انفاق در علوم قرآنی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

انفاق در تفاسیر

در تبیان و مجمع‌البیان در تفسیر قوله: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ، فرموده‌اند: این آیه مثلی است برای عمل منافق و منان جمیعاً. پس هر دوی آنان وقتی کاری را انجام می‌دهند، این کار برای غیر رضای خدا و یا غیر آنچه بدان مامورند، است و یا این که انفاق آنان مقارن با منّت‌گذاری و اذیت کردن باشد، هیچ کدام از آن دو مستحق پاداش نیک نخواهند بود. فی قوله: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ، هم مؤمن و هم کافر در آن داخل‌اند، وقتی انفاق را برای ریا و تظاهر خرج نمایند (چنان که) ﴿وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ، صفتی است خاص کافر[۱]. قوله تعالی: ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ را چنین معنا کرده‌اند: به هر کس از بندگانش بخواهد عطا کند و از هر که از آنان بخواهد، امتناع ورزد؛ زیرا که او صاحب فضل است و بر حسب آنچه مصلحت اقتضا می‌نماید، عمل کند[۲].

فی قوله: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ، هم شیخ طوسی فرموده: آیا این دو در خلق برابرند، وقتی یکی از آن دو در حالی که مالک است، قادر بر انفاق باشد، و دیگری در حالی که عاجز است، توانایی و قدرت بر انفاق نداشته باشد؟ این دو مساوی نیستند. پس چگونه میان آن سنگی که نه تحرکی دارد و نه تعقلی، با خدای تعالی که بر هر چیزی قادر و توانا و روزی دهنده جمیع خلق است، تساوی باشد؟ پس از آن فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ یعنی شکر سزاوار خدای تعالی است بر نعمت‌هایش، و این آیه دلالت دارد بر اینکه مملوک مالک شیء نیست؛ زیرا می‌فرماید: ﴿مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ، و مراد از آن، نفی قدرت مملوک نیست؛ چون مملوک قادر بر تصرف هست، اما مالک بر تصرف اموال نیست[۳].

همین طور معنای قوله: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ، فرموده: بر هر انسانی بر حسب حالش، انفاق کردن واجب است؛ بدین معنا که غنی در انفاق نمودن وسعت دارد، و فقیر نیز باید بر حسب حالش، انفاق نماید، و قوله: ﴿فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ، به معنای آن است که بنا بر حسب امکان و طاقتش، باید انفاق نماید که: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا: به قدر آنچه به او طاقت و امکان اعطا شده، تکلیف دارد و این آیه دلالت دارد بر این که بر احدی در صورت عدم توانایی و عدم طاقتش، تکلیف نمی‌باشد[۴]. در مجمع‌البیان در معنای قوله: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا، فرموده: یعنی از منافقان اعراب کسی هست که آنچه در جهاد و در راه خیر صرف می‌کند، غرامت به حساب آورده و امیدی به پاداش و ثواب بر آن ندارد، و قوله: ﴿يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ؛ یعنی برای شما ﴿الدَّوَائِرَ انتظار دارد و ﴿الدَّوَائِرَ، بیشتر در تبدیل نعمت به سختی، و سلامت به بلا و مصیبت، استعمال می‌شود، و قوله: ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ؛ یعنی از انفاق در جهاد و غیر آن در کارهای نیک، اراده قربات دارد. قربات جمع قربه بوده و معنای آن طاعت است؛ یعنی طاعات عندالله، تعظیم امر او و رعایت حقّش[۵].

هم‌چنین در معنای قوله: ﴿فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا، فرمود: یعنی از احدی در انفاق نمودن نمی‌ترسد، و فرمود: ﴿هَلْ يَسْتَوُونَ و نفرمود: «هل یستویان»؛ زیرا در ﴿مَنْ رَزَقْنَاهُ و ﴿عَبْدًا و ﴿مَمْلُوكًا، شیوع در جنس را اراده نمود، نه تخصیص را، و چنین اراده نمود که هر دو در خلق مساویند و زمانی که یکی در حالی که مالک است، قدرت بر انفاق دارد و دیگری عاجز از انفاق است، مساوی نیستند، و چگونه بین سنگی که نه تحرکی دارد و نه تعقلی و بین خدای عز اسمه که قادر بر هر چیز و خالق و رازق جمیع خلقش است، تساوی برقرار باشد[۶]. نیز در معنای قوله: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ، فرموده: خدای سبحان به اهل توسعه، امر نمود که بر زنان شیرده خود که به فرزندشان شیر می‌دهند، به اندازه وسعتشان توسعه دهند، و فی قوله: ﴿وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ هم فرمود: یعنی هر کسی که روزی او به مقدار قوت اوست، باید به اندازه آن و بر حسب امکان و طاقتش انفاق نماید[۷]. زمخشری در تفسیر کشاف فی قوله تعالی: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ، فرموده: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ؛ یعنی صدقاتتان را با منت‌گذاری و اذیت کردن باطل نکنید، مانند: منافقی که انفاق مالش را باطل می‌کند، ﴿رِئَاءَ النَّاسِ که مراد او از انفاق، نه رضای خداست، و نه ثواب آخرت[۸].

همین طور فی قوله تعالی: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، فرموده: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ، دلالت بر اثبات نهایت سخاوت و نفی بخل از او دارد، و آن به این است که نهایت آنچه را او بذل می‌کند، سخاست به آنچه از نفس اوست که با هر دو دست خود با هم آن را اعطا می‌کند. ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، تأکید است برای توصیف سخا، و دلالت است بر این که انفاق نمی‌کند مگر به مقتضای حکمت و مصلحت[۹]. نیز فی قوله: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا، فرموده: ﴿مَغْرَمًا به لحاظ غرامت و خسران، و غرامت، آن چیزی است که انسان آن را انفاق می‌کند، و انفاق آن لازم نیست؛ زیرا او انفاق نمی‌کند، مگر به جهت پروای از مسلمانان و خودنمایی کردن، نه به جهت رضای خدا، و نه در طلب ثواب از نزد او[۱۰]. فی قوله تعالی: ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ هم فرموده: ﴿قُرُبَاتٍ، مفعول دوم برای ﴿يَتَّخِذُاست، و معنای آن این است که آنچه انفاق می‌کنند، موجب حصول تقرب نزد خداست[۱۱].

همچنین فی قوله تعالی: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ، فرموده: ﴿لِيُنْفِقْ، هر یک از افراد توانگر و افراد تنگ‌دست اراده نمایند، هر اندازه که در وسعشان است، آنچه به آن مأمورند، به زنان مطلقه و به زنان شیرده انفاق کنند؛ هم‌چنان‌که فرمود: ﴿وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ[۱۲][۱۳]. شبر فی قوله تعالی: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، فرموده: مقبوضة من الرزق، روایت شده بیشتر مردم یهود، از لحاظ مالی در وسعت بودند و چون تکذیب پیامبر (ص) نمودند، دچار سختی و تنگی شدند، پس این کلام را گفتند: ﴿يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، و غل الید و بسطها، کنایه از بخل و جود است، و فی قوله: ﴿يَدَاهُ که تثنیه ید است، رساتر است برای افاده نهایت جود، و فی قوله: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ هم فرموده: ﴿يَدَاهُ که تثنیه «ید» است، رساتر است برای افاده نهایت جود، و فی قوله: ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، فرموده: یعنی لحاظ وسعت و تضییق، بر وفق حکمت و مصلحت است[۱۴].

نیز فی قوله: ﴿يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا، فرموده: یعنی آنچه را در راه خدا انفاق می‌نمودند، غرامت و خسران می‌دانستند؛ زیرا امیدی به ثواب نداشتند، بلکه آن را از روی خوف و ریا هزینه می‌کردند، در حالی که آنان پر شهامت بوده و زندگی خوشی داشتند. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ، فرموده: یعنی آنچه را انفاق می‌کردند، سبب تقرب به خدا و سبب دعای پیامبر برای خود می‌دانستند؛ زیرا از سنت است که برای صدقه دهندگان ولو به لفظ: «الصلوة» دعا گردد و با آن، امنیت برای غیرش خواهد بود؛ زیرا آن، منصب اوست، پس برای اوست تفضل بدان بر غیرش[۱۵]. فی قوله: ﴿عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هم فرموده: یعنی عاجز از تصرف می‌باشد و این مَثَل بت‌هاست، و ﴿مَنْ در ﴿وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا، نکره موصوفه است؛ یعنی شخص آزاد و حر مال فراوانی را، ﴿فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا، در آن تصرف می‌کند به هر کیفیتی که بخواهد، و مثل او، مثل خدای متعال است، و قوله: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ یعنی حمد مخصوص خدای متعال است و به جز او کسی را استحقاق ستایش نباشد[۱۶].

علامه طباطبایی در المیزان فی قوله: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ، در معنای مَثَل فرموده: حال ریاکار در انفاق ریاکارانه‌اش و در ترتب پاداش، نظیر حال سنگ نرم است که مقداری خاک بر روی آن باشد، زمانی که باران درشتی بر آن نازل گردد. پس آن باران، به خصوص باران درشت، سبب بارزی است برای زنده شدن زمین، سبز شدن آن و آرایش‌اش به واسطه زینت و زیبایی ناشی از گیاه، جز این که این خاک چون بر سنگ صاف واقع گردد، به هنگام نزول باران، در مکانش مستقر نخواهد ماند، بلکه باران درشت آن را می‌شوید، و تنها آن سنگ صافی که آب را به خود جذب نمی‌کند، باقی می‌ماند، و در آن سنگ، بذر گیاه پرورش نمی‌یابد. پس باران درشت، اگرچه از آشکارترین اسباب خیات و رشد و نمو است و همچنین است خاک، اما وقتی محل قرار گرفتن آن دو روی سنگ نرم باشد، عمل این دو سبب (آب و خاک) باطل شود، بدون این که نقص و قصوری از جانب آن دو باشد. پس این است حال سنگ صاف، و این همان حال ریاکارست. همانا، هنگامی که او در عمل خود قصد قربت الهی نکرده باشد، پاداشی بر عملش مترتب نشود، و اگرچه، آن عمل هم چون انفاق در راه خدا، از اسباب آشکار برای ترتّب ثواب باشد. بنابراین آن سلب استعداد است که قلب او رحمت و کرامت را نمی‌پذیرد، و از این آیه معلوم می‌شود که قبول عمل، نیاز به اخلاص در نیت و قصد قربت دارد، و هر دو فرقه (شیعه و سنی) از پیامبر (ص) روایت نموده‌اند که آن حضرت فرمود: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّاتِ‏»[۱۷].

نیز فی قوله: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ، فرموده: عبد مفروض مملوک، نه مالک نفس خود است، و نه مالک چیزی از متاع دنیا، و این در حالی است که او قادر بر تصرف در چیزی از مال نیست، و در قبال او، کسی است که حرّ و آزاد فرض شده؛ مالک نفس خود است و خدای متعال رزق نیکویی به او اعطا فرموده که او بنا بر آن‌که قدرت بر تصرف به همه اقسام آن دارد، از آن آشکار و نهان انفاق می‌کند، و قوله: ﴿هَلْ يَسْتَوُونَ، از تساوی آن دو عبد (یعنی عبد مملوک و انسان آزاد) سؤال می‌کند، و بدیهی است که جواب آن، نفی تساوی است و ثابت می‌گردد که خدای سبحان مالک همه چیز و نعمت دهنده جمیع نعمت‌هاست و مساوی با چیزی از خلقش نخواهد بود، در حالی که مخلوقش، نه مالک نفس خود است، و نه مالک غیر آن، و این مثَل درباره خدای سبحان و درباره کسی است که گمان می‌رود شریک او در ربوبیت است، و بعضی گفته اند: مثلی است درباره حال کافر درمانده و حال مؤمن موفق. پس کافر به سبب تباه بودن عمل و عدم اعتنا به اعمالش، هم چون عبد مملوک است که قادر بر چیزی نیست، پس احسان او به حساب نمی‌آید، اگرچه انفاق کند و او بالغ باشد، بر خلاف مؤمن که خدای سبحان به سبب خشنودی از او و شکر تلاش‌ها و کوشش‌هایش وی را موفق نموده است؛ پس او آنچه را که از خیر نزد اوست، آشکار و نهان انفاق می‌نماید[۱۸].

درباره: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ هم فرموده: انفاق در سعت، عبارت از توسعه دادن در انفاق نمودن است و آن، امر بر ارباب وسعت است که بر زنان مطلقه‌ای که فرزندان آنان را شیر می‌دهند، وسعت در انفاق داشته باشند. همین‌طور فی قوله: ﴿وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ، فرموده: کسی که روزی او تنگ بوده و فقیر است؛ به طوری که در انفاق کردن، او را امکان وسعت بخشیدن نیست، پس باید به قدر آنچه که خدای سبحان از مال به او اعطا نموده است؛ به اندازه تمکّنش، انفاق نماید[۱۹]. در تفسیر نمونه فی قوله: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ گفته است:... و آن اعمال ریاکارانه و انفاق‌های آمیخته با منت و آزار را که از دل‌های قساوتمند سرچشمه می‌گیرد، تشبیه به آن قشر خاک می‌کند که روی سنگ سختی را پوشانده است و هیچ‌گونه بهره‌ای از آن نمی‌تواند برد؛ بلکه زحمات باغبان و برزگر را بر باد می‌دهد.

و در ضمن چند نکته فرموده: تشبیه عمل ریاکارانه به قطعه سنگی که قشر نازکی از خاک روی آن را پوشیده است، بسیار گویا است؛ زیرا افراد ریاکار، باطن خشن و بی‌ثمر خود را با چهره‌ای از خیرخواهی و نیکوکاری می‌پوشانند، و اعمالی که هیچ‌گونه ریشه ثابتی در وجود آنها ندارد، انجام می‌دهند، اما حوادث زندگی به زودی این پرده را کنار می‌زند و باطن آنها را آشکار می‌سازد[۲۰]. فی قوله تعالی: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ هم گفته است: قابل توجه این که یهود «یَد» را به عنوان مفرد آورده‌اند: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، اما (خدا) در پاسخ آنها «ید» را به تثنیه می‌آورد و می‌گوید: «دو دست خداگشاده است»، و این علاوه بر تأکید مطلب، کنایه لطیفی از نهایت جود و بخشش خداست؛ زیرا کسانی که زیاد سخاوتمند باشند، با هر دو دست می‌بخشند. به علاوه، ذکر «دو دست»، کنایه از قدرت کامل، و شاید اشاره‌ای به نعمت‌های «مادی» و «معنوی»، یا «دنیوی» و «اخروی» نیز بوده باشد[۲۱].

نیز فی قوله تعالی: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ، چنین گفته: آیا این دستور؛ یعنی انفاق به اندازه توانایی، مربوط به زنانی است که بعد از جدایی، شیر دادن کودکان را بر عهده می‌گیرند؟ و یا مربوط به ایام عِدّه است که در آیات قبل، به طور اجمال (به آن) اشاره شده بود و یا مربوط به هر دو است؟ معنای اخیر، از همه مناسب‌تر است؛ هرچند جمعی از مفسران، آن را تنها مربوط به زنان شیرده دانسته‌اند، در حالی که در آیات گذشته، در این باره، تعبیر به «اَجْر» شده، نه نفقه و انفاق. به هر حال، آنها که توانایی کافی دارند، باید مضایقه و سخت‌گیری نکنند، و آنها که تمکن مالی ندارند، بیش از توانایی خود مأمور نیستند و زنان نمی‌توانند ایرادی به آنها داشته باشند؛ به این ترتیب نه آنها که دارند، بخل کنند، (و) نه آنها که ندارند، مستحق ملامتند[۲۲][۲۳]

انفاق در تفاسیر روایی

در مجمع‌البیان فرموده است که: آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى...، و آیه قبل از آن، در تحریک و برانگیختن بر صدقه و انفاق مال در راه خیر، مسیر ورود به نیکی نمودن به سبب حصول رضایت خدای متعال، نهی از منّت و اذیّت و ریا و خوش‌نامی و نفاق، و خبر دادن از باطل شدن عمل به وسیله آنهاست، و از جمله چیزهایی که در معنای آن آمده، حدیثی است که ابن‌عباس از پیامبر (ص) روایت کند که آن حضرت فرمود: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ يَسْمَعُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَعْبُدُونَ النَّاسَ قُومُوا خُذُوا أُجُورَكُمْ‏ مِمَّنْ‏ عَمِلْتُمْ‏ لَهُ‏ فَإِنِّي لَا أَقْبَلُ عَمَلًا خَالَطَهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَهْلِهَا»؛ چون روز قیامت برپا شود، ندادهنده‌ای که می‌خواهد ندایش به گوش همه اهل و جمعیت محشر برسد، ندا سر می‌دهد: آنانی که مردم را می‌پرستیدند، کجا هستند؟ به پا خیزید، پاداشتان را از کسی که برای او عمل کردید، دریافت کنید که من عملی را که آمیخته با چیزی از دنیا و اهل دنیا باشد، نمی‌پذیرم. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ مَنْ أَسْدَى إِلَى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْكَلَامِ- أَوْ مَنَّ عَلَيْهِ‏ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَهُ- ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ فِيهِ مَثَلًا فَقَالَ‏ ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ. پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس به مؤمنی از روی نیکی احسان کند، سپس پس از آن، او را با سخن و کلام بیازارد، یا بر او منت نهد، محققاً خدای متعال صدقه او را باطل نماید. پس از آن، مثَلی را در مورد آن زد و فرمود: ﴿كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ[۲۴].

سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان و ابن‌جمعه عروسی در نورالثقلین فی قوله: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ...، از ابن‌بابویه با اسنادش تا اسحاق بن عمار، و او با واسطه از امام صادق (ع) روایت می‌کند که آن بزرگوار فرمود: «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»- ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ «لَمْ يَعْنُوا أَنَّهُ‏ هَكَذَا وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَا يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ تَكْذِيباً لِقَوْلِهِمْ»- ﴿غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ «أَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ»- ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۲۵]. درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ، یهود چنین معنایی را (به طور مستقیم) قصد نکردند، اما آنان گفته بودند: خدا از امر (عالم) فارغ شده، پس نه بر آن می‌افزاید و نه از آن کم می‌کند. برای همین خدای جل جلاله در تکذیب گفته آنان فرمود: ﴿غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ. آیا نشنیده‌ای که خدای عزوجل می‌فرماید: «﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ: هر چه را خدای تعالی بخواهد، محو و نابود می‌کند و ثابت می‌نماید و کتاب مادر نزد اوست[۲۶].

بحرانی در تفسیر برهان، در کلامی تحت عنوان: باب معنای «ید» در کلمات عرب، از ابن‌بابویه، و او با اسنادش تا محمد بن مسلم روایت کند که: «درباره قوله عزوجل: ﴿قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ[۲۷]، از جعفراء سؤال کردم. فرمود: «ید» در کلام عرب به معنای قوت و نعمت است. قال: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ[۲۸] و ﴿السَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ[۲۹]؛ یعنی بقوة، و ﴿وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ[۳۰]، و قال: ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[۳۱]؛ یعنی قوّاهم، و گفته می‌شود: لفلان عندی ید بیضاء؛ یعنی نعمت[۳۲]. ابن‌جمعه عروسی هم فی قوله: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ...، در معنای «اعرابی»[۳۳] به نقل از کتاب اصول کافی با اسنادش تا علی بن حمزه، از امام صادق (ع) روایت کند که فرمود: {{متن حدیث|تَفَقَّهُوا فِي‏ الدِّينِ‏؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ، فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالى‏ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۳۴].

و حسین بن محمد هم با اسنادش از مفضل بن عمر روایت کند که امام صادق (ع) فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ، وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ، لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلًا»: بر شما لازم است که در دین خدای متعال آگاهی از روی علم، فهم و درک پیدا کنید و اعرابی نباشید. البته، کسی که از روی علم، فهم و درک در دین خدای متعال آگاهی پیدا نکند، خدای متعال روز قیامت به او نظر نخواهد کرد و عملی را برای او رشد و برکت نمی‌دهد[۳۵]. اسحاق بن عمار و غیر او از امام صادق (ع)، روایت کنند که ایشان فرمود: «‏ نَحْنُ بَنُو هَاشِمٍ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ‏ الْأَعْرَابُ‏»[۳۶].

و در تفسیر عیاشی از داوود بن حصین، و او از امام صادق (ع) روایت کند که از آن بزرگوار درباره قوله: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ سوال نمودم که: «أَ يُثِيبُهُمْ‏ عَلَيْهِ‏»؛ یعنی آیا بر آن (انفاق) به آنان پاداش نیک می‌دهند؟ آن بزرگوار فرمود: آری، و در روایت دیگر از او آمده است: «يُثَابُونَ‏ عَلَيْهِ‏ »: آنان بر آن (انفاق) پاداش نیکو دارند. فرمود: آری[۳۷]. بحرانی فی قوله: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ، از محمد بن یعقوب با اسنادش تا ابی‌صباح کنانی و او از امام صادق (ع) روایت کرده که ایشان فرمود: «إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ حُبْلَى أَنْفَقَ عَلَيْهَا حَتَّى‏ تَضَعَ‏ حَمْلَهَا وَ إِذَا وَضَعَتْهُ أَعْطَاهَا أَجْرَهَا وَ لَا يُضَارَّهَا إِلَّا أَنْ يَجِدَ مَنْ هُوَ أَرْخَصُ أَجْراً مِنْهَا فَإِنْ هِيَ رَضِيَتْ بِذَلِكَ الْأَجْرِ فَهِيَ أَحَقُّ بِابْنِهَا حَتَّى تَفْطِمَهُ». هنگامی که مرد زنش را طلاق دهد در حالی که آن زن باردار است، بر آن زن انفاق نماید (نفقه او را بدهد)، تا اینکه آن زن وضع حمل کند. پس وقتی او وضع حمل نمود، اجرت او را داده و به او ضرری ترساند، مگر اینکه زنی بیابد که اجرتش کمتر از آن زن است. اگر خود آن زن به این اجرت راضی شود، پس تا زمان بازگرفتن از شیر، او به فرزندش سزاوارتر است[۳۸].

ابن‌جمعه عروسی به نقل از کافی، از نوح بن شعیب، و او از بعض اصحابش، از امام صادق (ع) روایت کند که از حضرت درباره مرد توانگری که لباس‌های زیبای بسیار، چادرهای مشکی و پیراهن‌های قشنگ فراوانی که بعضی از آنها در تجمل محافظ بعضی دیگر است، خریداری می‌کند، پرسیده شد که: آیا این اسراف‌کاری نیست؟ آن بزرگوار فرمود: نه؛ برای اینکه خداوند عزوجل می‌گوید: «﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ[۳۹].

سیوطی در تفسیر در المنثور آورده که:

  1. ابن‌منذر درباره آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى...، از ضحاک اخراج نمود که او گفت: من انفق نفقة، ثم من بها او اذی الذی اعطاه النفقة، حبط اجره، فضرب الله مثله: ﴿كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ، فلم یدع من التراب شیئا، فکذلک یمحق الله اجر الذی یعطی صدقته ثم یمن بها؛ کما یمحق المطر ذلک التراب: هر کس نفقه‌ای را انفاق کند، بعد، بر آن منت گذارد، یا کسی را که به او این نفقه را اعطا نموده، بیازارد، پاداش عمل او از بین می‌رود. پس خدای مثل آن را چنین تمثیل نمود: ﴿كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ: مانند سنگ صافی که خاک نرمی بر روی آن باشد و بارانی تند و درشت قطره بر آن ببارد. پس چیزی از آن خاک را بر روی آن سنگ نگذارد. پس این چنین خدا پاداش کسی را که صدقه‌ای را اعطا کند و سپس بر آن منت گذارد، محو می‌کند؛ هم چنان که باران آن خاک را محو نمود[۴۰].
  2. احمد، عبد بن حمید، بخاری، مسلم، ترمذی، ابن‌ماجه و بیهقی در «اسماء و صفات» درباره قوله: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، از ابوهریره اخراج نمودند که او گفت: «قال رسول الله (ص): ان یمین الله ملای؛ لا یغیضها نفقة سخاء اللیل و النهار. ارایتم ما انفق منذ خلق السموات و الارض؟ فانه لم یغض ما فی یمینه؟ قال: و عرشه علی الماء، و فی یده الاخری، القبض؛ یرفع و یخفص»: پیامبر خدا (ص) فرمود: البته، دست خدا پر است؛ با سخاوت شب و روز، بذل و انفاقی را فرو نمی‌گذارد. آیا نمی‌نگری به آنچه از زمان خلقت آسمان و زمین انفاق نموده است؟ پس البته، آنچه را در دست اوست، فرو نگرفته است. فرمود: «و عرش او بر آب بود»، و در دست دیگرش گرفتن است تا بالا ببرد و در معیشت فراخی ایجاد کند[۴۱].
  3. ابن ابی حاتم درباره قوله: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا، از ابن‌زید اخراج نمود که او گفت: هولاء المنافقون من الاعراب الذین ینفقون ریاء اتقاء علی أن یغزوا و یحاربوا و یقاتلوا و یرون نفقاتهم مغرما: اینان منافقان اعرابند؛ آنان که برای ریا انفاق می‌کنند، به لحاظ پروا داشتن از این که به جنگ روند و به محاربه پردازند و قتال کنند، و بذل و انفاق در این راه را غیر لازم می‌پندارند[۴۲][۴۳]

تدبر در آیات انفاق

﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۴۴].

تدبر در آیات انفاق به ترتیب مصحفی آنها

شرط قبولی انفاق، پاداش انفاق مقبول، و علل بطلان انفاق

انفاق نمودن بدون منت و اذیت، وقتی فی سبیل الله، و از روی ایمان به خدای متعال و ایمان به روز قیامت باشد، موجب قبولی آن و سبب مغفرت و دخول در رحمت واسعه الهی است: ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۵]. و انفاقی که از روی ریا و تظاهر اعطا شود و یا همراه با منت و اذیت باشد و از روی ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت نباشد، چنین انفاقی باطل است و مورد قبول خدای عزوجل نخواهد بود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ. در آیه مذکور، مثل نزول باران بر خاک نرم واقع بر روی سنگ صاف، به مثابه اعطای انفاق است با نیتی غیر الهی که اجری بر این اکتساب نخواهد بود؛ زیرا خدای متعال گروه کافران را هدایت نمی‌کند: ﴿لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ. اما اگر نزول باران، بر خاک حاصل‌خیزی بود و روی سطح آن خاک، بذر اصلاح شده‌ای را افشانده باشند، آن، به مثابه انفاقی است که از روی ایمان به خدا و ایمان به قیامت و با نیتی الهی اعطا شود و به همان گونه که بذر در آن خاک حاصل‌خیز نموّ می‌کند و از هر دانه آن، هفتاد و بیشتر از آن دانه می‌روید، این انفاق از روی ایمان که برای خشنودی خدای تعالی اعطا شده است، پاداش آن نزد خدای متعال آن چنان خواهد بود که در توصیف نگنجد که: ﴿فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۴۶]، و در این دنیا از چنان امنیت روانی برخوردار خواهد بود که نه ترسی بر او خواهد بود و نه اندوهی: ﴿هُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۷][۴۸]

نقد گفتار نابخردانه یهود در باره حق تعالی

یهود با گفتاری نابخردانه و برخاسته از شرک و خودمحوری، می‌پندارند خدای تعالی از کار عالم و خلق فارغ است[۴۹]: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ. این افترای ظالمانه و به دور از حقیقت، به خودشان برگشت نمود: ﴿غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ، و علاوه بر آن، به واسطه این سخن، مورد لعن قرار گرفتند: ﴿وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا، به طوری که تا روز قیامت آتش کینه و دشمنی بین آنان شعله‌ور خواهد بود: ﴿وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، و حال آن‌که «دست خدا» گشوده و باز است، هم در انفاق، هر گونه که بخواهد و اراده کند: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ، و هم در ابداع، خلق و ایجاد: ﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۵۰]، و هم همیشه و مدام خدای متعال در شأن، کار و امری است: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[۵۱][۵۲]

انفاق به نیت غرامت و به انتظار پیشامدهای بد بر دیگران

چنین اتفاقی موجب برگشت آن پیشامدهای ناگوار بر خود شخص است، و انفاق به نیت تقرب به خدای تعالی و دعای پیامبر (ص)، سبب محقق شدن تقرّب به خدای متعال و دخول در رحمت واسعه الهی است. آنچه به عمل انفاق ارزش داده و به آن روح جاودانگی می‌بخشد، این است که انفاق از روی ایمان به مبدأ و معاد و به نیت رضای خدا و تقرب به او انجام یابد، و برای همین برخی از اعراب که انفاق نمودن را غرامت می‌پنداشته و برای مسلمین انتظار پیشامدهای بد را داشتند، انفاق آنان ارزشی نداشته و برگشت پیشامد سوء هم بر خود آنان خواهد بود: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۳]. و بعضی از اعراب که با ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت، عمل انفاق را به نیت قرب به خدا و به نیت دعای پیامبر (ص) انجام می‌دادند، قرآن آگاهی می‌دهد که: البته، تقرب به خدای متعال برای آنان خواهد بود و به زودی ایشان در رحمت واسعه الهی داخل خواهند شد: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.[۵۴]

حریّت و مملوکیت با هم مساوی نیستند

انفاق تنها از انسان حر و آزاده اعطا می‌شود، نه عبد مملوک؛ خدای متعال عبد مملوکی را مثال زد که از خود هیچ‌گونه اختیاری ندارد. او باید بنده مولایش باشد حال آیا آن کس که بنده، مملوک، اسیر و برده دیگران بوده و بر انجام هیچ کاری خارج از تابعیت از مولایش قادر نیست با آن کس که به او روزی حَسَن اعطا شده و از آن روزی فارغ از هر گونه مملوکیتی و صرفاً برای رضای خدا، آشکار و نهان انفاق می‌کند، مساوی هستند؟ بدیهی است که این دو برابر نیستند و حمد و ستایش مخصوص خدای متعال است که مملوکیت و حریت با هم برابر نیستند، اما بیشتر مردم به این معنا آگاه نیستند: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۵۵][۵۶]

انفاق زوج بر زوجه برحسب وسعت و طاقت زوج امری واجب است

زوجی که از لحاظ مالی در وسعت است، باید از وسعتش، و زوجی که از لحاظ معیشت در مضیقه و سختی است، باید از آنچه خدای متعال برای او از روزی مقدّر ساخته، بر زوجه‌اش اعطای نفقه کند، و خدای تعالی به غیر از آنچه به هر کس اعطا نموده، تکلیف نمی‌کند و به زودی برای آنان که در سختی معیشت هستند، بعد از این سختی، برای‌شان آسانی و رفاه را قرار می‌دهد: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا[۵۷][۵۸]

تدبر در آیات انفاق به ترتیب نزول آنها

ابتدا آیات انفاق را به ترتیب نزول تنظیم کرده و پس از آن، به ترتیب نزول به تدبر در آن می‌پردازیم:

تنظیم آیات انفاق به ترتیب نزول

  • آیه مکی: ﴿مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۵۹].
  • آیات مدنی
  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۶۰].
  2. ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا[۶۱].
  3. ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ[۶۲].
  4. ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۳].
  5. ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۴][۶۵]

تدبر و بررسی آیات به ترتیب نزول

  1. در آیه ۵۵ سوره نحل که از آیات مکی است، با بیان ضرب‌المثل، مساوی بودن دو انسان مورد سؤال واقع می‌شود؛ یکی انسانی که عبدِ مملوک است و قدرت بر تصرف ندارد و انسانی که آزاد بوده و به او روزی نیکویی داده شده است و از آن به طور مخفیانه و آشکار انفاق می‌نماید: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۶۶]. آیات ۹۸ و ۹۹ توبه که می‌تواند تفسیری بر این آیه ۵۵ سوره نحل باشد، عدم تساوی این دو انسان را که بی‌نهایت از هم فاصله دارند، بیان می‌کند؛ زیرا در آیه ۹۸ سخن از بعضی اعراب است که اسیر تمایلات درونی خود هستند، تنگ‌نظری آنان از خواهش‌ها و تمنیات امیالشان فراتر نرفته و همه چیز را در محدوده نفس خود ارزیابی می‌کنند. آنان انفاق را غرامت و باج و خراج می‌دانند و به همین جهت هم بدخواه مسلمان‌ها هستند: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، و در آیه ۹۹ از برخی دیگر از اعراب سخن می‌گوید که نفس و تمنیّات نفسانی را به خود رها نموده و از محدوده آن فارغ و آسوده گشته‌اند. آنها با وسعت‌نظر به جهانی فراتر از شعاع بینایی سر نگریسته و با بصیرت و بینایی دل از راه این جهان به افق ماورای این عالم نظر می‌افکنند؛ به خدای یکتا و روز بازپسین ایمان آورده و آن را باور دارند. بر اساس چنین باوری انفاق را وسیله تقرب به حضرت حق جلّ و علا و مایه دعا پیامبر (ص) می‌دانند. مژده باد آنها را، که هم این اتفاق موجب تقرّب آنان به خدای متعال خواهد بود و هم با لطف رحمانیت الهی، مورد مغفرت قرار گرفته و در رحمت واسعه خدای متعال داخل می‌گردند: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۷].
  2. در آیات بقره، طلاق و مائده، کیفیت اعطای انفاق و تکلیف بر آن و گستردگی‌اش را تدبر می‌کنیم. در آیه ۲۶۴ بقره، ظرافت انجام بذل انفاق را تدبر می‌کنیم که اعطای آن باید به گونه‌ای باشد که شخصیت انفاق شونده از آزار و اذیت برای خود و دیگری محفوظ باشد و به عبارتی بذل انفاق به گونه‌ای باشد که نزد منفق (انفاق کننده) احساس کمتری نکند؛ یعنی بدون منت‌گذاری باشد، و نیز انفاق کننده مسأله اعطای انفاق به شخص انفاق شونده را نزد مردم مطرح نکند تا موجب آزار روحی او گردد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۶۸].

و در آیه ۷ طلاق، وجوب تکلیف بر انفاق را در بین همه گروه‌ها از لحاظ تمکن مالی و یا تضیق مالی ملاحظه می‌کنیم. این تکلیف بر اساس آن چیزی است که به او اعطا کرده‌اند: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا؛ یعنی تکلیف به ما لا یطاق نیست که در هر شرایطی از قدرت نسبی او به دور باشد: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا[۶۹]. و در آیه ۶۴ مائده، گستردگی اعطای انفاق را تنها در خدای متعال ملاحظه می‌کنیم: ﴿يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ. او هر گونه که بخواهد انفاق می‌کند. این گستردگی از به علاوه بی‌نهایت است تا منهای بی‌نهایت، تا آن‌که ظرف پذیرش انفاق در مخلوق چه اندازه‌ای را اقتضا کند. ظرف پذیرش در یک سوی به علاوه بی‌نهایت خود، روح با عظمت پیامبر (ص) بوده که محل نزول وحی است و لذا تا حدّ بی‌نهایت از عظمت، گستردگی دارد: ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى [۷۰]، و این بی‌نهایت، از لحاظ زمان، تا روز قیامت استمرار دارد، و یا ظرف پذیرش دل‌های غافل یهود است که پرده سیاه غفلت آن را پوشانیده است. بنا بر این غفلت، تنها خودمحوری ملاک امور قرار دارد و در همه چیز حتی در باره صفات حق تعالی با قیاس به نفس، به قضاوت و به سخن گفتن پرداخته می‌شود تا جایی که آنها گفتند: دست خدا بسته است: «﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ این غفلت آنان و سخن ظالمانه‌شان سبب شد که خدای متعال به واسطه آنچه گفتند، آنان را لعنت کند: ﴿لُعِنُوا بِمَا قَالُوا، و دست آنها را ببندد: ﴿غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ، و تا روز قیامت در درون آتش کینه و دشمنی که بین آنان فراهم شده، بسوزند: ﴿وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[۷۱]

منابع

پانویس

  1. تبیان، ج۲، ص۳۶؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۷۶.
  2. تبیان، ج۳، ص۵۶۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۰.
  3. تبیان، ج۶، ص۴۰۹.
  4. تبیان، ج۱۰، ص۳۸.
  5. مجمع البیان، ج۵، ص۶۳.
  6. مجمع البیان، ج۶، ص۳۷۵.
  7. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۰۹.
  8. کشاف، ج۱، ص۳۹۴.
  9. کشاف، ج۱، ص۶۲۸.
  10. کشاف، ج۲، ص۲۰۹.
  11. کشاف، ج۲، ص۲۱۰.
  12. «اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶.
  13. کشاف، ج۴، ص۱۲۲.
  14. تفسیر شبّر، ص۲۶۷.
  15. تفسیر شبّر، ص۴۳۴.
  16. تفسیر شبّر، ص۵۷۲.
  17. المیزان، ج۲، ص۴۱۲.
  18. المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.
  19. المیزان، ج۱۹، ص۳۶۸.
  20. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
  21. تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۵۱.
  22. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۴۹.
  23. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۱۸-۲۲۵.
  24. مجمع البیان، ج۲، ص۳۷۷.
  25. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  26. برهان، ص۲۹۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۹، حدیث ۲۷۸.
  27. «فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟» سوره ص، آیه ۷۵.
  28. «بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داوود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.
  29. «و آسمان را با دست‌هایی (توانا) بنا نهادیم و بی‌گمان ما (آن را) گسترنده‌ایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.
  30. «و بی‌گمان ما (آن را) گسترنده‌ایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.
  31. «و با روحی از خویش تأییدشان کرده است» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  32. برهان، ص۲۹۷.
  33. اعرابی منسوب به اعراب است، و جوهری می‌گوید: مفردی برای آن نیست و مراد از آن کسانی هستند که در صحرا و بیابان ساکنند و احکام شرعیه را فرا نمی‌گیرند (نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۴).
  34. نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۲۷۷.
  35. نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۲۷۸.
  36. در مجمع‌البحرین گوید: در حدیث آمده است آن‌که از شما در دین تفقه ننموده باشد، اعرابی است، و آن منسوب به اعراب است، و اعراب کسانی هستند که در بیابان سُکنا دارند، و به آنان که در شهرها ساکن هستند، عرب گفته می‌شود. گفته‌اند: عرب، کسانی هستند که به زبان یعرب بن قحطان تکلم می‌کنند، و آن، زبان قدیم است و عربی که عرب بودن را طالب بوده، کسی است که به زبان اسماعیل پسر ابراهیم سخن می‌گوید، و در حدیث است که: آن‌که در اسلام متولد شود، عربی است و مردم سه گروهند: عربی، مولی، عِلج؛ ما (ائمه) عرب هستیم، و کسانی که بر ولایت ما باشند، مولی (یعنی دوست ما) هستند، و آنکه علیه ما و دشمن ما باشد، علج نامیده می‌شود (ص ۱۲۲، ماده عرب).
  37. نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۲۷۹.
  38. برهان، ص۱۱۲۵.
  39. در المنثور، ج۱، ص۳۳۹.
  40. نورالثقلین، ج۵، ص۳۶۲، حدیث ۸۳.
  41. نورالثقلین، ج۲، ص۲۹۷.
  42. نورالثقلین، ج۳، ص۲۶۹.
  43. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۲۵.
  44. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  45. «آنان که دارایی‌های خود را در راه خداوند می‌بخشند و از پی آنچه بخشیده‌اند منّتی نمی‌نهند و آزاری نمی‌دهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.
  46. «پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۷.
  47. «پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
  48. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۰.
  49. اشاره به حدیثی که پیش‌تر از امام صادق (ع) در تفسیر: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ بیان گردید.
  50. «پدیدآور آسمان‌ها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.
  51. «او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  52. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۱.
  53. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
  54. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۲.
  55. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.
  56. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۲.
  57. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  58. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۳.
  59. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.
  60. «ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  61. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  62. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
  63. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
  64. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۹.
  65. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۳.
  66. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.
  67. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۹.
  68. «ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  69. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  70. «سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.
  71. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۴.