آزادی سیاسی
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۲ توسط کاربر:Bahmani برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
چیستی آزادی سیاسی
این ادعا تکرار شده و میشود که آزادی یکی از مفاهیم مرکزی در تاریخ و اندیشههای سیاسی غرب و یکی از مهمترین مؤلفههای آرمانی در جوامع دموکراتیک به شمار میآید[۱]. این ادعا بر فرض که درست باشد، تنها نوعی تعبیر و خوانش در اندیشه سیاسی غرب از آزادی است که با نگره اسلامی و قرآنی، تفاوت بسیار دارد که در فصل قبل به برخی زوایای آن اشاره شد. هرچند این نکته نیز جای بحث دارد که جوامع مردمسالار صرفاً به حوزه جغرافیایی غرب محدود نمیشود. در این قسمت، تلاش میشود ساحتهای گوناگون آزادی سیاسی واکاویده شود و با توجه به مؤلفههای آن، خطکشیها و مرزهای آزادی سیاسی، نسبت به مکتبهای گونهگون ترسیم گردد. وقتی واژه “آزادی” بدون قید، به کار میرود، معنای فراگیر آن منظور است که نفی سلطه دیگری باشد؛ لذا “برای انسان، امری ممدوح و مطلوب است؛ مانند کمال و سعادت که اصلی مطلوب برای همگان است؛ ولی مهم تفسیر آزادی است. این واژه، یکی از اوصاف نفسانی است که به جهت تفسیر مختلف از ماهیت و حقیقت انسان، همچنان معنای آن نیز در هالهای از ابهام مانده است. به همین دلیل در طول تاریخ از آن سوءاستفادههای زیادی شده است[۲]. در جوامع مردم سالار، مفهوم آزادی سیاسی ارتباطی نزدیک با مفاهیمی مانند آزادی مدنی و حقوق بشر دارد. آنا آرنت، ریشههای مفهوم آزادی را در تکاپوهای سیاسی یونان باستان، ردیابی میکند، به این نحو که مفهوم آزادی به طور تاریخی، از فعالیت سیاسی جدا نبوده است. سیاست تنها توسط کسانی قابل اعمال بوده است که خود را از نیازها و بایستههای زندگی آزاد کرده باشند، تا بتوانند در قلمرو و حوزه امر سیاسی مشارکت کنند. بر اساس مطالعات وی، از حدود قرن پنجم میلادی، مفهوم آزادی با اندیشه و انگاره مسیحی یعنی آزادی اراده یا آزادی درونی پیوند خورده است و از آن زمان به بعد، رفتار سیاسی به عنوان یک شکل از آزادی مورد غفلت واقع شد، هرچند که او همچنان بر این باور است که آزادی، علت بقای سیاست است[۳].
آزادی سیاسی به معنای جدید آن دارای سابقهای چندان مکتوب و دیرین در ادبیات اندیشه سیاسی اسلام نیست، هرچند در سده گذشته بحث از آزادی در نگرش اسلامی، اهمیت یافته است؛ برای نمونه یکی از فآخرترین آثاری که در سده اخیر در این باره، نگارش یافته است، کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم علامه نائینی است که به حق باید آن را رسالهای درباره عدالت و آزادی و بیانیهای در برابر استبداد خواند. وی در این کتاب بیان میکند که الحق بحث آزادی یکی از شاهْمغلطهکاریهای عالم است و کشف حقیقت آن هم از همه، اهمّ و الزام است[۴]. با این همه، نبود سابقه نوشتاری به معنای آن نیست که بنمایههای نظری آزادی سیاسی و اجتماعی در کلام الهی و اندیشه سیاسی اسلام، وجود ندارد، بلکه با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی در تمدن اسلام موقعیت طرح زاویه سیاسی آن فراهم نشده است. جامعه اسلامی چندان گرفتار خفقان و استبداد شدید بوده است که مباحث مربوط به آزادی، فضایی برای طرح و کاوش نیافتهاند و اگر کسی یا نوشتهای آن را طرح و بیان کرده است، آن را دچار فراموشی و خاموشی کردهاند تا صدای آن به گوش مشتاقان نرسد. همه تلاش قدرتمحوران و پیرامونیان قدرتپرست، آن بوده تا آرامش گورستانی جامعه به هم نخورد و خواب آشفته مستبدان، شکسته نشود. انتظار آن نیست تا تعریف و ماهیت آزادی سیاسی از قرآن کریم طلب شود که چندان معقول نیست؛ مهم آن است که قرآن کریم، اصل آزادی سیاسی را همانند دیگر خواستههای اصیل بشری میپذیرد و بر آن صحه میگذارد، اما اینکه آزادی به چه معناست و دارای چه عناصری؛ میتوان باور داشت عناصر و مؤلفههای آزادی سیاسی را از قرآن قابل استنباط است، یا آنکه میتوان از فهمی که دیگران ارائه کردهاند، بهره گرفت و به قرآن عرضه داشت؛ به بیان دیگر، تعریف آزادی به فهم عرفی، با توجه به مبانی کلان شریعت وانهاده شده است. در این نگرش ما در جستوجوی آن هستیم بدون دخالت پیشفرضها و مفروضاتی که در دنیای جدید وجود دارد، سراغ آیات قرآن کریم رفته و از منظر آن، تأیید یا عدم تأیید، مطلوبیت یا نامطلوبیت، مطلق یا مقید بودن آزادی سیاسی را که در دنیای امروز رواج دارد دریابیم و سپس بتوانیم بر اساس آموزههای قرآن کریم، تعریفی متفاوت از آن ارائه کنیم. با فهم تعریفها و تبیینهای مختلف از آزادی سیاسی، از جمله تعریفهایی که از مکتب لیبرالیسم بر میآید، باید آنها را به قرآن کریم عرضه کرد و از آن پرسید که از منظر کلام الهی، کدام تعریف از آزادی مقبول است و آنچه امروزه عرضه میشود، چه مقدار مورد تأیید این سخن است و اگر بخشی از آن مقبول نیست، پس آن نگره مطلوب و مقبول به آزادی، کدام است؛ بنابراین در تکاپوی آن هستیم آزادی سیاسی را بر اساس چارچوب، مفاهیم، مبانی و آموزههای قرآن کریم تعریف کنیم؛ تعریفی بر آمده از “مفهوم” و نه از “متن”.
بحث آزادی سیاسی را میتوان و شایسته است از منظر قرآن کریم به عنوان یکی از منابع اصیل اندیشه اسلامی و فقه سیاسی بررسی کرد. آنچه در تعریف فقه مشهور است، توجه به این نکته محوری است که فقه دانش بررسی تکلیف مکلفین است، کار فقه، تعیین حدود، تکالیف و تقییداتی است که باید در رفتار و گفتار شهروندان رعایت شود، اما به نظر میرسد همه بحث این نیست، یکی از مباحث کلیدی در دانش فقه بحث از حقوق مکلفین و شهروندان است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد، با این وصف، فقه تنها دانش تکلیف نیست، بلکه دانش تکلیف و حق است، در این نگرش، حقوقی چون عدالت اجتماعی، آزادی و انواع آن، حقوق سیاسی- اجتماعی مانند حق رأی دادن و انتخاب کردن، انتخاب شدن، تعیین سرنوشت، حقوق مالکیت، حقوق بشر، حقوق زندانیان و... باید طرح گردد و بررسی. در این دیدگاه، فقه و فقه سیاسی به افقهای نو و متفاوتی دست خواهد یافت و این دانش را هر چه بیشتر جان و توان میبخشد تا در دنیای جدید، نقش بازی کند و دارای انعطاف گردد؛ پس فقه همان گونه که قیود و محدودیتهای آزادی را مطرح میکند، حقوق گوناگون برخاسته از آزادی را نیز طرح میکند و منبع مهم و قسمی بزرگ از این بحث را باید از قرآن طلب کرد.[۵]
آزادی سیاسی و اجتماعی
آزادی اجتماعی به مثابه رهایی افراد از قیدوبندها و محدودیتهای دیگر افراد جامعه بشری در مسیر رشد و تکامل میباشد[۶]. این قسم از آزادی، شامل گونههایی از آزادی؛ همچون: آزادی قلم، بیان، رأی و شرکت در انجمنها است[۷]. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی شکل گرفته است که این آزادیها از مردم ایران سلب شده بود[۸] و مردم در محیط خفقانآمیز و تحت فشار و زور و ارعاب حکام پهلوی به سر میبردند[۹]. از اینرو، از آغاز حرکت انقلابی، "آزادی" در کنار استقلال به عنوان هدف مردم مسلمان ایران معرفی گردید[۱۰] و آزادی فکری، زمینهساز استقلال کشور قرار گرفت[۱۱]. از این دیدگاه، تحقق آزادی تنها با از بین رفتن نظام استبدادی امکانپذیر است[۱۲]؛ چرا که ارتباط تنگاتنگی میان آزادی سیاسی و نوع نظام سیاسی برقرار است؛ از اینرو، از آغازین روزهای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی در ایران، مهمترین وظیفه دولت فراهم ساختن شرایط تحقق آزادی سیاسی به ویژه در عرصه انتخابات و مطبوعات معرفی میگردد[۱۳]. در اندیشه انقلاب اسلامی تمامی اقسام آزادی سیاسی همچون آزادی بیان، قلم و عقیده و رأی احزاب به رسمیت شناخته میشود[۱۴]، اما در محدودهای که توطئه[۱۵] یا خیانت محسوب نشود[۱۶]. در واقع، آزادی سیاسی - اجتماعی نیز با رویکردی مسئولانه و متعالی مورد توجه قرار میگیرد. از این دیدگاه، بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزاد باشد تا دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند[۱۷]. بنابراین آزادی سیاسی۔ اجتماعی نیز به دلیل توجه به ضرورت رشد و کمال انسان از اهمیت زیادی برخوردار میگردد.
آزادی سیاسی را میتوان "آزادی قانونی" تعبیر نمود که به موجب آن، آزادی تنها در حدود قوانین[۱۸] که همان قوانین اسلام است، پذیرفته میشود[۱۹]. به همین دلیل، در این دیدگاه آزادی یک امانت الهی دانسته میشود[۲۰] و جمهوری اسلامی موظف به رعایت آن است. در این نگرش، آزادی سیاسی از چنان اهمیتی برخوردار است که مقدمه استقلال اقتصادی و فرهنگی دانسته میشود[۲۱]. چرا که در این گفتمان، آزادی سیاسی تنها در بعد داخلی آن مورد توجه قرار نمیگیرد بلکه افزون بر آن، در بعد خارجی آن و در رهایی از استعمار نیز معنا میگردد. به همین دلیل، آزادی سیاسی، هم به مفهوم آزادی از تسلط ابرقدرتها و هم آزادی از حکومت استبدادی و خودکامه طاغوتی[۲۲] و هم آزادی از سلطه زورگویان و آزادی از دخالت و نفوذ بیگانگان معنا میشود[۲۳]. بدین ترتیب، ارتباط وثیق آزادی سیاسی و استقلال به عنوان دو شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران آشکار میگردد.[۲۴].
آزادی سیاسی
برای آزادی[۲۵] تا کنون بیش از دویست تعریف بیان شده است[۲۶]. جان استورات میل[۲۷] (۱۸۰۶-۱۸۷۳) در آغاز کتاب “رسالهای درباره آزادی” میگوید که موضوع کتاب “آزادی اراده و اختیار[۲۸] نیست، بلکه بحث از آزادی مدنی و اجتماعی است که درباره سرشت و محدودیت قدرتی است که به طور مشروع میتواند بر افراد اعمال گردد[۲۹]. ما نیز در این نوشته در پی آزادی سیاسی هستیم، بسیاری از کسانی که آزادی را تعریف کردهاند نیز به این رویکرد توجه داشتهاند. هابز[۳۰] (۱۵۸۸-۱۶۷۹) در “لویاتان”[۳۱]، آزادی را دال بر نبود مخالفت میداند، لاک[۳۲] (۱۶۳۲-۱۷۰۴) آن را قدرتی میداند که انسان برای انجام یا احتراز از عملی خاص داراست و از نظر کانت[۳۳] (۱۸۰۴-۱۷۲۴) آزادی عبارت از استقلال و رهایی از هر چیز به جز قانون اخلاقی است[۳۴]. برخی بر این باورند که آزادی یعنی رهایی از بند و زندان؛ تلاش برای از میان برداشتن موانع؛ جلوگیری از مداخله و بهرهکشی اسارت انسان است به وسیله دیگران[۳۵]. مفهوم آزادی سیاسی، همچنین در بردارنده رهایی از محدودیتهای درونی در رفتار یا گفتار سیاسی نیز میشود، قیدهایی مانند آداب و سنتها، هماهنگی و سازگاری با جامعه، و رفتارهای احساسی[۳۶] در تعریفی دیگر بر معنای “مصون ماندن از اراده مستبدانه” تأکید شده است[۳۷]. السدیر مک اینتایر[۳۸]آزادی را استقلال اجتماعی افراد در ارتباط با دیگران تعریف میکند[۳۹]. برخی دیگر آن را روابط آزاد از ستم، تهدید و اجبار معنا کردهاند[۴۰]. “آمارتیاسن” در کتاب توسعه به مثابه آزادی، مینویسد آزادی نبود شرایط محدود کننده برای افراد و انجام فعالیت برای ایجاد شرایط مطلوب تعریف میکند[۴۱].
برخی دیگر در معنای آزادی سیاسی، روشها و فعالیتهای آزادانه را مورد توجه قرار دادهاند، به این معنا که فرد بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسی شرکت جوید یا به تصدی مشاغل عمومی و سیاسی و اجتماعی کشور خود نائل آید یا در مجامع، آزادانه عقاید و افکار خود را به نحو مقتضی ابراز نماید[۴۲].
به طور کلی در آزادی، سه عنصر و مقوله وجود دارد؛ “آزادیخواه”، “نبود مانع” و “هدف”؛ آزادی سیاسی زمانی شکل میگیرد که اشخاص و تشکلهای سیاسی در انجام دادن رفتارهای سیاسی مطلوب و برخورداری از حقوق اساسی از محدودیتها و موانعی که دولتها ممکن است در برابر آنها ایجاد کنند، رها و آزاد باشند[۴۳] و آزادی خود را برای رسیدن به هدفی مشخص به کار گیرند. “گلن تیندر” تأکید میکند آزادی وضعی است که در آن، انسان، منقاد خواستههای خودکامانه و بیپایان هیچ مرجعی اعم از دولت، کارفرما، خویشان یا کسان دیگر نباشد[۴۴] شاید بتوان گفت فصل مشترک این تعریفها به رسمیت شناختن حقوق سیاسی اجتماعی شهروندان برای دخالت، مشارکت و نظارت و حضور در امور حکومتی است، به گونهای که کسی نتواند مانع آنان در فعالیتهای سیاسی شود. اشکالی که به بسیاری از این تعریفها وارد میشود آن است که در این نگرشها، نگاه صرفاً مادی حاکم است، گویی همه هدف آن است که انسان از موانع قدرت سیاسی رهایی یابد، اما به چه هدفی و برای رسیدن به چه جایگاهی، دیگر مشخص نیست، این تعریفها صرفاً ارتباط انسانها با یکدیگر را طرح میکنند، اما ارتباط با خداوند، فراموش و حضور یا عدم حضور، ضرورت و عدم ضرورت آن، رها شده است.
با توجه به آنچه گذشت، در نگرشی فراگیر میتوان بیان داشت که در نظرگاه قرآن کریم و اندیشه سیاسی اسلام، زوایای گوناگون آزادی در نظر گرفته شده است، از نظرگاه این اندیشه، آزادی سیاسی، یعنی افراد، گروهها و تشکلها برای انجام فعالیتهای مطلوب سیاسی، با گذر از بندهای درونی، از موانع بیرونی سیاسی- اجتماعی و تحمیل ظالمانه قدرت حاکم، رهایی یافته و با برخورداری از حقوق شهروندی، در جهت کمال انسانی حرکت کنند. این نکته قابل یادآوری است که رویش آزادی در جامعهای امکانپذیر است که در آن نظم، نظام و قدرت سامان بخش وجود داشته باشد که نبود دولت، سرآغاز هرج و مرجی است ویرانگر؛ لذا در تعریف، تأکید شد که شهروندان از “تحمیل ظالمانه قدرت حاکم” و فشار خودکامانه دولتها بر کنار باشند. با این وصف، آزادی سیاسی در برابر استبداد سیاسی قرار گیرد که همه حقوق بنیادین سیاسی۔ اجتماعی شهروندان، انکار میشود و دچار محدودیتهای گوناگون میگردد.[۴۵]
نتیجهگیری
بررسی مفاهیم، شفافسازی و جدا کردن آنها از یکدیگر، میتواند خوانش دینی و قرآنی از آزادی سیاسی را نسبت به مکتبهای رقیب و به ویژه مکتب لیبرالیسم که بیشترین ادعا را در آزادی دارد، آشکار سازد. در نگرش قرآنی، بحث از آزادی صرفاً به حوزه بیرونی و آزادی عمل در حوزه اجتماعی نمیشود، بلکه علاوه بر این امر که در جای خود مهم است، بحثی کلیدیتر مطرح است و آن آزادی درونی است. در این نگره، بزنگاه آزادی، با رهایی از موانع نفسانی آغاز میشود و سپس مسیر برای دوری از طاغوتها و قدرتمداران خودکامه فراهم میشود، پس آزادی معنوی در کنار آزادی اجتماعی - سیاسی مطرح میشود. چنین بود که انواع آزادی، بیان و تلاش شد در گونهشناسی آزادی سیاسی برخی زاویههای این بحث را آشکار سازیم. بحث دیگر، تکاپو برای یافتن روشی خاص بود تا بتوان در نگرشی فراگیر و جامع به تصویر و تصوری قرآن دست یافت که برای این هدف بحث از روش تفسیر اجتهادی و برخی ظرفیتهای آن را مورد بررسی قرار دادیم. آزادی از مفاهیمی است که با توجه به حضور آن در اجتماع، دارای شاخهها و گونههای متفاوتی شده است و هر کسی از زوایهای خاص به برخی حوزههای معنایی آن اشاره کرده است؛ برای نمونه آن هنگام که از آزادی سیاسی سخن به میان میآید، گونههایی مانند آزادی انتخاب کردن، آزادی انتخاب شدن، آزادی بیان امور سیاسی - اجتماعی، آزادی اجتماعات، آزادی احزاب، آزادی عمل اقلیتهای دینی و آزادی اندیشه مطرح میشود.
در اهمیت آزادی سیاسی همین بس که آزادی سیاسی، راهگشای بسیاری از دیگر آزادیهای مدنی در جامعه خواهد بود، در بسیاری اوقات، جامعه با تجربه آزادی سیاسی، میتواند آزادیهای دیگر را در حوزه فردی، فکری، عبادی، اندیشه و قلم را تجربه کند. شهید صدر، به مقدمهچینی و بسترسازی آزادی سیاسی برای دیگر آزادیها از جمله آزادی اقتصادی اشاره میکند. وی بر این باور است که جداسازی اندیشه آزادی اقتصادی از آزادی سیاسی، ممکن نیست؛ زیرا که شرط ضرور برای عملی کردن نشاط آزادی در ساحت اقتصاد، برطرف کردن موانع سیاسی و چیره شدن بر مشکلاتی است که سلطه حاکم پیش روی آن قرار داده است. بایستگی این امر از آنجاست که فرد باید اطمینان یابد که قدرتی مانع کسب او و اهدافی که برای آنها تلاش میکند، نمیشود[۴۶]. با آنکه همه مکتبها و نحلههای فکری از آزادی دم میزنند، اما آنگاه که به تحلیل مفهومی آن میرسیم، خطکشی و تمایزات آغاز میشود؛ لذا نوع برداشت از مفهوم آزادی، تمایزگذار مکتبهاست. در نگرش قرآنی، آزادی، مفهومی فراگیر در عرصه درونی و بیرونی است و آنگاه معنای حقیقی خود را مییابد که انسان با رهایی از هواهای نفسانی، مجبور به اطاعت از میل، خواسته و اراده دیگری نیز نباشد. امری که غالباً انسان با در حوزه سیاسی-اجتماعی رخ میدهد، آنگونه که اسارتها و بردگیها نیز غالباً در همین عرصه رخ داده است.[۴۷]
مبانی آزادی سیاسی
عوامل تحقق آزادی سیاسی
اقسام و مصداقهای آزادی سیاسی
نظام اسلامی و آزادی سیاسی
در نظام اسلامی ارکان و شاخصههایی وجود دارد که همگی حاکی از وجود آزادی در این حوزه است؛ حق آگاهی یکی از این شاخصه هاست. در نظام ولایی مردم حق دارند از مسائل حکومتی کاملاً آگاه باشند و حکومت موظف است آنان را در جریان امور بگذارد. شاخصه دیگر، نظارت است که پس از تشکیل حکومت، مردم موظفند در صحنه سیاست حاضر بوده و ناظر بر کار حکومت باشند. شکایت، یکی دیگر از شاخصههاست که پایبندی به حق نظارت مردم، ایجاب میکند در حکومت اسلامی فرد یا نهادی، عنوان مرجع رسیدگی به نتیجه نظارت مردم و شکایت آنان را داشته باشد. نشانه و شاخصه دیگر وجود آزادی سیاسی در اسلام، مشورت است. رعایت مصالح و حقوق مردم را میتوان به عنوان اصل و شاخصه دیگری در راستای مردمی بودن نظام اسلامی دانست. در منطق اسلام، رعایت حقوق متقابل میتواند ضامن پایداری نظام و آزادی مردم باشد.
آزادی سیاسی در یک نظام حکومتی، به ویژه حکومت دینی، با رعایت حدود آن، آثار مهمی دربردارد که از جمله آن آثار، مشارکت مردمی در امر حکومت، گرایش مردم به دین و جلب رضایت مردم و افزایش کارآمدی نظام اسلامی را میتوان نام برد[۴۸].
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ Hannah Arendt، "What is Freedom?"، Between Past and Future: Eight Exercises in Political Thought، p. ۱۷۲...
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ جامعه در قرآن (تفسیر موضوعی)؛ ج۱۷، ص۴۷۲.
- ↑ Hannah Arendt، "What is Freedom?"، Between Past and Future: Eight exercises in political thought، p. ۸۷...
- ↑ میرزا محمدحسین غروی نائینی، تنبیه الأمة و تنزیه الملة، ص۹۶.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۷۹-۸۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۳، ص۲۴۹، ۳۶۸، ۳۸۵، ۴۹۱، ۵۰۷؛ ج۴، ص۱۹۵، ۲۶۸-۲۶۹؛ ج۱۸، ص۳۳۹؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۳۶، ۱۴۲، ۱۹۱؛ ج۷، ص۳۳۱؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۶۲؛ ج۱۷، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۸۰؛ ج۱۲، ص۷، ۲۵؛ ج۱۷، ص۱۲۵-۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۳۳؛ ج۶، ص۳۹، ۲۶۲، ۲۷۷؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۷۵؛ ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۲۶/۱۱/۱۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۲؛ ج۵، ص۳۳۳، ۴۴۹؛ ج۱۱، ص۱۲۹، ۱۴۵؛ ر. ک: حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۴/۶/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱؛ ج۹، ص۱۲۱-۱۲۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۷۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۶.
- ↑ امام خمینی صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۹/۱/۱۳۶۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱/۱۳۷۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹؛ ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۱۱.
- ↑ از آنجا که ادبیات آزادی سیاسی در اندیشه سیاسی غرب، پربار است، در آغاز به تعریفهای برخی نویسندگان برجسته این عرصه اشاره و در ادامه، ضمن نقد و بررسی، نگرش قرآنی بیان میشود.
- ↑ آیزیا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۱۴.
- ↑ John Stuart Mill..
- ↑ Frec-Will..
- ↑ Frecdom..
- ↑ John Stuart Mill" On Liberty", Chapter ۱, p.۵..
- ↑ Leviathan..
- ↑ John Lock..
- ↑ Immanuel Kant..
- ↑ ر.ک: موریس گرنستون، تحلیلی نوین از آزادی؛ ص۱۳-۵۰.
- ↑ برلین، آیزیا، چهار مقاله درباره آزادی، ص۷۱.
- ↑ see: Nikolas Kompridis; "Struggling Over the Meaning of Recognition: A Matter of Ilentity, Justice or Freedom?", pp. ۲۷۷-۲۸۹..
- ↑ علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۷۵.
- ↑ Alasdair MacIntyre..
- ↑ Alasdair MacIntyre; "The Virtues of Acknowledged Dependence"; Rational Dependent Animals: Why Humans Need the Virtues, p.۲۳..
- ↑ Iris Marion Young; "Five Faces of Oppression", Justice and the Politics of Difference"; pp. ۳۹-۶۵ or see: Michael Sandel; Justice: What's the Right Thing to Do?; p.
- ↑ Amartya Sen; Development as Freedom; p.۶۳..
- ↑ منوچهر طباطبایی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۹۶.
- ↑ ر.ک: منصور میراحمدی، آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، ص۱۰۸.
- ↑ گلن تیندر، تفکر سیاسی، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۴۶-۴۹.
- ↑ سید محمدباقر صدر، المدرسة الإسلامیة، موسوعة الشهید الصدر، ج۵، ص۹۱.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۷۶.
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.