اسوه به‌معنای الگو، سرمشق و پیشوا عبارت از پیروی است که هدف از آن اصلاح و بهبود شخصیت فردی و اجتماعی باشد. و هدف از الگوگیری تکامل شخصیت انسان‌هاست. پیامبران الهی مانند پیامبر خاتم (ص) و حضرت ابراهیم (ع) و ائمه (ع) به عنوان الگو معرفی شده‌اند.

معناشناسی

اسوه در لغت به‌معنای سرمشق، پیشوا[۱]، پیشوایی در امور مهم، خصلتی که شخص به‌واسطۀ آن لایق مقتدایی شود[۲]، آنچه به‌وسیلۀ آن شخص اندوهگین تسلی یابد[۳]، حالت و روشی که شایسته پیروی است[۴] و حالت پیروی انسان از دیگران آمده است؛ خواه این پیروی، نیک و سودمند باشد یا بد و زیانبار[۵]. الگو یا اسوه کسی یا چیزی است که مورد توجه همه قرار می‌گیرد و ویژگی‌ها یا کمالاتی در او هست که باعث می‌شود دیگران نسبت به راه و مقصدی که در پیش گرفته‌اند از آنان نمونه و الگو بگیرند و راه و روش آنان را بپیمایند.

و در اصطلاح فرهنگ اسلامی و قرآنی، اسوه به معنای پیروی نیک و سودمند است و هدف از این پیروی، اصلاح و بهبود شخصیت فردی و اجتماعی است؛ کاربرد اسوه در قرآن با وصف "حسنه" و در برخی از روایات بدون وصف حسنه، در پیروی از الگوهای شایسته، مانند پیامبر (ص) می‌تواند گواه بر این معنا باشد، چنانچه امام حسین (ع) فرمودند: «لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ»[۶][۷]

اسوه بودن شخصی برای شخص دیگر اگرچه در مواردی امری فردی است ولی اصل تحقق الگو و معرفی یک شخص در جامعه به عنوان الگوی آنها و در نتیجه به تبعیت مردم از آن، امری متوقف بر اجتماع و تشکیلات آن است، علاوه بر اینکه الگوبرداری در رفتارهای اجتماعی و سیاسی، مستلزم تحقق اجتماع و حکومت است به همین دلیل حق الگو بودن در زمره حقوق اجتماعی است[۸].

ضرورت وجود اسوه

نقش و اهمیت الگو در زندگی انسان

تکامل شخصیت انسان‌ها و ادب آنها در الگو و اسوه‌ای است که انتخاب کرده‌اند و همچنین والایی هدف و غایتی که در زندگی خود دارند از الگوهای آنان فهمیده می‌شود. هر چه قدر الگوهای انسان بالاتر و والاتر و از نظر عبودیت در مرحله عالی قرار داشته باشند، ارزش شخصیت انسان بیشتر خواهد شد. انسان‌ها از یکدیگر تأثیرات بسزایی می‌پذیرند مخصوصاً در جایی که انسان خود آگاهانه کسی را به عنوان رهبر و مقتدای خود انتخاب بکند.

در غالب موارد انسان‌ها سعی می‌کنند در تمام اعمال و رفتار حتی گفتار، حرکات و سکنات از الگویی که انتخاب کرده تبعیت محض کنند، به همین دلیل بسیاری از رفتارهای انسان‌ها ناخودآگاه شبیه رفتار الگوهایشان است.

یکی از مشکلات اساسی در عصر امروز فقدان الگو یا عدم توانایی در الگو‌شناسی است، امری که در بحث الگودهی بسیار حائز اهمیت است این است، الگوهایی که به انسان معرفی می‌شوند باید قابل دسترسی باشند و واقعیت و عینیت داشته باشند نه اینکه الگو فقط ذهنی، مبهم و دست نیافتنی باشند. این نکته حائز اهمیت است که ما هرگز نمی‌توانیم انسان موفقی را بدون الگو یا الگویی که تمام ویژگی‌ها را داشته باشد تربیت و اصلاح کرده و از او فردی کامل بسازیم. امام علی (ع) می‌فرماید: "هان ای عثمان بن حنیف به راستی که هر پیرو را پیشوایی است که از او پیروی می‌نماید و از نور دانش او روشنی می‌جوید"[۹][۱۰]

علت معرفی الگو

ارائه الگو برای انسان‌ها می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد مانند:

  1. الگوپذیری یکی از ویژگی‌های طبیعی و فطری انسان‌هاست چرا که همواره انسان در پی کمال و سعادت است و چون بر فطرت خدا جوی و جاودانگی آفریده شده است همواره احساس نقص و خلأ می‌کند و به دنبال کمال نهایی است و تا به او نرسد احساس آرامش نمی‌کند پس حالتی را الگوها در انسان ایجاد می‌کنند که به آن اسوه‌پذیری گفته می‌شود[۱۱].
  2. با توجه به اینکه حیات انسان از آغاز تا انجام با رنج و مشقت آمیخته است: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ[۱۲]، ﴿إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ[۱۳] ارائه الگویی موفق که در مسیر زندگی بر مشکلات فائق آمده و راه سعادت را پیموده باشد می‌تواند مایه تأسی و موجب آرامش خاطر انسان شده و روح تلاش و کوشش را در او تقویت کند، چنان‌که بررسی سیاق آیاتی که در آنها واژه اسوه به کار رفته و سخن از سختی‌ها و ناملایمات جنگ و پیامدهای ناشی از بیزاری جستن از کافران به میان آمده می‌تواند مؤید این راز باشد.
  3. طبق آیه ﴿إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى[۱۴] و آیه ﴿وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ[۱۵]، خداوند سبحان هدایت انسان‌ها و ارائه راه راست به آنان را بر عهده گرفته است و معرفی الگوی هدایت شده و راهنمای راه یافته می‌تواند از عوامل مؤثر در جهت هدایت انسان‌ها محسوب گردد.
  4. خصلت تأثیرپذیری انسان از عوامل تأثیرگذار نیز می‌تواند راز دیگری جهت ارائه الگو برای او باشد، چنان‌که قرآن کریم پشیمانی حسرت‌بار گروهی از ستمکاران را از عدم همراهی با رسول خدا (ص): ﴿يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[۱۶]. و از دوستی با انسان‌های ناشایست: ﴿لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا[۱۷] متذکر می‌شود. از نظر تربیتی نیز معرفی الگو از بهترین روش‌های عملی تربیت به شمار می‌آید که برخی اثر بخشی آن را از سخنان زیبا فزون‌تر می‌دانند[۱۸][۱۹]

اسوه در قرآن

برخی از آیات قرآن کریم به روشنی نشان می‌دهد یکی از نعمت‌های بزرگ الهی، هدایت خلق به سوی حق است و این هدایت از راه بخشیدن عقل و خرد و دادن درس‌های گوناگون از راه فطرت و ارائه نشانه‌هایی در جریان آفرینش و نیز از راه فرستادن پیامبران و مکتب آسمانی صورت می‌پذیرد[۲۰]. در ادبیات قرآنی به طور مشخص از واژه "اسوه" در این‌گونه مواضع استفاده شده است که به معنای "مقتدا" و "قدوه" است[۲۱][۲۲]

واژه اسوه در قرآن‌کریم سه بار آمده است: یک بار در آیه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۲۳] در مورد پیامبر اکرم (ص) و دو بار در آیات ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ[۲۴] و ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۲۵] درباره ابراهیم خلیل (ع) و همراهان او.

برخی واژه‌های متقارب و مرتبط با اسوه در قرآن کریم عبارت است از: "اقتدا"، "امام"، "شهید"، "مثل". واژه "اقتدا" که از امر به آن در آیه ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...[۲۶]، امر به تأسی فهمیده می‌شود[۲۷] به مفهوم اسوه نزدیک است. در این آیه خداوند پس از نام بردن از چند پیامبر و برشماری صفات و ویژگی‌های آنان، به رسول گرامی خویش می‌فرماید: به هدایت آنان اقتدا کن.

علاوه بر عنوان اسوه و اقتدا، در برخی موارد از عناوین دیگری مفهوم اسوه برداشت می‌شود؛ مانند: "امام"﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۸]؛ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲۹] که در مورد حضرت ابراهیم و انبیا به کار رفته است و به مقتدا و پیشوا بودن آنان اشاره دارد[۳۰] و "شهید"﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ[۳۱]؛ ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۳۲] که به یک معنا بر الگو اطلاق شده است، چنان که معنای دیگر آن گواه است[۳۳]. و نیز مواردی که خداوند متعال افرادی را به عنوان مَثَل و نمونه برای مؤمنان معرفی می‌کند: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ[۳۴][۳۵]

جایگاه الگو در قرآن، جایگاه ربوبیت است. تربیتی که در سلسله هستی از خداوند آغاز می‌شود و تا انسان‌های عادی ادامه می‌یابد. در قرآن کریم مسأله الگوپذیری با مسأله "ولایت" و "تولی" نیز ارتباط نزدیک و مستقیمی دارد. ولایت در قرآن به معنای "سرپرستی روحی، ذهنی و رفتاری انسان در بعد فردی و اجتماعی است".

کارکرد ولایت در قرآن "اخراج از نور به ظلمت" یا از "ظلمت به نور" است. این نقش و کارکرد از طریق امامت و اقتداء صورت می‌پذیرد و سرمشق پذیری بیشترین نقش را در پیوند میان امام و امت بر عهده دارد. در سرتاسر قرآن کریم نشان داده شده است که حرکت‌های اجتماعی و نهضت‌های تاریخی عمدتاً بر عهده "ائمه نار" و "ائمه نور" است.

دامنه تأثیرگذاری اسوه‌ها از نظر قرآن کریم اعم از حوزه فردی، اجتماعی و تاریخی است. در حوزه فردی، نقش سرمشق‌ها اصلاح خصلت‌های شخصیتی است. در جامعه، نقش سرمشق‌ها اصلاح مناسبات اجتماعی و سیاسی است و بالاخره در عرصه تاریخی، تأثیر اسوه‌ها به تغییر و تحول در جهت‌گیری‌های تاریخی ارتباط می‌یابد. اسوه‌ها بسته به ظرفیت‌های وجودی و بسترهای عینی یک یا چند نقش از نقش‌های سه‌گانه را ایفا می‌کرده‌اند. انبیای بزرگ الهی و ائمه اطهار (ع) هر سه گونه نقش (فردی، اجتماعی، تاریخی) الگویی را داشته‌اند[۳۶].[۳۷]

امام؛ اسوه جامعه

الگو بودن اهل بیت (ع) در روایات

در روایات فراوانی از اسوه بودن پیامبر و اهل بیت یاد شده است، برخی از این روایات عبارت‌اند از:

  1. امام باقر (ع) می‌فرماید: "کسی از امت اسلام صبح کند و امام آشکار و عادل از جانب خدا نداشته باشد، به گمراهی و گم گشتگی صبح کرده است"[۳۸].
  2. حضرت رسول (ص) می‌فرمایند: "اهل بیت من حق را از باطل جدا می‌کنند و هم ایشان‌اند آن امامانی که باید به آنها اقتدا کرد"[۳۹].
  3. همچنین فرمودند: "خشنودی و رضوان و گشایش و پیروزی و تقرب و دوستی خدا و رسول او برای کسی است که علی را دوست بدارد و به جانشینان او اقتدا کند"[۴۰][۴۱]

ضرورت وجود اسوه معصوم در میان مردم

براساس قاعده لطف انبیاء الهی و اوصیای آنها (ع) باید در تمام جهاتی که به هدایت عمومی مردم باز می‌گردد، معصوم باشند، چون قول آنها در تعلیم و یا تبیین برای دیگران حجّت است، پس در تلقّی و حفظ و بازگو کردن کلام وحی نیز باید معصوم باشند. از سوی دیگر، چون خداوند امر به اقتداء به آنها نموده، بنابراین ایشان در مقام عمل نیز معصوم بوده و فعل آنها مبیّن دستورات دینی است.

حکمت دقیقی که در این قاعده وجود دارد، برخواسته از فلسفه نبوّت است که باید احکام الهی را بشری مثل سایر انسان‌ها ابلاغ نماید و او خود پیش از دیگران عامل به آنها باشد؛ تا از یک سو اسوه دیگران در عمل به شریعت الهی باشد و از سوی دیگر، سؤالات و موانعی را که امّت در هنگام عمل به احکام مبتلا می‌شوند، به صورت عملی و نظری پاسخ دهد. مثلاً پیامبر اکرم (ص) می‌توانست در هنگام سفر، به اذن الهی به شکلی خارق‌العاده طیّ طریق کند و راه طولانی را در چشم به هم زدنی طی نماید، ولی ایشان مثل مردم عادّی حرکت می‌نمود تا احکام سفر، از نماز قصر گرفته تا محدوده افطار روزه و سایر امور را بیان نماید[۴۲].

همچنین ایشان می‌توانست در هنگام جنگ، با ولایتی که بر ملک و ملکوت دارد، از نیروهای غیبی استمداد جوید و دشمنان خدا را بدون کمترین زحمتی نابود سازد؛ ولی در این صورت هرگز احکام نماز خوف و یا احکام جهاد و شهادت و چگونگی دفن و تجهیز شهدا و مسائل فراوان دیگر، در عمل برای مردم تبین نمی‌شد. بنابراین، سنّت الهی بر آن است که همیشه حجّتی الهی در میان مردم باشد و مانند مردم زندگی کند و به صورت عملی و نظری، احکام دین را به امّت آموزش دهد[۴۳].

الگوهای شایسته

خداوند هدایت انبیا را که همان هدایت خاص الهی است مقتدای رسول خویش دانسته و او را به اقتدای به این هدایت خاص مأمور کرده است: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۴۴][۴۵] و در جای دیگر انبیا را "ائمه" به معنای الگو برای امت‌هایشان قرار داده است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۴۶][۴۷]. در مورد دیگر درباره انبیا می‌فرماید: ﴿يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۴۸]. یکی از معانی "شهادت" در آیه این است که پیامبر اسوه مردم است؛ یعنی مردم او را می‌بینند و به او تأسی می‌کنند[۴۹]؛ اما تنها درباره دو تن از انبیا به سبب ویژگی‌های خاص ایشان واژه اسوه حسنه به صراحت به کار رفته است:

پیامبر خاتم (ص)

خداوند در آیه ۲۱ سوره احزاب درباره اسوه بودن پیامبر اکرم می‌فرماید: ﴿لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۵۰]. اسوه در مورد رسول خدا (ص)، عبارت است از پیروی او و اگر تعبیر کرد به ﴿لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ "شما در مورد رسول خدا تأسی دارید" که استقرار و استمرار در گذشته را افاده می‌کند، برای این است که اشاره کند به اینکه این وظیفه همیشه ثابت است و شما همیشه باید به آن جناب تأسی کنید. معرفی رسول خدا (ص) به عنوان الگو و اسوه نیکو، بدون هیچ قید و استثنا دلیل اعتبار و حجیت همه افعال آن حضرت در تمام حالات است که از صدر اسلام به عنوان سنّت مورد استناد بوده است، چنان‌که در روایات از اعمال عبادی و غیر عبادی پیامبر (ص) با تعبیر اسوه یاد شده است [۵۱]. البته برخی احکام، مانند جواز ازدواج دائم با بیش از ۴ همسر و... ویژه شخص رسول خداست [۵۲].

درباره حکم اولیِ تأسی به رسول خدا نظرات گوناگونی است؛ برخی حکم اولی را وجوب تأسی به آن حضرت و پیروی از روش و منش ایشان دانسته‌اند. مگر آنکه دلیلی برخلاف آن، یا بر استحباب وارد شده باشد و برخی حکم اولی را استحباب تأسی دانسته‌اند، مگر دلیلی بر وجوب آن اقامه شود و گروهی دیگر قائل به تفصیل شده و تأسی به ایشان را در امور دینی واجب و در امور دنیایی مستحب می‌دانند[۵۳]. اصولیون نیز ضمن استناد به آیه مذکور برای حجیت افعال پیامبر (ص) معتقدند اصل عمل معصوم تنها بر اباحه فعل و استمرار آن بر استحباب فعل دلالت می‌کند[۵۴][۵۵]

حضرت ابراهیم (ع) و همراهان او

آیات ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...[۵۶] و ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۵۷] به اسوه نیکو بودن ابراهیم و همراهان او تصریح می‌کند. شخصیت ابراهیم (ع) مورد پذیرش همه ملل است[۵۸]، تا آنجا که اهل کتاب ابراهیم (ع) را منسوب به خود و خود را پیرو او می‌دانستند[۵۹]. این اعتقاد اهل کتاب در آیاتی از قرآن گزارش و به تعبیرهای متفاوتی نفی شده است. در آیات ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ[۶۰] و ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۶۱] و ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۶۲] بر حنیف و مسلم بودن ابراهیم (ع) و عدم انتساب او به یهود و نصارا و مشرک نبودن وی تصریح و تأکید شده است. راز معرفی ابراهیم (ع) به عنوان الگویی نیکو از سوی قرآن با نگاهی به برجستگی‌های زندگی الهی او روشن می‌شود.

نشان دادن ملکوت آسمان‌ها به وی، عدم پرستش بت‌ها و اجرام آسمانی، بت‌شکنی و احتجاج با بت‌پرستان و تسلیم کامل او در برابر فرمان‌های الهی از نشانه‌های روشن زندگی توحیدی آن حضرت به شمار می‌آید.

قرآن ابراهیم را امتی تسلیم در برابر خدا شناسانده است: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ[۶۳]. با توجه به اینکه ادامه آیه ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...[۶۴] به وعده استغفار ابراهیم برای آزر اشاره می‌کند: ﴿إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ[۶۵] برخی از مفسران با اعتقاد به پیوند این جمله با ابتدای آیه برآن‌اند که استغفار ابراهیم برای آزر از محدوده اسوه بودن وی استثنا شده است[۶۶]، بر این اساس اسوه بودن ابراهیم (ع) با اسوه بودن رسول خاتم (ص) متفاوت است، زیرا هیچ موردی از گفتار و رفتار رسول گرامی اسلام از محدوده تأسی استثنا نشده است.

در برابر نظر یاد شده برخی دیگر از مفسران، اسوه بودن ابراهیم را شامل همه اعمال وی دانسته‌اند. این گروه بر این باورند که جمله استثنا به صدر آیه و اسوه بودن وی ارتباطی ندارد[۶۷] و وعده استغفار برای آزر به سبب روشن و قطعی نبودن کفر او برای ابراهیم و امید به ایمان وی بوده است، ازاین‌رو هنگامی که کفر و دشمنی او با خدا برای ابراهیم روشن شد از او بیزاری جست: ﴿وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ[۶۸].

درباره کسانی که به همراه ابراهیم (ع) در آیه ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...[۶۹] اسوه دانسته شده‌اند سه احتمال مطرح شده است: انبیا؛ ایمان آورندگان به ابراهیم در همان زمان و همراهان ایمانی ابراهیم در هر عصر[۷۰].

شایان ذکر است گرچه اسوه بودن پیامبر خاتم (ص) و ابراهیم (ع) با توجّه به جهانی بودن رسالتِ ایشان، برای گروهی خاص نیست؛ اما براساس آنچه در ادامه آیه ۲۱ سوره احزاب و آیه ۶ سوره ممتحنه آمده است: ﴿لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ[۷۱] تنها کسانی از دو الگوی یاد شده بهره‌مند می‌شوند که به خدا و روز واپسین امیدوار باشند، چنان که بهره‌مندی از هدایت قرآن کریم ویژه پرواپیشگان است: ﴿هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۷۲]، با اینکه قرآن کتاب هدایت همه مردم است: ﴿هُدًى لِلنَّاسِ[۷۳]. در آیه ﴿وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۷۴] ویژگی ذکر فراوان خداوند نیز به امیدواری به خدا و روز واپسین افزوده شده است[۷۵]. افزون بر آیاتی که ابراهیم (ع) را اسوه دانسته، وی برای مردم از سوی خداوند "امام" به معنای مقتدا نیز قرار داده شده است[۷۶]: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۷۷][۷۸]

اهل بیت پیامبر خاتم

اسلام دینی است که با توجه به کمال نهایی انسان، الگوهای کامل و عینی و دست یافتنی برای بشریت قرار داده است. در زمان حیات پیامبر شخص آن حضرت طبق نص قرآنی اسوه مسلمانان بود اما پس از پیامبر طبق سفارش متواتر و قطعی پیامبر مثل حدیث ثقلین و حدیث سفینه اهل بیت آن حضرت بعد از پیامبر الگو و اسوه مردم خواهد بود[۷۹].

اهل‌بیت (ع) مصداق کامل اسوه حسنه‌اند، زیرا از یک سو این آیه ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ[۸۰] که نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم (ع) را پیروان او می‌داند، بر اهل بیت (ع) تطبیق شده است[۸۱] و از سوی دیگر ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ در آیه ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...[۸۲] که اسوه حسنه دانسته شده‌اند بر مؤمنان به ابراهیم و پیروان وی تطبیق شده است[۸۳].

امت وسط نیز که در آیه ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[۸۴] الگو دانسته شده، بر ائمه اطهار (ع) تطبیق گردیده است[۸۵] و چون اهل بیت پیامبر خاتم]] از مقام عصمت برخوردار و از خطا مصون‌اند، گفتار، رفتار و اخلاق آنها حجت بوده و بدون استثنا الگو و سرمشق کاملی برای همگان هستند. در روایات نیز به اسوه بودن امامان (ع) تصریح شده است[۸۶].[۸۷]

مریم (س)

وی که در سراسر زندگی پاک خویش محل ظهور آیات و معجزات الهی قرار گرفته و منزلت مادری عیسی (ع) را به خود اختصاص داده است در آیات ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا...[۸۸] برای مردم مؤمن نمونه قرار گرفته است[۸۹].

آسیه همسر فرعون

او با وجود نزدیکی به فرعون و برخورداری از زندگی اشرافی، با ایمان به موسی (ع) و بردباری در برابر دشواری‌های زندگیِ مؤمنانه مَثَل و نمونه‌ای برای مؤمنان شد: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ...[۹۰]. در آیه ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ[۹۱] از همسر نوح و همسر لوط به عنوان کسانی که به رغم فراهم بودن همه زمینه‌های ایمان، از آن امتناع ورزیده و بیراهه کفر را در پیش گرفتند به مذمت یاد شده است[۹۲].

امت اسلامی

قرآن امت اسلامی را امتی متعادل، به دور از افراط و تفریط و الگو برای همه معرفی کرده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[۹۳][۹۴]، زیرا زندگی جمعی مسلمانان تابع احکام و دستورات اجتماعی است که اگر عملی شود می‌تواند الگوی متعادل و جامعی برای جوامع بشری باشد، درحالی‌که جوامع کوچک و بزرگ قبل از اسلام یا در مادی‌گرایی و گرایش به مادیات افراط کرده‌اند یا در ورطه تفریطِ پرداختن به روح و ترک مادیات غلتیده‌اند[۹۵].

تأسی (الگوگیری)

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۱، ص۱۴۷، «اسا»؛ المصباح، ج۱، ص۱۵، «اسوه»؛ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۰۵، «اسو».
  2. لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۲۱۹۶، «اسوه».
  3. لغت‌نامه، ج۲، ص۲۱۹۶، «اسوه»؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۶۵۴، «اسا».
  4. التحقیق، ج۱، ص۹۰-۹۱؛ الکشاف، ج۳، ص۵۳۱.
  5. مفردات، ص۷۶، «اسا».
  6. الارشاد، ج۲، ص۹۴؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۳.
  7. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۳۲۲؛ فرهنگ قرآن، واژه «اسوه»؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۲- ۱۸۳؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۹۴؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه.
  8. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۲- ۱۸۳.
  9. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، نامه ۴۵.
  10. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۳- ۱۸۴.
  11. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۲- ۱۸۳.
  12. «که بی‌گمان انسان را در رنج آفریده‌ایم» سوره بلد، آیه ۴.
  13. «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  14. «بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.
  15. «و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است» سوره نحل، آیه ۹.
  16. «می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
  17. «ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۸.
  18. فلسفة التربیة فی القرآن، ص۲۱۷؛ سیری در تربیت اسلامی، ص۲۴۳.
  19. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 323-324.
  20. محمد غفاری، الگوهای فضیلت، ص۱۷.
  21. مجمع البحرین، ذیل واژه اسوه، ج۱، ص۷۳.
  22. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۴- ۱۸۷.
  23. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  24. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  25. «بی‌گمان برای شما آنان نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۶.
  26. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  27. تفسیر موضوعی، ج۶، ص۸۴.
  28. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  29. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  30. المیزان، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲.
  31. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم» سوره نحل، آیه ۸۹.
  32. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  33. تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۱۱.
  34. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۱-۱۲.
  35. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 323.
  36. محمد تقی سبحانی، الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، ص۸۱-۸۳.
  37. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۴- ۱۸۷.
  38. «من أصبح من هذه الأمة لا إمام له من الله جل و عز ظاهرا عادلا أصبح ضالا تائها»؛ الکافی، ج۱، ص۱۸۴ و ۳۷۵.
  39. «أَهْلُ بَيْتِي يَفْرُقُونَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ يُقْتَدَى بِهِم»؛ الخصال، ج۲، ص۴۶۴.
  40. «الرَّوْحُ وَ الرَّاحَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ النُّصْرَةُ وَ الْيُسْرُ وَ الْيَسَارُ وَ الرِّضَا وَ الرِّضْوَانُ وَ الْمَخْرَجُ وَ الْفَلْجُ وَ الْقُرْبُ وَ الْمَحَبَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ لِمَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِالْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ لِأَنَّهُمْ أَتْبَاعِي...»؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۶۹.
  41. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۷- ۱۸۹.
  42. رسول خدا (ص) بعد از انجام نماز با جزئیّات آن، فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‌» (متشابه القرآن و مختلفه (ط. بیدار، ۱۳۶۹ ﻫ.ق)، ج۲، ص۱۷۰).
  43. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴.
  44. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  45. تفسیر موضوعی، ج۶، ص۸۴.
  46. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  47. المیزان، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲.
  48. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم» سوره نحل، آیه ۸۹.
  49. تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۱۱.
  50. «فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  51. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۸۳؛ روح المعانی، مج ۱۲، ج۲۱، ص۲۵۲؛ الفرقان، ج۲۱، ص۷۵-۷۶.
  52. روح المعانی، مج ۱۲، ج۲۱، ص۲۵۳.
  53. التبیان، ج۸، ص۳۲۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۰۲-۱۰۳؛ البصائر، ج۳۲، ص۳۹۱.
  54. اصول الفقه، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵؛ اصطلاحات الاصول، ص۱۴۲.
  55. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۴- ۱۸۷؛ سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 324.
  56. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  57. «بی‌گمان برای شما آنان نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۶.
  58. جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۱۰۶؛ التبیان، ج۸، ص۵۲۰.
  59. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۷۰.
  60. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۷-۶۸.
  61. «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
  62. «یا می‌گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهی‌یی را که از خداوند نزد اوست پنهان می‌دارد؟ و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.
  63. «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.
  64. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  65. «جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  66. مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۶؛ التبیان، ج۹، ص۵۸۰.
  67. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۳۸-۳۹؛ احسن‌الحدیث، ج۱۱، ص۱۲۲.
  68. «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.
  69. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  70. التبیان، ج۹، ص۵۷۹؛ البصائر، ج۴۵، ص۳۷۳.
  71. «برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد» سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره ممتحنه، آیه ۶.
  72. «رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
  73. «رهنمودی برای مردم» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  74. «و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  75. من هدی القرآن، ج۱۰، ص۲۹۷؛ البصائر، ج۴۵، ص۳۷۳.
  76. المیزان، ج۱، ص۲۷۰.
  77. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  78. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 325-326.
  79. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۴- ۱۸۷.
  80. «بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  81. نور الثقلین، ج۱، ص۳۵۳.
  82. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  83. البصائر، ج۴۵، ص۳۷۳.
  84. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  85. مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۵.
  86. بحار الانوار، ج۴۸، ص۲۶۱.
  87. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 326.
  88. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود» سوره تحریم، آیه ۱۱-۱۲.
  89. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 326.
  90. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد.».. سوره تحریم، آیه ۱۱.
  91. «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  92. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 327.
  93. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  94. تفسیر المنار، ج۲، ص۴؛ نمونه، ج۱، ص۴۸۸.
  95. سادات فخر، سید محسن، اسوه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص 327.