حذیفه بن یمان عبسی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

مأموریت سری و فداکاری حذیفه در جنگ خندق

  • در جنگ خندق مشرکان مکه با استمداد از قبایل هم پیمان اطراف مکه، سپاه عظیمی را تدارک دیده و برای یکسره کردن کار اسلام و نابودی مسلمانان، شهر مدینه را مورد هجوم قرار دادند، پیامبر اکرم (ص) و به توصیه سلمان فارسی دستور داد برای جلوگیری از ورود سپاه دشمن به داخل مدینه، خندق عظیمی جلو راه دشمن حفر کرده و راه تعرض آنها را مسدود کردند. به این ترتیب مهاجمان از دسترسی به مسلمانان و سیطره بر مدینه ناکام ماندند، اما مشرکین پس از کشته شدن عمرو بن عبدود به دست امیرالمؤمنین (ع) که ضربه هولناکی بر پیکر کفر و شرک وارد آمد، هم چنان شهر مدینه را در محاصره داشته و منتظر بودند تا روزنه‌ای به درون مواضع مسلمانان بگشایند و شهر را تسخیر کنند، مدت یک ماه محاصره به طول انجامید و هم مردم مدینه به تنگ آمدند و هم دشمنان خسته شده بودند. و به خاطر همین محاصره، مردم مدینه دچار سختی فراوان گشتند تا این که روزی رسول خدا (ص) از اصحاب خود خواست که یک نفر به میان لشکر دشمن نفوذ کند و از آنان خبری بیاورد، اما کسی حاضر نشد، حضرت علی (ع) هم (بر اثر جراحت سر از ضربه عمرو بن عدود) در بستری بیماری بود، لذا این ماموریت به حذیفه سپرده شد و او پذیرفت که دستور خدا (ص) را عملی سازد.
  • حذیفه می‌گوید: من مخفیانه به دون سپاه دشمن آمدم و در حال که توفان سختی می‌وزید و خیمه‌ها واژگون می‌شد و آتش در بیابان پراکنده می‌گردید و ظرف‌های غذا سرنگون می‌گشت. ناگهان شبح ابوسفیان را دیدم که بر مرکبش سوار بود و در میان تاریکی فریاد می‌زد: ای گروه قریش، هرکدام از شما دقت کند تا بغل دستی خود را بشناسد، مبادا بیگانه‌ای در میان ما رخنه کرده باشد. حذیفه گوید: من پیش‌ دستی کردم و پیش از آن‌که از من سوال شود، به کسی که کنارم بود، گفتم: تو کیستی؟ گفت: من فلانی هستم. ابوسفیان چون یقین کرد بیگانه‌ای در میان آنها نیست، به میان جمع آمد و گفت: ای گروه قریش! به خدا سوگند، این مکان محل توفق شما نیست. شترها و اسب‌های ما هلاک شدند، یهود بنی قرظه پیمان خود را با ما شکستند، این باد و توفان هم چیزی برای ما نگذاشت. این را گفت و با عجله سوار بر مرکب خود شد و به قدری عجله کرد که فراموش کرده بود دست‌های شترش راکه بسته بود، بازکند لذا مرتب بر بدن مرکبش تازینه می‌زد تا حیوان را به حرکت درآورد، اما چون بسته بود، حرکت نمی‌کرد.
  • در همین هنگام به نظرم رسید، خوب است تیری را به چله کمان بگذارم و حساب ابوسفیان را برسم و به هلاکتش رسانم، همین که خواستم این‌کار را انجام دهم، به یاد سخن پیامبر (ص) افتادم که فرموده بود: "کاری انجام نده، فقط خبری از لشکر دشمن بیاور". لذا از کشتن ابوسفیان منصرف شدم و به اردوگاه لشکر اسلام بازگشتم تا گزارش خود را به عرض پیامبر (ص) برسانم. رسول خدا ثل ددر حال نماز بود، همین که متوجه شد من بازگشته‌ام و سالمم؛ خوش‌حال شد و مرا در آغوش کشید و عبایش را روی من انداخت و سپس سجده شکر به جای آورد، بعد پرسید: چه خبر؟ من گزارش خود را برای او باز گفتم[۱۱]. وحضرت و کسانی که این خبر را شنیدند مسرور شدند و دانستند دشمن در حال کوچ و بازگشت به مکه است.
  • حذیفه در این مأموریت بسیار سخت و خطیر وظیفه خود را به بهترین وجه انجام داد و توانست پیامبر اسلام (ص) را با وضعیت دشمن آگاه سازد و دل آن حضرت را شاد گرداند.[۱۲]

حذیفه و خنثی شدن توطئه قتل پیامبر (ص)

حذیفه و آگاهی از وقایع و حوادث آینده

حذیفه والی مدائن[۲۱]

اعتقاد حذیفه به امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت پیامبر (ص)

حذیفه و بیان فضایل علی (ع) و اهل بیت (ص)

  1. اصبغ بن نباته می‌گوید: موقعی که زید بن صوحان در جنگ جمل مجروح شد و روی زمین افتاده بود و هنوز رمقی در بدن داشت. امیرمؤمنان (ع) بر بالین او آمد و فرمود: "ای زید، خدا تو را رحمت کند، تو را نشناختم جز این که خفیف المؤونه (کم هزینه) وکثیر المعونه (پربار) بودی". زید سرش را بلند کرد و با همان حال نزار و جان دادن گفت: ای امیرمؤمنان، خداوند تو را رحمت کند، به خدا سوگند تو را نشناختم جز این که به خدا عالم و به آیاتش آشنا و عارف بودی، به خدا قسم من از روی جهل و ناآگاهی در رکاب تو نجنگیدم بلکه از حذیفه شنیدم که می‌گفت: از رسول خدا (ص) شنیده‌ام که فرمود:علی (ع) امیر نیکوکاران و قاتل فاجران است، هر که وی را یاری کند، خدا یاریش کند و هر که خوارش گرداند، خدا او را خوار کند، آگاه باشید همانا حق باعلی است، آگاه باشید همانا حق با کسی است، که علی را پیروی کند، آگاه باشید به او متمایل باشید به هر سویی می‌رود، بروید[۲۷].
  2. ربیعة بن مالک سعدی می‌گوید: نزد حذیفة بن یمان رفتم و گفتم: ای ابا عبدالله (کنیه حذیفه، ابوعبدالله بوده است) مردم فضائل و مناقب حضرت علی (ع) را حدیث می‌کنند، ولی برخی از کسانی که ادعای بصیرت دارند به آنان می‌گویند: شما در ستایش این مرد (علی) زیاده روی می‌کنید! حال آیا تو حدیثی در فضایل علی (ع) برای من نقل می‌کنی که آن را برای مردم نقل کنم؟ حذیفه گفت: ای ربیعه، چه چیزی را درباره علی (ع) از من می‌پرسی و من برای تو چه چیزی را بگویم؟ سوگند به خدایی که جان حذیفه در دست قدرت اوست، اگر همه اعمال امت محمد (ص) از روزی که آن حضرت برانگیخته شده است تا همین امروز در یک کفه ترازو قرار دهند و یکی از اعمال علی غلا را در کفه دیگر قرار دهند، یک عمل علی بر همه اعمال آنان برتری خواهد داشت.[۲۸]. ربیعه با شنیدن این حدیث چنین گفت: این دیگر مدح و ستایشی غیر قابل تحمل است و من آن را زیاده روی می‌پندارم! حذیفه گفت: یالکع، ای بدبخت وای فرومایه، چگونه غیر قابل تحمل است؟ این مسلمانان در روز جنگ خندق کجا بودند آن هنگامی که عمرو بن عبدود و یارانش از خندق گذشتند و بیم و بی تابی سرا پای وجود همه سپاه اسلام را فرا گرفته بود و ابن عبد ود فریاد می‌زد و هماورد می‌طلبید، و همه خود را کنار کشیده و از مقابله با او خودداری می‌کردند و این علی بن ابی طالب (ع) بود که به نبرد او شتافت و او را به هلاکت رساند. حذیفه در ادامه گفت: "سوگند به کسی که جان حذیفه در دست اوست، عمل آن روز علی از لحاظ پاداش بزرگتر از اعمال امت محمد (ص) نه تنها تا به امروز بلکه تا قیام قیامت است"[۲۹]. کلام حذیفه برگرفته از فرمایش رسول خدا (ص) در جنگ احد پس از قتل عمرو بن عبدود به دست امیرالمؤمنین (ع) است که فرمود: "کشتن عمر بن عبدود به دست علی (ع) برتر از عبادت جن وانس است"[۳۰]. او نیز این حدیث از پیامبر (ص) که فرمود: "مبارزه علی بن ابی طالب با عمرو بن عبدود برتر از اعمال تمام امتم تا روز قیامت است"[۳۱].
  3. سومین حدیث اینکه، حاکم نیشابوری به سند خود از زر بن حبیش از حذیفه نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: "جبرئیل بر من نازل شد و گفت: حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند". بعد خطاب به من فرمود: "ای حذیفه، خداوند تو و مادرت را بیامرزد"[۳۲].

حذیفه و بیعت با امام (ع)

نامه امام (ع) به حذیفه

واپسین روزها و سفارش به پیروی از امیرالمؤمنین (ع)

حذیفه و آخرین وصیت به فرزندانش

منابع

پانویس

  1. در اعراب گذشته رسم بر این بود اگر کسی از محل زندگی خود به شهر و دیاری میآمد و با گروه و جمعیتی پیمان می‌بست نام آن گروه را به خود اختصاص میداد لذا حسل بن جابر، پدر حذیفه از غطفان به خاطر اتهام قتلی که به او نسبت داده بودند به مدینه فرار کرد و با طایفه بنی عبدالاشهل پیمان بست، چون هم قسم با انصار شد و انصار هم از یمن بودند، از آن پس قومش، وی را «یمانی» نامیدند. (اسد الغابه، ج۱، ص۳۹ و سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۱)؛ یمانی نسبت غیر قیاسی به سرزمین یمن است.
  2. اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۰؛ الاصابه، ج۲، ص۴۵ و تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۱.
  3. اعیان الشیعه، ج۴، ص، ص۵۹۳.
  4. اعیان الشیعه، ج۴، ص، ص۵۹۳ و سفینة البحار، ج۱، عنوان (حذف)، ص۲۳۷.
  5. طبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۰ و سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۱.
  6. اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۱.
  7. اسد الغابه، ج۱، ص۳۶۱، ج۱، ص۳۶۱ و ر. ک: تاریخ طبری، ج۴ حوادث سال ۲۱ و ۲۲ هجری، ص۱۱۴- ۱۵۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۷۹ - ۱۸۸ و تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۹۸.
  8. سند و شرح آن در ادامه خواهد آمد.
  9. اسد الغابه، ج۲، ص۱۵ و الاصابه، جح ۲، ص۷۵.
  10. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۰.
  11. سفینة البحار، ج۱، ص۲۳۶، ماده حذف؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۰۸ و ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۱ و ۲۴۷؛
  12. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۲.
  13. ر. ک: سیره محلی، ج۳، ص۱۲۰؛ البدایة و النهایه ابن کثیر، ج۵، ص۱۸؛ بحارالانوار توبه. ، ج۲۱، ص۲۳۳و ۲۴۷ تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۶ و ۵۱ و تفسیر المنار، ذیل آیه ۶۴ و ۷۴ سوره توبه.
  14. بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۰۰ و معدن الحکمه، ج۱، ص۱۹۵.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲-۴۲۳.
  16. سفینة البحار، ج۱، عنوان حذف، ص۲۳۶.
  17. اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۱.
  18. اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۱.
  19. «علم المنافقین»؛سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۱.
  20. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۳-۴۲۴.
  21. مدائن جمع مدینه به معنای شهر و مدائن نام هفت شهر به هم نزدیک بوده است، و تیسفون مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شهرهای مدائن است که مقر سلطنت و حکومت ساسانیان بوده است، و طاق کسری که از انوشیروان است در مدائن بوده و به ایوان مدائن مشهور است.
  22. مدائن در زمان عمر بن خطاب فتح شد. طبق نقل شیخ عباس قمی، عمر، سلمان فارسی را بر مدائن منصوب کرد اما در خلافت عثمان وقتی سلمان از دنیا رفت، عثمان، حارث بن حکم (برادر مروان حکم) را به ولایت آنجا منصوب کرد، اما چون ظلم بسیار به مردم نمود به عثمان شکایت بردند، و عثمان در اواخر عمر خود حذیفه را به فرمانداری مدائن منصوب کرد و حارث را برکنار نمود. (سفینة البحار، ج۱، عنوان حذف، ص۲۳۸ و ر. ک: اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۱۴).
  23. ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۳۹۲ و اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰۴.
  24. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۴-۴۲۵.
  25. اعیان الشیعه، ج۲۴، ص۵۹۸.
  26. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶.
  27. «عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ اَلْفَجَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْحَقَّ مَعَهُ يَتْبَعُهُ أَلاَ فَمِيلُوا مَعَهُ»؛ مناقب خوارزمی، ص۱۷۷.
  28. وَ الَّذِي نَفْسُ حُذَيْفَةَ بِيَدِهِ لَوْ وُضِعَ جَمِيعُ أَعْمَالِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي كِفَّةِ الْمِيزَانِ مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى مُحَمَّداً إِلَى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا وَ وُضِعَ عَمَلُ وَاحِدٍ مِنْ أَعْمَالِ عَلِيٍّ فِي الْكِفَّةِ الْأُخْرَى لَرَجَحَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ كُلِّهَا
  29. وَ الَّذِي نَفْسُ حُذَيْفَةَ بِيَدِهِ لَعَمَلُهُ ذَلِكَ الْيَوْمِ أَعْظَمُ أَجْراً مِنْ أَعْمَالِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ إِلَى هَذَا الْيَوْمِ وَ إِلَى أَنْ تَقُومَ الْقِيَامَةُ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۶۰ و ۶۱ و ر. ک: سفینة البحار، ج۱، عنوان حذف، ص۲۳۶.
  30. «قَتْلُهُ لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ اَلْعَامِرِيِّ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ اَلثَّقَلَيْنِ»؛ سیرة حلی، ج۲، ص۲۴۲.
  31. «لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۹ و بحار الانوار، ج۳۱، ص۲ با کمی تفاوت در عبارت.
  32. «أتانی جبرئیل فقال: إن الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة، ثم قال لی رسول الله: غفر الله لک و لأمک یا حذیفة»؛مستدرک حاکم، ج۳، ص۴۲۹.
  33. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۸.
  34. اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰۵.
  35. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۲۹.
  36. اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰۵.
  37. در شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸۸ آمده است: پس از آن‌ که امیرمؤمنان (ع) به ذی قاره رسید تا به بصره برای جنگ با اهل جمل برود، حذیفه بعد از پانزده شب از دنیا رفت. در واقع حذیفه طبق این قول، حدود پنج ماه پس از خلافت امیرالمؤمنین از دنیا رفته است.
  38. شرح ابن ابی الحدید، ج: ۲، ص۱۸۸ و مروج الذهب، ج۲، ص۱۳۹۴.شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۵.
  39. "الذي لا يعرف المعروف بقلبه، ولا ينكر المنكر بقلبه"؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰۳ و ر. ک: حلية الأولياء، ج۱، ص۲۲۷ - ۲۷۹، ۲۸۱ و ۳۸۲.
  40. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۳۰-۴۳۲.
  41. اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰۵.
  42. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۳۲.