبر خدا، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها پرچم به دست امیر مؤمنان بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در جنگ ناتوانش کرد. مسلمانان در جلوی در و کنارههای دژهای یهودیان با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای جنگ، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس پیامبر خدا، ابو بکر را فرا خواند و به او فرمود: "پرچم را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از مهاجران کوشید و کاری از پیش نبرد و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را سرزنش میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، عمر پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا پیامبر (ص) فرمود: "این پرچم، به دست آن که بایست میبود، نبود. علی بن ابی طالب را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. حقپرچم را ادا میکند و نمیگریزد". دست علی بن ابیطالب (ع) را گرفتندو پیشایشان آوردند. پیامبر (ص) به او فرمود: "از چه ناراحتی، ای علی؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. پیامبر (ص) فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". علی (ع) چنانکرد و پیامبر (ص) برایشدعا کرد و با دستش از آب دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان علی (ع) گشوده شد و سرش آرام گرفت. و پیامبر (ص) در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و پرچم را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "پرچم را بگیر و آن را پیش ببر که جبرئیل (ع) همراه توست و یاری الهی در پیش رویت، و هراس در دلدشمنان افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من علی هستم" که إن شاء الله، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در حدیث آمده است که چون امیر مؤمنان گفت: "من علی بن ابی طالبم"، یکی از عالمانیهود گفت: سوگند به آنچه بر موسی نازل شد که شکست خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند[۶].
صحیح البخاری- به نقل از سهل بن سعد-: پیامبر خدا در جنگ خیبر فرمود: "فردا، این پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا با دستان او فتح میکند. او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند". لشکر، شب را در این گفتگو به سر بردند که [فردا] پرچم به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد پیامبر خدا آمدند و هر کس امید داشت که [پرچم] به او داده شود. پیامبر (ص) فرمود: "علی بن ابی طالب کجاست؟". گفته شد: ای پیامبر خدا! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون علی (ع) را آوردند،] پیامبر (ص) آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش دعا کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. پیامبر (ص) پرچم را به او سپرد. علی (ع) گفت: ای پیامبر خدا! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به نرمی و تأنی برو تا به جایگاه آنان برسی. سپس، آنان را به اسلام، دعوت کن و آنان را از حقخدا در آن آگاه کن که به خداسوگند، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو هدایت کند، برایت از شتران سرخ مو[۷] بهتر است"[۸].
الإرشاد: چون امیر مؤمنان، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی علی (ع) بستند. امیر مؤمنان به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود. افراد فراوانی در کنار خندق مانده و از آن، عبور نکرده بودند که امیر مؤمنان، درِ دژ را برداشت و بر خندق نهاد و آن را پلی ساخت تا مسلمانان از آن گذشتند و بر دژ، مسلط شدند و به غنیمتها دست یافتند. پس چون از دژها بازگشتند، امیر مؤمنان، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالیکه آن در را بیستیهودی [با کمک هم] میبستند[۹]. امام علی (ع): به خداسوگند، کندن درِ خیبر و ویرانسازی دژ یهود را با توان انسانی انجام ندادم؛ بلکه با قدرت الهی بود[۱۰][۱۱].
↑از نقلهای موجود در این زمینه چنین بر میآید که این سخن، از گزارش ابن اثیر در الکامل گرفته شدهاست و با دقت در نقلهای دیگر روشن میشود که قلعه فتح شده به دست امام علی (ع) از مجموعه قلعههای «نطاة» و نخستین قلعه فتح شده به دست مسلمانان بوده است. تحقیق بیشتر در این باره، در دانشنامه محمد رسول الله (ص) خواهد آمد، إن شاء الله. (م)