عبادات
مقدمه
عبادت، برگرفته از واژه عربی "عبد"، به معنای بندگی[۱] و خضوع و تذلل است[۲]. عبادت، اظهار بندگی به درگاه خداوند است. این اظهار بندگی، شرایطی دارد که در سیره و کلام رسول خدا(ص) بدان پرداخته شده است[۳].
ذکر
دعا
استغفار
- از دیگر عباداتی که در سیره و کلام رسول خدا(ص) فراوان از آن یاد شده، آمرزشخواهی در درگاه الهی است. رسول خدا(ص) استغفار را "بهترین عبادت"[۴] و آن را "داروی گناهان"[۵] و "زایل کننده غمها"[۶] و "مایه جلب روزی"[۷] دانسته و به مسلمانان سفارش کردهاند که فراوان آمرزش بخواهید؛ ایشان فرمودهاند: "خوشا به حال کسی که در نامه اعمالش، آمرزشخواهی بسیار وجود داشته باشد"[۸]. و "هر کس بسیار آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمی برای او گشایشی و از هر تنگنایی برای او راه نجاتی قرار میدهد"[۹]. همچنین فرموده است: "هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، آمرزشخواهی را در آن بسیار گرداند"[۱۰]. چرا که "آمرزشخواهی در نامه اعمال، مانند نور میدرخشد"[۱۱][۱۲].
- روزی رسول اکرم(ص) در جمع اصحاب و یاران خود فرمود: "خداوند متعال گنهکاران را میآمرزد؛ مگر کسی را که خودش نخواهد آمرزیده شود"؛ اصحاب گفتند: "ای پیامبر خدا(ص)! چه کسی خواهان آن است که آمرزیده نشود؟" فرمود: "کسی که آمرزش نمیطلبد"[۱۳]. آن حضرت، بهترین استغفار را نزد خدا، ترک گناه و پشیمانی [از آن] دانسته[۱۴] و فرموده است: "هیچ صدایی نزد خداوند، دوست داشتنیتر از صدای بنده اندوهناک نیست"؛
گفته شد: "مقصود چیست؟" فرمود: "بندهای گناه میکند و به خاطر آن، ترس از خداوند، وجودش را پر میکند و میگوید: "پروردگارا!" و خدا میفرماید: "منم پروردگار تو. تو را میآمرزم، آن گاه که از من آمرزش بطلبی و پاسخت را میدهم، آنگاه که مرا بخوانی"[۱۵][۱۶].
- در سیره رسول خدا(ص) آمرزش خواهی، جایگاه مهمی دارد و نقل شده است که پیامبر(ص) خود، بیش از همه مردم استغفار میکرد[۱۷] و با آنکه گناهی نکرده بود، اما هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکرد[۱۸]. از امام صادق(ع) روایت شده است، رسول خدا(ص) از هیچ مجلسی، گرچه کوتاه، بر نمیخاست؛ مگر اینکه ۲۵ بار استغفار میکرد[۱۹]. ابن عمر نیز روایت کرده است که ما در یک مجلس، صد بار این دعا را از رسول خدا(ص) میشمردیم: "پروردگارا! مرا ببخش و [ به رحمت خویش] به من باز گرد که توبهپذیر مهربانی"[۲۰]. پیامبر خدا(ص) خوش داشت که در زمان استغفار، ذکر استغفارش را سه بار تکرار کند[۲۱][۲۲].
نماز
- بیتردید، جایگاه نماز در میان عبادات، جایگاهی ویژه است؛ رسول خدا(ص) نیز آن را نور چشم خود[۲۳] و خیر دنیا و آخرت را در نماز میدانست و آن را معیار و شاخص شناخت کافر از مؤمن و مخلص از منافق معرفی میکرد و میفرمود: "نماز، ستون دین و پناهگاه تن و زینت اسلام و مناجات دو دوست و مایه برآمدن نیاز و بازگشت توبه کار و یاد مرگ و برکت در مال و گشایش روزی و نور چهره است"[۲۴][۲۵].
- پیامبر خدا(ص) بر نماز اوّل وقت بسیار تأکید داشت و آن را "رضوان خداوند" برمیشمرد[۲۶] و برتری نماز اوّل وقت را بر نماز آخر وقت همچون برتری آخرت بر دنیا میدانست[۲۷][۲۸].
- پیامبر اکرم(ص) هم در بیان و هم در سیره خود نیز توجه ویژهای به نماز داشت. آن حضرت، خود در این باره به یار دیرین و وفادار خویش، ابوذر غفاری چنین فرموده است: "خداوند متعال، روشنی چشم مرا در نماز نهاده و آن را محبوب من ساخته است؛ همان گونه که خوراکی را برای گرسنه و آب را برای تشنه گوارا ساخته است؛ همانا گرسنه با خوردن غذا، سیر و تشنه با نوشیدن آب سیراب میشود، ولی من از خواندن نماز سیر نمیشوم"[۲۹]. علاقهمندی حضرت به نماز به گونهای بود که با اشتیاق تمام، منتظر داخل شدن وقت نماز بود و [چون وقت نماز میرسید] به مؤذنش میفرمود: "ای بلال [با اذان گفتن]! ما را راحت کن!"[۳۰] هرگاه چیزی او را اندوهگین میساخت، با روزه گرفتن و نماز خواندن بر دفع آن یاری میجست[۳۱] و هرگاه به مصیبتی دچار میشد، برمیخاست، وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند و چنین دعا میکرد: « اللَّهُمَ قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَنَا فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا»[۳۲]؛ خدایا! آنچه را دستور داده بودی، انجام دادم؛ پس آنچه را به ما وعده دادهای، محقق فرما!"[۳۳].
- روایت شده است که هرگاه خانواده پیامبر(ص) به چیزی نیازمند میشدند، به ایشان میفرمود: "به پا خیزید و نماز بخوانید!" و میفرمود: "پروردگارم به من چنین امر کرده است: "و خانواده خود را به نماز، فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم (بلکه ) ما خود به تو روزی میدهیم و عاقبت نیک برای افراد باتقواست[۳۴]"[۳۵]. پیامبر خدا(ص) حتی در سفرهایش هم از اقامه نماز مستحبی غافل نبود. نقل شده است، ایشان از منزلی به منزل دیگر کوچ نمیکرد، جز آنکه در آن منزل دو رکعت نماز میگزارد و میفرمود: "میخواهم این مکان برایم به نماز خواندن گواهی دهد"[۳۶][۳۷].
- علی(ع) میفرمود: "روز بدر (شب روز بدر) همه ما خوابیده بودیم، مگر رسول خدا(ص) که زیر درختی نماز میخواند و تا صبح گریه میکرد"[۳۸]. از حضرت خدیجه(س) نیز روایت شده است که وقتی رسول خدا(ص) به خانه وارد میشد، ظرف آب میخواست، وضو میگرفت و دو رکعت نماز کوتاه میگزارد و سپس به بستر خواب میرفت"[۳۹][۴۰].
- رسول خدا(ص) در شبانه روز دو برابر نمازهای واجب، نماز مستحبی میخواند[۴۱] و چون ماه مبارک رمضان میرسید، بر نماز خواندنش افزوده میشد[۴۲]. آن حضرت(ص) تا زمان وفاتش بسیار نماز گزارد و در طول ایام بیماری که به وفات ایشان انجامید، نشسته نماز میخواند[۴۳][۴۴].
- ایشان بر نماز اول وقت به شدت مراقبت داشت تا آن حد که از عایشه - همسر پیامبر اکرم(ص) - نقل شده است که میگفت: "هیچ گاه ندیدم پیامبر خدا(ص) تا زمان مرگ نماز در غیر وقت آن بخواند"[۴۵]. خوردن غذا و یا چیز دیگری باعث تأخیر در نماز اول وقت پیامبر اسلام(ص) او نمیشد و هنگامی که وقت نمازش را فرا میرسید، ایشان [از شدّت اشتیاق به آن، به گونهای رفتار میکرد که] گویا خانواده و دوست را نمیشناخت[۴۶]. عایشه، همسر پیامبر اکرم(ص) میگوید: "رسول خدا(ص) با ما سخن میگفت و ما با او سخن میگفتیم، اما همین که وقت نماز میرسید، به ایشان حالتی دست میداد که گویی نه او ما را میشناسد و نه ما او را میشناسیم"[۴۷][۴۸].
- زمانی که پیامبر(ص) به نماز میایستاد، از ترس خدا رنگ از رخسارش میپرید[۴۹] و [از شدّت خاکساری] گویا جامهای به کنار افکنده بود[۵۰]. چون به نماز میایستاد، صدایی سوزناک مانند صدای جوشش دیگ از سینه یا درونش به گوش میرسید[۵۱]. با آنکه گناهی نداشت، اما از ترس خدا چندان میگریست که جای نمازش تر میشد[۵۲]؛ از وقتی که آیه "ای جامه به خویشتن فرو پیچیده! در شب به پا خیز مگر اندکی"[۵۳] بر پیامبر خدا(ص) نازل شد، آن حضرت، تمام شب را به عبادت میپرداخت، تا جایی که پاهایش ورم کرد؛ به گونهای که [موقع نماز خواندن] یک پایش را بلند میکرد و یکی را روی زمین میگذاشت. پس جبرئیل بر آن حضرت، نازل شد و فرمود: "طه"، هر دو پایت را بر زمین بگذار ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی[۵۴]"[۵۵]. و در نقلی دیگر آمده که چون پیامبر خدا(ص) به نماز میایستاد، بر سرْ انگشتان پایش میایستاد تا اینکه خداوند سبحان آیه فرو فرستاد که: "طه، ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا بر خود سخت بگیری"[۵۶][۵۷].
- عایشه، همسر پیامبر اکرم(ص)، در وصف عبادتها و نمازهای ایشان گفته است: پیامبر اکرم(ص) شبها قیام میکرد، (به عبادت برمیخاست) تا اینکه پاهایش ترک برداشت (ورم کرد). پس به ایشان گفتم: ای رسول خدا! چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟" فرمود: "آیا نمیپسندی و دوست نداری که عبد شاکر خداوند باشم؟"[۵۸]
از امام باقر(ع) درباره نماز پیامبر(ص) پرسیده شد؛ فرمود: "پیامبر خدا(ص) از آغاز روز تا زوال خورشید، هیچ نماز نمیخواند و هنگام زوال، هشت رکعت نماز میخواند که همان نماز توبه کنندگان است. در این ساعت، درهای آسمان، گشوده و دعا پذیرفته میشود؛ نسیمهای رحمت میوزد و خداوند به آفریدههایش مینگرد. پس هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع باز میگشت، چهار رکعت نماز ظهر میگزارد و بعد از ظهر، دو رکعت نماز و سپس دو رکعت دیگر میخواند و هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع، باز میگشت، چهار رکعت نماز عصر میگزارد و بعد از مغرب، چهار رکعت نماز میخواند و سپس نمازی نمیخواند تا شفق فرو رود و هنگامی که فرو میرفت، نماز عشا را میگزارد. پیامبر(ص) پس از آن به بسترش میرفت و نماز نمیخواند تا هنگامی که شب از نیمه میگذشت، و آن گاه هشت رکعت نماز میگزارد و در پاره چهارم شب، سه رکعت نماز وَتْر میگزارد و در آنها "فاتحة الکتاب" و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ میخواند و سه رکعت را با یک سلام دادن، از هم جدا میکرد و سخن میگفت و نیازهایش رامیطلبید و از نمازگاهش بیرون نمیآمد تا اینکه رکعت سوم نماز وَتْر را بخواند و در آن پیش از رکوع، قنوت میخواند. سپس سلام میداد و دو رکعت نماز [نافله] فجر را هنگام دمیدن سپیده یا اندکی پس و پیش میگزارد. سپس دو رکعت نماز صبح (یعنی سپیدهدمان) را هنگامی میخواند که سپیده، گسترش مییافت و به خوبی روشن میشد. این شیوه نماز گزاردن پیامبر خدا(ص) تا هنگام قبض روحش بود"[۵۹][۶۰].
- نمازهایی که حضرت(ص) به تنهایی اقامه میکرد، طولانیترین نمازها در بین مردم بود؛ اما نمازهایی که با مردم اقامه میکرد[۶۱]، در عین کامل بودن، از نماز همه مردم سبکتر بود[۶۲] و به یاران خود نیز توصیه میفرمود: "هرگاه یکی از شما با مردم به جماعت نماز گزارد، باید نماز را کوتاه بخواند؛ چرا که در میان نماز گزاران، افراد ناتوان و بیمار و کهنسال نیز وجود دارند؛ هرگاه کسی از شما به تنهایی نماز میخواند، میتواند هر چه میخواهد، نماز را طولانی بگزارد"[۶۳]. میفرمود: "مثل نمازهای پنج گانه مثل نهر گوارایی است که جلو منزلتان جاری است و شما هر روز پنج بار در آن نهر شستشو میکنید. پس چنین فردی چگونه باز آلوده است؟"[۶۴] از سلمان روایت شده که گفته است: "روزی با رسول خدا(ص) زیر درختی نشسته بودیم. آن حضرت(ص) شاخهای را که برگهایش خشکیده بود، تکان داد و همه برگها بر زمین ریخت؛ سپس به من فرمود: "ای سلمان! از من نمیپرسی چرا چنین کردم؟" گفتم: ای رسول خدا(ص) چرا چنین کردید؟ پیامبر(ص) فرمود: "وقتی مؤمن آن گونه که دستور رسیده است، وضو بگیرد و پس از آن نمازهای پنج گانه را به جا آورد، گناهانش میریزد، همچون برگهای این شاخه." آنگاه حضرت(ص) این آیه را تلاوت فرمود: "در دو طرف روز و اوائل شب، نماز را به پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات و آثار آن را از بین میبرد[۶۵]"[۶۶][۶۷].
روزه
- کف نفس در مقابل گناهان و امساک از خوردن و آشامیدن، فریضهای است که در فرهنگ دین از آن با عنوان روزه یاد شده است[۶۸]. روزه از بزرگترین عباداتی است که در دین اسلام عموماً و در سیره و بیان رسول گرامی اسلام(ص) خصوصاً بدان پرداخته و رهنمودهایی برای انجام هر چه بهتر آن بیان شده است. رسول خدا(ص) روزه را سپری در برابر آتش (عذاب الهی)[۶۹]، و سکوت روزهدار را تسبیح، خوابش را عبادت و دعایش را مستجاب دانسته است و برای عمل او پاداشی مضاعف قائل شدهاند[۷۰]. ایشان روزه را تنها عملی معرفی کردهاند که خداوند، خود، پاداش آن بر عهده گرفته است[۷۱]. در روایات پیامبر اکرم(ص) فایدههای بسیاری برای روزه برشمرده شده که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود:
- سلامتی بدن : از اموری که در بیانات پیامبر خاتم(ص) از فواید روزه دانسته شده، سلامتی جسمانی است. رسول خدا(ص) روزهداری را مایه سلامت بدن دانسته[۷۲]، درباره آن احادیثی را بیان فرمودهاند. ایشان در روایتی ضمن اشاره به وجود روزه در گذشته، فرمودهاند: "خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که به قوم خودت بگو که هیچ بندهای برای من روزه نمیگیرد، مگر آنکه تنش را سالم میسازم و پاداش او را بزرگ میدارم"[۷۳][۷۴].
- دریافت حکمت : اجتناب از پرخوری و شکمبارگی از علتهای اصلی به دست آوردن حکمت است، از این رو، رسول خدا(ص) به مسلمانان چنین توصیه میفرمود: "هرگاه اهل گرسنگی و اندیشه را دیدید، به آنان نزدیک شوید؛ زیرا حکمت، با آنها همراه است"[۷۵][۷۶].
- اجابت دعا: فایده دیگری که در روایات رسول خدا(ص) بدان اشاره شده، اجابت دعای روزهدار است. پیامبر خدا(ص) دعای روزهدار را از دعاهایی برشمردهاند که خداوند رد نمیکند[۷۷]. همچنین فرمودهاند: "هر روزهداری دعا مستجابی دارد"[۷۸][۷۹].
- آسودگی در روز حساب: روزه در احادیث نبوی از عوامل آسودگی و آرامش خاطر مؤمنان در روز قیامت دانسته شده و رسول خدا(ص) در روایتی خطاب به یارانش فرموده است: "چون روز قیامت شود، روزهداران از گورهای خود بیرون میآیند. آنان با بوی روزهداریشان شناخته میشوند و دهانهایشان خوشبوتر از بوی مُشک است و [[[فرشتگان]]] همراه سفرهها و تُنگهای مُهر خورده با مشک، با آنان دیدار میکنند و به آنها گفته میشود: "بخورید که گرسنگی کشیدید و بنوشید که تشنگی را تحمل کردید؛ مردم را واگذارید و به آسایش بپردازید؛ زیرا آن گاه که آنان آسوده بودند، شما رنج کشیدید". پس میخورند، میآشامند و میآسایند؛ در حالی که مردم در رنج و تشنگیاند[۸۰]. همچنین ایشان فرمودهاند: "هرکس برای رضای خدا یک روز را روزه بدارد، به اندازه بیست سال از توقفش در روز قیامت کاسته میشود"[۸۱][۸۲].
- شفاعت در آخرت :روزه در روایات رسول خدا(ص) از شفاعت کنندگان در روز محشر برشمرده شده است؛ شافعی که شفاعتش درباره صاحبش رد نمیشود[۸۳][۸۴].
- نجات از آتش جهنم :پیامبر خدا(ص) فرمود: "هر کس یک روز برای خدا روزه بگیرد، خداوند، میان او و آتش فاصلهای به اندازه فاصله آسمانها تا زمین قرار میدهد"[۸۵]. همچنین ایشان پاداش یک روز روزه مستحبی را بهشت دانستهاند[۸۶]. از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر خدا(ص) به اسامة بن زید سفارش کرد و فرمود: "ای اسامه! در راه بهشت باش و مبادا تو را از آن جدا سازند"؛ اسامه گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! آسانترین چیزی که با آن میتوان این راه را پیمود، چیست؟" فرمود: "تشنگی در گرمای سوزان و درهم شکستن نفْسها در برابر لذّتهای دنیا. ای اسامه! روزه بگیر ! چرا که آن، سپر بازدارنده از آتش است و اگر بتوانی که در حالت گرسنگیِ شکم باشی و مرگت فرا رسد، چنین کن!"[۸۷][۸۸].
روزه حقیقی
- رسول خدا(ص) پرهیز از محرمات الهی را از شرایط روزهداری برشمرده، همواره بر این مطلب تأکید کردهاند که مسلمانان، تنها به پرهیز از مبطلات روزه بسنده نکنند؛ بلکه به روح و حقیقت روزه توجه کنند که همان، پرهیز از محرمات الهی است، تا علاوه بر رعایت شرایط درستی روزه، شرط قبولی آن نیز فراهم آید؛ آن حضرت فرموده است: "روزه، فقط پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست؛ بلکه پرهیز از بیهوده گویی و دشنام دادن نیز جزو آن است"[۸۹]. ایشان در روایتی دیگر فرمود: "هرکس سخن حرام و نابخردی و عمل به آن را رها نسازد، خداوند به اینکه او از خوردنی و نوشیدنی اش دست بکشد، نیازی ندارد"[۹۰][۹۱].
- روایت شده است، روزی رسول خدا(ص) به زنی روزهدار برخورد که به کنیز خود دشنام میداد. پس غذایی خواست و به او فرمود: "بخور!" آن زن گفت: "ای رسول خدا(ص) من روزهام"؛ فرمود: "چگونه روزهای، در حالی که به کنیزت دشنام دادی؟! روزه، تنها نخوردن غذا و نوشیدنی نیست؛ همانا خداوند، روزه را حجابی در برابر کار و سخن زشت قرار داده است؛ حال آنکه روزهدار با گفتن سخنان زشت و انجام امور حرام، روزه خود را افطار میکند. چه اندکاند روزهداران و چه بسیاراند گرسنگان!"[۹۲][۹۳].
- در روایتی دیگر نیز آمده است: "دو زن، روزه بودند و درباره مردم غیبت میکردند. پس پیامبر خدا(ص) ظرفی خواست و به آن دو فرمود: "قِی کنید!" پس آن دو، چرک و خون و گوشت تازه قی کردند؛ سپس فرمود: "این دو زن، با حلال روزه گرفتند؛ امّا با حرام افطار کردند"[۹۴][۹۵].
روزه ماه رمضان
- همچنین پیامبر(ص) درباره ماه رمضان و میزان پاداش روزه در آن میفرماید: "هر کس یک روز از [[[ماه]]] رمضان را برای خدا روزه بگیرد، پاداش روزهاش به اندازهای است که اگر همه مردم دنیا از آغاز تا فرجام دنیا، گرد آیند، وی میتواند آنان را سیر و سیراب کند، بدون آنکه از بهشتیان چیزی بخواهد"[۹۶].
پیامبر خدا(ص) در روایتی دیگر خطاب به اصحاب فرمود: "ماه رمضان، همچون ماههای دیگر نیست؛ زیرا پاداشها در آن، دو برابر میشود. آن، ماه روزهداری و عبادت، ماه توبه و استغفار، و ماه تلاوت قرآن است. آن، ماهی است که در آن، درهای بهشت، گشوده و درهای آتش، بسته است و ماهی است که اجلها در آن نوشته و روزیها پخش میشوند. و در آن، شبی است که هر فرمان حکمتآمیزی، در آن مقدّر (جدا) میشود و میهمانان خانه خدا در این ماه نوشته میشوند. در این ماه، فرشتگان و روح الأمین به اذن پروردگارشان بر مردان و زنان روزهدار، درباره هر کاری فرود میآیند. آن شب تا دمیدن صبح، سلامت است[۹۷].
- هرکس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمیشود. پس هماکنون که در توبه، گشوده و دعا مستجاب است، به کارهای نیک بشتابید، پیش از آنکه کسی بگوید: "دریغا بر آن کوتاهیای که در حضور خدا کردم و من از مسخرهکنندگان بودم"[۹۸][۹۹].
خطبه پیامبر(ص) هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
- از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که: "روزی پیامبر خدا(ص) برای ما خطبه خواند و فرمود: "ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با بر کت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماهها، روزهایش برترین روزها، شبهایش برترین شبها و ساعاتش برترین ساعات است. ماه رمضان، ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت و از شایستگان کرامت خداوند شدهاید. نَفَسهایتان در آن، تسبیح، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، پذیرفته است. پس با نیّتهای راست و دلهای پاک، از پروردگارتان بخواهید تا برای روزهداریِ آن و تلاوت کتاب خویش، به شما توفیق دهد؛ زیرا بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خداوند محروم بماند. با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید. به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید، به بزرگان خود احترام بگذارید، بر کوچکهایتان ترحم و به بستگانتان نیکی کنید. زبانتان را نگه بدارید و چشمهایتان را از حرام بپوشانید و گوش هایتان را بر حرام ببندید. به یتیمان مردم محبّت کنید تا به یتیمان شما محبّت ورزند. از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید و هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید؛ چرا که آنها (هنگام نمازها) برترین ساعتهایند و خداوند [در آن ساعتها] با نظر رحمت به بندگانش مینگرد و چون با او مناجات کنند، پاسخشان را میدهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان را میگوید و چون او را بخوانند، اجابتشان میکند. ای مردم! جانهای شما در گرو کارهای شماست. پس با آمرزشخواهی خود، آنها را آزاد سازید در حالی که پشتهای شما از بار گناهانتان سنگین است. پس با طول دادن سجدههای خود، آنها را سبک کنید و بدانید که خداوند که یادش والاست، به عزّت خودسوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمیکند و در روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [برای حساب] میایستند، آنان را با آتش هراسان نمیسازد. ای مردم! هر که از شما در این ماه، به روزهداری افطاری دهد، پاداش او برای آن، نزد خدا [[[پاداش]]] آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست ". گفتند: "ای پیامبر خدا(ص)! همه ما توانایی این کار را نداریم". پیامبر(ص) فرمود: "خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک دانه خرما؛ خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک جرعه آب. ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، او در آن روز که گامها بر صراط میلغزند، وسیلهای برای عبور از صراط دارد و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند، حساب او را آسان خواهد گرفت و هر کس در این ماه، شر خود را از [دیگران] باز دارد، خداوند در روز دیدارش، خشم خویش را از او باز خواهد داشت و هر که در این ماه، یتیمی را گرامی بدارد، خداوند در روز دیدار، گرامی اش خواهد داشت و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، خداوند در روز دیدار با رحمتش به او نیکی خواهد کرد و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد کرد و هر کس در آن، نماز مستحب بخواند، برای او دوری از آتش نوشته میشود و هر کس واجبی را در آن ادا کند، پاداش کسی را دارد که هفتاد واجب را در ماههای دیگر ادا کرده است و هر کس در آن بر من بسیار صلوات بفرستد، خداوند در روزی که وزنه اعمال سبک میشود، وزنه اعمال او را سنگین میکند و هر کس در آن، آیهای از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را دارد که در ماههای دیگر، کل قرآن را خوانده است. ای مردم! در این ماه، درهای بهشت، باز هستند، پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد و درهای دوزخ بستهاند؛ پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید و شیطانها در بند هستند؛ پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلّط نسازد." من برخاستم و گفتم: ای پیامبر خدا(ص)! برترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: "ای ابوالحسن! برترینِ کارها در این ماه، پرهیز از انجام حرامهای الهی است "[۱۰۰][۱۰۱].
جایگاه روزه در سیره نبوی(ص)
- روزه در سیره نبوی(ص) محببوبترین اعمال و "نور چشم رسول خدا(ص)" دانسته شده است[۱۰۲] و هرگاه چیزی آن حضرت را اندوهگین میساخت، با روزه گرفتن و نماز خواندن به دفع آن میپرداخت[۱۰۳]. روایت شده است، رسول خدا(ص) دو برابر روزه واجب، روزه مستحب میگرفت[۱۰۴]. ایشان نه روز اول ذیالحجه[۱۰۵] و سه روز از هر ماه را روزه میگرفت[۱۰۶] و کمتر جمعهای بود که روزه نباشد[۱۰۷]. حضرت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه را نیز روزه میگرفت و میفرمود: "اعمال بندگان در روزهای دوشنبه و پنجشنبه (به پیشگاه الهی) عرضه میشود. دوست دارم عمل من در حالی عرضه شود که روزهدارم"[۱۰۸][۱۰۹].
- رسول خدا(ص) به روزهداری بسیار علاقه داشت و گاه آن قدر روزه میگرفت که از شدت تشنگی کامش به هم میچسبید و وقتی عایشه به ایشان میگفت: "چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟" میفرمود: "آیا نمیپسندی که عبد شاکر خداوند باشم"[۱۱۰].
روایت شده است، آن حضرت در آغاز بعثت آن قدر پی در پی روزه میگرفت که مردم میگفتند، ایشان افطار نمیکند. سپس آن قدر افطار میکرد که میگفتند، ایشان دیگر روزه نمیگیرد. آن گاه از این روش دست برداشت و یک روز در میان روزه میگرفت. بعد، آن را ترک کرد و سه روز ایام البیض (سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه) را روزه میگرفت و سرانجام از آن هم صرف نظر کرد و سه روز را در دهههای ماه پخش کرد: پنج شنبه دهه اول، و چهارشنبه دهه دوم، و پنج شنبه دهه سوم: و تا زنده بود این روش را ادامه داد[۱۱۱][۱۱۲].
- آن حضرت در ماه شعبان بیش از هر ماه دیگری روزه میگرفت؛ به گونهای که از عایشه نقل شده است: "ندیدم رسول خدا(ص) در هیچ ماهی بیش از ماه شعبان روزه بدارد. آن حضرت بیشتر ماه شعبان بلکه تمام آن را روزه بود"[۱۱۳][۱۱۴].
- از امام باقر(ع) روایت شده است که میفرمود: "رسول خدا(ص) ماه شعبان و ماه رمضان را روزه میگرفت و آن دو را به هم وصل میکرد؛ ولی دیگران را از این کار نهی میکرد و میفرمود: "این دو ماه، ماه خداست و روزه آن، کفاره گناهان قبل و بعد آنها خواهد بود"[۱۱۵][۱۱۶].
قرآن
- از عبادتهایی که پیامبر خدا(ص) به آن به طور ویژه توجه داشت، قرائت قرآن بود. ایشان فقیرترین خانه را خانهای میدانست که از کتاب خدا تهی باشد[۱۱۷]؛ از این رو، به اصحاب و یارانش توصیه میفرمود: "برای خانههایتان بهرهای از قرآن قرار دهید که همانا خانهای که در آن قرآن خوانده شود، برای ساکنانش آسایش فراهم میآید و خیرش بسیار میشود و اهلش از افزونی برخوردار میشوند و هرگاه در آن قرآن خوانده نشود، بر ساکنانش، تنگ و خیرش اندک میشود و اهلش در کمبود به سر میبرند"[۱۱۸]. و میفرمود: "قرآن دوای دردهاست"[۱۱۹]؛ "قرآن بخوانید؛ به درستی که قرآن در روز قیامت برای شفاعت خوانندهاش حاضر میشود"[۱۲۰][۱۲۱].
- شدت علاقه ایشان به قرآن به حدی بود که گفتهاند، روزی عمر بن خطاب به نزد پیامبر(ص) وارد شد و دید که آن حضرت، سخت بیمار است؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! چقدر حالتان نامساعد است"؛
پیامبر(ص) فرمود: "با این حال، دیشب، سی سوره، که هفت سوره بلند هم جزو آنها بود، قرائت کردم؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص) با آنکه خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، چرا این چنین خود را به زحمت میاندازید؟!" فرمود: "ای عمر! آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟!"[۱۲۲][۱۲۳].
- از یکی اصحاب رسول خدا(ص)[۱۲۴] درباره علاقه شدید ایشان به قرآن نقل شده است که: گفتم "روزی رسول رسول خدا(ص) به من فرمود: "برای من قرآن بخوان!"
گفتم: یا رسول خدا(ص)! برای شما قرآن بخوانم و حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: "دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم"[۱۲۵][۱۲۶].
- گفتهاند که صدای رسول خدا(ص) در خواندن قرآن از همه مردم دلرباتر و دلنشینتر بود[۱۲۷] و به اصحاب و یاران خود نیز میفرمود: "قرآن را با زیباترین صداها بخوانید"[۱۲۸]. پیش از خواندن قرآن، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم میگفت[۱۲۹] و در قرائت قرآن، هر آیهای را از آیه دیگر جدا میکرد[۱۳۰] و هنگام قرائت قرآن، صدایش را میکشید[۱۳۱]. عادت آن حضرت این بود که نمیخوابید تا "مسبّحات" را قرائت کند و میفرمود: "در این سورهها آیهای است که از هزار آیه برتر است". به ایشان گفته شد: "مسبّحات کدام سورههاست؟"
حج و عمره
- از دیگر عبادتهایی که در سیره و بیان رسول خدا(ص) جلوه خاصی دارد، انجام مناسک حج و عمره است. پیامبر خدا(ص) حج و عمره را زایلکننده فقر و گناهان[۱۳۴] و مایه توانگری مردم[۱۳۵] و بهشت را پاداش حج پذیرفتهشده[۱۳۶] و عمره کننده را کفاره گناهان[۱۳۷] دانسته است[۱۳۸].
- انجام مناسک حج از عباداتی بود که آن حضرت، اشتیاق زیادی به آن از خود نشان میداد، به گونهای که وقتی در مدینه به سر میبردند، علاقهمند بود که زائران بیت الله الحرام از مکه برایش آب زمزم هدیه بیاورند[۱۳۹]. نقل شده است، ایشان در زمان انجام حج، به انجام آداب و سنتهایی مقیّد بود؛ از امام صادق(ع) روایت شده است: "رسول خدا(ص) در هر شبانه روز ده بار و در هر مرتبه، هفت بار، دور خانه کعبه طواف میکرد؛ سه بار اول شب؛ سه بار، آخر شب؛ دو مرتبه، صبح و دو مرتبه، بعد از ظهر و در بین آنها را استراحت میکرد"[۱۴۰]. آن حضرت در زمان انجام حج، سوره معارج را زیاد میخواند و هر وقت سوارهای را میدید و یا از تلّی بالا میرفت و یا از آن سرازیر میشد و در آخر شب و در تعقیب نمازها تلبیه میگفت[۱۴۱] و در هر طواف واجب و مستحبی، حجر الاسود را با از کف دست مسح میکرد[۱۴۲][۱۴۳].
- از امام باقر(ع) نیز روایت شده است: "رسول خدا(ص) دو رکن حجر الاسود و رکن یمانی را مسح میکرد و پس از مسح، آنها را میبوسید و صورت مبارکش را بر آنها مینهاد[۱۴۴] و در مناسک حج اینگونه میگفت: « اللَّهُمَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَك»[۱۴۵].
تعداد حج و عمرههای رسول خدا(ص)
- از تعداد حجهایی که پیامبر خدا(ص) پیش از بعثت و بعد آن تا زمان هجرت به جا آوردند، اطلاعی در دست نیست[۱۴۶]. بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیدهاند که رسول خاتم(ص) پس از بعثت و پیش از هجرت فقط یک بار [۱۴۷] و به نقلی دیگر، دوبار[۱۴۸] حج به جا آورده است؛ ولی آنچه را که واقدی ترجیح داده و آن را معروف دانسته، این است که پیامبر(ص) پس از بعثت فقط یک مرتبه حج گذارد و آن هم همان است که مردم به آن حجة الوداع میگویند[۱۴۹]. همه سیرهنویسان اعم از شیعه و سنی، این مسئله را قبول دارند[۱۵۰][۱۵۱].
- در برخی روایات شیعی تعداد حجهای رسول خدا(ص)، هفت، ده[۱۵۲]، یازده[۱۵۳] و طبق نقلی بیست بار[۱۵۴] نقل شده است. همچنین طبق برخی روایات، رسول اکرم(ص) سه عمره به جا آورد: عمره حدیبیه، عمره قضا و عمرهای که پس از بازگشت از جنگ حنین و طائف در جعرانه احرام بسته بود[۱۵۵]. در روایات دیگری، تعداد آنها چهار مورد دانسته شده است؛ عمره چهارم، عمرهای بود که آن حضرت، همراه با حج خود (حجة الوداع) به جا آورد[۱۵۶]. همه عمرههای جداگانه پیامبر(ص) در ماه ذی القعده بود[۱۵۷][۱۵۸].
حجة الوداع
- از امام صادق(ع) روایت شده است که: "رسول اکرم(ص) در مدت ده سالی که در مدینه بود، حج به جا نیاورد تا اینکه آیه کریمه: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...﴾[۱۵۹] نازل شد. پس، رسول اکرم(ص) عازم حج شد و به منادیان دستور داد با صدای رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر(ص) میخواهد به مکه رود و حجّ بگزارد. همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر آگاه شده و جمع آمدند. رسول اکرم(ص) چهار روز مانده به آخر ذیقعده حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن حضرت در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آنجا نماز ظهر را خواند و برای حجّ احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. مردم، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای قربانی همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به مکّه رسید و هفت دور کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم(ع) دو رکعت نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "صفا و مروه از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است"[۱۶۰].
- مسلمانان میپنداشتند سعی میان صفا و مروه از کارهای ساختگی مشرکان است اما خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: "صفا و مروه از شعائر خداوندند. پس کسی که به حج یا عمره میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را طواف کند". سپس رسول اکرم به صفا آمد و بالای آن رفت و به رُکن یمانی رو کرده، خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با آرامش خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در صفا ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن حضرت پس از فراغت از سعی بین صفا و مروه، در مروه ایستاد و به مردم رو کرد و حمد و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: "این، جبرئیل است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من فرمان میدهد که دستور دهم: هر که قربانی همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما دستور میدهم؛ ولی من، قربانی همراه آوردهام و برای کسی که قربانی آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه قربانی به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از عبادات خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت انکار گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما آب میچکد (یعنی غسل جنابت کرده باشیم)؟" آن حضرت به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز ایمان نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا! احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [ و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این حکم، مخصوص همین سال است یا برای آینده هم هست؟" رسول اکرم(ص) فرمود: "این حکم، ابدی و تا روز قیامت است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "عمره و حج این چنین باهماند و عمره جزو حج شد تا روز قیامت"[۱۶۱].
- امام صادق(ع) فرمود: بعد، وقتی رسول اکرم(ص) و یارانش به مکّه رسیدند ، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم که رسول اکرم(ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و برای حجّ احرام ببندند و تلبیه گویند. رسول اکرم(ص) و یارانش لبیک گویان برای حج حرکت کردند تا اینکه به "منی" رسیدند. در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالی که مردم به دور آن حضرت جمع بودند[۱۶۲].
- عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار مانع میشدند؛ زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد : ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[۱۶۳]. پس از نزول آیه، رسول اکرم(ص) دستور داد آنها از مزدلفه به سوی عرفات حرکت کند و این امر، مخالف تصور قریش بود که رسول خدا(ص) مانند آنها حرکت کند. سپس، رسول اکرم(ص) به صحرای عرفات وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، خیمه خود را بر پا کرد و مسلمانان نیز گرد آن حضرت خیمه زدند. وقتی ظهر شد، آن حضرت(ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه و احکام و اوامر و نواهی الهی را بیان کرد و سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد. مردم نیز دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند. پس حضرت به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خوابانده ام." مردم هم پراکنده شدند تا اینکه خورشید غروب کرد. آن گاه پیامبر خدا(ص) دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز با یک اذان و اقامه خواندند. حضرت در آنجا ماند تا اینکه نماز صبح را نیز به جا آورد[۱۶۴].
- سپس رسول خدا(ص) دستور افراد ناتوان بنیهاشم عجله کنند و شبهنگام، جلوتر از دیگران به سوی منی حرکت کنند؛ ولی فرمود، تا خورشید طلوع نکرده است، جمره عقبه را رمی نکنند. وقتی هوا روشن شد، رسول خدا(ص) و مسلمانان به سوی منی کوچ کرده، به منی یا وارد شدند و جمره عقبه را رمی میکردند و شترهایی را که پیامبر اکرم(ص) آورده بود (۶۴ یا ۶۶ شتر) و قربانیهای علی(ع) که ۳۴ یا ۳۶ شتنر بود، در آنجا قربانی کردند و رسول خدا(ص) فرمود: "از هر قربانی، کمی بگیرید." سپس آنها را در دیگ پختند و حضرت با علی(ع) از آن خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
سپس رسول خدا(ص) به زیارت بیت الله رفت و بعد به سوی منی باز گشت و تا آخر روزهای تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماند و هر روز سه جمره را رمی کرد و از آنجا حرکت کرد تا به بیابانهای اطراف مکه رسیدند. در این هنگام، عایشه جلو آمد و گفت: "سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حج را انجام دادهام." پیغمبر(ص) او را با برادرش، عبدالرحمن بن ابی بکر به "تنعیم" (محلی خارج مکه که برای احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و او در آن جا برای عمره مفرده، محرم شد و به سوی کعبه رفت و طواف کرد و دو رکعت نماز طواف خواند، در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعی کرد و نزد رسول اکرم(ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند. آن حضرت، به مسجد الحرام داخل نشد و طواف نکرد؛ بلکه از بالای مکه وارد شد و از پایین مکه محله "ذی طوی" خارج شد..."[۱۶۵][۱۶۶].
اعتکاف
- اعتکاف از "عکف یعکف"، به معنای احتباس[۱۶۷] و به قولی دیگر، رو آوردن شخص به چیزی است که قصد انصراف و رو برگرداندن از آن را نداشته باشد[۱۶۸] و لازمه آن، داشتن مکان است؛ مانند "عکوف" که لازمه آن اقامت شخص در مسجد است[۱۶۹]؛ اما در اصطلاح، به اقامت گزیدن در مساجد به قصد عبادت گفته میشود[۱۷۰] که از شرایط صحت آن، روزهداری[۱۷۱] به مدت سه روز یا بیشتر[۱۷۲] و خارج نشدن از مسجد است؛ مگر به سبب حاجتی[۱۷۳]. طبق احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) ثواب ده روز اعتکاف در ماه رمضان، یا دو حج و دو عمره برابر است[۱۷۴][۱۷۵].
- اعتکاف از سنتها و عباداتی است که همواره رسول خدا(ص) به آن توجه داشت. آن حضرت از زمانی که به مدینه هجرت کرد تا زمانی که از دنیا رحلت فرمود، پیوسته در هر سال، یک دهه از ماه مبارک رمضان را به اعتکاف میپرداخت، جز سال دوم هجرت که به علت همزمانی نشد جنگ "بدر" با ماه مبارک رمضان، رسول خدا(ص) در آن سال در مسجد معتکف نشد؛ اما در سال بعد، حضرت دو دهه از ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف کرد؛ یک دهه برای همان سال و دهه دیگر برای قضای اعتکاف سال پیش[۱۷۶][۱۷۷].
- در برخی روایات نقل شده است، رسول خدا(ص) در اولین سال حضورش در مدینه، دهه اول ماه رمضان را در مسجد اعتکاف کرد و سال دوم در دهه دوم و سال سوم در دهه آخر اعتکاف کرد؛ از آن پس، آن حضرت همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف میکرد[۱۷۸] و چون دهه آخر ماه رمضان میشد، برای رسول خدا(ص) خیمهای مویین میزدند و حضرت برای عبادت، کمر همّت میبست و بستر خوابش را برمیچید و از بانوان دوری میجست و شبها را احیا میداشت و همه وقت خود را برای عبادت میگذاشت[۱۷۹]. آن حضرت در آخرین ماه رمضان عمر خود، بیست روز در مسجد معتکف شده بود[۱۸۰][۱۸۱].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۲۰۶ - ۲۰۷ و خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۴۹.
- ↑ لسان العرب، ص ۲۷۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۱۷؛ الجعفریات، ص ۲۲۸ و المحاسن، ج ۱، ص ۳۱.
- ↑ ثواب الاعمال، ص ۱۶۴؛ الجعفریات، ص ۲۲۸ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱۳.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص، ۹۳؛ المحاسن، ج۱، ص۴۳؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۴۷ و تاریخ بغداد، ج۲، ص۵۰.
- ↑ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۸؛ کنزالعمال، ج۳، ص۲۵۹ و محمد بن اسحاق، مسند ابراهیم بن ادهم، ص۱۹-۲۰.
- ↑ الشعرانی، العهود المحمدیه، ص ۲۷۵.
- ↑ الدعوات، ص ۸۶؛ محمد بن یزید القزوینی، ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۵۵، سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۰ و المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۲۸۲.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۰۸؛ کتاب الدعاء، ص ۵۰۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۵۴.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۷۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۷۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۸.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۲۲.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۱۸ - ۳۱۹ و کنزالعمال، ج ۴، ص ۲۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۸-۵۰۹.
- ↑ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۳۵۶؛ عبد بن حمید الکسی، منتخب عبد بن حمید، ص ۴۲۷، السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۱۸؛ صحیح، ابن حبان، ج ۳، ص۲۰۷ - ۲۰۸ و الطبرانی، مسند الشامیین. ۱۹۹۶م، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۴۳۸؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۵ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۷۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۴؛ عدة الداعی، ص ۲۶۵ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱۳.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۳۹؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۱۵۷ و السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۱۹.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۳، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۹۴؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۳۲۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۲۸ و المستدرک، ج ۲، ص ۱۶۰.
- ↑ جامع الاخبار، ص ۷۲ - ۷۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۹۵؛ مفتاح الفلاح، ص ۱۸۱ و الدارقطنی، سنن، ج ۱، ص ۲۵۹.
- ↑ کنزالعمال، ج ۷، ص ۳۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ اعلام الدین، ص ۱۹۱؛ امالی طوسی، ص ۵۲۸ و مجموعه ورام، ج ۲، ص ۵۴.
- ↑ الدارقطنی، علل، ج ۴، ص ۱۲۲ و تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۴۴۲.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۳۹۵ و مسکن الفؤاد، ص ۵۰ ٢.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ سوره طه، آیه ۱۳۲.
- ↑ صنعانی، المصنّف، ج ۳، ص ۴۹ و الدر المنثور، ج ۴، ص ۳۱۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۳۰۰؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۰۰؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۲۸۳ و مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۴۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰-۵۱۱.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۳۱۸؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص ۲۴۲ و صحیح ابن حبان، ج ۶، ص۳۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۷۱؛ رضی الدین حلی، العدد القویه، ص ۲۲۲ و ابن حاتم عاملی، الدر النظیم، ص ۴۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۱.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۴۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۴؛ همو، الاستبصار، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۶۵.
- ↑ اقبال الاعمال، ص ۲۰؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۲۳ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۸۲.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۹۱ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیة، ص ۱۶۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۱-۵۱۲.
- ↑ المستدرک، ج ۱، ص ۱۹۰؛ سنن الدارقطنی، ج ۱، ص ۲۵۸ و البیهقی، معرفة السنن والآثار، ج ۱، ص ۴۵۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۳، ص ۷۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص ۷۶.
- ↑ عدة الداعی، ص ۱۵۲؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۲۴ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۰۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۲.
- ↑ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ الخصال، ج ۱، ص ۲۸۲؛ فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۴۰ و بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۹۳.
- ↑ سوره المدثر، آیه ۱ - ۲.
- ↑ سوره طه، آیه ۱ – ۲.
- ↑ سید بن طاووس، فتح الأبواب، ص ۱۷۰؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۲۵۵ و صحیح بخاری، ج ۲، ص ۴۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۹۵ و وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۲-۵۱۳.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۵۴؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۱۱۵؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۴۴ و صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۴۲
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۸ و وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۶۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۳-۵۱۴.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص ۱۵۸؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۱۸؛ السنن الکبری، ج ۳، ص ۱۱۸ و المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۲۵۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۳؛ سنن ترمذی، ج ۱، ص ۱۵۱ و صحیح مسلم، ج ۲، ص ۴۴. در این باره روایت مشابهی نیز از جابر بن سمره روایت شده که گفته است: «با پیامبر اکرم(ص) نماز میگزاردم؛ هم نمازهایش میانه بود و هم سخنرانیاش». ر.ک. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۱؛ سنن ترمذی، ج ۲، ص ۹، السنن الکبری، ج ۳، ص ۲۰۷ و مسند احمد، ج۵،ص۹۳.
- ↑ شافعی، کتاب الأم، ج ۱، ص ۱۸۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۷۱؛ صنعانی، المصنّف، ص ۳۶۲ و صحیح ابنحبان، ج ۵، ص ۵۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۳۰۰؛ المعجم الکبیر، ج ۸، ص ۱۶۴ و الدر المنثور، ج ۳، ص ۳۵۴ - ۳۵۵.
- ↑ سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۵۷؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۴۳۷ و مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۲۹۷ - ۲۹۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۴-۵۱۵.
- ↑ الجوهری، الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۳۲۳ و المفردات الفاظ القرآن، ص ۵۰۰.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۴؛ صنعانی، المصنّف، ج ۳، ص ۱۵۷ و ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ الجامع الصغیر ، ج ۲، ص ۱۰۰ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۴۹.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵، التهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۵۲؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۹۷.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲؛ الدعوات، ص ۷۶؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۶۸؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۰۳ و العهود المحمدیه، ص ۱۷۳.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۳۱۵ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۳۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۹، ص ۳۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۳؛ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۶۳؛ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۵ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ مسند الشهاب، ج ۲ ، ص ۱۲۸؛ الدعوات ص ۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۳۷ و ابن جوزی، الموضوعات، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۷۴؛ مستدرک، ج۱، ص۵۵۴ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۳، ص ۸۹؛ کوفی، المصنّف، ج ۴، ص ۵۷۲ و المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۱۱۲.
- ↑ ثواب الاعمال، ص ۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۸۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و بحارالانوار ، ج ۹۳، ص ۲۵۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۲۵۶ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۵۰۷
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۵۳ - ۴۵۴؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۲۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۳۹ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۲۸ - ۵۲۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷-۵۱۸.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۸۷؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۹۴ و اقبال الاعمال، ص ۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ شهید ثانی، کشف الریبه، ص ۸ و مسند ابییعلی، ج ۳، ص ۱۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۹۰؛ مجمع الزوائد، ج ۳، ص ۱۴۲ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۸۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸-۵۱۹.
- ↑ شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثه، ص ۹۵ - ۹۶ و بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۹.
- ↑ امالی صدوق، ص ۹۳ - ۹۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۴۵ - ۳۴۷ و عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۹۵ – ۲۹۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۰-۵۲۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۳۴ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۱۹.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۴۴۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۴؛ الاستبصار، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۶۵
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۲؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۴۵ و السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۸۵.
- ↑ همان.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۸۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۴۰۶ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷۷؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۰۱ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۱.
- ↑ فتح الأبواب، ص ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۵۷ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۸۱ و ثواب الاعمال، ص ۷۹ - ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۴۰۹ و العینی، عمدة القاری، ج ۷، ص ۸۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۹۲ و الاستبصار، ج ۲، ص ۱۳۷ - ۱۳۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۳۹۳.
- ↑ عدة الداعی، ص ۲۸۷ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۰
- ↑ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۵۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۶۵ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۷؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۳۹۶ و مسند الشامیین، ج ۴، ص ۱۰۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲-۵۲۳.
- ↑ امالی طوسی، ص ۴۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ مانند عبدالله بن عمر، ابن مسعود و.....
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۴؛ صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۸۰؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۶ و المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۲۵؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۶۰۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۹۲ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۴۲۴ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۰۳؛ سنن ابیداوود، ج ۲، ص ۲۴۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۲۳۲ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۴؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۲ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۳۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۲۹۰ و بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۱۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۴؛ الجعفریات، ص ۶۶ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۱۱۵.
- ↑ صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص ۱۱؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۷۰: کنزالعمال، ج ۵، ص ۱۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۶۵ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲.
- ↑ کتاب الموطأ، ج ۱، ص ۳۴۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۴۶؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۹۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۰۷ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۴۲۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۰۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۲۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۰۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴-۵۲۵.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۱۰۵ - ۱۰۶ و الاستبصار، ج ۲، ص ۲۱۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۷؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۵۹ و الجعفریات، ص ۶۴.
- ↑ فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۵۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۵۴؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۴۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۱۰۸۹.
- ↑ مسند ابییعلی، ج ۵، ص ۴۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳ و فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۵-۵۲۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۸ و تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶ و الکافی، ج ۴، ص ۲۴۴.
- ↑ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۵۷۵.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۶۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶-۵۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۷-۵۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸.
- ↑ «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸-۵۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵ - ۲۴۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۵۴ - ۴۵۷ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و الصحاح، ج ۴، ص ۱۴۰۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و کتاب العین، ج ۱، ص ۲۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵.
- ↑ محمدکاظم طباطبایی، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۶۷ و ابوالحسن اصفهانی، وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج ۲، ص ۶۶۹؛ ابن فهد حلی، الرسائل العشر، ص ۱۹۲ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۱ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۴ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۹.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۸ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۵۳۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۶؛ سنن الدارمی، ج ۲، ص ۲۷؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۶۰ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۵۶۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰-۵۳۱.